پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحلیل» ثبت شده است

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 28 دی ماه 1393 منتشر گردید.

در ایام انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، برخی از نامزدهای محترم برای تبیین دیدگاه خود در خصوص فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان، سخنان و اظهاراتی را مطرح نمودند. از جمله جناب آقای روحانی که در حال حاضر به عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم ایران برگزیده شده‌اند، بر چرخیدن همزمان سانتریفیوژها و زندگی مردم تاکید ورزیده بودند. ایشان با نامناسب خواندن رفتار و عملکرد تیم قبلی مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان و با طرح این موضوع که میز مذاکرات محل بده بستان است و نه بیانیه و نطق‌خو‌انی، بیان نمودند: «سانتریفیوژ خیلی خوب است بچرخد به شرط اینکه زندگی مردم و کارخانه‌ها هم بچرخد... باید با تدبیر با دنیا مذاکره کنیم. مگر کشور از تحریم و جنگ نجات داده نشد و در قبل ما این کار را نکردیم؟ باید فرصت لازم ایجاد شود فرصت لازم با مذاکره واقعی ایجاد می‌شود نه با بیانیه خواندن پشت میز مذاکره. سیاست خارجی همیشه برایمان مهم بوده، امروز به خاطر شرایط حساس، از همیشه مهم‌تر است. باید افرادی حکومت و قدرت را در دست گیرند که تجربه لازم را برای حل مسائل هسته‌ای و بقیه مسائل داشته باشند تا مشکل مردم را حل کنند.»
اکنون از خرداد 1392 که این موارد مطرح گردید بیش از یک سال و نیم می‌گذرد و مردم به این امید که دولت بتواند در تحقق این شعار خود موفق شود از اقدامات تیم مذاکره‌کننده حمایت کرده و حتی در مقابل القاب و سخنان بعضا نامناسبی که از برخی دولتمردان خطاب به منتقدین راهبرد دولت استفاده شده، گذر نموده‌اند؛ با این وصف و در حالی که امید بر این بود دولت محترم به شعار خود پایبند باشد، به ناگاه ریاست محترم جمهور در همایشی اظهار می‌دارد که «در توافق ژنو بخشی از تحریم‌ها در حوزه خودرو، پتروشیمی و کشتیرانی برطرف شد و بخشی از اموال بلوکه شده ما آزاد شد که در مقابل ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و بگوییم فلان نوع غنی‌سازی که در حال حاضر به آن نیاز نداریم برای مدتی متوقف می‌شود و آیا این کار به معنای زیر سوال رفتن آرمان‌ها و اصول ما است؟... آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست، بلکه آرمان به مغز و قلب و اراده ما وصل است». فارغ از بازتاب این سخنان در جهان و نگرش مذاکره‌کنندگان 5+1 به این سخنان و تاثیر سوء این مطالب در توانایی برای چانه‌زنی در مذاکرات آتی از سوی طرف ایرانی، شایسته است جناب آقای روحانی به این موضوع توجه نمایند که تعطیل کردن چرخش سانتریفیوژها به معنای دست کشیدن از شعار اصلی این دولت است. اگر قرار بود که چرخ کارخانه‌ها و زندگی مردم با تعطیل کردن و متوقف کردن چرخش سانتریفیوژها حاصل می‌شد، جناب رئیس‌جمهور باید به صراحت در شعارهای انتخاباتی خود  این نکته را متذکر می‌گردید و این حق را به مردم واگذار می‌نمود که آیا فردی را که چنین شعاری را مطرح می‌سازد به عنوان رئیس‌جمهور  انتخاب می‌نمایند یا خیر؟ قطعا انتخابات در کشور نوعی رفراندوم است که مردم با حاضر شدن در پای صندوق‌های رای و انتخاب یک فرد خاص، در واقع بر شعارها و راهبرد فرد منتخب، آری می‌گویند و انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز همین‌گونه است و  مردم به چرخش همزمان سانتریفیوژها و کارخانه‌ها رای داده‌اند. (این مطلب را می‌توان پاسخی به موضوع رفراندوم که اخیرا برخی دولتمردان مطرح نموده‌اند، دانست) ولی اگر اکنون برای جناب آقای روحانی مشخص شده که امکان چرخش همزمان این دو وجود ندارد، قطعا بخشی از اطلاعات ایشان در زمان تبلیغات انتخاباتی اشتباه بوده است و سخنان ریاست محترم جمهور بر مبنای اطلاعات غلط و یا ناکافی بوده است و بنابراین با توجه به اینکه تحلیل‌ها بر پایه اطلاعات به دست می‌آیند، ممکن است برخی تحلیل‌هایی که جناب آقای روحانی در ایام انتخابات در موضوعات مختلف و از جمله در خصوص تیم مذاکره‌کننده قبلی کشورمان بیان فرموده بودند نیز اشتباه و خطا بوده است که در هر دو صورت شایسته است رئیس‌جمهور محترم باید برای مردمی که دانستن را حق ایشان می‌داند، این مسئله را مشخص فرمایند

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 23 دی ماه 1393 منتشر گردید .

چند گردشگر به دام قبیله‌ای آدمخوار افتاده بودند. آدم‌‌خوارها چند نفر از گردشگران را کشته و پوست آنها را جدا کردند. گردشگری که زنده بود علت را پرسید،‌ گفتند گوشتشان را می‌خوریم و از پوستشان قایق درست می‌کنیم. گردشگر با چاقو به شکم خود ضرباتی وارد کرد و خطاب به آدم‌خوران گفت: قایقتان را سوراخ کردم!

اگر آن گردشگر به جای خودزنی، آدم‌خوارها را می‌زد ممکن بود زنده مانده و موفق به فرار شود و نیازی به خودکشی نداشت. این حکایت برخی از خودی‌ها است. آمریکا به عنوان شیطان بزرگ و رژیم صهیونیستی به عنوان یک رژیم حرامزاده در منطقه مشغول آدمکشی هستند و برخی داخلی‌ها به جای اینکه با سلاحی که در دست دارند با این آدم‌خوارهای شیک‌پوش و اتو‌کشیده بجنگند، به خود و خودی‌ها ضربه و لطمه می‌زنند.
آمریکای جنایتکار که با طرح تحریم‌های فلج‌کننده، حتی از رسیدن داروهای بیماران سرطانی جمهوری اسلامی ممانعت به عمل آورده و به آدم‌کشی پنهان می‌پردازد، ناتوان از برچیدن تاسیسات هسته‌ای کشورمان، به یاوه‌گویی روی آورده است و دلیل عمده ناتوانی دشمن، توانایی دفاعی کشورمان است. توانایی موشکی که به لطف همت دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا، شهید حسن طهرانی‌مقدم باعث اقتدار ایران اسلامی شده است. در این میان برخی در داخل کشور به کنایه بر این توانمندی نیروهای مسلح، اظهار می‌دارند اقتدار را به جای برد موشک در کشاورزی باید جست‌وجو کرد.
در اینکه اگر ملتی برای تهیه مایحتاج و قوت خود دست به دامن بیگانه شود باید فکری به حال خود کند شکی نیست، بلکه سخن اینجا است که آیا کم‌‌کاری در بخش کشاورزی، دلیلی برای زیر سوال بردن صنایع دفاعی و موشکی کشورمان می‌باشد؟ آمریکا به عنوان کعبه مقصود برخی داخلی‌ها، از بزرگ‌ترین تولیدکننده‌های غلات در جهان است؛‌ لیکن در بخش نظامی نیز از اولین‌ها در جهان است. آیا این کشور نیز با همین راهبرد داخلی‌ها و تنها با تکیه بر کشاورزی خود توانسته به این مرتبه از به اصطلاح ابرقدرتی در جهان دست یابد؟‌ آیا میزان تولید گندم ایران باعث ممانعت از حمله رژیم صهیونیستی و یا دشمنان ایران اسلامی به این مرز و بوم گردیده و یا توان دفاعی و نظامی کشور؟ آیا اگر توان دفاعی کشورمان در این حد از آمادگی نبود، امنیتی وجود داشت که بتوان در سایه آن امنیت، به کشاورزی و تولید پرداخت؟
حرف خوب را باید خوب زد. این حد از میزان واردات در بخش‌های کشاورزی و محصولات مختلف در کشورمان قطعا زیبنده کشوری که در مکتب آن عرق کارگر همتراز با خون شهید ارزش دارد، نیست اما سوال این است که  اقدامات حمایتی از این توان داخلی چیست و چگونه است؟ حمایت از تولید داخل در زمان واردات محصولات بعضا بی‌کیفیت خارجی در تولیداتی که کشورمان توان صادرات آن را دارد، چگونه قابل توجیه است؟ واردات  خودروهای لوکس و تشریفاتی که تنها روحیه اشرافی‌گری را گسترش و تفاخر نوکیسه‌ها را به دنبال دارد در کجای اقتصاد مقاومتی تعریف می‌شود؟ آیا کشور توان خودکفایی در تولید گندم، برنج و شکر را ندارد؟ یکی از بیشترین حجم تبلیغات صدا و سیما برای مصرف برنج خارجی است. برنجی که بیش از نیاز کشور وارد شده و اکنون به ضرب‌و‌زور برنده شدن خودرو و جایزه و... به چند برابر قیمت تمام شده و جهانی به مصرف‌کننده بیچاره داخلی فروخته می‌شود و در مقابل شالی‌‌کار مازندرانی به واسطه عدم حمایت مناسب از سوی دولت ترجیح می‌دهد زمین خود را به دلالان و ویلاسازان بفروشد تا به جای اینکه در پایان یک سال تلاش بر سر شالی‌زار و دست و پنجه نرم کردن با سرما و گرما و دلال و... و نهایتا عدم تحصیل سود مناسب و منطقی، مواجه با انبوه مشکل و قرض و... گردد؛ با یک بار معامله زمین خود بدون هیچ‌گونه زحمتی به نان و نوایی برسد در حالی که می‌داند حتی در فروش زمین برای ساخت ویلا نیز، باز سود بیشتر به واسطه و دلالی می‌رسد که این معامله را جوش داده است.
طرح خودکفایی کشور در تولید نیشکر به کجا انجامیده است؟ تولیدی که علاوه بر اشتغال‌زایی در بخش‌های محروم کشور - که زمانی درگیر جنگ و تجاوز دشمن بوه است - نه تنها ما را از واردات شکر بی‌نیاز می‌کند بلکه محصولات جانبی حاصل از نیشکر از جمله کاغذ تولیدی در کارخانه‌ها می‌تواند باعث بی‌نیازی کشور از واردات کاغذ و حمایت از ناشران و  مطبوعاتی‌ها گردد، چرا  به سرانجام نمی‌رسد؟ مشکل در کجا است؟ آیا حاشیه سود دلالانی که در واردات شکر نقش‌آفرینی می‌‌کنند مانع اصلی برای خودکفایی در تولید این محصول در کشور نیست؟
در تولید چای دعوای هر ساله چای‌کاران درخصوص عدم خرید مناسب محصول و یا فرآوری نامناسب این محصول را شاهد هستیم. فاسد شدن بخشی از این محصول در انبارهای نگهداری که نهایتا به خوراک دام و یا کود تبدیل می‌شود و همزمان محصول هند و کشورهای جنوب شرق آسیا را  با تبلیغ صددرصد خارجه به مصرف‌کننده داخلی می‌فروشیم. محصولی که بعضا با افزودن مواد شیمیایی و یا رنگ‌های صنعتی، سلامت ایرانی جماعت را به خطر می‌‌اندازد و جالب اینکه در این محصول نیز قیمت فروش در داخل با قیمت خارجی تفاوت فاحش دارد و باز هم مصرف‌کننده ایرانی است که هم پول بیشتر می‌دهد و هم سلامت خود را.
اینها را گفتیم که بگوییم قطعا کشور باید در محصولات کشاورزی خودکفا باشد و در درستی این سخن هیچ شک و شبهه‌ای نیست اما برای ایجاد امنیت برای کشاورزان کشورمان؛ قطعا به موشک‌های بازدارنده نیز نیاز است. نباید فراموش کرد در جنگ تحمیلی، زمانی صدام مجبور به بازنگری در سیاست جنگ شهرها شد که موشک‌های اسکاد شلیک شده از ایران به بغداد رسید و اکنون اتفاقا برد موشک‌هایی که می‌تواند تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان نماید، باعث ممانعت از جنگ‌افروزی سگ ‌هار آمریکا در منطقه و ایجاد امنیت برای تولیدگران کشورمان شده است.

