پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

این مطلب با عنوان " تبعات حمله آمریکا به داعش در عراق " در تاریخ 21 مردادماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است 

دولت امریکا در یک چرخش و تغییر موضع نسبت به گروه تروریستی داعش، اقدام به بمباران مواضع این گروهک در مناطقی از عراق نمود. این حمله باعث تحلیل‌های متفاوت شده است.

ü     برخی این بمباران را نه یک تغییر راهبرد بلکه یک حرکت تاکتیکی و تنها برای فریب افکار عمومی برمی‌شمارند. بهانه این‌که اقدام آمریکا  با داعش به دلیل حمله به اقلیت مسیحی توسط این گروهک بوده، قابل پذیرش نخواهد بود. با توجه به این‌که برخورد داعش با مسیحیان از همان ابتدای اشغال موصل شروع شده بود بنابراین تأخیر غیرقابل توجیه بین زمان اشغال موصل تا زمان حمله آمریکا را نمی‌توان با این موضوع توجیه نمود.

ü     برخی نیز معتقدند که این حمله هشداری به این گروهک برای خارج نشدن از توافقات و دستورات آمریکا می‌باشد. دلیل حمایت آمریکا از این گروه، حرکت در راستای مسیر و نقشه راه ترسیم‌شده از سوی آمریکا می‌باشد که مهم‌ترین آنها تقابل با محور مقاومت در سوریه و مبارزه با آنچه هلال شیعی نامیده شد بوده است و داعش باید در نظر داشته باشد هر حرکتی بیرون از این قاعده با تنبیه و مجازات توأم خواهد بود. به مخاطره انداختن منافع آمریکا در شمال عراق، موضوعی نیست که برای آمریکا قابل پذیرش باشد.

ü     با توجه به اخباری که در خصوص راه‌اندازی این گروهک توسط آمریکا منتشر شده است و از سوی دیگر عدم تحقق راهبردهای اساسی این گروهک و نیز ضرباتی که از ارتش عراق، سوریه، لبنان و حزب ا... دریافت کرده‌اند و مخالفت افکار عمومی و...، برخی معتقدند آمریکا به این نتیجه رسیده که گروهک داعش به پایان خط رسیده و امکان ادامه حیات ندارد؛ لذا آمریکا در حال زمینه‌سازی برای حذف این گروهک می‌باشد تا علاوه بر پاک‌سازی اذهان در خصوص حمایت‌هایی که آمریکا از این گروهک به عمل آورده است، به عنوان منجی بتواند حضور نظامی خود در عراق را تثبیت کرده و گسترش دهد.

فارغ از این تحلیل‌ها و صرف‌نظر از علت و نیز شدت و چگونگی مقابله آمریکا با گروه داعش در عراق، این حرکت و اقدام آمریکا می‌تواند سرمنشأ حوادث آتی باشد از جمله:

1-دولتمردان آمریکایی برای پاسخ به افکار عمومی دچار مشکل خواهند شد که چگونه می‌توان گروهی را که در سوریه حمایت کرده و تسلیحات به آنها می‌دهند، گروه آزادی‌خواه بنامند و در همان حال آن گروه را در عراق مورد تهاجم قرار دهند. آمریکا مجبور خواهد بود که این دوگانگی را مرتفع سازد و یک موضع واحد در قبال این گروهک تروریستی اتخاذ نماید. این موضع واحد قطعاً نمی‌تواند همانند گذشته، حمایت بی‌قید و شرط از این گروهک باشد و همین عدم امکان جانبداری مطابق گذشته از این گروهک می‌تواند در تضعیف گروهک داعش از یک‌سو و در مقابل قرار گرفتن گروهک داعش با آمریکا تأثیرگذار باشد.

2- داعش و برخی افراد طرفدار این گروهک که تاکنون به هر دلیل با توجه به حمایت‌های مالی و نظامی آمریکا از این گروه، منافع آمریکا را تأمین می‌کردند، با توجه به حوادث اخیر سعی در انتقام‌گیری و یا ضربه زدن به منافع آمریکا جهت هزینه‌بر ساختن تغییر موضع آمریکا نسبت به این گروهک خواهند نمود. این مسئله می‌تواند برخی اقدامات تروریستی محدود و هشداردهنده علیه منافع و اماکن غرب باشد. این مسئله می‌تواند آغاز موجی از اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا باشد. موضوعی که از همان ابتدای حمایت نظام سلطه و آمریکا از این گروهک‌ها، به عنوان یک هشدار توسط نهادهای اطلاعاتی و نیز تحلیل گران مطرح می‌شد لیکن توجهی به آن نمی‌شد.

