پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

این مطلب 24 بهمن ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

برخی کشورهای غربی تعطیلی سفارت خود در یمن را اعلام نمودند و به نظر می‌رسد در پی اجرای سناریویی هستند که برای این کشور تدارک دیده‌اند. بعد از آنچه به دروغ و به منظور دشمن سازی و اختلاف‌افکنی بین مسلمانان، تهدید هلال شیعی نامیده شد و از لزوم هماهنگی نظام سلطه و ایادی منطقه‌ای آن برای مقابله با این تهدید سخن رانده شد، اکنون نظام سلطه، فروپاشی و از دست رفتن خاکریزهای خود را مشاهده و از ناتوانی برای مهار این موج فروپاشی آگاه است؛ لیکن تلاش دارد هرچند سردرگم، پاتک‌های متقابلی را به منظور بازپس‌گیری نقاط ازدست‌رفته و یا تأخیر در حرکت و موج ایجاد شده ملت‌های منطقه انجام دهد. یکی از نقاط حساس در این میان کشور یمن است. نقطه‌ای سوق‌الجیشی و حساس که از دست دادن آن می‌تواند تبعات راهبردی برای نظام سلطه و به خصوص عربستان سعودی داشته باشد. بر همین اساس شاهد سناریوهای مختلفی برای شکست و یا به انحراف کشاندن حرکت مردمی در این کشور هستیم. به نظر می‌رسد نظام سلطه امید داشت همانند تجربه به شکست کشاندن حرکت اسلام‌گرایان الجزایر در سال 1992، با استعفا و کنار کشیدن رییس‌جمهور یمن، زمینه را برای انجام یک کودتا فراهم سازد. جبهه نجات اسلامی الجزایر که توانسته بود در انتخابات سال 1991 با رأی اکثریت مردم، خود را در آستانه پیروزی نهایی و کسب قدرت ببیند به ناگاه با توطئه‌ای که رخ داد نه تنها قدرت را از دست داد بلکه اعضا آن با زندان و ... مواجه گردیدند. «شاذلی بن جدید» رییس‌جمهور وقت الجزایر پس از سیزده سال ریاست جمهوری، تحت فشار نظامیان که به‌شدت با تسلط اسلام‌گرایان مخالف بودند، در 21 دی 1370 / 11 ژانویه 1992 از مقام خود کناره‌گیری کرد. او قبلاً در 14 دی / 4 ژانویه همان سال، در پی توطئه ارتش، مجلس ملی را نیز منحل کرده بود تا رئیس مجلس، عبدالعزیز بِلْخادم، نتواند طبق قانون اساسی جانشین وی شود؛ با کنار رفتن او خلأ سیاسی بزرگی در کشور ایجاد شد و زمینه برای کودتای نظامیان فراهم آمد. البته عدم حضور به موقع در صحنه مردم و عدم تدبیر مسئولین جبهه نجات اسلامی در این موضوع بی‌تأثیر نبود و اگر این جنبش فراخوان اعضا و مردم را صادر می‌نمود ممکن بود می‌توانست مانع کودتای نظامیان گردد.

به نظر می‌آید نظام سلطه قصد داشت این سناریو را در یمن تکرار نماید لیکن هوشیاری انقلابیون یمن مانع از موفقیت این اقدام گردید. دوم بهمن‌ماه امسال ساعاتی پس از استعفای دولت یمن به ریاست خالد بحاح، عبدربه منصور هادی رئیس‌جمهوری این کشور نیز استعفای خود را تقدیم پارلمان کرد. این دو اتفاق با آغاز اجرای توافقنامه صلح و مشارکت برای پایان دادن به بحران یمن میان حوثی‌ها و رئیس‌جمهوری یمن همزمان شده بود و اصرار انقلابیون در بازپس‌گیری استعفا از سوی رییس‌جمهور نیز بی‌نتیجه ماند

 متعاقب این وضعیت رهبر حوثی‌های یمن در سخنرانی خود خاطرنشان کرد: «رئیس‌جمهوری مستعفی و دولتش می‌خواستند با ایجاد خلأ قدرت، سازمان‌های حکومتی را تعطیل کنند.» وی افزود: «برخی نیروهای شکست‌خورده در داخل که از خارج حمایت می‌شوند، تلاش می‌کنند انقلاب و ملت یمن را تحت اختیار خود بگیرند . به همه دنیا می‌گوییم که ملت یمن شایسته رسیدن به اهداف قانونی خویش است.» انقلابیون یمن با تدبیر و فراست این توطئه را خنثی کردند. اکنون مشخص شده که سناریوی ایجاد خلأ قدرت نتوانسته انقلاب یمن را با شکست مواجه سازد و به نظر می‌رسد راهبرد دوم یعنی استفاده از قدرت سخت در دستور کار نظام سلطه قرارگرفته است.

در حادثه مشکوک حمله به دفتر نشریه فرانسوی شارلی ابدو، گروهی که خود را القاعده یمن می‌نامید مسئولیت حمله را بر عهده گرفت. ناصر بن علی انسی، سخنگوی القاعده یمن در پیام ویدئویی با «قهرمان» خواندن عوامل حمله تروریستی به شارلی ابدو گفت که آن‌ها استخدام شدند و این عملیات در راستای «خشنودی مسلمانان» انجام شد. وی اضافه کرد: «ما به‌عنوان القاعده شبه‌جزیره عربستان مسؤولیت این عملیات را به‌عنوان انتقام بر عهده می‌گیریم.» این رهبر القاعده یمن همچنین گفت که حمله علیه نشریه شارلی ابدو با دستور ایمن الظواهری رهبر این گروه تروریستی صورت گرفته است.

