پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

این مطلب در تاریخ 18 اسفند 1392 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

مناقشه آمریکا و غرب با روسیه به روزهای بحرانی خود رسیده است . پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد و جهان دو قطبی، اکنون بار دیگر شاهد صف آرایی بلوک شرق و غرب با یکدیگر هستیم. پس از سال 1991 میلادی تاکنون همواره غرب تلاش کرده با یارگیری از کشورهایی که زمانی تحت سیطره کمونیسم بودند خود را به مرزهای روسیه نزدیک نماید و روسیه هر چقدر قویتر شده است، مخالفت با این موضوع را شدت بخشیده است . روسیه هنوز خود را یک امپراطوری و ابرقدرت می داند که برای افزایش قدرت خود باید سرسختانه بر موضع خود پایداری نماید. استقرار موشکهای ناتو در نزدیک مرزهای روسیه و تهدید روسیه به عکس العمل نظامی از مواردی بود که قبل از بحران اوکراین این تقابل را به وضوح عیان می ساخت.

عدم همراهی روسیه در موضوع هسته ای ایران و نیز بحران سوریه با آمریکا  که باعث شکست آمریکا در این دو مساله گردید نشان داد که روسیه از وضعیت آشفته بعد از فروپاشی شوروی رهایی یافته و اکنون با راهبردی جدید ، تلاش دارد هژمون خود را افزایش و تثبیت نماید. آمریکا که تهدید به استفاده از قدرت نظامی در سوریه نموده بود  و حتی برای این حمله مهلت و بازه زمانی معین کرده بود ، در تقابل با اتحاد ایران و روسیه مجبور شد از این تصمیم عقب نشینی نماید.در موضوع ایران نیز آمریکا نتوانسته است روسیه را با خود همراه سازد و این کشور همواره مخالفت خود با استفاده از زبان تهدید و یا تحریم را اعلام ، و دیپلماسی را تنها راه حل این مساله عنوان نموده است .

با توجه به این مسایل آمریکا تلاش نمود که  این بار خود را به مرزهای روسیه رسانده و قدرت خود را به رخ حریف بکشاند به نوعی تلافی شکست در راهبرد خود در سوریه و ایران را در زمین اوکراین از روسیه بگیرد. کودتا علیه حکومت قانونی اوکراین با رنگ و لعاب مردمی و استقرار دولتی غربزده و دست نشانده در اوکراین  می توانست این اهرم فشار را در اختیار آمریکا قرار دهد که روسیه را مجبور به همراهی خود سازد .

لیکن به نظر می رسد این راهبرد ، نه تنها باعث عقب نشینی روسیه نشد، بلکه آمریکا و غرب را درگیر بحرانی همانند نبرد استالینگراد برای هیتلر نموده است .

در هنگامه جنگ جهانی دوم ،  هیتلر سرمست از قدرت خود علاوه بر جبهه نبرد در اروپا، تلاش کرد دامنه استیلای خود را افزایش داده و برهمین راهبرد  به شوروی حمله  کرد. در این حمله علاوه بر تجهیزات و امکانات سخت افزاری ، بیش از سیصد هزار جنگجوی تحت رهبری آلمان نازی به کار گرفته شد اما نه تنها پیروزی نصیب هیتلر نشد بلکه سرمای روسیه و اتمام مهمات آلمانیها باعث شکستی تاریخی برای آلمان گردید و این شکست مقدمه ای برای شکستهای دیگر هیتلر گردید به گونه ای که صاحب نظران یکی از علل اصلی شکست هیتلر و آلمان در جنگ جهانی دوم را اشتباه راهبردی او در گسترش جنگ و حمله به شوروی بیان می دارند.

اکنون نیز همین مشابهت باعث می گردد که این تحلیل خود را به عنوان یکی از آینده های محتمل در خصوص تقابل روسیه و آمریکا در اوکراین  معرفی نماید.

آمریکا که نیروهای نظامی و تلاش دیپلماتیک خود را در حوزه های عراق ، افغانستان، پاکستان، ایران ، لبنان، سوریه و... گسترش داده بود اکنون در صحنه ای جدید با نیروی قدرتمند رودرو شده است .  عقب نشینی آمریکا در موضوع اوکراین  باعث از دست رفتن هیمنه او و مقاومت باعث از دست رفتن توان او خواهد شد که در هر دو صورت باید شکست را پذیرا باشد.اکنون آمریکا به عنوان مقروض ترین کشور جهان با مشکلات اقتصادی فراوانی مواجه است که نه تنها توان مخفی سازی آن را ندارد بلکه در داخل این کشور نیز اختلاف در این خصوص ، باعث شد که این کشور بیش از دو هفته تعطیل شود.اروپا نیز درگیر بحران اقتصادی  بی سابقه ای است به گونه ای که برخی از کشورهای این اتحادیه عملا  ورشکسته هستند و هر روز در بسیاری از این کشورها شاهد اعتصاب بخشهای مختلف در اعتراض به این مساله هستیم. از سوی دیگر اروپا وابستگی شدید به منابع فسیلی روسیه دارد و اقدام روسیه در قطع گاز صادراتی خود به کشورهای اروپایی  می تواند اروپا را با بحران مواجه سازد هرچند که در جنگ تبلیعاتی ،اروپائیان اعلام کرده اند ذخایر انرژی برای مواجهه با ابن بحران را در اختیار دارند و قطع گاز روسیه تاثیری بر آنها ندارد لیکن تجربه قبلی اروپا در زمانی که روسیه اقدام به قطع گاز صادراتی خود نمود، به وضوح بطلان این ادعای اروپائیان را برملا می سازد.

