پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

این مطلب با عنوان " مزیتهای تسلیح کرانه باختری / کدام سلاح ها  اولویت  دارند " در تاریخ 5 مرداد 1393 در خبرگزاری فارس  منتشر شده است.

تعداد شهرک‌های صهیونیست نشین و نظامی رژیم صهیونیستی  در پایان سال 2013 در کرانه باختری به 482 عدد رسیده است و جمعیت شهرک‌نشینان صهیونیست  در کرانه باختری در پایان سال 2012 بالغ بر 563 هزار نفر بوده است. از مجموع چهار و نیم میلیون فلسطینی ساکن سرزمین‌های اشغالی، کرانه باختری و غزه تا اواخر سال 2013 میلادی، دو میلیون و هشتصد هزار نفر در کرانه باختری و یک میلیون و هفتصد هزار نفر در نوار غزه هستند.
 برابر توافق صورت گرفته در قاهره که به «اسلو ـ 2» معروف است، کرانه باختری و نوار غزه به سه بخش «الف»، «ب» و «ج» تقسیم شد. منطقه «الف» تحت حاکمیت کامل حکومت خودگردان قرار گرفت و منطقه «ب» از نظر امنیتی زیر نظر رژیم صهیونیستی باقی ماند اما امور غیرنظامی و غیرامنیتی آن در اختیار حکومت خودگردان گذاشته شد. منطقه «ج» شامل آن دسته از شهرهای کرانه باختری می‌شود که به لحاظ اداری و امنیتی زیر نظر رژیم صهیونیستی باقی می‌مانند. حدود 60 درصد وسعت کرانه باختری به‌عنوان منطقه ج و در اختیار صهیونیست‌ها می‌باشد.
 آنچه می‌تواند به‌عنوان یک نقطه قوت در مقایسه کرانه باختری با نوار غزه مورد توجه قرار گیرد، وسعت این منطقه است. برخلاف نوار غزه که در یک محدوده تقریباً 360 کیلومترمربعی و با دسترسی محدود دارای مشکلات خاص خود است، کرانه باختری وسعتی نزدیک به 6 هزار کیلومترمربع دارد که می‌تواند توان رژیم صهیونیستی را برای کنترل آن با مشکل و محدودیت مواجه سازد و از سویی برگ برنده‌ای برای مبارزان فلسطینی برای استفاده مؤثر از عنصر زمین می‌باشد. ضمن اینکه جمعیت فلسطینیان در این منطقه بیش از نوار غزه است.
 با این وصف یکی از فرصت‌های موجود در کرانه باختری برای گرفتن تلفات از نیروهای اشغالگر، وجود نیروهای نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی در این منطقه است. به‌عبارت‌دیگر برخلاف نوار غزه که نیروهای مقاومت به دلیل خروج اشغالگران از این منطقه توانسته‌اند به تجهیز و تقویت خود در حوزه نظامی و موشکی اقدام نمایند، لیکن به‌هرحال به دلیل عدم دسترسی مستقیم به اشغالگران، امکان تلفات گرفتن از صهیونیست‌ها مهیا نیست و نیروهای مقاومت برای ضربه زدن به صهیونیست‌ها متکی به توان موشکی یا برنامه‌ریزی برای نفوذ به مناطق خارج از باریکه غزه می‌باشند؛ لیکن همان‌طور که ذکر شد این محدودیت برای کرانه باختری وجود ندارد. به‌عبارت‌دیگر در حال حاضر در کرانه باختری با سلاح‌هایی چون آر پی چی و تله‌های انفجاری می‌توان گشت‌های نظامیان صهیونیست و با سلاح سبک و تک‌تیرانداز می‌توان نظامیان صهیونیست را هدف قرارداد.
 از سوی دیگر وضعیت کرانه باختری و مناطق صهیونیست نشین به‌گونه‌ای است که در برخی مناطق فاصله مناطق فلسطینی نشین با شهرک‌های صهیونیستی از چند صد متر تجاوز نمی‌کند و این امکانی برای سلب امنیت از مناطق صهیونیست نشین است. به‌عبارت‌دیگر در اینجا حتی نیازی به موشک‌های کوتاه برد هم نیست و با خمپاره اندازهای 60 mm نیز می‌توان اماکن نظامی و امنیتی صهیونیستی را هدف قرارداد.
 با این وصف در خصوص مسلح ساختن کرانه باختری می‌توان اظهار داشت گام اول ارسال سلاح‌های انفرادی و سبک و تله‌های انفجاری است و در خصوص آموزش نیز اولویت اول تربیت تک‌تیرانداز است.
 این اقدامات در کوتاه‌مدت می‌تواند رژیم صهیونیستی را با چالش و بحران امنیتی مواجه سازد و در صورت تداوم و دقت در اجرا، باعث تحمیل تلفات سنگین به این رژیم گردد. این موضوع باعث خواهد شد رژیم صهیونیستی همانند جنوب لبنان و نوار غزه در کیفیت و نوع حضور عناصر نظامی خود در این منطقه بازنگری و تجدیدنظر نماید. در این صورت امکان گسترش مسلح سازی کرانه باختری از لحاظ کیفیت و کمیت سلاح‌های ارسالی میسر خواهد شد. اگر ارسال تجهیزات به نوار غزه تنها متکی به گذرگاه رفح و تونل‌های زیرزمینی این منطقه باشد، با توجه به مرز طولانی کرانه باختری با کشور اردن، این مجهز سازی می‌تواند خیلی راحت‌تر صورت پذیرد و با توجه به امکان ساخت بسیاری تجهیزات موشکی و... در داخل این منطقه، حتی نیازی به ارسال تجهیزات نیز وجود نخواهد داشت و فلسطینیان این امکان را خواهند داشت که خودشان نسبت به ساخت این سلاح‌ها و تجهیزات اقدام نمایند.
 تصور این موضوع برای رژیم صهیونیستی که در جنگ آینده، مبارزان فلسطینی برای هدف قراردادن مناطقی در شمال سرزمین‌های اشغالی، به‌جای موشک‌هایی با برد بیش از 150 کیلومتر برای شلیک از نوار غزه، با موشک‌هایی با برد کمتر از پنجاه کیلومتر قادر به هدف قراردادن تمام نقاط راهبردی این رژیم و با موشک‌هایی با برد کمتر از 10 کیلومتر قادر به ناامن کردن فرودگاه بن گورین باشند، کابوسی دردناک است و این تصور زمانی که موضوع تهاجم زمینی در دستور کار قرار گیرد، ویران‌کننده خواهد بود. تصور این‌که ماشین نظامی صهیونیستی در دو جبهه دور از هم و با عرض زیاد بخواهد درگیر شود، برای رژیمی که در نبرد زمینی در باریکه غزه و یا جنوب لبنان با دادن تلفات سنگین و با افتضاح، مجبور به عقب‌نشینی شده است، قطعاً خوشایند نخواهد بود.
 نظرسنجی‌های اخیر نشان داده که بیش از 85 درصد ساکنان کرانه باختری با مقاومت علیه صهیونیست‌ها موافقت دارند و سابقه درگیری و تظاهرات مردم و به‌خصوص جوانان کرانه باختری با نظامیان صهیونیست نشان داده که آمادگی لازم برای شروع عملیات مسلحانه علیه صهیونیست‌ها در کرانه باختری فراهم است. آنچه لازم است در دستور کار قرار گیرد، به فعلیت رساندن این توانایی است. اقدامی که بخشی از آن سخت‌افزاری و با رساندن سلاح و تجهیزات و بخش دیگر نرم‌افزاری  و با دادن روحیه و تهییج جوانان غیور فلسطینی و ارائه آموزش‌های نظامی به ایشان فراهم خواهد شد.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 31 تیرماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است

وضعیت امروز (23 مرداد 1393 )موید این است که تحلیل فوق دارای صحت بوده است .

یکی از سؤالات مطروحه در خصوص تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به نوار غزه، بازه زمانی این نبرد می‌باشد. به عبارت دیگر این جنگ، چند روزه خواهد بود؟ روند حرکت ارتش رژیم صهیونیستی که ادعای قوی‌ترین ارتش غرب آسیا و یکی از پنج قدرت برتر نظامی جهان را مطرح می‌سازد، بیانگر سیر قهقرایی این ارتش است. خروج از جنوب لبنان، شکست در جنگ سی و سه روزه، شکست در جنگ بیست و دو روزه و شکست در جنگ هشت روزه بخشی از شکست‌های ماشین جنگی رژیم صهیونیستی است و این‌ها در کنار شکست‌های اطلاعاتی و عملیاتی رژیم صهیونیستی زنگ خطری برای این رژیم محسوب می‌گردید. در واقع یکی از مؤلفه‌های قدرت ارتش این رژیم، باور به شکست‌ناپذیری آن بوده است. افسانه‌ای که شکست‌هایی که ذکر شد، آن را باطل ساخته بود.

