پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحلیل» ثبت شده است

این مطلب در تاریخ 31 تیرماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است

وضعیت امروز (23 مرداد 1393 )موید این است که تحلیل فوق دارای صحت بوده است .

یکی از سؤالات مطروحه در خصوص تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به نوار غزه، بازه زمانی این نبرد می‌باشد. به عبارت دیگر این جنگ، چند روزه خواهد بود؟ روند حرکت ارتش رژیم صهیونیستی که ادعای قوی‌ترین ارتش غرب آسیا و یکی از پنج قدرت برتر نظامی جهان را مطرح می‌سازد، بیانگر سیر قهقرایی این ارتش است. خروج از جنوب لبنان، شکست در جنگ سی و سه روزه، شکست در جنگ بیست و دو روزه و شکست در جنگ هشت روزه بخشی از شکست‌های ماشین جنگی رژیم صهیونیستی است و این‌ها در کنار شکست‌های اطلاعاتی و عملیاتی رژیم صهیونیستی زنگ خطری برای این رژیم محسوب می‌گردید. در واقع یکی از مؤلفه‌های قدرت ارتش این رژیم، باور به شکست‌ناپذیری آن بوده است. افسانه‌ای که شکست‌هایی که ذکر شد، آن را باطل ساخته بود.

در ارزیابی تجاوز اخیر باید اذعان داشت، رژیم صهیونیستی علاوه بر قساوت و وحشی‌گری بیشتر در کشتار غیر نظامیان و استفاده از تسلیحات ممنوعه و غیر متعارف، تلفات گسترده‌ای نیز دریافت کرده است و به نظر می‌رسد حتی تلاش برای مخفی‌سازی تلفات نیز نتوانسته است بیشتر بودن تلفات این نبرد در مقایسه با نبردهای گذشته این رژیم را بپوشاند. با این حال سوال اینجاست که چرا با وجود بالابودن تلفات رژیم صهیونیستی، گسترده‌تر بودن حجم آتش نیروهای مقاومت و شلیک موشک به شهرها، در عمق سرزمین‌های اشغالی و... رژیم صهیونیستی اصرار بر ادامه نبرد دارد؟

برای این سؤال می‌توان با توجه به اطلاعاتی که تحلیل گران دارند، پاسخ‌های مختلفی را ارایه نمود؛ لیکن نگارنده اعتقاد دارد یکی از دلایل عمده‌ای که مانع از پایان نبرد شده است، تلاش این رژیم برای طولانی کردن این نبرد به بازه زمانی بیش از جنگ‌های چند سال اخیر می‌باشد. یعنی رژیم صهیونیستی این مسئله را پذیرفته که حتی به قیمت بالابودن تلفات، جنگ را طولانی‌تر از نبرد سی و سه روزه نماید.

تحلیل این رژیم بر این است که با توجه به محاصره نوار غزه و عدم امکان پشتیبانی مناسب از نیروهای مقاومت و از سوی دیگر تحمیل تلفات و خسارت به این نیروها که با حملات بیشتر نیروهای صهیونیستی حاصل خواهد شد، توان مقاومت تحلیل خواهد رفت و گسترش دامنه زمانی و مکانی نبرد، بیش از نیروهای مقاومت، به نفع رژیم صهیونیستی خواهد بود. به عبارت دیگر اگر جنگ طولانی شود، طرف مغلوب، جبهه مقاومت خواهد بود و رژیم صهیونیستی به ازای تحمل و پذیرش تلفات نیروی انسانی (که در هر جنگی وجود دارد) علاوه بر از بین بردن نیروی مقاومت در نوار غزه و برطرف ساختن مهم‌ترین چالش امنیتی و نظامی این رژیم خواهد توانست اسطوره شکست ناپذیری خود را، بازسازی نماید و این مسئله دستاوردی بزرگ برای این رژیم بوده و تهدیدهای آتی علیه این رژیم را برطرف خواهد ساخت. این پیروزی به عنوان سرآغاز شروع پیروزی‌های آتی این رژیم می‌تواند ارزیابی گردد و قطعاً رژیم صهیونیستی تحمل تلفات به قیمت این پیروزی بزرگ را قابل قبول ارزیابی می‌نماید.

البته این سناریویی است که این رژیم نوشته است. جبهه مقاومت این بار کف خواسته‌های خود را بالاتر از گذشته و شروط اعلامی برای قبول آتش بس را در مرحله‌ای سخت و تحقیرآمیز برای رژیم صهیونیستی قرار داده است. علاوه بر آن جبهه مقاومت نشان داده که این بار گزینه‌های غافلگیرکننده‌تری نسبت به نبرد قبلی در دست دارد. استفاده از کماندوهای دریایی، پهپادهای شناسایی و دارایی قابلیت شلیک موشک‌هایی که به عنوان موشک هدایت شونده می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند، موشک‌هایی با قدرت و دقت بیشتر و ... تنها گوشه‌ای از توان جبهه مقاومت است که آشکار شده و قطعاً در ادامه این نبرد باید شاهد رونمایی از موارد دیگری از قدرت نمایی این رزمندگان باشیم.

به نظر می‌رسد علی‌رغم تلاش رژیم صهیونیستی برای کسب موفقیت در این نبرد، این بار نیز شاهد شکست خفت‌بار دیگری از سوی این رژیم باشیم. شکستی که می‌تواند به عنوان شلیک تیری به قلب این رژیم و شروعی برای از پای افتادن این حکومت غاصب و نژادپرست باشد؛ حکومتی که صدای آوار شدن پایه‌های آن به گوش می‌رسد.

  • ali akbari
این مطلب در تاریخ 22 خرداد ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .
از آغاز بحران سوریه، برخی حکومت‌های منطقه و برخی حکومت‌های فرامنطقه‌ای اقدام به حمایت از تروریست‌های مخالف دولت سوریه نموده و با ارسال منابع مالی و تجهیزاتی و آموزش این تروریست‌ها ، به گمان خود در  جهت ساقط کردن دولت قانونی بشار اسد تلاش می‌کردند. این حمایت به قدری آشکار صورت می‌پذیرفت که تروریست‌ها در برخی از این کشورها دارای  پادگان‌های آموزشی و لجستیکی بوده و با اسکورت و خط آزاد این کشورها، بدون هیچ ممانعتی از مرز گذشته و وارد سوریه می‌شدند و در صورت جراحت، در بیمارستان‌های همین کشورها مداوا می‌گشتند. با این حال تمام این حمایت‌ها نتوانست خللی در عزم و اراده ملت مقاوم سوریه و ارتش این کشور ایجاد کند و کشورهای توطئه‌گر علیه نظام سوریه اکنون دریافته‌اند که توان سرنگونی حکومت قانونی این کشور را ندارند.

لیکن بحران دیگری برای کشورهای حامی تروریست‌ها ایجاد شده است. در همان زمان که این دولت‌ها مشغول حمایت از تروریست‌ها بودند ، تحلیلگران بسیاری با اشاره به نمونه طالبان که توسط آمریکا و پاکستان و برخی دیگر کشورها در افغانستان ایجاد و بعد باعث ناامنی برای این کشورها گردید ، هشدار می‌دادند که تکرار این فرآیند در حمایت از تروریست‌ها در سوریه، باعث گسترش ناامنی در منطقه و جهان شده و دامن حامیان تروریست‌ها را خواهد گرفت. اکنون به وضوح می‌توان این موضوع را مشاهده کرد. کشورهای غربی نگران موج بازگشت تروریست‌ها به کشورهای خود بوده و با وضع قوانین و مقرراتی به دنبال لغو تابعیت این تروریست‌های چشم آبی هستند و دیگر کشورهای حامی نیز وضعیتی مشابه دارند. در این میان ترکیه بیشترین ضرر را دریافت نموده است.  از یک سو حمایت این کشور از تروریست‌ها باعث اختلاف داخلی در این کشور و برخی آشوب‌ها گردید و ارتباط این کشور با ایران و عراق را با مشکل مواجه ساخت و از سوی دیگر اکنون این دست‌پرورده‌های تروریست، بلای جان ترکیه شده‌اند. حمله به کنسولگری ترکیه در موصل عراق  و گروگان گیری کارکنان کنسولگری ، ترکیه را با چالشی سخت مواجه ساخته است. لغو سفر وزیر امور خارجه این کشور به آمریکا، درخواست از جامعه جهانی و سازمان ملل و ناتو برای دخالت در این ماجرا تنها بخشی از تاوان و هزینه‌ای است که ترکیه برای حمایت از این تروریست‌ها پرداخت می‌کند و قطعاً اگر این کشور نتواند به نحو مناسبی این بحران را پشت سر بگذارد باید شاهد موج نارضایتی در داخل ترکیه و  استعفای متصدیان و مسئولان ترک باشیم.