از سوی دیگر به نظر می رسد تحریم روسیه بیش از آن که بر این کشور تاثیرگذار باشد باعث «خود تحریمی» اروپا و آمریکا خواهد شد. اکنون اروپا برای برداشته شدن تحریم ایران لحظه شماری می نماید تا با برداشته شدن این تحریمها و برقرای روابط تجاری با ایران بتواند بخشی از مشکلات اقتصادی خود را مرتفع سازد و مشخص نیست این اتحادیه چگونه خواهد توانست با از دست رفتن فرصتهای شغلی به واسطه تحریم روسیه  که تعامل گسترده تری از ایران با اروپا دارد خود را  از این مهلکه و بحران اقتصادی که درگیر آن است خلاصی بخشد  و بدون شک هرچقدر زمان درگیری و تقابل این دو در بحران اوکراین به طول بیانجامد ، این اروپا و آمریکا است که با از دست رفتن توان مقاومت و قدرت خود مواجه خواهد شد و پیروزی را تقدیم روسیه خواهد کرد . به نظر می رسد اگر سیاستمداران و استراتژیستهای غربی ، تحلیل درستی از قضایا داشته باشند به دنبال راه حلی خواهند بود که هر چه سریعتر خود را از باتلاق اوکراین بیرون کشند هرچند که بیرون رفتن از این باتلاق نیز چیزی جز حسرت و شکست برای آنها در پی نخواهد داشت اما به هر حال بیماری بهتر از مرگ است  و شکست بهتر از نابودی .

کشورهای مخالف سیطره و هژمون غرب و آمریکا نیز این امکان را دارند که با نزدیک شدن به یکدیگر و گسترش تعاملات اقتصادی ، سیاسی و... با یکدیگر ، جبهه ای منسجم و پایدار را ایجاد نمایند و در این جبهه به نظر می رسد سه کشور ایران، روسیه و چین ار قدرت و توان بالایی برخوردار باشند. .وزارت امور خارجه کشورمان باید این مساله را فرصتی مغتنم برای بهره برداری سیاسی در تقابل با آمریکا دانسته و ضمن تلاش برای استقرار حکومت مردمی ( و نه دست نشانده در اوکراین) نقشی فعال و غیر منفعلانه در این مساله بر عهده بگیرد.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 8 روزنامه کیهان در تاریخ 6 اردیبهشت 1393  با عنوان "تزریق باور به توانایی "منتشر شده است 

