پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
این مطلب در تاریخ 22 خرداد ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .
از آغاز بحران سوریه، برخی حکومت‌های منطقه و برخی حکومت‌های فرامنطقه‌ای اقدام به حمایت از تروریست‌های مخالف دولت سوریه نموده و با ارسال منابع مالی و تجهیزاتی و آموزش این تروریست‌ها ، به گمان خود در  جهت ساقط کردن دولت قانونی بشار اسد تلاش می‌کردند. این حمایت به قدری آشکار صورت می‌پذیرفت که تروریست‌ها در برخی از این کشورها دارای  پادگان‌های آموزشی و لجستیکی بوده و با اسکورت و خط آزاد این کشورها، بدون هیچ ممانعتی از مرز گذشته و وارد سوریه می‌شدند و در صورت جراحت، در بیمارستان‌های همین کشورها مداوا می‌گشتند. با این حال تمام این حمایت‌ها نتوانست خللی در عزم و اراده ملت مقاوم سوریه و ارتش این کشور ایجاد کند و کشورهای توطئه‌گر علیه نظام سوریه اکنون دریافته‌اند که توان سرنگونی حکومت قانونی این کشور را ندارند.

لیکن بحران دیگری برای کشورهای حامی تروریست‌ها ایجاد شده است. در همان زمان که این دولت‌ها مشغول حمایت از تروریست‌ها بودند ، تحلیلگران بسیاری با اشاره به نمونه طالبان که توسط آمریکا و پاکستان و برخی دیگر کشورها در افغانستان ایجاد و بعد باعث ناامنی برای این کشورها گردید ، هشدار می‌دادند که تکرار این فرآیند در حمایت از تروریست‌ها در سوریه، باعث گسترش ناامنی در منطقه و جهان شده و دامن حامیان تروریست‌ها را خواهد گرفت. اکنون به وضوح می‌توان این موضوع را مشاهده کرد. کشورهای غربی نگران موج بازگشت تروریست‌ها به کشورهای خود بوده و با وضع قوانین و مقرراتی به دنبال لغو تابعیت این تروریست‌های چشم آبی هستند و دیگر کشورهای حامی نیز وضعیتی مشابه دارند. در این میان ترکیه بیشترین ضرر را دریافت نموده است.  از یک سو حمایت این کشور از تروریست‌ها باعث اختلاف داخلی در این کشور و برخی آشوب‌ها گردید و ارتباط این کشور با ایران و عراق را با مشکل مواجه ساخت و از سوی دیگر اکنون این دست‌پرورده‌های تروریست، بلای جان ترکیه شده‌اند. حمله به کنسولگری ترکیه در موصل عراق  و گروگان گیری کارکنان کنسولگری ، ترکیه را با چالشی سخت مواجه ساخته است. لغو سفر وزیر امور خارجه این کشور به آمریکا، درخواست از جامعه جهانی و سازمان ملل و ناتو برای دخالت در این ماجرا تنها بخشی از تاوان و هزینه‌ای است که ترکیه برای حمایت از این تروریست‌ها پرداخت می‌کند و قطعاً اگر این کشور نتواند به نحو مناسبی این بحران را پشت سر بگذارد باید شاهد موج نارضایتی در داخل ترکیه و  استعفای متصدیان و مسئولان ترک باشیم.

ترکیه از یک سو به خاطر غلظت و تندی شعارهایی که علیه سوریه مطرح کرده بود ، بازگشتن از این شعارها را نوعی تحقیر و شکست ارزیابی می‌کند و از سوی دیگر اگر بخواهد همچنان بر حمایت از تروریست‌ها ادامه دهد، باید منتظر عواقب سخت‌تر این موضوع در آینده باشد. به نظر می‌رسد ترکیه باید این انتخاب سخت را انجام دهد  که ضمن دست کشیدن از حمایت  تروریست‌ها، برخی مشکلات و ناامنی‌های محدود و مقطعی به واسطه این چرخش راهبرد را  بپذیرد و با تروریست‌هایی که در عراق و سوریه با عناوین مختلفی از قبیل القاعده، داعش ، ارتش آزاد و… فعالیت دارند ، مبارزه کرده و به نابودی و حذف ایشان کمک کند و یا این که با ادامه حمایت از این تروریست‌ها،  ناامنی‌های مستمر ،  طولانی و گسترده‌تر که امکان مهار آن نیز فراهم نخواهد شد  را بپذیرد. در چنین شرایطی هر انسان عاقلی ، گزینه  اول را انتخاب می‌کند حتی اگر این انتخاب همراه با عقب گرد از مسیر قبلی باشد.

البته این موضوعی است که اکنون دامن ترکیه را گرفته است و  قطعاً در آینده نزدیک در صورت عدم مهار این تروریست‌ها، دامن دیگر کشورها از جمله عربستان و… را نیز خواهد گرفت چرا که «هر که باد بکارد، توفان درو خواهد کرد» غرب نیز  باید این حقیقت را بپذیرد که  تروریسم در همه شاخه‌ها و جلوه‌های آن محکوم است و نمی‌توان با بهانه‌های واهی، به گسترش تروریسم دامن زد. داعش تنها یک نمونه است. منافقین که اکنون تحت حمایت آمریکا  و اروپا به فعالیت می‌پردازند، نمونه دیگری از تروریست‌هایی هستند که غرب آن را ایجاد کرده و پرورش داده است و اکنون اخباری از همدستی این گروهک با داعش برای انتقام از مردم عراق به واسطه ضرباتی که چندی پیش از مردم عراق دریافت کرده و پادگان اشرف را از دست دادند، در محافل خبری و سیاسی مطرح است و نام بردن از تروریست‌های داعش به عنوان «انقلابیون» توسط گروهک نفاق موید این مطلب است.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 20 خردادماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

حضور معاون وزیر امور خارجه کشورمان در مراسم تحلیف رییس جمهور جدید مصر ، با تحلیل‌های متفاوتی مواجه شده است .برخی از تحلیلگران با اشاره به سابقه کشتار مردم توسط ارتش مصر پس از کودتا علیه مرسی و کنار گذاشتن منتخب مردم، این حضور را نوعی رسمیت بخشی به کودتاگران و عقب نشینی و عقب گرد ج.ا.ا از مواضع همیشگی خود دانسته و برخی نیز با  اشاره به واقعیات کنونی ، این اقدام را تدبیر منطقی بر می‌شمرند. نگارنده با اشاره به موارد ذیل ، این اقدام را البته اگر در فرآیند بعدی نیز با حکمت همراه باشد، اقدامی مناسب ارزیابی می‌نماید:

1-ژنرال السیسی یکی از نکات مورد نظر خود در برقراری ارتباط با ایران را نحوه تعامل و رفتار ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس و برطرف نمودن نگرانی‌های امنیتی در این مورد ذکر کرده بود. صرف نظر این موضوع که نگرانی السیسی تا چه حد منطقی و حتی صحیح است ، این واقعیت که ایران در پی تقویت روابط خود با کشورهای حوزه خلیج فارس است ، انکار ناپذیر است و مسئله‌ای است که  حتی در دیدار امیر کویت با رهبر معظم انقلاب ، توسط  معظم له مطرح شد و ایشان بر همگرایی بیشتر کشورهای منطقه به جای واگرایی تاکید نمودند. بنابراین غیبت  نماینده ایران می‌توانست گزینه‌ای برای جوسازی علیه ایران مبنی بر سیاست اختلاف با همسایگان باشد و حضور نماینده ایران پیامی به کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و همسایگان مبنی بر این که ایران خواستار گسترش روابط برادرانه با همسایگان خود می‌باشد.

2-در دوره آقای مرسی، علی رغم تلاش ایران بر برقراری ارتباط با این کشور ، متأسفانه منتخبین مردم مصر با پشت پا زدن به آرمان‌های مردم ، فریب وعده‌های آمریکا  را خورده و حتی بر روابط با رژیم صهیونیستی تاکید ورزیدند. به افراط گرایی دامن زده و از تروریست‌هایی که علیه دولت قانونی بشار اسد در سوریه می‌جنگیدند ، حمایت نمودند. بنابراین دولت جناب آقای مرسی نه تنها همگرایی با ایران نداشت بلکه سعی در تشدید ایران هراسی و شیعه هراسی در مصر و منطقه نمود. متأسفانه این وضعیت با کشته شدن برخی از شیعیان مصر همراه گردید. وضعیت ایران هراسی و شیعه هراسی به گونه‌ای شده که برخی جریانات تکفیری در مصر حتی بر محاکمه قراء مصری که به ایران سفر کرده‌اند تاکید می‌ورزند. مطمئناً ایران هیچ تمایلی به تقویت جریانات تکفیری در منطقه ندارد. دعوت از رییس جمهور کشورمان  و گفتگوی آقای السیسی با نماینده  اعزامی ایران ، حداقل، بیانگر  مخالفت عملی السیسی با تکفیر شیعیان است و خود می‌تواند یک نکته مثبت قلمداد شود.نکته دیگر این که مسئولان قبلی این کشور ، برای برقراری ارتباط با ایران، موضوعاتی چون تغییر نام یک خیابان تهران و.. را نیز به عنوان پیش شرط مطرح می‌ساختند ، لیکن دعوت رسمی از رییس جمهور کشورمان می‌تواند نوعی عقب نشینی تلویحی از چنین مواردی باشد و نباید از سوی ایران نادیده انگاشته شود.

3-بعد از کودتای السیسی ، مخالفت‌هایی با این اقدام صورت گرفت و حتی مردم معترض توسط ارتش این کشور مورد کشتار قرار گرفتند و قطعاً این کشتار و کودتا  قابل گذشت و بخشش نیست . لیکن آیا برقراری و سرکار آمدن  یک دولت با رای حداقلی که  حمایت بخشی از نخبگان و سیاسیون مصر را با خود همراه ساخته  است گزینه مطلوب است و یا این که ادامه کشتار و  جنگ داخلی در کشور مصر ؟ اگر بر اساس پیشنهاد نخبگان و دلسوزان به مردم مصر مبنی بر اتخاذ راهی برای جلوگیری از کشتار ، این مسیر حداقلی طراحی شده باشد، آیا این مسیر بهتر از مسیر کشتار نیست؟قطعاً این تصور که آقای مرسی مجدداً بر سرکار آید و کودتاگران قدرت را واگذار نمایند ، غیر منطقی است به ویژه آن که آقای  مرسی نیز نتوانست خواسته‌های رای دهندگان را برآورده سازد و به آرمان آن‌ها خیانت کرد و در حال حاضر همان جمعیت رای دهندگان به او نیز متفرق هستند .

