پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

این مطلب 11 بهمن ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

سخنرانی روز جمعه دبیر کل حزب‌الله لبنان، حاوی نکات ویژه در نحوه مقابله مقاومت با دشمن صهیونیستی بود. بر پایه «راهبرد ضربت متقابل» حزب‌الله اجازه نمی‌دهد که رژیم صهیونیستی عملیات نظامی علیه مقاومت انجام دهد و در مقابل آن جواب و عکس‌العملی را دریافت ننماید. به همین دلیل شاهد بودیم در دو مورد اقدامات نظامی صهیونیست‌ها، حزب‌الله دو عملیات ویژه انجام داد که متناسب با عملیات دشمن صهیونیستی و با کیفیت تقریباً مشابه اقدام دشمن بوده است. عملیات 15 مهرماه در نزدیکی پایگاه سدانه در مزارع شبعا که یک تانک صهیونیستی با یک تله انفجاری مورد حمله قرار گرفت. این عملیات توسط گروه شهید علی حسن حیدر انجام پذیرفت که نام این گروه برگرفته از نام شهید مقاومت بود که مدتی قبل در حین خنثی‌سازی تله انفجاری دشمن به شهادت رسیده بود و عملیات روز چهارشنبه که کاروان خودرویی رژیم صهیونیستی در مزارع شبعا با موشک مورد حمله قرار گرفت و گروه شهدای القنیطره به عنوان گروه عمل‌کننده معرفی گردید تا دشمن بداند که این عملیات پاسخ کدام عملیات دشمن بوده است. برابر راهبرد ضربه متقابل، انتخاب هدف برای عملیات نظامی با آرامش و برنامه‌ریزی و البته سرعت مناسب و قابل قبول و بدون تأخیر فراوان و محدود به جغرافیای عملیات انجام شده توسط دشمن صهیونیستی انجام می‌پذیرد و حتی در نوع مهمات استفاده شده نیز سعی می‌گردد از همان راهبرد دشمن استفاده شود، یعنی موشک جواب موشک و استفاده از تله انفجاری در مقابل تله انفجاری. قبل از عملیات روز چهارشنبه، تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌هایی از سوی برخی افراد و منابع منتشر گردید مبنی بر اینکه حزب‌الله از موشک برای انهدام برخی مراکز در داخل سرزمین‌های اشغالی استفاده خواهد کرد و یا برخی افراد و اهداف غیرنظامی در لیست ترور حزب‌الله قرارگرفته‌اند و امثالهم. عملیات حزب‌الله تمام این تحلیل‌ها را ابطال نمود و نشان داد که حزب‌الله خردمندانه و در چارچوب راهبرد و هدف‌گذاری خود اقدام می‌کند و دیگران نمی‌توانند جنبش مقاومت را تحریک نمایند تا از این راهبرد خردمندانه خود خروج نماید.

اکنون به نظر می‌رسد با توجه به سخنرانی سید حسن نصرالله، تغییراتی در راهبرد جنبش مقاومت ایجاد شده است و محدوده جغرافیایی و نوع اهداف مورد حمله حزب‌الله از این پس با گذشته تغییراتی خواهد داشت. سید حسن نصرالله در بخش پایانی سخنرانی خویش اظهار داشت: «و ما در گذشته بین ترور و عملیات نظامی تفاوت قائل بودیم و جواب هر عملیات نظامی را می‌دادیم؛ اما الآن هر گروهی از حزب‌الله یا هر جوانی ترور شود ما اسرائیل را متهم می‌کنیم و پاسخ آن را در زمان و با روشی مناسب، حق خود می‌دانیم»

نباید فراموش کرد حزب‌الله در مقابل ترور برخی از رهبران و اعضا خود، رژیم صهیونیستی را عامل این ترورها معرفی و اعلام نمود انتقام این عملیات را از دشمن صهیونیستی خواهد گرفت بااین‌حال رژیم صهیونیستی هیچ‌گاه رسماً مسئولیت این ترورها را بر عهده نگرفت. علاوه بر این بر پایه راهبرد جنگ نیابتی، این رژیم منحوس برخی از اقدامات و عملیات سیاه خود را به تروریست‌های اجاره‌ای محول می‌نماید تا خود را درگیر مستقیم با جبهه مقاومت ننماید. با توجه به سخنرانی سید حسن نصرالله از این پس رژیم صهیونیستی مسئول مستقیم تمامی اقدامات علیه افراد و اماکن مقاومت خواهد بود و تفاوتی نخواهد کرد که این اقدام در کدام جغرافیا و توسط چه افراد یا گروه‌هایی صورت پذیرد؛ از این پس تفاوتی نمی‌کند اقدامات علیه مقاومت توسط کدام یک از جبهه النصره، داعش، تکفیری‌ها و... انجام خواهد شد. مهم این است که سمت پیکان مقابله حزب‌الله به سمت رژیم صهیونیستی خواهد بود به عبارت دیگر به ازاء هر حمله در هر کجا و توسط هر گروهی علیه حزب‌الله، رژیم صهیونیستی باید آماده دریافت ضربه از حزب‌الله باشد. ضرباتی که این رژیم منحوس دردناک بودن آن را تجربه کرده و ناتوانی خود را مقابل این ضربات مشاهده نموده است. این راهبرد علاوه بر تحمیل شرایط نبرد به دشمن که خود نوعی پیروزی راهبردی خواهد بود، دشمن صهیونیستی را در انتخاب اهداف ترور با مشکل مواجه ساخته و هزینه‌های هرگونه اقدام را بسیار بالا خواهد بود، ضمن اینکه راهبرد جنگ نیابتی دشمن صهیونیستی را نیز ابطال خواهد نمود.

  • ali akbari

این مطلب 20 دی ماه 1393  با عنوان " حادثه 11 سپتامبر ، این بار در فرانسه "در خبرگزاری فارس منتشر گردید.
مدل و الگوی حمله تروریستی در فرانسه و برج‌های دوقلوی نیویورک تفاوتی با یکدیگر ندارد و تنها زمان و مکان تغییر کرده است. بدون هشدار قبلی و درحالی‌که شهر در آرامش است به ناگهان خبری منتشر می‌شود که در قلب فرانسه یک حادثه تروریستی رخ داده است و تمام شبکه‌های بین‌المللی صحنه خشونت‌بار شلیک و زدن تیر خلاص به یک پلیس را نمایش می‌دهند و اعلام می‌شود چند نفر در این حمله به قتل رسیده‌اند. درحالی‌که هنوز جامعه مخاطبین در شوک این حمله به سر می‌برند اخبار منتشره از حمله به یک پلیس زن و نیز گروگان‌گیری در نقطه‌ای دیگر از شهر سخن می‌رانند. نیروهای امنیتی و ارتش در شهرها مستقرشده و مدارس، مغازه‌ها و... تعطیل‌شده‌اند. جاده‌های شهر محل تردد تانک و زره‌پوش‌های نظامی شده است و تمام این‌ها حکایت از یک برنامه گسترده اطلاعاتی و امنیتی دارد. در حادثه نیویورک نیز مشابه همین اخبار از رسانه‌ها منتشر گردید. حمله به برج‌های دوقلو و همزمان انتشار اخباری از ربایش هواپیماهای دیگر و اصابت آن‌ها به اماکن و ساختمان‌هایی در نقاط مختلف آمریکا و در خصوص عاملین این اقدام تروریستی، این بار نیز انگشت اشاره به سمت مسلمانان است و به طور اتفاقی مشابه حادثه یازده سپتامبر، البته این بار به جای کشف پاسپورت یکی از مهاجمین که در سقوط هواپیما و آوارشدن برج‌ها، معجزه‌وار سالم مانده بود، تروریست‌هایی که علی‌رغم خشونت و سرعت عمل در اقدام و فرار از معرکه، ظاهراً کمی اختلال حواس داشته‌اند! کارت شناسایی خود را در ماشین جاگذاشته بودند تا پلیس بدون دردسر آن‌ها را شناسایی کند. همزمان داعش نیز با صدور اطلاعیه و بیانیه از این اقدام تروریستی حمایت و آن را نقطه آغاز حملات به اصطلاح مجاهدان در اروپا می‌نامد.

سؤال مهم این است که هدف از اجرای این سناریو چیست؟ آیا فرانسه نیز قصد دارد مشابه آمریکا و به بهانه مقابله با تروریسم، جنگی جدید راه بیندازد؟ آیا غرب به شمارش معکوس برای نابودسازی داعش روی آورده است؟ آیا ائتلاف علیه داعش به حمله گسترده به سوریه و یا عراق به بهانه نابودی داعش اقدام خواهد کرد؟ مدل و الگوی بعدی که قرار است جایگزین داعش گردد، کدام است؟ و ده‌ها سؤال دیگر در این خصوص متصور است که افکار عمومی و نخبگان و تحلیل گران به دنبال یافتن پاسخ برای آن‌ها هستند.