نظام سلطه در طول دوران سی‌ و چند ساله انقلاب اسلامی شیوه‌های مختلفی را برای مقابله با انقلاب اسلامی تجربه کرده است. دامن زدن به اختلافهای قومی و مذهبی، حمایت از اقدامات تجزیه‌طلبانه، کودتا، جنگ نظامی هشت ساله، جنگ نرم و... تنها بخشی از این اقدامات است. اکنون اما صحنه نبرد تغییر کرده است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی که مطابق اصل یکصد و ده قانون اساسی، اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها از وظایف و اختیارات ایشان است، با رصد اوضاع و بررسی آخرین اطلاعات و اخبار از عناصر و بخشهای مختلف، اعلام داشته‌اند که نظام سلطه و شیطان بزرگ آمریکا، این‌بار شیوه مقابله با جمهوری اسلامی ایران را به میدان و عرصه اقتصاد کشانده و جنگ اقتصادی را راه انداخته و امید دارد از این طریق بتواند انقلاب را به شکست بکشاند. بنابراین تمام نیروها وظیفه دارند برای مقابله با این تهاجم دشمن، بسیج شوند. در شرایط جنگی، تمام عناصر فارغ از هر درجه، رتبه و مسئولیتی که دارند، سربازی هستند که باید در جهاد و دفاع مقدس شرکت کرده و از کیان ایران اسلامی محافظت نمایند. البته این سربازان باتوجه به نقطه‌ای که بر آن گمارده شده‌اند، وظایف مختلفی برعهده دارند. وظایفی چون فرماندهی، دیده‌بانی، تیراندازی، امدادرسانی، تبلیغات و... اما باید توجه داشت مهم‌ترین عنصر در پیروزی و نبرد، عنصر «روحیه» است و این مسأله دقیقاً مربوط به فضای فرهنگی است و این‌جا است که باید به حکمت اشاره به دو موضوع اقتصاد و فرهنگ در شعار امسال از سوی رهبر معظم انقلاب دقت بیشتری بنماییم.
قطعاً تلاش و جهت‌گیری نیروهای فعال ج.ا.ا در حوزه فرهنگ نیز باید «مدیریت» شود و اولویت‌های این عرصه، به عنوان راهبرد اصلی در دستور کار قرار گیرد. چرا که اگر ستون برپا بود، می‌توان دیوارهای ترک خورده را مجدداً ترمیم کرد. در عرصه فرهنگ نیز باید ستون اصلی را محافظت نمود. موارد مختلفی را می‌توان به عنوان مسایل فرهنگی بازشماری کرد از قبیل مقابله با بدحجابی، بدپوششی جوانان، برخی بداخلاقی‌ها در ورزشگاه‌ها و... البته لازم است جامعه اسلامی به این مسایل دقت نماید و برای برطرف کردن این اشکالها قدم بردارد؛ اما باید توجه داشت این مسائل در اولویت اول تلاش فرهنگی ما قرار ندارد. به نظر نگارنده، مهم‌ترین موضوع در عرصه فرهنگ در زمان کنونی که محل تلاقی دو جبهه خودی و دشمن است، مسئله «باور به توانایی» است. دشمن با استفاده از جنگ نرم و استفاده از ناتوی فرهنگی، تلاش دارد این باور را در اذهان ملت ایران و دیگر ملت‌ها القاکند که بدون وابستگی به نظام سلطه هیچ کاری پیش نخواهد رفت و اگر ایران اسلامی، خواستار برخورداری از رفاه، آبادانی و دسترسی به امکانات مطلوب است، لازمه این امر پذیرش قدرت کدخدا و کرنش در مقابل او و پذیرش سبک زندگی او به عنوان الگوی بشر متمدن! است و هیچ فرد، مجموعه و یا کشوری نمی‌تواند بیرون از این قاعده، به موفقیت دست یابد. دشمن برای تثبیت این باور، تلاش دارد با جنگ اقتصادی، مخالفان و مقابله‌کنندگان در این عرصه را به آن مرحله از سختی و تعب بیندازد که ناامید از امکان مقابله با نظام سلطه، به کدخدایی آنها ایمان آورده و اظهار دارند امکان مقابله با این نظام وجود ندارد. باید توجه داشت باور به عدم موفقیت در مقابله با دشمن، آغاز اضمحلال ملت‌ها است.
در مقابل این تفکر، تفکر دیگری وجود دارد که ضمن اشاره به آسیب‌پذیری‌های نظام سلطه و نقاط قوت نیروی خودی، اعتقاد دارد هر چند مقاومت، هزینه دارد؛ اما دشمن تا زمانی فشار وارد می‌کند که امید به پیروزی دارد و اگر ما خود را قوی سازیم و باور داشته باشیم که می‌توانیم مشکلات را حل کنیم و در این مسیر با «اراده ای پولادین»، «تلاشی مجاهدت‌گونه» داشته باشیم، به موفقیت و پیروزی خواهیم رسید و نصرت الهی نیز با مؤمنان است و در این مسیر نباید از قلت نفرات و تجهیزات نگران باشیم. «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن‌الله» آنان که به نصرت الهی ایمان دارند از کمبود نفرات و تجهیزات نمی‌هراسند و ایمان دارند که سنت الهی بر نصرت و یاری مؤمنین و صابران است. البته اگر به صحنه نبرد خود با دشمن دقت نماییم خواهیم دید که نه دشمن در شرایط کثرت است و نه ما در شرایط قلت. آمریکا مقروض‌ترین کشور دنیا است که در دوران افول خود سیر می‌کند و طی چند سال اخیر همواره با شکست در راهبردهای خود مواجه شده است. شکست در افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و... و وضعیت اسفناک داخلی این کشور، جمعیت ناراضی از وضع اقتصادی و رفاهی که با فقر و فلاکت دست و پنجه نرم می‌کند و جنبش 99٪ را راه‌اندازی کرده است، عدم توانایی در مدیریت بحران‌هایی چون حوادث طبیعی و سیل و طوفان که مناطق آسیب‌دیده بعد از گذشت چند سال، همچنان چون ویرانه باقی مانده است و... تنها برخی از نشانه‌های ضعف در جبهه آمریکا است. در مقابل و در جبهه خودی وضعیت بسیار مناسبی داریم. جمعیت جوان و تحصیل کرده و نیروی انسانی باتجربه و کارآزموده، داشتن بالاترین میزان انرژی فسیلی در جهان، داشتن معادن مختلف، دسترسی به آب‌های آزاد، همسایه بودن با 15 کشور که می‌تواند مسیری مناسب برای واردات و صادرات باشد و... بنابراین مسلم است که ما «می‌توانیم» و پمپاژ شعار نمی‌توانیم در عرصه داخلی، تنها از حلقوم اذناب و پایگاه‌های دشمن و یا مرعوبین بلند می شود. افرادی که برای هر کاری اجازه شیطان را طلب کرده و جرأت نه گفتن به شیطان را ندارند. این افراد اگر در بین مدیران و مسئولین باشند، روحیه شاه سلطان حسین صفوی را ترویج می‌کنند که نتیجه‌ای جز شکست برای کشور نخواهد داشت؛ بنابراین ملت و مسئولین محترم در دستگاه‌های حکومتی نظام مقدس ج.ا.ا باید مراقب مرعوبین دشمن بوده و به هیچ عنوان اجازه حضور این افراد در مناصب اجرایی و فرهنگی را ندهند.اگر جامعه اسلامی در این نبرد و جنگ اقتصادی موفق شود، در آن‌صورت نه تنها جامعه ایرانی، بلکه جامعه جهانی به این باور و نتیجه خواهد رسید که اسلام ناب محمدی(ص)، دنیای آنها را نیز آباد و امن می‌خواهد و این باور، راهگشای حرکت به سمت پذیرش «الگوی زندگی ایرانی اسلامی» به عنوان الگوی موفق و مناسب، به جای «سبک زندگی غربی» خواهد بود.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 23 فروردین 1393 در خبرگزاری تسنیم منتشر شده است 

جناب آقای ظریف در مهرماه 1392 در مصاحبه با شبکه آمریکایی abc گفته بود: «ما آماده انعطاف نشان دادن هستیم اما اینها [رفتار آمریکا در قبال ایران ]را فراموش نمی‌کنیم. ممکن است همانطور که رئیس‌جمهور ماندلا گفت ما آماده بخشیدن باشیم اما آماده فراموش کردن نیستیم.» البته همان زمان، این سخن وزیر امور خارجه، با اعتراض برخی محافل در داخل کشور مواجه شد لیکن از سوی آقای ظریف پاسخ مناسبی به این اعتراض، داده نشد و ایشان همچنان بر نظر خود، اصرار دارند.