3-شروع اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا می‌تواند باعث ایجاد یک فضای امنیتی مشابه وضعیت بعد از حمله به برج‌های دوقلو در آمریکا گردد و اصولاً شاید یکی از دلایل اقدام اخیر آمریکا، زمینه‌سازی برای این مسئله باشد. نباید فراموش کرد که اکنون آمریکا و نظام سلطه با جنبش 99 درصد و نیز رکود اقتصادی مواجه هستند و در بسیاری از کشورهای غربی، مخالفان جنگ غزه و جنایات رژیم صهیونیستی، هرروزه دست به تظاهرات می‌زنند. در منطقه نیز رژیم صهیونیستی برای فرار از باتلاقی که در آن گرفتار شده است، به دنبال مستمسکی می‌گردد و این مستمسک می‌تواند شروع دور جدید اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا (توسط تروریست‌ها یا سازمان‌های اطلاعاتی نظام سلطه) باشد. نباید فراموش کرد که در ایام اخیر برخی تحرکات توسط افرادی با ظاهر گروه‌های تکفیری و با در دست داشتن پرچم داعش در کشورهای اروپایی انجام شد که بعید نیست برخی از این تجمعات توسط سازمان‌های اطلاعاتی و برای زمینه‌سازی اقدامات تروریستی آتی صورت گرفته باشد.

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " آمریکا در عراق چه می خواهد ؟" در روزنامه کیهان 23 مرداد ماه 1393 منتشر شده است.

همزمان با حضور تروریست‌های تکفیری در سوریه و عراق، نظام سلطه و به خصوص رژیم ایالات متحده آمریکا با نادیده انگاشتن جنایات این گروه‌ها و پرهیز از تروریست نامیدن آنها، از الفاظی چون مخالفان، انقلابیون و... برای نام بردن از این گروه‌ها استفاده نموده و یکی از مهم‌ترین مسایلی که مطرح می‌ساختند این دروغ بزرگ بود که این گروه‌ها، مسلمانان اهل سنت هستند که به دلیل بی‌توجهی علویان در سوریه و شیعیان در عراق به حقوق ایشان، مجبور به قیام مسلحانه و تلاش جهت احقاق حقوق خود شده‌اند! همین مسئله بهانه‌ای برای تحریم نظام سوریه و تحت فشار قراردادن حکومت عراق برای تشکیل آنچه دولت وحدت ملی و با استفاده از همه جناح‌ها و گروه‌ها خوانده می‌شد، گردید. در این مسیر انواع کمک‌های مالی، اطلاعاتی و تجهیزاتی برای این گروه‌های تروریستی ارسال می‌گردید و حرکت ایشان نیز جنبش آزادیخواه خوانده می‌شد. این حمایت حتی اعدام زنان و کودکان، استفاده از سلاح‌های غیرمتعارف و ممنوعه از جمله تجهیزات شیمیایی، به اسارت گرفتن زنان، تخریب زیرساخت‌ها و اماکن تاریخی توسط این گروه تروریستی را نادیده می‌انگاشت و حتی اشغال موصل و بخش‌هایی از خاک عراق و تهدید و اخراج مسیحیان و دیگر اقلیت‌ها نیز باعث تغییر موضع آمریکا و نظام سلطه نگردید.
با این حال حرکت گروهک داعش به سمت منطقه کردستان عراق و تهدید منافع آمریکا باعث شد که به ناگاه این گروهک از یک گروه «استقلال طلب اهل سنت» تبدیل به یک گروه «تروریستی» گردد.
فارغ از بررسی و تحلیل علت حرکت داعش به سمت اربیل و مناطق کردنشین که نوعی خودسری و تمرد از توافق قبلی با آمریکا یا فریب خوردن از آمریکا (همانند حرکت صدام در اشغال کویت) و یا... بوده است، حرکت و اقدام آمریکا نشان داد که برای نظام سلطه نه شیعه اهمیت دارد و نه اهل سنت.
آمریکایی‌ها به صراحت اعلام کردند که حرکت آنها در عراق و حمله به مواضع داعش به واسطه تهدید منافع و در خطر افتادن جان دیپلمات‌ها و اتباع آمریکایی در منطقه کردستان عراق بوده است. به عبارت دیگر هر حرکت و اقدامی در منطقه که باعث پیشبرد اهداف و منافع آمریکا و نظام سلطه باشد مورد تأیید و حمایت است و به محض این که احتمال داده شود منافع آمریکا در معرض تهدید قرار گرفته، آن حرکت باید سرکوب شود. بنابراین استفاده از الفاظی چون حقوق بشر، حقوق اقلیت‌های نژادی و دینی، دموکراسی و... تنها یک بازی رسانه‌ای است و اگر منافع آمریکا در خطر باشد برای نظام سلطه هیچ تفاوتی ندارد که گروه مقابل دارای چه دین و آیینی است. هر چند از ابتدا نیز کاملاً مشخص بود که گروه‌های تکفیری در منطقه نه اهل سنت هستند و نه حتی مسلمان. این گروه‌ها تنها برای ضربه زدن به محور مقاومت و اختلاف‌افکنی بین شیعیان و اهل سنت توسط نظام سلطه ایجاد شده‌اند و هرگاه که مشخص شود توانایی انجام مأموریت را نداشته یا تاریخ انقضا آنها رسیده است، همان گونه که ایجاد شده‌اند، ناپدید خواهند شد.