طی چند روز گذشته اخباری از تعطیلی سفارت برخی کشورهای غربی در یمن منتشر می‌گردد و در تمام این موارد ناامنی در یمن و عدم توانایی این کشور در مقابله با تروریسم بهانه این اقدام برشمرده می‌شود ازجمله:

سفارت فرانسه در بیانیه‌ای اعلام کرد که قصد دارد سفارت خود در صنعا را از روز جمعه تعطیل کند. همچنین این سفارت از شهروندان خود در یمن خواست در اسرع وقت از این کشور خارج شوند. سفیر اتحادیه اروپا در یمن نیز تصمیم گرفت به دلایل مشکلات امنیتی، این کشور را ظرف دو روز آینده ترک کند. وزارت دفاع آمریکا نیز اظهار داشت ناامنی‌های سیاسی در یمن بر قدرت این کشور در مبارزه با تروریسم تأثیر خواهد گذاشت. در همین حال مقامات آمریکا تصریح کردند: سفارت آمریکا در صنعا به دلیل اوضاع امنیتی نابسامان در یمن بسته خواهد شد. وزارت خارجه انگلیس هم به دلیل نگرانی‌های امنیتی سفارتخانه خود در صنعا را بست و دیپلمات‌های خود را از یمن خارج کرد.

این موارد حکایت از انجام توطئه‌ای خطرناک علیه انقلابیون یمنی دارد و به نظر می‌رسد تقابل بین سلفی‌های یمن به‌عنوان مزدوران انجام جنگ نیابتی از سوی نظام سلطه (مشابه سوریه و عراق) علیه  مردم یمن و طرفداران انقلاب می‌تواند بخشی از سناریوی نظام سلطه باشد. این راهبرد می‌تواند با بروز ناامنی در یمن زمینه‌ساز جنگ داخلی و اقدامات تجزیه‌طلبانه و به انحراف کشاندن قیام مردم باشد. البته اقدام مستقیم نظام سلطه به بهانه انتقام از القاعده یمن (مشابه حمله به افغانستان به بهانه پاسخ به حادثه 11 سپتامبر) نیز می‌تواند به‌عنوان یک تحلیل مورد توجه قرار گیرد. اقدامی که زمینه‌های آن طی ایام اخیر تا حدودی فراهم گشته است. روزهای آینده یمن آبستن حوادث مهمی است که هوشیاری و تدبیر انقلابیون و مردم یمن را برای گذر از این توطئه‌ها می‌طلبد.

  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان 12 بهمن ماه 1393 منتشر گردید

هنوز زمان زیادی از آنچه رییس‌جمهور در خصوص لزوم عبرت‌آموزی از عاشورا در باب مذاکره با دشمن بیان داشتند نمی‌گذرد که اکنون از شهامت قبول صلح از سوی امام سخن گفته می‌شود. «امام راه اعتدال، پیشرفت و توسعه را آموخت. امامی که در مقاطع مختلف در برابر دشمن و استکبار ایستادگی کرد و استکبارستیزی را به ما آموخت شهامت آن را داشت تا آن روز که ضروری است راه صلح را برگزیند و مسیر توسعه و ثبات کشور را ادامه دهد.»(روحانی 1393/8/11) این چندمین بار است که رییس‌جمهور محترم از چنین ادبیاتی استفاده می‌نماید و از میان تمام محاسن و ویژگی‌های بزرگان و اولیا الهی، به پیمان‌های صلح ایشان توجه می‌نماید. به راستی علت این همه اظهارات برای تثبیت لزوم صلح با دشمن به چه معنا است؟ جناب آقای روحانی که خود را یک حقوقدان معرفی نموده بود و نه سرهنگ، در سخنانی دیگر، صلح حدیبیه را به عنوان شاهکار حقوقی پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله معرفی نموده و ظاهراً قرار است ایشان نیز یک پیمان صلح را به عنوان شاهکار دوره ریاست جمهوری خویش به یادگار بگذارد و برای آماده‌سازی افکار عمومی و پذیرش این راهبرد، از هر موقعیتی برای طرح این راهبرد استفاده می‌نماید؛ اما سؤال اساسی این است که طرف مقابل قرارداد صلح مدنظر ریاست محترم جمهور، کیست و مفاد این پیمان چگونه خواهد بود؟

طرف مقابلی که قرار است با او صلح شود، دولت آمریکا است. شیطان بزرگ که از روز نخست پیروزی انقلاب در راستای براندازی این نظام تلاش کرده و از هر حربه‌ای اعم از سخت و نیمه سخت و نرم برای این راهبرد استفاده نموده است. مسدود کردن دارایی‌های ایران در آمریکا، حمایت از گروه‌های برانداز و جدایی‌طلب، طراحی کودتا در ایران، تشویق و تحریک صدام به حمله به ایران، درگیری نظامی مستقیم با ایران، حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تحریم‌های اقتصادی علیه ایران و... تنها بخشی از اقدامات امریکا علیه ملت ایران است. با تمام این تفاسیر و در زمانی که آمریکا خود را ابرقدرت می‌دانست هرگز امام راحل از صلح با آمریکا سخنی بر زبان نیاوردند بلکه همواره از لزوم مقاومت و مقابله با شیطان بزرگ سخن می‌گفتند. حتی در پیام پذیرش قطعنامه نیز این مسئله کاملاً مشهود است و بنابراین نمی‌توان قبول قطعنامه در مقابل کشور همسایه و مسلمان عراق که با زمامداری سفاکی چون صدام و به تحریک آمریکا به ایران حمله کرده بود را مبنایی برای صلح با امریکا دانست. حتی در حوادث بعد از قبول قطعنامه نیز حضرت امام با مشاهده حضور مردم درصحنه و حوادث به وجود آمده فرموده بودند اگر این شرایط را می‌دانستم، قطعنامه را نمی‌پذیرفتم. (نقل به مضمون)

با این تفاسیر مناسب است جناب آقای روحانی وضعیتی که باعث می‌شود ایران اسلامی مجبور به صلح با آمریکا باشد را برای مردم تشریح فرمایند تا موضوع بر همگان روشن شود.