در ارزیابی تجاوز اخیر باید اذعان داشت، رژیم صهیونیستی علاوه بر قساوت و وحشی‌گری بیشتر در کشتار غیر نظامیان و استفاده از تسلیحات ممنوعه و غیر متعارف، تلفات گسترده‌ای نیز دریافت کرده است و به نظر می‌رسد حتی تلاش برای مخفی‌سازی تلفات نیز نتوانسته است بیشتر بودن تلفات این نبرد در مقایسه با نبردهای گذشته این رژیم را بپوشاند. با این حال سوال اینجاست که چرا با وجود بالابودن تلفات رژیم صهیونیستی، گسترده‌تر بودن حجم آتش نیروهای مقاومت و شلیک موشک به شهرها، در عمق سرزمین‌های اشغالی و... رژیم صهیونیستی اصرار بر ادامه نبرد دارد؟

برای این سؤال می‌توان با توجه به اطلاعاتی که تحلیل گران دارند، پاسخ‌های مختلفی را ارایه نمود؛ لیکن نگارنده اعتقاد دارد یکی از دلایل عمده‌ای که مانع از پایان نبرد شده است، تلاش این رژیم برای طولانی کردن این نبرد به بازه زمانی بیش از جنگ‌های چند سال اخیر می‌باشد. یعنی رژیم صهیونیستی این مسئله را پذیرفته که حتی به قیمت بالابودن تلفات، جنگ را طولانی‌تر از نبرد سی و سه روزه نماید.

تحلیل این رژیم بر این است که با توجه به محاصره نوار غزه و عدم امکان پشتیبانی مناسب از نیروهای مقاومت و از سوی دیگر تحمیل تلفات و خسارت به این نیروها که با حملات بیشتر نیروهای صهیونیستی حاصل خواهد شد، توان مقاومت تحلیل خواهد رفت و گسترش دامنه زمانی و مکانی نبرد، بیش از نیروهای مقاومت، به نفع رژیم صهیونیستی خواهد بود. به عبارت دیگر اگر جنگ طولانی شود، طرف مغلوب، جبهه مقاومت خواهد بود و رژیم صهیونیستی به ازای تحمل و پذیرش تلفات نیروی انسانی (که در هر جنگی وجود دارد) علاوه بر از بین بردن نیروی مقاومت در نوار غزه و برطرف ساختن مهم‌ترین چالش امنیتی و نظامی این رژیم خواهد توانست اسطوره شکست ناپذیری خود را، بازسازی نماید و این مسئله دستاوردی بزرگ برای این رژیم بوده و تهدیدهای آتی علیه این رژیم را برطرف خواهد ساخت. این پیروزی به عنوان سرآغاز شروع پیروزی‌های آتی این رژیم می‌تواند ارزیابی گردد و قطعاً رژیم صهیونیستی تحمل تلفات به قیمت این پیروزی بزرگ را قابل قبول ارزیابی می‌نماید.

البته این سناریویی است که این رژیم نوشته است. جبهه مقاومت این بار کف خواسته‌های خود را بالاتر از گذشته و شروط اعلامی برای قبول آتش بس را در مرحله‌ای سخت و تحقیرآمیز برای رژیم صهیونیستی قرار داده است. علاوه بر آن جبهه مقاومت نشان داده که این بار گزینه‌های غافلگیرکننده‌تری نسبت به نبرد قبلی در دست دارد. استفاده از کماندوهای دریایی، پهپادهای شناسایی و دارایی قابلیت شلیک موشک‌هایی که به عنوان موشک هدایت شونده می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند، موشک‌هایی با قدرت و دقت بیشتر و ... تنها گوشه‌ای از توان جبهه مقاومت است که آشکار شده و قطعاً در ادامه این نبرد باید شاهد رونمایی از موارد دیگری از قدرت نمایی این رزمندگان باشیم.

به نظر می‌رسد علی‌رغم تلاش رژیم صهیونیستی برای کسب موفقیت در این نبرد، این بار نیز شاهد شکست خفت‌بار دیگری از سوی این رژیم باشیم. شکستی که می‌تواند به عنوان شلیک تیری به قلب این رژیم و شروعی برای از پای افتادن این حکومت غاصب و نژادپرست باشد؛ حکومتی که صدای آوار شدن پایه‌های آن به گوش می‌رسد.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 17 تیرماه 1393 با عنوان " تدابیر نظام برای شفاف سازی مذاکرات " در خبرگزاری مشرق منتشر شده است .

یکی از ایرادهایی که افکار عمومی به تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان وارد می‌کند، عدم ارائه اطلاعات شفاف به اصحاب رسانه و مردم در خصوص جزئیات مذاکرات هسته‌ای کشورمان با 1+5 بوده است. این نقیصه باعث می‌شد که جریان رسانه‌ای و مطبوعاتی طرف مقابل به صورت یک‌طرفه اقدام به انتشار مطالبی نموده و آن را توافق طرفین اعلام کند؛ مطالبی که اصحاب رسانه داخلی به دلیل عدم اطلاع از مفاد مذاکرات، امکان راستی آزمایی آن را نداشتند و انتشار آن نیز باعث می‌شد که این تصور در افکار عمومی ایجاد شود که تیم مذاکره‌کننده، از خطوط قرمز ترسیم‌شده نظام عدول کرده است.
متأسفانه پیگیری مداوم و مکرر در خصوص برطرف ساختن این نقیصه به نتایج ملموسی نرسیده بود و حتی نقل‌قول وزیر محترم امور خارجه که اظهار داشته بود حتی به قیمت استیضاح حاضر به بیان مذاکرات نیست (نقل به مضمون) نشان‌دهنده میزان سخت‌گیری طرف ایرانی در خصوص بی‌خبر گذاشتن مردم از جریان مذاکرات بود و این در حالی است که طرف غربی قبل و بعد از مذاکرات به سرزمین‌های اشغالی سفر می‌کرد و مقامات رژیم صهیونیستی را در جریان ریز مذاکرات قرار می‌داد.
تداوم این مسئله می‌رفت که باعث بروز نابسامانی در تحلیل روند از سوی افراد موجه داخلی گردد که این بار نیز تدبیر حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب باعث رفع این مشکل و معضل گردید. این تدبیر ابتدا با فرمایش ایشان مبنی بر اعتماد به تیم مذاکره‌کننده کشورمان در عین بی‌اعتمادی به‌طرف غربی مطرح شد و حضرت آقا درعین‌حال بر مراقبت افکار عمومی از روند مذاکرات تأکید فرمودند.
در گام دوم حضرت آقا خطوط قرمز نظام که برای تیم مذاکره‌کننده ترسیم‌شده بود به صورت علنی و برای عموم ملت مطرح فرمودند تا مشخص شود آنچه تحت عنوان نرمش قهرمانانه به‌عنوان یک راهکار توسط ایشان اجازه داده‌شده است دارای حدومرز مشخصی است که فقط مربوط به بحث هسته‌ای و آن‌هم در یک چارچوب خاص است.
در آخرین مرحله از این تدابیر حضرت آقا که در دیدار کارگزاران نظام با معظم له شاهد آن بودیم، حضرت آقا به‌طور شفاف و با جزئیات کامل خواسته‌های کشورمان در مذاکرات گام نهایی که به تیم مذاکره‌کننده ابلاغ شده است مطرح فرمودند تا مشخص شود که مسیر پیشرفت هسته‌ای کشورمان چگونه باید باشد. ایشان فرمودند: هدف آن‌ها [طرف غربی] این است که در موضوع ظرفیت غنی‌سازی، جمهوری اسلامی ایران را به 10 هزار سو راضی کنند؛ البته ابتدا از 500 سو و 1000 سو شروع کردند که 10 هزار سو محصول حدود 10 هزار سانتریفیوژ از نوع قدیمی است که داشتیم و داریم، درحالی‌که به گفته مسئولان مربوط، نیاز قطعی کشور، 190 هزار سو است.
با توجه به این موضوع و نیز مواردی که ایشان در خصوص تحقیق و توسعه و تأسیسات فردو بیان فرمودند اکنون ملت ایران می‌داند که آنچه طرف غربی در خصوص توافق بر سر کاهش سانتریفیوژها و... مطرح می‌سازد خواسته‌هایی است که تمایل دارد به‌عنوان توافق مطرح سازد. خواسته‌هایی که تیم مذاکره‌کننده ایرانی نه آن را می‌پذیرد و نه اجازه این کار را دارد و البته ایران اسلامی این آمادگی را دارد که به جامعه جهانی برای عدم حرکت به سمت تولید سلاح هسته‌ای که در مبانی شرعی و دکترین دفاعی کشورمان جایی ندارد، تضمین‌های لازم را ارائه دهد. تضمین‌هایی واقعی در عین برطرف ساختن نیاز داخلی به سوخت هسته‌ای و نه در قالب عبارت من‌درآوردی «نقطه گریز» که طرف غربی آن را اعلام می‌دارد.
البته این تدبیر ایشان از یک‌سو باعث همراهی افکار عمومی با تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای و از سوی دیگر مراقبت از عدم عدول از خطوط قرمز نظام خواهد شد ضمن این‌که اکنون ملت ایران می‌داند که در مذاکرات چه می‌گذرد و همین مسئله باعث می‌شود که طرف غربی و جریان رسانه‌ای منسوب به غرب  امکان بازی با افکار عمومی را نداشته باشد.