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " تحریم و درس مقاومت " به عنوان سرمقاله روزنامه کیهان 18 مرداد 1393 منتشر گردید.

همزمان با مذاکرات هسته‌ای ایران با کشورهای 5+1، برخی مرعوبان با اشاره به این مطلب که کشور، توانایی مقاومت در برابر تحریم‌های نظام سلطه را ندارد، از لزوم عقب‌نشینی ایران سخن می‌رانند. مقام معظم رهبری در خطبه‌های عید سعید فطر با اشاره به وضعیت نوار غزه و سختی‌هایی که مردم این منطقه متحمل می‌شوند، فرمودند که باید از این مقاومت درس گرفت و فهمید که قدرت ایستادگی انسان و قدرت مقاومت یک ملت تا کجا است (نقل به مضمون) بر همین اساس مناسب است که به طور دقیق‌تر وضعیت این منطقه و درسی که باید از مقاومت ملت مظلوم فلسطین در غزه گرفت، مورد ارزیابی قرارگیرد:
منطقه غزه در جنوب‌غربی سرزمین‌های اشغالی قرار دارد. این منطقه از غرب به دریای مدیترانه متصل است و رژیم صهیونیستی تنها اجازه تردد در مرز شش مایلی دریایی را به ماهیگیران فلسطینی می‌دهد (که البته این اجازه، بعضا به سه مایل یا محدودیت کامل، تغییر می‌یابد.) هیچ کشتی اجازه حمل مایحتاج مردم غزه را ندارد و رژیم صهیونیستی از این امر ممانعت به عمل می‌آورد که نمونه آن در حمله به کشتی ترکیه و کاروان آزادی مشاهده شد.
از شمال و شرق به مناطق صهیونیستی متصل است و تنها از بخش جنوبی به کشور مصر متصل است. وسعت این منطقه حدود 360 کیلومترمربع و جمعیت آن بالغ بر یک میلیون و هفتصد هزار نفر می‌باشد و به عبارتی پرتراکم‌ترین منطقه جمعیتی را در دنیا دارا می‌باشد.
در پی پیروزی حماس در انتخابات، تحریم‌ها و محاصره این منطقه تشدید شد و به تدریج سخت‌تر تا جایی که متعاقب برخی درگیری‌ها، رژیم صهیونیستی این منطقه را به یک زندان بزرگ تبدیل و تمام گذرگاه‌های این منطقه را مسدود نمود. تنها محل رساندن امکانات به این زندان بزرگ، گذرگاه رفح در مرز با مصر ( به طور محدود و با محدودیت برای میزان و نوع کالاهایی که اجازه ورود دارد) و تونل‌های زیرزمینی است. منطقه غزه فاقد زیرساخت‌های اقتصادی می‌باشد. نرخ بیکاری در این منطقه در حدود 45 درصد است و برخی آمارها بیکاری را بیش از پنجاه درصد ذکر کرده‌اند. سوخت به شدت کمیاب و وسایل دارویی و تجهیزات بیمارستانی در محدودیت شدید است و این وضعیت در تمام کالاها قابل مشاهده است. اجازه ورود سیمان و برخی مصالح ساختمانی به بهانه این که در تونل‌سازی مورد استفاده قرار می‌گیرد، داده نمی‌شود. هیچ کارخانه‌ ویژه‌ای در این منطقه وجود ندارد و بسیاری صنایع موجود به دلیل عدم ورود مواد اولیه تعطیل شده‌اند. معادن خاصی ندارد و به عبارتی تقریبا تمام وسایل و ملزومات زندگی، وارداتی است... این وضعیت زمانی که با شهادت اطفال و بیماران به علت کمبود امکانات درمانی و شهادت مردان و زنان در تهاجمات رژیم