آیا آمریکا از سر دوستی و صلح و صفا وارد شده است که ما بگوییم امریکا دست از استکبار خویش برداشته است؟ این همه تحقیر و توهین به ایران و ایرانیان در مدت استقرار دولت محترم کنونی اعم از اظهارات آن زنیکه مبنی بر وجود فریبکاری در ژن ایرانیان تا سخن از تلاش برای برچیدن حتی پیچ و مهره‌های مراکز هسته‌ای کشورمان، خلاف این موضوع را اثبات می‌نماید.

آیا قدرت آمریکا افزایش یافته است که مجبور باشیم در مقابل این قدرت تسلیم شویم و یا این‌که ما ضعیف شده‌ایم؟ کشوری که در اوان حکومت خویش و بدون تجربه و با ارتشی که روسای آن اعدام یا فراری بودند و مستشاران غربی نیز آن را ترک کرده بود و تنها به مدد ایمان و اراده فرزندان انقلاب در ارتش و سپاه و بسیج و دیگر نیروهای جان‌برکف، موفق به غلبه بر دشمن تا دندان مسلح و متکی به نظام سلطه و شرق و غرب زمان گردیده است، آیا اکنون با این همه توانایی و تجهیزات از حمله نظامی ترسی به خود راه می‌دهد؟  در آن سوی میدان مبارزه آمریکایی که زمانی که در شرق و غرب عالم، انا رجل سر می‌داد و مبارز می‌طلبید اکنون از حل مشکلات درونی خویش عاجز است. با این تفاسیر آیا روا است که بگوییم ما مجبور به قبول صلح هستیم؟

سؤال دیگر این است که مفاد پیمان صلح مورد نظر ریاست محترم جمهور چیست و چه تضمینی برای رعایت مفاد این پیمان از سوی دشمن وجود دارد؟ دولتی که سوابق خلف وعده و شکستن سوگند و قول انها بر تمام مردم ایران و جهان آشکار است، آیا در این مورد به طور استثنا به مفاد صلح پایبند خواهد بود؟ اگر چنین است که لااقل در مذاکره با دولت کنونی ایران، باید نشانه‌های آن را بروز می‌داد. عدم راه دادن سفیر و نماینده کشورمان در سازمان ملل از سوی دولت آمریکا و تشدید تحریم‌ها و نقض توافق ژنو  نشانه‌هایی از عدم رعایت قول و قرار توسط دشمن است و بنابراین برای دیگر توافقات نیز همین موضوع رخ خواهد داد.

به راستی چه چیزی تغییر کرده است؟ آن مؤلفه‌هایی که باعث انتخاب راهبرد دولت محترم گردیده کدام است؟ با عرض پوزش به نظر می‌رسد آنچه تغییر کرده، نگرش برخی دولتمردان است که در فضای ناتوی فرهنگی و جنگ روانی و تبلیغاتی سنگینی که دشمن به راه انداخته است، دچار اشتباه محاسباتی گردیده‌اند. این اشتباه محاسباتی زمانی که در رفتارهایی شخصی و فردی بروز می‌یابند تأثیرات اندکی دارند لیکن اگر بخواهند مبنای اقدام برای آینده کشور قرار گیرد، می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری وارد نمایند. برای برطرف نمودن این اشتباه محاسباتی، توجه به رهنمودهای مقام معظم رهبری بهترین و مؤثرترین رویکرد خواهد بود. اگر در سخنان خویش به اسوه حسنه الهی یعنی رسول رحمت و مهربانی و یا امام راحل اشاره می‌کنیم خوب است به این نکته توجه نماییم که ولایت فقیه ادامه راه انبیا است و در هر زمان، پذیرش فرامین ولی فقیه زمان است که خیر دنیا و آخرت برای افراد و کشور را در پی خواهد داشت. آنچه امام خامنه‌ای برای گذر از این شرایط تجویز فرموده‌اند اقتصاد مقاومتی و توجه به درون است و نه چشم دوختن به دستان دشمن.

 

  • ali akbari

این مطلب 11 بهمن ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

سخنرانی روز جمعه دبیر کل حزب‌الله لبنان، حاوی نکات ویژه در نحوه مقابله مقاومت با دشمن صهیونیستی بود. بر پایه «راهبرد ضربت متقابل» حزب‌الله اجازه نمی‌دهد که رژیم صهیونیستی عملیات نظامی علیه مقاومت انجام دهد و در مقابل آن جواب و عکس‌العملی را دریافت ننماید. به همین دلیل شاهد بودیم در دو مورد اقدامات نظامی صهیونیست‌ها، حزب‌الله دو عملیات ویژه انجام داد که متناسب با عملیات دشمن صهیونیستی و با کیفیت تقریباً مشابه اقدام دشمن بوده است. عملیات 15 مهرماه در نزدیکی پایگاه سدانه در مزارع شبعا که یک تانک صهیونیستی با یک تله انفجاری مورد حمله قرار گرفت. این عملیات توسط گروه شهید علی حسن حیدر انجام پذیرفت که نام این گروه برگرفته از نام شهید مقاومت بود که مدتی قبل در حین خنثی‌سازی تله انفجاری دشمن به شهادت رسیده بود و عملیات روز چهارشنبه که کاروان خودرویی رژیم صهیونیستی در مزارع شبعا با موشک مورد حمله قرار گرفت و گروه شهدای القنیطره به عنوان گروه عمل‌کننده معرفی گردید تا دشمن بداند که این عملیات پاسخ کدام عملیات دشمن بوده است. برابر راهبرد ضربه متقابل، انتخاب هدف برای عملیات نظامی با آرامش و برنامه‌ریزی و البته سرعت مناسب و قابل قبول و بدون تأخیر فراوان و محدود به جغرافیای عملیات انجام شده توسط دشمن صهیونیستی انجام می‌پذیرد و حتی در نوع مهمات استفاده شده نیز سعی می‌گردد از همان راهبرد دشمن استفاده شود، یعنی موشک جواب موشک و استفاده از تله انفجاری در مقابل تله انفجاری. قبل از عملیات روز چهارشنبه، تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌هایی از سوی برخی افراد و منابع منتشر گردید مبنی بر اینکه حزب‌الله از موشک برای انهدام برخی مراکز در داخل سرزمین‌های اشغالی استفاده خواهد کرد و یا برخی افراد و اهداف غیرنظامی در لیست ترور حزب‌الله قرارگرفته‌اند و امثالهم. عملیات حزب‌الله تمام این تحلیل‌ها را ابطال نمود و نشان داد که حزب‌الله خردمندانه و در چارچوب راهبرد و هدف‌گذاری خود اقدام می‌کند و دیگران نمی‌توانند جنبش مقاومت را تحریک نمایند تا از این راهبرد خردمندانه خود خروج نماید.