ترکیه از یک سو به خاطر غلظت و تندی شعارهایی که علیه سوریه مطرح کرده بود ، بازگشتن از این شعارها را نوعی تحقیر و شکست ارزیابی می‌کند و از سوی دیگر اگر بخواهد همچنان بر حمایت از تروریست‌ها ادامه دهد، باید منتظر عواقب سخت‌تر این موضوع در آینده باشد. به نظر می‌رسد ترکیه باید این انتخاب سخت را انجام دهد  که ضمن دست کشیدن از حمایت  تروریست‌ها، برخی مشکلات و ناامنی‌های محدود و مقطعی به واسطه این چرخش راهبرد را  بپذیرد و با تروریست‌هایی که در عراق و سوریه با عناوین مختلفی از قبیل القاعده، داعش ، ارتش آزاد و… فعالیت دارند ، مبارزه کرده و به نابودی و حذف ایشان کمک کند و یا این که با ادامه حمایت از این تروریست‌ها،  ناامنی‌های مستمر ،  طولانی و گسترده‌تر که امکان مهار آن نیز فراهم نخواهد شد  را بپذیرد. در چنین شرایطی هر انسان عاقلی ، گزینه  اول را انتخاب می‌کند حتی اگر این انتخاب همراه با عقب گرد از مسیر قبلی باشد.

البته این موضوعی است که اکنون دامن ترکیه را گرفته است و  قطعاً در آینده نزدیک در صورت عدم مهار این تروریست‌ها، دامن دیگر کشورها از جمله عربستان و… را نیز خواهد گرفت چرا که «هر که باد بکارد، توفان درو خواهد کرد» غرب نیز  باید این حقیقت را بپذیرد که  تروریسم در همه شاخه‌ها و جلوه‌های آن محکوم است و نمی‌توان با بهانه‌های واهی، به گسترش تروریسم دامن زد. داعش تنها یک نمونه است. منافقین که اکنون تحت حمایت آمریکا  و اروپا به فعالیت می‌پردازند، نمونه دیگری از تروریست‌هایی هستند که غرب آن را ایجاد کرده و پرورش داده است و اکنون اخباری از همدستی این گروهک با داعش برای انتقام از مردم عراق به واسطه ضرباتی که چندی پیش از مردم عراق دریافت کرده و پادگان اشرف را از دست دادند، در محافل خبری و سیاسی مطرح است و نام بردن از تروریست‌های داعش به عنوان «انقلابیون» توسط گروهک نفاق موید این مطلب است.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 20 خردادماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

حضور معاون وزیر امور خارجه کشورمان در مراسم تحلیف رییس جمهور جدید مصر ، با تحلیل‌های متفاوتی مواجه شده است .برخی از تحلیلگران با اشاره به سابقه کشتار مردم توسط ارتش مصر پس از کودتا علیه مرسی و کنار گذاشتن منتخب مردم، این حضور را نوعی رسمیت بخشی به کودتاگران و عقب نشینی و عقب گرد ج.ا.ا از مواضع همیشگی خود دانسته و برخی نیز با  اشاره به واقعیات کنونی ، این اقدام را تدبیر منطقی بر می‌شمرند. نگارنده با اشاره به موارد ذیل ، این اقدام را البته اگر در فرآیند بعدی نیز با حکمت همراه باشد، اقدامی مناسب ارزیابی می‌نماید:

1-ژنرال السیسی یکی از نکات مورد نظر خود در برقراری ارتباط با ایران را نحوه تعامل و رفتار ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس و برطرف نمودن نگرانی‌های امنیتی در این مورد ذکر کرده بود. صرف نظر این موضوع که نگرانی السیسی تا چه حد منطقی و حتی صحیح است ، این واقعیت که ایران در پی تقویت روابط خود با کشورهای حوزه خلیج فارس است ، انکار ناپذیر است و مسئله‌ای است که  حتی در دیدار امیر کویت با رهبر معظم انقلاب ، توسط  معظم له مطرح شد و ایشان بر همگرایی بیشتر کشورهای منطقه به جای واگرایی تاکید نمودند. بنابراین غیبت  نماینده ایران می‌توانست گزینه‌ای برای جوسازی علیه ایران مبنی بر سیاست اختلاف با همسایگان باشد و حضور نماینده ایران پیامی به کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و همسایگان مبنی بر این که ایران خواستار گسترش روابط برادرانه با همسایگان خود می‌باشد.

2-در دوره آقای مرسی، علی رغم تلاش ایران بر برقراری ارتباط با این کشور ، متأسفانه منتخبین مردم مصر با پشت پا زدن به آرمان‌های مردم ، فریب وعده‌های آمریکا  را خورده و حتی بر روابط با رژیم صهیونیستی تاکید ورزیدند. به افراط گرایی دامن زده و از تروریست‌هایی که علیه دولت قانونی بشار اسد در سوریه می‌جنگیدند ، حمایت نمودند. بنابراین دولت جناب آقای مرسی نه تنها همگرایی با ایران نداشت بلکه سعی در تشدید ایران هراسی و شیعه هراسی در مصر و منطقه نمود. متأسفانه این وضعیت با کشته شدن برخی از شیعیان مصر همراه گردید. وضعیت ایران هراسی و شیعه هراسی به گونه‌ای شده که برخی جریانات تکفیری در مصر حتی بر محاکمه قراء مصری که به ایران سفر کرده‌اند تاکید می‌ورزند. مطمئناً ایران هیچ تمایلی به تقویت جریانات تکفیری در منطقه ندارد. دعوت از رییس جمهور کشورمان  و گفتگوی آقای السیسی با نماینده  اعزامی ایران ، حداقل، بیانگر  مخالفت عملی السیسی با تکفیر شیعیان است و خود می‌تواند یک نکته مثبت قلمداد شود.نکته دیگر این که مسئولان قبلی این کشور ، برای برقراری ارتباط با ایران، موضوعاتی چون تغییر نام یک خیابان تهران و.. را نیز به عنوان پیش شرط مطرح می‌ساختند ، لیکن دعوت رسمی از رییس جمهور کشورمان می‌تواند نوعی عقب نشینی تلویحی از چنین مواردی باشد و نباید از سوی ایران نادیده انگاشته شود.

