پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحلیل» ثبت شده است

این مطلب 27 اردیبهشت ماه 1394 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

«یتسخاک هرتسوگ» از مخالفان نتانیاهو در جلسه رأی اعتماد در کنست، با حمله به نتانیاهو و سیاست‌های اعلامی وی، کابینه او را به یک «سیرک» تشبیه کرد.

وضعیت دولت صهیونیستی، مشابه ذات این رژیم غاصب و کودک‌کش، وضعیتی بحرانی است. واقعیتی که در کلام نمایندگان کنست نیز نمایان گردید.

  • ali akbari

این مطلب 15 اردیبهشت 1394 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

اگر برخی آقایان در خیال خام خویش تصور دیدار با جان کری در تهران را در سر می‌پرورانند و چنین اقداماتی را کلید حل مشکلات کشور می‌دانند، سخت در اشتباه هستند. این افراد باید از خوابی که به سر می‌برند بیدار شوند و بدانند که این خیالی تعبیر نشدنی است.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 14 اردیبهشت 1394 منتشر گردید.

برخی از نابخردان آمریکایی و اذناب رسانه‌ای ایشان از لزوم اسکورت کشتی‌ها در تنگه هرمز و خلیج فارس سخن می‌گویند. حرفی که بزرگ‌تر از دهان ایشان است. سخنی که خود نیز می‌دانند جز برای دل‌خوشی و استفاده داخلی، مصرف دیگری نخواهد داشت.

  • ali akbari

این مطلب 9 اردیبهشت 1394 در صفحه 12 روزنامه کیهان منتشر گردید

هرچند حوادث در زمان و جغرافیای متفاوت تکرار می‌شوند لیکن مشابهت‌های این حوادث نکات قابل تأملی را به همراه دارند و به جای خواندن و گذشتن، عبرت‌آموزی باید مدنظر قرار گیرد.

زمانی که ارتش صهیونیستی با آن همه ادعا و نخوت، حمله به یک باریکه 360 کیلومتر مربعی را کلید زد، تصور می‌کرد که با یک پیروزی خیره‌کننده، خواهد توانست قدرت خود را تثبیت و مقاومت فلسطینیان را مضمحل نماید و زمانی که با تمام تلاش‌ها و اقدامات، نتیجه‌ای جز شکست و تحقیر برای خود ندید، چاره را در خروج به ظاهر آبرومند و اعلام پایان عملیات با ادعای نیل به اهداف اولیه دید و چه کسی است که نداند رژیم صهیونیستی نه‌تنها به هیچ‌کدام از اهداف خود نرسید، بلکه مقاومت قوی‌تر و منسجم‌تر از گذشته به حیات خود ادامه می‌دهد و اکنون کابوس مسلح شدن کرانه باختری، خواب را از دیدگان صهیونیست‌ها ربوده است.
همین وضعیت در تجاوز رژیم سعودی به کشور یمن قابل رؤیت و مشاهده است.

  • ali akbari

این مطلب 15 فروردین 1394 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

این‌که نظام سلطه و عربستان به عنوان نماینده امریکا در منطقه به‌هیچ‌عنوان راضی به تشکیل حکومتی مردم‌سالار در یمن نباشند و برای حفظ سلطه خود در یمن و ممانعت از تشکیل دولتی مردمی و مخالف با خواست استعمار و استکبار، فتنه‌انگیزی نمایند؛ امری بدیهی و حتمی بود و نگارنده طی یادداشتی در خبرگزاری فارس در بهمن‌ماه 1393 به راهبرد سخت‌افزاری نظام سلطه و حتی مداخله مستقیم نظامی نظام سلطه در یمن برای مقابله با خواست مشروع انقلابیون و مردم یمن اشاره نموده بود؛ اما آنچه اکنون محل بحث است، نتایج این اقدام عربستان و چگونگی مقابله انقلابیون یمن با این تهاجم است.

  • ali akbari

این مطلب 12 فروردین 1394 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

دولتمردان ترکیه این بار در میدان یمن، بخت خود را برای کسب منفعت از این بحران می‌آزمایند. برای درک بهتر سیاست ترکیه در قبال بحران یمن، شایسته است نگاهی به برخی رفتارهای سیاستمداران این کشور در عرصه سیاست خارجی داشته باشیم.