اکنون به نظر می‌رسد با توجه به سخنرانی سید حسن نصرالله، تغییراتی در راهبرد جنبش مقاومت ایجاد شده است و محدوده جغرافیایی و نوع اهداف مورد حمله حزب‌الله از این پس با گذشته تغییراتی خواهد داشت. سید حسن نصرالله در بخش پایانی سخنرانی خویش اظهار داشت: «و ما در گذشته بین ترور و عملیات نظامی تفاوت قائل بودیم و جواب هر عملیات نظامی را می‌دادیم؛ اما الآن هر گروهی از حزب‌الله یا هر جوانی ترور شود ما اسرائیل را متهم می‌کنیم و پاسخ آن را در زمان و با روشی مناسب، حق خود می‌دانیم»

نباید فراموش کرد حزب‌الله در مقابل ترور برخی از رهبران و اعضا خود، رژیم صهیونیستی را عامل این ترورها معرفی و اعلام نمود انتقام این عملیات را از دشمن صهیونیستی خواهد گرفت بااین‌حال رژیم صهیونیستی هیچ‌گاه رسماً مسئولیت این ترورها را بر عهده نگرفت. علاوه بر این بر پایه راهبرد جنگ نیابتی، این رژیم منحوس برخی از اقدامات و عملیات سیاه خود را به تروریست‌های اجاره‌ای محول می‌نماید تا خود را درگیر مستقیم با جبهه مقاومت ننماید. با توجه به سخنرانی سید حسن نصرالله از این پس رژیم صهیونیستی مسئول مستقیم تمامی اقدامات علیه افراد و اماکن مقاومت خواهد بود و تفاوتی نخواهد کرد که این اقدام در کدام جغرافیا و توسط چه افراد یا گروه‌هایی صورت پذیرد؛ از این پس تفاوتی نمی‌کند اقدامات علیه مقاومت توسط کدام یک از جبهه النصره، داعش، تکفیری‌ها و... انجام خواهد شد. مهم این است که سمت پیکان مقابله حزب‌الله به سمت رژیم صهیونیستی خواهد بود به عبارت دیگر به ازاء هر حمله در هر کجا و توسط هر گروهی علیه حزب‌الله، رژیم صهیونیستی باید آماده دریافت ضربه از حزب‌الله باشد. ضرباتی که این رژیم منحوس دردناک بودن آن را تجربه کرده و ناتوانی خود را مقابل این ضربات مشاهده نموده است. این راهبرد علاوه بر تحمیل شرایط نبرد به دشمن که خود نوعی پیروزی راهبردی خواهد بود، دشمن صهیونیستی را در انتخاب اهداف ترور با مشکل مواجه ساخته و هزینه‌های هرگونه اقدام را بسیار بالا خواهد بود، ضمن اینکه راهبرد جنگ نیابتی دشمن صهیونیستی را نیز ابطال خواهد نمود.

  • ali akbari

این مطلب 20 دی ماه 1393  با عنوان " حادثه 11 سپتامبر ، این بار در فرانسه "در خبرگزاری فارس منتشر گردید.
مدل و الگوی حمله تروریستی در فرانسه و برج‌های دوقلوی نیویورک تفاوتی با یکدیگر ندارد و تنها زمان و مکان تغییر کرده است. بدون هشدار قبلی و درحالی‌که شهر در آرامش است به ناگهان خبری منتشر می‌شود که در قلب فرانسه یک حادثه تروریستی رخ داده است و تمام شبکه‌های بین‌المللی صحنه خشونت‌بار شلیک و زدن تیر خلاص به یک پلیس را نمایش می‌دهند و اعلام می‌شود چند نفر در این حمله به قتل رسیده‌اند. درحالی‌که هنوز جامعه مخاطبین در شوک این حمله به سر می‌برند اخبار منتشره از حمله به یک پلیس زن و نیز گروگان‌گیری در نقطه‌ای دیگر از شهر سخن می‌رانند. نیروهای امنیتی و ارتش در شهرها مستقرشده و مدارس، مغازه‌ها و... تعطیل‌شده‌اند. جاده‌های شهر محل تردد تانک و زره‌پوش‌های نظامی شده است و تمام این‌ها حکایت از یک برنامه گسترده اطلاعاتی و امنیتی دارد. در حادثه نیویورک نیز مشابه همین اخبار از رسانه‌ها منتشر گردید. حمله به برج‌های دوقلو و همزمان انتشار اخباری از ربایش هواپیماهای دیگر و اصابت آن‌ها به اماکن و ساختمان‌هایی در نقاط مختلف آمریکا و در خصوص عاملین این اقدام تروریستی، این بار نیز انگشت اشاره به سمت مسلمانان است و به طور اتفاقی مشابه حادثه یازده سپتامبر، البته این بار به جای کشف پاسپورت یکی از مهاجمین که در سقوط هواپیما و آوارشدن برج‌ها، معجزه‌وار سالم مانده بود، تروریست‌هایی که علی‌رغم خشونت و سرعت عمل در اقدام و فرار از معرکه، ظاهراً کمی اختلال حواس داشته‌اند! کارت شناسایی خود را در ماشین جاگذاشته بودند تا پلیس بدون دردسر آن‌ها را شناسایی کند. همزمان داعش نیز با صدور اطلاعیه و بیانیه از این اقدام تروریستی حمایت و آن را نقطه آغاز حملات به اصطلاح مجاهدان در اروپا می‌نامد.