3-بعد از کودتای السیسی ، مخالفت‌هایی با این اقدام صورت گرفت و حتی مردم معترض توسط ارتش این کشور مورد کشتار قرار گرفتند و قطعاً این کشتار و کودتا  قابل گذشت و بخشش نیست . لیکن آیا برقراری و سرکار آمدن  یک دولت با رای حداقلی که  حمایت بخشی از نخبگان و سیاسیون مصر را با خود همراه ساخته  است گزینه مطلوب است و یا این که ادامه کشتار و  جنگ داخلی در کشور مصر ؟ اگر بر اساس پیشنهاد نخبگان و دلسوزان به مردم مصر مبنی بر اتخاذ راهی برای جلوگیری از کشتار ، این مسیر حداقلی طراحی شده باشد، آیا این مسیر بهتر از مسیر کشتار نیست؟قطعاً این تصور که آقای مرسی مجدداً بر سرکار آید و کودتاگران قدرت را واگذار نمایند ، غیر منطقی است به ویژه آن که آقای  مرسی نیز نتوانست خواسته‌های رای دهندگان را برآورده سازد و به آرمان آن‌ها خیانت کرد و در حال حاضر همان جمعیت رای دهندگان به او نیز متفرق هستند .

4-ژنرال السیسی هرچند با کودتا بر سر کار آمد و منتخب مردم را برکنار نمود لیکن بر این باور رسیده است که امکان بازگشت به دوران دیکتاتوری سابق وجود ندارد لذا سعی کرد با وجهه‌ی مردمی و دموکراتیک به ادامه کار خود بدهد و بر همین اساس  اقدام به برگزاری یک انتخابات و با حضور دیگر نامزدها نمود. هر چند ممکن است این انتخابات واقعاً مردمی و آزاد نبوده و مهندسی شده بوده باشد ، لیکن نفس قبول این حقیقت که مصر دوره جدیدی را آغاز کرده و دیگر دیکتاتوری به شکل سابق  در آن پذیرفته نیست ، نکته قابل تأملی است .

5-ایران در قبال دعوت رسمی دولت مصر از رییس جمهور کشورمان، در سطح معاون وزیر، نماینده اعزام نمود . این بدان معنی است که علاوه بر این که ایران به طور کامل موافق فرآیند طی شده در مصر نیست لیکن نگاه به آینده دارد و امیدوار است شرایط به گونه‌ای رقم بخورد که خواست مردم مصر محقق شده و این کشور روی آرامش را ببیند. قطعاً اگر ایران تمایلی به برقراری آشتی در مصر داشته باشد ، برای رایزنی‌های آینده، باید یک ارتباط حداقلی را در این مرحله ایجاد می‌نمود.یکی از مسایل مورد توجه ایران، برقراری تعامل با جامعه نخبگان  مصر بوده است متأسفانه در دولت  مبارک این ارتباط تقریباً قطع بود و بعد از دولت مبارک نیز  این امر به نحو مطلوب محقق نشد . ایران تمایل ندارد که این ارتباط به طور کامل مشابه دوران مبارک ، مجدداً قطع گردد. ایران تمایل دارد به جای دفتر حافظ منافع در کشور مصر با جمعیتی مسلمان و دارای فرهنگ کهن و تأثیر گذار در جهان عرب، سفارتخانه و سفیر داشته باشد و تعاملات و مراودات فرهنگی بین  نخبگان  و مردم دو کشور گسترش یابد. نباید از خاطر به دور داشت که بخشی از تلاش تکفیری‌ها در مصر ، زدودن فرهنگ «دوستی و محبت به  اهل بیت »در این کشور است.

مصر آبستن حوادث است و ادامه ناامنی و جنگ داخلی در این کشور بهره‌ای برای مردم و جهان اسلام ندارد و در چنین شرایطی، پذیرش مطلوب حداقلی و تلاش جهت رساندن این مطلوب به سطوح بالاتر ، گزینه‌ای است که ظاهراً توسط دولت ج.ا.ا پذیرفته شده است . نباید فراموش کرد که با توجه به روند کنونی در مصر ، این آخرین انتخابات نخواهد بود و مردم مصر می‌توانند با توجه به تجربه‌ای که طی مدت اخیر کسب نموده‌اند به گزینه‌های مطلوب‌تر در آینده این کشور امید داشته باشند ضمن این که آقای السیسی نیز در داخل کشور با چالش‌های فراوانی مواجه است که باید منتظر بود  آیا این دولت توانایی مهار این چالش‌ها را دارد  یا خیر؟

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 27 اردیبهشت 1393 با عنوان "ترسی از هزینه دادن نداریم " در خبرگزاری مشرق منتشر شده است .

با توجه به اتمام بی نتیجه مذاکرات اخیر کشورمان با 1+5 در خصوص توافق و گام نهایی و بیان این مطلب که برخی از طرفین غربی بر پایه توهمات سر میز مذاکره حاضر شده و توقع داشته اند ایران اسلامی ، این توهمات را به رسمیت بشناسد، به نظر می رسد مذاکره کنندگان کشورمان نیز دریافته اند که زمانی که پای منافع ملی پیش آید ، نمی توان خیلی راحت به توافق و تفاهم رسید و شاید اکنون نگاهی منصفانه تر به نتایج تیم مذاکره کننده قبلی داشته باشند و دیگر برخی از آقایان  نگویند که طرف ایرانی به دنبال بیانیه دادن و شعار سردادن بود و...چرا  که زمانی که شما حاضر به چشم پوشی از منافع ملی خود نباشید ، طرف مقابل  تمایلی به امضا موافقت نامه نخواهد داشت.