  • ali akbari
این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 14 تیرماه 1393 منتشر شده است .
استعمار فرانو نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی از طریق فن‌آوری‌های نوین ارتباطی است که به مدد آن یک کشور تصورات، باورها، ارزش‌ها، معلومات و هنجارهای رفتاری و نیز روش‌های زندگی خود را بر کشورهای دیگر تحمیل می‌کند. نظام سلطه با استفاده از ابزارها و امکانات خود (اعم از منابع انسانی، مالی، تجهیزاتی و...) تلاش می‌کند جهان را به سمت جهانی مبتنی بر اومانیسم و لیبرالیسم پیش برده و ملل جهان را به گونه‌ای تحت تأثیر قرار دهد که خواهان زندگی به سبک آمریکایی و غربی باشند و در این مسیر هر حرکت مخالفی را با عناوینی چون ارتجاع، سنت، عقب‌ماندگی و... منکوب و حذف نماید. نظام سلطه در جهت پیشبرد این هدف از دو مسئله بیشترین استفاده را می‌برد.
اشراف اطلاعاتی: هر اقدام عملیاتی مستلزم داشتن اطلاعات لازم است و بالاترین سطح اطلاعات، تعبیر به اشراف اطلاعاتی می‌گردد. معمولاً شکست‌های نظام سلطه در جایی اتفاق افتاده است که نتوانسته اطلاعات مورد نیاز را کسب نماید. اتفاقاً یکی از دلایل تلاش آمریکا برای بازگشایی سفارت در ایران که ناکامی در آن باعث روی‌آوردن به سفارت مجازی شده است، محرومیت از جاسوسی است و همین خلأ اطلاعاتی یکی از علل عمده شکست‌های آمریکا در ایران بوده است و بر همین اساس حمایت برخی از داخلی‌ها از بازگشایی سفارت شیطان را باید با دیده تردید نگریست. اصرار آمریکا به بازرسی از اماکن نظامی ایران در قالب مذاکرات هسته‌ای نیز در همین خصوص قابل تأویل است و در واقع تلاشی برای برطرف ساختن خلأ اطلاعاتی برای اقدامات مقتضی در زمان درگیری و بحران می‌باشد. فعالیت جاسوسی آمریکا حتی هم‌پیمانان غربی را نیز شامل می‌شود و اخبار مربوط به شنود مکالمات صدر اعظم آلمان تنها یک نمونه است. اگر در ایران سال 1358 سفارت آمریکا به عنوان لانه جاسوسی تسخیر گردید اکنون در تمام دنیا سفارت شیطان بزرگ به عنوان لانه جاسوسی شناخته می‌شود.
تسلط رسانه‌ای: در استعمار فرانو مردم باید آن چیزی را ببینند و بخوانند که نظام سلطه می‌خواهد. مردم باید آن گونه فکر کنند که نظام سلطه می‌خواهد و آن گونه بخواهند که نظام سلطه تعریف کرده است و هر صدای مخالفی باید به شدت و حدت سرکوب گردد. این امر مستلزم تسلط نظام سلطه بر شبکه‌های اطلاع‌رسانی و خبری جهانی است. مسئله‌ای که مقام معظم رهبری از آن تعبیر به ناتوی فرهنگی نمودند. شبکه‌ای از رسانه‌های خبری، فیلم‌سازی، اینترنتی و... که وظیفه دارند هرگونه مقاومت در برابر فرهنگ لیبرال و اومانیستی غرب را به شکست بکشانند.
بسیاری از شبکه‌های بزرگ خبری و اطلاع‌رسانی جهان در کنترل نظام سلطه هستند. بر همین اساس است که نظام سلطه برخلاف فریاد شعار آزادی بیان که مطرح می‌سازد به سانسور شبکه‌هایی چون پرس تی‌وی و العالم و... می‌پردازد و علی‌رغم دفاعی که برخی داخلی‌ها از تعداد لایک‌های فیس‌بوک و فیلم‌های یوتیوب مطرح می‌کنند، شاهد حذف صفحات و فیلم‌های مخالفین نظام سلطه از جمله حزب‌الله لبنان در این سایت‌ها و شبکه‌های مجازی هستیم تا مشخص شود این فضا برای مخالفین نظام سلطه چندان نیز آزاد و مهیا نیست.
البته در صورتی که این تلاش‌ها و اقدامات نظام سلطه پاسخگو نبود و مردم کشورها اراده و استقلال خود را حفظ نموده و مغلوب نشدند، ابزار سخت در دستور کار قرار می‌گیرد. تحریم اقتصادی، خرابکاری و در آخرین نمونه می‌توان جنگ نیابتی را مطرح ساخت. عناصری مرعوب نظام سلطه از داخل کشور و یا مزدورانی از خارج کشور که برای تحقق منویات نظام سلطه دست به سلاح یا خشونت زده و مخالفان نظام سلطه را آماج حملات خود قرار می‌دهند. مزدورانی که در جنگ نرم دشمن مغلوب شده و با تغییر هویت و شست و شوی فکری و مغزی به عنوان سرباز استعمار ایفای نقش می‌نمایند. این نمونه را می‌توان در فتنه 88، سوریه، اوکراین و عراق مشاهده کرد. شکست خوردگان در صحنه انتخابات، سعی در زورآزمایی خیابانی می‌نمایند و غرب لیبرال که دموکراسی و احترام به رأی اکثریت را فریاد می‌زند، از اقلیت خشونت‌طلبی حمایت می‌نماید که حامی غرب و آرمان‌های آن است. رفتارهایی چون ترور، خشونت غیرقابل باور و... این اقلیت مورد تأیید قرار می‌گیرد و در مقابل، رأی اکثریت و خواست عمومی مردم تنها به این دلیل که مطابق خواست و مطلوب غرب نبوده و منافع آن را تأمین نمی‌کند، نادیده انگاشته می‌شود.
چنانچه این اقلیت خشونت‌طلب موفق به حذف اکثریت گردید، خواست نظام سلطه محقق شده و اگر مشخص شد این مزدوران، توانایی حذف اکثریت را ندارند، نظام سلطه با حضور به اصطلاح قهرمانانه در صحنه و با ادعای کمک به کشور درگیر، سعی در موجه و مطلوب جلوه دادن خود در نزد افکار عمومی آن کشور خواهد نمود و اجازه خواهند یافت به حضور نظامی یا مستشاری خود مشروعیت بخشند و در هر دو صورت با توجه به تخریب زیرساخت‌های اقتصادی و... کشور درگیر در بحران، کارتل‌های اقتصادی غرب سعی در اخذ سهم خود در بازسازی این تخریب‌ها یا حضور در بازار خالی شده از رقبا خواهند نمود. البته در این نمونه از جنگ‌ها برخلاف آنچه در افغانستان و جنگ خلیج فارس رخ داد، نیروهای نظامی غربی و آمریکایی تلفاتی نخواهند داشت و به همین دلیل، برخلاف جنگ ویتنام که بنا به قولی توسط مادران سربازان آمریکایی خاتمه یافت، این بار در کشورهای غربی، دلیلی برای مخالفت با این نمونه جنگ‌ها وجود نخواهد داشت. با این توصیف، در ظاهر این بازی در هر صورت با برد نظام سلطه مواجه خواهد شد.
البته این راهبرد نیز مشابه دیگر اقدامات و راهبردهای نظام سلطه در سال‌های اخیر با شکست مواجه شده و نه تنها نتوانسته خواست اردوگاه شیطان را محقق سازد بلکه باعث بیدار شدن ملت‌ها و آگاهی ایشان از دروغ بودن شعارهای مردم فریب غرب گشته است. یکی از علل عمده شکست این راهبرد نظام سلطه، جمهوری اسلامی ایران بوده است. مقاومت جمهوری اسلامی ایران در مقابل راهبردهای مختلف نظام سلطه و پیشرفت ایران اسلامی در عرصه‌های مختلف و پشتیبانی از ملتهای مظلوم و آگاهی بخشیدن به نخبگان سیاسی و فرهنگی بخشی از دلایل شکست نظام سلطه بوده است. ایران اسلامی با شعار مردمسالاری دینی که تجلی توجه به خواست واقعی ملت است، چون ستاره‌ای در آسمان می‌درخشد و همگان را خیره ساخته است. اکنون حنای شعار دموکراسی‌طلبی که زمانی یکی از برگ‌های برنده نظام سلطه بود، رنگی ندارد و نشانه‌های بیداری ملت‌ها مطابق آنچه حضرت آقا فرمودند در حال آشکار شدن است. ملت‌ها برای به دست آوردن استقلال و شرافت خود حاضر به پرداخت هزینه هستند و کسانی که سنگ غرب و نظام سلطه را به سینه می‌زنند، جایگاهی در نزد این چنین ملت‌هایی نخواهند داشت.
  • ali akbari

این مطلب  با تغییراتی تحت عنوان " این شیر فقط عربده می کشد " به عنوان سرمقاله  روزنامه کیهان  8 تیرماه 1393 منتشر شده است .