سؤال مهم این است که هدف از اجرای این سناریو چیست؟ آیا فرانسه نیز قصد دارد مشابه آمریکا و به بهانه مقابله با تروریسم، جنگی جدید راه بیندازد؟ آیا غرب به شمارش معکوس برای نابودسازی داعش روی آورده است؟ آیا ائتلاف علیه داعش به حمله گسترده به سوریه و یا عراق به بهانه نابودی داعش اقدام خواهد کرد؟ مدل و الگوی بعدی که قرار است جایگزین داعش گردد، کدام است؟ و ده‌ها سؤال دیگر در این خصوص متصور است که افکار عمومی و نخبگان و تحلیل گران به دنبال یافتن پاسخ برای آن‌ها هستند.

آنچه مشخص است اینکه دونفری که به عنوان مظنونین اصلی این حادثه معرفی شده بودند اکنون به قتل رسیده و زبانی برای بازگو کردن حقایق ندارند و لاجرم افکار عمومی هرچه پلیس فرانسه بگوید باور خواهند کرد. پلیسی که در اوایل سال جدید میلادی به جای اینکه مطابق سنت سال‌های اخیر فرانسه بیش از پنجاه‌هزار نیرو برای مقابله با آتش زدن خودروها توسط جوانان معترض فرانسوی به خیابان‌ها اعزام نماید و سرانجام نیز توفیقی در این مأموریت و اقدام نداشته باشد، اکنون با همدردی و همراهی مردم با پلیس مواجه شده است و مردم را گوش به فرمان و مطیع محض خویش می‌یابد. این گوش‌به‌فرمانی را می‌توان از پنجره‌های بسته خانه‌های مردم که به درخواست پلیس باز نمی‌شوند به وضوح مشاهده نمود.

اولاند که حدود یک ماه پیش بر اساس نظرسنجی‌های معتبر در نازل‌ترین سطح از محبوبیت در بین فرانسویان (با محبوبیت حدود 13 درصد) مواجه بود و دولت خود را در آستانه فروپاشی می‌دید اکنون فرمانده و ناطق مطلق کشور شده و به ایراد نطق در خصوص مقابله با تروریسم می‌پردازد.

فارغ از اقداماتی که فرانسه و غرب به این بهانه در روزهای آتی انجام خواهند داد، این نکته قابل‌انکار نیست که امروز امنیت نقطه‌ای و منطقه‌ای نیست بلکه دارای سیالیت است. نمی‌توان در خانه همسایه آتش افروخت و در خانه خویش آسوده زیست. این آتشی است که همه جا را می‌سوزاند. اعزام جنگجویان به سوریه به بهانه سرنگونی حکومت قانونی بشار اسد با عناوین دروغین ایجاد دموکراسی و... اکنون دامن‌گیر غرب شده است و به زودی بیش از آنچه در فرانسه مشاهده گردید، در اروپا باید شاهد حوادثی از این قبیل بود مگر آن‌که دولتمردان اروپایی این تهدید را درک و برای مقابله با آن تمهیدات منطقی و مناسب را اتخاذ نمایند. تروریست خوب و بد وجود ندارد. حمایت از ارتش آزاد و یا مخالفان معتدل نظام سوریه و مخالفت با تروریست‌های افراطی داعشی تنها بازی با الفاظ است و در واقعیت هیچ تفاوتی بی داعش و این تروریست‌های به ظاهر معتدل وجود نداشته و نخواهد داشت.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 28 دی ماه 1393 منتشر گردید.