  مقام معظم رهبری ، مذاکره کنندگان کشورمان را فرزندان انقلاب نامیده و از سوی دیگر به دولت نیز توصیه فرمودند انتقادهای مطروحه را شنیده و استفاده مطلوب از آن ببرد ( نقل به مضمون) بنابراین شایسته است برخی دلایل نگرانی منتقدین را برای رییس جمهور محترم و اعضا تیم مذاکره کننده کشورمان  بازگو کرده و از ایشان تقاضانماییم در گام نهایی ، مراقب کید و مکر دشمن باشند هرچند که برآیند این دور از مذاکرات نشان می دهد تدابیر اتخاذ شده از سوی ج.ا.ا باعث دقت بیشتر از سوی این تیم شده است .
دلیل اول: استفاده دشمن از روش گام به گام با استفاده از نظر اتاق های فکر خود است . «باید به این موضوع توجّه داشت. دشمن، سیاسی و سیاستمدار است؛ مغزِ طرّاحِ سیاسی دارد، فکر می‌کند که چه‌کار باید بکند. یکی از طرّاحیها این است که حرف آخر را اوّل نزنند؛ آرام آرام و بتدریج طلبکاری ایجاد نمایند و طرفِ مقابل را وادار به عقب‌نشینی کنند.»(7/3/1382) بنابراین این ترس وجود دارد آن چه در گام نهایی توسط دشمن مطرح می گردد، بیشتر و گسترده تر از گام اول باشد و این مطلب در حالی است که دولت در مقابل آنچه در گام اول پذیرفته ، نتوانسته افکار عمومی کشور را متقاعد و همراه سازد. هم اکنون برخی مطالب که از زبان دشمنان در خصوص مفاد توافق در  گام نهایی مطرح می گردد ، بسیار تامل برانگیز است و آنچه از مذاکرات چند روز اخیر منتشر شده بیانگر زیاده خواهی طرف غربی است .این زیاده خواهی به گونه ای است که در صورت عقب نشینی طرف ایرانی ، به تعطیلی تدریس دروس علوم پایه در دانشگاه های کشور نیز خواهد رسید.
علاوه بر  این؛ متاسفانه طرف ایرانی نشان داده که ظاهرا علاقه ای به استفاده از نظر دیگران ندارد .استفاده از برخی تعابیر ناپسند برای منتقدین، به جای شنیدن سخن ایشان؛اعلام  برخی از افراد تیم مذاکره کننده ایران مبنی بر این که  سوابق مذاکرات قبلی  را به طور مناسب مطالعه نکرده اند، برخی از دلایل نگرانی است .البته جای امیدواری است که ظاهرا این روند غلط در حال اصلاح است . بیان این مطلب  پس از موافقت در گام اولیه ، که باید از متخصصین کمک گرفته شود و خواسته می شود حقوقدانان و اساتید دانشگاه و ... کمک کنند تا این تیم بتواند کار خود را پیش برد،  نشان از بازنگری در روند اشتباه اولیه است  و به نظر می رسد این بازنگری توانسته است تا حدی به تقویت تیم مذاکره کننده ایران کمک نماید ( هرچند که نباید به این مقدار اکتفا نمود و تا زمان مذاکرات آتی لازم است مفاد مذاکرات اخیر ، در اختیار نخبگان و اساتید قرار گیرد تا این افراد بتوانند به تیم مذاکره کننده ایرانی ، کمک و همفکری داشته باشند.)
دلیل دوم اشکال در استراتژی  برد - برد است . برخی از سیاسیون با اصرار بر این واژه اظهار می دارند که در جهان سیاست ،بازی صفر و صد بی معنا است و کشورها با تعامل می توانند همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند و در سایه توافق نامه ها و... به سود مشترک دست یابند . البته ممکن است در بازی سیاست و جهت فریب دشمن چنین حرفی زده شود اما اگر این یک اعتقاد باشد؛ در پاسخ باید اظهار داشت این مطلب در خصوص همکاری با دوستان ، صادق است لیکن در مواجهه با دشمن ، هر گونه قرارداد قطعا به معنای برتری یک طرف بر طرف دیگر است و چیزی به عنوان بازی برد -برد در مواجهه دو جبهه متخاصم و دشمن با یکدیگر وجود ندارد. ممکن است طرف برنده و طرفی که عقب نشینی می کند در ظاهر مشخص نباشند لیکن دقت در هرقرارداد و پیمانی که بین دو دشمن منعقد شده ، طرف پیروز و مغلوب را مشخص خواهد کرد.طرف غربی نشان داده که دست بگیر دارد و امتیاز می گیرد اما امتیازی نخواهد داد « حالا بعضیها می‌گویند چیزی بدهیم، چیزی بگیریم! بدهیمش درست است، بگیریمش درست نیست؛ هیچ چیز نخواهند داد.»(7/3/1382) نحوه برخورد طرف غربی در خصوص تعهداتی که در گام اولیه داشته است بیانگر همین موضوع است . یعنی در حالی که امتیازات نقد از ایران اخذ کرده است ، تعهدات نسیه ای داده که برخی از همین تعهدات را نیز نقض نموده است . تشدید تحریم، اخراج دانشجویان ایرانی از برخی دانشگاه های غربی و... برخی از این موارد است.
مساله دیگر ، بزرگ دیدن دشمن ، بیش از واقعیت موجود است. جمله معروف یکی از دولتمردان در خصوص توان نظامی امریکا یکی از نمونه های این موضوع است . باید از آقایان سوال کرد آیا واقعا امریکا دارای این قدرت   افسانه ای است که شما می فرمایید؟ «چرا قرآن را نمی‌خوانیم که این‌قدر تکرار می‌کند: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل.» چرا از دشمن می‌ترسید؟! دشمنِ ضعیف، دشمنِ ناتوان، دشمنی که همین امروز هم برای این‌که ایران را زیر فشار قرار دهند، دریوزگی اروپا را می‌کند. سراغ این کشور و آن کشور اروپایی می‌رود که «بیایید با ما همدست شوید، شاید بتوانیم به ایران فشار بیاوریم.» این، دلیلِ این نیست که به تنهایی نمی‌تواند فشار بیاورد؟! این، دلیل بر این نیست که این ملت عظیم، با این قدرت معنوی و اسلامی، بر قدرت مادّی او، تا به حال فائق آمده است؟! چرا فکر نمی‌کنند؟!» (12/8/1372) و البته ایران اسلامی در سال 1393 نسبت به سال 1372 که این فرمایش آقا مطرح شده ، بسیار قویتر و پیشرفته تر شده و امریکا نسبت به آن دوران ، دچار زوال و عقب نشینی و شکستهای مکرر در راهبردهای خود گشته و اگر به تعبیر حضرت امام ، آمریکای آن زمان چون شیری  بود که وقتی نعره می زد ، چیزی هم از عقب او خارج می شد، اکنون فقط چیزی از عقب او خارج می شود .
البته آن دولتمرد محترم در سخنرانی و مباحث بعدی سعی در اصلاح جمله خود داشت لیکن باید توجه داشت که زمانی که طرف مقابل حتی در خصوص زبان بدن، تحلیل و ارزیابی می کند، در خصوص گفتار و کلام نیز این موارد مورد توجه دشمن قرار گرفته  و حتی در جنگ روانی نیز به عنوان دستاویزی برای دشمن خواهد بود.امیدواریم که  آنچه که در خصوص توان دشمن در باور مسئولان است همان باوری باشد که امام فرمود مبنی بر این که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
دلیل چهارم ، طرز فکر برخی آقایان است که فکر می کنند بدون دادن هزینه می توانند به مقصد و مقصود برسند. در دنیای کنونی ، قانون جنگل حکمفرما است و برای بقا باید با چنگ و دندان جنگید و توقع این که  ما به زبان بگوییم باید با ملت ما با تکریم و ادب صحبت شود و بی ادبان و شروران عالم، به موعظه ما گوش فرادهند ، بی معنی است .
باید برای این که زورگویان عالم را مجبور کرد که با ما با ادب سخن بگویند ، قوی شد ، جنگید و هزینه داد و البته این مساله به معنای جنگ افروزی و خنجر کشیدن به دیگران نخواهد بود. بیان مکرر این مطلب که اگر تعلیق نمی کردیم فلان اتفاق می افتاد و اگر عقب نشینی نمی کردیم فلان مساله، ناشی از وجود این روحیه در بین برخی از سیاسیون است . «یکی از این لغزشگاه‌ها این است که انسان تصور کند دست یافتن به آرمانها بدون هزینه امکان‌پذیر است. ما در دوران مبارزات هم میدیدیم؛ بعضی‌ها بودند که اهداف مبارزات را قبول داشتند، اما حاضر نبودند در راه این مبارزات هزینه‌ای بدهند، قدمی بردارند. امروز چنین کسانی هم هستند؛ تصور میکنند که باید به هدفها رسید، بدون دادن هزینه؛ لذا آنجائی که پای هزینه دادن در میان است، عقب میکشند. این عقب‌کشیدن‌ها در بسیاری از موارد موجب میشود که انسان در محاسبه اشتباه کند؛ خطی را که باید در مقابل دشمن دنبال کند، دنبال نکند.» « اصل عدم تسلیم در مقابل زیاده‌خواهی دشمن و این‌که هرگونه تسلیم و نرمش، او را تشویق خواهد کرد، پابرجاست. این اصل، همیشگی است.»(22/2/1382)
دلیل پنجم برای نگرانی ، کند شدن یا توقف حرکت کشور در مسیر پیشرفت است . مقام معظم رهبری دهه چهارم انقلاب را دهه پیشرفت و عدالت نامگذاری نموده اند و بنابراین توقع وجود دارد که مسیر کشور به سمت پیشرفت باشد . «یک روزی بود که مسئولین ما قانع بودند که اجازه بدهند ما ۲۵ سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم؛ آنها [غربیها ]گفتند نمیشود! اینها قانع شدند که ۵ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! مسئولین ما قانع شدند که ۳ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! امروز [3/5/1391]گزارش را شنیدید، یازده هزار سانتریفیوژ داریم! اگر ما آن عقب‌نشینی‌ها را، آن انعطافها را ادامه میدادیم، امروز از پیشرفت هسته‌ای که هیچ خبری نبود» نگرانی منتقدین بر این است که به نام و عنوان پیشروی و فتح الفتوح و... ، روند عقب نشینی  شکل بگیرد و کشور به جای حرکت به جلو، متوقف شده یا عقب نشیند. در این خصوص باید تبیین دقیقی بین دو مفهوم  «نرمش قهرمانانه»  و  «عقب نشینی» صورت پذیرد .
امید است جناب آقای روحانی بدون این که به شناسنامه، سواد یا دانش نگارنده از محیط بین الملل و سیاست و حقوق و... توجه نمایند، بنابر فرموده مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام که «لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَال» از آن چه که بیان شد برای پیشبرد اهداف متعالی نظام مقدس ج.ا.ا  و غلبه بر مکر دشمنان ، بهره گیرند. جناب آقای روحانی به عنوان  رییس جمهور منتخب قطعا بر مبنای «النصیحه لائمه المسلمین»بیان این مطالب را از مصادیق « حقوق شهروندان در نظام اسلامی » دانسته   و یقین دارند «گفتن و شنودن و اعتراض کردن، هیچ اشکالی ندارد. افرادی از اعتراض کردن بدشان می‌آید که یا متکبّرند یا پشتوانه مردمی ندارند؛ می‌ترسند؛ دلشان می‌لرزد. اگر کسی اهل تکبّر نباشد - که خدای متعال را شکر می‌کنیم که این آلودگی را در ما قرار نداده - و متّکی به حمایت مردم باشد، به هیچ وجه از این گفتنها و شنیدنها ناراحت نمی‌شود؛»( مقام معظم رهبری 7/3/1382) ایشان که به  فرموده حضرت آقا یک فرد آزموده شده ای در نظام جمهوری اسلامی هستند؛ چه در دورهی دفاع مقدس، چه در مجلس شورای اسلامی، چه در شورای عالی امنیت ملی، کارهای فراوانی  بر دوش ایشان بوده است، که آن خدمات بزرگ را انجام داده است ، در سخنرانی خود در تاریخ 21 اردیبهشت  و در مراسم رونمایی از دستاوردهای هسته ای کشور، بیانات شایسته ای را ایراد فرمود و نشان داد که بخشی از دلنگرانیهای نخبگان در اندیشه ایشان نیز وجود دارد.ایشان از بی قانونی آمریکا و عدم انحراف ایران در فعالیتهای هسته ای سخن گفتند و بر اصل خودباوری و اتکا به ظرفیت درونی به عنوان یک درس که ملت از امام خویش آموخته است تاکید نمودند.
جناب آقای روحانی اشاره داشتند «ما پیرو مولایی هستیم که هیچ وقت به دشمن پشت نکرد و از هیچ قدرتی نترسید و در برابر تیغ همه قبایل مکه در بستر رسول خدا خوابید و نهراسید.» امید است این اندیشه و راهبرد در تیم مذاکره کننده کشورمان وجود داشته باشد و به بهانه این که شکست در مذاکرات باعث تحریم بیشتر خواهد شد،  در صورتی که طرف مقابل، زیاده خواهی های خود را مطرح ساخت، طرف ایرانی به دنبال بستن یک توافق به هر قیمتی نباشد و بداند برخی اوقات لازم است طرف مقابل را با توهمات و باورهای غلطی که دارد ، در کنار میز مذاکره ، تنها گذاشت . همه می دانند و تیم مذاکره کننده کشورمان نیز باور داشته باشد؛ ملت بزرگ ایران برای نیل به آرمانهای بلند و والای  خود- هرچند به دنبال هزینه تراشی بی دلیل نیست - در جایی که لازم است، ترسی از هزینه دادن ندارد .
اکنون برخی اخبار و تحلیل و یادداشتهای منتشره در خصوص توافق نهایی حکایت از آن دارد که طرف غربی ، بازه زمانی طولانی مدتی را برای به اصطلاح راستی آزمایی ایران مدنظر قرار داده است و متاسفانه برخی منابع داخلی نیز با اشاره به کشور لیبی ، مدل این چنین را مطرح می سازند. باید از این عده سوال کرد آیا نباید ظرفیت عظیم و گسترده کشورمان و از سوی دیگر عدم توانایی و انسجام طرف مقابل را مدنظر قرار داد؟آیا شروران عالم که سابقه استفاده از بمب هسته ای و کشتار مردم غیر نظامی را جزء افتخارات خود بر می شمارند در جایگاهی هستند که بخواهند ایران را مورد راستی آزمایی قرار دهند؟به نظر می رسد اگر ایران اسلامی برنامه ای هم برای برهم زدن جنگ روانی دشمن مبنی بر جنگ افروز نشان دادن کشورمان داشته باشد، این برنامه باید به گونه ای طراحی شود که آرمانهای کشورمان را زیر سوال نبرد. به عبارت دیگر نباید به بهانه تاکتیک، راهبرد را تغییر داد و اگر چنین بود اصولا نباید انقلاب می کردیم. از همان ابتدای استقرار نظام مقدس ج.ا.ا ، آمریکا ، ایران را به عنوان یک کشور یاغی و طغیان گر و مدافع تروریسم معرفی کرده است و این جریان تا زمانی که دست از آرمانهای خود برنداریم و یا  ابرقدرت نشویم ادامه خواهد داشت . مناسب آن است که به جای بالابردن دستها و عذرخواهی از یاغیان عالم، سعی کنیم که قدرت خود را افزایش دهیم و این تنها راهی است که دشمنان را مجبور خواهد کرد، با ما به زبان ادب و تکریم سخن گویند.
سخنرانی رییس محترم جمهور در 21 اردیبهشت نشان داد که ایران  اسلامی راه دوم یعنی حرکت به سمت قوی شدن  را برگزیده است و امید است این راهبرد و استراتژی  صحیح، با تاکتیک و تکنیک صحیح نیز همراه گردد و با تکیه بر ظرفیت درونی و با اعتماد به نصرت الهی  و تکیه به نسل جوان و مستعد کشور و بدون گره زدن تحریم به مذاکرات ، بتوانیم به چشم انداز و افق پیش بینی شده برای کشورمان در سال  1404 رسیده و حتی از آن پیشی بگیریم.
  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 14 اردیبهشت 1393 در خبرگزاری تسنیم منتشر شده است .