 به نظر می‌رسد بهترین واژه‌ای که برای فهم سیاست خارجی ترکیه می‌توان به کار برد، سیاست شتر گاو پلنگ می‌باشد؛ سیاستی مرکب از ناهماهنگی و بی‌تناسبی. به‌عبارت‌دیگر به نظر می‌رسد ترکیه از اتخاذ یک رویکرد منطقی، معقول و سنجیده در عرصه سیاست خارجی ناتوان بوده و رفتارهای این کشور در عرصه بین‌الملل بیش از آن‌که نتیجه فهم دولتمردان این کشور باشد، بر اساس تصمیمات دفعی و عجولانه و یا  نسخه دیکته شده از خارج می‌باشد.

  • ali akbari

این مطلب به عنوان سرمقاله روزنامه کیهان 5 اسفندماه 1393 منتشر گردید.

استراتژیست‌ها در هنگام بحث در خصوص راهبردهای تقابلی دولت‌ها با یکدیگر، دو وضعیت را بر می‌شمارند؛
حالت اول: تقابل قوی و ضعیف. در این وضعیت هیچ گاه کشور ضعیف و فاقد توانایی، خود را درگیر جنگ نکرده و در صورت بروز جنگ سعی می‌نماید با پذیرش صلح (در واقع پذیرش خواسته‌های دولت غالب و برتر) خود را از جنگ و نابودی رهایی بخشد. کشور قوی نیز تمایل دارد بدون بروز جنگ، خواسته‌های خود را تحمیل نماید؛ بنابراین درخواست صلح و سازش طرف ضعیف را در ازای تحمیل شروط خود می‌پذیرد؛ مگر اینکه سیاست و راهبرد نابودی و تغییر دولت ضعیف را در دستور کار قرار داده باشد که در چنین شرایطی با قبول هزینه‌های اندک احتمالی، حریف را نابود خواهد کرد. در این وضعیت، دولت ضعیف همواره در ترس و خوف نابودی و حمله دشمن بوده و در واقع امنیت روانی نخواهد داشت و بردگی را به عنوان یگانه راه زندگی و ادامه حیات خود خواهد پذیرفت. آنچه در برخی از کشورهای مرتجع منطقه و نظام طاغوت در تعامل با آمریکا و نظام سلطه وجود داشته و دارد، از همین منظر قابل تفسیر است.
حالت دوم: توازن قدرت. در این حالت هیچ کدام از دو طرف تفوق کلی و اساسی بر یکدیگر ندارند بلکه با درجه‌ای از قدرت در بخش‌های مختلف از قبیل نظامی، اقتصادی، امنیتی و... در مقایسه با یکدیگر دارای برتری یا ضعف می‌باشند. در این حالت وقوع جنگ باعث برتری و پیروزی هیچ کدام از دو طرف نبوده و تنها باعث تخریب و نابودی زیرساخت‌های دو طرف و نهایتاً برگشت به حالت اول یعنی زندگی مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر خواهد بود. در این وضعیت، کشورها به جای حمله و جنگ، معمولاً تلاش دارند در گام اول در این توازن دخالت کرده و آن را تغییر دهند. در واقع هر کدام از طرفین تلاش می‌کند با ارتقای سطح توانایی خود به بخش اول ارتقا یابد؛ یعنی خود را به واقع برتر از طرف مقابل نماید و به حالت یک کشور قوی و یک کشور ضعیف برسد تا بتواند بدون وقوع جنگ خواسته‌های خود را بر دیگری تحمیل کند. برای وصول به این مقصود دو راهبرد اساسی در دستور کار قرار خواهد گرفت. تخریب حریف با ابزار مختلف به عنوان نگاه بیرونی و تقویت زیرساخت‌های داخلی در بخش‌های گوناگون اقتصادی، نظامی و... به عنوان نگاه داخلی.
این دسته‌بندی کلی بر روی کاغذ قابل فهم و درک است لیکن در هنگام عمل، درک واقعی و مقایسه قدرت دو کشور که مبنای اتخاذ رویکرد دولت‌ها خواهد بود به این آسانی نخواهد بود. تهیه مناسب و صحیح «برآورد راهبردی حریف» در عین شناسایی کامل توان خودی عامل اصلی برای تشخیص خواهد بود. به عنوان مثال بر روی کاغذ، تصور آمریکا این بود که ایران ضعیف با حمله صدام که توسط نظام سلطه تقویت شده و حمایت می‌گردید، نابود خواهد شد؛ لیکن در صحنه عمل، اشتباه محاسباتی آمریکا مشخص گردید. این اشتباه محاسباتی را دولتمردان آمریکا و نظام سلطه بارها انجام داده‌اند و هنوز که هنوز است این اشتباه را تکرار می‌کنند.
البته به نظر می‌رسد برخی از سیاستمداران غربی، وضعیت محاسباتی خود را تغییر داده و وضعیت نظام سلطه و ایران را از حالت اول (قوی- ضعیف) به وضعیت دو قدرت متقابل و متساوی تغییر داده‌اند- همین مسئله مؤید پیروزی ایران اسلامی و پیشرفت همه جانبه کشور و صحیح بودن مسیر حرکت انقلاب و مردم تاکنون می‌باشد- و راهبردهای انتخابی را نیز بر همین مبنا انتخاب می‌نمایند؛ یعنی تلاش برای تضعیف طرف مقابل (ایران) و تغییر وضعیت به حالت ضعیف- قوی تا بتوانند به نابودی ایران اسلامی بیندیشند. بر همین اساس شاهد راهبردهایی از قبیل تحریم، منزوی کردن ایران، خرابکاری، ممانعت از دستیابی ایران اسلامی به دانش و فناوری نوین و... از سوی نظام سلطه هستیم. نظام سلطه امید دارد با حرکت رو به جلوی خود از یک سو و متوقف کردن قطار پیشرفت ایران اسلامی از سوی دیگر، در سال‌های آتی شاهد ایران ضعیف و غرب قوی باشد تا بتواند ایران اسلامی را محو و نابود سازد. بر همین اساس است که اوباما از متوقف کردن پیشرفت هسته‌ای کشورمان به عنوان بزرگ‌ترین دستاورد خود یاد می‌کند.