اکنون در دولت یازدهم و پس از  سیاست و دیپلماسی لبخند و  به کاربردن تعابیر محترمانه و اغراق آمیز در مورد  مسئولین و مردم آمریکا توسط مسئولین دولت یازدهم، تعابیری چون مؤدب و باهوش دانستن رئیس‌جمهور آمریکا توسط جناب آقای روحانی، سخاوتمند دانستن مردم آمریکا از جانب دکتر ظریف و... تنها چیزی که از طرف مقابل مشاهده می‌شود گستاخی و بی ادبی بیشتر است. تعابیری چون وجود ژن فریبکاری در D.N.A ایرانیان، سخن گفتن از روی میز بودن همه گزینه ها و...تنها بخشی از این گستاخی های دشمن است . اما نکته ای که شاید و البته شاید، باعث بیدار شدن برخی آقایان شود، رفتار دولت آمریکا در قبال معرفی نماینده رسمی ایران در سازمان ملل است.

ایران  اقدام به معرفی جناب آقای حمید ابوطالبی به عنوان سفیر در سازمان ملل نمود. فرآیندی که بر اساس موازین بین الملل، آمریکا مجبور بود به آن احترام گذاشته و  نسبت به صدور روادید برای ایشان اقدام نماید.پس از انتشار اخبار رسمی و غیر رسمی در خصوص علت عدم صدور روادید برای ایشان، علت اصلی این اقدام خلاف دولت آمریکا مشخص شده است.

آنها  ادعا می‌کنند ابوطالبی یکی از دانشجویان پیرو خط امامی است که در واقعه اشغال سفارت آمریکا در ایران دست داشته  و بنابراین یک تروریست است و اجازه دادن به حضور یک تروریست در خاک آمریکا، بر خلاف امنیت ملی این کشور است و بر همین اساس و به منظور قانونی جلوه دادن عدم صدور روادید برای ایشان، سنای آمریکا  مصوب کرد که دولت این کشور اجازه صدور ویزا برای تروریست‌های شناخته شده  را ندارد.

ادعای  آمریکایی‌ها بر تروریست بودن  ابوطالبی به علت حضور او در  اشغال سفارت آمریکا، حادثه‌ای که امام امت  از آن به عنوان انقلاب دوم  و بزرگتر از پیروزی  انقلاب اسلامی در بهمن 57  یاد کرده و  ملت ایران هر ساله آن را گرامی داشته و در روز مبارزه با استکبار در مقابل لانه جاسوسی، فریاد مرگ بر آمریکا سر می دهند؛ حادثه ای که ابهت آمریکا را شکست و سیلی جانانه ای بر صورت شیطان  بزرگ زمان زد ،بیانگر این واقعیت است که بر خلاف رفتار و منش برخی آقایان در داخل کشور و در راس سیاست خارجی کشورمان، آمریکایی‌ها، گذشته را نه فراموش می‌کنند و نه آنهایی که دشمن خود می‌دانند ، می‌بخشند! دشمنی آنها با خط امام، همیشگی است.

باید منتظر ماند و واکنش دستگاه سیاست خارجی کشورمان به این اقدام گستاخانه آمریکا را مشاهده کرد و دید آیا  همچنان باید خود را به فراموشی زده و آماده بخشش باشیم؟

آیا ایران بر اساس نظر آمریکایی‌ها که اعلام کرده‌اند: «تصمیم ایران برای انتخاب حمید ابوطالبی به عنوان سفیر این کشور در سازمان ملل قابل اجرا نیست» فرد دیگری را به عنوان سفیر خود در سازمان ملل معرفی خواهد کرد و یا این که بر موضع خود پافشاری خواهند کرد؟

البته سناریوی دیگری هم محتمل است مبنی بر این که برخی آقایان اظهار دارند که ابوطالبی از دانشجویان اشغال کننده سفارت نبوده و نقشی در این ماجرا نداشته و تنها یک مترجم بوده که با نیت انسان دوستی و کمک به حل و فصل این ماجرا، وارد صحنه  شده است و بنابراین نباید با وی، مشابه اشغال کنندگان سفارت! برخورد کرد. سناریویی که برخی مصاحبه ها و تحلیل ها، بر صحت آن می افزایند.

صحت این مساله و پذیرش ابوطالبی توسط آمریکا با رزومه مترجم و یک انسان مخالف اشغال سفارت، در واقع می تواند این پیام را به مخاطب القا نماید که مسئولین دولتی ایران نیز اشغال سفارت را تایید نکرده و آن را حرکتی خلاف اصول بین الملل می دانند (که البته نگارنده امیدوار است این سناریو صحت نداشته باشد)

سناریوی دولت هرچه باشد، ملت ایران به دانشجویان و  جوانانی که در 13 آبان سال 58، لانه جاسوسی دشمن را تصرف کرده و آن حماسه بزرگ را آفریدند، به چشم قهرمانان ملی می نگرد؛ حتی اگر دشمنان به آنها القابی که شایسته خودشان است بدهند. دولت امریکا و سیاستمداران این کشور حقیرتر از آن هستند  که بخواهند ملاک و مبنای تشخیص تروریست یا آزادی خواه بودن دیگران باشند چرا که  امروز رژیم امریکا بزرگترین و جنایتکارترین دولت تروریست و مدافع تروریست در جهان است.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان مورخ 19 فروردین 1393 با عنوان "ژنرال بی تجربه "منتشر شده است

