پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

این مطلب 26 آبان ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید .

در هر حرکت و اقدامی باید با مشاهده دقیق و رصد اوضاع و احوال، بهترین راه را انتخاب کرد و ضمن رفع آسیب‌ها و ضعف‌ها، از نقاط قوت برای صید فرصت‌ها بهترین بهره‌برداری را نمود. یکی از نقاطی که می‌تواند منشأ آسیب به حرکت جهانی انقلاب اسلامی باشد بی‌توجهی به دلیل اصلی حمایت ملت‌های عالم از نظام اسلامی و انجام اقداماتی ضربه زننده به این حرکت است. باید به این سؤال پاسخ داد مسلمانان و مستضعفانی که در جای‌جای این عالم پهناور از ایران اسلامی حمایت می‌کنند و با در دل به تحسین انقلاب اسلامی ایران می‌پردازند، چه منفعت مستقیمی از ایران می‌برند؟ آیا ایران اسلامی همانند رژیم مرتجع عربستان با دلارهای نفتی خود ایشان را تغذیه می‌کند که نگران از دست دادن مواجب و قطع حقوق خود باشند؟ آیا ایران اسلامی رفتاری همانند استعمارگران در به یوغ کشیدن و بردگی مردم و نمایش رفتار سبوعانه و وحشیانه داشته که بگوییم که این احترام ایران اسلامی به علت ترس مردم از انجام چنین رفتارهایی از سوی ایران اسلامی هست؟ به‌راستی این علاقه و توجه به کشورمان به چه دلیل هست؟ آیا غیرازاین است که ما تنها کشوری هستیم که بی‌اعتنا به قواعد ظالمانه عصر کنونی، با تأسی به اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام و اسلام ناب محمدی و مدد گرفتن از ذات باری‌تعالی، حمایت از مظلومان و مقابله با ظالمان را وظیفه خود می‌دانیم. رفتار بیش از سه دهه حیات انقلاب اسلامی نشان داده که ما معتقد به جنگ حق و باطل هستیم. ما معتقدیم که ایسم هایی از قبیل کمونیسم و لیبرالیسم و امثالهم توانایی برای اداره جهان را نداشته و محکوم به فنا هستند. ما معتقدیم که آمریکا شیطان بزرگ است و ما با شیطان هم‌پیمان نخواهیم شد. ما معتقد به جنگ فقر و غنا هستیم. ما معتقدیم که اسلام سنگرهای جهان را یک‌به‌یک فتح خواهد کرد. ما اعتقاد داریم باید برای ایجاد جامعه و نظامی مبتنی بر عدالت و برادری تلاش کنیم و زمینه‌ساز ایجاد جامعه عدلی باشیم که آخرین ذخیره الهی در آن حاکمیت خواهد داشت. رفتار این سی و چند سال نیز همین اعتقاد را نمایش می‌دهد. ما در بحبوحه حملات صدام، به ملت مظلوم افغانستان یاری می‌رساندیم و این یاری و مساعدت را فدای مصالحه با شوروی کمونیستی نکردیم. ما برای برقراری ارتباط با آمریکا و رژیم صهیونیستی، ملت مظلوم فلسطین را لگدمال نکردیم بلکه حتی زمانی که هنوز حکومت اسلامی را مستقر نکرده بودیم بر حمایت از آرمان فلسطین تأکید داشتیم. ما زخم‌خوردگان صدام بعثی، به حمایت از آمریکا علیه مردم عراق اقدام نکردیم و ائتلاف آمریکا و ایادی او را غیر قانونی معرفی کردیم. ما به حمایت از سیاهان تحت ستم رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی تا زمان فروپاشی این نظام و پیروزی ماندلای آزادی‌خواه، با آن رژیم روابطی برقرار نکردیم.ما به قیمت خون شهدای مظلوم حج در حرم امن الهی، فریاد برائت از مشرکان را سر دادیم. امام ما این مسیر را مشخص کرده و ما نیز سعی در طی این طریق داریم. مردم، مستضعفان و مظلومان عالم نیز با مشاهده این حرکت، ایستادگی، جوانمردی و در عین حال مظلومیت، دل به ما بسته‌اند و آرزو می‌کنند ما ایستاده و پابرجا، بتوانیم حقوق ایشان را از ظالمان و مستکبران عالم مطالبه کنیم. اگر به حضور سران و مسئولان کشورمان در دیگر کشورها و به خصوص کشورهایی که زمانی مستعمره یا تحت حاکمیت و قیمومیت استعمارگران بوده‌اند توجه کنیم؛ خواهیم دید که استقبال باشکوهی از ایشان به عمل آمده و این استقبال در تمام دولت‌های جمهوری اسلامی ایران قابل مشاهده است. اکنون شجره طیبه انقلاب اسلامی ریشه‌ای مستحکم یافته و شاخ و برگ آن بر منطقه سایه افکنده و ایجاد و گسترش بیداری اسلامی ، گوشه‌ای از برکات انقلاب اسلامی مردم ایران است .