آنچه مشخص است اینکه دونفری که به عنوان مظنونین اصلی این حادثه معرفی شده بودند اکنون به قتل رسیده و زبانی برای بازگو کردن حقایق ندارند و لاجرم افکار عمومی هرچه پلیس فرانسه بگوید باور خواهند کرد. پلیسی که در اوایل سال جدید میلادی به جای اینکه مطابق سنت سال‌های اخیر فرانسه بیش از پنجاه‌هزار نیرو برای مقابله با آتش زدن خودروها توسط جوانان معترض فرانسوی به خیابان‌ها اعزام نماید و سرانجام نیز توفیقی در این مأموریت و اقدام نداشته باشد، اکنون با همدردی و همراهی مردم با پلیس مواجه شده است و مردم را گوش به فرمان و مطیع محض خویش می‌یابد. این گوش‌به‌فرمانی را می‌توان از پنجره‌های بسته خانه‌های مردم که به درخواست پلیس باز نمی‌شوند به وضوح مشاهده نمود.

اولاند که حدود یک ماه پیش بر اساس نظرسنجی‌های معتبر در نازل‌ترین سطح از محبوبیت در بین فرانسویان (با محبوبیت حدود 13 درصد) مواجه بود و دولت خود را در آستانه فروپاشی می‌دید اکنون فرمانده و ناطق مطلق کشور شده و به ایراد نطق در خصوص مقابله با تروریسم می‌پردازد.

فارغ از اقداماتی که فرانسه و غرب به این بهانه در روزهای آتی انجام خواهند داد، این نکته قابل‌انکار نیست که امروز امنیت نقطه‌ای و منطقه‌ای نیست بلکه دارای سیالیت است. نمی‌توان در خانه همسایه آتش افروخت و در خانه خویش آسوده زیست. این آتشی است که همه جا را می‌سوزاند. اعزام جنگجویان به سوریه به بهانه سرنگونی حکومت قانونی بشار اسد با عناوین دروغین ایجاد دموکراسی و... اکنون دامن‌گیر غرب شده است و به زودی بیش از آنچه در فرانسه مشاهده گردید، در اروپا باید شاهد حوادثی از این قبیل بود مگر آن‌که دولتمردان اروپایی این تهدید را درک و برای مقابله با آن تمهیدات منطقی و مناسب را اتخاذ نمایند. تروریست خوب و بد وجود ندارد. حمایت از ارتش آزاد و یا مخالفان معتدل نظام سوریه و مخالفت با تروریست‌های افراطی داعشی تنها بازی با الفاظ است و در واقعیت هیچ تفاوتی بی داعش و این تروریست‌های به ظاهر معتدل وجود نداشته و نخواهد داشت.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 28 دی ماه 1393 منتشر گردید.

در ایام انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، برخی از نامزدهای محترم برای تبیین دیدگاه خود در خصوص فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان، سخنان و اظهاراتی را مطرح نمودند. از جمله جناب آقای روحانی که در حال حاضر به عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم ایران برگزیده شده‌اند، بر چرخیدن همزمان سانتریفیوژها و زندگی مردم تاکید ورزیده بودند. ایشان با نامناسب خواندن رفتار و عملکرد تیم قبلی مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان و با طرح این موضوع که میز مذاکرات محل بده بستان است و نه بیانیه و نطق‌خو‌انی، بیان نمودند: «سانتریفیوژ خیلی خوب است بچرخد به شرط اینکه زندگی مردم و کارخانه‌ها هم بچرخد... باید با تدبیر با دنیا مذاکره کنیم. مگر کشور از تحریم و جنگ نجات داده نشد و در قبل ما این کار را نکردیم؟ باید فرصت لازم ایجاد شود فرصت لازم با مذاکره واقعی ایجاد می‌شود نه با بیانیه خواندن پشت میز مذاکره. سیاست خارجی همیشه برایمان مهم بوده، امروز به خاطر شرایط حساس، از همیشه مهم‌تر است. باید افرادی حکومت و قدرت را در دست گیرند که تجربه لازم را برای حل مسائل هسته‌ای و بقیه مسائل داشته باشند تا مشکل مردم را حل کنند.»
اکنون از خرداد 1392 که این موارد مطرح گردید بیش از یک سال و نیم می‌گذرد و مردم به این امید که دولت بتواند در تحقق این شعار خود موفق شود از اقدامات تیم مذاکره‌کننده حمایت کرده و حتی در مقابل القاب و سخنان بعضا نامناسبی که از برخی دولتمردان خطاب به منتقدین راهبرد دولت استفاده شده، گذر نموده‌اند؛ با این وصف و در حالی که امید بر این بود دولت محترم به شعار خود پایبند باشد، به ناگاه ریاست محترم جمهور در همایشی اظهار می‌دارد که «در توافق ژنو بخشی از تحریم‌ها در حوزه خودرو، پتروشیمی و کشتیرانی برطرف شد و بخشی از اموال بلوکه شده ما آزاد شد که در مقابل ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و بگوییم فلان نوع غنی‌سازی که در حال حاضر به آن نیاز نداریم برای مدتی متوقف می‌شود و آیا این کار به معنای زیر سوال رفتن آرمان‌ها و اصول ما است؟... آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست، بلکه آرمان به مغز و قلب و اراده ما وصل است». فارغ از بازتاب این سخنان در جهان و نگرش مذاکره‌کنندگان 5+1 به این سخنان و تاثیر سوء این مطالب در توانایی برای چانه‌زنی در مذاکرات آتی از سوی طرف ایرانی، شایسته است جناب آقای روحانی به این موضوع توجه نمایند که تعطیل کردن چرخش سانتریفیوژها به معنای دست کشیدن از شعار اصلی این دولت است. اگر قرار بود که چرخ کارخانه‌ها و زندگی مردم با تعطیل کردن و متوقف کردن چرخش سانتریفیوژها حاصل می‌شد، جناب رئیس‌جمهور باید به صراحت در شعارهای انتخاباتی خود  این نکته را متذکر می‌گردید و این حق را به مردم واگذار می‌نمود که آیا فردی را که چنین شعاری را مطرح می‌سازد به عنوان رئیس‌جمهور  انتخاب می‌نمایند یا خیر؟ قطعا انتخابات در کشور نوعی رفراندوم است که مردم با حاضر شدن در پای صندوق‌های رای و انتخاب یک فرد خاص، در واقع بر شعارها و راهبرد فرد منتخب، آری می‌گویند و انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز همین‌گونه است و  مردم به چرخش همزمان سانتریفیوژها و کارخانه‌ها رای داده‌اند. (این مطلب را می‌توان پاسخی به موضوع رفراندوم که اخیرا برخی دولتمردان مطرح نموده‌اند، دانست) ولی اگر اکنون برای جناب آقای روحانی مشخص شده که امکان چرخش همزمان این دو وجود ندارد، قطعا بخشی از اطلاعات ایشان در زمان تبلیغات انتخاباتی اشتباه بوده است و سخنان ریاست محترم جمهور بر مبنای اطلاعات غلط و یا ناکافی بوده است و بنابراین با توجه به اینکه تحلیل‌ها بر پایه اطلاعات به دست می‌آیند، ممکن است برخی تحلیل‌هایی که جناب آقای روحانی در ایام انتخابات در موضوعات مختلف و از جمله در خصوص تیم مذاکره‌کننده قبلی کشورمان بیان فرموده بودند نیز اشتباه و خطا بوده است که در هر دو صورت شایسته است رئیس‌جمهور محترم باید برای مردمی که دانستن را حق ایشان می‌داند، این مسئله را مشخص فرمایند

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 23 دی ماه 1393 منتشر گردید .

چند گردشگر به دام قبیله‌ای آدمخوار افتاده بودند. آدم‌‌خوارها چند نفر از گردشگران را کشته و پوست آنها را جدا کردند. گردشگری که زنده بود علت را پرسید،‌ گفتند گوشتشان را می‌خوریم و از پوستشان قایق درست می‌کنیم. گردشگر با چاقو به شکم خود ضرباتی وارد کرد و خطاب به آدم‌خوران گفت: قایقتان را سوراخ کردم!