بعضی‌ها خود را ژنرال فرض کرده و آمده بودند که گروهبان‌ها را به مرخصی بفرستند. قطعا یک ژنرال هم به اصول جنگ آشنا است و هم در سطوح راهبردی و استراتژیک تحلیل می‌کند.اما گذشت کم‌تر از یک سال از حضور این «خود ژنرال‌دان‌ها» نشان می‌دهد که برخی از ایشان سربازی ناتوان هستند که نه تنها در سطوح راهبردی تفکر نمی‌نمایند بلکه در تاکتیک نیز اشتباه‌های مهلک دارند. اشتباه‌هایی که نه‌تنها خودشان را به هلاکت می‌اندازد بلکه باعث لطمه جبران‌ناپذیر به جبهه خودی خواهد شد. فراموش نکنیم که نتیجه اشتباه و خیانت یکسان است. تیراندازی به آدم‌ها، چه عمدی باشد چه بر اثر سهل‌انگاری، نتیجه آن مرگ و کشته شدن خواهد بود.
اکنون در صحنه نبرد و تهاجم فرهنگی که از سوی دشمن در حال انجام است، دیده‌بان هوشیار انقلاب اعلام هشدارباش کرده و صراحتا اظهار می‌دارد که رخنه‌ای در جبهه فرهنگی رخ داده است. قطعا توقع این است که ژنرالی که در آن صحنه مشغول فرماندهی است، سریعا نسبت به برطرف ساختن این رخنه و انهدام عناصر دشمن که از این رخنه، نفوذ کرده‌اند اقدام نماید. اما زمانی که این ژنرال، خود بر ناتوانی خویش اعتراف دارد چنین توقعی بی‌معنی است. ژنرالی که صحنه نبرد و لجمن 1 را نمی‌شناسد، با اصول جنگ آشنا نیست، جبهه خودی و دشمن را تشخیص نمی‌دهد و دغدغه فرمانده را ندارد، چگونه از پس این مأموریت‌ برخواهد آمد. قطعا این ژنرال اگر هم بخواهد اقدامی انجام دهد باید ترسید که توپخانه او به جای دشمن، نیروهای خودی را گلوله‌باران نکند! فرماندهی که به جای ترمیم این رخنه، تعمیق و گسترش این رخنه با اجازه دادن به عناصر دشمن برای حضور آزاد و بدون فیلتر در جامعه را در دستور کار خود قرار داده و عدم دسترسی به فیس‌بوک را مشکل اصلی فرهنگ کشور می‌داند، ژنرالی که در زمان فرمان دیده‌بان انقلاب مبنی بر نیاز به حضور عمارها، برای «عمار» وقت ندارد اما برای دیگران وقت دارد و او که صراحتا بر ناتوانی خود در برآورده ساختن دغدغه دیده‌بان‌ انقلاب صحه می‌گذارد و اظهار می‌دارد نه بنده و نه دیگر وزرای قبلی فاقد این توانایی هستیم. البته باید منتظر بود و دید آن‌هایی که ادعای پیروی از خط امام را دارند بر این سخن امام که تصدی مسئولیتی که فرد توانایی انجام آن را ندارد، حرام است، چه توجیهی خواهند نگاشت.
اخیرا این ژنرال فرهنگی! با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دوران آقای هاشمی رفسنجانی دیدار کرده است. لطفا خرده نگیرید زیرا برای ذکر این منصب آقای خاتمی به جای نام‌های دیگر ایشان به عنوان یکی از سران فتنه و یا رئیس‌جمهور سابق ج.ا.ا، دلیل قانع‌کننده وجود دارد. فراموش نکرده‌ایم که در دوران وزارت ایشان در دولت سازندگی، کار به جایی رسید که مراجع عظام تقلید اقدام به تعطیلی حوزه علمیه نمودند و طلاب و مردم مسلمان  و انقلابی دست به تحصن زدند و یکی از دو خواسته خود را عزل آقای خاتمی از وزارت ارشاد مطرح ساختند (خواسته دیگر برکناری رئیس وقت صدا و سیما جناب آقای محمد هاشمی بود) آن زمان از حیث امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری  در عرصه فرهنگ، قابل قیاس با شرایط کنونی نبود و برخی اشکال‌ها در زمینه سیاست و رفتار فرهنگی دولت، برد و دامنه محدودی داشت اما اکنون تا دورترین نقاط این کشور در دسترس است و هر تصمیم و اقدامی در حوزه فرهنگی، دامنه ملی و حتی فراملی خواهد داشت. جناب آقای خاتمی این رفتار و منش خود را در دوره ریاست جمهوری خود نیز ادامه داد و با گماردن آن مهاجر به دامان دشمن و به اعتراف خود شیر خر خورده، باعث ایجاد فضایی در کشور گردید که دیده‌بان انقلاب به صراحت و البته در یک درددل و شکوه پدرانه با جوانان و فرزندان خود در مصلای امام خمینی(رحمه‌الله علیه)، اعلام فرمود که برخی از روزنامه‌ها، پایگاه دشمن هستند.
اکنون شرایط دوباره تکرار شده است. ژنرال عرصه فرهنگ دولت یازدهم خط فرهنگی خود را از روسای‌جمهور دولت سازندگی و اصلاحات گرفته و به ایشان ارادت دارد. آیا با این تفاسیر نباید شاهد بازگشایی پایگاه‌های دشمن در داخل باشیم؟ حتی همانند آن دوران، زمانی که با برخی از این پایگاه‌ها توسط قوه محترم قضائیه، برخورد می‌شود، برخی اعلام می‌دارند که چرا با هواداران ما چنین برخوردی صورت می‌گیرد؟ این‌بار باید صریح‌تر سوال کرد. چرا برخی از آقایان از تعطیلی پایگاه‌های دشمن نگران هستند؟ آیا قرار است به بهانه عدم بر هم خوردن و ترک مذاکرات و یا گسترش تحریم‌ها از جانب طرف غربی، همه چیزمان را دو دستی تقدیم دشمن نماییم. ظاهرا تلاش جهت گسترش رخنه فرهنگی، به جای ترمیم و برطرف کردن آن، از روی ندانستن و یا با نگاه بدبینانه عمدا، در دستور کار وزارت فرهنگی قرار دارد که باید به پسوند اسلامی خود مزین باشد. فاین تذهبون