  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان 27 آذرماه 1393 منتشر گردید.
16 آذرماه 1393 نیز با همه حواشی آن گذشت و دولتی که با شعار و ادعای امنیتی بودن دولت گذشته و لزوم تغییر فضای سیاسی کشور بر سر کار آمده، منتقدان را این بار به جای حواله دادن به جهنم، «تازه به دوران رسیده» تعبیر کرد تا مفهوم‌سازی نوینی در نام نهادن این طیف از جامعه پایه‌ریزی شود چرا که بالاخره مشخص نشده منتقدان دولت بی‌سوادند، از جایی پول گرفته‌اند، متصل به ارکان قدرت مخفی هستند، در دژهای پولادین سکونت دارند و یا...؟
از تمام این موارد که بگذریم اشاره به بخشی از سخنان رئیس‌جمهور محترم خالی از لطف نیست. ایشان در سخنرانی یکطرفه خویش اظهار داشتند: «دولت نسبت به دانشگاه‌ها، خط و راهی که داشته یکی است و از آن راه بازگشت نخواهد کرد. وزیر علوم جدید هم ادامه‌دهنده راه و مسیر عزیزان پیشین خود در دولت یازدهم خواهد بود. همان راهی که بنا بود میلی منفرد طی کند و نگذاشتند، بنا بود دکتر توفیقی ادامه دهد و نگذاشتند، دکتر فرجی‌دانا آمد و برعهده گرفت. ادامه راه برای دکتر فرجی‌دانا ممکن نشد. همان راه را دکتر نجفی ادامه داد و همان راه را قرار بود دکتر نیلی احمدآبادی ادامه دهد و همان راه را قرار بود دکتر دانش آشتیانی ادامه دهد و امروز دکتر فرهادی همان راه را ادامه خواهد داد.» شایسته است رئیس‌جمهور محترم ضمیر مجهول و مجعول فعل «نگذاشتند» را مشخص فرمایند تا محل سوءتعبیر قرار نگیرد. این افرادی که با فعل خود باعث ناکامی رئیس‌جمهور در انتصاب فرد مورد نظر برای تصدی وزارت علوم شده‌اند، چه کسانی هستند؟ آیا منظور ایشان نمایندگان مجلس است که از اختیار قانونی خویش استفاده کرده‌اند یا افراد دیگری مدنظر جناب روحانی بوده‌اند؟ نباید فراموش کرد که «رئیس‌جمهور در کشور ما و طبق قانون اساسی ما، امکانات فوق‌العاده زیادی در اختیار دارد. رئیس‌جمهور امکاناتش در قانون اساسی، امکانات وسیعی است، رئیس‌جمهور بودجه کشور را در اختیار دارد، همه ارکان اجرایی کشور را در اختیار دارد، ترتیب اجرای قوانین را در اختیار دارد، توانایی استفاده از همه افراد صاحب‌نظر را در سراسر کشور در اختیار دارد؛ رئیس‌جمهور در همه مسائل گوناگون دستش باز است. تنها محدودیتی که برای رئیس‌جمهور در کشور ما وجود دارد، محدودیت قانون است؛ قانون فقط به او محدودیت می‌دهد که این هم محدودیت نیست؛ قانون هدایت کننده است؛ محدود‌کننده نیست. قانون، راه را نشان می‌دهد که چگونه حرکت کنیم.» (امام خامنه‌ای 1392/3/14) آیا جناب آقای روحانی منکر همدلی و همراهی مجلس و قوه قضائیه با دولت محترم هستند و یا این که مدعی هستند اقدام مجلس در عدم رای اعتماد به برخی از گزینه‌های مدنظر رئیس‌جمهور،‌ از سر لجبازی بوده است. قطعا این موضوع فاقد صحت و درستی است. مجلس و دیگر ارکان حاکمیت، بیشترین همراهی و همکاری را با دولت داشته‌اند. این نکته‌ای است که مقام معظم رهبری در مرقومه‌ای که اخیرا منتشر شده مکتوب فرموده بودند شرایط مناسب و امیدبخشی از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد. (1393/9/17) بنابراین رئیس‌جمهور محترم نمی‌توانند مجلس را به سنگ‌اندازی در مسیر دولت متهم سازند. باید توجه کرد چه موضوع مهمی در نظر نمایندگان محترم وجود داشته که در این مورد خاص، خلاف نظر رئیس‌جمهور عمل کرده‌اند و چرا رئیس‌جمهور محترم، اقدام مجلس شورای اسلامی در استفاده از اختیارات قانونی را تاب نیاورده است. مجلسی که به تعبیر حضرت امام در راس امور است.
جامعه به این باور و بلوغ رسیده است که دوران استفاده از تعابیری از قبیل «نگذاشتند» سپری شده است. مقام معظم رهبری در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام در خرداد 1392 فرموده بودند کاندیداهای ریاست‌ جمهوری با اطلاع از ظرفیت‌های قانونی و اختیارات تصریح شده در قوانین وارد عرصه شوند و بعدا نگویند که نگذاشتند و تعابیر از این قبیل. (نقل به مضمون) شایسته است جناب آقای روحانی به جای استفاده از چنین تعابیری که می‌تواند مورد سوءبرداشت واقع گردد به این نکته تامل فرمایند که چه دلیلی باعث شد که مجلس محترم به نفرات قبلی معرفی شده برای تصدی وزارت علوم اعتماد نکرده ولی جناب آقای فرهادی را با رای بالا و قاطع به عنوان وزیر علوم بپذیرد. آیا موضوعی غیر از برائت از فتنه در این میان می‌تواند مطرح شود؟ موضوعی که حضرت آقا صراحتا بر آن تاکید داشته و در سخنرانی‌های خود مکرر به آن اشاره فرموده‌اند. از جمله معظم‌له در دیدار هیئت دولت در شهریور 1393 فرمودند: «مسئله فتنه و فتنه‌گران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همان‌گونه که در جلسه رای اعتماد خود بر فاصله‌گذاری با آن تاکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند.»