4-ژنرال السیسی هرچند با کودتا بر سر کار آمد و منتخب مردم را برکنار نمود لیکن بر این باور رسیده است که امکان بازگشت به دوران دیکتاتوری سابق وجود ندارد لذا سعی کرد با وجهه‌ی مردمی و دموکراتیک به ادامه کار خود بدهد و بر همین اساس  اقدام به برگزاری یک انتخابات و با حضور دیگر نامزدها نمود. هر چند ممکن است این انتخابات واقعاً مردمی و آزاد نبوده و مهندسی شده بوده باشد ، لیکن نفس قبول این حقیقت که مصر دوره جدیدی را آغاز کرده و دیگر دیکتاتوری به شکل سابق  در آن پذیرفته نیست ، نکته قابل تأملی است .

5-ایران در قبال دعوت رسمی دولت مصر از رییس جمهور کشورمان، در سطح معاون وزیر، نماینده اعزام نمود . این بدان معنی است که علاوه بر این که ایران به طور کامل موافق فرآیند طی شده در مصر نیست لیکن نگاه به آینده دارد و امیدوار است شرایط به گونه‌ای رقم بخورد که خواست مردم مصر محقق شده و این کشور روی آرامش را ببیند. قطعاً اگر ایران تمایلی به برقراری آشتی در مصر داشته باشد ، برای رایزنی‌های آینده، باید یک ارتباط حداقلی را در این مرحله ایجاد می‌نمود.یکی از مسایل مورد توجه ایران، برقراری تعامل با جامعه نخبگان  مصر بوده است متأسفانه در دولت  مبارک این ارتباط تقریباً قطع بود و بعد از دولت مبارک نیز  این امر به نحو مطلوب محقق نشد . ایران تمایل ندارد که این ارتباط به طور کامل مشابه دوران مبارک ، مجدداً قطع گردد. ایران تمایل دارد به جای دفتر حافظ منافع در کشور مصر با جمعیتی مسلمان و دارای فرهنگ کهن و تأثیر گذار در جهان عرب، سفارتخانه و سفیر داشته باشد و تعاملات و مراودات فرهنگی بین  نخبگان  و مردم دو کشور گسترش یابد. نباید از خاطر به دور داشت که بخشی از تلاش تکفیری‌ها در مصر ، زدودن فرهنگ «دوستی و محبت به  اهل بیت »در این کشور است.

مصر آبستن حوادث است و ادامه ناامنی و جنگ داخلی در این کشور بهره‌ای برای مردم و جهان اسلام ندارد و در چنین شرایطی، پذیرش مطلوب حداقلی و تلاش جهت رساندن این مطلوب به سطوح بالاتر ، گزینه‌ای است که ظاهراً توسط دولت ج.ا.ا پذیرفته شده است . نباید فراموش کرد که با توجه به روند کنونی در مصر ، این آخرین انتخابات نخواهد بود و مردم مصر می‌توانند با توجه به تجربه‌ای که طی مدت اخیر کسب نموده‌اند به گزینه‌های مطلوب‌تر در آینده این کشور امید داشته باشند ضمن این که آقای السیسی نیز در داخل کشور با چالش‌های فراوانی مواجه است که باید منتظر بود  آیا این دولت توانایی مهار این چالش‌ها را دارد  یا خیر؟

  • ali akbari
این مطلب در کیهان 1 خردادماه 1393 منتشر شده است .
در تیر ماه 1388 سرلشکر فیروزآبادی طی رنجنامه‌ای به امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف، از سران فتنه که مملکت را به آشوب کشانده و به نیروهای مسلح به جرم تلاش جهت برقراری امنیت؛ توهین کرده بودند، شکوه نمود. آقای محمد هاشمی همان زمان در این خصوص اظهار داشت: «در این نامه بدترین توهین‌ها به مردم از سوی ایشان [دکتر فیروزآبادی] صورت گرفت.» البته آقای هاشمی اشاره نکردند که دقیقاً چه توهینی در این متن صورت گرفته و منظور از مردم، چه کسانی هستند؟ مدتی بعد بود که یکی از سران فتنه، به منافقانی که در روز عزای سالار شهیدان، به هلهله و پایکوبی و آتش زدن بیرق حسینی پرداخته بودند، لقب مردم خداجو داد تا مشخص شود مصداق «مردم» در نزد برخی آقایان چه کسانی هستند.
جناب آقای مجید انصاری خرداد ماه سال 92 در پاسخ به سؤالی در خصوص اظهارات رئیس ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر خوشحالی مردم از اقدام شورای نگهبان در زمینه احراز صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری گفت: «من تصور نمی‌کنم هیچ ایرانی علاقه‌مند به پیشرفت کشور و انقلاب از مخدوش شدن شناسنامه انقلاب یعنی آیت‌الله هاشمی خشنود شده باشد. نمی‌دانم آقای فیروزآبادی سخن از کدام ایرانی می‌گوید که از اقدام شورای نگهبان خوشحال است؟»
در حالی که برخی از آقایان، اظهار می‌داشتند برای پیشرفت در مذاکرات هسته‌ای ایران و شش کشور [بخوانید ایران و آمریکا]، نباید شعار مرگ بر آمریکا در داخل کشورمان سر داده شود، سرلشکر فیروزآبادی در آبان ماه 1392 اظهار داشت: «مرگ بر آمریکا شعار ملی ماست. ما برای حفظ دانش و فناوری هسته‌ای مذاکره می‌کنیم اما این مذاکره بسیار هوشمندانه است. نباید به لبخند آمریکایی‌ها اعتماد کنیم، زیرا دست واقعی آمریکا را باید دید و ما از مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی ایران حمایت می‌کنیم.»
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در اسفند ماه 1392 در خصوص جشنواره شعر فجر گفت: «من امروز خبر بسیار دردناکی شنیدم که این خبر یعنی آتش زدن به ارزشهای انقلاب. یک آقایی که در رژیم گذشته در دفتر فرح کار می‌کرد و شعر و ترانه می‌گفت و بعد از پیروزی انقلاب نیز به دامن دشمنان در تاریخ پناه برده و به امام نیز توهین کرده است این آدم را به جشنواره شعر فجر دعوت می‌کنند. جشنواره فجر جشن انقلاب اسلامی حضرت امام است جای دشمن امام نیست. ما تعداد زیادی افراد با سواد، استاد دانشگاه، افراد فرهیخته و کم‌نظیر در ایران داریم که اینها را رها کرده‌ایم و رفته‌ایم استخوان پوسیده شاهنشاهی را از پاریس آورده‌ایم تا آن را سرمه چشم آقای دبیر جشنواره کنیم.» وی با تأکید بر اینکه انقلاب تداوم دارد خاطرنشان کرد: «امروز تبر و داس گرفته‌اند که بوستان انقلاب ما را مورد حمله قرار دهند لذا باید از آن حفاظت کرد.»
اما آقای علی مطهری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در واکنش به این سخنان سرلشکر فیروزآبادی اظهار داشت: «آقای فیروزآبادی نگاه امنیتی به موضوع داشتند و از این جهت وارد مسئله شدند ولی من شخصا معتقدم این موضوع آنچنان جنبه‌ امنیتی ندارد.»
سرلشکر فیروزآبادی اخیرا اظهار داشته است «ما باید به این رئیس‌جمهور افتخار و شکرگزار وجود ایشان باشیم و باید همه همت‌مان را بگذاریم در پشتیبانی دولت که بتواند در این شرایط حساس، کشتی کشور را پیش ببرد.» و البته ایشان قبلا نیز در خصوص سخنرانی رئیس محترم جمهور در سازمان ملل اظهار داشته بود: «خدای را به این نعمت شکر گذاریم و برای نماینده ملت ایران آرزوی موفقیت در این سفر طلب می‌کنیم.»
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح همچنین در سخنان اخیر خود از رویه برخی رسانه‌ها در تخریب دولت انتقاد کرده و گفته است: «مدیران رسانه‌ها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات می‌شود. باید با نیک‌سیرتی در همه این زمینه‌ها عمل کنیم که انشاءالله پیش برویم. بعضی اخبار بی‌ارزش و تفرقه‌انگیز هستند، بعضی‌ها هم شایعه، تهمت و بی‌مبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمی‌کنم، حتی رسانه‌‌هایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند خطا می‌کنند. برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمی‌کنند باید روش‌شان را اصلاح کنند والا ما با آنها برخورد می‌کنیم.»
اما رفتار طرف مقابل در مقابل این مسئله کاملا متفاوت از رفتارهای قبلی بود. آقای مجید انصاری معاون پارلمانی رئیس‌جمهور در جمع خبرنگاران درباره اظهارات اخیر سرلشکر فیروزآبادی گفت:  «از اقدام و اعلان بجا و قاطع سرلشکر فیروزآبادی تشکر می‌کنم، مسئله ضروری و مهمی را ابلاغ کردند که نیاز امروز فضای رسانه‌ای کشور است.» و جناب آقای «آشنا» که ظاهرا با عنوان دقیق سرلشکر فیروزآبادی «ناآشنا» بوده‌اند در صفحه فیس‌بوک خود نگاشت: «شاید سخنان ریاست ستاد مشترک تذکر نیست، فرمان است» و ننوشت که ریاست ستاد کل نیروهای مسلح دقیقا از چه زمانی به ریاست ستاد مشترک تغییر یافته است.
با این چند نمونه که اشاره شد مشخص است که خط مشی سرلشکر فیروزآبادی تغییری نکرده است. ایشان در مسیر انقلاب حرکت کرده و حتی خودشان همنوا با برخی از منتقدین منصف، به نقد اشتباه‌ها و خطاهای دولتمردان و ازجمله دولت یازدهم  پرداخته و همزمان نیز از رفتارهای صحیح دولت حمایت نموده است. بنابراین باید از طرف مقابل که تا دیروز به تخطئه و بعضا توهین و جسارت به ایشان مشغول بوده سؤال کرد که اگر ایشان تا این حد مورد قبول شما هستند که در این چند روز سخنان ایشان را به عنوان تیتر جراید و سایت‌‌های خود انتخاب کرده‌اید چرا فقط این سخنرانی ایشان را پررنگ کرده و دیگر اظهارات مشفقانه ایشان با بی‌توجهی شما مواجه می‌شود؟ ضمن اینکه نباید این سخن ایشان، به معنای مخالفت ایشان با هر نوع نقد و انتقاد تفسیر شود و حتی در این سخنرانی نیز ایشان به انتقادات مخرب ایراد وارد کرده‌اند و نه هر نوع انتقادی.
در مقابل، دوستداران انقلاب، نصیحت مشفقانه سرلشکر فیروزآبادی را دغدغه‌ای از سر حفاظت از انقلاب و ارکان آن دانسته و آن را قدر می‌دانند و به مصداق «احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی» این کلام فرمانده بسیجی خود را هدیه‌ای دانسته و به خود می‌نگرند که آیا خطایی از ایشان سر زده است یا خیر تا نسبت به اصلاح آن اقدام نمایند و در مسیر پیش رو نیز این سخنان را مد نظر قرار خواهند داد.
  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان در تاریخ 30 اردیبهشت 1393 منتشر شده است .