چند سالی است که روسای جمهور و دیگر سیاستمداران رژیم «ایالات متحده آمریکا»- که ظاهرا با توجه به اخبار منتشره در خصوص حرکت استقلال طلبانه برخی از این ایالات تا چند سال دیگر نقشه آن تغییر خواهد کرد و احتمالا نامی غیر از ایالات متحده را بر خود خواهد نهاد- مرتب بر این عبارت تاکید می کنند که: «همه گزینه ها روی میز است.» عبارتی که اکنون به یک فکاهی تبدیل شده و بیشتر ابزار خنده ایرانیان را فراهم می کند تا این که باعث رعب و وحشت شود. عبارتی که با هر بار تکرار آن، این کلام حضرت روح الله در نظرها و یادها زنده می شود که: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.» اگر زمانی طرف آمریکایی با تکبر و تفاخر و غره بر توانایی خود این سخن را بلوف سیاسی معرفی می کرد، اینک اما این سخنی نیست که فقط از اردوگاه مخالفان آمریکا شنیده شود؛ بلکه بیش از آن، این اظهار عجز و ناتوانی در سخن دولتمردان این دولت به اصطلاح ابرقدرت! نیز به گوش می رسد.

اوباما ضمن اظهار ناتوانی در متوقف ساختن پیشرفت هسته ای ایران اظهار داشته است: «اگر گزینه ای وجود داشت که این امکان را به وجود بیاوریم که تک تک پیچ و مهره های برنامه هسته ای آنها را حذف کنیم و احتمال داشتن برنامه هسته ای ایران را کلا از بین ببریم تا در نتیجه قابلیت های نظامی آن را هم نداشته باشند، آن را انتخاب می کردم.» و شما این عبارت را این گونه بخوانید که: در مقابل پیشرفت های هسته ای ایران، هیچ غلطی نمی توانم بکنم.

اوباما در خصوص بحران سوریه با اشاره به اخبار منتشره درباره استفاده دولت این کشور از سلاح های شیمیایی، اظهار داشته بود که: «سوریه خطوط قرمز را درنوردیده و آمریکا چاره ای جز استفاده از زور و نیروی نظامی برای مقابله با دولت بشار اسد ندارد.» و از تعیین ساعت شروع حمله نیز مطالبی را بر زبان راند. البته همین ایشان بعد از تشری که از جانب متحدان سوریه و به طور خاص ایران دریافت کرد، چاره را در این دید که نطق قبلی خود را فراموش کرده و بر استفاده از ابزار سیاسی برای حل بحران سوریه تاکید ورزد. و البته یک خبر موثق که از سوی برخی رسانه های آمریکایی فاش شده است حکایت از آن دارد که اوباما برای خروج محترمانه از بن بستی که خود با تهدیدهای توخالی درباره حمله نظامی به سوریه پدید آورده بود، دست به دامان پوتین، رئیس جمهور روسیه شده بود تا با پیش کشیدن طرح انهدام سلاح های شیمیایی سوریه به غائله خاتمه دهد. به عبارت دیگر باز هم غلط بی جایی کرده و به غلط کردن افتاده بود.

«جان کری» وزیر خارجه آمریکا به توان محدود آمریکا برای پیشبرد مذاکرات سازش بین فلسطینیان و رژیم صهیونیستی اذعان کرد و گفت اگر طرفین نخواهند، امکان دستیابی به توافق وجود ندارد. وی با بیان اینکه طرفین گام هایی برداشته اند که مفید نبوده، گفت: «اگر طرفین خودشان نخواهند گام های سازنده رو به جلو بردارند، توان ایالات متحده برای نقش آفرینی محدود خواهد بود.» و البته این ناتوانی آمریکا و نظام سلطه در قبولاندن این رژیم جعلی به عنوان عضوی از جامعه جهانی و به نابودی کشاندن مقاومت در مقابل رژیم کودک کش صهیونیستی، قدمتی به تاریخ تاسیس این دولت جعلی دارد.

برخی از سناتورهای آمریکایی در بحران اوکراین در صف مخالفان دولت قانونی این کشور حضور پیدا کرده و بر لزوم توجه به خواسته های مخالفان- مزدوران و مرعوبان غرب- تاکید می ورزیدند و زمانی که این کودتاگران موفق به خارج کردن دولتمردان اوکراین شدند، آمریکا احساس پیروزی و غلبه بر روسیه نمود و تصور نمود که توانسته بخشی از انتقام شکست در سوریه را در زمین اوکراین از روسیه بگیرد اما اقدامات روسیه و استقلال طلبان اوکراین، خیلی زود آمریکا را از این توهم خارج کرد تا بفهمد زمان انجام انقلاب های رنگین و... خاتمه یافته است و آمریکا در این تاکتیک نیز شکست خورده است تا آنجا که الحاق کریمه به روسیه یکی از نتایج آن بود. یعنی باز هم آمریکا نتوانسته بود هیچ غلطی بکند.

موارد فراوان دیگری نیز برای این ناتوانی آمریکا می توان برشمرد. در این سال ها عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان، کشورهای آمریکای لاتین و... شاهد شکست آمریکا در راهبردها و نیل به اهداف بوده و اکنون این سخن که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، تبدیل به یک باور جهانی شده و به قول رهبر معظم انقلاب، خاورمیانه به ویترین شکست های آمریکا تبدیل شده است.

همین جا اشاره به نکته ای که دو سال قبل در هفته نامه آمریکایی ویکلی استاندارد آمده بود، خالی از لطف نیست.

ویکلی استاندارد در مقاله ای به چند نمونه از شکست های آمریکا در مقابل ایران پرداخته و نتیجه گرفته بود؛ روسای جمهور آمریکا از کارتر تا اوباما در این نکته با [امام] خمینی اشتراک نظر دارند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

البته در این معرکه هنوز هستند کسانی که کدخدایی آمریکا را فریاد زده و با بزک کردن دشمن، قصد دارند این شیطان را قدرتی شکست ناپذیر و یا دایه ای مهربان تر از مادر معرفی نمایند. در فضای ناتوی فرهنگی و رسانه ای که نظام سلطه به راه انداخته و برای تسخیر اراده ها تلاش دارد، نباید میدان بازی را در اختیار پایگاه های رسانه ای دشمن قرار داد. باید به صورت هوشمندانه به معرفی این شیر بی یال و دم و اشکم پرداخت. اگر به تعبیر حضرت امام، آمریکای آن زمان چون شیری بود که وقتی نعره می زد، چیزی هم از عقب او خارج می شد، اکنون اما آن شیر پیر فرتوت و در حال احتضار، مرده است و نظام سلطه با پوشاندن لباس شیر بر یک دلقک، قصد دارد این باور را که هنوز شیری هست و باید از او اطاعت کرد، در اذهان دیگران زنده نگه دارد. باید گفت لباسی که بر تن این دلقک پوشانده شده، حتی در ظاهر نیز نما و جلوه شیر را ندارد.

تازه ترین حرکت آمریکا در منطقه که به گفته دیروز رهبر معظم انقلاب در جمع خانواده های شهدای 7 تیر و سایر شهدای تهران، با هدف رها شدن از دغدغه بیداری و نهضت دنیای اسلام طراحی شده است، بهره گیری از تروریست های اجاره ای و عملیات تروریستی وحشیانه آنان علیه کشورهای عضو جبهه مقاومت است. حرکتی که در سوریه با شکست روبرو شد و این روزها به عراق نقل مکان کرده است.

این حرکت آمریکا که با شرکت آشکار رژیم صهیونیستی، برخی کشورهای اروپایی و چند کشور عربی منطقه مخصوصاً عربستان دنبال می شود نیز، در متن خود از ضعف و استیصال همان شیر بی یال و دم در مقابله با بیداری اسلامی حکایت دارد.

بوش پسر را به خاطر آورید که بعد از ماجرای 11 سپتامبر 2001 با چه غرور و نخوتی انگشت اتهام را به سوی کشورهای اسلامی دراز کرده و عربده می کشید که جنگ های صلیبی آماده تکرار است؟! در پی آن عربده های مستانه بود که به افغانستان و عراق حمله کرد و هنگامی که از این حملات نظامی طرفی نبست و نتیجه معکوس گرفت، به سراغ حزب الله لبنان رفت و جنگ 33 روزه را تدارک دید ولی شکست سخت رژیم صهیونیستی که با حمایت کامل و آشکار آمریکا به صحنه آمده بود، تجربه تلخ دیگری را به کارنامه شیطان بزرگ اضافه کرد و پس از آن جنگ های 22 روزه و 8 روزه نیز به این فهرست افزوده شد.