البته دشمن نیز در این مسر بیکار ننشسته و تلاش دارد به هر نحو ممکن در مقابل این حرکت ایران اسلامی سنگ‌اندازی و مانع‌تراشی نماید و به همین منظور از تمام امکانات و مقدورات خویش بهره می‌برد. در این مسیر یکی از راهبردی‌ترین و کارگشاترین حرکات و اقدامات دشمن، القا و تبلیغ این نکته انحرافی و دروغ است که ایران اسلامی از آرمان‌های خود دست کشیده و همانند دیگر کشورها نظم نوین جهانی و ابرقدرت بودن امریکا را پذیرفته است. نباید فراموش کرد که ناتوی فرهنگی و رسانه‌ای دشمن همان‌طور که برای افراد و افکار عمومی  داخل کشورمان برنامه‌ریزی می‌کند، در سطح جهانی نیز با همین رویکرد به دنبال مأیوس ساختن ملت‌ها از ایران اسلامی است . باید توجه داشت که برخی اقدامات انجام‌شده از سوی دولتمردان کشورمان هرچند با  توجه به هدف‌گذاری داخلی و در راستای تحقق اهداف انجام‌شده و شاید فی‌نفسه منعی نیز نداشته لیکن در موضوع تبلیغات، مستمسک طرف غربی برای القاء شبهه‌ای که اعلام  شد، قرارگرفته است و ازآنجاکه متأسفانه برخی از مردم و ملت‌ها در این  هجوم رسانه‌های غربی ، منبع خبری دیگری را نمی‌یابند با توجه به اصل تکرار و استمرار در تبلیغ،ممکن است  این القا و دروغ تبلیغاتی را بپذیرند. نظام سلطه اگر بتواند حتی یک نفر را از جبهه و صف انقلاب اسلامی جدا کند ، کار بزرگی انجام داده و وظیفه ما است که با این ترفند دشمن مقابله کرده و بهانه به دست او ندهیم

  به‌عنوان نمونه اجازه دهید به بخشی از این حرکات تبلیغی دشمن که مستند به رفتارهای بعضاً غیرقابل توجیه عناصر خودی انجام‌شده و می‌شود اشاره کنیم.

در دولت موقت تلاش گسترده‌ای برای رفع هرگونه نگرانی آمریکا از بر هم خوردن منافع ظالمانه این کشور در ایران صورت می‌پذیرفت و عناصری از دولت موقت به طور رسمی این اظهارات را مطرح می‌کردند.

در قضیه مک فارلین که به دلیل بصیرت حضرت امام برخلاف آنچه سعی شده بود، ورق به نفع ایران اسلامی برگشت، دشمن قصد داشت ایران اسلامی را دارای بده بستان مخفیانه و پشت پرده با نظام سلطه و به طور خاص رژیم آمریکا و رژیم صهیونیستی معرفی نماید.

پس از جنگ، در آنچه گفتگوهای انتقادی نامیده شد بر سر میز مذاکره‌ای نشستیم که طرف مقابل ما را به دلیل اعتقادات و باورهایمان مورد آماج قرار دهد و سرانجام این گفتگوها نیز به ماجرای میکونوس ختم شد. البته در آن مقطع نیز تدبیر مقام معظم رهبری در مورد راه ندادن سفیر آلمان و بی‌اعتنایی به خروج سفرهای غربی از ایران، برد دیگری برای ایران اسلامی رقم زد.

در زمان دولت اصلاحات نامه‌ای منتسب به مسئولان دولتی ایران منتشر گردید که دولت ایران در ازا برخی تعهدات طرف آمریکایی و غربی، اعلام کرده بود دست از حمایت از حرکت مقاومت اسلامی در منطقه برمی‌دارد. نامه‌ای که می‌توان آن را دست کشیدن ایران اسلامی از تمام شعارها و مبانی خود دانست.

حتی در دولت‌های هشتم و نهم که رفتار و گفتار مسئولین وقت، باعث تقویت نگاه مستضعفان به جمهوری اسلامی گردیده بود نیز برخی افراد از دوستی با همه ملت‌ها و از جمله ملت اسراییل! سخن می‌گفتند.

با تمام این موارد باید اذعان داشت در دولت کنونی توجه ویژه‌ای به ارتباط با کدخدای جهان! شده است. برخی مسئولین دولتی برای اینکه کدورتی برای آمریکا حاصل نشود حتی شعار مرگ بر آمریکا را نیز تحمل نمی‌کنند؛ در مراسم سیزده آبان غیبشان می‌زند تا خدای ناکرده، دشمن ایشان را در صف شعار گویان این روز شریف، مشاهده نکند. برخی از قدرت لایزال نظامی آمریکا! سخن می‌گویند که می‌تواند با یک بمب، همه هستی ایران اسلامی را بر باد دهد. برخی نگران تحقیر رییس‌جمهور کشوری هستند که ما اصولاً برای تحقیر این چنین روسای جمهوری انقلاب کردیم. عده‌ای سخن از ارتباط با تمام کشورها [بدون هرگونه استثنا] می‌گویند و برخی پاسخ توهین‌ها و تهدیدهای دشمن را با سلام و صلوات و گل و بلبل می‌دهند و به جای اینکه به فرمایش ولی‌فقیه در دهان کسانی که چنین سخنانی می‌گویند بکوبند و دندان‌هایش را خرد کنند، با لبخند گذر می‌کنند، در محفلی دیگر با اشاره به سیاست پینگ‌پنگ و ایجاد روابط چین و آمریکا، برای برقراری رابطه با آمریکا به دیپلماسی والیبال دست یازیده می‌شود و...