غاصب صهیونیستی توأم می‌گردد، نشان‌دهنده اوج سختی مردم این منطقه خواهد بود. این منطقه باریک با این همه محدودیت و مشکلات و یک محاصره تمام عیار چند ساله، نه تنها مغلوب و تسلیم نشده است بلکه مانند کوهی استوار و خاری در چشم رژیم صهیونیستی به حیات خود ادامه می‌دهد و در هر نبرد و جنگی که رخ داده نسبت به نبرد قبلی، قوی‌تر و پرصلابت‌تر ظاهر شده است و تمام تحریم‌ها و سختی‌ها را تحمل نموده است.
سؤال این است که این وضعیت چگونه می‌تواند عبرتی برای ما باشد؟
نباید فراموش کرد که نظام سلطه به رهبری آمریکای جنایتکار، انگلستان خبیث و برخی دیگر از دولت‌های غربی، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، کشورمان را مورد تحریم قرار دادند و طی چند سال اخیر و به بهانه پیشرفت‌های هسته‌ای کشورمان، اظهار داشته‌اند که این تحریم‌ها را به شدتی خواهند رساند که وضع فلج کننده‌ای برای ایران پیش بیاورد.
همین مسئله بهانه‌ای برای برخی افراد داخلی اعم از اذناب نظام سلطه و برخی مرعوبان گردید تا اعلام نمایند که کشور توانایی مقابله و پشت سر گذاشتن این تحریم‌ها را ندارد و در صورت ادامه این روند، کشور به ورطه سقوط خواهد رسید. بر همین اساس برخی از همین افراد، صراحتاً مدل برخی کشورها چون لیبی را برای تسلیم شدن و تعطیلی مراکز هسته‌ای و برخی دیگر ضرورت توافق با کدخدا و برطرف ساختن نگرانی‌های مشروع نظام سلطه را! مطرح ساختند.
باید به این سؤال پاسخ داد با فرض این که ایران اسلامی بر روند پیشرفت خود تأکید ورزد و توافقی با نظام سلطه محقق نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در این صورت ممکن است غرب و نظام سلطه اقدام به تشدید تحریم‌ها نمایند. در آن صورت، وضعیت چگونه خواهد بود؟ آیا نظام سلطه توانایی تحمیل یک تحریم و محاصره مشابه وضعیت غزه را برای جمهوری اسلامی ایران دارد؟
ایران اسلامی کشوری است در یک منطقه فوق‌العاده حساس که به گذرگاه انرژی معروف است و از سوی دیگر ایران اسلامی با داشتن بالاترین میزان مجموع نفت و گاز جهان، عنصری است که نمی‌توان آن را از بازار بین‌المللی نفت حذف کرد و در حال حاضر نیز نظام سلطه نتوانسته مانع فروش نفت ایران به بسیاری کشورهای جهان گردد. وسعت ایران اسلامی حدود یک میلیون و 648 هزار و 195 کیلومتر مربع در آمارهای بین‌المللی ثبت شده و این در حالی است که طبق آخرین اعلام سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح عدد دقیق وسعت ایران اسلامی، یک میلیون و 873 هزار و 959 کیلومتر مربع است. جمعیت ایران اسلامی نیز بیش از 77 میلیون نفر است که با این حساب،‌کشور ایران از نظر جمعیت و وسعت در رده هفدهمین کشور جهان قرار می‌گیرد. ایران با داشتن 15 همسایه، سومین کشور جهان بعد از روسیه و چین از نظر تعداد همسایگان می‌باشد که در برخی از این