بعد از این شکست های پی در پی بود که آمریکا به فاز «جنگ نیابتی» وارد شد و مسئولیت مستقیم جنگ را به کشورهای همپیمان خود در منطقه واگذار کرد و خود در پشت صحنه به حمایت گسترده و همه جانبه پرداخت. جنگ افروزی در سوریه را می توان اولین نمونه مثال زدنی از جنگ نیابتی تلقی کرد که در آن کشورهای عربستان، قطر و ترکیه به نیابت از آمریکا وارد جنگ شده و پشتیبانی آشکار تروریست های اجاره ای را برعهده گرفته بودند. نتیجه بحران آفرینی در سوریه که با پیروزی دولت این کشور همراه بود، نشان داد که آمریکا در جنگ نیابتی هم نمی تواند هیچ غلطی بکند.

امروزه حوادث عراق را می توان و باید مرحله دیگری از جنگ نیابتی مورد اشاره تلقی کرد که با ترفند نخ نما شده جنگ شیعه و سنی به صحنه آمده است، ولی هوشیاری علمای شیعه و سنی و همبستگی آنان در مقابله با تروریست های داعش اولین نشانه های شکست این توطئه را نوید می دهد. تروریست های اجاره ای داعش با حملات وحشیانه خود به مردمان سنی و شیعه مذهب کمترین تردیدی باقی نگذاشتند که به قول رهبر معظم انقلاب در دیدار دیروز خانواده های شهدا با ایشان «آنها به دروغ حوادث عراق را جنگ شیعه و سنی می نامند. اما، این جنگ، جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم، جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملت ها و جنگ انسانیت با بربریت و وحشیگری است.

دور نیست آن روز که معلوم شود آمریکا در توطئه اخیر علیه ملت مظلوم عراق نیز نتوانسته است هیچ غلطی بکند.»

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 12 روزنامه کیهان 5 تیرماه 1393 منتشر شده است .

بعد از آنچه رئیس‌جمهور پیشین و شرور آمریکا در مورد دوره جدید جنگ‌های صلیبی مطرح کرد، این دومین شکست نظام سلطه و صهیونیست‌ها برای رودررو قرار دادن اسلام و مسیحیت - این بار با استفاده از گروههای تکفیری از جمله داعش است - که نه تنها باعث تقابل اسلام و مسیحیت نشده، بلکه باعث شناخت و تمایز «اسلام حقیقی» از «اسلام آمریکایی و تکفیری» گشته است.
یکی از شیوه‌های مورد استفاده گروههای افراطی، تکفیر تمام افرادی است که عقیده‌ای غیر از عقیده آن‌ها دارند. گروههای تکفیری در گفتار و عمل نشان داده‌اند که برای تکفیر مرزی نمی‌شناسند و این رفتار وحشیانه آن‌ها در قتل و غارت و کشتار، تنها مختص شیعیان که آن‌ها را رافضی می‌نامند، نشده و حتی اهل تسنن را نیز شامل می‌شود. رفتار به دور از انسانیت این گروهها در مناطق سنی‌نشین سوریه و عراق نشان داد که هرکس با عقاید افراطی ایشان مخالف باشد، توسط تکفیریها خونش هدر و مال و ناموسش مباح اعلام خواهد شد. این قضیه به طور خاص در شهر موصل به گونه‌ای اتفاق افتاد که رسانه‌های خبری، گزارشهای مختلفی از سوء رفتار این تروریست‌ها با اهل تسنن منتشر نمودند که بعضی از این اخبار حاکی از خودکشی زنان و دختران این مناطق به دلیل هتک حرمت و یا اجبار برای آنچه که جهاد نکاح خوانده می‌شود، بوده است. مشابه این رفتار با مسیحیان نیز صورت پذیرفته است. تصرف برخی مناطق مسیحی‌نشین سوریه و کشتار اهالی و تخریب کلیساها و اماکن مذهبی مسیحیان، اجبار گروه تروریستی داعش به جزیه دادن مسیحیان در مناطق اشغالی در عراق و... بخشی از این رفتارهای تکفیریان است؛ اما آنچه که مغفول مانده است، رفتار و تعامل این گروه‌های تروریستی افراطی با صهیونیست‌ها می‌باشد. ظاهرا صهیونیسم یک استثنا در نظر تکفیریان است. بررسی عملکرد این گروهها نشان می‌دهد که گروههای تکفیری نه تنها تهدیدی برای رژیم صهیونیستی و صهیونیست‌ها نمی‌باشند بلکه از حامیان و مدافعان صهیونیسم محسوب می‌شوند. برخی از این تروریست‌ها در بیمارستانهای رژیم صهیونیستی معالجه شده و از رفتار برادرانه! و انسانی! صهیونیست‌ها به عنوان نمونه‌ای از منش انسانی یاد نموده و برخی دیگر با اشاره به اخباری که از حمایت مالی، تجهیزاتی، اطلاعاتی و آموزشی صهیونیست‌ها از ایشان منتشر شده، ضمن تایید این اخبار اعلام داشته‌اند دشمن اصلی ما نه یهودیت بلکه رافضی‌ها هستند و ما برای مقابله با دشمن اصلی اسلام! کمک یهودیان را می‌پذیریم.
در مقابل این جریان تکفیری که به دنبال تشدید فضای جنگ‌های صلیبی و نشان دادن اختلاف اسلام و مسیحیت است، شاهد نوع جدیدی از همگرایی بین مسلمانان حقیقی و مسیحیان هستیم. حمایت حزب‌ا... لبنان از مناطق مسیحی‌نشین لبنان و سوریه در مقابل اقدامات گروه‌های تکفیری که بازتاب وسیعی در جهان مسیحیت داشت و وحدت بین شیعیان، اهل تسنن و مسیحیان عراق برای بیرون راندن تروریست‌ها از کشورشان و وحدت شایسته تقدیری که بین علما و نخبگان این جریانات مشاهده می‌شود، فصل نوینی در همگرایی بین ادیان الهی است و در این بین ناکام واقعی صهیونیست‌ها هستند. صهیونیست‌ها که صحنه گردانان خبائث در جهان کنونی هستند تلاش دارند با درگیر ساختن دیگران، به اهداف خود دست یابند. نباید فراموش کرد که بیت‌المقدس بیش از آن که صبغه بهودی داشته باشد، رنگ و بوی اسلامی و مسیحی دارد و صهیونیست‌ها در کنار تلاش برای تخریب اماکن مسلمین، بر پاک‌سازی قدس شریف از نمادهای مسیحی نیز اصرار دارند و بنابراین درگیر شدن مسلمانان و مسیحیان این فرصت را در اختیار صهیونیست‌ها قرار میدهد علاوه بر این که منطقه را با آشوب و جنگ و... درگیر ساخته و مقاومت‌های علیه خود را نابود سازند، پروژه یهودی‌سازی قدس شریف را به پیش برند.
صهیونیست‌ها دشمنان واقعی بشریت هستند و این نکته‌ای است که در قرآن مجید بر آن تاکید شده است. آن‌ها برای دشمنی از ابزارهای متفاوت و مختلفی استفاده می‌نمایند که به تناسب زمان و مکان، تغییر می‌یابد. یک روز جنگ نظامی مستقیم، یک روز ترور و خرابکاری و روز دیگر با استفاده از مزدورانی همچون داعش؛ آنچه که باید مورد توجه و دقت قرار گیرد این است که در تمام این حوادث و جریانات،‌دست دشمن اصلی را می‌توان دید حتی اگر این دشمن، با ده واسطه مشغول صحنه‌گردانی باشد و برای قطع این دست، اقدام کرد. رژیم صهیونیستی غده چرکین و سرطانی است و تا زمانی که این غده از بین نرود هر روز باید شاهد فتنه و آشوب در منطقه و جهان باشیم.

  • ali akbari
این مطلب در تاریخ 22 خرداد ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .
از آغاز بحران سوریه، برخی حکومت‌های منطقه و برخی حکومت‌های فرامنطقه‌ای اقدام به حمایت از تروریست‌های مخالف دولت سوریه نموده و با ارسال منابع مالی و تجهیزاتی و آموزش این تروریست‌ها ، به گمان خود در  جهت ساقط کردن دولت قانونی بشار اسد تلاش می‌کردند. این حمایت به قدری آشکار صورت می‌پذیرفت که تروریست‌ها در برخی از این کشورها دارای  پادگان‌های آموزشی و لجستیکی بوده و با اسکورت و خط آزاد این کشورها، بدون هیچ ممانعتی از مرز گذشته و وارد سوریه می‌شدند و در صورت جراحت، در بیمارستان‌های همین کشورها مداوا می‌گشتند. با این حال تمام این حمایت‌ها نتوانست خللی در عزم و اراده ملت مقاوم سوریه و ارتش این کشور ایجاد کند و کشورهای توطئه‌گر علیه نظام سوریه اکنون دریافته‌اند که توان سرنگونی حکومت قانونی این کشور را ندارند.