البته ممکن است مسئولین سیاسی این اقدامات را متناسب با تلاش برای کاهش فشار سیاسی بر کشورمان مطرح سازند لیکن باید توجه داشت آیا در سطح بین‌الملل  نیز همین برداشت از اقدامات ایشان صورت می‌پذیرد؟ آیا این رفتارها نمی‌تواند منبعی برای انجام تبلیغات مبنی بر دست کشیدن ایران اسلامی از آرمان‌های خود باشد؟ با این وصف و انتشار اخباری از سوی رسانه‌های معاند مبنی بر این‌که بالاخره ایران سرکش نیز رام شد، آن برادر یا خواهر مسلمان یا غیرمسلمان دوستدار ایران اسلامی که در کشوری دیگر زیر فشار دستگاه‌های نظامی، اطلاعاتی، امنیتی و پلیسی و تحت تبلیغات مستمر و البته هنرمندانه دشمن زندگی می‌کند در مواجهه با این موارد  چه برداشتی خواهد داشت؟ آیا این خطر وجود ندارد که دشمن القا نماید که  این‌ها [جمهوری اسلامی ایران] نیز تنها شعار می‌دهند و نمایشی را اجرا می‌کنند که غرب آن را اداره می‌کند و خود ایرانیان با آمریکا و غرب یا در یک جبهه هستند و یا اینکه ایران نیز متوجه شده که شعارهایی که داده، فضایی و تخیلی بوده و اکنون در نظام و قاعده نظم نوین جهانی آمریکا هضم شده و دیگر امیدی به این کشور نیست؟

آیا این رفتارهای زیگزاگی و پرفراز و نشیب، دیگرانی که به ما امید داشتند را ناامید نخواهد کرد؟ آیا ما به تذبذب سیاسی متهم نخواهیم شد که در هنگام خطر، حامیان و دوستداران خود را برای نجات خود قربانی می‌کنیم؟ در چنین وضعیتی، دیگران بر چه مبنا و اصلی از ما حمایت کنند؟ سخن در این باب فراوان است و هشداری به همه خودی‌ها که نکند به‌گونه‌ای رفتار کنیم که با دست خود خنجری بر عمق استراتژیک کشورمان بزنیم. دل‌ها دست خدا است و خدا دل‌ها را زمانی به سمت ما سوق می‌دهد که ما مطیع اوامر الهی و معتقد به سنن الهی باشیم. اگر نگاه ما به جای «خدا» به «کدخدا» باشد، دل‌های خدایی از ما روی برخواهند تافت.

البته این یک هشدار است تا نسبت به رفع نقاط آسیب هرچند کوچک اقدام کنیم و در تقویت نقاط قوت بکوشیم. ایران اسلامی سربازان جان‌برکفی دارند که بی‌نام و نشان در عرصه‌های مختلف مشغول تقویت جناح مدافعان و حامیان ایران اسلامی هستند. آنچه از حضور سردار سلیمانی در کشور عراق دیده می‌شود تنها بخشی از تلاش‌های ایران اسلامی برای حمایت رسمی و علنی از شرافت و کرامت و آزادی انسان است و آنچه اعلام نمی‌شود، بسیار بیشتر و بزرگ‌تر است و امید است با برطرف ساختن نقاط ضعف و آسیب از قبیل آنچه ذکر شد، شاهد افزایش حامیان و تعمیق عمیق استراتژیک کشورمان به‌عنوان تنها نظام مبتنی بر اصل مترقی ولی‌فقیه در جهان و یگانه حامی واقعی مستضعفان و مظلومان عالم باشیم

  • ali akbari

این مطلب به عنوان سرمقاله کیهان 26 آبان 1393 منتشر گردید.