اگر آن گردشگر به جای خودزنی، آدم‌خوارها را می‌زد ممکن بود زنده مانده و موفق به فرار شود و نیازی به خودکشی نداشت. این حکایت برخی از خودی‌ها است. آمریکا به عنوان شیطان بزرگ و رژیم صهیونیستی به عنوان یک رژیم حرامزاده در منطقه مشغول آدمکشی هستند و برخی داخلی‌ها به جای اینکه با سلاحی که در دست دارند با این آدم‌خوارهای شیک‌پوش و اتو‌کشیده بجنگند، به خود و خودی‌ها ضربه و لطمه می‌زنند.
آمریکای جنایتکار که با طرح تحریم‌های فلج‌کننده، حتی از رسیدن داروهای بیماران سرطانی جمهوری اسلامی ممانعت به عمل آورده و به آدم‌کشی پنهان می‌پردازد، ناتوان از برچیدن تاسیسات هسته‌ای کشورمان، به یاوه‌گویی روی آورده است و دلیل عمده ناتوانی دشمن، توانایی دفاعی کشورمان است. توانایی موشکی که به لطف همت دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا، شهید حسن طهرانی‌مقدم باعث اقتدار ایران اسلامی شده است. در این میان برخی در داخل کشور به کنایه بر این توانمندی نیروهای مسلح، اظهار می‌دارند اقتدار را به جای برد موشک در کشاورزی باید جست‌وجو کرد.
در اینکه اگر ملتی برای تهیه مایحتاج و قوت خود دست به دامن بیگانه شود باید فکری به حال خود کند شکی نیست، بلکه سخن اینجا است که آیا کم‌‌کاری در بخش کشاورزی، دلیلی برای زیر سوال بردن صنایع دفاعی و موشکی کشورمان می‌باشد؟ آمریکا به عنوان کعبه مقصود برخی داخلی‌ها، از بزرگ‌ترین تولیدکننده‌های غلات در جهان است؛‌ لیکن در بخش نظامی نیز از اولین‌ها در جهان است. آیا این کشور نیز با همین راهبرد داخلی‌ها و تنها با تکیه بر کشاورزی خود توانسته به این مرتبه از به اصطلاح ابرقدرتی در جهان دست یابد؟‌ آیا میزان تولید گندم ایران باعث ممانعت از حمله رژیم صهیونیستی و یا دشمنان ایران اسلامی به این مرز و بوم گردیده و یا توان دفاعی و نظامی کشور؟ آیا اگر توان دفاعی کشورمان در این حد از آمادگی نبود، امنیتی وجود داشت که بتوان در سایه آن امنیت، به کشاورزی و تولید پرداخت؟
حرف خوب را باید خوب زد. این حد از میزان واردات در بخش‌های کشاورزی و محصولات مختلف در کشورمان قطعا زیبنده کشوری که در مکتب آن عرق کارگر همتراز با خون شهید ارزش دارد، نیست اما سوال این است که  اقدامات حمایتی از این توان داخلی چیست و چگونه است؟ حمایت از تولید داخل در زمان واردات محصولات بعضا بی‌کیفیت خارجی در تولیداتی که کشورمان توان صادرات آن را دارد، چگونه قابل توجیه است؟ واردات  خودروهای لوکس و تشریفاتی که تنها روحیه اشرافی‌گری را گسترش و تفاخر نوکیسه‌ها را به دنبال دارد در کجای اقتصاد مقاومتی تعریف می‌شود؟ آیا کشور توان خودکفایی در تولید گندم، برنج و شکر را ندارد؟ یکی از بیشترین حجم تبلیغات صدا و سیما برای مصرف برنج خارجی است. برنجی که بیش از نیاز کشور وارد شده و اکنون به ضرب‌و‌زور برنده شدن خودرو و جایزه و... به چند برابر قیمت تمام شده و جهانی به مصرف‌کننده بیچاره داخلی فروخته می‌شود و در مقابل شالی‌‌کار مازندرانی به واسطه عدم حمایت مناسب از سوی دولت ترجیح می‌دهد زمین خود را به دلالان و ویلاسازان بفروشد تا به جای اینکه در پایان یک سال تلاش بر سر شالی‌زار و دست و پنجه نرم کردن با سرما و گرما و دلال و... و نهایتا عدم تحصیل سود مناسب و منطقی، مواجه با انبوه مشکل و قرض و... گردد؛ با یک بار معامله زمین خود بدون هیچ‌گونه زحمتی به نان و نوایی برسد در حالی که می‌داند حتی در فروش زمین برای ساخت ویلا نیز، باز سود بیشتر به واسطه و دلالی می‌رسد که این معامله را جوش داده است.
طرح خودکفایی کشور در تولید نیشکر به کجا انجامیده است؟ تولیدی که علاوه بر اشتغال‌زایی در بخش‌های محروم کشور - که زمانی درگیر جنگ و تجاوز دشمن بوه است - نه تنها ما را از واردات شکر بی‌نیاز می‌کند بلکه محصولات جانبی حاصل از نیشکر از جمله کاغذ تولیدی در کارخانه‌ها می‌تواند باعث بی‌نیازی کشور از واردات کاغذ و حمایت از ناشران و  مطبوعاتی‌ها گردد، چرا  به سرانجام نمی‌رسد؟ مشکل در کجا است؟ آیا حاشیه سود دلالانی که در واردات شکر نقش‌آفرینی می‌‌کنند مانع اصلی برای خودکفایی در تولید این محصول در کشور نیست؟
در تولید چای دعوای هر ساله چای‌کاران درخصوص عدم خرید مناسب محصول و یا فرآوری نامناسب این محصول را شاهد هستیم. فاسد شدن بخشی از این محصول در انبارهای نگهداری که نهایتا به خوراک دام و یا کود تبدیل می‌شود و همزمان محصول هند و کشورهای جنوب شرق آسیا را  با تبلیغ صددرصد خارجه به مصرف‌کننده داخلی می‌فروشیم. محصولی که بعضا با افزودن مواد شیمیایی و یا رنگ‌های صنعتی، سلامت ایرانی جماعت را به خطر می‌‌اندازد و جالب اینکه در این محصول نیز قیمت فروش در داخل با قیمت خارجی تفاوت فاحش دارد و باز هم مصرف‌کننده ایرانی است که هم پول بیشتر می‌دهد و هم سلامت خود را.
اینها را گفتیم که بگوییم قطعا کشور باید در محصولات کشاورزی خودکفا باشد و در درستی این سخن هیچ شک و شبهه‌ای نیست اما برای ایجاد امنیت برای کشاورزان کشورمان؛ قطعا به موشک‌های بازدارنده نیز نیاز است. نباید فراموش کرد در جنگ تحمیلی، زمانی صدام مجبور به بازنگری در سیاست جنگ شهرها شد که موشک‌های اسکاد شلیک شده از ایران به بغداد رسید و اکنون اتفاقا برد موشک‌هایی که می‌تواند تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان نماید، باعث ممانعت از جنگ‌افروزی سگ ‌هار آمریکا در منطقه و ایجاد امنیت برای تولیدگران کشورمان شده است.

  • ali akbari

این مطلب 17 دی ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید

مقام معظم رهبری با توجه اصرار دولتمردان، اجازه مذاکره با آمریکا در خصوص موضوع هسته‌ای را به دولت محترم صادر فرموده‌اند اما بی‌فایده بودن مذاکره با آمریکا و حتی ضرر داشتن این مذاکره، مطلبی است که مقام معظم رهبری نه به کنایه و تلویح، بلکه به صراحت بدان تصریح کرده‌اند «البته در زمینه‌ی ادامه‌ی مذاکرات هسته‌ای، منع نمی‌کنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال می‌شود اما این، یک تجربه‌ی ذی‌قیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی‌ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آن‌ها ندارد و بدون فایده است.»  (22/5/1393 ) معظم له در ادامه  فرموده بودند کدام عاقلی است که دنبال کار بی‌منفعت برود!؟ با این مقدمه، شایسته است دلایل اصرار دولت بر مذاکره را مورد مداقه قرار دهیم.

جناب آقای روحانی بر اساس راهبرد و استراتژی که مدنظر داشتند پیش از انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده بودند حل‌وفصل قضایا با کدخدا راحت‌تر از رایزنی با رعایا است. البته در این تعبیر نیز اشکال وارد است چرا که حتی سیاستمداران امروز آمریکا نیز بر افول این به اصطلاح ابرقدرت و اتمام دوران کدخدایی خویش واقفند؛ لیکن با  توجه به انتخاب  جناب آقای روحانی با رأی ملت به ریاست جمهوری ، برخی از جریانات و گروه‌ها رأی مردم را رأی به رابطه با آمریکا تعبیر کردند. تعبیری که هرچند سفسطه در آن موج می‌زد لیکن برای برخی به باور تبدیل گردید. قطعاً رأی مردم به آقای روحانی نه رأی به رابطه با آمریکا بلکه رأی به مجموعه شعارهای آقای روحانی و با توجه به شناخت قبلی از ایشان بود. مردی باسابقه مناسب، حاضر در بحران‌ها، دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی که احساس می‌شد می‌تواند برخی از مشکلات کشور را با روحیه و گروه کاری خود مرتفع سازد. بااین‌حال لاجرم یکی از شعارهای ایشان تعامل با کدخدا بود و با توجه به اصرار ایشان بر این امر، نظام نمی‌توانست به این موضوع بی‌تفاوت باشد. بر همین اساس با توجه به اصرار دولت و برخی دولتمردان، نظام اسلامی اجازه برقراری این تماس را البته با محدودیت‌های منطقی صادر نمود.

برای این مذاکرات چند شرط، لازم الرعایه اعلام گردید:

مذاکرات در سطح وزارت خارجه باشد.

مذاکرات تنها در خصوص موضوع هسته‌ای باشد.

ضمن واگذاری اختیارات لازم به مذاکره‌کنندگان، خطوط قرمز کشور در این مذاکرات مورد توجه قرار گیرد.

البته مقام معظم رهبری در همان آغاز بر ابتر بودن این مذاکرات به واسطه روحیه استکباری آمریکایی‌ها، تصریح فرمودند.

با این حال ممکن است برخی از افراد و دولتمردان به این باور نرسیده بودند که این مذاکره ثمری نخواهد داشت و کار خود را دارای منفعت عقلایی و اثرات مثبت برای ملت و نظام می‌دانستند و به همین دلیل روند مذاکرات را با جدیت و تلاش پیگیری می‌نمودند. این روحیه و تلاش، فارغ از نتایج آن، مورد تقدیر است لیکن در میدان و صحنه عمل، هر چه همت طرف ایرانی برای رسیدن به توافق بیشتر می‌شد، بداخلاقی، زیاده‌خواهی، توهین، جسارت و تهدید طرف مقابل افزون می‌گردید. با توجه به این موضوع، به نظر می‌رسید گروه مذاکره‌کننده کشورمان باید به این باور رسیده باشد که این مذاکرات ثمر و نتیجه‌ای نداشته است و در مذاکرات آذرماه با توجه به عدم توافق نهایی، به این مسئله خاتمه می‌داد اما ظاهراً دولتمردان محترم، همچنان امید دارند که بتوانند از این مذاکرات دستاوردی برای ارائه به مردم بیابند و به همین منظور تمدید مذاکرات را پذیرفته‌اند.