در ایام انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، برخی از نامزدهای محترم برای تبیین دیدگاه خود در خصوص فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان، سخنان و اظهاراتی را مطرح نمودند. از جمله جناب آقای روحانی که در حال حاضر به عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم ایران برگزیده شده‌اند، بر چرخیدن همزمان سانتریفیوژها و زندگی مردم تاکید ورزیده بودند. ایشان با نامناسب خواندن رفتار و عملکرد تیم قبلی مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان و با طرح این موضوع که میز مذاکرات محل بده بستان است و نه بیانیه و نطق‌خو‌انی، بیان نمودند: «سانتریفیوژ خیلی خوب است بچرخد به شرط اینکه زندگی مردم و کارخانه‌ها هم بچرخد... باید با تدبیر با دنیا مذاکره کنیم. مگر کشور از تحریم و جنگ نجات داده نشد و در قبل ما این کار را نکردیم؟ باید فرصت لازم ایجاد شود فرصت لازم با مذاکره واقعی ایجاد می‌شود نه با بیانیه خواندن پشت میز مذاکره. سیاست خارجی همیشه برایمان مهم بوده، امروز به خاطر شرایط حساس، از همیشه مهم‌تر است. باید افرادی حکومت و قدرت را در دست گیرند که تجربه لازم را برای حل مسائل هسته‌ای و بقیه مسائل داشته باشند تا مشکل مردم را حل کنند.»
اکنون از خرداد 1392 که این موارد مطرح گردید بیش از یک سال و نیم می‌گذرد و مردم به این امید که دولت بتواند در تحقق این شعار خود موفق شود از اقدامات تیم مذاکره‌کننده حمایت کرده و حتی در مقابل القاب و سخنان بعضا نامناسبی که از برخی دولتمردان خطاب به منتقدین راهبرد دولت استفاده شده، گذر نموده‌اند؛ با این وصف و در حالی که امید بر این بود دولت محترم به شعار خود پایبند باشد، به ناگاه ریاست محترم جمهور در همایشی اظهار می‌دارد که «در توافق ژنو بخشی از تحریم‌ها در حوزه خودرو، پتروشیمی و کشتیرانی برطرف شد و بخشی از اموال بلوکه شده ما آزاد شد که در مقابل ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و بگوییم فلان نوع غنی‌سازی که در حال حاضر به آن نیاز نداریم برای مدتی متوقف می‌شود و آیا این کار به معنای زیر سوال رفتن آرمان‌ها و اصول ما است؟... آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست، بلکه آرمان به مغز و قلب و اراده ما وصل است». فارغ از بازتاب این سخنان در جهان و نگرش مذاکره‌کنندگان 5+1 به این سخنان و تاثیر سوء این مطالب در توانایی برای چانه‌زنی در مذاکرات آتی از سوی طرف ایرانی، شایسته است جناب آقای روحانی به این موضوع توجه نمایند که تعطیل کردن چرخش سانتریفیوژها به معنای دست کشیدن از شعار اصلی این دولت است. اگر قرار بود که چرخ کارخانه‌ها و زندگی مردم با تعطیل کردن و متوقف کردن چرخش سانتریفیوژها حاصل می‌شد، جناب رئیس‌جمهور باید به صراحت در شعارهای انتخاباتی خود  این نکته را متذکر می‌گردید و این حق را به مردم واگذار می‌نمود که آیا فردی را که چنین شعاری را مطرح می‌سازد به عنوان رئیس‌جمهور  انتخاب می‌نمایند یا خیر؟ قطعا انتخابات در کشور نوعی رفراندوم است که مردم با حاضر شدن در پای صندوق‌های رای و انتخاب یک فرد خاص، در واقع بر شعارها و راهبرد فرد منتخب، آری می‌گویند و انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز همین‌گونه است و  مردم به چرخش همزمان سانتریفیوژها و کارخانه‌ها رای داده‌اند. (این مطلب را می‌توان پاسخی به موضوع رفراندوم که اخیرا برخی دولتمردان مطرح نموده‌اند، دانست) ولی اگر اکنون برای جناب آقای روحانی مشخص شده که امکان چرخش همزمان این دو وجود ندارد، قطعا بخشی از اطلاعات ایشان در زمان تبلیغات انتخاباتی اشتباه بوده است و سخنان ریاست محترم جمهور بر مبنای اطلاعات غلط و یا ناکافی بوده است و بنابراین با توجه به اینکه تحلیل‌ها بر پایه اطلاعات به دست می‌آیند، ممکن است برخی تحلیل‌هایی که جناب آقای روحانی در ایام انتخابات در موضوعات مختلف و از جمله در خصوص تیم مذاکره‌کننده قبلی کشورمان بیان فرموده بودند نیز اشتباه و خطا بوده است که در هر دو صورت شایسته است رئیس‌جمهور محترم باید برای مردمی که دانستن را حق ایشان می‌داند، این مسئله را مشخص فرمایند

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 23 دی ماه 1393 منتشر گردید .

چند گردشگر به دام قبیله‌ای آدمخوار افتاده بودند. آدم‌‌خوارها چند نفر از گردشگران را کشته و پوست آنها را جدا کردند. گردشگری که زنده بود علت را پرسید،‌ گفتند گوشتشان را می‌خوریم و از پوستشان قایق درست می‌کنیم. گردشگر با چاقو به شکم خود ضرباتی وارد کرد و خطاب به آدم‌خوران گفت: قایقتان را سوراخ کردم!