کشورها، زبان فارسی به عنوان زبان اصلی یا یکی از زبان‌های اصلی در آنها رایج است. ایران اسلامی دارای 8574 کیلومتر مرز آبی و خشکی با کشورهای همسایه است؛ بنابراین تصور این که بتوان کشوری با این وسعت، جمعیت و مرز را محدود و محصور نمود، خیالی باطل و گمانی غیرممکن است. ضمن این که اصولاً ایران محل ترانزیت و معبر وصولی برخی از کشورهای منطقه است و محاصره ایران، بیش از ایران برای این کشورها ضرر و زیان دارد. با این حال بر فرض محال، اگر نظام سلطه بتواند چنین اقدامی را انجام دهد، آیا کشور از تأمین مایحتاج ضروری خود عاجز است؟ آیا اگر لازم شد برای پیشرفت، مجبور به قبول شرایط محاصره و تحریم شویم (که البته همان طور که ذکر شد وضعیت به آن شدت نخواهد رسید) آیا ایران نمی‌تواند آنچه برای ادامه حیات و زندگی مردم لازم است (اعم از خوراک، پوشاک، دارو و...) را فراهم سازد؟
در پاسخ باید گفت ایران اسلامی دارای زیرساخت‌های لازم برای ادامه حیات خود بدون وابستگی به خارج است. در تولید انرژی، سوخت، برق خودکفا است. در تأمین آب توانایی لازم را دارد. کارخانه‌های تولید دارو، وسایل زندگی و... فراهم است. در معادن تقریباً تمام مواد و کانی‌ها را می‌توان در کشور یافت. از نظر کشاورزی با داشتن یک سرزمین چهارفصل، امکان تهیه و تولید تمام گونه‌های کشاورزی فراهم است و در گندم و غله توانایی رسیدن به خودکفایی وجود دارد و بسیاری امکانات دیگر که برشماری آمار و ارقام در این خصوص ضرورتی ندارد. این‌ها همه در حالی است که جمهوری اسلامی ایران از نظر نظامی و امنیتی در بهترین وضعیت دفاعی و امنیتی قرار دارد. آنچه از توانایی حزب‌الله لبنان و گروه‌های مقاومت فلسطینی در مقابله با رژیم صهیونیستی مشاهده می‌شود، گوشه و ذره‌ای از توانایی ایران اسلامی است.
بنابراین نباید به کسانی که قصد ارعاب و ترساندن مردم را دارند، اجازه و فرصت خودنمایی داد. این افراد تلاش دارند در جنگ نرم دشمن که تسخیر اراده‌ها را هدف قرار داده، نخبگان و آحاد مردم را دچار اشتباه محاسباتی نمایند؛ مبنی بر این که کشور توانایی مواجهه با تحریم‌ها و تشدید آن را ندارد و برای فرار از این وضعیت، باید امتیاز داد، و حتی اگر لازم شد به خاطر حفظ و بقای کشور، از پیشرفت‌ها دست کشید و عقب نشست. آنها ما را از مرگ می‌ترسانند تا به تب راضی شویم.
در جواب این افراد مرعوب و یا عوامل دشمن، که نه اعتقادی به سنتهای الهی دارند و نه ایمانی به توان کشور، به جای استدلال و صغرا و کبرای منطقی، باید نمونه عینی غزه را نمایش داد. اگر یک منطقه 360 کیلومتری در محاصره کامل چندین ساله و با کمترین امکانات و مقدورات توانسته این گونه خود را حفظ کرده و دشمن را وادار به تسلیم نماید، چگونه ایران اسلامی با این حجم وسیع از امکانات نظامی، سیاسی،‌ اقتصادی و... از مقاومت عاجز باشد؟