این حق مردم است که در یک هوای پاک و تمیز تنفس کنند. هوایی که بدون بنزن و گوگرد و سرب و ... و دیگر عوامل سرطان‌زا و آلوده و یا ریزگردهای مهاجم، نه باعث بیماری که باعث فرح و سلامت مردم گردد؛ چرا که «هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات» و نباید نفسی که فرو می‌رود مخل حیات باشد و مولد سرطان، به همین دلیل است که رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست، این مهم را در اولویت امور خویش قرار داده و وقت و بی‌وقت از آلودگی بنزین پتروشیمی و سرطان‌زا بودن آن سخن می‌گوید و یک تنه در مقابل مستندات دیگر مراجع در انکار این ادعا ایستاده و اعلام می‌کند مشک آن است که ما بگوییم نه آن که خود ببوید و بر همین مبنا موضوع واردات بنزین بی‌کیفیت با عنوان یورو 4 را فراهم می‌سازد. در روزهایی که هوا پاک است، آفتابی می‌شود و توزیع این بنزین وارداتی را عامل پاکی هوا معرفی کرده و در روزهای غیرپاک، پشت ابرها مخفی شده و انگار نه انگار که رئیس سازمان محیط زیستی در این کشور وجود دارد.
فرهنگ مشابه هوایی است که در آن تنفس می‌کنیم و باید مراقب بود که این هوا آلوده نگردد و با عوامل آلودگی هوا مبارزه کرد. اگر همین رفتار برخی مسئولین دولتی در موضوع هوا و محیط‌زیست را به عرصه فرهنگ تعمیم دهیم مشاهده می‌شود ظاهرا مشکلی که در سازمان محیط‌زیست وجود دارد، در سازمان محیط‌زیست فرهنگی کشور نیز وجود دارد. برخی آقایان از دغدغه و نگرانی درخصوص فضای فرهنگی کشور سخن می‌رانند اما زمانی که به موارد و عوامل این آلودگی می‌رسیم، مواردی مشابه بنزین آلوده مطرح می‌گردد. اجازه دهید به برخی از این موارد اشاره کنیم:
بزرگ‌ترین تهاجم فرهنگی، حمله به شعار «ما می‌توانیم» است. نمونه‌هایی از اقدامات چند ساله کشورمان در عرصه علم و دانش و فناوری از قبیل دانش هسته‌ای، فضایی، نانو، پزشکی، دفاعی و... نشان داده که می‌توانیم خود را در عرصه برترین‌های این حوزه در جهان مطرح سازیم و به اذعان مجامع جهانی که برخی این آمار را بیشتر از آمارهای داخلی قبول دارند، رشد دانش در کشورمان بالاترین است. با این حال روحیه قجری و غرب‌زدگی در افکار و اظهارات برخی از مسئولین دولتی موج می‌زند. یکی از مسئولین اظهار می‌دارد ایرانی جماعت را چه به صنعت، ایرانی جماعت فقط در آبگوشت و قورمه‌سبزی تخصص دارد. مسئول دیگری از قدرت نظامی دشمن می‌گوید که با یک بمب، هستی ما را نابود سازد. برادر دیگری که به دلیل نامعلومی اخبار پیشرفت کشور را نشنیده سخن از دانش و تخصصی در علم پزشکی می‌گوید که شاید هشتاد سال دیگر به ایران وارد شود. حضرت امام خاطره‌ای از زبان آیت‌الله حائری نقل می‌فرمود که برای بالا بردن روشنایی چراغ لامپا باید یک فرد غربی این کار را می‌کرد و ایرانی را عاجز از این کار معرفی کرده بودند. حضرت امام در ادامه با کنایه به رزم‌آرا در مورد این که ایرانی جماعت را آفتابه‌ساز معرفی کرده بود، می‌فرماید: «ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند که ما هیچ یک از امور صنعتی را قادر بر تحققش نیستیم. ملت ما فقط لولهنگ می‌تواند بسازد. کار دیگر از او نمی‌آید. باور کرده بود این ملت بیچاره روی تبلیغاتی که قدرت‌های پیشرفته و بزرگی کرده بودند. تبلیغات داخلی که وابستگان به آن‌ قدرت‌ها کرده بودند به اینکه ما باید همه چیزمان از خارج باشد؛ و ما باورمان آمده بود یا بسیاری از ما، که غرب یک نژاد برتر است... اعتقادمان این بود که اصلاً از ما کاری ساخته نیست. ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود مستشار لازم دارد. از آمریکا یا از اروپا باید مستشارانی بیایند تا ارتش ما را بتوانند سر و سامان بدهند. ما راجع به صنایع اصلاً نباید صحبتش را بکنیم. ما یک ملت لولهنگ‌ساز هستیم. ما نسبت به صنایع اصلاً نباید صحبت بکنیم. این صنایع دربست به عهده اروپایی‌ها و آمریکایی‌هاست.» (صحیفه امام، ج 13، ص 533)