اما آنچه نظام سلطه از آن غفلت کرده و یا به منظور جنگ روانی و وادار کردن سیاستمداران ایرانی به اشتباه محاسباتی، ذکری از آن نمی‌کند، راهبردهایی مقابله‌ای است که ایران اسلامی می‌تواند برای مقابله با راهبرد دشمن اتخاذ نماید. حریف سعی دارد وانمود کند که دست ایران بسته است و چاره‌ای جز تسلیم ندارد. این محاسبه همیشگی کفر و باطل است. دشمنان حق و حقیقت دست خدا را بسته دانسته و اعلام می‌کردند «یدالله مغلوله» در حالی است که دست خدا هیچ گاه بسته نبوده و نخواهد بود. این انقلاب با روح خدا به وجود آمد  و به فرموده امام خامنه‌ای همواره دست غیب
 ] که همان دست خدا است[ حافظ این انقلاب بوده است. یدالله با جماعت است و این ملت در بیست و دوم بهمن ماه نشان داد که همچنان با وحدت و یکپارچگی بر اصول خود پافشاری و استقامت می‌کند، و همین موضوع نشان از آمادگی ایران برای مقابله با راهبرد دشمن دارد. اکنون ایران اسلامی با چند انتخاب راهبردی، به مقابله با اقدامات نظام سلطه پرداخته و نشان داده است توانایی مهار و شکست راهبرد دشمن را دارد و در واقع این ایران اسلامی است که تلاش دارد خود را قدرت و طرف برتر در مقابل با غرب قرار داده و نظام سلطه را به تمکین در برابر خواسته‌های خود مجبور نماید. در مرحله کنونی ایران اسلامی در برخی از حوزه‌ها به ظرفیت بازدارندگی رسیده است. به عنوان نمونه در بخش نظامی حریف جرأت و جسارت آزمودن این راهبرد و زدن ضربه را ندارد چرا که از تبعات اقدام متقابل ایران آگاه است. در برخی دیگر از بخش‌ها نیز به خصوص موضوع اقتصاد که متأسفانه به دلایلی ایران اسلامی توانایی راهبرد بازدارندگی را ندارد، سیاست ضربه متقابل در دستور کار ایران قرار گرفته است.
رهبر معظم انقلاب در جمع کارکنان نیروی هوایی ارتش فرمودند «ان‌شاءالله در بیست و دوم بهمن، ملت ایران نشان خواهد داد کسی که ملت ایران را بخواهد تحقیر کند، با ضربه متقابل ملت ایران مواجه خواهد شد.» (19 بهمن 1393).
در تعریف راهبرد «ضربه متقابل» باید اشاره داشت حریف ضربه اولیه را وارد می‌کند به این گمان که طرف مقابل قدرت مقابله ندارد لیکن این محاسبه دشمن بر پایه اشتباه بوده است و ناچار باید ضربه متقابل ایران را دریافت و تحمل نماید. در این چند ساله اروپا بر پایه اشتباه محاسباتی به دنبال آمریکا به راه افتاده و سیاست تحریم ایران را در پیش گرفته است؛ لیکن باید مراقب ضربه متقابل ایران باشد. تحریم انرژی اروپا مسئله‌ای نیست که اروپا توانایی تحمل آن را داشته و نسبت به آن بی‌تفاوت باشد. «ملت ایران هم می‌تواند تحریم کند؛ این را بگوییم که اگر بنای بر تحریم باشد، در آینده این ملت ایران است که آنها ]اروپا[ را تحریم خواهد کرد. بیشترین سهم گاز دنیا در اختیار ما است، مال ملت ایران است؛ گازی که یک انرژی بسیار مهم و اثرگذاری است و دنیا به آن احتیاج دارد و همین اروپای بیچاره احتیاج به این گاز دارد، این گاز در اختیار ما است؛ ایران بیشترین سهم گاز موجود در دنیا را فعلاً- تا حد اکتشافات فعلی در ایران- دارد؛ مجموع نفت و گاز را هم که حساب کنیم، باز بیشترین اندازه نفت و گاز بر روی هم را جمهوری اسلامی ایران دارد؛ ما تحریم می‌کنیم آنها را در وقتی که مناسب باشد؛ و جمهوری اسلامی می‌تواند این کار را بکند.» (29 بهمن 1393).
علاوه بر راهبرد تحریم انرژی در آینده، در وضعیت کنونی در صورت همراهی ملت برای تحریم کالای خارجی و استفاده از کالاهای تولید داخل، علاوه بر افزایش اشتغال در داخل و تقویت زیرساخت‌های اقتصادی کشور و بی‌ثمر ساختن راهبرد دشمن در تحریم کشورمان، شرکت‌های خارجی و به خصوص اروپایی، یک بازار گسترده حدود هشتاد میلیونی را از دست خواهند داد که باعث ورشکستگی بسیاری از شرکت‌های اروپایی خواهد شد.
نباید از یاد برد که اروپا اکنون روسیه را نیز تحریم نموده است و چنانچه ایران و روسیه به این توافق برسند که اروپا را اکنون و یا در آینده مورد تحریم قرار دهند، اروپا از هم اکنون باید خود را برای عصر یخبندان آماده سازد. حتی اگر روسیه نیز سیاستی بر تحریم گاز اروپا نداشته باشد با توجه به کاهش ذخایر این کشور و از سوی دیگر افزایش تقاضای انرژی در جهان طی سال‌های آتی، ایران اسلامی به تنهایی می‌تواند با توجه به ذخایر انرژی خود، اروپا و حتی جهان را با مشکل مواجه سازد. تحریم کنونی ایران توسط اروپا، شاید ایران را با مشکل و سختی مواجه سازد لیکن تنها یک مصدومیت و مجروحیت برای ایران خواهد داشت که با گذشت زمان و دستیابی ایران به خودکفایی درونی، ترمیم و بهبود خواهد یافت؛ اما آیا دولت‌های اروپایی برای جلوگیری از نابودی خود در صورت تحریم انرژی از سوی ایران، چاره‌ای خواهند یافت؟