  • ali akbari

این مطلب 26 آبان ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید .

در هر حرکت و اقدامی باید با مشاهده دقیق و رصد اوضاع و احوال، بهترین راه را انتخاب کرد و ضمن رفع آسیب‌ها و ضعف‌ها، از نقاط قوت برای صید فرصت‌ها بهترین بهره‌برداری را نمود. یکی از نقاطی که می‌تواند منشأ آسیب به حرکت جهانی انقلاب اسلامی باشد بی‌توجهی به دلیل اصلی حمایت ملت‌های عالم از نظام اسلامی و انجام اقداماتی ضربه زننده به این حرکت است. باید به این سؤال پاسخ داد مسلمانان و مستضعفانی که در جای‌جای این عالم پهناور از ایران اسلامی حمایت می‌کنند و با در دل به تحسین انقلاب اسلامی ایران می‌پردازند، چه منفعت مستقیمی از ایران می‌برند؟ آیا ایران اسلامی همانند رژیم مرتجع عربستان با دلارهای نفتی خود ایشان را تغذیه می‌کند که نگران از دست دادن مواجب و قطع حقوق خود باشند؟ آیا ایران اسلامی رفتاری همانند استعمارگران در به یوغ کشیدن و بردگی مردم و نمایش رفتار سبوعانه و وحشیانه داشته که بگوییم که این احترام ایران اسلامی به علت ترس مردم از انجام چنین رفتارهایی از سوی ایران اسلامی هست؟ به‌راستی این علاقه و توجه به کشورمان به چه دلیل هست؟ آیا غیرازاین است که ما تنها کشوری هستیم که بی‌اعتنا به قواعد ظالمانه عصر کنونی، با تأسی به اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام و اسلام ناب محمدی و مدد گرفتن از ذات باری‌تعالی، حمایت از مظلومان و مقابله با ظالمان را وظیفه خود می‌دانیم. رفتار بیش از سه دهه حیات انقلاب اسلامی نشان داده که ما معتقد به جنگ حق و باطل هستیم. ما معتقدیم که ایسم هایی از قبیل کمونیسم و لیبرالیسم و امثالهم توانایی برای اداره جهان را نداشته و محکوم به فنا هستند. ما معتقدیم که آمریکا شیطان بزرگ است و ما با شیطان هم‌پیمان نخواهیم شد. ما معتقد به جنگ فقر و غنا هستیم. ما معتقدیم که اسلام سنگرهای جهان را یک‌به‌یک فتح خواهد کرد. ما اعتقاد داریم باید برای ایجاد جامعه و نظامی مبتنی بر عدالت و برادری تلاش کنیم و زمینه‌ساز ایجاد جامعه عدلی باشیم که آخرین ذخیره الهی در آن حاکمیت خواهد داشت. رفتار این سی و چند سال نیز همین اعتقاد را نمایش می‌دهد. ما در بحبوحه حملات صدام، به ملت مظلوم افغانستان یاری می‌رساندیم و این یاری و مساعدت را فدای مصالحه با شوروی کمونیستی نکردیم. ما برای برقراری ارتباط با آمریکا و رژیم صهیونیستی، ملت مظلوم فلسطین را لگدمال نکردیم بلکه حتی زمانی که هنوز حکومت اسلامی را مستقر نکرده بودیم بر حمایت از آرمان فلسطین تأکید داشتیم. ما زخم‌خوردگان صدام بعثی، به حمایت از آمریکا علیه مردم عراق اقدام نکردیم و ائتلاف آمریکا و ایادی او را غیر قانونی معرفی کردیم. ما به حمایت از سیاهان تحت ستم رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی تا زمان فروپاشی این نظام و پیروزی ماندلای آزادی‌خواه، با آن رژیم روابطی برقرار نکردیم.ما به قیمت خون شهدای مظلوم حج در حرم امن الهی، فریاد برائت از مشرکان را سر دادیم. امام ما این مسیر را مشخص کرده و ما نیز سعی در طی این طریق داریم. مردم، مستضعفان و مظلومان عالم نیز با مشاهده این حرکت، ایستادگی، جوانمردی و در عین حال مظلومیت، دل به ما بسته‌اند و آرزو می‌کنند ما ایستاده و پابرجا، بتوانیم حقوق ایشان را از ظالمان و مستکبران عالم مطالبه کنیم. اگر به حضور سران و مسئولان کشورمان در دیگر کشورها و به خصوص کشورهایی که زمانی مستعمره یا تحت حاکمیت و قیمومیت استعمارگران بوده‌اند توجه کنیم؛ خواهیم دید که استقبال باشکوهی از ایشان به عمل آمده و این استقبال در تمام دولت‌های جمهوری اسلامی ایران قابل مشاهده است. اکنون شجره طیبه انقلاب اسلامی ریشه‌ای مستحکم یافته و شاخ و برگ آن بر منطقه سایه افکنده و ایجاد و گسترش بیداری اسلامی ، گوشه‌ای از برکات انقلاب اسلامی مردم ایران است .

البته دشمن نیز در این مسر بیکار ننشسته و تلاش دارد به هر نحو ممکن در مقابل این حرکت ایران اسلامی سنگ‌اندازی و مانع‌تراشی نماید و به همین منظور از تمام امکانات و مقدورات خویش بهره می‌برد. در این مسیر یکی از راهبردی‌ترین و کارگشاترین حرکات و اقدامات دشمن، القا و تبلیغ این نکته انحرافی و دروغ است که ایران اسلامی از آرمان‌های خود دست کشیده و همانند دیگر کشورها نظم نوین جهانی و ابرقدرت بودن امریکا را پذیرفته است. نباید فراموش کرد که ناتوی فرهنگی و رسانه‌ای دشمن همان‌طور که برای افراد و افکار عمومی  داخل کشورمان برنامه‌ریزی می‌کند، در سطح جهانی نیز با همین رویکرد به دنبال مأیوس ساختن ملت‌ها از ایران اسلامی است . باید توجه داشت که برخی اقدامات انجام‌شده از سوی دولتمردان کشورمان هرچند با  توجه به هدف‌گذاری داخلی و در راستای تحقق اهداف انجام‌شده و شاید فی‌نفسه منعی نیز نداشته لیکن در موضوع تبلیغات، مستمسک طرف غربی برای القاء شبهه‌ای که اعلام  شد، قرارگرفته است و ازآنجاکه متأسفانه برخی از مردم و ملت‌ها در این  هجوم رسانه‌های غربی ، منبع خبری دیگری را نمی‌یابند با توجه به اصل تکرار و استمرار در تبلیغ،ممکن است  این القا و دروغ تبلیغاتی را بپذیرند. نظام سلطه اگر بتواند حتی یک نفر را از جبهه و صف انقلاب اسلامی جدا کند ، کار بزرگی انجام داده و وظیفه ما است که با این ترفند دشمن مقابله کرده و بهانه به دست او ندهیم

  به‌عنوان نمونه اجازه دهید به بخشی از این حرکات تبلیغی دشمن که مستند به رفتارهای بعضاً غیرقابل توجیه عناصر خودی انجام‌شده و می‌شود اشاره کنیم.

در دولت موقت تلاش گسترده‌ای برای رفع هرگونه نگرانی آمریکا از بر هم خوردن منافع ظالمانه این کشور در ایران صورت می‌پذیرفت و عناصری از دولت موقت به طور رسمی این اظهارات را مطرح می‌کردند.

در قضیه مک فارلین که به دلیل بصیرت حضرت امام برخلاف آنچه سعی شده بود، ورق به نفع ایران اسلامی برگشت، دشمن قصد داشت ایران اسلامی را دارای بده بستان مخفیانه و پشت پرده با نظام سلطه و به طور خاص رژیم آمریکا و رژیم صهیونیستی معرفی نماید.

پس از جنگ، در آنچه گفتگوهای انتقادی نامیده شد بر سر میز مذاکره‌ای نشستیم که طرف مقابل ما را به دلیل اعتقادات و باورهایمان مورد آماج قرار دهد و سرانجام این گفتگوها نیز به ماجرای میکونوس ختم شد. البته در آن مقطع نیز تدبیر مقام معظم رهبری در مورد راه ندادن سفیر آلمان و بی‌اعتنایی به خروج سفرهای غربی از ایران، برد دیگری برای ایران اسلامی رقم زد.

در زمان دولت اصلاحات نامه‌ای منتسب به مسئولان دولتی ایران منتشر گردید که دولت ایران در ازا برخی تعهدات طرف آمریکایی و غربی، اعلام کرده بود دست از حمایت از حرکت مقاومت اسلامی در منطقه برمی‌دارد. نامه‌ای که می‌توان آن را دست کشیدن ایران اسلامی از تمام شعارها و مبانی خود دانست.

حتی در دولت‌های هشتم و نهم که رفتار و گفتار مسئولین وقت، باعث تقویت نگاه مستضعفان به جمهوری اسلامی گردیده بود نیز برخی افراد از دوستی با همه ملت‌ها و از جمله ملت اسراییل! سخن می‌گفتند.