هیچ فرد منصفی نمی‌تواند اثری که منتقدین خیرخواه در جلوگیری از بروز برخی انحراف‌ها در ماه‌های اخیر داشته‌اند، انکار نماید. اثر این انتقادها که اتفاقا از دلسوزی و خیرخواهی ابراز می‌گردد، تا جایی بوده که حتی رئیس‌جمهور محترم نیز در برخی از موارد با این منتقدین همراه شده‌اند. از جمله می‌توان به سخنان رئیس‌جمهور محترم در خصوص نماد هلال برای جمعیت هلال‌‌احمر سخن گفت که همراهی با منتقدین اظهارات مشاور و معاون ویژه ایشان بود، عذرخواهی از مردم بابت برخی اشکال‌ها در توزیع سبد کالا، سخنرانی در مراسم رونمایی از دستاوردهای هسته‌ای کشور و بیان برخی مطالب که توسط منتقدین توافق ژنو به آنها اشاره شده بود و... بخشی از این موارد است. البته تاثیر انتقاد صحیح، منطقی و مستدل منتقدین، تنها به این موارد خلاصه نمی‌شود. عزل و برکناری یکی از ضدانقلابیون منصوب شده در دانشگاه آزاد اسلامی، لغو دعوت از شاعر ضدانقلاب! برای حضور در جشنواره شعر فجر، لغو دعوت از طراح یادمان هولوکاست، ناکامی برخی عناصر معلوم‌الحال در تدفین جنازه جاسوس سیا در اصفهان و... برخی دیگر از این موارد است. بر همین اساس است که شاهد هستیم برخی از افراد مغرض که بعضا در سایه و اطراف دولتمردان حضور پیدا کرده و با عناوین مختلف سعی در هدایت دولتمردان به سمت آرمانشهر کذایی خود (یعنی غرب) و دوری از آرمان‌های اصیل انقلاب دارند، از همان ابتدا تلاش گسترده‌ای برای بیرون کردن منتقدین از صحنه داشته‌اند. شروع این حرکت را می‌توان در زمان انتخابات و سپس بلافاصله بعد از انتخاب دکتر روحانی به عنوان رئیس‌جمهور منتخب، رصد کرد و تهمت به منتقدین را در زمان رای اعتماد مجلس به برخی وزرای پیشنهادی مشاهده کرد. این حرکت ادامه پیدا کرده و متاسفانه بعضا با غفلت مسئولین محترم، این افراد در سایه توانسته‌اند سیاست برچسب و انگ‌زنی به منتقدین را به کلام مسئولین جاری سازند. استفاده از الفاظی چون بی‌سواد، غارتگران بیت‌المال، تغذیه‌شوندگان از مراکز خاص، حامیان دولت قبل، ناآگاهان از حقوق و منطقه و سیاست، افراد بی‌شناسنامه و... تنها بخشی از این انگ‌ها است، اما با این حال منتقدین که انتقاد را نه از سر لجبازی و چوب لای چرخ دولت گذاشتن، بلکه برای اصلاح امور مطرح می‌سازند، صحنه را خالی نکرده‌اند. قطعا ادامه این مسیر و توانایی منتقدین در تصحیح رفتار دولتمردان، به نفع این افراد در سایه نخواهد بود و ایشان برای بیرون راندن منتقدین مصلح از صحنه، از سیاست ماکیاولیستی بهره خواهند برد.
به نظر می‌رسد تلاشی جهت یافته به منظور انحراف افکار عمومی برای هم‌ردیف دانستن منتقدین با تندروها، خودسرها و افراطیون در دستور کار این اتاق فکر در سایه قرار گرفته است و شروع آن نیز با موضوع بروجرد و یزد کلید خورده است. در این دو حادثه (فارغ از گزارشهای صحیح و غلط منتشره و بزرگنمایی و بعضا تحریف واقعیت از سوی برخی از همین عناصر) به نظر می‌رسد دستهایی در کار است که نشان دهد منتقدین دولت یازدهم اساسا افرادی غیرمنطقی، و خشونت‌طلب هستند که خود را مرجع قانون دانسته و بدون توجه به مبادی ذی‌ربط و مسئول، راسا سعی در اجرای قانون دارند. این حربه هر چند شکست خورده و ابتر است لیکن می‌تواند دستاویز و محملی برای بی‌اعتنایی دولتمردان به برخی انتقادهای صحیح باشد. حکایتی که در دولت اصلاحات نیز با پروژه‌هایی چون لباس شخصی‌ها و چماق به دستان و... تکرار شده بود. شایسته است دستگاه قضایی کشور بدون هرگونه مماشات در این حوادث وارد شده و مسببین این اقدامات را شناسایی و بر اساس قانون، برخورد لازم را صورت داده و اطلاع‌رسانی و شفاف‌سازی مناسب را انجام دهد تا ابعاد این دو موضوع کاملا مشخص شود. یادآوری حوادث گذشته نشان می‌دهد که در بسیاری موارد، خط و ربط هدایت‌کنندگان این حرکتها به همان مراکزی برمی‌گردد که از وجود این افراد، فریاد وااسفا سر می‌دادند و اکنون هر دو دسته، در آغوش دولتمردان غربی و صهیونیستی به سر می‌برند. مردم نیز باید با بصیرت و هوشیاری اجازه ندهند که چنین جریاناتی با موج‌سواری و هوچی‌گری موفق به پیاده‌سازی اهداف شوم خود و همراه‌سازی آنان گردند.
یادآوری این نکته از کلام رهبر معظم انقلاب ضروری است که «در دوران دفاع مقدس اگر بسیجی‌ها می‌خواستند همین طور بروند یک جایی، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور درمی‌آمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرفها اعتنایی ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانی که به این حرفها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند.» با این وصف مسیر کاملا مشخص است. افرادی که متشرع هستند قطعا خود را از این جریانات دور نگاه داشته و حرکت بر مدار قانون را مشی خود می‌دانند و تکلیف دیگران نیز مشخص است.
دولت محترم نیز برای این که راحت‌تر بتواند به امور اصلی خود که همانا بهبود بخشیدن به اوضاع فرهنگی و اقتصادی کشور است، بپردازد؛ بهتر است به جای بازی خوردن در این سناریو و مشغول شدن در این حواشی، به شناسایی و طرد افرادی بپردازد که در سایه مشاور و دستیار و... به هزینه‌تراشی برای دولت مشغول هستند.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 29 اردیبهشت 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

نشست مذاکرات توافق در مورد گام نهایی ایران و 1+5 به نتیجه نرسیده و طرفین خردادماه را برای نشست مشترک آتی، در نظر گرفته‌اند. بر اساس اخبار منتشره یکی از موارد اختلافی در این نشست، پروژه آب سنگین اراک بوده است و طرف غربی، اصرار داشته است که به هیچ عنوان موافق نیست که این راکتور به عنوان یک راکتور آب سنگین  به کار خود ادامه دهد. این در حالی است که جناب آقای صالحی و نیز دیگر مسئولان محترم دولتی اعلام کرده‌اند ایران آمادگی دارد تا جهت رفع نگرانی‌ها در مورد این پروژه، نسبت به بازطراحی راکتور اراک و انجام تغییرات در این پروژه که به کاهش میزان و سطح پلوتونیوم تولید شده در این راکتور منجر شود، اقدام نماید.