اگر آن گردشگر به جای خودزنی، آدم‌خوارها را می‌زد ممکن بود زنده مانده و موفق به فرار شود و نیازی به خودکشی نداشت. این حکایت برخی از خودی‌ها است. آمریکا به عنوان شیطان بزرگ و رژیم صهیونیستی به عنوان یک رژیم حرامزاده در منطقه مشغول آدمکشی هستند و برخی داخلی‌ها به جای اینکه با سلاحی که در دست دارند با این آدم‌خوارهای شیک‌پوش و اتو‌کشیده بجنگند، به خود و خودی‌ها ضربه و لطمه می‌زنند.
آمریکای جنایتکار که با طرح تحریم‌های فلج‌کننده، حتی از رسیدن داروهای بیماران سرطانی جمهوری اسلامی ممانعت به عمل آورده و به آدم‌کشی پنهان می‌پردازد، ناتوان از برچیدن تاسیسات هسته‌ای کشورمان، به یاوه‌گویی روی آورده است و دلیل عمده ناتوانی دشمن، توانایی دفاعی کشورمان است. توانایی موشکی که به لطف همت دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا، شهید حسن طهرانی‌مقدم باعث اقتدار ایران اسلامی شده است. در این میان برخی در داخل کشور به کنایه بر این توانمندی نیروهای مسلح، اظهار می‌دارند اقتدار را به جای برد موشک در کشاورزی باید جست‌وجو کرد.
در اینکه اگر ملتی برای تهیه مایحتاج و قوت خود دست به دامن بیگانه شود باید فکری به حال خود کند شکی نیست، بلکه سخن اینجا است که آیا کم‌‌کاری در بخش کشاورزی، دلیلی برای زیر سوال بردن صنایع دفاعی و موشکی کشورمان می‌باشد؟ آمریکا به عنوان کعبه مقصود برخی داخلی‌ها، از بزرگ‌ترین تولیدکننده‌های غلات در جهان است؛‌ لیکن در بخش نظامی نیز از اولین‌ها در جهان است. آیا این کشور نیز با همین راهبرد داخلی‌ها و تنها با تکیه بر کشاورزی خود توانسته به این مرتبه از به اصطلاح ابرقدرتی در جهان دست یابد؟‌ آیا میزان تولید گندم ایران باعث ممانعت از حمله رژیم صهیونیستی و یا دشمنان ایران اسلامی به این مرز و بوم گردیده و یا توان دفاعی و نظامی کشور؟ آیا اگر توان دفاعی کشورمان در این حد از آمادگی نبود، امنیتی وجود داشت که بتوان در سایه آن امنیت، به کشاورزی و تولید پرداخت؟
حرف خوب را باید خوب زد. این حد از میزان واردات در بخش‌های کشاورزی و محصولات مختلف در کشورمان قطعا زیبنده کشوری که در مکتب آن عرق کارگر همتراز با خون شهید ارزش دارد، نیست اما سوال این است که  اقدامات حمایتی از این توان داخلی چیست و چگونه است؟ حمایت از تولید داخل در زمان واردات محصولات بعضا بی‌کیفیت خارجی در تولیداتی که کشورمان توان صادرات آن را دارد، چگونه قابل توجیه است؟ واردات  خودروهای لوکس و تشریفاتی که تنها روحیه اشرافی‌گری را گسترش و تفاخر نوکیسه‌ها را به دنبال دارد در کجای اقتصاد مقاومتی تعریف می‌شود؟ آیا کشور توان خودکفایی در تولید گندم، برنج و شکر را ندارد؟ یکی از بیشترین حجم تبلیغات صدا و سیما برای مصرف برنج خارجی است. برنجی که بیش از نیاز کشور وارد شده و اکنون به ضرب‌و‌زور برنده شدن خودرو و جایزه و... به چند برابر قیمت تمام شده و جهانی به مصرف‌کننده بیچاره داخلی فروخته می‌شود و در مقابل شالی‌‌کار مازندرانی به واسطه عدم حمایت مناسب از سوی دولت ترجیح می‌دهد زمین خود را به دلالان و ویلاسازان بفروشد تا به جای اینکه در پایان یک سال تلاش بر سر شالی‌زار و دست و پنجه نرم کردن با سرما و گرما و دلال و... و نهایتا عدم تحصیل سود مناسب و منطقی، مواجه با انبوه مشکل و قرض و... گردد؛ با یک بار معامله زمین خود بدون هیچ‌گونه زحمتی به نان و نوایی برسد در حالی که می‌داند حتی در فروش زمین برای ساخت ویلا نیز، باز سود بیشتر به واسطه و دلالی می‌رسد که این معامله را جوش داده است.
طرح خودکفایی کشور در تولید نیشکر به کجا انجامیده است؟ تولیدی که علاوه بر اشتغال‌زایی در بخش‌های محروم کشور - که زمانی درگیر جنگ و تجاوز دشمن بوه است - نه تنها ما را از واردات شکر بی‌نیاز می‌کند بلکه محصولات جانبی حاصل از نیشکر از جمله کاغذ تولیدی در کارخانه‌ها می‌تواند باعث بی‌نیازی کشور از واردات کاغذ و حمایت از ناشران و  مطبوعاتی‌ها گردد، چرا  به سرانجام نمی‌رسد؟ مشکل در کجا است؟ آیا حاشیه سود دلالانی که در واردات شکر نقش‌آفرینی می‌‌کنند مانع اصلی برای خودکفایی در تولید این محصول در کشور نیست؟
در تولید چای دعوای هر ساله چای‌کاران درخصوص عدم خرید مناسب محصول و یا فرآوری نامناسب این محصول را شاهد هستیم. فاسد شدن بخشی از این محصول در انبارهای نگهداری که نهایتا به خوراک دام و یا کود تبدیل می‌شود و همزمان محصول هند و کشورهای جنوب شرق آسیا را  با تبلیغ صددرصد خارجه به مصرف‌کننده داخلی می‌فروشیم. محصولی که بعضا با افزودن مواد شیمیایی و یا رنگ‌های صنعتی، سلامت ایرانی جماعت را به خطر می‌‌اندازد و جالب اینکه در این محصول نیز قیمت فروش در داخل با قیمت خارجی تفاوت فاحش دارد و باز هم مصرف‌کننده ایرانی است که هم پول بیشتر می‌دهد و هم سلامت خود را.
اینها را گفتیم که بگوییم قطعا کشور باید در محصولات کشاورزی خودکفا باشد و در درستی این سخن هیچ شک و شبهه‌ای نیست اما برای ایجاد امنیت برای کشاورزان کشورمان؛ قطعا به موشک‌های بازدارنده نیز نیاز است. نباید فراموش کرد در جنگ تحمیلی، زمانی صدام مجبور به بازنگری در سیاست جنگ شهرها شد که موشک‌های اسکاد شلیک شده از ایران به بغداد رسید و اکنون اتفاقا برد موشک‌هایی که می‌تواند تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان نماید، باعث ممانعت از جنگ‌افروزی سگ ‌هار آمریکا در منطقه و ایجاد امنیت برای تولیدگران کشورمان شده است.

  • ali akbari

این مطلب 17 دی ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید

مقام معظم رهبری با توجه اصرار دولتمردان، اجازه مذاکره با آمریکا در خصوص موضوع هسته‌ای را به دولت محترم صادر فرموده‌اند اما بی‌فایده بودن مذاکره با آمریکا و حتی ضرر داشتن این مذاکره، مطلبی است که مقام معظم رهبری نه به کنایه و تلویح، بلکه به صراحت بدان تصریح کرده‌اند «البته در زمینه‌ی ادامه‌ی مذاکرات هسته‌ای، منع نمی‌کنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال می‌شود اما این، یک تجربه‌ی ذی‌قیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی‌ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آن‌ها ندارد و بدون فایده است.»  (22/5/1393 ) معظم له در ادامه  فرموده بودند کدام عاقلی است که دنبال کار بی‌منفعت برود!؟ با این مقدمه، شایسته است دلایل اصرار دولت بر مذاکره را مورد مداقه قرار دهیم.