  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان 12 بهمن ماه 1393 منتشر گردید

هنوز زمان زیادی از آنچه رییس‌جمهور در خصوص لزوم عبرت‌آموزی از عاشورا در باب مذاکره با دشمن بیان داشتند نمی‌گذرد که اکنون از شهامت قبول صلح از سوی امام سخن گفته می‌شود. «امام راه اعتدال، پیشرفت و توسعه را آموخت. امامی که در مقاطع مختلف در برابر دشمن و استکبار ایستادگی کرد و استکبارستیزی را به ما آموخت شهامت آن را داشت تا آن روز که ضروری است راه صلح را برگزیند و مسیر توسعه و ثبات کشور را ادامه دهد.»(روحانی 1393/8/11) این چندمین بار است که رییس‌جمهور محترم از چنین ادبیاتی استفاده می‌نماید و از میان تمام محاسن و ویژگی‌های بزرگان و اولیا الهی، به پیمان‌های صلح ایشان توجه می‌نماید. به راستی علت این همه اظهارات برای تثبیت لزوم صلح با دشمن به چه معنا است؟ جناب آقای روحانی که خود را یک حقوقدان معرفی نموده بود و نه سرهنگ، در سخنانی دیگر، صلح حدیبیه را به عنوان شاهکار حقوقی پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله معرفی نموده و ظاهراً قرار است ایشان نیز یک پیمان صلح را به عنوان شاهکار دوره ریاست جمهوری خویش به یادگار بگذارد و برای آماده‌سازی افکار عمومی و پذیرش این راهبرد، از هر موقعیتی برای طرح این راهبرد استفاده می‌نماید؛ اما سؤال اساسی این است که طرف مقابل قرارداد صلح مدنظر ریاست محترم جمهور، کیست و مفاد این پیمان چگونه خواهد بود؟