  • ali akbari

این مطلب همزمان با جنگ غزه و اجازه آمریکا به رژیم صهیونیستی برای استفاده از تسلیحات آمریکایی در جنگ علیه مقاومت ، در  صفحه 10 روزنامه کیهان 15 مرداد 1393 منتشر شده است

بعد از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری ایران و روی کار آمدن دولت جناب آقای روحانی که با شعار اعتدال موفق به کسب اکثریت آرا گردید، برخی افراد و جریانات با سوءاستفاده از این مسئله و با طرح این موضوع انحرافی که مخالفت و دشمنی جمهوری اسلامی ایران با دولت آمریکا بخشی از افراط‌گرایی بوده و لازم است در این خصوص تجدیدنظر نماییم، به تطهیر چهره رژیم آمریکا پرداختند. حرکتی که سعی دارد دولت آمریکا را یک دولت انسان‌دوست و با فرهنگ معرفی نماید. این جریان با استفاده از فضای سیاسی ایجاد شده تلاش می‌کند در نشریات، همایش و سخنرانی‌ها و در فضای مجازی با جعل واقعیات و تحریف گفتار و سخن دولتمردان دو طرف (غرب و ایران) این تطهیر چهره آمریکا را به شکلی باورپذیر در اذهان و افکار عمومی کشور جایگزین باور قبلی مبنی بر شیطان بزرگ بودن آمریکا نماید. حرکتی که به حدی شدت گرفت که مقام معظم رهبری به صراحت در این خصوص موضع‌گیری نموده و فرمودند: «یک عده سعی نکنند چهره آمریکا را بزک کنند، آرایش کنند، زشتی‌ها و وحشت‌آفرینی‌ها و خشونت‌ها را از چهره آمریکا بزدایند و در مقابل ملت ما، به عنوان یک دولت علاقه‌مند و انسان‌دوست معرفی کنند. اگر سعی هم بکنند سعی‌شان بی‌فایده است.» البته معظم‌له در جایی دیگر با اشاره به موارد دشمنی آمریکا با ایران از جمله جنایت‌های آمریکا در سرنگون کردن هواپیمای مسافربری، حمایت از جریانات برانداز، حمایت از صدام و... فرمودند: دشمنی ملت ایران با آمریکا یک دشمنی احساسی نیست بلکه بر اساس یک منطق قوی و استوار می‌باشد (نقل به مضمون)
حوادث کنونی در جنگ ظالمانه رژیم غاصب و آدم‌کش صهیونیستی علیه ملت مظلوم غزه در کنار تمام تلخی‌ها و سختی‌ها، یک درس و تجربه مناسب دیگری را در اختیار افکار عمومی جهان و کشورمان قرار داد. بر خلاف تلاش برخی جریانات داخلی برای بزک کردن شیطان، آمریکا این آرایش و بزک را پاک کرد و به صراحت و بی‌هیچ آرایش و نقابی، به حمایت علنی از رژیم صهیونیستی پرداخت و به حمایت کلامی نیز اکتفا نکرد و به طور عملی با ارسال سلاح و تجهیزات نظامی به رژ‌یم صهیونیستی و با اجازه به این رژیم برای استفاده از مهمات آمریکایی ذخیره شده در سرزمین‌های اشغالی، نشان داد که بهره‌ای از انسانیت نبرده است. تروریست خطاب کردن مردم مظلوم غزه که در یک زندان بزرگ در حال گذراندن دوران حبس چند ساله می‌باشند و حمایت از آدم‌کشی و اطفال‌کشی رژیم صهیونیستی، ماهیت واقعی آمریکا را آشکار ساخت. این حوادث نشان داد که شیطان خطاب کردن دولتمردان آمریکا، حرفی خلاف و گزاف نیست و دقیقا منطبق بر ذات خبیث این رژیم استکباری و استعمارگر است.
با این وصف بار دیگر ماهیت و ذات پلید و استکباری شیطان‌بزرگ برای همگان نمایان شد تا کسانی که ذره‌ای در جریان جنگ روانی اخیر اذناب دشمن و مرعوبان داخلی آن، به پلیدی دولتمردان آمریکایی شک کرده بودند، باور نمایند که شیطان توبه‌ناپذیر است و اگر گاهی لبخندی به ما می‌زند، خنجری را در پشت مخفی کرده تا با استفاده از غفلت ما بر قلب ما بنشاند. نباید از مشت آهنینی که با دستکش مخملی به سمت ما دراز شده، غافل شویم. توجه به ذات شیطانی دولت آمریکا باید مدنظر مردم و مسئولین کشورمان قرار داشته باشد. این توجه به طور خاص باید توسط گروه مذاکره‌کننده کشورمان در موضوع هسته‌ای مدنظر باشد و بدانیم برخی اظهارات به ظاهر دوستانه دشمن در حین مذاکره نه از سر دلسوزی، انسان‌دوستی و ایران‌دوستی، بلکه برای فریب طرف ایرانی و سوءاستفاده از غفلت ما می‌باشد. تلاش دشمن برای اینکه با این حربه در مذاکرات از ما امتیاز بگیرد به این واسطه است که می‌داند در فضای واقعیت، نه توان ادامه و تشدید تحریم‌ها را دارد و نه امکان استفاده از توان نظامی را که حتی در صورت تشدید تحریم، طرف بازنده آمریکا و غرب است که بازار بزرگ ایران را از دست می‌دهد و به تشدید مشکلات اقتصادی خود می‌افزاید و در عرصه نظامی نیز، آمریکا در تمام اقدامات چند ساله خود ناکام بوده و رژیم صهیونیستی که خود را یکی از پنج قدرت برتر نظامی جهان می‌داند در مقابله با مقاومت فلسطین که دست پرورده ایران اسلامی است،  عاجز است و با این وصف قطعا جرئت، جسارت و حماقت درگیر کردن خود در نبرد نظامی با ایران را نخواهد داشت.