با تمام این موارد باید اذعان داشت در دولت کنونی توجه ویژه‌ای به ارتباط با کدخدای جهان! شده است. برخی مسئولین دولتی برای اینکه کدورتی برای آمریکا حاصل نشود حتی شعار مرگ بر آمریکا را نیز تحمل نمی‌کنند؛ در مراسم سیزده آبان غیبشان می‌زند تا خدای ناکرده، دشمن ایشان را در صف شعار گویان این روز شریف، مشاهده نکند. برخی از قدرت لایزال نظامی آمریکا! سخن می‌گویند که می‌تواند با یک بمب، همه هستی ایران اسلامی را بر باد دهد. برخی نگران تحقیر رییس‌جمهور کشوری هستند که ما اصولاً برای تحقیر این چنین روسای جمهوری انقلاب کردیم. عده‌ای سخن از ارتباط با تمام کشورها [بدون هرگونه استثنا] می‌گویند و برخی پاسخ توهین‌ها و تهدیدهای دشمن را با سلام و صلوات و گل و بلبل می‌دهند و به جای اینکه به فرمایش ولی‌فقیه در دهان کسانی که چنین سخنانی می‌گویند بکوبند و دندان‌هایش را خرد کنند، با لبخند گذر می‌کنند، در محفلی دیگر با اشاره به سیاست پینگ‌پنگ و ایجاد روابط چین و آمریکا، برای برقراری رابطه با آمریکا به دیپلماسی والیبال دست یازیده می‌شود و...

البته ممکن است مسئولین سیاسی این اقدامات را متناسب با تلاش برای کاهش فشار سیاسی بر کشورمان مطرح سازند لیکن باید توجه داشت آیا در سطح بین‌الملل  نیز همین برداشت از اقدامات ایشان صورت می‌پذیرد؟ آیا این رفتارها نمی‌تواند منبعی برای انجام تبلیغات مبنی بر دست کشیدن ایران اسلامی از آرمان‌های خود باشد؟ با این وصف و انتشار اخباری از سوی رسانه‌های معاند مبنی بر این‌که بالاخره ایران سرکش نیز رام شد، آن برادر یا خواهر مسلمان یا غیرمسلمان دوستدار ایران اسلامی که در کشوری دیگر زیر فشار دستگاه‌های نظامی، اطلاعاتی، امنیتی و پلیسی و تحت تبلیغات مستمر و البته هنرمندانه دشمن زندگی می‌کند در مواجهه با این موارد  چه برداشتی خواهد داشت؟ آیا این خطر وجود ندارد که دشمن القا نماید که  این‌ها [جمهوری اسلامی ایران] نیز تنها شعار می‌دهند و نمایشی را اجرا می‌کنند که غرب آن را اداره می‌کند و خود ایرانیان با آمریکا و غرب یا در یک جبهه هستند و یا اینکه ایران نیز متوجه شده که شعارهایی که داده، فضایی و تخیلی بوده و اکنون در نظام و قاعده نظم نوین جهانی آمریکا هضم شده و دیگر امیدی به این کشور نیست؟

آیا این رفتارهای زیگزاگی و پرفراز و نشیب، دیگرانی که به ما امید داشتند را ناامید نخواهد کرد؟ آیا ما به تذبذب سیاسی متهم نخواهیم شد که در هنگام خطر، حامیان و دوستداران خود را برای نجات خود قربانی می‌کنیم؟ در چنین وضعیتی، دیگران بر چه مبنا و اصلی از ما حمایت کنند؟ سخن در این باب فراوان است و هشداری به همه خودی‌ها که نکند به‌گونه‌ای رفتار کنیم که با دست خود خنجری بر عمق استراتژیک کشورمان بزنیم. دل‌ها دست خدا است و خدا دل‌ها را زمانی به سمت ما سوق می‌دهد که ما مطیع اوامر الهی و معتقد به سنن الهی باشیم. اگر نگاه ما به جای «خدا» به «کدخدا» باشد، دل‌های خدایی از ما روی برخواهند تافت.

البته این یک هشدار است تا نسبت به رفع نقاط آسیب هرچند کوچک اقدام کنیم و در تقویت نقاط قوت بکوشیم. ایران اسلامی سربازان جان‌برکفی دارند که بی‌نام و نشان در عرصه‌های مختلف مشغول تقویت جناح مدافعان و حامیان ایران اسلامی هستند. آنچه از حضور سردار سلیمانی در کشور عراق دیده می‌شود تنها بخشی از تلاش‌های ایران اسلامی برای حمایت رسمی و علنی از شرافت و کرامت و آزادی انسان است و آنچه اعلام نمی‌شود، بسیار بیشتر و بزرگ‌تر است و امید است با برطرف ساختن نقاط ضعف و آسیب از قبیل آنچه ذکر شد، شاهد افزایش حامیان و تعمیق عمیق استراتژیک کشورمان به‌عنوان تنها نظام مبتنی بر اصل مترقی ولی‌فقیه در جهان و یگانه حامی واقعی مستضعفان و مظلومان عالم باشیم

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان چهارشنبه  7 آبان ماه 1393 منتشر گردید.