لیکن بحران دیگری برای کشورهای حامی تروریست‌ها ایجاد شده است. در همان زمان که این دولت‌ها مشغول حمایت از تروریست‌ها بودند ، تحلیلگران بسیاری با اشاره به نمونه طالبان که توسط آمریکا و پاکستان و برخی دیگر کشورها در افغانستان ایجاد و بعد باعث ناامنی برای این کشورها گردید ، هشدار می‌دادند که تکرار این فرآیند در حمایت از تروریست‌ها در سوریه، باعث گسترش ناامنی در منطقه و جهان شده و دامن حامیان تروریست‌ها را خواهد گرفت. اکنون به وضوح می‌توان این موضوع را مشاهده کرد. کشورهای غربی نگران موج بازگشت تروریست‌ها به کشورهای خود بوده و با وضع قوانین و مقرراتی به دنبال لغو تابعیت این تروریست‌های چشم آبی هستند و دیگر کشورهای حامی نیز وضعیتی مشابه دارند. در این میان ترکیه بیشترین ضرر را دریافت نموده است.  از یک سو حمایت این کشور از تروریست‌ها باعث اختلاف داخلی در این کشور و برخی آشوب‌ها گردید و ارتباط این کشور با ایران و عراق را با مشکل مواجه ساخت و از سوی دیگر اکنون این دست‌پرورده‌های تروریست، بلای جان ترکیه شده‌اند. حمله به کنسولگری ترکیه در موصل عراق  و گروگان گیری کارکنان کنسولگری ، ترکیه را با چالشی سخت مواجه ساخته است. لغو سفر وزیر امور خارجه این کشور به آمریکا، درخواست از جامعه جهانی و سازمان ملل و ناتو برای دخالت در این ماجرا تنها بخشی از تاوان و هزینه‌ای است که ترکیه برای حمایت از این تروریست‌ها پرداخت می‌کند و قطعاً اگر این کشور نتواند به نحو مناسبی این بحران را پشت سر بگذارد باید شاهد موج نارضایتی در داخل ترکیه و  استعفای متصدیان و مسئولان ترک باشیم.

ترکیه از یک سو به خاطر غلظت و تندی شعارهایی که علیه سوریه مطرح کرده بود ، بازگشتن از این شعارها را نوعی تحقیر و شکست ارزیابی می‌کند و از سوی دیگر اگر بخواهد همچنان بر حمایت از تروریست‌ها ادامه دهد، باید منتظر عواقب سخت‌تر این موضوع در آینده باشد. به نظر می‌رسد ترکیه باید این انتخاب سخت را انجام دهد  که ضمن دست کشیدن از حمایت  تروریست‌ها، برخی مشکلات و ناامنی‌های محدود و مقطعی به واسطه این چرخش راهبرد را  بپذیرد و با تروریست‌هایی که در عراق و سوریه با عناوین مختلفی از قبیل القاعده، داعش ، ارتش آزاد و… فعالیت دارند ، مبارزه کرده و به نابودی و حذف ایشان کمک کند و یا این که با ادامه حمایت از این تروریست‌ها،  ناامنی‌های مستمر ،  طولانی و گسترده‌تر که امکان مهار آن نیز فراهم نخواهد شد  را بپذیرد. در چنین شرایطی هر انسان عاقلی ، گزینه  اول را انتخاب می‌کند حتی اگر این انتخاب همراه با عقب گرد از مسیر قبلی باشد.

البته این موضوعی است که اکنون دامن ترکیه را گرفته است و  قطعاً در آینده نزدیک در صورت عدم مهار این تروریست‌ها، دامن دیگر کشورها از جمله عربستان و… را نیز خواهد گرفت چرا که «هر که باد بکارد، توفان درو خواهد کرد» غرب نیز  باید این حقیقت را بپذیرد که  تروریسم در همه شاخه‌ها و جلوه‌های آن محکوم است و نمی‌توان با بهانه‌های واهی، به گسترش تروریسم دامن زد. داعش تنها یک نمونه است. منافقین که اکنون تحت حمایت آمریکا  و اروپا به فعالیت می‌پردازند، نمونه دیگری از تروریست‌هایی هستند که غرب آن را ایجاد کرده و پرورش داده است و اکنون اخباری از همدستی این گروهک با داعش برای انتقام از مردم عراق به واسطه ضرباتی که چندی پیش از مردم عراق دریافت کرده و پادگان اشرف را از دست دادند، در محافل خبری و سیاسی مطرح است و نام بردن از تروریست‌های داعش به عنوان «انقلابیون» توسط گروهک نفاق موید این مطلب است.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 20 خردادماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

حضور معاون وزیر امور خارجه کشورمان در مراسم تحلیف رییس جمهور جدید مصر ، با تحلیل‌های متفاوتی مواجه شده است .برخی از تحلیلگران با اشاره به سابقه کشتار مردم توسط ارتش مصر پس از کودتا علیه مرسی و کنار گذاشتن منتخب مردم، این حضور را نوعی رسمیت بخشی به کودتاگران و عقب نشینی و عقب گرد ج.ا.ا از مواضع همیشگی خود دانسته و برخی نیز با  اشاره به واقعیات کنونی ، این اقدام را تدبیر منطقی بر می‌شمرند. نگارنده با اشاره به موارد ذیل ، این اقدام را البته اگر در فرآیند بعدی نیز با حکمت همراه باشد، اقدامی مناسب ارزیابی می‌نماید:

1-ژنرال السیسی یکی از نکات مورد نظر خود در برقراری ارتباط با ایران را نحوه تعامل و رفتار ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس و برطرف نمودن نگرانی‌های امنیتی در این مورد ذکر کرده بود. صرف نظر این موضوع که نگرانی السیسی تا چه حد منطقی و حتی صحیح است ، این واقعیت که ایران در پی تقویت روابط خود با کشورهای حوزه خلیج فارس است ، انکار ناپذیر است و مسئله‌ای است که  حتی در دیدار امیر کویت با رهبر معظم انقلاب ، توسط  معظم له مطرح شد و ایشان بر همگرایی بیشتر کشورهای منطقه به جای واگرایی تاکید نمودند. بنابراین غیبت  نماینده ایران می‌توانست گزینه‌ای برای جوسازی علیه ایران مبنی بر سیاست اختلاف با همسایگان باشد و حضور نماینده ایران پیامی به کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و همسایگان مبنی بر این که ایران خواستار گسترش روابط برادرانه با همسایگان خود می‌باشد.

2-در دوره آقای مرسی، علی رغم تلاش ایران بر برقراری ارتباط با این کشور ، متأسفانه منتخبین مردم مصر با پشت پا زدن به آرمان‌های مردم ، فریب وعده‌های آمریکا  را خورده و حتی بر روابط با رژیم صهیونیستی تاکید ورزیدند. به افراط گرایی دامن زده و از تروریست‌هایی که علیه دولت قانونی بشار اسد در سوریه می‌جنگیدند ، حمایت نمودند. بنابراین دولت جناب آقای مرسی نه تنها همگرایی با ایران نداشت بلکه سعی در تشدید ایران هراسی و شیعه هراسی در مصر و منطقه نمود. متأسفانه این وضعیت با کشته شدن برخی از شیعیان مصر همراه گردید. وضعیت ایران هراسی و شیعه هراسی به گونه‌ای شده که برخی جریانات تکفیری در مصر حتی بر محاکمه قراء مصری که به ایران سفر کرده‌اند تاکید می‌ورزند. مطمئناً ایران هیچ تمایلی به تقویت جریانات تکفیری در منطقه ندارد. دعوت از رییس جمهور کشورمان  و گفتگوی آقای السیسی با نماینده  اعزامی ایران ، حداقل، بیانگر  مخالفت عملی السیسی با تکفیر شیعیان است و خود می‌تواند یک نکته مثبت قلمداد شود.نکته دیگر این که مسئولان قبلی این کشور ، برای برقراری ارتباط با ایران، موضوعاتی چون تغییر نام یک خیابان تهران و.. را نیز به عنوان پیش شرط مطرح می‌ساختند ، لیکن دعوت رسمی از رییس جمهور کشورمان می‌تواند نوعی عقب نشینی تلویحی از چنین مواردی باشد و نباید از سوی ایران نادیده انگاشته شود.

3-بعد از کودتای السیسی ، مخالفت‌هایی با این اقدام صورت گرفت و حتی مردم معترض توسط ارتش این کشور مورد کشتار قرار گرفتند و قطعاً این کشتار و کودتا  قابل گذشت و بخشش نیست . لیکن آیا برقراری و سرکار آمدن  یک دولت با رای حداقلی که  حمایت بخشی از نخبگان و سیاسیون مصر را با خود همراه ساخته  است گزینه مطلوب است و یا این که ادامه کشتار و  جنگ داخلی در کشور مصر ؟ اگر بر اساس پیشنهاد نخبگان و دلسوزان به مردم مصر مبنی بر اتخاذ راهی برای جلوگیری از کشتار ، این مسیر حداقلی طراحی شده باشد، آیا این مسیر بهتر از مسیر کشتار نیست؟قطعاً این تصور که آقای مرسی مجدداً بر سرکار آید و کودتاگران قدرت را واگذار نمایند ، غیر منطقی است به ویژه آن که آقای  مرسی نیز نتوانست خواسته‌های رای دهندگان را برآورده سازد و به آرمان آن‌ها خیانت کرد و در حال حاضر همان جمعیت رای دهندگان به او نیز متفرق هستند .