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " دموکراسی وارونه "  در صفحه 10 روزنامه کیهان 11 مرداد ماه 1393 منتشر شده است .

حکایت عدم پایبندی برخی مدعیان دموکراسی به قواعد بازی، مثنوی هفتاد من کاغذ است. برای به یاد آوردن جرزنی‌های سیاسی این مدعیان نیازی به سن و سال زیاد و یا دسترسی به منابع و اخبار پنهان نیست. تنها یک نگاه به حوادث چند سال اخیر، نمونه‌های فراوانی از این بی‌توجهی به الزامات مردم‌سالاری و احترام به رای اکثریت را برملا می‌سازد. این حوادث نشان دهنده راهبرد مشخص مدعیان است. اگر در فرآیند انتخابات دارای رای اکثریت شدند، همه چیز در کمال صحت و سلامت بوده و مردمی که به ایشان رای داده‌اند مردمی فهیم، فرهیخته و... می‌باشند که با پشت پا زدن به افراط و تفریط و در یک حرکت هوشمندانه، ایشان را انتخاب نموده‌اند. اگر به هر دلیل مردم به ایشان رای ندهند، باید شاهد تهمت تقلب و انبوهی از توهین‌ها نثار مردم و مسئولین برگزارکننده انتخابات باشیم و تفاوتی نمی‌کند که این انتخابات در یک مجمع هنرمندان برگزار شده باشد یا در گستره سراسری انتخابات ریاست جمهوری. تنها برای این که مشخص شود این ادعا، بی‌سند نیست به برخی از موارد اشاره می‌شود:اوج این برهم زدن قواعد بازی در جریان فتنه 1388 خود را نمایان ساخت. آقایانی که با تایید شورای نگهبان تایید صلاحیت شده و خود را قانون‌گرا معرفی و اصولاً یکی از دلایل نامزد شدن خود را مقابله با بی‌قانونی اعلام کرده بودند، هنگامی که نتوانستند رای اکثریت را کسب کنند، خود را مرجع قانون معرفی نموده و زمین و زمان را به بی‌قانونی متهم ساختند و فتنه‌ای ساختند که همه، عوارض آن را با گوشت و جان خود حس کردند و هنوز هم کشور با مسائل آن فتنه درگیر است.
در مجلس ششم شورای اسلامی، برخی اصلاح‌طلبان داخلی که اکنون در کنار دشمن به دشمنی با نظام اسلامی مشغول هستند، با توجه به آگاهی از عدم تایید صلاحیت به دلیل اقدامات خود، زمین و زمان را آماج تهمت قرار دادند و نه در این میان تفاوتی بین شورای نگهبان و نهادهای انقلابی و مردمی و ... نگذاشتند.
جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی که دو دوره ریاست جمهور کشورمان بوده است، در خصوص دوره‌هایی که در انتخابات ریاست جمهوری نتوانسته موفق به کسب آرای اکثریت گردد، به تلویح و تصریح بر تقلب در انتخابات و بیرون آوردن نام دیگرانی که باید رئیس‌جمهور می‌شدند، تاکید ورزیده‌اند. این در حالی است که ایشان قطعاً با توجه به اشرافی که بر فرآیند انتخابات کشورمان دارند، از عدم امکان تقلب در این انتخابات‌ها مطلع هستند.
در جریان انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم که همزمان انتخابات شورای شهر نیز برگزار می‌گردید، یکی از اصلاح‌طلبان در خصوص تاخیر در اعلام نتایج منتخبان مردم در شورای شهر، به طور تلویحی بین این دو انتخابات تفکیک قائل شد و در اظهاراتی عجیب قائل به اجتماع نقیضین شد و در همان زمان که مردم را افرادی اعتدال‌گرا و عاقل و فرایند برگزاری انتخابات را صحیح دانست، همزمان مردم را به افراط‌گرایی و برگزارکنندگان را به تقلب متهم ساخت.