این اصل که اسلام هیچ‌گاه آغازکننده جنگ نبوده غیرقابل انکار است و این اصل که برای پرهیز از خونریزی و جنگ تا آخرین لحظه سعی در توجیه و ارشاد و مذاکره دارد، ایضاً. اما زمانی که نیاز به قاطعیت و شمشیر باشد نیز قاطع‌تر از اسلام نخواهیم یافت. تاریخ اسلام نمونه‌های فراوانی برای اثبات این مدعا را ارائه می‌نماید. برای اثبات ضرورت مذاکره و اتمام حجت با طرف مقابل، نیازی به خدشه در شعار عاشورا و قیام کربلا نیست چرا که اصولا قیام حضرت اباعبدالله‌الحسین به فرموده آن حضرت برای هیچ چیز غیر از امر به معروف و نهی از منکر نبوده است. همان اصلی که این چند روزه برخی  با جیغ بنفش و برخی با اسیدپاشی به دنبال به فراموشی کشاندن آن هستند. این اصل الهی و آسمانی آن قدر اهمیت دارد که سید جوانان اهل بهشت، خود و بهترین انسان‌های عصر و روزگار خود را فدای احیای آن نمود. البته ممکن است رئیس‌جمهور محترم از تمامی درس‌ها و عبرت‌هایی که می‌توان از واقعه عظیم عاشورا اخذ کرد، اصل مذاکره را استنتاج فرموده و از این بابت اجتهادی کرده باشند که هر چند شاذ است لیکن ایشان برای این اجتهاد خود، دلایل و مستنداتی ارائه فرمایند. آنچه که شایسته است رئیس‌جمهور محترم به آن پاسخ دهند این است که اگر قرار بود ظالمانی چون معاویه، یزید و امثالهم با مذاکره و گفت‌وگو به راه بیایند که اصولا امیر‌المومنین علی علیه‌السلام دچار آن حوادث نمی‌گردید تا بخواهد نوبت به امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام برسد. حتی بالاتر از آن باید فقط در قرآن مجید «وجادلهم بالتی هی احسن» ذکر می‌شد و آیات جهاد و قتال و... از قرآن حذف می‌گردید. آیاتی از قبیل «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا» و آیه شریفه «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه» و... چگونه تفسیر خواهند شد؟ چه نیازی به جنگ‌های بدر و احد و... آیا ما ادعا داریم که از پیامبری که لاینطق عن‌الهوی بودند، بر مذاکره و اصول آن مسلط‌تر هستیم و بهتر مذاکره می‌کنیم؟ مشکل در مذاکره کردن یا نکردن نیست؛ بلکه مسئله این است که همواره ظالمان و زورگویانی وجود دارند که جز زبان زور و قدرت را نمی‌فهمند؛ افراد شغال‌صفتی که به محض این که احساس ضعفی در فردی بنمایند برای دریدن او لحظه‌ای درنگ نخواهند کرد. برابر این افراد باید چون شیر ایستاد و غرش کرد و نعره کشید و اگر لازم شد ضربتی نیز حواله نمود تا حساب کار دستشان بیاید. به نظر می رسد بار دیگر مباحثی که در دوره اصلاحات با عنوان اسلام دین محبت است و با این گفتار، بغض و کینه نسبت به اعدا و دشمنان به کنار زده می‌شد، در حال تکرار است. این بار در گفتمان اعتدال بر مذاکره و گفتمان تاکید می‌شود و مبارزه و استقامت، به حاشیه رانده می‌شود. سؤال دیگر این که اصل مذاکره و اتمام حجت تا کجا و چه زمانی ادامه می‌یابد و اگر طرف مذاکره به اصول مذاکره پایبند نبود، چه کار باید کرد. آیا باید برای باقی ماندن طرف مقابل بر سر میز مذاکره، خواهش و التماس کرد؟
در تقابل سپاه اسلام با اصحاب فتنه جمل، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به اصحاب فرمودند کدام یک از شما این قرآن را می‌برد و پیش از شروع جنگ بر آنها عرضه می‌کند؟ جوانی از آن میان عرض کرد: من حاضرم. پس آن جوان قرآن را بر روی دست گرفت و در میان دو صف ایستاد و گفت: خدا را! خدا را! میان ما و شما کتاب خدا [حاکم] باشد، آنها دست آن جوان را قطع کردند، قرآن را به دست دیگر گرفت دست دیگرش را هم قطع کردند، قرآن را به دندان گرفت، اما لشکر جمل آن سپاهی امیرالمؤمنین را به شهادت رساندند. پس از این واقعه حضرت امیر علیه‌السلام اجازه حمله را صادر فرمودند. اگر مبنا بر تداوم مذاکره بود، حضرت باید می‌فرمودند که باز هم به مذاکره ادامه می‌دهیم و بازهم و بازهم و معلوم نبود حد یقف این مذاکرات تا چه زمانی ادامه پیدا می‌کرد.
در واقعه کربلا نیز امام حسین علیه‌السلام نه تنها در شب عاشورا بلکه در ایام دیگر و حتی در گودال قتلگاه سعی در هدایت سپاهیان دشمن داشت اما آیا این تلاش برای هدایت دشمن، به معنای دست کشیدن از مقاومت و ایستادگی بوده است؟ آیا دشمنی که به سمت حضرت سنگ و تیر و نیزه پرتاب می‌کرد، امام جواب او را با دسته گل و سلام و صلوات می‌داد یا این که امام نیز دست به قبضه شمشیر می‌برد؟
با توجه به این مقدمه باید به این سؤال پاسخ داد اتمام حجت و مذاکره توسط ایران با 1+5 تا کجا باید ادامه دهد و چرا هیچ‌گاه نباید از طرف غربی خواست که حسن‌نیت خود را ثابت نماید؟ علی‌رغم امتیازات گسترده‌ای که در مذاکرات و توافق اولیه به طرف مقابل داده شد، مشاهده می‌کنیم که نه تنها خباثت و دشمنی دشمن کاهش نیافت، بلکه طرف مقابل با مشاهده رفتار مذاکره‌کنندگان کشورمان، گستاخ‌تر از پیش به تشدید تحریم‌ها و توهین مستقیم به ایرانیان پرداخت. البته این تنها نمونه تجربه رفتار دشمن در مذاکرات نبوده است. در دوره اصلاحات نیز مذاکره و اتمام حجت و نشان دادن حسن‌نیت ایران به دشمن، کار را به جایی رساند که آن فرد خبیث انگلیسی صراحتاً اظهار داشت از درون سرویس بهداشتی، پاسخ طرف ایرانی را داده است و نهایتاً نیز حتی با وجود تعلیق تمام مراکز و اقدامات، دشمن به دنبال تعطیل کردن تدریس رشته‌های علوم پایه به خصوص فیزیک در دانشگاه‌های کشور بود. در این سال‌ها، دشمن نامید از موفقیت در جلوگیری از پیشرفت هسته‌ای کشورمان، حتی فراتر از اقدامات نرم و روانی و یا تحریم‌های غیرقانونی، دست به ترور و حذف فیزیکی دانشمندان هسته‌ای کشورمان زده است. دانشمندانی که تنها جرم آنها تلاش برای پیشرفت کشور و یا تولید سوخت بیست درصد به منظور تولید دارو و جلوگیری از مرگ بیماران صعب‌العلاج کشورمان بوده است. ایران باید برای اثبات حسن‌نیت خود چه می‌کرده که تاکنون انجام نداده است؟ حد یقفی که طرف غربی برای اثبات حسن‌نیت ایران در مذاکرات در نظر دارد کجاست؟ آیا غیر از برداشتن پیچ‌ومهره‌های تاسیسات هسته‌ای کشورمان و یا به عبارتی تعطیل کردن پیشرفت علمی کشورمان حد یقفی وجود دارد؟ آیا غیر از این است که آنها به مصداق آیه شریفه «ولن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم» تا زمان نوکری و تبعیت محض ما از ایشان، به این خواسته‌های غیرقانونی خود ادامه خواهند داد؟ اکنون اگر قرار بر اعتمادسازی نیز باشد نوبت طرف غربی است که این اصل را در دستور کار خویش قرار دهد.
بهترین راهکاری که می‌توان به‌عنوان یک پیشنهاد به طرف غربی ارائه کرد این است که اگر طرف مقابل در این مدت باقی مانده به خواست ایران تمکین کرد که می‌توان مذاکرات را با یک توافق مناسب خاتمه داد لیکن اگر چنین توافقی امضا نشد، این آمریکا است که باعث شکست مذاکرات شده است و ایران اسلامی دلیلی برای ادامه مذاکره نخواهد داشت. ایران اسلامی به وضعیت قبلی بازخواهد گشت و متناسب با اقدامات اعتمادساز طرف غربی از قبیل احترام به حقوق حقه ایران و برداشتن تحریم‌ها و...  شاید در برخی از فرآیندها و اقدامات خود قدری نرمش به خرج دهد.

  • ali akbari
این مطلب در روزنامه کیهان 26 مهرماه 1393 منتشر گردید.
نظام وهابی‌مسلک عربستان از همان بدو پیدایش که با دسیسه روباه پیر بر سر کار آمد نشان داده که به‌عنوان یکی از نوکران و مواجب‌بگیران نظام سلطه هر جا که لازم باشد برای دم تکان دادن برای صاحبان خویش آماده و حاضر است. از تخریب بقاع متبرکه در سرزمین وحی تا هتک‌حرمت حرم امن الهی. از پرورش مفتی‌هایی که فتاوای ایشان جز بدعت در دین و یا به تمسخر کشاندن دین اسلام چیزی دربر ندارد تا پرورش و صادرات تروریست‌هایی که جنود شیطان هستند و برهم زننده امنیت و آرامش منطقه و جهان. امام امت در پیام تاریخی خود فرموده بودند:‌«مسلمانان نمی‌دانند این درد را به کجا ببرند که آل سعود و «خادم‌الحرمین» به اسرائیل اطمینان می‌دهد که ما اسلحه خودمان را علیه شما به کار نمی‌بریم.» اگر در آن زمان مخالفت عربستان با ایران اسلامی توسط ایادی نظام سلطه به دعوای تشیع و تسنن تعبیر می‌شد اما اینک عربستان صراحتاً اعلام می‌کند که حاضر است هزینه جنگ و حتی دستمزد رژیم صهیونیستی برای نابودی جنبش مقاومت فلسطین که از اهل تسنن هستند را پرداخت نماید و این هماهنگی با سگ هار آمریکا در منطقه به‌گونه‌ای است که سردمداران نجس این رژیم غاصب اعلام می‌کنند هیچ زمانی تا این حد با ایشان هماهنگ نبوده‌اند و اینجا جایی است که حنای این رژیم خائن‌الحرمین مبنی بر نگرانی بر مسلمانان و اهل تسنن، رنگی ندارد. البته این تنها خیانت رژیم وهابی نبوده و نخواهد بود و تا زمان سرنگونی این رژیم باید منتظر چنین اقداماتی از سوی حکومت آل سعود بود.
آخرین اقدام نظام وهابی‌مسلک سعودی در عصری که دنیا محتاج و نیازمند انرژی است، چوب حراج زدن به این ثروت خدادادی است. عربستان به تاراج این سرمایه همت گماشته است و به امر نظام سلطه و به منظور تحت فشار قرار دادن مخالفان آمریکا تلاش می‌نماید قیمت نفت را به نحو بی‌سابقه‌ای پایین آورد. این امر قطعاً برای کشورهایی که در بودجه خود، نفت را بشکه‌ای بیش از صد دلار محاسبه نموده‌اند مشکلات فراوانی را ایجاد خواهد کرد و به خصوص روسیه که در حال حاضر در موضوع اوکراین، سوریه و... با غرب درگیر است بیشترین چالش را در این معرکه خواهد داشت.
ایران نیز از کاهش قیمت نفت متضرر خواهد شد اما در این وانفسا موضع‌گیری برخی از مسئولین جمهوری اسلامی شگفت‌آور است. برخی از مسئولین اظهار داشته‌اند که قیمت نفت ایران همواره با قیمت نفت عربستان مشخص می‌شده و اکنون ایران برای از دست ندادن بازار مجبور است که قیمت نفت را کاهش دهد؛ یعنی خواسته یا ناخواسته در این جنگ قیمت نفت، ایران طرف غرب را گرفته است و به جای تلاش برای جلوگیری از کاهش قیمت نفت، منفعلانه با کاستن از قیمت نفت خود، علاوه بر از دست دادن درآمدهای خود، روسیه را نیز در فشار مضاعف قرار می‌دهد. البته این سناریو خوش‌بینانه است و اگر با دید منفی بر این موضوع نگریسته شود تعابیر نامیمونی را می‌توان برشمرد. در موضوع تحریم گازی اروپا توسط روسیه، برخی از مسئولین ایران اعلام کردند که حاضرند جای روسیه را در بازار انرژی اروپا پر کنند. در واردات بنزین، تولید داخلی را سرطان‌زا معرفی نمودند و در مقابل بنزین بی‌کیفیت خارجی را با عنوان یورو4 معرفی کردند و... این موارد می‌تواند باعث تردید در خصوص راهبردهای این وزارتخانه در بخش نفت وگاز شود. در موضوع کاهش قیمت نفت نیز حداقل کار، می‌تواند درخواست تشکیل جلسه اضطراری اوپک باشد. امری که ظاهراً در دستور کار قرار ندارد.
در خصوص تلاش اخیر عربستان باید اعلام کرد پایین آوردن قیمت جهانی نفت بخش دیگری از سناریو غرب برای مقابله با مخالفان است و متاسفانه بی‌توجهی مسئولان قبلی و کنونی به هشدارهای رهبر معظم انقلاب و عدم پیش‌بینی اقدامات در این خصوص باعث شده که در این موضوع، متضرر شویم. رهبر معظم انقلاب در تاریخ 20 اسفند 1392 و در دیدار جمعی از مسئولان دستگاه‌های مختلف، فعالان اقتصادی و مدیران مراکز علمی و رسانه‌ای و نظارتی فرمودند:‌«یک عامل برای تاثیرگذاری بر روی اقتصادها همین تکانه‌های گوناگون اقتصادی دنیا است که سرریز می‌شود به کشورها،... یک عامل هم تکانه‌های تخاصمی است؛ مثل تحریم‌ها و امثال تحریم‌ها. فرض بفرمایید که در مراکز تصمیم‌گیری، تصمیم‌گیری بشود روی قیمت نفت، یک وقت قیمت نفت را من‌باب مثال بیاورند به شش دلار، کما اینکه برای ما اتفاق افتاد؛ خیلی از اینها عادی نیست؛ اینها کارهای پیش‌بینی شده و مؤثر و به دنبال تصمیم‌گیری‌های مشخصی است که از مراکزی دنبال می‌شود؛ بنابراین مؤلفه دوم، توانایی مقاومت در برابر عوامل تهدیدزا است؛ به همین شرحی که عرض شد.» با توجه به طیف مخاطبان که مسئولین و نیز نخبگان را شامل می‌شد این توقع متصور بود که مجموعه‌های مرتبط با این مسئله اقدامات مقتضی برای مواجهه با این معضل را پیش‌بینی نمایند لیکن اقدامات و اظهارات مسئولان نشان می‌دهد که غفلت‌زدگی و اعتماد به دشمن باعث شده که تدبیر مناسبی در این خصوص اتخاذ نگردد.
اگر برخی از دوستان با اشاره به آمارها از رشد صادرات نفتی سخن می‌گویند، حجم وسیع واردات بعضاً بی‌خاصیت و تجملی و نیز غیرضرور و همین طور کاهش درآمد نفتی با توجه به قیمت کنونی که در ماه‌های آتی باعث بروز مشکلات بیشتری برای کشور خواهد شد، هشداری است که باید برای آن تدبیری راهگشا اتخاذ نمود.
البته اقدام عربستان نیز نوعی خودزنی و حکایت بازرگانی است که به علت حسادت به شریک خود، به غلام خویش دستور داد که او را بر پشت‌بام شریک سر ببرد تا همگان شریک او را به خاطر قتل وی گردن زنند، غافل از اینکه این حسادت جز بر باد دادن سرمایه، بی‌آبرویی و نابودی، حاصلی را در پی نداشت. عربستان در موضوع یمن و بحرین دو حیاط خلوت خویش را از دست داده و یا در آستانه خطر می‌بیند. جنبش حوثی‌ها در یمن با پشتوانه ملی توانست قدرت خود را به رخ بکشاند و نظام دست‌نشانده و گوش به فرمان را سرنگون کند. حاکمان یمن با حمایت و دخالت مستقیم و نظامی عربستان بسیاری از مردم یمن را به بهانه رافضی بودن و یا تلاش جهت کودتا و... به خاک و خون کشیده‌اند و بسیاری از مردم یمن همچنان از سرنوشت فرزندان خود بی‌اطلاع هستند. جوانانی که در زندان‌های مخفی و یا گورهای دسته‌جمعی آرمیده‌اند و اکنون عربستان باید پاسخگوی این جنایات باشد. در بحرین نیز علی‌رغم هزینه‌های فراوان، دولت غاصب و دیکتاتور نتوانسته اعتراضات مردمی را سرکوب نماید. آنانی که با توهم هلال شیعی به دنبال اختلاف‌افکنی بین مسلمانان بودند اکنون خود را در محاصره جریانات طرفدار ایران اسلامی می‌بینند.
امیدواریم که برخی از مسئولین کشورمان نیز این عمق راهبردی جمهوری اسلامی را ببینند و به جای اعتماد به دشمن و لبخند به شیطان، پاسخ یاوه‌گویی‌های سیاستمداران خبیث انگلیس و آمریکا و نوکران آنها را بدهند. این امر جز با ایمان به سنت‌های الهی و اعتماد و تکیه به ظرفیت درونی نظام میسر و محقق نخواهد شد و کوتاهی و بی‌توجهی به نگاهداشت این عمق راهبردی، جبران‌ناپذیر خواهد بود.
  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 29 مردادماه 1393 منتشر شده است .