  بر این اساس و با توجه به نظر طرف غربی، حتی در صورتی که ایران بخواهد با تغییر در طراحی، میزان و سطح تولید پلوتونیوم در این راکتور را کاهش دهد، بازهم خواست طرف غربی انجام نشده و نگرانی آنها و در واقع بهانه‌تراشی آنها ادامه خواهد داشت. با این وضعیت باید از مسئولین مربوطه پرسید چرا باید کشور هزینه‌ای را بپذیرد که تغییری در نتیجه ندارد؟

در واقع بازطراحی راکتور اراک از نظر زمانی باعث خواهد شد که برابر نظر کارشناسان، چندین سال تاخیر در افتتاح این پروژه ایجاد شود و از نظر مالی نیز هزینه‌های گزافی برای این امر صرف شود و در آخر نیز همچنان بهانه‌ای که طرف غربی مطرح ساخته بود، باقی است. آیا هیچ عقل سلیم و انسان باسوادی چنین امری را می‌پذیرد؟ بنابراین بهتر آن است که به جای تغییر در طراحی راکتور، نسبت به تکمیل و راه‌اندازی پروژه‌ای که به گفته مسئولین سابق سازمان انرژی اتمی در آستانه تکمیل و افتتاح بوده است، اقدام کنند و طی  نامه‌ای به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از آنها بخواهند اگر در خصوص انحراف ایران در مورد استفاده  غیر متعارف از پلوتونیوم این راکتور – که بر اساس نظر کارشناسان مناسب برای سلاح هسته‌ای نیز نمی‌باشد- نگران هستند، نسبت به معرفی و استقرار بازرسان در این مجموعه اقدام نماید

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930229000303#sthash.IzrsC7G7.dpuf

نشست مذاکرات توافق در مورد گام نهایی ایران و 1+5 به نتیجه نرسیده و طرفین خردادماه را برای نشست مشترک آتی، در نظر گرفته اند. بر اساس اخبار منتشره یکی از موارد اختلافی در این نشست ، پروژه آب سنگین اراک بوده است و طرف غربی، اصرار داشته است که به هیچ عنوان موافق نیست که این راکتور به عنوان یک راکتور آب سنگین  به کار خود ادامه دهد .این در حالی است که جناب آقای صالحی و نیز دیگر مسئولان محترم دولتی اعلام کرده اند ایران آمادگی دارد تا جهت رفع نگرانی ها! در مورد این پروژه ، نسبت به بازطراحی راکتور اراک و انجام تغییرات در این پروژه که به کاهش میزان و سطح پلوتونیوم تولید شده در این راکتور منجر شود، اقدام نماید.

  بر این اساس  و با توجه به نظر طرف غربی، حتی در صورتی که ایران بخواهد با تغییر در طراحی ، میزان و سطح تولید پلوتونیوم در این راکتور را کاهش دهد، بازهم خواست طرف غربی انجام نشده و نگرانی آنها و در واقع بهانه تراشی آنها ادامه خواهد داشت . با این وضعیت باید از مسئولین مربوطه پرسید چرا باید کشور هزینه ای را بپذیرد که تغییری در نتیجه ندارد؟ در واقع بازطراحی راکتور اراک از نظر زمانی باعث خواهد شد که برابر نظر کارشناسان، چندین سال تاخیر در افتتاح این پروژه ایجاد شود و از نظر مالی نیز هزینه های گزافی برای این امر صرف شود و در آخر نیز همچنان بهانه ای که طرف غربی مطرح ساخته بود ، باقی است . آیا هیچ عقل سلیم و انسان باسوادی چنین امری را می پذیرد؟ بنابراین بهتر آن است که ج.ا.ا  به جای تغییر در طراحی راکتور، نسبت به تکمیل و راه اندازی پروژه ای که به گفته مسئولین سابق سازمان انرژی اتمی در آستانه تکمیل و افتتاح  بوده است اقدام کرده و طی     نامه ای به  آژانس بین المللی انرژی اتمی از آنها بخواهد اگر در خصوص انحراف ایران در مورد استفاده غیر متعارف از پلوتونیوم این راکتور – که بر اساس نظر کارشناسان مناسب برای سلاح هسته ای نیز نمی باشد- نگران هستند، نسبت به معرفی و استقرار بازرسان در این مجموعه اقدام نماید.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 27 اردیبهشت 1393 با عنوان "ترسی از هزینه دادن نداریم " در خبرگزاری مشرق منتشر شده است .

با توجه به اتمام بی نتیجه مذاکرات اخیر کشورمان با 1+5 در خصوص توافق و گام نهایی و بیان این مطلب که برخی از طرفین غربی بر پایه توهمات سر میز مذاکره حاضر شده و توقع داشته اند ایران اسلامی ، این توهمات را به رسمیت بشناسد، به نظر می رسد مذاکره کنندگان کشورمان نیز دریافته اند که زمانی که پای منافع ملی پیش آید ، نمی توان خیلی راحت به توافق و تفاهم رسید و شاید اکنون نگاهی منصفانه تر به نتایج تیم مذاکره کننده قبلی داشته باشند و دیگر برخی از آقایان  نگویند که طرف ایرانی به دنبال بیانیه دادن و شعار سردادن بود و...چرا  که زمانی که شما حاضر به چشم پوشی از منافع ملی خود نباشید ، طرف مقابل  تمایلی به امضا موافقت نامه نخواهد داشت.