بحران اوکراین که به محل جنگ سرد روسیه و غرب تبدیل شده است، خواسته یا ناخواسته کشورهای دیگر را درگیر خود کرده است. در چنین شرایطی استراتژیستهای هر کشور با پایش محیطی و رصد حوادث و وقایع  و نیز ملاحظه چشم انداز آینده این بحران، تلاش می کنند سیاسیون را به سمتی که بیشترین منافع ملی آنها محقق شود، راهنمایی نمایند.

ایران  نیز به عنوان یکی از بازیگران بین الملل می تواند نقش موثر و مناسبی در این زمینه ایفا نماید، لیکن به نظر می رسد اتاق فکر دولت در این خصوص چندان مناسب عمل نکرده است و یا لااقل سیاستهای اعلامی توسط سیاسیون چنین تصوری را ایجاد می نماید.
سوال مهم این است که جمهوری اسلامی ایران در این موضوع، چه موضعی باید اتخاذ نماید؟ بی طرفی، حمایت از روسیه و یا حمایت از غرب؟
اگر تهران بخواهد بر مبنای پیروز آینده صحنه بخواهد موضعگیری نماید، نوعی سیاست ماکیاولیستی را اتخاذ نموده که قطعا بر خلاف اصول و مبانی سیاست خارجی ایران است. بنابراین در گام نخست باید طرف ذیحق را شناسایی و سپس سیاست خود را بر این اساس پایه گذاری نماییم البته ممکن است این حمایت منطبق با طرفی باشد که اتفاقا پبروز هم خواهد شد.
در موضوع اوکراین، غرب و آمریکا در نقش حامیان کودتا و دیکتاتوری وارد صحنه شده و به تشدید اختلافات داخلی در اوکراین دامن زدند و قطعا نمی توانند طرف حمایت ایران قرار گیرند.