زمان زیادی از دعوای برخی آقایان و سیاسیون در دولت قبل درخصوص دو واژه «وکیل‌الدوله» و «وکیل‌المله» نمی‌گذرد. در آن مقطع، برخی با اشاره به حمایت برخی وکلای مجلس از دولت، این اقدام را یک حرکت پوپولیستی و برای به دست آوردن آرا مردم در انتخابات‌های آتی و نیز استفاده از رانت‌های دولتی برای آبادی حوزه و شهر یا استان و یا سوءاستفاده شخصی برشمرده و به تقبیح این حرکت می‌پرداختند و در مقابل، آن دسته از نمایندگانی را که هر روز و به هر بهانه‌ای به تشدید  اختلاف بین  دولت و مجلس دامن می‌زدند افرادی شجاع و شیردل و وکیل‌المله معرفی می‌کردند که صراحت و جسارت طلب حقوق مردم از دولتمردان را داشتند. این دسته‌بندی به گونه‌ای ادامه یافت که عبارت «وکیل‌الدوله» به یک فحش سیاسی مبدل گردید.
با تغییر دولت، این دسته‌بندی به کلی تغییر کرد. به ناگاه شاهد رونمایی و بازخوانی عباراتی از رئیس‌جمهور محترم و دیگر سیاسیون در مدح حمایت مجلسیان از دولت و لزوم همکاری این دو نهاد برای پیشبرد اهداف بودیم. وکیل‌الدوله بودن به یک وظیفه مقدس تبدیل شد و افرادی که در سخن و رفتار، اقدامات دولت را تایید می‌کردند، افرادی معتدل و با تدبیر معرفی شده و نمایندگان مخالف با برخی حرکت‌های اشتباه دولت، افرادی افراطی و سرخورده و شکست‌ خورده انتخابات و... معرفی می‌شدند.
این دسته‌بندی خودساخته و بی‌منطق به قدری دارای اشکال است که نیازی به توضیح ندارد. وکلای مجلس همانند دولتمردان با توجه به سوگندی که به جای می‌آورند باید مدافع حق و حقیقت و حقوق ملت باشند. اگر دولتی در جهت اهداف و سیاست‌های کلی نظام و حمایت از حقوق ملت گام برمی‌دارد باید از او حمایت کرد و اگر به بیراهه می‌رود باید از اقدام او ممانعت به عمل آورد. این ممانعت برخی اوقات با تذکر، نصیحت، نامه‌نگاری محرمانه و... و گاهی اوقات با استیضاح میسر خواهد شد.
موضوع استیضاح وزیر محترم علوم نمونه دیگری برای تعیین محک اعتدال و قانون‌گرایی برخی افراد و جریانات سیاسی است. علی‌رغم تلاش وافر مجلس و نمایندگانی که اکنون به عنوان استیضاح‌کنندگان نام ایشان اعلام شده برای ممانعت از استیضاح و استفاده از دیگر راهکارها برای تصحیح حرکت خطرناک و نامناسبی که در این وزارتخانه شروع شده و نتایج منفی آن محرز و مشخص شده است، جناب آقای فرجی‌دانا توجهی به این تذکرات و خواسته‌های منطقی نداشت و به همین دلیل مجلس مجبور به استیضاح ایشان گردید. این استیضاح نتایج دیگری نیز به همراه داشت. جریانی که لزوم بررسی عدم کفایت رئیس‌جمهور دولت گذشته را توسط مجلس طلب می‌کرد و آن را از حقوق قانونی مجلس می‌دانست؛ اینک نه تنها استیضاح بلکه سوال کردن را نیز برنمی‌تابد و برای منحرف کردن افکارعمومی از مسایل و مواردی که منجر به استیضاح وزیر علوم گردید با انتشار اخبار کذب و دروغ و... این استیضاح را سیاسی‌ کاری افراطیون مجلس برای به دست آوردن مجدد قدرت معرفی می‌کند.
مجلس در همراهی با دولت کنونی اقدامات موثر و مفیدی انجام داده است. دوری از علنی کردن برخی  اختلاف‌های سیاسی، رای اعتماد به قاطبه نفرات پیشنهادی رئیس‌جمهور محترم برای تصدی وزارتخانه‌ها، زمینه‌سازی برای ایجاد آرامش  روانی در جامعه و ... برخی از اقدامات مجلس بوده است. مجلس تلاش کرده تذکر و اخطار به دولت را به موارد خاص و مهم و غیرقابل اغماض محدود سازد. متأسفانه اکنون از دولت پیام‌هایی صادر می‌شود که نشان می‌دهد بخش‌هایی از دولت محترم فارغ‌ از نظر مجلسیان، به برخی راهبردهای اشتباه خود اعتقاد راسخ دارند و حتی اگر اشخاص مسئول جابجا شوند، سیاست اجرایی‌شان تغییر نخواهد کرد. از دولتمردان محترم انتظار می‌رود به رای و نظر نمایندگان مجلس احترام بگذارند. نباید پیام‌هایی مخابره شود که دولت به کارت‌های زرد و قرمز مجلس توجهی ندارد و مسیر خود را پیش می‌برد بدون آن که در آن تغییر ایجاد کند. تداوم این رفتار و حرکت دولت باعث تشدید اختلاف بین این دو نهاد خواهد شد. اختلافی که برای هر کس نفع داشته باشد، برای مردم و نظام هیچ سودی نخواهد داشت. ظاهرا برخی از دولتمردان معتقدند مجلسی در رأس امور است که مطابق خواست ایشان رفتار نماید و اگر مجلس به تشخیص خود برای صیانت از حقوق ملت عمل نماید، نه تنها در رأس امور نیست بلکه باید به شدیدترین شکل آماج حملات گردد.