طرف مقابلی که قرار است با او صلح شود، دولت آمریکا است. شیطان بزرگ که از روز نخست پیروزی انقلاب در راستای براندازی این نظام تلاش کرده و از هر حربه‌ای اعم از سخت و نیمه سخت و نرم برای این راهبرد استفاده نموده است. مسدود کردن دارایی‌های ایران در آمریکا، حمایت از گروه‌های برانداز و جدایی‌طلب، طراحی کودتا در ایران، تشویق و تحریک صدام به حمله به ایران، درگیری نظامی مستقیم با ایران، حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تحریم‌های اقتصادی علیه ایران و... تنها بخشی از اقدامات امریکا علیه ملت ایران است. با تمام این تفاسیر و در زمانی که آمریکا خود را ابرقدرت می‌دانست هرگز امام راحل از صلح با آمریکا سخنی بر زبان نیاوردند بلکه همواره از لزوم مقاومت و مقابله با شیطان بزرگ سخن می‌گفتند. حتی در پیام پذیرش قطعنامه نیز این مسئله کاملاً مشهود است و بنابراین نمی‌توان قبول قطعنامه در مقابل کشور همسایه و مسلمان عراق که با زمامداری سفاکی چون صدام و به تحریک آمریکا به ایران حمله کرده بود را مبنایی برای صلح با امریکا دانست. حتی در حوادث بعد از قبول قطعنامه نیز حضرت امام با مشاهده حضور مردم درصحنه و حوادث به وجود آمده فرموده بودند اگر این شرایط را می‌دانستم، قطعنامه را نمی‌پذیرفتم. (نقل به مضمون)

با این تفاسیر مناسب است جناب آقای روحانی وضعیتی که باعث می‌شود ایران اسلامی مجبور به صلح با آمریکا باشد را برای مردم تشریح فرمایند تا موضوع بر همگان روشن شود.

آیا آمریکا از سر دوستی و صلح و صفا وارد شده است که ما بگوییم امریکا دست از استکبار خویش برداشته است؟ این همه تحقیر و توهین به ایران و ایرانیان در مدت استقرار دولت محترم کنونی اعم از اظهارات آن زنیکه مبنی بر وجود فریبکاری در ژن ایرانیان تا سخن از تلاش برای برچیدن حتی پیچ و مهره‌های مراکز هسته‌ای کشورمان، خلاف این موضوع را اثبات می‌نماید.

آیا قدرت آمریکا افزایش یافته است که مجبور باشیم در مقابل این قدرت تسلیم شویم و یا این‌که ما ضعیف شده‌ایم؟ کشوری که در اوان حکومت خویش و بدون تجربه و با ارتشی که روسای آن اعدام یا فراری بودند و مستشاران غربی نیز آن را ترک کرده بود و تنها به مدد ایمان و اراده فرزندان انقلاب در ارتش و سپاه و بسیج و دیگر نیروهای جان‌برکف، موفق به غلبه بر دشمن تا دندان مسلح و متکی به نظام سلطه و شرق و غرب زمان گردیده است، آیا اکنون با این همه توانایی و تجهیزات از حمله نظامی ترسی به خود راه می‌دهد؟  در آن سوی میدان مبارزه آمریکایی که زمانی که در شرق و غرب عالم، انا رجل سر می‌داد و مبارز می‌طلبید اکنون از حل مشکلات درونی خویش عاجز است. با این تفاسیر آیا روا است که بگوییم ما مجبور به قبول صلح هستیم؟

سؤال دیگر این است که مفاد پیمان صلح مورد نظر ریاست محترم جمهور چیست و چه تضمینی برای رعایت مفاد این پیمان از سوی دشمن وجود دارد؟ دولتی که سوابق خلف وعده و شکستن سوگند و قول انها بر تمام مردم ایران و جهان آشکار است، آیا در این مورد به طور استثنا به مفاد صلح پایبند خواهد بود؟ اگر چنین است که لااقل در مذاکره با دولت کنونی ایران، باید نشانه‌های آن را بروز می‌داد. عدم راه دادن سفیر و نماینده کشورمان در سازمان ملل از سوی دولت آمریکا و تشدید تحریم‌ها و نقض توافق ژنو  نشانه‌هایی از عدم رعایت قول و قرار توسط دشمن است و بنابراین برای دیگر توافقات نیز همین موضوع رخ خواهد داد.