در موضوع فرهنگی دسته‌بندی خودی و غیر خودی به فراموشی سپرده می‌شود و دسته‌بندی هنرمند ارزشی و غیر ارزشی انکار می‌شود. خوب بود در همین ادعا نیز صداقت به خرج داده می‌شد زیرا در مرحله عمل ظاهراً برخی هنرمندان غیر ارزشی، مقبولیت و محبوبیت بیشتری در نزد برخی دولتمردان کنونی دارند و به بهانه جذب حداکثری و دفع حداقلی، سیاست حذف حداکثری و جذب حداقلی در دستور کار قرار گرفته است. البته در جذب حداقلی نیز بعید است که توفیقی حاصل شود. از دعوت از عناصر تملق‌گو و مدیحه‌سرای رژیم پهلوی به عنوان شاعران انقلاب، دفن خوانندگان معلوم‌الحال به عنوان هنرمند در قطعه هنرمندان به بهانه این که دارای خانواده فرهنگی بوده‌اند.ادعای واگذاری ممیزی به هنرمندان و جامعه و در عین حال مخالفت با اقدامات جوانان انقلابی و نوظهور در عرصه فرهنگ به بهانه توهین به فلان شخصیت سیاسی و یا تورق خاطراتی که ظاهراً کسی حق استناد به آن را ندارد. لغو همایش و اجلاس‌های ضد استکباری به بهانه‌های واهی و انکار مسئولیت خود در این اقدامات و همزمان پشتیبانی از برنامه‌هایی که تنها اسم و نامی از انقلاب و ایران دارند و در واقع توهین به ایران و ایرانی و سیاه‌نمایی اوضاع کشور و نظام اسلامی هستند. انتشار کتب افراد معلوم‌الحال، مصاحبت و هم‌نشینی با برخی از این نویسندگان غرب‌زده به گونه‌ای که حتی جرأت ندارند به ایشان بگویند لااقل آشغال سیگارشان را روی لباس ایشان نریزند و نهی از منکر «سیگار کشیدن» پیش‌کش. از انکار وجود دشمن تا مقابله با شعار استکبارستیزی که در گفتار و رفتار برخی از مسئولین و به ظاهر هنرمندان وجود دارد. حمله و تهاجم به اصل آسمانی امر به معروف و نهی از منکر به بهانه اقدامات مشکوک در اصفهان و عدم برخورد با رسانه‌های داخلی که خط این حرکت را به بیگانه دادند همان طور که در برخی امور دیگر نیز برخی رسانه‌های داخلی، تولیدکننده و یا بازنشر دهنده جنگ روانی دشمن شده‌اند. آقایانی که ادعای واگذاری مسئولیت به مردم را دارند حتی از برخی اسلاف خویش نیز تندروترند و به عنوان نماینده جامعه مطبوعاتی کشور، خود را انتخاب می‌نمایند تا شاهد اوج دموکراسی باشیم. در حالی که بالاترین فرهنگ در یک جامعه احترام به قانون است، توسط برخی مسئولین به صراحت در مقابل احکام و مراجع قانونی ایستادگی می‌شود. آقایان دغدغه خود را رفع فیلترینگ و افزایش پهنای باند می‌دانند و به صورت اخلاقی جامعه را دعوت به حفظ حریم‌ها می‌نمایند که تو را به خدا در این فضا از استفاده غیراخلاقی و یا تولید محتوای نامناسب خودداری فرمایید و خود را به غفلت می‌زنند که در این فضا، عموم مردم سالم رفتار می‌کنند و اقداماتی محدودساز از قبیل فیلترینگ برای حفظ سلامت این جامعه حداکثری و مقابله با اقدامات تبهکاران و مجرمان سایبری و یا سرقت اطلاعات شخصی افراد و نفوذ و گسترش فرهنگ منحط بیگانه است و اگر آقایان به جای تلاش برای رفع فیلترینگ، به حمایت از نخبگان سایبری کشور پرداخته بودند تاکنون مشکل مرتفع شده بود و شبکه اجتماعی داخلی و بومی در دسترس عموم افراد جامعه قرار گرفته بود.
به نظر می‌رسد دولت محترم باید نگاه دوباره‌ای به عرصه هوای فرهنگی که مردم مجبور به تنفس کردن آن هستند داشته باشد. باید با عوامل اصلی آلوده‌ساز این هوا مقابله کرد و در این میان به جای شعار دادن و یا آدرس‌های انحرافی و غیرحقیقی، باید با تلاش و همت مضاعف، مجاهدت نمود. نباید شرایط به گونه‌ای باشد که علی‌رغم تذکرات علنی به مسئولین فرهنگی کشور، همچنان شاهد راهبردهایی باشیم که دغدغه‌هایی غیر از رفع آلودگی از این فضا را دارند.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 25 آبان ماه 1393 منشر گردید.