با پوزش از دولتمردان و با ذکر این نکته که در مثل مناقشه نیست، وضعیت کنونی همانند  فردی است که به امید برنده شدن در یک بخت آزمایی، آینده را به بخت و شانس گره زده و با خرج کردن دارایی خود و حتی قرض گرفتن از دیگران، همچنان به این بازی ادامه می‌دهد. قطعاً  نمی‌توان آینده روشنی برای این فرد تصور نمود. اگر این فرد به جای خوش‌باوری به این‌که ممکن است در این قرعه کشی شانس به وی روی آورد، بر اساس واقعیات، با رویکردی عاقلانه و مدبرانه و با توجه به میزان دارایی و استعداد و ظرفیت خود، به جای خرید بلیط بخت آزمایی ،  تلاشی اقتصادی را آغاز می‌کرد، به منافع واقعی، بیش از آنچه در توهم قرار بود به آن دست یابد، نایل می‌آمد.

دولت محترم در این مذاکرات به امید لغو تحریم، داشته‌های مادی و معنوی خود را هزینه کرده بدون آنکه دستاورد شایسته‌ای کسب کرده باشد و در تمدید مذاکرات نیز قرار نیست معجزه‌ای رخ دهد. دولت محترم باید جسارت اعلام بی‌نتیجه بودن مذاکره با شیطان را داشته باشد؛ به عبارت دیگر چنانچه به هر دلیل دولتمردان محترم این مذاکرات را راهی برای برطرف ساختن فشار از نظام و مردم تعبیر کرده و بر آن اصرار داشتند، اکنون با توجه به نتایج حاصله، بی‌فایده بودن این مذاکرات  و عدم  تغییر رویکرد شیطان بزرگ  مشخص شده و نباید اصراری بر ادامه مذاکرات از طرف دولت ایران وجود داشته باشد چرا که با توجه به وضعیت کنونی، در پایان این مذاکرات نیز چیزی عاید نخواهد شد و سرانجام باور به صداقت شیطان، جز پشیمانی و فریب نخواهد بود.

جناب آقای روحانی مطمئن باشند صراحت بازگویی این واقعیت به مردم نه تنها باعث کم شدن ارزش و اعتبار دولت نخواهد شد بلکه بر ارزش و احترام دولت خواهد افزود. مقام معظم رهبری فرموده‌اند: همراه با تشریح کارها و بیان نقاط قوت، به صراحت به مردم بگویید که این کارها را نتوانستیم انجام دهیم و مطمئن باشید مردم، کسی را برای کاری که تلاش کرده اما نتوانسته انجام دهد، مؤاخذه نمی‌کنند.(6/6/1390)

  • ali akbari

این مطلب 14 دی ماه 1393  در خبرگزاری فارس  منتشر گردید .

 قبل نوشت :شاید به نظر زمان مناسبی برای این تحلیل نبوده و مناسب بود که این تحلیل در زمان مذاکرات هسته ای نگاشته می شد لیکن معتقدم با توجه به گذشت مدتی از تمدید قرارداد و روشن شدن فضا و کاهش سطح التهاب و... اکنون راحت تر می توان در این خصوص نوشت و اتفاقا اکنون زمان مناسبی برای انتشار این مطلب است

مذاکرات ایران و شش کشور بار دیگر تمدید شد و سخن بر این است که هرچند این تمدید تا تیرماه ۱۳۹۴ می‌باشد لیکن «با توجه به نزدیکی دیدگاه‌ها! توافق نهایی بین ایران و ۵+۱ قبل از این تاریخ به امضا خواهد رسید.» سخنی که برخی دولتمردان کشورمان مطرح کرده و بر این امید دلخوش دارند و برخی مسئولین اقتصادی دولت، متناسب با این پیش‌فرض، از لزوم آمادگی بانک‌ها برای شرایط بعد از تحریم سخن می‌گویند. البته امید دادن و امیدواری به آینده روشن، امری لازم و بلکه ضروری است لیکن باید این امیدواری بر اساس واقعیات و مبتنی بر آینده‌های محتمل باشد که به نظر می‌رسد در این مورد، متأسفانه محقق نخواهد شد. این امر به معنای آینده تاریک و مبهم برای جمهوری اسلامی نیست؛ آینده از آن انقلاب است لیکن این آینده روشن جمهوری اسلامی ایران از مسیری غیر از مسیر مذاکرات محقق خواهد شد. برای تبیین دقیق‌تر این تحلیل باید اعلام داشت:

در مذاکره، هر کدام از طرف‌ها برای خود اهداف، راهبردها و طرق رسیدن به این راهبردها را طراحی و بر اساس آن بر سر میز مذاکره حاضر می‌شوند و سیاستمداران هر کشور تمامی تلاش و کوشش خود را برای رسیدن به مطلوب حداکثری به کار می‌برند و هر صورت عدم توانایی بر این امر، خطوط قرمزی را تعیین و بر سر این خطوط ایستادگی کرده و اجازه عقب‌نشینی از این خطوط را نخواهند داشت. اگر به مذاکرات ایران و ۵+۱ دقت کنیم برای هر دو طرف می‌توان این اهداف را تا حدودی معین و مشخص نمود لیکن اجازه دهید این بار به جای اینکه از منظر طرف ایرانی به مذاکرات بنگریم، نگاه طرف آمریکایی را مدنظر قرار دهیم.

 بهترین و مطلوب حداکثری برای آمریکا دست کشیدن ایران اسلامی از دستاوردهای هسته‌ای و تعطیلی تمام اقدامات در این بخش از فناوری است. این امری است که رییس‌جمهور امریکا صراحتاً بر آن اذعان و اعلام کرد که اگر می‌توانست [یعنی نمی‌تواند] تمام پیچ و مهره‌های تأسیسات هسته‌ای ایران را جمع می‌کرد؛ یعنی اتمام مذاکرات با توافقی که در آن ایران به جمع‌آوری و تعطیلی فعالیت‌های هسته‌ای خود متعهد و یا به یک فناوری کاریکاتوری و نمایشی بسنده بنماید. توافقی که در آن صورت آمریکا، نه بزرگ‌ترین پیروزی دهه اخیر بلکه برترین پیروزی دوران حیات خود را به دست خواهد آورد و آن را به معنای ابرقدرتی خود و نابودی انقلاب اسلامی به جهان معرفی خواهد نمود. این امر قطعاً محقق نخواهد شد به دلیل اینکه جمهوری اسلامی ایران نشان داده که از دستاوردهای هسته‌ای دانشمندان خود حمایت کرده و از خطوط قرمز خود عقب نخواهد نشست و به فرموده مقام معظم رهبری (نقل به مضمون) ایران اسلامی در حال حاضر حفظ دستاوردهای هسته‌ای را عملاً به معنای حفظ استقلال کشور می‌داند (امام خامنه‌ای ۲۳/۱۲/۱۳۸۴ )؛ بنابراین این گزینه امکان تحقق نداشته و نمی‌توان به آن دلخوش داشت.

گزینه دیگر، امضا توافق با پذیرش شروط طرف ایرانی می‌باشد. گزینه‌ای که به دلایل مختلف، طرف آمریکایی اجازه این کار را ندارد. صهیونیسم جهانی با هر توافقی که در آن به حقوق ایران اسلامی اذعان شود، مخالفت خواهد کرد. پذیرش ایران به عنوان عضو جدید جامعه هسته‌ای، راه را برای دیگر کشورها برای ورود به این باشگاه فراهم خواهد کرد و ایران را علاوه بر مواضع ایدئولوژیک، در موضوع علمی و فناوری نیز به عنوان الگو معرفی خواهد کرد و نشان خواهد داد می‌توان بدون اتکا به شرق و غرب و با خودباوری، به اوج قله‌های علم و فناوری دست یافت و چنین امری عملاً به تمام تبلیغات منفی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران خاتمه خواهد داد.

گزینه دیگری که می‌تواند مورد نظر قرار گیرد شکست مذاکرات بدون هرگونه توافق است. چنانچه مذاکرات به هر دلیل به نتیجه نرسد، آمریکا به عنوان به اصطلاح ابرقدرت و گنده لاتی که باید احترام سبیل به امانت گذاشته خود را نگه دارد، مجبور است که به تهدیداتی که قبلاً مطرح ساخته بود جامه عمل بپوشاند. اهم این تهدیدات در دو امر خلاصه می‌شود، اقدام نظامی و تشدید تحریم‌های اقتصادی.