4-ژنرال السیسی هرچند با کودتا بر سر کار آمد و منتخب مردم را برکنار نمود لیکن بر این باور رسیده است که امکان بازگشت به دوران دیکتاتوری سابق وجود ندارد لذا سعی کرد با وجهه‌ی مردمی و دموکراتیک به ادامه کار خود بدهد و بر همین اساس  اقدام به برگزاری یک انتخابات و با حضور دیگر نامزدها نمود. هر چند ممکن است این انتخابات واقعاً مردمی و آزاد نبوده و مهندسی شده بوده باشد ، لیکن نفس قبول این حقیقت که مصر دوره جدیدی را آغاز کرده و دیگر دیکتاتوری به شکل سابق  در آن پذیرفته نیست ، نکته قابل تأملی است .

5-ایران در قبال دعوت رسمی دولت مصر از رییس جمهور کشورمان، در سطح معاون وزیر، نماینده اعزام نمود . این بدان معنی است که علاوه بر این که ایران به طور کامل موافق فرآیند طی شده در مصر نیست لیکن نگاه به آینده دارد و امیدوار است شرایط به گونه‌ای رقم بخورد که خواست مردم مصر محقق شده و این کشور روی آرامش را ببیند. قطعاً اگر ایران تمایلی به برقراری آشتی در مصر داشته باشد ، برای رایزنی‌های آینده، باید یک ارتباط حداقلی را در این مرحله ایجاد می‌نمود.یکی از مسایل مورد توجه ایران، برقراری تعامل با جامعه نخبگان  مصر بوده است متأسفانه در دولت  مبارک این ارتباط تقریباً قطع بود و بعد از دولت مبارک نیز  این امر به نحو مطلوب محقق نشد . ایران تمایل ندارد که این ارتباط به طور کامل مشابه دوران مبارک ، مجدداً قطع گردد. ایران تمایل دارد به جای دفتر حافظ منافع در کشور مصر با جمعیتی مسلمان و دارای فرهنگ کهن و تأثیر گذار در جهان عرب، سفارتخانه و سفیر داشته باشد و تعاملات و مراودات فرهنگی بین  نخبگان  و مردم دو کشور گسترش یابد. نباید از خاطر به دور داشت که بخشی از تلاش تکفیری‌ها در مصر ، زدودن فرهنگ «دوستی و محبت به  اهل بیت »در این کشور است.

مصر آبستن حوادث است و ادامه ناامنی و جنگ داخلی در این کشور بهره‌ای برای مردم و جهان اسلام ندارد و در چنین شرایطی، پذیرش مطلوب حداقلی و تلاش جهت رساندن این مطلوب به سطوح بالاتر ، گزینه‌ای است که ظاهراً توسط دولت ج.ا.ا پذیرفته شده است . نباید فراموش کرد که با توجه به روند کنونی در مصر ، این آخرین انتخابات نخواهد بود و مردم مصر می‌توانند با توجه به تجربه‌ای که طی مدت اخیر کسب نموده‌اند به گزینه‌های مطلوب‌تر در آینده این کشور امید داشته باشند ضمن این که آقای السیسی نیز در داخل کشور با چالش‌های فراوانی مواجه است که باید منتظر بود  آیا این دولت توانایی مهار این چالش‌ها را دارد  یا خیر؟

  • ali akbari
این مطلب در کیهان 1 خردادماه 1393 منتشر شده است .
در تیر ماه 1388 سرلشکر فیروزآبادی طی رنجنامه‌ای به امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف، از سران فتنه که مملکت را به آشوب کشانده و به نیروهای مسلح به جرم تلاش جهت برقراری امنیت؛ توهین کرده بودند، شکوه نمود. آقای محمد هاشمی همان زمان در این خصوص اظهار داشت: «در این نامه بدترین توهین‌ها به مردم از سوی ایشان [دکتر فیروزآبادی] صورت گرفت.» البته آقای هاشمی اشاره نکردند که دقیقاً چه توهینی در این متن صورت گرفته و منظور از مردم، چه کسانی هستند؟ مدتی بعد بود که یکی از سران فتنه، به منافقانی که در روز عزای سالار شهیدان، به هلهله و پایکوبی و آتش زدن بیرق حسینی پرداخته بودند، لقب مردم خداجو داد تا مشخص شود مصداق «مردم» در نزد برخی آقایان چه کسانی هستند.
جناب آقای مجید انصاری خرداد ماه سال 92 در پاسخ به سؤالی در خصوص اظهارات رئیس ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر خوشحالی مردم از اقدام شورای نگهبان در زمینه احراز صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری گفت: «من تصور نمی‌کنم هیچ ایرانی علاقه‌مند به پیشرفت کشور و انقلاب از مخدوش شدن شناسنامه انقلاب یعنی آیت‌الله هاشمی خشنود شده باشد. نمی‌دانم آقای فیروزآبادی سخن از کدام ایرانی می‌گوید که از اقدام شورای نگهبان خوشحال است؟»
در حالی که برخی از آقایان، اظهار می‌داشتند برای پیشرفت در مذاکرات هسته‌ای ایران و شش کشور [بخوانید ایران و آمریکا]، نباید شعار مرگ بر آمریکا در داخل کشورمان سر داده شود، سرلشکر فیروزآبادی در آبان ماه 1392 اظهار داشت: «مرگ بر آمریکا شعار ملی ماست. ما برای حفظ دانش و فناوری هسته‌ای مذاکره می‌کنیم اما این مذاکره بسیار هوشمندانه است. نباید به لبخند آمریکایی‌ها اعتماد کنیم، زیرا دست واقعی آمریکا را باید دید و ما از مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی ایران حمایت می‌کنیم.»
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در اسفند ماه 1392 در خصوص جشنواره شعر فجر گفت: «من امروز خبر بسیار دردناکی شنیدم که این خبر یعنی آتش زدن به ارزشهای انقلاب. یک آقایی که در رژیم گذشته در دفتر فرح کار می‌کرد و شعر و ترانه می‌گفت و بعد از پیروزی انقلاب نیز به دامن دشمنان در تاریخ پناه برده و به امام نیز توهین کرده است این آدم را به جشنواره شعر فجر دعوت می‌کنند. جشنواره فجر جشن انقلاب اسلامی حضرت امام است جای دشمن امام نیست. ما تعداد زیادی افراد با سواد، استاد دانشگاه، افراد فرهیخته و کم‌نظیر در ایران داریم که اینها را رها کرده‌ایم و رفته‌ایم استخوان پوسیده شاهنشاهی را از پاریس آورده‌ایم تا آن را سرمه چشم آقای دبیر جشنواره کنیم.» وی با تأکید بر اینکه انقلاب تداوم دارد خاطرنشان کرد: «امروز تبر و داس گرفته‌اند که بوستان انقلاب ما را مورد حمله قرار دهند لذا باید از آن حفاظت کرد.»
اما آقای علی مطهری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در واکنش به این سخنان سرلشکر فیروزآبادی اظهار داشت: «آقای فیروزآبادی نگاه امنیتی به موضوع داشتند و از این جهت وارد مسئله شدند ولی من شخصا معتقدم این موضوع آنچنان جنبه‌ امنیتی ندارد.»
سرلشکر فیروزآبادی اخیرا اظهار داشته است «ما باید به این رئیس‌جمهور افتخار و شکرگزار وجود ایشان باشیم و باید همه همت‌مان را بگذاریم در پشتیبانی دولت که بتواند در این شرایط حساس، کشتی کشور را پیش ببرد.» و البته ایشان قبلا نیز در خصوص سخنرانی رئیس محترم جمهور در سازمان ملل اظهار داشته بود: «خدای را به این نعمت شکر گذاریم و برای نماینده ملت ایران آرزوی موفقیت در این سفر طلب می‌کنیم.»
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح همچنین در سخنان اخیر خود از رویه برخی رسانه‌ها در تخریب دولت انتقاد کرده و گفته است: «مدیران رسانه‌ها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات می‌شود. باید با نیک‌سیرتی در همه این زمینه‌ها عمل کنیم که انشاءالله پیش برویم. بعضی اخبار بی‌ارزش و تفرقه‌انگیز هستند، بعضی‌ها هم شایعه، تهمت و بی‌مبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمی‌کنم، حتی رسانه‌‌هایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند خطا می‌کنند. برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمی‌کنند باید روش‌شان را اصلاح کنند والا ما با آنها برخورد می‌کنیم.»
اما رفتار طرف مقابل در مقابل این مسئله کاملا متفاوت از رفتارهای قبلی بود. آقای مجید انصاری معاون پارلمانی رئیس‌جمهور در جمع خبرنگاران درباره اظهارات اخیر سرلشکر فیروزآبادی گفت:  «از اقدام و اعلان بجا و قاطع سرلشکر فیروزآبادی تشکر می‌کنم، مسئله ضروری و مهمی را ابلاغ کردند که نیاز امروز فضای رسانه‌ای کشور است.» و جناب آقای «آشنا» که ظاهرا با عنوان دقیق سرلشکر فیروزآبادی «ناآشنا» بوده‌اند در صفحه فیس‌بوک خود نگاشت: «شاید سخنان ریاست ستاد مشترک تذکر نیست، فرمان است» و ننوشت که ریاست ستاد کل نیروهای مسلح دقیقا از چه زمانی به ریاست ستاد مشترک تغییر یافته است.
با این چند نمونه که اشاره شد مشخص است که خط مشی سرلشکر فیروزآبادی تغییری نکرده است. ایشان در مسیر انقلاب حرکت کرده و حتی خودشان همنوا با برخی از منتقدین منصف، به نقد اشتباه‌ها و خطاهای دولتمردان و ازجمله دولت یازدهم  پرداخته و همزمان نیز از رفتارهای صحیح دولت حمایت نموده است. بنابراین باید از طرف مقابل که تا دیروز به تخطئه و بعضا توهین و جسارت به ایشان مشغول بوده سؤال کرد که اگر ایشان تا این حد مورد قبول شما هستند که در این چند روز سخنان ایشان را به عنوان تیتر جراید و سایت‌‌های خود انتخاب کرده‌اید چرا فقط این سخنرانی ایشان را پررنگ کرده و دیگر اظهارات مشفقانه ایشان با بی‌توجهی شما مواجه می‌شود؟ ضمن اینکه نباید این سخن ایشان، به معنای مخالفت ایشان با هر نوع نقد و انتقاد تفسیر شود و حتی در این سخنرانی نیز ایشان به انتقادات مخرب ایراد وارد کرده‌اند و نه هر نوع انتقادی.
در مقابل، دوستداران انقلاب، نصیحت مشفقانه سرلشکر فیروزآبادی را دغدغه‌ای از سر حفاظت از انقلاب و ارکان آن دانسته و آن را قدر می‌دانند و به مصداق «احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی» این کلام فرمانده بسیجی خود را هدیه‌ای دانسته و به خود می‌نگرند که آیا خطایی از ایشان سر زده است یا خیر تا نسبت به اصلاح آن اقدام نمایند و در مسیر پیش رو نیز این سخنان را مد نظر قرار خواهند داد.
  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان در تاریخ 30 اردیبهشت 1393 منتشر شده است .