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 22 فروردین 1393 در سایت خبرگزاری مشرق ، منتشر شده است .


سال 1961 میلادی، آمریکا برای مقابله با حکومت فیدل کاسترو- رهبر انقلاب کودتا- از مخالفان او حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی نموده و با پشتیبانی لجستیکی، این مخالفان را تشویق کرد که به کوبا حمله نمایند. در طرح پیشنهادی با عنوان عملیات «زاپاتا» حتی مواردی چون بمباران نیروهای ارتش انقلاب کوبا توسط هواپیماهای آمریکا پیش بینی شده بود و یک ناو هواپیمابر نیز در آمادگی عملیاتی برای حمایت از نیروهای شورشی، در آماده باش کامل به سر می‌برد. طرح عملیاتی بر روی کاغذ، حکایت از پیروزی شورشیان و سرنگونی حکومت تازه تاسیس کاسترو داشت و پیش بینی می‌شد نیروهای شورشی به راحتی بتوانند بر حامیان کاسترو غلبه کنند؛ اما آنچه که اتفاق افتاد، برخلاف تصور آمریکا و C.I.A، شکست مفتضحانه شورشی‌ها بود. نیروهای شورشی که توقع مواجهه با دفاع قاطع نیروهای حامی کاسترو و متحمل شدن تلفات سنگین را نداشتند از اربابان آمریکایی خود تقاضای کمک نظامی نمودند و این جا بود که آمریکایی‌ها بین قربانی کردن شورشی‌ها یا حفظ منافع خود و دوری از درگیری با کوبا که حمایت نظامی شوروی سابق را داشت، گزینه دوم را انتخاب کردند. این انتخاب، به معنای مضمحل شدن شورشی‌ها و شکست آن‌ها بود. این حادثه که جهانیان آن را با عنوان خلیج خوک‌ها می‌شناسند، پیامدهای گسترده ای را به دنبال داشت.

در حوادث اخیر سوریه، بار دیگر شاهد تکرار این مسئله هستیم. تعدادی از نیروهای شورشی و مزدور که بعضاً تبعه سوریه نیز نیستند با دستور مستقیم آمریکا و حمایت جبهه امپریالیستی و با نوکری دولت‌های چند کشور از جمله ترکیه، عربستان و قطر و به امید سرنگون کردن حکومت مردمی بشار اسد، دست به اقدامات تروریستی در خاک سوریه زدند.

مدل طراحی هر دو عملیات یکسان است. اطلاعاتی که به شورشیان داده می‌شود باعث می‌شود آن‌ها چنین تصوراتی را داشته باشند:

¾   حکومت حاکم هیچ محبوبیتی در بین مردم ندارد و در صورت بروز یک جرقه، مردم دست از حمایت ظاهری خود برداشته و با نیروهای شورشی (که خود را آزادی خواه معرفی می‌کنند) همراهی خواهند کرد.

¾   ارتش کشور آمادگی دفاع در مقابل تهاجم شورشیان را نداشته و سربازان و نظامیان یا خود را تسلیم کرده و یا اعلام بی طرفی می‌نمایند.

¾   در صورت بروز هرگونه مشکل و مقابله، نیروهای خارجی  به صورت آشکار وارد صحنه شده و از شورشیان حمایت خواهند کرد.

¾   پس از پیروزی، غنایم این جنگ به شورشیان تحویل خواهد شد و آن‌ها به عنوان حاکمان جدید، هر اقدامی که تمایل داشته باشند را انجام خواهند داد.

¾   و...