از سوی دیگر در مذاکرات 1+5 نیز طرف غربی، بیشترین سنگ اندازی و مشکل تراشی را در مسیر پیشرفت هسته ای کشورمان  انجام داده و به بهانه های مختلف از قبیل حقوق بشر، فناوری های دفاعی و... کشورمان را با تحریم مواجه ساخته است. بنابراین نه به لحاظ محق بودن و نه به لحاظ سابقه خوش و رفاقت سیاسی، دلیلی برای حمایت تهران از طرف غربی وجود ندارد.

از سوی دیگر طرف غربی نشان داده که به قول و قرارها و تعهدات خود پایبند نیست و این موضوعی است که متاسفانه به کرات توسط سیاستمداران کشورمان تجربه شده است. 

عدم تعهد آمریکا به بیانیه الجزایر علی رغم آزادسازی جاسوسان لانه جاسوسی آمریکا، بی توجهی آمریکا  و غرب به قولهای داده شد در جریان آزادسازی گروگانهای غربی در لبنان، صدور حکم دستگیری مسئولین ارشد ایران به بهانه حادثه رستوران میکونوس علی رغم گفتگوهای انتقادی که بین ایران و غرب در جریان بود، محور شرارت دانستن ایران در زمان دولت اصلاحات و... تنها بخشی از این موارد است. بنابراین حتی اگر دولت جمهوری اسلامی از طرف غربی حمایت نماید و آنها نیز پیروز شوند، معلوم نیست دستاوردی برای طرف ایرانی داشته باشد.

در طرف مقابل کشور روسیه قرار دارد.همسایه شمالی ایران که «تصویر ملت روسیه در ذهن ما، تصویر روشن و خوبی است» حجم گسترده ای از مراوادت و مسایل طرفینی با این کشور از قبیل انرژی، فناوری هسته ای، رژیم حقوقی دریای خزر و...وجود دارد که حل هرکدام می تواند باعث پیشرفت دو کشور گردد، ضمن این که در بحران اوکراین، موضع روسیه، موضع صحیح و اصولی است.

مسکو کودتاگران در اوکراین را به رسمیت نشناخته و اعتقاد دارد باید از رای مردم در انتخاب رییس جمهور منتخب حمایت شود و چنانچه غرب از کودتاگران حمایت نماید، روسیه نمی تواند با این مساله موافقت نماید و حداقل این حق را برای خود قایل است که از روس تباران ساکن اوکراین حمایت نماید. روسیه همچنین بر احترام به خواست مردم در مورد همه پرسی  جدایی از اوکراین یا تشکیل حکومت فدرالی تاکید دارد. 


از سوی دیگر باید توجه داشت «همانگونه که وجود «ایران مستقل» به نفع روسیه است، وجود «روسیه مقتدر» هم به نفع ایران است»  بنابراین از دو منظر حمایت ایران از روسیه منطقی خواهد بود. دلیل اول، موضع صحیح روسیه در این بحران و مساله دوم این که کمک کردن به اقتدار روسیه، کمک به اقتدار ایران است.


با این مقدمه به بررسی موضع‌گیری مسئولان رسمی تهران در قبال بحران اوکراین  می پردازیم. البته قطعا در یک یادداشت نمی توان به تمامی این موضعگیری ها اشاره داشت لیکن برشماری برخی از مهمترین آنها ضروری است.


مهم ترین و البته نامناسب ترین موضعگیری، موضعگیری خنثی و بی طرفانه وزیر امور خارجه کشورمان بود که تنها نسبت به این بحران، اظهار نگرانی کرد و بعد هم مسئولین مذاکره کننده هسته ای کشورمان که اظهار امیدواری کردند بحران اوکراین باعث انشقاق و چند گانگی در طرف مذاکره کننده ایران در 1+5 نشود.

یعنی موضوعی که می توانست به عنوان یک اهرم فشار و ابزار چانه زنی توسط کشورمان مورد استفاده قرار گیرد، به دست خودمان به نابودی کشانده شد. اشکال دیگر موضعگیری اخیر یکی از مسئولین در خصوص آمادگی ایران جهت صادرات گاز به اروپا و پرکردن  جای خالی گاز روسیه است. یکی از برگهای برنده روسیه در قبال اروپا در بحران اوکراین، وابستگی اروپا به گاز  و انرژی روسیه است و این موضوعی است که به عنوان پاشنه آشیل اروپا مطرح است. 

هرچند که حتی در زمان کنونی، قطعا ایران نمی تواند به طور مناسب جای گاز روسیه را برای اروپا بگیرد اما بازی کردن با برگ برنده روسیه  و تلاش جهت خراب کردن و سوزاندن این برگ  آن هم در چنین شرایطی، قطعا به نفع ایران نخواهد بود. البته در این بین مطرح شدن برخی اخبار در خصوص توافق ایران و روسیه در خصوص صادرات نفت و تبادل کالا می تواند مفید باشد ( هر چند در این مورد اخبار دقیق و کاملی منتشر نشده و نمی توان به طور دقیق در این خصوص ارزیابی داشت.)

حمایت از موضع روسیه به صورت اعلامی یا اعمالی، مناسب تر از موضع بی طرفی و یا حمایت  از طرف غربی به بهانه رفع تحریم های ایران  توسط غرب و آمریکا است؛ زیرا حمایت از طرف غربی، علاوه بر این که خلاف اصول ایران است،  طرف غربی نشان داده به محض برطرف شدن مشکل، قول وقرارها را به فراموشی خواهد سپرد.در چنین وضعیتی، آن چه که از دست داده ایم، یک همسایه بزرگ و قدرتمند است که قطعا همگرایی با آن، بیش از واگرایی های احتمالی است و نزدیک شدن به آن، سودمندتر از دوری.

ایران می تواند با توجه به نیاز غرب به گاز و انرژی، به دنبال قویتر کردن اوپک گازی باشد. یعنی یک همکاری مسالمت آمیز با روسیه که ضمن امکان فراهم سازی صادرات بیشتر گاز ایران، دغدغه ها و نگرانی های روسیه را نیز تا حد ممکن برطرف می سازد.

فراموش نباید کرد استفاده غلط ایران از برخی برگهای به ظاهر برنده، می تواند به معامله روسیه با غرب بر سر ایران کمک نماید و خود باعث تبدیل فرصت به تهدید گردد. رصد موضعگیری سیاستمداران روسی نشان می دهد ظاهرا آنها تلاش پررنگی برای استفاده از ایران در این مناقشه دارند و به حمایت از مواضع ایران، بیش از برخی سیاستمداران داخلی می پردازند و این نشانه ای است مبنی بر این که روسیه بر حمایت ایران از موضع کشورش تمایل دارد. نقض توافق ژنو دانستن برخی تحریم های جدید غرب علیه ایران، اظهار این مطلب توسط وزیر امور خارجه روسیه که فناوری موشکی و دفاعی ایران جایی در مذاکرات نداشته است، مثال برخی از این موضعگیری‌ها است.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 30 فروردین 1393 در خبرگزاری مشرق منتشر شده است

اوباما با تایید رای نمایندگان کنگره آمریکا، ورود آقای ابوطالبی سفیر کشورمان در سازمان ملل  به این کشور را ممنوع اعلام کرد. فارغ از حواشی این اقدام و تدابیری که دولت تدبیر و امید برای این موضوع خواهد اندیشید ، شایسته است قدری به گذشته برگشته و نگاهی دوباره به دعوای برخی آقایان در دو قطبی کردن جامعه آمریکا بیندازیم .