  مقام معظم رهبری ، مذاکره کنندگان کشورمان را فرزندان انقلاب نامیده و از سوی دیگر به دولت نیز توصیه فرمودند انتقادهای مطروحه را شنیده و استفاده مطلوب از آن ببرد ( نقل به مضمون) بنابراین شایسته است برخی دلایل نگرانی منتقدین را برای رییس جمهور محترم و اعضا تیم مذاکره کننده کشورمان  بازگو کرده و از ایشان تقاضانماییم در گام نهایی ، مراقب کید و مکر دشمن باشند هرچند که برآیند این دور از مذاکرات نشان می دهد تدابیر اتخاذ شده از سوی ج.ا.ا باعث دقت بیشتر از سوی این تیم شده است .
دلیل اول: استفاده دشمن از روش گام به گام با استفاده از نظر اتاق های فکر خود است . «باید به این موضوع توجّه داشت. دشمن، سیاسی و سیاستمدار است؛ مغزِ طرّاحِ سیاسی دارد، فکر می‌کند که چه‌کار باید بکند. یکی از طرّاحیها این است که حرف آخر را اوّل نزنند؛ آرام آرام و بتدریج طلبکاری ایجاد نمایند و طرفِ مقابل را وادار به عقب‌نشینی کنند.»(7/3/1382) بنابراین این ترس وجود دارد آن چه در گام نهایی توسط دشمن مطرح می گردد، بیشتر و گسترده تر از گام اول باشد و این مطلب در حالی است که دولت در مقابل آنچه در گام اول پذیرفته ، نتوانسته افکار عمومی کشور را متقاعد و همراه سازد. هم اکنون برخی مطالب که از زبان دشمنان در خصوص مفاد توافق در  گام نهایی مطرح می گردد ، بسیار تامل برانگیز است و آنچه از مذاکرات چند روز اخیر منتشر شده بیانگر زیاده خواهی طرف غربی است .این زیاده خواهی به گونه ای است که در صورت عقب نشینی طرف ایرانی ، به تعطیلی تدریس دروس علوم پایه در دانشگاه های کشور نیز خواهد رسید.
علاوه بر  این؛ متاسفانه طرف ایرانی نشان داده که ظاهرا علاقه ای به استفاده از نظر دیگران ندارد .استفاده از برخی تعابیر ناپسند برای منتقدین، به جای شنیدن سخن ایشان؛اعلام  برخی از افراد تیم مذاکره کننده ایران مبنی بر این که  سوابق مذاکرات قبلی  را به طور مناسب مطالعه نکرده اند، برخی از دلایل نگرانی است .البته جای امیدواری است که ظاهرا این روند غلط در حال اصلاح است . بیان این مطلب  پس از موافقت در گام اولیه ، که باید از متخصصین کمک گرفته شود و خواسته می شود حقوقدانان و اساتید دانشگاه و ... کمک کنند تا این تیم بتواند کار خود را پیش برد،  نشان از بازنگری در روند اشتباه اولیه است  و به نظر می رسد این بازنگری توانسته است تا حدی به تقویت تیم مذاکره کننده ایران کمک نماید ( هرچند که نباید به این مقدار اکتفا نمود و تا زمان مذاکرات آتی لازم است مفاد مذاکرات اخیر ، در اختیار نخبگان و اساتید قرار گیرد تا این افراد بتوانند به تیم مذاکره کننده ایرانی ، کمک و همفکری داشته باشند.)
دلیل دوم اشکال در استراتژی  برد - برد است . برخی از سیاسیون با اصرار بر این واژه اظهار می دارند که در جهان سیاست ،بازی صفر و صد بی معنا است و کشورها با تعامل می توانند همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند و در سایه توافق نامه ها و... به سود مشترک دست یابند . البته ممکن است در بازی سیاست و جهت فریب دشمن چنین حرفی زده شود اما اگر این یک اعتقاد باشد؛ در پاسخ باید اظهار داشت این مطلب در خصوص همکاری با دوستان ، صادق است لیکن در مواجهه با دشمن ، هر گونه قرارداد قطعا به معنای برتری یک طرف بر طرف دیگر است و چیزی به عنوان بازی برد -برد در مواجهه دو جبهه متخاصم و دشمن با یکدیگر وجود ندارد. ممکن است طرف برنده و طرفی که عقب نشینی می کند در ظاهر مشخص نباشند لیکن دقت در هرقرارداد و پیمانی که بین دو دشمن منعقد شده ، طرف پیروز و مغلوب را مشخص خواهد کرد.طرف غربی نشان داده که دست بگیر دارد و امتیاز می گیرد اما امتیازی نخواهد داد « حالا بعضیها می‌گویند چیزی بدهیم، چیزی بگیریم! بدهیمش درست است، بگیریمش درست نیست؛ هیچ چیز نخواهند داد.»(7/3/1382) نحوه برخورد طرف غربی در خصوص تعهداتی که در گام اولیه داشته است بیانگر همین موضوع است . یعنی در حالی که امتیازات نقد از ایران اخذ کرده است ، تعهدات نسیه ای داده که برخی از همین تعهدات را نیز نقض نموده است . تشدید تحریم، اخراج دانشجویان ایرانی از برخی دانشگاه های غربی و... برخی از این موارد است.
مساله دیگر ، بزرگ دیدن دشمن ، بیش از واقعیت موجود است. جمله معروف یکی از دولتمردان در خصوص توان نظامی امریکا یکی از نمونه های این موضوع است . باید از آقایان سوال کرد آیا واقعا امریکا دارای این قدرت   افسانه ای است که شما می فرمایید؟ «چرا قرآن را نمی‌خوانیم که این‌قدر تکرار می‌کند: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل.» چرا از دشمن می‌ترسید؟! دشمنِ ضعیف، دشمنِ ناتوان، دشمنی که همین امروز هم برای این‌که ایران را زیر فشار قرار دهند، دریوزگی اروپا را می‌کند. سراغ این کشور و آن کشور اروپایی می‌رود که «بیایید با ما همدست شوید، شاید بتوانیم به ایران فشار بیاوریم.» این، دلیلِ این نیست که به تنهایی نمی‌تواند فشار بیاورد؟! این، دلیل بر این نیست که این ملت عظیم، با این قدرت معنوی و اسلامی، بر قدرت مادّی او، تا به حال فائق آمده است؟! چرا فکر نمی‌کنند؟!» (12/8/1372) و البته ایران اسلامی در سال 1393 نسبت به سال 1372 که این فرمایش آقا مطرح شده ، بسیار قویتر و پیشرفته تر شده و امریکا نسبت به آن دوران ، دچار زوال و عقب نشینی و شکستهای مکرر در راهبردهای خود گشته و اگر به تعبیر حضرت امام ، آمریکای آن زمان چون شیری  بود که وقتی نعره می زد ، چیزی هم از عقب او خارج می شد، اکنون فقط چیزی از عقب او خارج می شود .
البته آن دولتمرد محترم در سخنرانی و مباحث بعدی سعی در اصلاح جمله خود داشت لیکن باید توجه داشت که زمانی که طرف مقابل حتی در خصوص زبان بدن، تحلیل و ارزیابی می کند، در خصوص گفتار و کلام نیز این موارد مورد توجه دشمن قرار گرفته  و حتی در جنگ روانی نیز به عنوان دستاویزی برای دشمن خواهد بود.امیدواریم که  آنچه که در خصوص توان دشمن در باور مسئولان است همان باوری باشد که امام فرمود مبنی بر این که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
دلیل چهارم ، طرز فکر برخی آقایان است که فکر می کنند بدون دادن هزینه می توانند به مقصد و مقصود برسند. در دنیای کنونی ، قانون جنگل حکمفرما است و برای بقا باید با چنگ و دندان جنگید و توقع این که  ما به زبان بگوییم باید با ملت ما با تکریم و ادب صحبت شود و بی ادبان و شروران عالم، به موعظه ما گوش فرادهند ، بی معنی است .
باید برای این که زورگویان عالم را مجبور کرد که با ما با ادب سخن بگویند ، قوی شد ، جنگید و هزینه داد و البته این مساله به معنای جنگ افروزی و خنجر کشیدن به دیگران نخواهد بود. بیان مکرر این مطلب که اگر تعلیق نمی کردیم فلان اتفاق می افتاد و اگر عقب نشینی نمی کردیم فلان مساله، ناشی از وجود این روحیه در بین برخی از سیاسیون است . «یکی از این لغزشگاه‌ها این است که انسان تصور کند دست یافتن به آرمانها بدون هزینه امکان‌پذیر است. ما در دوران مبارزات هم میدیدیم؛ بعضی‌ها بودند که اهداف مبارزات را قبول داشتند، اما حاضر نبودند در راه این مبارزات هزینه‌ای بدهند، قدمی بردارند. امروز چنین کسانی هم هستند؛ تصور میکنند که باید به هدفها رسید، بدون دادن هزینه؛ لذا آنجائی که پای هزینه دادن در میان است، عقب میکشند. این عقب‌کشیدن‌ها در بسیاری از موارد موجب میشود که انسان در محاسبه اشتباه کند؛ خطی را که باید در مقابل دشمن دنبال کند، دنبال نکند.» « اصل عدم تسلیم در مقابل زیاده‌خواهی دشمن و این‌که هرگونه تسلیم و نرمش، او را تشویق خواهد کرد، پابرجاست. این اصل، همیشگی است.»(22/2/1382)
دلیل پنجم برای نگرانی ، کند شدن یا توقف حرکت کشور در مسیر پیشرفت است . مقام معظم رهبری دهه چهارم انقلاب را دهه پیشرفت و عدالت نامگذاری نموده اند و بنابراین توقع وجود دارد که مسیر کشور به سمت پیشرفت باشد . «یک روزی بود که مسئولین ما قانع بودند که اجازه بدهند ما ۲۵ سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم؛ آنها [غربیها ]گفتند نمیشود! اینها قانع شدند که ۵ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! مسئولین ما قانع شدند که ۳ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! امروز [3/5/1391]گزارش را شنیدید، یازده هزار سانتریفیوژ داریم! اگر ما آن عقب‌نشینی‌ها را، آن انعطافها را ادامه میدادیم، امروز از پیشرفت هسته‌ای که هیچ خبری نبود» نگرانی منتقدین بر این است که به نام و عنوان پیشروی و فتح الفتوح و... ، روند عقب نشینی  شکل بگیرد و کشور به جای حرکت به جلو، متوقف شده یا عقب نشیند. در این خصوص باید تبیین دقیقی بین دو مفهوم  «نرمش قهرمانانه»  و  «عقب نشینی» صورت پذیرد .
امید است جناب آقای روحانی بدون این که به شناسنامه، سواد یا دانش نگارنده از محیط بین الملل و سیاست و حقوق و... توجه نمایند، بنابر فرموده مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام که «لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَال» از آن چه که بیان شد برای پیشبرد اهداف متعالی نظام مقدس ج.ا.ا  و غلبه بر مکر دشمنان ، بهره گیرند. جناب آقای روحانی به عنوان  رییس جمهور منتخب قطعا بر مبنای «النصیحه لائمه المسلمین»بیان این مطالب را از مصادیق « حقوق شهروندان در نظام اسلامی » دانسته   و یقین دارند «گفتن و شنودن و اعتراض کردن، هیچ اشکالی ندارد. افرادی از اعتراض کردن بدشان می‌آید که یا متکبّرند یا پشتوانه مردمی ندارند؛ می‌ترسند؛ دلشان می‌لرزد. اگر کسی اهل تکبّر نباشد - که خدای متعال را شکر می‌کنیم که این آلودگی را در ما قرار نداده - و متّکی به حمایت مردم باشد، به هیچ وجه از این گفتنها و شنیدنها ناراحت نمی‌شود؛»( مقام معظم رهبری 7/3/1382) ایشان که به  فرموده حضرت آقا یک فرد آزموده شده ای در نظام جمهوری اسلامی هستند؛ چه در دورهی دفاع مقدس، چه در مجلس شورای اسلامی، چه در شورای عالی امنیت ملی، کارهای فراوانی  بر دوش ایشان بوده است، که آن خدمات بزرگ را انجام داده است ، در سخنرانی خود در تاریخ 21 اردیبهشت  و در مراسم رونمایی از دستاوردهای هسته ای کشور، بیانات شایسته ای را ایراد فرمود و نشان داد که بخشی از دلنگرانیهای نخبگان در اندیشه ایشان نیز وجود دارد.ایشان از بی قانونی آمریکا و عدم انحراف ایران در فعالیتهای هسته ای سخن گفتند و بر اصل خودباوری و اتکا به ظرفیت درونی به عنوان یک درس که ملت از امام خویش آموخته است تاکید نمودند.
جناب آقای روحانی اشاره داشتند «ما پیرو مولایی هستیم که هیچ وقت به دشمن پشت نکرد و از هیچ قدرتی نترسید و در برابر تیغ همه قبایل مکه در بستر رسول خدا خوابید و نهراسید.» امید است این اندیشه و راهبرد در تیم مذاکره کننده کشورمان وجود داشته باشد و به بهانه این که شکست در مذاکرات باعث تحریم بیشتر خواهد شد،  در صورتی که طرف مقابل، زیاده خواهی های خود را مطرح ساخت، طرف ایرانی به دنبال بستن یک توافق به هر قیمتی نباشد و بداند برخی اوقات لازم است طرف مقابل را با توهمات و باورهای غلطی که دارد ، در کنار میز مذاکره ، تنها گذاشت . همه می دانند و تیم مذاکره کننده کشورمان نیز باور داشته باشد؛ ملت بزرگ ایران برای نیل به آرمانهای بلند و والای  خود- هرچند به دنبال هزینه تراشی بی دلیل نیست - در جایی که لازم است، ترسی از هزینه دادن ندارد .
اکنون برخی اخبار و تحلیل و یادداشتهای منتشره در خصوص توافق نهایی حکایت از آن دارد که طرف غربی ، بازه زمانی طولانی مدتی را برای به اصطلاح راستی آزمایی ایران مدنظر قرار داده است و متاسفانه برخی منابع داخلی نیز با اشاره به کشور لیبی ، مدل این چنین را مطرح می سازند. باید از این عده سوال کرد آیا نباید ظرفیت عظیم و گسترده کشورمان و از سوی دیگر عدم توانایی و انسجام طرف مقابل را مدنظر قرار داد؟آیا شروران عالم که سابقه استفاده از بمب هسته ای و کشتار مردم غیر نظامی را جزء افتخارات خود بر می شمارند در جایگاهی هستند که بخواهند ایران را مورد راستی آزمایی قرار دهند؟به نظر می رسد اگر ایران اسلامی برنامه ای هم برای برهم زدن جنگ روانی دشمن مبنی بر جنگ افروز نشان دادن کشورمان داشته باشد، این برنامه باید به گونه ای طراحی شود که آرمانهای کشورمان را زیر سوال نبرد. به عبارت دیگر نباید به بهانه تاکتیک، راهبرد را تغییر داد و اگر چنین بود اصولا نباید انقلاب می کردیم. از همان ابتدای استقرار نظام مقدس ج.ا.ا ، آمریکا ، ایران را به عنوان یک کشور یاغی و طغیان گر و مدافع تروریسم معرفی کرده است و این جریان تا زمانی که دست از آرمانهای خود برنداریم و یا  ابرقدرت نشویم ادامه خواهد داشت . مناسب آن است که به جای بالابردن دستها و عذرخواهی از یاغیان عالم، سعی کنیم که قدرت خود را افزایش دهیم و این تنها راهی است که دشمنان را مجبور خواهد کرد، با ما به زبان ادب و تکریم سخن گویند.
سخنرانی رییس محترم جمهور در 21 اردیبهشت نشان داد که ایران  اسلامی راه دوم یعنی حرکت به سمت قوی شدن  را برگزیده است و امید است این راهبرد و استراتژی  صحیح، با تاکتیک و تکنیک صحیح نیز همراه گردد و با تکیه بر ظرفیت درونی و با اعتماد به نصرت الهی  و تکیه به نسل جوان و مستعد کشور و بدون گره زدن تحریم به مذاکرات ، بتوانیم به چشم انداز و افق پیش بینی شده برای کشورمان در سال  1404 رسیده و حتی از آن پیشی بگیریم.
  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 14 اردیبهشت 1393 در خبرگزاری تسنیم منتشر شده است .