به راستی چه چیزی تغییر کرده است؟ آن مؤلفه‌هایی که باعث انتخاب راهبرد دولت محترم گردیده کدام است؟ با عرض پوزش به نظر می‌رسد آنچه تغییر کرده، نگرش برخی دولتمردان است که در فضای ناتوی فرهنگی و جنگ روانی و تبلیغاتی سنگینی که دشمن به راه انداخته است، دچار اشتباه محاسباتی گردیده‌اند. این اشتباه محاسباتی زمانی که در رفتارهایی شخصی و فردی بروز می‌یابند تأثیرات اندکی دارند لیکن اگر بخواهند مبنای اقدام برای آینده کشور قرار گیرد، می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری وارد نمایند. برای برطرف نمودن این اشتباه محاسباتی، توجه به رهنمودهای مقام معظم رهبری بهترین و مؤثرترین رویکرد خواهد بود. اگر در سخنان خویش به اسوه حسنه الهی یعنی رسول رحمت و مهربانی و یا امام راحل اشاره می‌کنیم خوب است به این نکته توجه نماییم که ولایت فقیه ادامه راه انبیا است و در هر زمان، پذیرش فرامین ولی فقیه زمان است که خیر دنیا و آخرت برای افراد و کشور را در پی خواهد داشت. آنچه امام خامنه‌ای برای گذر از این شرایط تجویز فرموده‌اند اقتصاد مقاومتی و توجه به درون است و نه چشم دوختن به دستان دشمن.

 

  • ali akbari

این مطلب 11 بهمن ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

سخنرانی روز جمعه دبیر کل حزب‌الله لبنان، حاوی نکات ویژه در نحوه مقابله مقاومت با دشمن صهیونیستی بود. بر پایه «راهبرد ضربت متقابل» حزب‌الله اجازه نمی‌دهد که رژیم صهیونیستی عملیات نظامی علیه مقاومت انجام دهد و در مقابل آن جواب و عکس‌العملی را دریافت ننماید. به همین دلیل شاهد بودیم در دو مورد اقدامات نظامی صهیونیست‌ها، حزب‌الله دو عملیات ویژه انجام داد که متناسب با عملیات دشمن صهیونیستی و با کیفیت تقریباً مشابه اقدام دشمن بوده است. عملیات 15 مهرماه در نزدیکی پایگاه سدانه در مزارع شبعا که یک تانک صهیونیستی با یک تله انفجاری مورد حمله قرار گرفت. این عملیات توسط گروه شهید علی حسن حیدر انجام پذیرفت که نام این گروه برگرفته از نام شهید مقاومت بود که مدتی قبل در حین خنثی‌سازی تله انفجاری دشمن به شهادت رسیده بود و عملیات روز چهارشنبه که کاروان خودرویی رژیم صهیونیستی در مزارع شبعا با موشک مورد حمله قرار گرفت و گروه شهدای القنیطره به عنوان گروه عمل‌کننده معرفی گردید تا دشمن بداند که این عملیات پاسخ کدام عملیات دشمن بوده است. برابر راهبرد ضربه متقابل، انتخاب هدف برای عملیات نظامی با آرامش و برنامه‌ریزی و البته سرعت مناسب و قابل قبول و بدون تأخیر فراوان و محدود به جغرافیای عملیات انجام شده توسط دشمن صهیونیستی انجام می‌پذیرد و حتی در نوع مهمات استفاده شده نیز سعی می‌گردد از همان راهبرد دشمن استفاده شود، یعنی موشک جواب موشک و استفاده از تله انفجاری در مقابل تله انفجاری. قبل از عملیات روز چهارشنبه، تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌هایی از سوی برخی افراد و منابع منتشر گردید مبنی بر اینکه حزب‌الله از موشک برای انهدام برخی مراکز در داخل سرزمین‌های اشغالی استفاده خواهد کرد و یا برخی افراد و اهداف غیرنظامی در لیست ترور حزب‌الله قرارگرفته‌اند و امثالهم. عملیات حزب‌الله تمام این تحلیل‌ها را ابطال نمود و نشان داد که حزب‌الله خردمندانه و در چارچوب راهبرد و هدف‌گذاری خود اقدام می‌کند و دیگران نمی‌توانند جنبش مقاومت را تحریک نمایند تا از این راهبرد خردمندانه خود خروج نماید.