 در جریان توافق نامه ژنو، برخی از سیاستمداران و مسئولین دولتی با نسبت دادن برخی القاب و الفاظ به منتقدین داخلی این توافق نامه، آنها را همراه با صهیونیست‌های غاصب معرفی می کردند. این متفکرین باسواد و زبان انگلیسی‌دان، جامعه امریکا را نیز همین طور دو دسته می کردند. یک طیف ، مودب و باهوش و طرفدار گفتگو و طیف دیگر تندرو و جنگ طلب؛ این تحلیل گران! استدلال می کردند آقای اوباما تعهد کرده است که اجازه صدور قطعنامه تشدید تحریمها علیه ایران را ندهد و اگر مجلس سنا و کنگره امریکا نیز این تحریمها را تصویب نمایند، این مصوبه توسط اوباما ، وتو خواهد شد  و ما به  وعده ای که اوباما داده ، اطمینان داریم .

اکنون اما مشخص است که بین اوباما و نمایندگان آمریکا، هیچ  اختلافی وجود ندارد واگر هم در مقابل چشم ظاهربین برخی آقایان، جنگ زرگری راه می اندازند، در هنگام اقدام و عمل، هماهنگی کاملی بین اجزا مختلف این نظام شیطانی وجود دارد.

باید به این آقایان گفت که شاهد از غیب رسید. اکنون چه پاسخی در خصوص دیدگاه و تحلیل دیروز خود دارید؟ آیا نباید این سوال پیش بیاید که چرا این سناریو و جنگ زرگری  توسط دشمن پیاده شد؟ دشمنی که خود اظهار می دارد که توان و امکان تشدید تحریم ها را نداشت و اگر برای تشدید این تحریمها اقدام می کرد ، این تحریمها از سوی دیگران اعمال نمی شد و دیوار تحریم فرومی ریخت چرا باید از فرصتی که متاسفانه برخی برای او فراهم کردند ، استفاده نکند؟ آیا نباید پرسید که توافق نامه ژنو، چه دستاوردی برای دشمن داشته است که مساله تشدید تحریم‌ها توسط دشمن به فراموشی سپرده شده است؟ آیا هنوز هم به وعده شیطان، اعتماد و اطمینان دارید؟

فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار ( سوره حشر آیه 2)

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان مورخ 19 فروردین 1393 با عنوان "ژنرال بی تجربه "منتشر شده است

بعضی‌ها خود را ژنرال فرض کرده و آمده بودند که گروهبان‌ها را به مرخصی بفرستند. قطعا یک ژنرال هم به اصول جنگ آشنا است و هم در سطوح راهبردی و استراتژیک تحلیل می‌کند.اما گذشت کم‌تر از یک سال از حضور این «خود ژنرال‌دان‌ها» نشان می‌دهد که برخی از ایشان سربازی ناتوان هستند که نه تنها در سطوح راهبردی تفکر نمی‌نمایند بلکه در تاکتیک نیز اشتباه‌های مهلک دارند. اشتباه‌هایی که نه‌تنها خودشان را به هلاکت می‌اندازد بلکه باعث لطمه جبران‌ناپذیر به جبهه خودی خواهد شد. فراموش نکنیم که نتیجه اشتباه و خیانت یکسان است. تیراندازی به آدم‌ها، چه عمدی باشد چه بر اثر سهل‌انگاری، نتیجه آن مرگ و کشته شدن خواهد بود.
اکنون در صحنه نبرد و تهاجم فرهنگی که از سوی دشمن در حال انجام است، دیده‌بان هوشیار انقلاب اعلام هشدارباش کرده و صراحتا اظهار می‌دارد که رخنه‌ای در جبهه فرهنگی رخ داده است. قطعا توقع این است که ژنرالی که در آن صحنه مشغول فرماندهی است، سریعا نسبت به برطرف ساختن این رخنه و انهدام عناصر دشمن که از این رخنه، نفوذ کرده‌اند اقدام نماید. اما زمانی که این ژنرال، خود بر ناتوانی خویش اعتراف دارد چنین توقعی بی‌معنی است. ژنرالی که صحنه نبرد و لجمن 1 را نمی‌شناسد، با اصول جنگ آشنا نیست، جبهه خودی و دشمن را تشخیص نمی‌دهد و دغدغه فرمانده را ندارد، چگونه از پس این مأموریت‌ برخواهد آمد. قطعا این ژنرال اگر هم بخواهد اقدامی انجام دهد باید ترسید که توپخانه او به جای دشمن، نیروهای خودی را گلوله‌باران نکند! فرماندهی که به جای ترمیم این رخنه، تعمیق و گسترش این رخنه با اجازه دادن به عناصر دشمن برای حضور آزاد و بدون فیلتر در جامعه را در دستور کار خود قرار داده و عدم دسترسی به فیس‌بوک را مشکل اصلی فرهنگ کشور می‌داند، ژنرالی که در زمان فرمان دیده‌بان انقلاب مبنی بر نیاز به حضور عمارها، برای «عمار» وقت ندارد اما برای دیگران وقت دارد و او که صراحتا بر ناتوانی خود در برآورده ساختن دغدغه دیده‌بان‌ انقلاب صحه می‌گذارد و اظهار می‌دارد نه بنده و نه دیگر وزرای قبلی فاقد این توانایی هستیم. البته باید منتظر بود و دید آن‌هایی که ادعای پیروی از خط امام را دارند بر این سخن امام که تصدی مسئولیتی که فرد توانایی انجام آن را ندارد، حرام است، چه توجیهی خواهند نگاشت.
اخیرا این ژنرال فرهنگی! با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دوران آقای هاشمی رفسنجانی دیدار کرده است. لطفا خرده نگیرید زیرا برای ذکر این منصب آقای خاتمی به جای نام‌های دیگر ایشان به عنوان یکی از سران فتنه و یا رئیس‌جمهور سابق ج.ا.ا، دلیل قانع‌کننده وجود دارد. فراموش نکرده‌ایم که در دوران وزارت ایشان در دولت سازندگی، کار به جایی رسید که مراجع عظام تقلید اقدام به تعطیلی حوزه علمیه نمودند و طلاب و مردم مسلمان  و انقلابی دست به تحصن زدند و یکی از دو خواسته خود را عزل آقای خاتمی از وزارت ارشاد مطرح ساختند (خواسته دیگر برکناری رئیس وقت صدا و سیما جناب آقای محمد هاشمی بود) آن زمان از حیث امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری  در عرصه فرهنگ، قابل قیاس با شرایط کنونی نبود و برخی اشکال‌ها در زمینه سیاست و رفتار فرهنگی دولت، برد و دامنه محدودی داشت اما اکنون تا دورترین نقاط این کشور در دسترس است و هر تصمیم و اقدامی در حوزه فرهنگی، دامنه ملی و حتی فراملی خواهد داشت. جناب آقای خاتمی این رفتار و منش خود را در دوره ریاست جمهوری خود نیز ادامه داد و با گماردن آن مهاجر به دامان دشمن و به اعتراف خود شیر خر خورده، باعث ایجاد فضایی در کشور گردید که دیده‌بان انقلاب به صراحت و البته در یک درددل و شکوه پدرانه با جوانان و فرزندان خود در مصلای امام خمینی(رحمه‌الله علیه)، اعلام فرمود که برخی از روزنامه‌ها، پایگاه دشمن هستند.
اکنون شرایط دوباره تکرار شده است. ژنرال عرصه فرهنگ دولت یازدهم خط فرهنگی خود را از روسای‌جمهور دولت سازندگی و اصلاحات گرفته و به ایشان ارادت دارد. آیا با این تفاسیر نباید شاهد بازگشایی پایگاه‌های دشمن در داخل باشیم؟ حتی همانند آن دوران، زمانی که با برخی از این پایگاه‌ها توسط قوه محترم قضائیه، برخورد می‌شود، برخی اعلام می‌دارند که چرا با هواداران ما چنین برخوردی صورت می‌گیرد؟ این‌بار باید صریح‌تر سوال کرد. چرا برخی از آقایان از تعطیلی پایگاه‌های دشمن نگران هستند؟ آیا قرار است به بهانه عدم بر هم خوردن و ترک مذاکرات و یا گسترش تحریم‌ها از جانب طرف غربی، همه چیزمان را دو دستی تقدیم دشمن نماییم. ظاهرا تلاش جهت گسترش رخنه فرهنگی، به جای ترمیم و برطرف کردن آن، از روی ندانستن و یا با نگاه بدبینانه عمدا، در دستور کار وزارت فرهنگی قرار دارد که باید به پسوند اسلامی خود مزین باشد. فاین تذهبون

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 26 اسفند 1392 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

دوران یکه تازی صهیونیست‌ها به پایان رسیده است و نشانه‌های زوال  و نابودی این غده چرکین منطقه، نمایان شده است . رژیمی که وحشی گری، ترور و خشونت در ذات آن است  و داعیه نیل تا فرات را در سر می‌پروراند اکنون در داخل مرزهای جعلی خود نیز آرامش ندارد .