«از آنجا که همه موضوعات به نوعی به هم گره خورده این کار را سخت‌تر می‌کند و اینکه ما تا سوم آذر بتوانیم به نتیجه برسیم، واقعا کار دشواری است، فرصت واقعا کم است، اما ناامید نیستیم» آنچه اشاره شد بخشی از سخنان آقای عراقچی در خصوص مذاکرات انجام شده در عمان است. ادعای اینکه فرصت کم است، ادعایی است که قابل تأمل و تعمق. اگر مسئله این بود که مذاکرات ایران و 5+1 در آبان‌ماه شروع شده و مقرر شده تا سوم آذرماه نتیجه نهایی حاصل شود، فرمایش جناب آقای عراقچی صحیح و بدون اشکال است. به هر حال نباید توقع داشت که در یک مدت کوتاه کمتر از یک ماه، بتوان به تفاهم رسید و سوء تفاهمات را برطرف نمود اما جناب آقای عراقچی از یک مسئله بدیهی و آشکار غفلت ورزیده‌اند، آیا واقعا زمان داده شده برای مذاکرات کم و اندک بوده است. آیا مذاکراتی که در دوره اصلاحات آغاز شد و تاکنون ادامه داشته، زمان کمی برای تفاهم و توافق بوده است؟ در مذاکرات دوره اصلاحات که منتج به تعلیق اقدامات هسته‌ای کشورمان گردید، طرف ایرانی اعلام می‌کرد قرار است در مذاکرات هسته‌ای حقوق هسته‌ای کشورمان تثبیت شود اما آنچه در نهایت نصیب ایران گردید عدم موافقت با در اختیار داشتن سانتریفیوژ حتی به تعداد کمتر از انگشتان دست بود. در دولت جدید نیز مسئولین سیاسی با طرح این مسئله که دولت قبلی در مذاکرات به بیانیه خوانی و شعاردهی می‌پرداخت و اصول مذاکره را بلد نبود و همین موضوع باعث تقابل ایران با جامعه جهانی و انزوای سیاسی! کشورمان شده ادعا نمود که می‌تواند با استفاده از یک دیپلماسی ظریف و مذاکره با کدخدا، مشکلات را در بازه زمانی صد روزه حل و فصل نماید. این ادعا در عمل و علی‌رغم تقدیم امتیازات فراوان در سینی طلایی به دشمن، تنها چیزی که عاید نمود توهین و تهدید بیشتر از سوی طرف غربی بود و کار به جایی رسید که شروران و خبیثان عالم به ملت آزاده و سرافراز ایران القابی را نسبت دادند که شایسته خود و اجدادشان بود. اکنون بیش از یک سال از این ادعا می‌گذرد و فرصت رو به اتمام است و ما تنها بر سر خانه اول نیستیم بلکه عقب‌تر از جایی هستیم که شروع کردیم، منابع و ذخیره سوخت بیست درصد را نابود کردیم، اقدامات خود را تعلیق نمودیم و... اما نه تنها هیچ تحریمی فرو نریخت بلکه به تحریم‌ها افزوده شد.
اما به راستی مشکل از کجا نشأت می‌گیرد و چرا امکان توافق و رسیدن به راه‌حل فراهم نمی‌شود؟ چرا اعلام نظر بازرسان آژانس که وقت و بی‌وقت از اماکن هسته‌ای و بعضا غیرهسته‌ای کشور بازدید می‌کنند و هر بار نیز اعلام می‌کنند ایران انحرافی نداشته است، نتوانسته آمریکا را قانع کند که برنامه صلح‌آمیز ایران را به رسمیت بشناسد؟ آیا به راستی آمریکا به عنوان تنها کشور دارای سابقه استفاده از سلاح‌اتمی، نگران صلح و امنیت جهانی است؟ آمریکایی که با ایجاد و پشتیبانی گروه‌هایی چون القاعده و داعش چشم بر روی جنایات این گروهک‌ها بسته، نگران حقوق‌بشر است؟ قاتلان 290 مسافر بی‌گناه هواپیمای مسافربری ایران، از انسانیت و شرافت چه بویی برده‌اند که از آن دم زنند؟ مشکل آمریکا  برای پذیرش ایران هسته‌ای ریشه در تبعیت و نوکری از رژیم غاصب صهیونیستی دارد. نشانه بارز آن نیز این است که علی‌رغم اعلام مسئولین سیاسی دولت و به ویژه جناب آقای ظریف مبنی بر محرمانه بودن مذاکرات برای عموم مردم و حتی جامعه نخبگان کشور و عدم طرح این مباحث حتی به قیمت استیضاح، مسئولین سیاسی آمریکایی قبل و بعد از مذاکرات مستقیم به سرزمین‌های اشغالی می‌روند و یا به صورت تلفنی گزارش دقیق مباحث هسته‌ای را به اطلاع سران کودک‌کش این رژیم جعلی می‌رسانند. مشکل این است که آمریکا بین ایران و رژیم صهیونیستی، نه اجازه دارد و نه می‌تواند جانب ایران را بگیرد. اصولا سران آمریکا توسط دست‌های پشت پرده و کارتل‌های صهیونیستی انتخاب می‌شوند و کوچک‌ترین کوتاهی در انجام اوامر صادره از سوی این مراکز، به معنای پایان زندگی سیاسی و حتی حیات مادی این سیاستمداران است.
باید به جناب آقای عراقچی متذکر شد که نه تنها فرصت برای توافق کم نبوده بلکه بسیار بیشتر از آنچه لازم بود فرصت داده شده است و مشکل از طرف مقابل است که صلاحیت و شایستگی استفاده از این نرمش و انعطاف ایران اسلامی را ندارد. «خوبی که از حد بگذر ابله گمان بد کند.» آمریکا تصور می‌کند که تحریم‌های به اصطلاح فلج‌کننده ایران را بر سر میز مذاکره نشانده است این در حالی است که این مذاکرات و اجازه نظام به دولت برای پیگیری و انجام توافقات تنها برای اتمام حجت برای افکار عمومی داخلی و بین‌الملل است و ایران اسلامی پس از پایان مذاکرات در صورتی که آمریکا به صراط مستقیم رهنمون نگردد، مسیر خود را بی هیچ ترس و واهمه‌ای به پیش خواهد بود. اگر از منظر سیاسی بنگریم این به نفع اوباما و آمریکا است که به صورت رسمی خواسته‌های ایران اسلامی را بپذیرند در غیر این صورت نه در سطح بین‌الملل که حتی در خود آمریکا نیز باید زندگی سیاسی آقای اوباما و دولت او را خاتمه یافته تلقی کرد.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان چهارشنبه  7 آبان ماه 1393 منتشر گردید.