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " اشتباه محاسباتی در مذاکره روسای جمهور ایران و آمریکا " در 23 مرداد 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

بعد از حضور رئیس‌جمهور محترم در نیویورک و برقراری تماس تلفنی ایشان و رییس‌جمهور آمریکا، برخی جناح‌ها، افراد و سیاسیون کشور این حرکت را برخلاف تدابیر حضرت آقا و عدول از خطوط ترسیمی نظام تفسیر نمودند.

این افراد این حرکت را یک اشتباه از سوی جناب آقای روحانی و امتیاز دادن به دشمن بدون حصول هیچ نتیجه و منفعت ارزیابی می‌نمودند.

تحلیلی که به مذاق برخی خوش نیامد و این عده به تخریب منتقدان و بعضاً اهانت و تهمت به منتقدان حرکت آقای روحانی روی آوردند. این عده با اشاره به حمایت مقام معظم رهبری از آقای روحانی، حرکت وی را اقدامی مناسب و مدبرانه و باعث بهبود جایگاه سیاسی کشورمان مطرح می‌ساختند.

فارغ از این‌که بخواهیم در خصوص علل و نتایج حرکت جناب رئیس‌جمهور و پذیرش یا عدم پذیرش دلایل ایشان برای مکالمه تلفنی با اوباما بحث کنیم، مقام معظم رهبری  در دیدار نمایندگان و سفرای کشورمان در خارج از کشور تلویحا اظهار داشتند ایشان تماس بین روسای جمهور دو کشور را به صلاح ندانسته و اجازه‌ای برای این کار نداده بودند.

معظم‌له در دیدار سفرا و نمایندگان کشورمان فرمودند: «در گذشته میان مسئولان ما و مسئولان امریکا هیچ ارتباطی نبود اما در یک سال اخیر به خاطر مسائل حساس هسته‌ای و تجربه‌ای که مطرح شد انجام بشود، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماس‌ها، نشست‌ها و مذاکراتی داشته باشند اما از این ارتباطات نه تنها فایده‌ای عاید نشد بلکه لحن آمریکایی‌ها تندتر و اهانت‌آمیزتر شد و توقعات طلبکارانه بیشتری را در جلسات مذاکرات و در تریبون‌های عمومی بیان کردند»

همان‌طور که مشخص است ایشان فرمودند «بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه» به مذاکره بپردازند.

این مسئله می‌تواند رمزگشایی دیگری از حدود و خطوط قرمز ترسیمی توسط مقام معظم رهبری برای سیاست خارجی کشورمان باشد. سیاستی که برابر قانون اساسی، دولت و دستگاه‌های مربوطه موظف به اجرای آن هستند.

نگارنده در  یادداشتی با عنوان «تدابیر نظام برای شفاف‌سازی مذاکرات»  به تدابیر و فرمایش حضرت آقا در جلسات عمومی به‌منظور تنویر افکار عمومی و اطلاع از خطوط قرمز نظام پرداخته بود و به نظر می‌رسد سخنرانی اخیر معظم‌له نیز در همین راستا قابل تأمل و دقت است.

معظم له به‌واسطه حمایت از دولت، از بیان عمومی برخی خطاهای دولت در موضوع سیاست خارجی پرهیز نمودند و اکنون‌که تقریباً برای همگان بی‌نتیجه بودن و حتی تبعات منفی مذاکره با شیطان مشخص ‌شده است، برای این‌که مردم بتوانند حرکت خود را با منویات ولایت، تراز نمایند، این مطلب را اعلام فرموده‌اند.

دولتمردان محترم نیز باید این سخن مقام معظم رهبری را مدنظر قرار داشته باشند که فرمودند:

« نبود رابطه‌ى با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطه‌ى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.»(13/10/1386)

دولت محترم باید این درس را دریافت کند که زمانی که مقام معظم رهبری برای این امر و برقراری رابطه با آمریکا  پیش‌قدم نشده است، تلاش برای ایجاد رابطه با آمریکا، حرکت در پازل دشمن است. حرکتی که می‌تواند ناشی از اشتباه محاسباتی دولتمردان ما باشد و ضروری است نسبت به رفع این اشتباه محاسباتی اقدام نمود.

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " تبعات حمله آمریکا به داعش در عراق " در تاریخ 21 مردادماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است 

دولت امریکا در یک چرخش و تغییر موضع نسبت به گروه تروریستی داعش، اقدام به بمباران مواضع این گروهک در مناطقی از عراق نمود. این حمله باعث تحلیل‌های متفاوت شده است.

ü     برخی این بمباران را نه یک تغییر راهبرد بلکه یک حرکت تاکتیکی و تنها برای فریب افکار عمومی برمی‌شمارند. بهانه این‌که اقدام آمریکا  با داعش به دلیل حمله به اقلیت مسیحی توسط این گروهک بوده، قابل پذیرش نخواهد بود. با توجه به این‌که برخورد داعش با مسیحیان از همان ابتدای اشغال موصل شروع شده بود بنابراین تأخیر غیرقابل توجیه بین زمان اشغال موصل تا زمان حمله آمریکا را نمی‌توان با این موضوع توجیه نمود.

ü     برخی نیز معتقدند که این حمله هشداری به این گروهک برای خارج نشدن از توافقات و دستورات آمریکا می‌باشد. دلیل حمایت آمریکا از این گروه، حرکت در راستای مسیر و نقشه راه ترسیم‌شده از سوی آمریکا می‌باشد که مهم‌ترین آنها تقابل با محور مقاومت در سوریه و مبارزه با آنچه هلال شیعی نامیده شد بوده است و داعش باید در نظر داشته باشد هر حرکتی بیرون از این قاعده با تنبیه و مجازات توأم خواهد بود. به مخاطره انداختن منافع آمریکا در شمال عراق، موضوعی نیست که برای آمریکا قابل پذیرش باشد.

ü     با توجه به اخباری که در خصوص راه‌اندازی این گروهک توسط آمریکا منتشر شده است و از سوی دیگر عدم تحقق راهبردهای اساسی این گروهک و نیز ضرباتی که از ارتش عراق، سوریه، لبنان و حزب ا... دریافت کرده‌اند و مخالفت افکار عمومی و...، برخی معتقدند آمریکا به این نتیجه رسیده که گروهک داعش به پایان خط رسیده و امکان ادامه حیات ندارد؛ لذا آمریکا در حال زمینه‌سازی برای حذف این گروهک می‌باشد تا علاوه بر پاک‌سازی اذهان در خصوص حمایت‌هایی که آمریکا از این گروهک به عمل آورده است، به عنوان منجی بتواند حضور نظامی خود در عراق را تثبیت کرده و گسترش دهد.

فارغ از این تحلیل‌ها و صرف‌نظر از علت و نیز شدت و چگونگی مقابله آمریکا با گروه داعش در عراق، این حرکت و اقدام آمریکا می‌تواند سرمنشأ حوادث آتی باشد از جمله:

1-دولتمردان آمریکایی برای پاسخ به افکار عمومی دچار مشکل خواهند شد که چگونه می‌توان گروهی را که در سوریه حمایت کرده و تسلیحات به آنها می‌دهند، گروه آزادی‌خواه بنامند و در همان حال آن گروه را در عراق مورد تهاجم قرار دهند. آمریکا مجبور خواهد بود که این دوگانگی را مرتفع سازد و یک موضع واحد در قبال این گروهک تروریستی اتخاذ نماید. این موضع واحد قطعاً نمی‌تواند همانند گذشته، حمایت بی‌قید و شرط از این گروهک باشد و همین عدم امکان جانبداری مطابق گذشته از این گروهک می‌تواند در تضعیف گروهک داعش از یک‌سو و در مقابل قرار گرفتن گروهک داعش با آمریکا تأثیرگذار باشد.

2- داعش و برخی افراد طرفدار این گروهک که تاکنون به هر دلیل با توجه به حمایت‌های مالی و نظامی آمریکا از این گروه، منافع آمریکا را تأمین می‌کردند، با توجه به حوادث اخیر سعی در انتقام‌گیری و یا ضربه زدن به منافع آمریکا جهت هزینه‌بر ساختن تغییر موضع آمریکا نسبت به این گروهک خواهند نمود. این مسئله می‌تواند برخی اقدامات تروریستی محدود و هشداردهنده علیه منافع و اماکن غرب باشد. این مسئله می‌تواند آغاز موجی از اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا باشد. موضوعی که از همان ابتدای حمایت نظام سلطه و آمریکا از این گروهک‌ها، به عنوان یک هشدار توسط نهادهای اطلاعاتی و نیز تحلیل گران مطرح می‌شد لیکن توجهی به آن نمی‌شد.