بحران اوکراین که به محل جنگ سرد روسیه و غرب تبدیل شده است، خواسته یا ناخواسته کشورهای دیگر را درگیر خود کرده است. در چنین شرایطی استراتژیستهای هر کشور با پایش محیطی و رصد حوادث و وقایع  و نیز ملاحظه چشم انداز آینده این بحران، تلاش می کنند سیاسیون را به سمتی که بیشترین منافع ملی آنها محقق شود، راهنمایی نمایند.

ایران  نیز به عنوان یکی از بازیگران بین الملل می تواند نقش موثر و مناسبی در این زمینه ایفا نماید، لیکن به نظر می رسد اتاق فکر دولت در این خصوص چندان مناسب عمل نکرده است و یا لااقل سیاستهای اعلامی توسط سیاسیون چنین تصوری را ایجاد می نماید.
سوال مهم این است که جمهوری اسلامی ایران در این موضوع، چه موضعی باید اتخاذ نماید؟ بی طرفی، حمایت از روسیه و یا حمایت از غرب؟
اگر تهران بخواهد بر مبنای پیروز آینده صحنه بخواهد موضعگیری نماید، نوعی سیاست ماکیاولیستی را اتخاذ نموده که قطعا بر خلاف اصول و مبانی سیاست خارجی ایران است. بنابراین در گام نخست باید طرف ذیحق را شناسایی و سپس سیاست خود را بر این اساس پایه گذاری نماییم البته ممکن است این حمایت منطبق با طرفی باشد که اتفاقا پبروز هم خواهد شد.
در موضوع اوکراین، غرب و آمریکا در نقش حامیان کودتا و دیکتاتوری وارد صحنه شده و به تشدید اختلافات داخلی در اوکراین دامن زدند و قطعا نمی توانند طرف حمایت ایران قرار گیرند.

از سوی دیگر در مذاکرات 1+5 نیز طرف غربی، بیشترین سنگ اندازی و مشکل تراشی را در مسیر پیشرفت هسته ای کشورمان  انجام داده و به بهانه های مختلف از قبیل حقوق بشر، فناوری های دفاعی و... کشورمان را با تحریم مواجه ساخته است. بنابراین نه به لحاظ محق بودن و نه به لحاظ سابقه خوش و رفاقت سیاسی، دلیلی برای حمایت تهران از طرف غربی وجود ندارد.

از سوی دیگر طرف غربی نشان داده که به قول و قرارها و تعهدات خود پایبند نیست و این موضوعی است که متاسفانه به کرات توسط سیاستمداران کشورمان تجربه شده است. 

عدم تعهد آمریکا به بیانیه الجزایر علی رغم آزادسازی جاسوسان لانه جاسوسی آمریکا، بی توجهی آمریکا  و غرب به قولهای داده شد در جریان آزادسازی گروگانهای غربی در لبنان، صدور حکم دستگیری مسئولین ارشد ایران به بهانه حادثه رستوران میکونوس علی رغم گفتگوهای انتقادی که بین ایران و غرب در جریان بود، محور شرارت دانستن ایران در زمان دولت اصلاحات و... تنها بخشی از این موارد است. بنابراین حتی اگر دولت جمهوری اسلامی از طرف غربی حمایت نماید و آنها نیز پیروز شوند، معلوم نیست دستاوردی برای طرف ایرانی داشته باشد.

در طرف مقابل کشور روسیه قرار دارد.همسایه شمالی ایران که «تصویر ملت روسیه در ذهن ما، تصویر روشن و خوبی است» حجم گسترده ای از مراوادت و مسایل طرفینی با این کشور از قبیل انرژی، فناوری هسته ای، رژیم حقوقی دریای خزر و...وجود دارد که حل هرکدام می تواند باعث پیشرفت دو کشور گردد، ضمن این که در بحران اوکراین، موضع روسیه، موضع صحیح و اصولی است.

مسکو کودتاگران در اوکراین را به رسمیت نشناخته و اعتقاد دارد باید از رای مردم در انتخاب رییس جمهور منتخب حمایت شود و چنانچه غرب از کودتاگران حمایت نماید، روسیه نمی تواند با این مساله موافقت نماید و حداقل این حق را برای خود قایل است که از روس تباران ساکن اوکراین حمایت نماید. روسیه همچنین بر احترام به خواست مردم در مورد همه پرسی  جدایی از اوکراین یا تشکیل حکومت فدرالی تاکید دارد. 


از سوی دیگر باید توجه داشت «همانگونه که وجود «ایران مستقل» به نفع روسیه است، وجود «روسیه مقتدر» هم به نفع ایران است»  بنابراین از دو منظر حمایت ایران از روسیه منطقی خواهد بود. دلیل اول، موضع صحیح روسیه در این بحران و مساله دوم این که کمک کردن به اقتدار روسیه، کمک به اقتدار ایران است.


با این مقدمه به بررسی موضع‌گیری مسئولان رسمی تهران در قبال بحران اوکراین  می پردازیم. البته قطعا در یک یادداشت نمی توان به تمامی این موضعگیری ها اشاره داشت لیکن برشماری برخی از مهمترین آنها ضروری است.


مهم ترین و البته نامناسب ترین موضعگیری، موضعگیری خنثی و بی طرفانه وزیر امور خارجه کشورمان بود که تنها نسبت به این بحران، اظهار نگرانی کرد و بعد هم مسئولین مذاکره کننده هسته ای کشورمان که اظهار امیدواری کردند بحران اوکراین باعث انشقاق و چند گانگی در طرف مذاکره کننده ایران در 1+5 نشود.

یعنی موضوعی که می توانست به عنوان یک اهرم فشار و ابزار چانه زنی توسط کشورمان مورد استفاده قرار گیرد، به دست خودمان به نابودی کشانده شد. اشکال دیگر موضعگیری اخیر یکی از مسئولین در خصوص آمادگی ایران جهت صادرات گاز به اروپا و پرکردن  جای خالی گاز روسیه است. یکی از برگهای برنده روسیه در قبال اروپا در بحران اوکراین، وابستگی اروپا به گاز  و انرژی روسیه است و این موضوعی است که به عنوان پاشنه آشیل اروپا مطرح است. 

هرچند که حتی در زمان کنونی، قطعا ایران نمی تواند به طور مناسب جای گاز روسیه را برای اروپا بگیرد اما بازی کردن با برگ برنده روسیه  و تلاش جهت خراب کردن و سوزاندن این برگ  آن هم در چنین شرایطی، قطعا به نفع ایران نخواهد بود. البته در این بین مطرح شدن برخی اخبار در خصوص توافق ایران و روسیه در خصوص صادرات نفت و تبادل کالا می تواند مفید باشد ( هر چند در این مورد اخبار دقیق و کاملی منتشر نشده و نمی توان به طور دقیق در این خصوص ارزیابی داشت.)

حمایت از موضع روسیه به صورت اعلامی یا اعمالی، مناسب تر از موضع بی طرفی و یا حمایت  از طرف غربی به بهانه رفع تحریم های ایران  توسط غرب و آمریکا است؛ زیرا حمایت از طرف غربی، علاوه بر این که خلاف اصول ایران است،  طرف غربی نشان داده به محض برطرف شدن مشکل، قول وقرارها را به فراموشی خواهد سپرد.در چنین وضعیتی، آن چه که از دست داده ایم، یک همسایه بزرگ و قدرتمند است که قطعا همگرایی با آن، بیش از واگرایی های احتمالی است و نزدیک شدن به آن، سودمندتر از دوری.

ایران می تواند با توجه به نیاز غرب به گاز و انرژی، به دنبال قویتر کردن اوپک گازی باشد. یعنی یک همکاری مسالمت آمیز با روسیه که ضمن امکان فراهم سازی صادرات بیشتر گاز ایران، دغدغه ها و نگرانی های روسیه را نیز تا حد ممکن برطرف می سازد.

فراموش نباید کرد استفاده غلط ایران از برخی برگهای به ظاهر برنده، می تواند به معامله روسیه با غرب بر سر ایران کمک نماید و خود باعث تبدیل فرصت به تهدید گردد. رصد موضعگیری سیاستمداران روسی نشان می دهد ظاهرا آنها تلاش پررنگی برای استفاده از ایران در این مناقشه دارند و به حمایت از مواضع ایران، بیش از برخی سیاستمداران داخلی می پردازند و این نشانه ای است مبنی بر این که روسیه بر حمایت ایران از موضع کشورش تمایل دارد. نقض توافق ژنو دانستن برخی تحریم های جدید غرب علیه ایران، اظهار این مطلب توسط وزیر امور خارجه روسیه که فناوری موشکی و دفاعی ایران جایی در مذاکرات نداشته است، مثال برخی از این موضعگیری‌ها است.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 3 روزنامه کیهان 8 اردیبهشت 1393 منتشر شده است