شورشیان و تروریست‌هایی که با این تصورات وارد صحنه سوریه شدند، در عمل با وضعیتی مشابه مخالفان کاسترو در حادثه خلیج خوکها یعنی حمایت گسترده مردمی از حکومت حاکم (در این جا حکومت بشار اسد) و دفاع ارتش از حکومت و مردم، مواجه شدند،.آن بخش از مردم سوریه نیز  که از برخی رفتارهای و قوانین حکومت سوریه ناراضی بوده و شرایط را مهیای تغییر می دانستند بعد از مشاهده رفتار اصلاحی حکومت بشار اسد و تغییر قوانین و نیز مشاهده رفتارهای دور از انسانیت و وحشیانه گروههای سلفی و تکفیری از قبیل سربریدن مردم، به صلیب کشیدن جنازه کشته ها، اعدام بدون محاکمه، تخریب اماکن تاریخی و مذهبی، هتک حرمت مشاهد شریفه ، کلیساها و...متوجه شده اند نه تنها نباید از این گروهها حمایت نمایند، بلکه باید همگام با دولت سوریه به مقابله با این مزدوران بپردازند. شورشیان و گروههای مزدور درگیر در سوریه  در این مرحله توقع دارند که امریکا و هم‌پیمانان و حامیان شورشیان، برابر توافقات و قولهای قبلی، به صورت نظامی وارد صحنه شده و به صورت مستقیم و رو در رو با ارتش سوریه درگیر شوند؛ اما آنچه که مشخص است، هرگز آمریکا و کشورهایی چون ترکیه اجازه ورود آشکار و علنی را به این صحنه ندارند و اگر تمایلی نیز به این مسئله داشته باشند، افکار عمومی و محاسبات منطقی این اجازه را به آن‌ها نخواهند داد. حمایت دولتهای روسیه، چین، ایران، عراق و ... از دولت مشروع و قانونی سوریه و همراهی مردم با حکومت بشار اسد  و تشکیل یگانهای دفاع مسلحانه مردمی و از همه مهم‌تر برآورد تلفات گسترده و نیز عدم امکان پیش بینی تبعات بین‌المللی این موضوع، دست امریکا و هم‌پیمانان آن را می‌بندد و این مسئله به وضوح در جریان ساقط کردن هواپیمای متجاوز ترکیه توسط ارتش سوریه و عدم دخالت ناتو، علی رغم عضویت ترکیه در این پیمان، به اثبات رسید. حوادث اخیر پس از  انتشار فایل صوتی مربوط به جلسه سردمداران ترکیه در خصوص چگونگی  دخالت در سوریه -که علاوه بر رسوایی سیاسی یک افتضاح برای دستگاه اطلاعاتی ترکیه محسوب می شود- نیز این تحلیل را تایید می نماید  که نیروهای خارجی امکان مداخله مستقیم در سوریه را ندارند.

اکنون به نظر می رسد غربیها با ناامیدی از پیروزی شورشیان و مزدوران مسلح در سوریه ،  بیش از آن که بر پیروزی شورشیان تاکید داشته باشند ، این حوادث را فرصتی برای خلاص شدن و به مسلخ فرستادن افراطگرایانی می دانند که در صورت بازگشت به کشورهای خود( از جمله آلمان، انگلستان، فرانسه و...) می توانند یک موج تروریستی را به راه بیاندازند. تصویب قانون لغو تابعیت اتباع کشورهای غربی که در سوریه حضور داشته اند بخشی از این سناریو می باشد.  

آنچه که در سوریه اتفاق افتاد، تکرار حادثه خلیج خوک‌ها بود و باید از این مساله به شکست عملیات «زاپاتای دوم» نام برد. مشخص است اگر شورشیان و تروریست‌ها بر حمایت نظامی آمریکا و غربی‌ها  و ایادی منطقه ای آنها امید دارند، باید این موضوع را فراموش کرده و برای حفظ جان خود، هر چه زودتر صحنه سوریه را ترک و به کشورهای خود بازگردند؛ در غیر این صورت، به نظر می‌رسد روزهای آینده تلفات سنگین‌تری را از ارتش و مردم سوریه دریافت نمایند.

البته نکته ای که اکنون باعث نگرانی شدید آمریکا شده است نه شکست شورشیان و مزدوران در سوریه بلکه  همگرایی مثبت بین ارتش و مردم سوریه و حزب الله لبنان است . اکنون سوریه علاوه بر یک ارتش قوی -که نه در رزمایشها بلکه در صحنه میدانی و واقعی با انواع  رزم و نبرد مواجهه شده و به تجربه ای گرانبها دست یافته است و از نظر روحیه در سطح بالای خودباوری قرار دارد- دارای یک نیروی مردمی مسلح کارآزموده و چریک است که تحت نظر حزب الله لبنان آموزش دیده است و این مساله کابوسی برای رژیم صهیونیستی است . به نظر می رسد اشغالگران صهیونیست که بخشی از خاک سوریه را در اختیار دارند از هم اکنون نگران چگونگی  دفاع در برابر جبهه ای هستند  که پیش از این  معمولا با آرامش و سکون همراه بوده است .وقوع برخی حوادث و درگیریهای مسلحانه در منطقه جولان را می توان از همین منظر مورد تفسیر قرار داد.

باید منتظر ماند و آینده را به دقت رصد کرد. به نظر می رسد حوادث سوریه به روزهای حساس خود رسیده است و پیروزی دولت قانونی سوریه میتواند زمینه ساز قدرت گیری بیش از پیش محور مقاومت در منطقه باشد.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 26 اسفند 1392 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

دوران یکه تازی صهیونیست‌ها به پایان رسیده است و نشانه‌های زوال  و نابودی این غده چرکین منطقه، نمایان شده است . رژیمی که وحشی گری، ترور و خشونت در ذات آن است  و داعیه نیل تا فرات را در سر می‌پروراند اکنون در داخل مرزهای جعلی خود نیز آرامش ندارد .

روند جدیدی شکل گرفته است و از دیدگاه علم آینده پژوهی باید اظهار داشت آنچه که به عنوان یک رخداد در چند سال پیش خود را مطرح می‌ساخت اکنون تبدیل به یک روند شده است . شکست در جنگ سی و سه روزه، جنگ 22 روزه و جنگ هشت روزه و  اکنون شکست در برابر راهبرد جدید  مقاومت.