 در موضوع تهدید نظامی، امریکا و اذناب او به خوبی از توخالی بودن این تهدید اطلاع دارند. ناتوانی آمریکا در اقدامات نظامی انجام‌شده در دهه اخیر و استیصال رژیم صهیونیستی به عنوان سگ هار آمریکا در منطقه نشان داده که دوران ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده و این ناتوی فرهنگی نظام سلطه است که تلاش دارد با ترسیم یک چهره بزک‌کرده از آمریکا، این پیر فرتوت و زمین‌گیر را در قالب یک جوان برنا و پرزور نمایش دهد؛ بنابراین عملاً گزینه نظامی، قابلیت اقدام نخواهد داشت. در خصوص تشدید تحریم‌ها نیز مشخص شده آنچه تحریم فلج‌کننده نامیده می‌شد نه تنها فلج‌کننده نبوده است بلکه به فرصتی برای احیای توانایی‌های نهفته ملت ایران تبدیل شده است. توجه به اقتصاد درون‌زا و مقاومتی، استفاده از امکانات مغفول مانده و بهره‌برداری بهینه از این امکانات و ده‌ها موضوع دیگر تنها بخشی از برکات تحریم ایران از سوی آمریکا است که هرچند سختی‌هایی بر ملت تحمیل می‌کند لیکن به دست آوردن پیروزی و رسیدن به قله و بی‌نیاز شدن از بیگانه، این سختی را قابل تحمل می‌نماید ضمن اینکه در این جنگ فرسایشی، طرف مقابل نیز در حفظ آنچه ائتلاف علیه ایران می‌نامد ناکام مانده و قطعاً توان تشدید این تحریم‌ها را نخواهد داشت و تشدید تحریم به معنای فروپاشی این به ظاهر ائتلاف خواهد بود.

ضمن اینکه در صورتی که مذاکرات به نتیجه نرسد، عملاً اعلام شده توافق ژنو از بین رفته و ایران دلیلی برای رعایت مفاد این قرارداد نخواهد داشت. توافقی که به اذعان و سخن طرف آمریکایی بهترین و برترین موفقیت آمریکا در یک دهه مذاکرات هسته‌ای بوده است. توافقی که در ایران با مخالفت بخشی از جامعه مواجه شده و عملاً دولت را با طیفی از منتقدان رودررو نموده است و هنوز نیز دولت محترم نتوانسته جواب قانع‌کننده‌ای به این دسته از منتقدان خویش ارائه نماید که چرا در مقابل امتیازات نقد واگذار کرده، تنها به دریافت برخی تعهدات نسیه از طرف مقابل (که آن هم عملاً نقض شده) اکتفا کرده است؟ با توجه به این امر مشخص است که طرف آمریکایی عملاً گزینه‌ای برای مقابله با ایران در صورت ترک میز مذاکره از سوی طرف ایرانی نخواهد داشت.

بنابراین بهترین و مناسب‌ترین گزینه برای امریکا، تمدید مکرر این توافق‌نامه است. تمدیدی که آمریکا را امیدوار می‌کند در این دوره تمدید بتواند طرف ایرانی را مجبور به عقب‌نشینی از خطوط قرمز و یا حداقل توقف در مسیر پیشرفت نماید. در این امر هرچند ایستادگی طرف ایرانی بر خطوط قرمز، پیشروی را برای طرف آمریکایی به دنبال ندارد، لیکن با توجه به متوقف کردن پیشرفت ایران، موضوع عقب‌نشینی برای آمریکا را نیز منتفی می‌سازد. آمریکا که در جبهه‌های مختلف، سنگرهای خود را از دست داده و اکنون حتی در داخل کشور خود نیز مقبولیت و مشروعیت ندارد، هر اقدامی که منجر به حفظ خطوط دفاعی او شود، نوعی پیروزی تلقی خواهد کرد. به همین مناسبت است که از تمدید توافق ژنو به عنوان بهترین و مناسب‌ترین گزینه استقبال می‌کند به نحوی که همگان مشاهده کردند مسئولان آمریکایی بعد از تمدید این توافق، آن را به عنوان پیروزی خودشان اعلام و این امر را نتیجه هوشیاری مذاکره‌کنندگان خویش برشمردند. آمریکا در حال حاضر سیاست «نه جنگ نه صلح» را بهترین گزینه برای مواجهه خود با ایران می‌داند.

 در مقابل، ایران اسلامی هرچند تمایلی به تخاصم ندارد لیکن به خاطر ترس از مرگ، دست به خودکشی نخواهد زد. به نظر می‌رسد این آخرین فرصتی است که به منظور اتمام حجت از سوی ایران به طرف آمریکایی و اروپایی داده می‌شود و خوشحالی طرف آمریکایی از رسیدن به هدف (تمدید توافق)، یک خوشحالی گذرا و موقتی است. آمریکا وضعیت کشتی‌گیری را دارد که از حریف زیر گرفته و اکنون خود را در موضع برتر می‌بیند غافل از اینکه این زیرگرفتن، نه نشان خستگی و درماندگی حریف است و نه نشان قدرت آمریکا و زمانی این مسئله مشخص می‌گردد که آمریکا در خیمه سنگین ایران اسلامی گرفتار و خاک خواهد شد. ایران اسلامی در صورت عدم وجود اراده در طرف مقابل، دلیلی برای تمدید مذاکرات و یا پایبندی به توافق موقت کنونی نخواهد داشت و راه خود را محکم و استوار ادامه خواهد داد. مسیری که بدون نیاز به اعتماد آمریکا تنها به منافع ملی ایران توجه دارد و برای آن دسته از افرادی که توافق با کدخدا را مسیر برطرف شدن مشکلات می‌انگاشتند، باطل بودن توافق با شیطان را نمایان خواهد ساخت.

  • ali akbari

این مطلب به عنوان سرمقاله کیهان 8 دی‌ماه 1393 منتشر گردید

اینکه سخنگوی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی برای بازگشایی سفارت این رژیم منحوس در تهران دست به دامن خدا و دعا کردن شود مسئله عجیبی نیست چرا که شیطان نیز زمانی که خود را عاجز می‌بیند دست به دامن خدا می‌شود. شیطان نیز بر قدرت لایزال الهی اعتقاد دارد. شیطان رجیم آن زمان که از سجده بر انسان روی برتابید و از درگاه الهی اخراج شد به خداوند متعال عرضه داشت: مرا تا روز موعود مهلت ده و سپس به عزت خداوند قسم خورد که انسان‌ها را به غیر از عباد مخلصین گمراه خواهد کرد. (سوره ص آیات 79 تا 83) بنابراین دعای این مردک نیز از سر عجز و ناتوانی است و این واقعیت که رژیمی که ادعای ابرقدرتی داشت اکنون ناتوان و مفلوک است؛ اما آنچه قابل تامل است علت امیدواری به بازگشایی سفارت این رژیم در ایران است. به عبارت دیگر چه مسئله و علتی باعث شده که دشمن به بازگشت به ایران امیدوار شود. چه موضوع و یا کسانی زمینه‌ساز این امیدواری در دشمن شده‌اند.
نگاهی به رویکرد برخی افراد در داخل کشور در چند ماه اخیر و دشنام و ناسزاگویی به رفتار و عملکرد سیاست خارجی با رویکرد ایستادگی در برابر باج‌خواهی قدرت‌های بیگانه نشان می‌دهد که ظاهرا برخی افراد و جریانات داخلی هرگونه مقاومت و حمایت از جبهه مقاومت و ایستادگی بر اصول را نوعی جنگ‌افروزی و دشمن‌تراشی تلقی کرده و برای غلبه بر دشمنی دشمنان، نسخه تسلیم و سازش را تجویز می‌کنند. در ماه‌های اخیر در بحث سیاست خارجی نیز مواردی رخ داده که مطلوب نظام اسلامی نیست. سخن از رفتن مردی که هولوکاست را انکار می‌کرد و لزوم برقراری ارتباط با تمام کشورها بدون استثنا سخنان و اشاراتی است که از برخی افراد و بعضا دولتمردان شنیده شده است. در این نگرش اعتقاد بر این است دشمنی دشمنان این ملت به این واسطه است که ما دشمن‌تراشی کرده و برخلاف قواعد و نظام بین‌الملل! رفتار می‌کنیم و برای این که بتوانیم با دیگران (بخوانید زورگویان و مستکبران) به طور مسالمت‌آمیز زندگی کنیم باید این قواعد را به رسمیت بشناسیم.
منظور از نظام بین‌الملل نیز آن چیزی است که چند کشور معدود بر اساس زور و قدرتی که داشتند بر جهان تحمیل نموده‌اند. به عبارت دیگر این نگرش و دیدگاه، به طور رسمی نسخه بردگی ملت ایران را تجویز می‌نماید. آخرین نمونه‌ای که برای این تئوریزه‌سازان بردگی می‌توان اشاره کرد سخنان تنی چند از به اصطلاح اساتید دانشگاه- که مخصوصا یکی از آنها در میان دانشگاهیان به کم‌سوادی شهرت دارد- در خصوص مذاکرات هسته‌ای کشورمان است. همایشی که در آن سخنرانان با ردیف کردن برخی دلایل! از لزوم دست کشیدن از این دانش و فناوری سخن راندند و تندروتر و افراطی‌تر از دشمنان، به انکار توانایی و قدرت دانشمندان کشورمان در دستیابی به این دانش پرداختند.
موضوع دیگر که باعث امیدواری دشمن شده انجام اقداماتی در زنده کردن فتنه و فتنه‌گران در ایام اخیر است. روز دانشجوی امسال با حواشی مختلفی همراه بود. لغو سخنرانی عناصر موجه و انقلابی به بهانه‌های واهی و همزمان حضور برخی فتنه‌گران در دانشگاه‌ها، ارسال‌کننده این پالس به دشمن بود. به واقع زمانی که سران این رژیم فاسد از فتنه‌گران و جنبش سبز به عنوان بزرگترین سرمایه خود در ایران یاد می‌کنند، هرگونه اقدامی که منجر به حضور فتنه‌گران در میدان گردد، باعث تقویت امید دشمن خواهد بود. البته این فتنه‌گران و حامیان آنها در مقابل قاطبه مردم و دانشجویانی که در نهم دی‌ماه، بر جنازه فتنه 88 نماز میت خواندند، چونان کف روی آب هستند و محلی از اعراب ندارند لیکن «الغریق یتشبث بکل حشیش.» رژیم صهیونیستی به مانند غریقی است که در حال غرق شدن به هر شاخه خشکیده و خاشاکی چنگ می‌زند به امید آن که محملی برای نجات باشد.
دلیل امیدواری دشمن مشخص است اما باید به این ضرب‌المثل اشاره کرد که با دعای گربه سیاه باران نمی‌بارد. اکنون رژیم صهیونیستی با بدترین و فلاکت‌بارترین دوران خود مواجه است. رژیمی که داعیه نیل تا فرات را داشت اکنون در داخل سرزمین‌های اشغالی نیز امنیت ندارد. غزه را از دست داده و علی‌رغم راه‌اندازی چند جنگ نظامی تنها شکست و خفت نصیب این رژیم شده و اکنون نه تنها غزه را فتح نکرده بلکه در کرانه باختری نیز اقدامات اخیر مقاومت و مردم فلسطین نشان می‌دهد که وضعیت برای این رژیم در شرایط قرمز قرار دارد.
مهاجرت معکوس صهیونیست‌ها و اختلافات سیاسی بین سردمداران این رژیم باعث شده که برخی از حامیان این رژیم برای فروپاشی آن تاریخ مشخص کنند. رئیس پیشین دستگاه جاسوسی اسرائیل، مئیر داگان، در مصاحبه با روزنامه جروزالم پست، به سال 2012 گفته بود: «ما در لبه پرتگاه قرار داریم و نمی‌خواهم مبالغه کنم، اما ما با پیش‌بینی‌های بدی مواجه‌ایم که در آینده روی خواهد داد» هنری کیسینجر از مشهورترین نظریه‌پردازان سیاسی آمریکا که شدیدا از اسرائیل دفاع می‌کند، حدود دو سال پیش در مصاحبه‌ای اظهار داشته بود: «تا ده سال آینده، [یعنی سال 2022]، اسرائیلی وجود نخواهد داشت.»
سخنگوی رژیم صهیونیستی که از لزوم آموزش فارسی برای دیپلمات‌های این دولت غاصب سخن می‌گوید مناسب است گذری به صحیفه حضرت امام و بیانات مقام معظم رهبری بنماید. زمانی که با توطئه نظام سلطه، صدام عفلقی به ایران اسلامی حمله کرد، تصور بر این بود که با نابودی ایران اسلامی مسئله فلسطین به فراموشی سپرده خواهد شد و دیگر امامی نخواهد بود که روز قدس را جهانی کند اما در پایان جنگ، این ایران اسلامی بود که ققنوس‌وار از دل آتش بیرون آمد و ندای امام برخاست که «این جنگ، فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت.» اکنون و در دوره زعامت ولی فقیه زمان، امام خامنه‌ای هنوز این صلا سر داده می‌شود که ما از هر حرکتی که در مقابله با رژیم صهیونیستی انجام شود حمایت می‌کنیم. «پائول هرشسون» این نکته را آویزه گوش خود کند که «اسرائیل روز به روز ناامن‌تر خواهد شد؛ چه توافق هسته‌ای بشود، چه نشود؛ این را بدانید امنیت اسرائیل تامین نخواهد شد چه توافق هسته‌ای بشود و چه نشود.» (امام خامنه‌ای، 1393/9/6) بنابراین به جای این که برای بازگشایی سفارت این رژیم در ایران دست به دعا بردارد، برای زمانی که این رژیم توسط سربازان روح‌الله نابود می‌گردد، به دنبال مفری برای خود باشد. به عبارت دیگر این سفارت ایران است که در قدس، دومین قبله‌گاه مسلمانان بازگشایی خواهد شد، آن هم در زمانی که این سرزمین به دست صاحبان واقعی آن بازگردانیده شده است. آن روز چندان دور نخواهد بود.