جناب آقای روحانی بر اساس راهبرد و استراتژی که مدنظر داشتند پیش از انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده بودند حل‌وفصل قضایا با کدخدا راحت‌تر از رایزنی با رعایا است. البته در این تعبیر نیز اشکال وارد است چرا که حتی سیاستمداران امروز آمریکا نیز بر افول این به اصطلاح ابرقدرت و اتمام دوران کدخدایی خویش واقفند؛ لیکن با  توجه به انتخاب  جناب آقای روحانی با رأی ملت به ریاست جمهوری ، برخی از جریانات و گروه‌ها رأی مردم را رأی به رابطه با آمریکا تعبیر کردند. تعبیری که هرچند سفسطه در آن موج می‌زد لیکن برای برخی به باور تبدیل گردید. قطعاً رأی مردم به آقای روحانی نه رأی به رابطه با آمریکا بلکه رأی به مجموعه شعارهای آقای روحانی و با توجه به شناخت قبلی از ایشان بود. مردی باسابقه مناسب، حاضر در بحران‌ها، دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی که احساس می‌شد می‌تواند برخی از مشکلات کشور را با روحیه و گروه کاری خود مرتفع سازد. بااین‌حال لاجرم یکی از شعارهای ایشان تعامل با کدخدا بود و با توجه به اصرار ایشان بر این امر، نظام نمی‌توانست به این موضوع بی‌تفاوت باشد. بر همین اساس با توجه به اصرار دولت و برخی دولتمردان، نظام اسلامی اجازه برقراری این تماس را البته با محدودیت‌های منطقی صادر نمود.

برای این مذاکرات چند شرط، لازم الرعایه اعلام گردید:

مذاکرات در سطح وزارت خارجه باشد.

مذاکرات تنها در خصوص موضوع هسته‌ای باشد.

ضمن واگذاری اختیارات لازم به مذاکره‌کنندگان، خطوط قرمز کشور در این مذاکرات مورد توجه قرار گیرد.

البته مقام معظم رهبری در همان آغاز بر ابتر بودن این مذاکرات به واسطه روحیه استکباری آمریکایی‌ها، تصریح فرمودند.

با این حال ممکن است برخی از افراد و دولتمردان به این باور نرسیده بودند که این مذاکره ثمری نخواهد داشت و کار خود را دارای منفعت عقلایی و اثرات مثبت برای ملت و نظام می‌دانستند و به همین دلیل روند مذاکرات را با جدیت و تلاش پیگیری می‌نمودند. این روحیه و تلاش، فارغ از نتایج آن، مورد تقدیر است لیکن در میدان و صحنه عمل، هر چه همت طرف ایرانی برای رسیدن به توافق بیشتر می‌شد، بداخلاقی، زیاده‌خواهی، توهین، جسارت و تهدید طرف مقابل افزون می‌گردید. با توجه به این موضوع، به نظر می‌رسید گروه مذاکره‌کننده کشورمان باید به این باور رسیده باشد که این مذاکرات ثمر و نتیجه‌ای نداشته است و در مذاکرات آذرماه با توجه به عدم توافق نهایی، به این مسئله خاتمه می‌داد اما ظاهراً دولتمردان محترم، همچنان امید دارند که بتوانند از این مذاکرات دستاوردی برای ارائه به مردم بیابند و به همین منظور تمدید مذاکرات را پذیرفته‌اند.

با پوزش از دولتمردان و با ذکر این نکته که در مثل مناقشه نیست، وضعیت کنونی همانند  فردی است که به امید برنده شدن در یک بخت آزمایی، آینده را به بخت و شانس گره زده و با خرج کردن دارایی خود و حتی قرض گرفتن از دیگران، همچنان به این بازی ادامه می‌دهد. قطعاً  نمی‌توان آینده روشنی برای این فرد تصور نمود. اگر این فرد به جای خوش‌باوری به این‌که ممکن است در این قرعه کشی شانس به وی روی آورد، بر اساس واقعیات، با رویکردی عاقلانه و مدبرانه و با توجه به میزان دارایی و استعداد و ظرفیت خود، به جای خرید بلیط بخت آزمایی ،  تلاشی اقتصادی را آغاز می‌کرد، به منافع واقعی، بیش از آنچه در توهم قرار بود به آن دست یابد، نایل می‌آمد.

دولت محترم در این مذاکرات به امید لغو تحریم، داشته‌های مادی و معنوی خود را هزینه کرده بدون آنکه دستاورد شایسته‌ای کسب کرده باشد و در تمدید مذاکرات نیز قرار نیست معجزه‌ای رخ دهد. دولت محترم باید جسارت اعلام بی‌نتیجه بودن مذاکره با شیطان را داشته باشد؛ به عبارت دیگر چنانچه به هر دلیل دولتمردان محترم این مذاکرات را راهی برای برطرف ساختن فشار از نظام و مردم تعبیر کرده و بر آن اصرار داشتند، اکنون با توجه به نتایج حاصله، بی‌فایده بودن این مذاکرات  و عدم  تغییر رویکرد شیطان بزرگ  مشخص شده و نباید اصراری بر ادامه مذاکرات از طرف دولت ایران وجود داشته باشد چرا که با توجه به وضعیت کنونی، در پایان این مذاکرات نیز چیزی عاید نخواهد شد و سرانجام باور به صداقت شیطان، جز پشیمانی و فریب نخواهد بود.

جناب آقای روحانی مطمئن باشند صراحت بازگویی این واقعیت به مردم نه تنها باعث کم شدن ارزش و اعتبار دولت نخواهد شد بلکه بر ارزش و احترام دولت خواهد افزود. مقام معظم رهبری فرموده‌اند: همراه با تشریح کارها و بیان نقاط قوت، به صراحت به مردم بگویید که این کارها را نتوانستیم انجام دهیم و مطمئن باشید مردم، کسی را برای کاری که تلاش کرده اما نتوانسته انجام دهد، مؤاخذه نمی‌کنند.(6/6/1390)

  • ali akbari