از مهم‌ترین تبعات بروز رخنه در یک جبهه، برهم خوردن مرزبندی و عدم امکان تفکیک خودی از دشمن است و چنانچه در زمان مناسب نتوان این رخنه را برطرف ساخت، عناصر نفوذی خواهند توانست ضمن تثبیت وضعیت و انهدام نیروهای متخاصم در صحنه، مرزهای قبلی را جابجا نموده و مرزهای جدید را براساس میزان پیشروی خود، تثبیت نمایند.
اگر به صحنه بعد از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری نگاهی دوباره بیندازیم، خواهیم دید که برخی از افرادی که در این دولت بر سر کار آمده و یا در این دولت امکان عرض‌اندام پیدا نموده‌اند، خواسته یا ناخواسته در جهت بر هم زدن مرزبندی‌های موجود تلاش می‌نمایند. به عنوان نمونه:
عدم تفکیک و مرزبندی بین هنرمند ارزشی و هنرمند غیر ارزشی که توسط ریاست محترم جمهور مطرح گردید نوعی از این مخدوش شدن خطوط بود هر چند که بعداً سعی شد با ارائه توضیحات، برخی برداشت‌ها از سخن ایشان، نادرست معرفی شود لیکن کلامی که جاری شد، تأثیر خود را خواهد داشت. بر همین اساس بود که اسامی برخی بازیگران معلوم‌الحال پیش از انقلاب به عنوان اساتید و ستون‌های بازیگری ایران، در جشنواره فیلمی که به عنوان دهه فجر انقلاب برگزار می‌شود، مطرح گردید و برخی نویسندگان پوچ‌نویس که خودکشی را در عمل ترویج نموده‌اند، به عنوان نویسندگان بزرگ ایران در کنار مشاهیر دنیای نویسندگی جهان، نام برده شده! و برای برگزاری یادواره ایشان تلاش می‌شود.
مسئول دیگری، در خصوص شعر انقلاب اظهار می‌دارد هر شعری که پس از انقلاب سروده شده باشد می‌تواند نوعی از شعر انقلاب باشد. با این تفاسیر آیا شعرهای مستهجن برخی شاعرنماها که قلم از آوردن نام آن‌ها و یا اشعارشان! معذور است، نمونه‌ای از شعر انقلاب است؟ یا این که برخی دیگر که در دربار طاغوت پهلوی به نام و نانی رسیده‌اند و عمر آن‌ها به دوران بعد انقلاب نیز رسیده است، باید شاعر انقلاب نامیده شده و برای حضور ایشان در جشنواره شعر فجر انقلاب کارت دعوت ارسال شود؟ خدا بر درجات قیصر شعر انقلاب بیفزاید و عذرخواهی ما را بپذیرد که برخی آقایان ایشان را در کنار برخی اباطیل و اراجیف‌نویسان به عنوان شاعران انقلاب، نام می‌برند.
معاون رئیس جمهور در امور زنان در خصوص دعوت از برخی فتنه‌گران در مراسم روز زن، اظهار می‌دارد سیاست ما بر حذف دیگران نیست و در واقع خود را به تجاهل می‌زند که آیا تهیه‌کنندگان خوراک تبلیغی برای شهیدان حقوق بشر! باید با کارت دعوت رسمی به مراسمی دعوت شوند که دولت ج.ا.ا برگزارکننده آن است؟
برادران و خواهران دیگری از این دولت در ایام تعطیلات به دیدار فردی می‌روند که ادعای تقلب و همراهی او با آشوبگران، کشور را به مرز خطرناکی کشاند و هنوز که هنوز است نخواسته به طور علنی ادعای تقلب مطروحه خود را پس بگیرد و دیگرانی در این دولت برای رفع حصر برخی آقایان دیگر با ادعای آشتی ملی و بازگشت همه افراد به جامعه سیاسی تلاش می‌نمایند.
باید پرسید وقتی برخی از افراد خودشان اصرار بر حذف خودشان دارند، چه می‌توان کرد؟ یعنی توقع است جامعه بدون این که افراد فتنه‌گر از اقدامات خود اظهار ندامت و پشیمانی نمایند، به صرف ایرانی بودن آن‌ها و یا گذشت چند سال از حوادث، بر گذشته صلوات بفرستد؟ با این تفاسیر پاسخگوی تهمتی که به نظام‌زده شد و خونهایی که بر زمین جاری شد و... چه کسی خواهد بود؟
برخی دیگر از این فتنه‌گران با این بهانه که استاد دانشگاه هستند و نمی‌توان استاد دانشگاه را از سخنرانی و... منع کرد، مجددا در صحنه دانشگاهی کشور ظاهر  می‌شوند و انتقاد مجامع دانشگاهی به این موضوع با عنوان تندروی محکوم می‌شود. « البته در حاشیه، این سوال مطرح است کسانی که اصرار دارند حوادث سال 88 تمام شده و باید بر گذشته صلوات فرستاد و نباید به کینه‌ها افزود و دامن زد، چرا نوبت به خودشان که می‌رسد مدام به دولت گذشته توهین و جسارت نموده و مواردی از آن دولت را به رخ کشیده و سپس به دروغ اظهار می‌دارند چرا کسی در آن زمان مقابل این اشکال‌ها موضع‌گیری نکرد؟ این هم از اشکال‌های ایشان است که مطالعه ندارند و اگر داشتند، قطعا نقدهای جبهه اصولگرایی به انحراف‌های آن دولت در کنار حمایت از اقدامات مثبت آن را دیده بودند؟»
در مذاکرات هسته‌ای بین ایران و 5+1، بعضا مسئولین ایرانی فراموش می‌کنند که آمریکا، شیطان بزرگ و بزرگ‌ترین دشمن نظام مقدس ج.‌ا.ا است و مذاکره‌کنندگان یکدیگر را با نام کوچک خطاب کرده،  امتیاز نقد را به وعده نسیه داده و مانند یک دوست با نمایندگان و دولتمردان آن کشور برخورد می‌نمایند و به گونه‌ای که دلسوزان انقلاب به صراحت هشدار می‌دهند که نباید فراموش کرد که طرف مقابل، دشمن ما است.
موارد متعدد دیگری نیز می‌توان به این مصادیق ذکر شده اضافه نمود، لیکن همین مقدار نیز برای هوشیار شدن کفایت می‌کند.
به راستی اگر مرزبندی‌های موجود از بین برود، ملاک تشخیص حق از باطل چگونه خواهد بود؟ یکی از دلایل موفقیت فتنه، عدم امکان تفکیک و تشخیص مرز حق و باطل از یکدیگر است. یعنی فتنه‌گر با غبار‌آلود کردن محیط، شاخص‌های شناخت حق را تضعیف و خود را به عنوان حق، جلوه می‌دهد. همین مسئله باعث همراهی عناصر ناآگاه جامعه با فتنه‌گران در زمان وقوع و بروز فتنه خواهد شد. اگر امروز در حراست از مرزها و صف‌بندی‌های انقلاب، حساسیت لازم توسط ملت و خواص اعمال نگردد، فردا روز باید شاهد بروز فتنه جدیدی باشیم. فراموش نکنیم که دشمن از شکست در فتنه تیر 78  ناامید نشد و فتنه 88 را ایجاد کرد. آیا نباید مانع از ایجاد فتنه جدیدی شد؟
متأسفانه باید اظهار داشت به نظر می‌رسد سستی و سهل‌انگاری در حفاظت از مرزبندی‌های واقعی ج.ا.ا، نه تنها مانعی برای پیشروی دشمن و رفع این رخنه نشده بلکه تلاش برای تثبیت مرزهای جعلی جدید در دستور قرار گرفته است. مواردی چون حمایت از اهانت‌کنندگان به حکم اسلامی قصاص، هوادار دولت دانستن کسانی که ولایت علوی را قبول ندارند، برخورد سخت با منتقدین به سیاست‌های دولت یازدهم و استفاده از برخی الفاظ بی‌ادبانه و دون شأن برای نامیدن آن‌ها- به گونه‌ای که برادری اظهار می‌داشت ظاهرا آقایان مبنای جدیدی را پایه‌گذاری نموده و رحماء علی الکفار اشداء بینهم شده‌اند!- بخشی از نقش ایفا کردن خواسته یا ناخواسته در زمین دشمن است.
برای جلوگیری از بروز فتنه جدید و تغییر مرزبندی‌ها باید جهاد کرد...

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 30 فروردین 1393 در خبرگزاری مشرق منتشر شده است

اوباما با تایید رای نمایندگان کنگره آمریکا، ورود آقای ابوطالبی سفیر کشورمان در سازمان ملل  به این کشور را ممنوع اعلام کرد. فارغ از حواشی این اقدام و تدابیری که دولت تدبیر و امید برای این موضوع خواهد اندیشید ، شایسته است قدری به گذشته برگشته و نگاهی دوباره به دعوای برخی آقایان در دو قطبی کردن جامعه آمریکا بیندازیم .

 در جریان توافق نامه ژنو، برخی از سیاستمداران و مسئولین دولتی با نسبت دادن برخی القاب و الفاظ به منتقدین داخلی این توافق نامه، آنها را همراه با صهیونیست‌های غاصب معرفی می کردند. این متفکرین باسواد و زبان انگلیسی‌دان، جامعه امریکا را نیز همین طور دو دسته می کردند. یک طیف ، مودب و باهوش و طرفدار گفتگو و طیف دیگر تندرو و جنگ طلب؛ این تحلیل گران! استدلال می کردند آقای اوباما تعهد کرده است که اجازه صدور قطعنامه تشدید تحریمها علیه ایران را ندهد و اگر مجلس سنا و کنگره امریکا نیز این تحریمها را تصویب نمایند، این مصوبه توسط اوباما ، وتو خواهد شد  و ما به  وعده ای که اوباما داده ، اطمینان داریم .

اکنون اما مشخص است که بین اوباما و نمایندگان آمریکا، هیچ  اختلافی وجود ندارد واگر هم در مقابل چشم ظاهربین برخی آقایان، جنگ زرگری راه می اندازند، در هنگام اقدام و عمل، هماهنگی کاملی بین اجزا مختلف این نظام شیطانی وجود دارد.