  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان 27 آذرماه 1393 منتشر گردید.
16 آذرماه 1393 نیز با همه حواشی آن گذشت و دولتی که با شعار و ادعای امنیتی بودن دولت گذشته و لزوم تغییر فضای سیاسی کشور بر سر کار آمده، منتقدان را این بار به جای حواله دادن به جهنم، «تازه به دوران رسیده» تعبیر کرد تا مفهوم‌سازی نوینی در نام نهادن این طیف از جامعه پایه‌ریزی شود چرا که بالاخره مشخص نشده منتقدان دولت بی‌سوادند، از جایی پول گرفته‌اند، متصل به ارکان قدرت مخفی هستند، در دژهای پولادین سکونت دارند و یا...؟
از تمام این موارد که بگذریم اشاره به بخشی از سخنان رئیس‌جمهور محترم خالی از لطف نیست. ایشان در سخنرانی یکطرفه خویش اظهار داشتند: «دولت نسبت به دانشگاه‌ها، خط و راهی که داشته یکی است و از آن راه بازگشت نخواهد کرد. وزیر علوم جدید هم ادامه‌دهنده راه و مسیر عزیزان پیشین خود در دولت یازدهم خواهد بود. همان راهی که بنا بود میلی منفرد طی کند و نگذاشتند، بنا بود دکتر توفیقی ادامه دهد و نگذاشتند، دکتر فرجی‌دانا آمد و برعهده گرفت. ادامه راه برای دکتر فرجی‌دانا ممکن نشد. همان راه را دکتر نجفی ادامه داد و همان راه را قرار بود دکتر نیلی احمدآبادی ادامه دهد و همان راه را قرار بود دکتر دانش آشتیانی ادامه دهد و امروز دکتر فرهادی همان راه را ادامه خواهد داد.» شایسته است رئیس‌جمهور محترم ضمیر مجهول و مجعول فعل «نگذاشتند» را مشخص فرمایند تا محل سوءتعبیر قرار نگیرد. این افرادی که با فعل خود باعث ناکامی رئیس‌جمهور در انتصاب فرد مورد نظر برای تصدی وزارت علوم شده‌اند، چه کسانی هستند؟ آیا منظور ایشان نمایندگان مجلس است که از اختیار قانونی خویش استفاده کرده‌اند یا افراد دیگری مدنظر جناب روحانی بوده‌اند؟ نباید فراموش کرد که «رئیس‌جمهور در کشور ما و طبق قانون اساسی ما، امکانات فوق‌العاده زیادی در اختیار دارد. رئیس‌جمهور امکاناتش در قانون اساسی، امکانات وسیعی است، رئیس‌جمهور بودجه کشور را در اختیار دارد، همه ارکان اجرایی کشور را در اختیار دارد، ترتیب اجرای قوانین را در اختیار دارد، توانایی استفاده از همه افراد صاحب‌نظر را در سراسر کشور در اختیار دارد؛ رئیس‌جمهور در همه مسائل گوناگون دستش باز است. تنها محدودیتی که برای رئیس‌جمهور در کشور ما وجود دارد، محدودیت قانون است؛ قانون فقط به او محدودیت می‌دهد که این هم محدودیت نیست؛ قانون هدایت کننده است؛ محدود‌کننده نیست. قانون، راه را نشان می‌دهد که چگونه حرکت کنیم.» (امام خامنه‌ای 1392/3/14) آیا جناب آقای روحانی منکر همدلی و همراهی مجلس و قوه قضائیه با دولت محترم هستند و یا این که مدعی هستند اقدام مجلس در عدم رای اعتماد به برخی از گزینه‌های مدنظر رئیس‌جمهور،‌ از سر لجبازی بوده است. قطعا این موضوع فاقد صحت و درستی است. مجلس و دیگر ارکان حاکمیت، بیشترین همراهی و همکاری را با دولت داشته‌اند. این نکته‌ای است که مقام معظم رهبری در مرقومه‌ای که اخیرا منتشر شده مکتوب فرموده بودند شرایط مناسب و امیدبخشی از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد. (1393/9/17) بنابراین رئیس‌جمهور محترم نمی‌توانند مجلس را به سنگ‌اندازی در مسیر دولت متهم سازند. باید توجه کرد چه موضوع مهمی در نظر نمایندگان محترم وجود داشته که در این مورد خاص، خلاف نظر رئیس‌جمهور عمل کرده‌اند و چرا رئیس‌جمهور محترم، اقدام مجلس شورای اسلامی در استفاده از اختیارات قانونی را تاب نیاورده است. مجلسی که به تعبیر حضرت امام در راس امور است.
جامعه به این باور و بلوغ رسیده است که دوران استفاده از تعابیری از قبیل «نگذاشتند» سپری شده است. مقام معظم رهبری در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام در خرداد 1392 فرموده بودند کاندیداهای ریاست‌ جمهوری با اطلاع از ظرفیت‌های قانونی و اختیارات تصریح شده در قوانین وارد عرصه شوند و بعدا نگویند که نگذاشتند و تعابیر از این قبیل. (نقل به مضمون) شایسته است جناب آقای روحانی به جای استفاده از چنین تعابیری که می‌تواند مورد سوءبرداشت واقع گردد به این نکته تامل فرمایند که چه دلیلی باعث شد که مجلس محترم به نفرات قبلی معرفی شده برای تصدی وزارت علوم اعتماد نکرده ولی جناب آقای فرهادی را با رای بالا و قاطع به عنوان وزیر علوم بپذیرد. آیا موضوعی غیر از برائت از فتنه در این میان می‌تواند مطرح شود؟ موضوعی که حضرت آقا صراحتا بر آن تاکید داشته و در سخنرانی‌های خود مکرر به آن اشاره فرموده‌اند. از جمله معظم‌له در دیدار هیئت دولت در شهریور 1393 فرمودند: «مسئله فتنه و فتنه‌گران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همان‌گونه که در جلسه رای اعتماد خود بر فاصله‌گذاری با آن تاکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند.»