این اصل که اسلام هیچ‌گاه آغازکننده جنگ نبوده غیرقابل انکار است و این اصل که برای پرهیز از خونریزی و جنگ تا آخرین لحظه سعی در توجیه و ارشاد و مذاکره دارد، ایضاً. اما زمانی که نیاز به قاطعیت و شمشیر باشد نیز قاطع‌تر از اسلام نخواهیم یافت. تاریخ اسلام نمونه‌های فراوانی برای اثبات این مدعا را ارائه می‌نماید. برای اثبات ضرورت مذاکره و اتمام حجت با طرف مقابل، نیازی به خدشه در شعار عاشورا و قیام کربلا نیست چرا که اصولا قیام حضرت اباعبدالله‌الحسین به فرموده آن حضرت برای هیچ چیز غیر از امر به معروف و نهی از منکر نبوده است. همان اصلی که این چند روزه برخی  با جیغ بنفش و برخی با اسیدپاشی به دنبال به فراموشی کشاندن آن هستند. این اصل الهی و آسمانی آن قدر اهمیت دارد که سید جوانان اهل بهشت، خود و بهترین انسان‌های عصر و روزگار خود را فدای احیای آن نمود. البته ممکن است رئیس‌جمهور محترم از تمامی درس‌ها و عبرت‌هایی که می‌توان از واقعه عظیم عاشورا اخذ کرد، اصل مذاکره را استنتاج فرموده و از این بابت اجتهادی کرده باشند که هر چند شاذ است لیکن ایشان برای این اجتهاد خود، دلایل و مستنداتی ارائه فرمایند. آنچه که شایسته است رئیس‌جمهور محترم به آن پاسخ دهند این است که اگر قرار بود ظالمانی چون معاویه، یزید و امثالهم با مذاکره و گفت‌وگو به راه بیایند که اصولا امیر‌المومنین علی علیه‌السلام دچار آن حوادث نمی‌گردید تا بخواهد نوبت به امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام برسد. حتی بالاتر از آن باید فقط در قرآن مجید «وجادلهم بالتی هی احسن» ذکر می‌شد و آیات جهاد و قتال و... از قرآن حذف می‌گردید. آیاتی از قبیل «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا» و آیه شریفه «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه» و... چگونه تفسیر خواهند شد؟ چه نیازی به جنگ‌های بدر و احد و... آیا ما ادعا داریم که از پیامبری که لاینطق عن‌الهوی بودند، بر مذاکره و اصول آن مسلط‌تر هستیم و بهتر مذاکره می‌کنیم؟ مشکل در مذاکره کردن یا نکردن نیست؛ بلکه مسئله این است که همواره ظالمان و زورگویانی وجود دارند که جز زبان زور و قدرت را نمی‌فهمند؛ افراد شغال‌صفتی که به محض این که احساس ضعفی در فردی بنمایند برای دریدن او لحظه‌ای درنگ نخواهند کرد. برابر این افراد باید چون شیر ایستاد و غرش کرد و نعره کشید و اگر لازم شد ضربتی نیز حواله نمود تا حساب کار دستشان بیاید. به نظر می رسد بار دیگر مباحثی که در دوره اصلاحات با عنوان اسلام دین محبت است و با این گفتار، بغض و کینه نسبت به اعدا و دشمنان به کنار زده می‌شد، در حال تکرار است. این بار در گفتمان اعتدال بر مذاکره و گفتمان تاکید می‌شود و مبارزه و استقامت، به حاشیه رانده می‌شود. سؤال دیگر این که اصل مذاکره و اتمام حجت تا کجا و چه زمانی ادامه می‌یابد و اگر طرف مذاکره به اصول مذاکره پایبند نبود، چه کار باید کرد. آیا باید برای باقی ماندن طرف مقابل بر سر میز مذاکره، خواهش و التماس کرد؟
در تقابل سپاه اسلام با اصحاب فتنه جمل، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به اصحاب فرمودند کدام یک از شما این قرآن را می‌برد و پیش از شروع جنگ بر آنها عرضه می‌کند؟ جوانی از آن میان عرض کرد: من حاضرم. پس آن جوان قرآن را بر روی دست گرفت و در میان دو صف ایستاد و گفت: خدا را! خدا را! میان ما و شما کتاب خدا [حاکم] باشد، آنها دست آن جوان را قطع کردند، قرآن را به دست دیگر گرفت دست دیگرش را هم قطع کردند، قرآن را به دندان گرفت، اما لشکر جمل آن سپاهی امیرالمؤمنین را به شهادت رساندند. پس از این واقعه حضرت امیر علیه‌السلام اجازه حمله را صادر فرمودند. اگر مبنا بر تداوم مذاکره بود، حضرت باید می‌فرمودند که باز هم به مذاکره ادامه می‌دهیم و بازهم و بازهم و معلوم نبود حد یقف این مذاکرات تا چه زمانی ادامه پیدا می‌کرد.