3-شروع اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا می‌تواند باعث ایجاد یک فضای امنیتی مشابه وضعیت بعد از حمله به برج‌های دوقلو در آمریکا گردد و اصولاً شاید یکی از دلایل اقدام اخیر آمریکا، زمینه‌سازی برای این مسئله باشد. نباید فراموش کرد که اکنون آمریکا و نظام سلطه با جنبش 99 درصد و نیز رکود اقتصادی مواجه هستند و در بسیاری از کشورهای غربی، مخالفان جنگ غزه و جنایات رژیم صهیونیستی، هرروزه دست به تظاهرات می‌زنند. در منطقه نیز رژیم صهیونیستی برای فرار از باتلاقی که در آن گرفتار شده است، به دنبال مستمسکی می‌گردد و این مستمسک می‌تواند شروع دور جدید اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا (توسط تروریست‌ها یا سازمان‌های اطلاعاتی نظام سلطه) باشد. نباید فراموش کرد که در ایام اخیر برخی تحرکات توسط افرادی با ظاهر گروه‌های تکفیری و با در دست داشتن پرچم داعش در کشورهای اروپایی انجام شد که بعید نیست برخی از این تجمعات توسط سازمان‌های اطلاعاتی و برای زمینه‌سازی اقدامات تروریستی آتی صورت گرفته باشد.

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " مزیتهای تسلیح کرانه باختری / کدام سلاح ها  اولویت  دارند " در تاریخ 5 مرداد 1393 در خبرگزاری فارس  منتشر شده است.

تعداد شهرک‌های صهیونیست نشین و نظامی رژیم صهیونیستی  در پایان سال 2013 در کرانه باختری به 482 عدد رسیده است و جمعیت شهرک‌نشینان صهیونیست  در کرانه باختری در پایان سال 2012 بالغ بر 563 هزار نفر بوده است. از مجموع چهار و نیم میلیون فلسطینی ساکن سرزمین‌های اشغالی، کرانه باختری و غزه تا اواخر سال 2013 میلادی، دو میلیون و هشتصد هزار نفر در کرانه باختری و یک میلیون و هفتصد هزار نفر در نوار غزه هستند.
 برابر توافق صورت گرفته در قاهره که به «اسلو ـ 2» معروف است، کرانه باختری و نوار غزه به سه بخش «الف»، «ب» و «ج» تقسیم شد. منطقه «الف» تحت حاکمیت کامل حکومت خودگردان قرار گرفت و منطقه «ب» از نظر امنیتی زیر نظر رژیم صهیونیستی باقی ماند اما امور غیرنظامی و غیرامنیتی آن در اختیار حکومت خودگردان گذاشته شد. منطقه «ج» شامل آن دسته از شهرهای کرانه باختری می‌شود که به لحاظ اداری و امنیتی زیر نظر رژیم صهیونیستی باقی می‌مانند. حدود 60 درصد وسعت کرانه باختری به‌عنوان منطقه ج و در اختیار صهیونیست‌ها می‌باشد.
 آنچه می‌تواند به‌عنوان یک نقطه قوت در مقایسه کرانه باختری با نوار غزه مورد توجه قرار گیرد، وسعت این منطقه است. برخلاف نوار غزه که در یک محدوده تقریباً 360 کیلومترمربعی و با دسترسی محدود دارای مشکلات خاص خود است، کرانه باختری وسعتی نزدیک به 6 هزار کیلومترمربع دارد که می‌تواند توان رژیم صهیونیستی را برای کنترل آن با مشکل و محدودیت مواجه سازد و از سویی برگ برنده‌ای برای مبارزان فلسطینی برای استفاده مؤثر از عنصر زمین می‌باشد. ضمن اینکه جمعیت فلسطینیان در این منطقه بیش از نوار غزه است.
 با این وصف یکی از فرصت‌های موجود در کرانه باختری برای گرفتن تلفات از نیروهای اشغالگر، وجود نیروهای نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی در این منطقه است. به‌عبارت‌دیگر برخلاف نوار غزه که نیروهای مقاومت به دلیل خروج اشغالگران از این منطقه توانسته‌اند به تجهیز و تقویت خود در حوزه نظامی و موشکی اقدام نمایند، لیکن به‌هرحال به دلیل عدم دسترسی مستقیم به اشغالگران، امکان تلفات گرفتن از صهیونیست‌ها مهیا نیست و نیروهای مقاومت برای ضربه زدن به صهیونیست‌ها متکی به توان موشکی یا برنامه‌ریزی برای نفوذ به مناطق خارج از باریکه غزه می‌باشند؛ لیکن همان‌طور که ذکر شد این محدودیت برای کرانه باختری وجود ندارد. به‌عبارت‌دیگر در حال حاضر در کرانه باختری با سلاح‌هایی چون آر پی چی و تله‌های انفجاری می‌توان گشت‌های نظامیان صهیونیست و با سلاح سبک و تک‌تیرانداز می‌توان نظامیان صهیونیست را هدف قرارداد.
 از سوی دیگر وضعیت کرانه باختری و مناطق صهیونیست نشین به‌گونه‌ای است که در برخی مناطق فاصله مناطق فلسطینی نشین با شهرک‌های صهیونیستی از چند صد متر تجاوز نمی‌کند و این امکانی برای سلب امنیت از مناطق صهیونیست نشین است. به‌عبارت‌دیگر در اینجا حتی نیازی به موشک‌های کوتاه برد هم نیست و با خمپاره اندازهای 60 mm نیز می‌توان اماکن نظامی و امنیتی صهیونیستی را هدف قرارداد.
 با این وصف در خصوص مسلح ساختن کرانه باختری می‌توان اظهار داشت گام اول ارسال سلاح‌های انفرادی و سبک و تله‌های انفجاری است و در خصوص آموزش نیز اولویت اول تربیت تک‌تیرانداز است.
 این اقدامات در کوتاه‌مدت می‌تواند رژیم صهیونیستی را با چالش و بحران امنیتی مواجه سازد و در صورت تداوم و دقت در اجرا، باعث تحمیل تلفات سنگین به این رژیم گردد. این موضوع باعث خواهد شد رژیم صهیونیستی همانند جنوب لبنان و نوار غزه در کیفیت و نوع حضور عناصر نظامی خود در این منطقه بازنگری و تجدیدنظر نماید. در این صورت امکان گسترش مسلح سازی کرانه باختری از لحاظ کیفیت و کمیت سلاح‌های ارسالی میسر خواهد شد. اگر ارسال تجهیزات به نوار غزه تنها متکی به گذرگاه رفح و تونل‌های زیرزمینی این منطقه باشد، با توجه به مرز طولانی کرانه باختری با کشور اردن، این مجهز سازی می‌تواند خیلی راحت‌تر صورت پذیرد و با توجه به امکان ساخت بسیاری تجهیزات موشکی و... در داخل این منطقه، حتی نیازی به ارسال تجهیزات نیز وجود نخواهد داشت و فلسطینیان این امکان را خواهند داشت که خودشان نسبت به ساخت این سلاح‌ها و تجهیزات اقدام نمایند.
 تصور این موضوع برای رژیم صهیونیستی که در جنگ آینده، مبارزان فلسطینی برای هدف قراردادن مناطقی در شمال سرزمین‌های اشغالی، به‌جای موشک‌هایی با برد بیش از 150 کیلومتر برای شلیک از نوار غزه، با موشک‌هایی با برد کمتر از پنجاه کیلومتر قادر به هدف قراردادن تمام نقاط راهبردی این رژیم و با موشک‌هایی با برد کمتر از 10 کیلومتر قادر به ناامن کردن فرودگاه بن گورین باشند، کابوسی دردناک است و این تصور زمانی که موضوع تهاجم زمینی در دستور کار قرار گیرد، ویران‌کننده خواهد بود. تصور این‌که ماشین نظامی صهیونیستی در دو جبهه دور از هم و با عرض زیاد بخواهد درگیر شود، برای رژیمی که در نبرد زمینی در باریکه غزه و یا جنوب لبنان با دادن تلفات سنگین و با افتضاح، مجبور به عقب‌نشینی شده است، قطعاً خوشایند نخواهد بود.
 نظرسنجی‌های اخیر نشان داده که بیش از 85 درصد ساکنان کرانه باختری با مقاومت علیه صهیونیست‌ها موافقت دارند و سابقه درگیری و تظاهرات مردم و به‌خصوص جوانان کرانه باختری با نظامیان صهیونیست نشان داده که آمادگی لازم برای شروع عملیات مسلحانه علیه صهیونیست‌ها در کرانه باختری فراهم است. آنچه لازم است در دستور کار قرار گیرد، به فعلیت رساندن این توانایی است. اقدامی که بخشی از آن سخت‌افزاری و با رساندن سلاح و تجهیزات و بخش دیگر نرم‌افزاری  و با دادن روحیه و تهییج جوانان غیور فلسطینی و ارائه آموزش‌های نظامی به ایشان فراهم خواهد شد.

  • ali akbari