اکنون به نظر می‌رسد با توجه به سخنرانی سید حسن نصرالله، تغییراتی در راهبرد جنبش مقاومت ایجاد شده است و محدوده جغرافیایی و نوع اهداف مورد حمله حزب‌الله از این پس با گذشته تغییراتی خواهد داشت. سید حسن نصرالله در بخش پایانی سخنرانی خویش اظهار داشت: «و ما در گذشته بین ترور و عملیات نظامی تفاوت قائل بودیم و جواب هر عملیات نظامی را می‌دادیم؛ اما الآن هر گروهی از حزب‌الله یا هر جوانی ترور شود ما اسرائیل را متهم می‌کنیم و پاسخ آن را در زمان و با روشی مناسب، حق خود می‌دانیم»

نباید فراموش کرد حزب‌الله در مقابل ترور برخی از رهبران و اعضا خود، رژیم صهیونیستی را عامل این ترورها معرفی و اعلام نمود انتقام این عملیات را از دشمن صهیونیستی خواهد گرفت بااین‌حال رژیم صهیونیستی هیچ‌گاه رسماً مسئولیت این ترورها را بر عهده نگرفت. علاوه بر این بر پایه راهبرد جنگ نیابتی، این رژیم منحوس برخی از اقدامات و عملیات سیاه خود را به تروریست‌های اجاره‌ای محول می‌نماید تا خود را درگیر مستقیم با جبهه مقاومت ننماید. با توجه به سخنرانی سید حسن نصرالله از این پس رژیم صهیونیستی مسئول مستقیم تمامی اقدامات علیه افراد و اماکن مقاومت خواهد بود و تفاوتی نخواهد کرد که این اقدام در کدام جغرافیا و توسط چه افراد یا گروه‌هایی صورت پذیرد؛ از این پس تفاوتی نمی‌کند اقدامات علیه مقاومت توسط کدام یک از جبهه النصره، داعش، تکفیری‌ها و... انجام خواهد شد. مهم این است که سمت پیکان مقابله حزب‌الله به سمت رژیم صهیونیستی خواهد بود به عبارت دیگر به ازاء هر حمله در هر کجا و توسط هر گروهی علیه حزب‌الله، رژیم صهیونیستی باید آماده دریافت ضربه از حزب‌الله باشد. ضرباتی که این رژیم منحوس دردناک بودن آن را تجربه کرده و ناتوانی خود را مقابل این ضربات مشاهده نموده است. این راهبرد علاوه بر تحمیل شرایط نبرد به دشمن که خود نوعی پیروزی راهبردی خواهد بود، دشمن صهیونیستی را در انتخاب اهداف ترور با مشکل مواجه ساخته و هزینه‌های هرگونه اقدام را بسیار بالا خواهد بود، ضمن اینکه راهبرد جنگ نیابتی دشمن صهیونیستی را نیز ابطال خواهد نمود.

  • ali akbari

این مطلب 20 دی ماه 1393  با عنوان " حادثه 11 سپتامبر ، این بار در فرانسه "در خبرگزاری فارس منتشر گردید.
مدل و الگوی حمله تروریستی در فرانسه و برج‌های دوقلوی نیویورک تفاوتی با یکدیگر ندارد و تنها زمان و مکان تغییر کرده است. بدون هشدار قبلی و درحالی‌که شهر در آرامش است به ناگهان خبری منتشر می‌شود که در قلب فرانسه یک حادثه تروریستی رخ داده است و تمام شبکه‌های بین‌المللی صحنه خشونت‌بار شلیک و زدن تیر خلاص به یک پلیس را نمایش می‌دهند و اعلام می‌شود چند نفر در این حمله به قتل رسیده‌اند. درحالی‌که هنوز جامعه مخاطبین در شوک این حمله به سر می‌برند اخبار منتشره از حمله به یک پلیس زن و نیز گروگان‌گیری در نقطه‌ای دیگر از شهر سخن می‌رانند. نیروهای امنیتی و ارتش در شهرها مستقرشده و مدارس، مغازه‌ها و... تعطیل‌شده‌اند. جاده‌های شهر محل تردد تانک و زره‌پوش‌های نظامی شده است و تمام این‌ها حکایت از یک برنامه گسترده اطلاعاتی و امنیتی دارد. در حادثه نیویورک نیز مشابه همین اخبار از رسانه‌ها منتشر گردید. حمله به برج‌های دوقلو و همزمان انتشار اخباری از ربایش هواپیماهای دیگر و اصابت آن‌ها به اماکن و ساختمان‌هایی در نقاط مختلف آمریکا و در خصوص عاملین این اقدام تروریستی، این بار نیز انگشت اشاره به سمت مسلمانان است و به طور اتفاقی مشابه حادثه یازده سپتامبر، البته این بار به جای کشف پاسپورت یکی از مهاجمین که در سقوط هواپیما و آوارشدن برج‌ها، معجزه‌وار سالم مانده بود، تروریست‌هایی که علی‌رغم خشونت و سرعت عمل در اقدام و فرار از معرکه، ظاهراً کمی اختلال حواس داشته‌اند! کارت شناسایی خود را در ماشین جاگذاشته بودند تا پلیس بدون دردسر آن‌ها را شناسایی کند. همزمان داعش نیز با صدور اطلاعیه و بیانیه از این اقدام تروریستی حمایت و آن را نقطه آغاز حملات به اصطلاح مجاهدان در اروپا می‌نامد.