باید به این آقایان گفت که شاهد از غیب رسید. اکنون چه پاسخی در خصوص دیدگاه و تحلیل دیروز خود دارید؟ آیا نباید این سوال پیش بیاید که چرا این سناریو و جنگ زرگری  توسط دشمن پیاده شد؟ دشمنی که خود اظهار می دارد که توان و امکان تشدید تحریم ها را نداشت و اگر برای تشدید این تحریمها اقدام می کرد ، این تحریمها از سوی دیگران اعمال نمی شد و دیوار تحریم فرومی ریخت چرا باید از فرصتی که متاسفانه برخی برای او فراهم کردند ، استفاده نکند؟ آیا نباید پرسید که توافق نامه ژنو، چه دستاوردی برای دشمن داشته است که مساله تشدید تحریم‌ها توسط دشمن به فراموشی سپرده شده است؟ آیا هنوز هم به وعده شیطان، اعتماد و اطمینان دارید؟

فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار ( سوره حشر آیه 2)

  • ali akbari

این مطلب با اندکی تغییر در تاریخ 28 فروردین 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است

معمولا متخصصین دانش آینده پژوهی و آینده نگاری ، زمانی که قصد تشریح وضعیت  آینده  را داشته باشند  دسته بندی سه گانه ذیل را مطرح می سازند :

آینده های ممکن : آینده ای که امکان وقوع آن وجود دارد بدون این که به آن ضریبی برای وقوع یا عدم وقوع  بدهیم. و از آینده های باورکردنی به عنوان زیر بخش این دسته نام برده می شود.

آینده های محتمل : آینده هایی که به نظر صاحب نظران ،امکان وقوع آن بیشتر از دیگر آینده های باورکردنی باشد.

آینده مطلوب : آینده ای که تحقق آن برای بازیگری که مشغول آینده نگاری است ، بهترین حالت از آینده خواهد بود.

دولتها بر همین اساس با استفاده از تلفیق اطلاعات استراتژیک و راهبردی و بررسی روندهای مختلف ( از قبیل روند جمعیت، روند دانش و فناوری ، روند زیست محیط،روند اقتصاد و...) سعی می کنند نقاطی که می توانند ضمن تاثیر گذاری بر این روندها به صورت ملایم و آرام و بطئی و یا با ترتیب دادن یک رخداد و حادثه و به صورت نقطه عطف  و جهشی و سریع ، حرکت روند را به سمت مطلوب خود، منحرف سازند، شناسایی کرده و اقدامات لازم برای این تغییر مسیر روند موجود به روند مطلوب را عملیاتی سازند.  

با این مقدمه کوتاه ، مناسب است به بحران اوکراین ،از منظر روسیه به عنوان یک بازیگر که تمایل دارد روندهای موجود را به سمت آینده مطلوب خود منحرف ساخته و سوق دهد ،  دقت دوباره ای کنیم.

آنچه که در ظاهر و در ابتدای وقوع بحران خود را نشان می داد  پیروزی غرب و آمریکا در نزدیک سازی خود به مرزهای روسیه و گسترش ناتو، محدودسازی روسیه به دسترسی آسان به  مناطق دریایی و آبهای آزاد  ، به گوشه رینگ بردن روسیه و تلاش جهت ناک اوت کردن روسیه بود.اما در زمانی که غرب و آمریکا مست و مغرور از این به ظاهر پیروزیها در انتظار تسلیم و یا خودکشی روسیه بود، روسها که اتفاقا در ورزش کشتی  نیز مهارت بالایی دارند ، از فن بدل استفاده کرده و صحنه را دگرگون ساختند. یعنی یک رخداد،  اتفاق و حادثه که غربیها در برآیندها و بررسیهای خود ، احتمال آن را نداده و یا حداقل با این سرعت و نحوه انجام، آن را پیش بینی نکرده بودند ، روند موجود که مطابق خواست غرب بود را تغییر داد  و آن را به روند مطلوب برای روسیه تبدیل نمود.

غربیها تصور می کردند با تسخیر دژ اوکراین که یکبار دیگر در انقلاب مخملی آن را تصرف کرده بودند ، توانسته اند خود را به مرزهای روسیه برسانند و این بار با تجربه ای که از انقلاب مخملین کسب کرده بودند، علاوه بر نمادهای به ظاهر مردمی و دموکراتیک ، خشونت و ارعاب و ایجاد  ترس را نیز چاشنی حرکت خود نمودند تا هزینه مخالفت برای آن بخش از مردم اوکراین که  مخالف غرب هستند را بالا برده و به مانند  شرایط  حکومت نظامی ( البته غیر رسمی و اعلام نشده ) کسی جرات اعلام مخالفت را نداشته باشد و به این ترتیب بتوانند دولت دست نشانده خود را در اوکراین مستقر و تثبیت نمایند . این موضوع در جریان ایجاد جوخه های مرگ و میلیشیای نظامی علیه ارکان دولت قانونی اوکراین خود را نشان داد به گونه ای که تلفیق فضای به ظاهر مردمی و تظاهرات و تحصنها و فضای تروریستی مخفی و پنهان ، توانست دولت قانونی  اوکراین را به زیر کشیده و سرنگون نماید. این موفقیتی بزرگ بود  که غرب را سرمست پیروزی نمود لیکن اقدامات در واقع هوشمندانه روسیه در این ماجرا ( فارغ از موافقت یا مخالفت نگارنده با این اقدامات ) این پیروزی را بسیار شکننده نمود . روسیه در ابتدا با عنوان این که فقط دولت قانونی اوکراین را که توسط آرا عمومی مردم انتخاب شده به رسمیت می شناسد، عوامل غرب گرا را کودتاچی و غیر مشروع معرفی نمود . سپس با طرح این موضوع که مردم روس تبار درخواست حمایت از روسیه برای حفظ جان و اموال خود را دارند به دولت جدید اوکراین در خصوص تحرک و اقدام بر ضد جمعیت روس تبار هشدار داد و همزمان با اعزام گروههای نظامی ( البته با هویت غیر مشخص ) به تصرف اماکن و نقاط حساسی که در آنها جمعیت روس تبار در اکثریت بوده و روسیه نیز منافع راهبردی داشت ، اقدام نمود و همزمان تلاش کرد که در این مناطق با استفاده از راهکارهای دموکراتیک و قانونی از قبیل همه پرسی ، تجزیه و استقلال از اوکراین، خودمختاری و... را یک خواسته مردمی نمایش دهد ( که البته تا حد زیادی نیز همین طور بود.) جداسازی شبه جزیره کریمه اولین گام بود لیکن قطعا آخرین گام نخواهد بود. روسیه با توجه به نتیجه بخش بودن اقدام خود در کریمه، تلاش دارد این الگو را در بخشهای دیگر اوکراین پیاده سازی نماید که به نظر می رسد توانسته است در این بخش نیز موفق عمل نماید .  از سوی دیگر دولت کنونی اوکراین در اجرای تهدیدات خود علیه این اقدامات ، با ناتوانی مواجه است و امکان برآورد اقدام روسیه در مواجهه با این اقدامات را ندارد لذا امکان تصمیم گیری نیز برای سردمداران اوکراین فراهم نیست.بر همین اساس افراد در راس کار در اوکراین از تهدید خود مبنی بر اقدام نظامی علیه مردمی که آنها را تروریست می خواندند عقب نشینی نموده و این اقدام را به پیشنهاد جهت برگزاری همه پرسی همزمان با انتخابات آتی تغییر داد  .بنابراین چنانچه روسیه بتواند این الگو را متناسب با وضعیتهای   آینده ، به روز رسانی نماید ، خواهد توانست بخشهای دیگر را به سمت خود کشانده و حتی آن را ضمیمه خاک خود سازد؛ اقدامی که با توجه به وضعیت شهرهای شرق اوکراین ، می توان آن را مشاهده کرد. دراین حالت مرزهای ناتو و روسیه به یکدیگر خواهد رسید با این تفاوت که به جای پیشروی غرب به سمت روسیه ، این روسیه است که مرزهای خود را به سمت غرب و ناتو گسترش داده است . این اقدام می تواند حتی باعث تمایل برخی کشورهای بلوک غرب برای جدایی از این بلوک و پیوستن به بلوک  شرق جدید باشد. در مثل است که غریق سعی می کند برای نجات خود ، به  هر دستگیره ای بیاویزد. اکنون بسیاری از کشورهای غربی از لحاظ اقتصادی و حتی اجتماعی وضعیت بسیار نامطلوبی داشته و حتی ورشکسته هستند . هر  درب باغ سبزی که از ناحیه روسیه به این کشورها نمایش داده شود، محرکی برای تغییر تمایل مردم و به خصوص طبقات فقیر و پایین دست برای حرکت به سمت شرق خواهد بود. فراموش نباید کرد که روسیه برای حل مشکل اقتصادی اوکراین ( قبل از حوادث اخیر ) پیشنهاد اعطا وام چند میلیاری را مطرح ساخته بود و این برای برخی کشورها که برای مبالغ کمتر ، مجبور به پذیرش شروط سنگین و بعضا عجیب و غریب دیگران هستند ، قطعا طمع انگیز خواهد بود.

به نظر می رسد دوبازیگر مطرح این صحنه( یعنی روسیه و غرب) هر کدام تمایل دارند آینده مطلوب خود را رقم بزنند و این هنر استراتژیستهای دو طرف  است که سیاستمداران را در راستای پیشبرد اهداف راهبردی ، هدایت و راهنمایی کنند. حضور رییس سازمان جاسوسی آمریکا و برخی دیگر از سیاستمداران غربی در اوکراین در راستای تقویت غربگرایان دست نشانده در اوکراین و مقابله با اقدامات روسیه ارزیابی می شود.


 به نظر می رسد در حوادث اخیر ، بازیگر  روس ، بازی قویتری را به نمایش گذاشته  و تاکنون موفق تر بوده است. نگارنده در تحلیلی که اسفند ماه در خبرگزاری فارس منتشر شده است بحران اوکراین را «نبرد استالینگراد روسیه و آمریکا» نامگذاری و بر پیروزی روسیه تاکید کرده بود. اکنون  اما سوال بعدی این گونه مطرح است که آیا روسیه  می تواند خود را  بار دیگر به دروازه های برلین برساند؟در اوضاعی که تحلیل گران، شروع جنگ سرد جدیدی را اعلام می کنند به نظر می رسد ،هنوز کار به پایان نرسیده  و باید منتظر سوت دقیقه نود بود تا مشخص شود برنده کیست؟




  • ali akbari