روند جدیدی شکل گرفته است و از دیدگاه علم آینده پژوهی باید اظهار داشت آنچه که به عنوان یک رخداد در چند سال پیش خود را مطرح می‌ساخت اکنون تبدیل به یک روند شده است . شکست در جنگ سی و سه روزه، جنگ 22 روزه و جنگ هشت روزه و  اکنون شکست در برابر راهبرد جدید  مقاومت.

هنگامی که رژیم  صهیونیستی جنگ دوم  غزه را آغاز کرد تصور نداشت که تنها بعد از گذشت 8 روز مجبور خواهد شد از رژیم مصر و آقای مرسی که تازه بر سرکار آمده بود تقاضا نماید برای آتش بس ، میانجی گری نماید تا مبارزان فلسطینی از شلیک موشک دست بردارند .وضعیت به گونه‌ای برای صهیونیست‌ها وخیم بود که مجبور شد برای برقراری آتش بس،  شروط فلسطینیان را بپذیرد .اکنون اما شرایط به گونه‌ای عجیب تغییر کرده است و رژیم صهیونیستی برای مقابله با وضعیت جدید  عملاً هیچ راهکار موثری ندارد.

رزمندگان فلسطینی بعد از یک بازه زمانی تقریباً دو، سه ساله که همراه با اشتباه برخی از این  گروه‌ها در سوریه و مصر بوده است اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که دشمن اصلی ایشان،  اسرائیل است و توان و توجه ایشان باید معطوف به مبارزه با این رژیم باشد و بر همین اساس با شلیک موشک به سوی دشمن اصلی ، سکوت خود را شکستند.این اقدام فلسطینیان چند درس و پیامد را به همراه دارد :

1-برای اولین بار رزمندگان مقاومت فلسطینی راهبرد تهاجمی را اتخاذ نموده‌اند. هرچند این تهاجم پاسخی به نقض آتش بس از سوی رژیم صهیونیستی و  بر اساس دفاع متقابل است لیکن کیفیت و نحوه این اقدام خارج از تصور دشمن صهیونیستی بوده است .این تغییر راهبرد در گام اول، موفقیت خود را نمایان ساخت و گروه‌های فلسطینی را تشویق خواهد کرد که خود را آماده سازند  این بار نه به عنوان مدافع در برابر تهاجم رژیم صهیونیستی ، بلکه به عنوان مهاجم برای آزاد سازی سرزمین‌هایی که توسط دشمن صهیونیستی غصب شده است ، به دشمن یورش ببرند. قطعاً این راهبرد، تنها راهبرد پیروزی بر رژیم سفاکی است که جز زبان زور را نمی‌فهمد.  به حول و قوه الهی ، گام‌های بعدی مقاومت اسلامی در فلسطین ، بلندتر و محکم تر برداشته خواهد شد .

2-تهدید مقاومت اسلامی در فلسطین به گسترش این اقدام در صورت عدم پایبندی رژیم صهیونیستی، این رژیم را در موضعی انفعالی قرار خواهد داد و آن را مجبور خواهد کرد از سیاست تهاجمی که تاکنون در قبال فلسطینیان داشته است به سیاست تدافعی و حفظ وضع موجود بسنده کند. زیرا شکست صهیونیست‌ها در چند تهاجم گذشته از یک سو و عدم اطمینان از موفقیت در نبرد آینده و از سوی دیگر عدم حمایت افکار عمومی این رژیم از شروع یک جنگ جدید، مانع از اتخاذ سیاست تهاجمی از سوی این رژیم خواهد شد و نهایتاً به احتمال زیاد، پاسخ و راهبرد رژیم صهیونیستی در قبال اقدام اخیر مقاومت اسلامی فلسطین، به برخی اقدامات ایذایی و منفعلانه خلاصه خواهد شد. این وضع، بدترین وضع برای نیروی اشغالگری است که در زمین‌های تصرف شده، خود را تثبیت شده فرض کرده است. از این پس صهیونیست‌ها هیچ آرامشی نخواهند داشت و همواره در اضطراب تهاجم فلسطینیان خواهند بود و این موضوع، آرامش روانی و تمرکز صهیونیست‌ها را برهم خواهد زد. در حال حاضر آمار خودکشی در بین نظامیان صهیونیست بسیار بالا است و به نظر می‌رسد ادامه وضع، این آمار را بالاتر نیز خواهد برد.

3- رژیم صهیونیستی در این مدت با توجه به آرامش نسبی که در مقابله با مقاومت فلسطینی به وجود آمده بود، توانسته بود به یکی از ارکان مقاومت در منطقه یعنی سوریه بپردازد و توان خود را مصروف و معطوف به سرنگونی حکومت بشار اسد نماید و به همین منظور از تکفیری‌ها و تروریست‌ها حمایت می‌نمود و متأسفانه برخی از گروه‌های فلسطینی نیز با غفلت از دشمن اصلی، در این دام گرفتار شده بودند. وضعیت جدید باعث خواهد شد که بخشی از توان این رژیم جنایتکار، از سوریه خارج و به مراقبت از خود مشغول شود و گروه‌های فلسطینی نیز به جای این که به اشتباه راهبردی خود در سوریه ادامه دهند با درک اوضاع، توان خود را معطوف دفاع از فلسطینیان نمایند. این مسئله باعث خواهد شد توان نیروهای تکفیری در سوریه کاهش یافته و دولت مشروع و قانونی سوریه این فرصت را پیدا نماید که آخرین شکست‌ها را بر گروه‌های تکفیری و مزدور وارد نماید.

4- شکست گروههای تکفیری در سوریه ، باعث خواهد شد حزب ا... لبنان نیز که اکنون بخشی از توان خود را در سوریه برای حمایت از محور مقاومت، مصروف ساخته است با وضعیت مناسب تری پاسخگوی اقدامات تجاوزکارانه صهیونیست‌ها باشد. سید حس نصرالله تهدید کرده است که مقاومت، پاسخ رژیم صهیونیستی را در زمان و مکانی که صلاح بداند خواهد داد و صهیونیست‌ها همواره در این آشفتگی و اضطراب به سر می‌برند که کیفیت این پاسخ چگونه و در کجا خواهد بود به ویژه این که صهیونیست‌هایی که در سرزمین‌های اشغالی سکنی داده شده‌اند نیک می‌دانند که سید حسن نصرالله به وعده‌ای که می‌دهد عمل می‌نماید.

روزهای آتی ، روزهای حساس برای محور مقاومت در منطقه خواهدبود. بهره برداری مناسب از این وضعیت می تواند زدن چند نشان با یک تیر باشد و برای یک تیرانداز، این بهترین وضعیت خواهد بود.
  • ali akbari