سؤال مهم این است که هدف از اجرای این سناریو چیست؟ آیا فرانسه نیز قصد دارد مشابه آمریکا و به بهانه مقابله با تروریسم، جنگی جدید راه بیندازد؟ آیا غرب به شمارش معکوس برای نابودسازی داعش روی آورده است؟ آیا ائتلاف علیه داعش به حمله گسترده به سوریه و یا عراق به بهانه نابودی داعش اقدام خواهد کرد؟ مدل و الگوی بعدی که قرار است جایگزین داعش گردد، کدام است؟ و ده‌ها سؤال دیگر در این خصوص متصور است که افکار عمومی و نخبگان و تحلیل گران به دنبال یافتن پاسخ برای آن‌ها هستند.

آنچه مشخص است اینکه دونفری که به عنوان مظنونین اصلی این حادثه معرفی شده بودند اکنون به قتل رسیده و زبانی برای بازگو کردن حقایق ندارند و لاجرم افکار عمومی هرچه پلیس فرانسه بگوید باور خواهند کرد. پلیسی که در اوایل سال جدید میلادی به جای اینکه مطابق سنت سال‌های اخیر فرانسه بیش از پنجاه‌هزار نیرو برای مقابله با آتش زدن خودروها توسط جوانان معترض فرانسوی به خیابان‌ها اعزام نماید و سرانجام نیز توفیقی در این مأموریت و اقدام نداشته باشد، اکنون با همدردی و همراهی مردم با پلیس مواجه شده است و مردم را گوش به فرمان و مطیع محض خویش می‌یابد. این گوش‌به‌فرمانی را می‌توان از پنجره‌های بسته خانه‌های مردم که به درخواست پلیس باز نمی‌شوند به وضوح مشاهده نمود.

اولاند که حدود یک ماه پیش بر اساس نظرسنجی‌های معتبر در نازل‌ترین سطح از محبوبیت در بین فرانسویان (با محبوبیت حدود 13 درصد) مواجه بود و دولت خود را در آستانه فروپاشی می‌دید اکنون فرمانده و ناطق مطلق کشور شده و به ایراد نطق در خصوص مقابله با تروریسم می‌پردازد.

فارغ از اقداماتی که فرانسه و غرب به این بهانه در روزهای آتی انجام خواهند داد، این نکته قابل‌انکار نیست که امروز امنیت نقطه‌ای و منطقه‌ای نیست بلکه دارای سیالیت است. نمی‌توان در خانه همسایه آتش افروخت و در خانه خویش آسوده زیست. این آتشی است که همه جا را می‌سوزاند. اعزام جنگجویان به سوریه به بهانه سرنگونی حکومت قانونی بشار اسد با عناوین دروغین ایجاد دموکراسی و... اکنون دامن‌گیر غرب شده است و به زودی بیش از آنچه در فرانسه مشاهده گردید، در اروپا باید شاهد حوادثی از این قبیل بود مگر آن‌که دولتمردان اروپایی این تهدید را درک و برای مقابله با آن تمهیدات منطقی و مناسب را اتخاذ نمایند. تروریست خوب و بد وجود ندارد. حمایت از ارتش آزاد و یا مخالفان معتدل نظام سوریه و مخالفت با تروریست‌های افراطی داعشی تنها بازی با الفاظ است و در واقعیت هیچ تفاوتی بی داعش و این تروریست‌های به ظاهر معتدل وجود نداشته و نخواهد داشت.

  • ali akbari