هیچ فرد منصفی نمی‌تواند اثری که منتقدین خیرخواه در جلوگیری از بروز برخی انحراف‌ها در ماه‌های اخیر داشته‌اند، انکار نماید. اثر این انتقادها که اتفاقا از دلسوزی و خیرخواهی ابراز می‌گردد، تا جایی بوده که حتی رئیس‌جمهور محترم نیز در برخی از موارد با این منتقدین همراه شده‌اند. از جمله می‌توان به سخنان رئیس‌جمهور محترم در خصوص نماد هلال برای جمعیت هلال‌‌احمر سخن گفت که همراهی با منتقدین اظهارات مشاور و معاون ویژه ایشان بود، عذرخواهی از مردم بابت برخی اشکال‌ها در توزیع سبد کالا، سخنرانی در مراسم رونمایی از دستاوردهای هسته‌ای کشور و بیان برخی مطالب که توسط منتقدین توافق ژنو به آنها اشاره شده بود و... بخشی از این موارد است. البته تاثیر انتقاد صحیح، منطقی و مستدل منتقدین، تنها به این موارد خلاصه نمی‌شود. عزل و برکناری یکی از ضدانقلابیون منصوب شده در دانشگاه آزاد اسلامی، لغو دعوت از شاعر ضدانقلاب! برای حضور در جشنواره شعر فجر، لغو دعوت از طراح یادمان هولوکاست، ناکامی برخی عناصر معلوم‌الحال در تدفین جنازه جاسوس سیا در اصفهان و... برخی دیگر از این موارد است. بر همین اساس است که شاهد هستیم برخی از افراد مغرض که بعضا در سایه و اطراف دولتمردان حضور پیدا کرده و با عناوین مختلف سعی در هدایت دولتمردان به سمت آرمانشهر کذایی خود (یعنی غرب) و دوری از آرمان‌های اصیل انقلاب دارند، از همان ابتدا تلاش گسترده‌ای برای بیرون کردن منتقدین از صحنه داشته‌اند. شروع این حرکت را می‌توان در زمان انتخابات و سپس بلافاصله بعد از انتخاب دکتر روحانی به عنوان رئیس‌جمهور منتخب، رصد کرد و تهمت به منتقدین را در زمان رای اعتماد مجلس به برخی وزرای پیشنهادی مشاهده کرد. این حرکت ادامه پیدا کرده و متاسفانه بعضا با غفلت مسئولین محترم، این افراد در سایه توانسته‌اند سیاست برچسب و انگ‌زنی به منتقدین را به کلام مسئولین جاری سازند. استفاده از الفاظی چون بی‌سواد، غارتگران بیت‌المال، تغذیه‌شوندگان از مراکز خاص، حامیان دولت قبل، ناآگاهان از حقوق و منطقه و سیاست، افراد بی‌شناسنامه و... تنها بخشی از این انگ‌ها است، اما با این حال منتقدین که انتقاد را نه از سر لجبازی و چوب لای چرخ دولت گذاشتن، بلکه برای اصلاح امور مطرح می‌سازند، صحنه را خالی نکرده‌اند. قطعا ادامه این مسیر و توانایی منتقدین در تصحیح رفتار دولتمردان، به نفع این افراد در سایه نخواهد بود و ایشان برای بیرون راندن منتقدین مصلح از صحنه، از سیاست ماکیاولیستی بهره خواهند برد.
به نظر می‌رسد تلاشی جهت یافته به منظور انحراف افکار عمومی برای هم‌ردیف دانستن منتقدین با تندروها، خودسرها و افراطیون در دستور کار این اتاق فکر در سایه قرار گرفته است و شروع آن نیز با موضوع بروجرد و یزد کلید خورده است. در این دو حادثه (فارغ از گزارشهای صحیح و غلط منتشره و بزرگنمایی و بعضا تحریف واقعیت از سوی برخی از همین عناصر) به نظر می‌رسد دستهایی در کار است که نشان دهد منتقدین دولت یازدهم اساسا افرادی غیرمنطقی، و خشونت‌طلب هستند که خود را مرجع قانون دانسته و بدون توجه به مبادی ذی‌ربط و مسئول، راسا سعی در اجرای قانون دارند. این حربه هر چند شکست خورده و ابتر است لیکن می‌تواند دستاویز و محملی برای بی‌اعتنایی دولتمردان به برخی انتقادهای صحیح باشد. حکایتی که در دولت اصلاحات نیز با پروژه‌هایی چون لباس شخصی‌ها و چماق به دستان و... تکرار شده بود. شایسته است دستگاه قضایی کشور بدون هرگونه مماشات در این حوادث وارد شده و مسببین این اقدامات را شناسایی و بر اساس قانون، برخورد لازم را صورت داده و اطلاع‌رسانی و شفاف‌سازی مناسب را انجام دهد تا ابعاد این دو موضوع کاملا مشخص شود. یادآوری حوادث گذشته نشان می‌دهد که در بسیاری موارد، خط و ربط هدایت‌کنندگان این حرکتها به همان مراکزی برمی‌گردد که از وجود این افراد، فریاد وااسفا سر می‌دادند و اکنون هر دو دسته، در آغوش دولتمردان غربی و صهیونیستی به سر می‌برند. مردم نیز باید با بصیرت و هوشیاری اجازه ندهند که چنین جریاناتی با موج‌سواری و هوچی‌گری موفق به پیاده‌سازی اهداف شوم خود و همراه‌سازی آنان گردند.
یادآوری این نکته از کلام رهبر معظم انقلاب ضروری است که «در دوران دفاع مقدس اگر بسیجی‌ها می‌خواستند همین طور بروند یک جایی، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور درمی‌آمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرفها اعتنایی ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانی که به این حرفها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند.» با این وصف مسیر کاملا مشخص است. افرادی که متشرع هستند قطعا خود را از این جریانات دور نگاه داشته و حرکت بر مدار قانون را مشی خود می‌دانند و تکلیف دیگران نیز مشخص است.
دولت محترم نیز برای این که راحت‌تر بتواند به امور اصلی خود که همانا بهبود بخشیدن به اوضاع فرهنگی و اقتصادی کشور است، بپردازد؛ بهتر است به جای بازی خوردن در این سناریو و مشغول شدن در این حواشی، به شناسایی و طرد افرادی بپردازد که در سایه مشاور و دستیار و... به هزینه‌تراشی برای دولت مشغول هستند.

  • ali akbari