در جریان رای اعتماد وزرای دولت یازدهم، برخی اظهارنظرها در خصوص این که یک اقلیت موافق انتخاب برخی وزرا نبود و به همین علت این وزرا نتوانستند رای اعتماد بگیرند، نشان از هوش بالای اظهارکنندگان این مطلب داشت که چگونه در مجلسی که بر مبنای رای اکثریت تصمیم‌گیری می‌شود، اقلیت بر اکثریت غلبه کرده است؟ ظاهراً این آقایان جای اکثریت و اقلیت را اشتباه گرفته بودند و هر کس که با ایشان همراه باشد جزء اکثریت است و هر که نباشد اقلیت!
این نگاه افراطی را که اتفاقاً پوشش اعتدال‌گرا گرفته است می‌توان در عرصه‌های دیگر نیز مشاهده کرد. از اقدامات مشابه دادگاه انگیزیسیون برای بایکوت کردن هنرمندانی که با این گروه هماهنگ نیست اعم از شاعر و نویسنده و بازیگر و... تا عرصه‌هایی چون اقتصاد و دانش و...
نمونه آخری که می‌توان به‌ آن اشاره کرد، عدم معرفی جناب آقای علی مطهری به صحن علنی مجلس شورای اسلامی برای انتخاب نماینده قوه مقننه در هیئت نظارت بر مطبوعات است. آقایانی که بر قانون‌گرایی تاکید داشته و دیگران را همواره متهم به بی‌قانونی می‌نمودند، تنها به این دلیل که فرد مورد نظرشان توسط کمیسیون معرفی نشده است، در مقابل قانون صف کشیدند و متاسفانه ریاست محترم مجلس نیز مغلوب این هوچی‌گری گردید.این یادداشت به فرد منتخب مجلس کاری ندارد. آنچه که مهم است عبور از مرزهای قانون است. برابر مضمون فرمایش مقام معظم رهبری در خصوص فتنه 88 اگر برخی افراد با عربده‌کشی و قلدری بخواهند و بتوانند از نظام باج بگیرند دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و از فردا هر کسی این قدرت و جسارت را در خود می‌بیند که با قلدری از نظام باج‌خواهی کند، لذا باید مقابل باج‌خواهی ایستاد و برابر قانون عمل کرد. اگر این نگاه را در انتخاب اخیر مجلس ملاک عمل قرار دهیم حتی اگر نظرات مخالفین را قبول داشته باشیم (که این‌گونه نیست) باید گفت باید به قانون عمل شود حتی اگر مورد رضایت ما نبوده اشکال داشته باشد و نمی‌توان اجرای قانون را به بهانه تصحیح آن معطل گذاشت. اگر مجلس محترم این نحوه انتخاب را اشتباه می‌داند باید گفت که این روندی بوده که از قبل وجود داشته و تاکنون معترضی به آن نبوده است و یکباره به دلیل عدم انتخاب یک فرد خاص، این فرایند مشکل‌دار شده است؟ و اگر فرض را بر اشکال‌دار بودن این روند بدانیم باید در مراحل آتی آن را اصلاح کرد و نه این که بر انتخابی که انجام شده است، ایراد وارد کنیم.
تثبیت حرکتی که در مجلس رخ داد نوعی بی‌احترامی به خرد جمعی است. به هر حال انتخاب افراد کمیسیون‌های تخصصی براساس یک فرایند مشخص صورت گرفته و اجباری نبوده است و آقایانی که اکنون دغدغه فرهنگی ایشان شکوفا شده است، می‌توانستند در زمان مقرر به جای دیگر کمیسیون‌ها، در این کمیسیون وارد شوند تا اکنون بتوانند فرد مورد نظر خود را انتخاب نمایند و اگر دارای حق رای در کمیسیون فرهنگی نیستند؛ نمی‌توانند به بهانه‌های واهی و تهمت‌هایی چون انتصاب افراد کمیسیون به یک جریان و... مدعی افراط‌گرایی اعضای کمیسیون شوند. چنانچه این روند باب شود، از فردا باید شاهد زیر سؤال رفتن انتخاب‌ها و تصمیمات کمیسیون‌های تخصصی مجلس باشیم. فرایندی که علاوه بر زیر سؤال رفتن حکمت ایجاد کمیسیون‌های تخصصی، مجلس را با هرج و مرج مواجه خواهد ساخت.

  • ali akbari