در واقعه کربلا نیز امام حسین علیه‌السلام نه تنها در شب عاشورا بلکه در ایام دیگر و حتی در گودال قتلگاه سعی در هدایت سپاهیان دشمن داشت اما آیا این تلاش برای هدایت دشمن، به معنای دست کشیدن از مقاومت و ایستادگی بوده است؟ آیا دشمنی که به سمت حضرت سنگ و تیر و نیزه پرتاب می‌کرد، امام جواب او را با دسته گل و سلام و صلوات می‌داد یا این که امام نیز دست به قبضه شمشیر می‌برد؟
با توجه به این مقدمه باید به این سؤال پاسخ داد اتمام حجت و مذاکره توسط ایران با 1+5 تا کجا باید ادامه دهد و چرا هیچ‌گاه نباید از طرف غربی خواست که حسن‌نیت خود را ثابت نماید؟ علی‌رغم امتیازات گسترده‌ای که در مذاکرات و توافق اولیه به طرف مقابل داده شد، مشاهده می‌کنیم که نه تنها خباثت و دشمنی دشمن کاهش نیافت، بلکه طرف مقابل با مشاهده رفتار مذاکره‌کنندگان کشورمان، گستاخ‌تر از پیش به تشدید تحریم‌ها و توهین مستقیم به ایرانیان پرداخت. البته این تنها نمونه تجربه رفتار دشمن در مذاکرات نبوده است. در دوره اصلاحات نیز مذاکره و اتمام حجت و نشان دادن حسن‌نیت ایران به دشمن، کار را به جایی رساند که آن فرد خبیث انگلیسی صراحتاً اظهار داشت از درون سرویس بهداشتی، پاسخ طرف ایرانی را داده است و نهایتاً نیز حتی با وجود تعلیق تمام مراکز و اقدامات، دشمن به دنبال تعطیل کردن تدریس رشته‌های علوم پایه به خصوص فیزیک در دانشگاه‌های کشور بود. در این سال‌ها، دشمن نامید از موفقیت در جلوگیری از پیشرفت هسته‌ای کشورمان، حتی فراتر از اقدامات نرم و روانی و یا تحریم‌های غیرقانونی، دست به ترور و حذف فیزیکی دانشمندان هسته‌ای کشورمان زده است. دانشمندانی که تنها جرم آنها تلاش برای پیشرفت کشور و یا تولید سوخت بیست درصد به منظور تولید دارو و جلوگیری از مرگ بیماران صعب‌العلاج کشورمان بوده است. ایران باید برای اثبات حسن‌نیت خود چه می‌کرده که تاکنون انجام نداده است؟ حد یقفی که طرف غربی برای اثبات حسن‌نیت ایران در مذاکرات در نظر دارد کجاست؟ آیا غیر از برداشتن پیچ‌ومهره‌های تاسیسات هسته‌ای کشورمان و یا به عبارتی تعطیل کردن پیشرفت علمی کشورمان حد یقفی وجود دارد؟ آیا غیر از این است که آنها به مصداق آیه شریفه «ولن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم» تا زمان نوکری و تبعیت محض ما از ایشان، به این خواسته‌های غیرقانونی خود ادامه خواهند داد؟ اکنون اگر قرار بر اعتمادسازی نیز باشد نوبت طرف غربی است که این اصل را در دستور کار خویش قرار دهد.
بهترین راهکاری که می‌توان به‌عنوان یک پیشنهاد به طرف غربی ارائه کرد این است که اگر طرف مقابل در این مدت باقی مانده به خواست ایران تمکین کرد که می‌توان مذاکرات را با یک توافق مناسب خاتمه داد لیکن اگر چنین توافقی امضا نشد، این آمریکا است که باعث شکست مذاکرات شده است و ایران اسلامی دلیلی برای ادامه مذاکره نخواهد داشت. ایران اسلامی به وضعیت قبلی بازخواهد گشت و متناسب با اقدامات اعتمادساز طرف غربی از قبیل احترام به حقوق حقه ایران و برداشتن تحریم‌ها و...  شاید در برخی از فرآیندها و اقدامات خود قدری نرمش به خرج دهد.

  • ali akbari