  • ali akbari

این مطلب  15 آذرماه در پایگاه جوان آنلاین منتشر گردید

آژانس اتحادیه اروپا برای حقوق اساسی، آمار وحشتناکی درباره خشونت علیه زنان در اتحادیه اروپا منتشر کرده است. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد 62 میلیون زن اروپایی یا به عبارتی یک‌سوم زنان ساکن اروپا، از سن 15 سالگی قربانی اعمال خشونت‌آمیز بوده‌اند. «مورتن کیاروم» مدیر آژانس حقوق اساسی اتحادیه اروپا در مورد نتایج این تحقیق گفت:«خشونت علیه زنان و به طور خاص خشونت مبتنی بر جنسیت که به طرز نامناسبی بر زنان تأثیر می‌گذارد، نقض گسترده حقوق بشر است که اتحادیه اروپا نمی‌تواند از آن چشمپوشی کند.»
در تحقیقی دیگر «بریتا تامسن» نماینده دانمارک در گزارش خود در کمیسیون اروپایی، گفته بود: «پدیده رنج بردن زنان از خشونت‌های جنسی و خانگی در اروپا موجب شرمساری و یک رسوایی است. اتحادیه اروپا باید اقدامات حقوقی در این زمینه انجام دهد. مدت‌ها برای اقدام از سوی کمیسیون اروپایی منتظر مانده‌ایم و اینک خواستار اقدام فوری برای جرم تلقی کردن خشونت علیه زنان از طریق قانون هستیم. از کمیسیون اروپایی می‌خواهیم تا آمار و ارقام سالانه از خشونت‌های جنسی از ‌جمله تعداد مقتولان زن را ارائه کند.
بر اساس آمار، تنها در فرانسه از هر پنج زن شاغل دست‌کم یک نفر در محل کار خود مورد آزار و اذیت جنسی قرارگرفته است. در فرانسه، 95 درصد قربانیان خشونت را زنان تشکیل می‌دهند و 51 درصد آنها قربانی خشونت توسط همسرانشان هستند. در این کشور در هر سه روز، یک زن در اثر خشونت‌های خانگی جان می‌سپارد، یک‌سوم آنان با سلاح سرد و یک‌سوم دیگر با اسلحه گرم به قتل می‌رسند، 20 درصد خفه می‌شوند و 10 درصد دیگر تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند. علاوه بر این، طبق آخرین گزارش شورای اروپا، یک‌پنجم کودکان اروپایی قربانی خشونت جنسی هستند.
آنچه اشاره شد تنها بخشی از آمار مربوط به خشونت و ظلم علیه زنان اروپایی است و اما اکنون رسانه‌های نظام سلطه، مستند به اظهارات یکی از مسئولان جمهوری اسلامی ایران، کشورمان را به خشونت علیه زنان متهم می‌کنند و البته متأسفانه این چندمین بار است که خوراک رسانه‌های بیگانه، توسط خودی‌ها آماده و فراهم می‌شود. در قضیه سرطان‌زا بودن بنزین داخلی و سپس لطمات جسمانی به مردم به‌واسطه انتشار پارازیت که معاون محترم رئیس‌جمهور بدون ارائه هرگونه سند و مدرک مطرح کرد، شاهد آن بودیم که رسانه‌های بیگانه موجی از حمله به جمهوری اسلامی به راه انداختند. اکنون نیز خانم مولاوردی بهانه به دست دشمن داده است. ایشان در سخنانی به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان گفت: « از زمانی که اولین بار در سال ۷۰ اولین مرکز امور زنان در دوره ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی شکل گرفت موضوع زنان و خشونت علیه آنان در دستور کار قرار گرفت. آن زمان بعد از اجلاس پکن برنامه عمل ملی زنان نوشته شد که یکی از مباحث آن خشونت بود و برنامه عمل سه‌ساله مربوطه هم تدوین شد اما با جابه‌جایی دولت و آمدن دولت اصلاحات برنامه عمل مربوط به دوره هاشمی کنار گذاشته شد.» مولاوردی می‌گوید پروژه ملی بررسی اشکال خشونت خانگی از آن روز در ۲۸ استان کشور توسط وزارت کشور و دانشگاه‌های سراسر ایران انجام شد که ۳۲ جلد کتاب نتیجه این طرح است. سه جلد آن وضعیت خشونت خانگی از دیدگاه زنان به عنوان قربانی مورد بررسی قرار گرفته و یک جلد هم گزارش وضعیت خشونت خانگی از دیدگاه مردان به عنوان عاملان خشونت است. وی در بند دیگری از سخنان خود مدعی می‌شود پس از پایان فعالیت دولت اصلاحات این گزارش‌ها کنار گذاشته شده و توسط دولت‌ نهم و دهم هیچ استفاده‌ای از آن نشده است و هم‌اکنون نیز هیچ نسخه‌ای از این ۳۲ جلد گزارش را نمی‌توان در وزارت کشور یا معاونت زنان پیدا کرد.
همین عبارات کافی بود تا موج رسانه‌ای جدیدی علیه کشورمان به بهانه عدم رعایت حقوق زنان ایجاد شود. رسانه‌های معاندی از قبیل بی‌بی‌سی، رادیو فردا و... به جای پرداختن به خشونت علیه زنان اروپایی، به‌گونه‌ای خبرسازی کرده‌اند که گویا هیچ زنی در اروپا در معرض خشونت قرار ندارد و این زنان ایرانی هستند که مورد ظلم حکومت قرار دارند و اگر هم زنان اروپایی مورد ستم قرار می‌گیرند، حکومت به نفع ایشان قوانین خوبی دارد اما در ایران، حکومت نیز علیه زنان است. این خبرسازی در کنار هجمه‌ای که این رسانه‌ها در قضیه اسیدپاشی مشکوک در اصفهان، اعدام ریحانه جباری و اخیراً موضوع غنچه قوامی به سیاست‌های کشورمان در قبال زنان داشته‌اند، باعث خواهد شد جامعه مخاطب این رسانه‌ها، تحت تأثیر این تبلیغات، وضعیت زنان ایرانی را وضعیتی اسفناک و غیرقابل تحمل تصور کند.
این در حالی است که زنان ایران اسلامی یکی از بهترین دوران خود را سپری می‌کنند و در عرصه‌های مختلف ضمن رعایت عفاف و حجاب خود، به نقش‌آفرینی مشغول هستند. «واقعاً این یکی از بزرگ‌ترین افتخارات نظام اسلامی است که در سایه‌ نظام اسلامی این‌همه زن فرزانه، تحصیلکرده، خوشفکر و ممتاز از لحاظ فکری و عملی در جامعه‌ ما وجود دارند؛ خیلی نعمت بزرگی است و مایه‌ افتخار است» (امام خامنه‌ای 30/1/1393) «امروز زن مسلمان در کشور ایران، یک موجود سرافراز و عزتمند است. هزاران وسیله‌ تبلیغی، بمباران خبری می‌کنند برای اینکه این واقعیت را واژگون جلوه بدهند اما حقیقت این است. امروز مؤمن‌ترین و انقلابی‌ترین زنان ما، زنان تحصیلکرده‌ ما هستند. امروز زنان ما، زنان تحصیلکرده‌ ما، زنان جوان ما در پیچیده‌ترین آزمایشگاه‌ها و مراکز علمی تجربی و انسانی حضور دارند و فعالند. فعال‌ترین زنان ما در زمینه‌ سیاسی، در زمینه‌ علمی، در زمینه‌ مدیریت‌های اجتماعی، زنان مؤمن و انقلابی ما هستند؛ دارای تحصیلات خوب، دارای اندیشه‌ عمیق» (امام خامنه‌ای 21/4/1391)
این ایران اسلامی است که در مقابل ظلمی که اروپا و غرب به زنان می‌کند مدعی و شاکی است و امیدواریم برخی از مسئولان به‌گونه‌ای سخن نگویند که جای شاکی و متهم با یکدیگر عوض شود. 

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 10 آذرماه 1393 منتشر گردید.

فتنه 88، ایران اسلامی را با چالشی مواجه ساخت و فتنه‌گران مستظهر به حمایت اجانب، بیگانگان و دشمنان این مرز و بوم نقشه ناکام براندازی نظام مقدس اسلامی را با رمز تقلب انجام دادند. در طول دوران مقابله با این فتنه، شاهد تخریب اموال عمومی، آتش زدن بانک‌ها، غارت اموال عمومی و فروشگاه‌های مردم، آسیب‌های جانی، روحی و روانی به مردم و... بودیم و جالب این که تمام این اقدامات خرابکارانه با حمایت نظام سلطه انجام می‌پذیرفت. سران فتنه، اغتشاشگران را مردم خداجو و بیگانگان آنها را «بزرگترین سرمایه خویش در ایران» می‌نامیدند. اسامی کشته‌های دروغین در رسانه‌ها و شبکه‌ها  و سخنرانی فتنه‌گران، معرفی و برای ایشان مجلس ختم و ترحیم گرفته می‌شد و قربانیان واقعی این فتنه که مردم عادی و رهگذران و شهدای مظلوم بسیج بودند، محلی از اعراب نداشتند.
خیانت بزرگ به حضور حداکثری مردم در صحنه انتخابات و تلاش جهت ایجاد دودستگی و یا آفرینش آنچه بهار ایران مشابه آنچه بهار عربی نامیده می‌شد از دیگر اقدامات فتنه‌گران بود. بازگویی برخی اظهارات سران کشورهای سلطه‌گر در حمایت از فتنه‌گران در آن مقطع خالی از لطف نیست:
بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، در تیرماه 88 طی سخنانی می‌گوید: «ما موسوی و جریان سبز را تحسین می‌کنیم و برخورد حکومت ایران با آنان را محکوم می‌نماییم. آنها مورد احترام ما هستند.»
اوباما در 5 تیرماه 1388 در حاشیه اجلاس جی8 اظهار داشته بود: «موسوی به منشأ الهام‌بخش آن دسته از هم‌وطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش به سوی غرب هستند.» وی شجاعت تظاهرکنندگان در ایران را مورد ستایش قرار داد و گفت: «حق آزادی بیان و تجمع که مردم ایران خواهان آن هستند آرزوها و آرمان‌های جهان‌شمول هستند.» اوباما در جایی دیگر اظهار داشته بود: «وقتی خشونت علیه تظاهرکنندگان آرام را می‌بینیم، وقتی اختلاف‌نظرهای توام با آرامش سرکوب می‌شود در هر جایی که اتفاق بیفتد برای من نگران‌کننده است.»
وزارت خارجه آمریکا در 25 بهمن 1392 طی بیانیه‌ای اعلام کرد: «سه سال پیش در چنین روزی حکومت ایران مهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، همسر آقای موسوی را در بازداشت خانگی قرار داد. ما [دولت آمریکا] همگام با جامعه جهانی این اقدام را محکوم می‌کنیم و خواستار آزادی این افراد هستیم.»
آنجلا مرکل (صدراعظم آلمان) نیز در اظهاراتی ضد ایرانی گفته بود: «واشنگتن و برلین همصدا تلاش دولت ایران را برای برخورد با مخالفان و معترضان محکوم می‌کنند.»
خاویر سولانا (هماهنگ‌کننده وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا) اظهار داشته بود: «ما اتفاقات (ایران) را بسیار دقیق پیگیری می‌کنیم و برای کسانی که شجاعانه به خیابان رفته و تظاهرات می‌کنند احترام زیادی قائلیم.»
اکنون اجازه دهید به نحوه مواجهه این مدعیان آزادی با معترضین به رفتارهای وحشیانه پلیس این کشورها در برخورد با مردم اشاره داشته باشیم. پس از تبرئه پلیس قاتل یک سیاهپوست در آمریکا، مردم در اعتراض به این اقدام دستگاه قضایی به خیابان آمده و اعتراض خود را اعلام کردند. جالب است رفتار مسئولین ارشد آمریکا در این خصوص مورد توجه قرار گیرد:
«آتش زدن ساختمان‌ها و خودروها، از بین بردن اموال و در خطر قرار دادن مردم روش‌هایی ویرانگر است که هیچ بهانه‌ای برای آن وجود ندارد. اینها اقداماتی مجرمانه است و افرادی که مرتکب این اعمال مجرمانه شده‌اند باید پیگرد قانونی شوند» آنچه اشاره شد بخشی از صحبت‌های رئیس‌جمهور آمریکا در خصوص اعتراضات به تبرئه پلیس قاتل است. پلیسی که متهم به قتل یک سیاهپوست است. در این که دستگاه قضایی آمریکا در این پرونده حکم صحیحی داده یا خیر و آیا اقدام آن پلیس اقدامی ضروری بوده است و... بحثی نیست؛ آنچه مهم است این مسئله است که آقای اوباما به پشتیبانی از دستگاه قضایی این کشور، افرادی را که به بهانه اعتراض به این حکم به خیابان آمده و به قول او، دست به آتش‌سوزی و تخریب اموال عمومی زده‌اند، مجرم می‌داند. اوباما می‌گوید تصمیم هیئت منصفه در تبرئه «دارن ویلسون» ‌افسر قاتل نوجوان سیاهپوست آمریکایی که نهم اوت سال جاری میلادی به ضرب گلوله این پلیس کشته شد، باید مورد احترام قرار گیرد.
نمونه دیگر برای مجرم دانستن کسانی که نظم عمومی را برهم می‌زنند در اعتراضات مردم لندن قابل مشاهده است.
در مرداد 1390 پلیس شهر تاتنهام انگلستان یک جوان 29 ساله به نام «مارک دوگان» را به ضرب گلوله کشت. این مسئله باعث بروز اعتراضات مردمی در برخی شهرهای انگلستان شد اما حکومت سلطنتی این اعتراض مردم را به عنوان اغتشاش معرفی و از برخورد شدید با اغتشاشگران! سخن گفت. رسانه‌های نظام سلطه نیز مردم معترض را سارق، اغتشاشگر و ... معرفی می‌نمودند. دیوید کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا روز سه‌شنبه 18 مرداد 1390 پس از شرکت در نشست اضطراری شورای ملی امنیت بریتانیا با محکوم کردن اغتشاشگران [مردم] اعلام کرد که بر شمار ماموران پلیس افزوده خواهد شد. او تصویب کرد که 16 هزار مامور پلیس تنها برای آرام کردن خیابان‌های لندن به خدمت گرفته شوند. کامرون در ادامه گفت همه اقدامات ضروری برای پایان یافتن اغتشاش انجام خواهد گرفت. بخشی از اقدامات ضروری مد نظر کامرون، کمک گرفتن از پلیس آمریکا بود و از آنجا که انگلستان توانایی مقابله با این ناآرامی را نداشت از تجربیات و نیروهای پلیس بوستون آمریکا کمک گرفت.
این در حالی است که میان اعتراض مردم در این کشورها با فتنه 88 در ایران تفاوت عمده وجود دارد. اعتراض در این کشورها اعتراض به نظام ظالم  لیبرال حاکم مبتنی بر تبعیض و بی‌عدالتی است. نظامی که برای رنگین‌پوستان ارزشی قائل نیست و ایشان را شهروند درجه دو می‌داند. نظامی که به قیمت از بین رفتن 99 درصد مردم، منافع یک درصد اقلیت سرمایه‌دار را ترجیح می‌دهد. نظامی که سران فاسد آن مجبور به اعتراف به پایه‌های متزلزل آن هستند و چونان تمام مستکبران و ظالمان در آستانه نابودی، سخن از دریافت پیام مردم می‌گویند. سخنی که از فرعون تا شاه مخلوع پهلوی و اوبامای مستاصل، همگی در هنگام غرق شدن؛ از این کلام برای نجات خویش بهره می‌برند که «مردم، من صدای شما را شنیدم و پیام شما را دریافت کردم» غافل از آن که این کلام سودی برای ایشان ندارد و در قهر مردم نابود خواهند شد؛ اما اعتراض فتنه‌گران در ایران، اعتراض به مردم‌سالاری و رای و نظر مردمی بود که با لبیک به رهبر انقلاب و اعتماد به نظام مقدس اسلامی با حضور حداکثری، مهر تاییدی بر حقانیت این نظام زده بودند.
فتنه‌گران که نه تنها دیندار و خداجو نبودند بلکه بویی از انسانیت و آزادگی و مردانگی نبرده بودند و حتی به بیرق حسینی نیز رحم نکردند. به فرمان سران استکبار نه معترض به شمارش آرا، که معترض به وجود  اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ایران اسلامی بودند؛ اصلی که در تمام این سال‌ها خاری در چشم دشمنان و برهم زننده تمامی نقشه‌های ایشان بوده است. آشوبگران و اغتشاشگرانی که با ادعای طرفداری از ایران، شعار نه غزه نه لبنان سر می‌دادند و البته مدتی بعد ناگهان متحول شده و از بهار عربی حمایت کرده و درخواست راهپیمایی در حمایت از مردم مصر و تونس و... را مطرح می‌ساختند و به این بهانه تلاش می‌کردند فتنه‌ای که مردم در نهم دی آن را نابود ساختند، احیا کنند که البته به فضل الهی و هوشیاری نظام اسلامی و مردم در این حرکت نیز ناکام ماندند.
اگر اوباما و دیگر سران نظام سلطه اعتراض مردم در این کشورها به رفتار پلیس و تبعیض و بی‌عدالتی را عملی مجرمانه می‌دانند قطعا برای افرادی که بدون عذر موجه و قانونی به رفتارهای مجرمانه دست می‌یازند، جز نابودی و اعدام حکم دیگری صادر نخواهند کرد و با این وصف مشخص نیست چرا به جای اصرار به قوه قضائیه ایران برای صدور حکم اعدام این فتنه‌گران، برای آزادی این مجرمان، بیانیه و حمایت‌نامه صادر می‌کنند؟

  • ali akbari