هنگامی که رژیم  صهیونیستی جنگ دوم  غزه را آغاز کرد تصور نداشت که تنها بعد از گذشت 8 روز مجبور خواهد شد از رژیم مصر و آقای مرسی که تازه بر سرکار آمده بود تقاضا نماید برای آتش بس ، میانجی گری نماید تا مبارزان فلسطینی از شلیک موشک دست بردارند .وضعیت به گونه‌ای برای صهیونیست‌ها وخیم بود که مجبور شد برای برقراری آتش بس،  شروط فلسطینیان را بپذیرد .اکنون اما شرایط به گونه‌ای عجیب تغییر کرده است و رژیم صهیونیستی برای مقابله با وضعیت جدید  عملاً هیچ راهکار موثری ندارد.

رزمندگان فلسطینی بعد از یک بازه زمانی تقریباً دو، سه ساله که همراه با اشتباه برخی از این  گروه‌ها در سوریه و مصر بوده است اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که دشمن اصلی ایشان،  اسرائیل است و توان و توجه ایشان باید معطوف به مبارزه با این رژیم باشد و بر همین اساس با شلیک موشک به سوی دشمن اصلی ، سکوت خود را شکستند.این اقدام فلسطینیان چند درس و پیامد را به همراه دارد :

1-برای اولین بار رزمندگان مقاومت فلسطینی راهبرد تهاجمی را اتخاذ نموده‌اند. هرچند این تهاجم پاسخی به نقض آتش بس از سوی رژیم صهیونیستی و  بر اساس دفاع متقابل است لیکن کیفیت و نحوه این اقدام خارج از تصور دشمن صهیونیستی بوده است .این تغییر راهبرد در گام اول، موفقیت خود را نمایان ساخت و گروه‌های فلسطینی را تشویق خواهد کرد که خود را آماده سازند  این بار نه به عنوان مدافع در برابر تهاجم رژیم صهیونیستی ، بلکه به عنوان مهاجم برای آزاد سازی سرزمین‌هایی که توسط دشمن صهیونیستی غصب شده است ، به دشمن یورش ببرند. قطعاً این راهبرد، تنها راهبرد پیروزی بر رژیم سفاکی است که جز زبان زور را نمی‌فهمد.  به حول و قوه الهی ، گام‌های بعدی مقاومت اسلامی در فلسطین ، بلندتر و محکم تر برداشته خواهد شد .

2-تهدید مقاومت اسلامی در فلسطین به گسترش این اقدام در صورت عدم پایبندی رژیم صهیونیستی، این رژیم را در موضعی انفعالی قرار خواهد داد و آن را مجبور خواهد کرد از سیاست تهاجمی که تاکنون در قبال فلسطینیان داشته است به سیاست تدافعی و حفظ وضع موجود بسنده کند. زیرا شکست صهیونیست‌ها در چند تهاجم گذشته از یک سو و عدم اطمینان از موفقیت در نبرد آینده و از سوی دیگر عدم حمایت افکار عمومی این رژیم از شروع یک جنگ جدید، مانع از اتخاذ سیاست تهاجمی از سوی این رژیم خواهد شد و نهایتاً به احتمال زیاد، پاسخ و راهبرد رژیم صهیونیستی در قبال اقدام اخیر مقاومت اسلامی فلسطین، به برخی اقدامات ایذایی و منفعلانه خلاصه خواهد شد. این وضع، بدترین وضع برای نیروی اشغالگری است که در زمین‌های تصرف شده، خود را تثبیت شده فرض کرده است. از این پس صهیونیست‌ها هیچ آرامشی نخواهند داشت و همواره در اضطراب تهاجم فلسطینیان خواهند بود و این موضوع، آرامش روانی و تمرکز صهیونیست‌ها را برهم خواهد زد. در حال حاضر آمار خودکشی در بین نظامیان صهیونیست بسیار بالا است و به نظر می‌رسد ادامه وضع، این آمار را بالاتر نیز خواهد برد.

3- رژیم صهیونیستی در این مدت با توجه به آرامش نسبی که در مقابله با مقاومت فلسطینی به وجود آمده بود، توانسته بود به یکی از ارکان مقاومت در منطقه یعنی سوریه بپردازد و توان خود را مصروف و معطوف به سرنگونی حکومت بشار اسد نماید و به همین منظور از تکفیری‌ها و تروریست‌ها حمایت می‌نمود و متأسفانه برخی از گروه‌های فلسطینی نیز با غفلت از دشمن اصلی، در این دام گرفتار شده بودند. وضعیت جدید باعث خواهد شد که بخشی از توان این رژیم جنایتکار، از سوریه خارج و به مراقبت از خود مشغول شود و گروه‌های فلسطینی نیز به جای این که به اشتباه راهبردی خود در سوریه ادامه دهند با درک اوضاع، توان خود را معطوف دفاع از فلسطینیان نمایند. این مسئله باعث خواهد شد توان نیروهای تکفیری در سوریه کاهش یافته و دولت مشروع و قانونی سوریه این فرصت را پیدا نماید که آخرین شکست‌ها را بر گروه‌های تکفیری و مزدور وارد نماید.

4- شکست گروههای تکفیری در سوریه ، باعث خواهد شد حزب ا... لبنان نیز که اکنون بخشی از توان خود را در سوریه برای حمایت از محور مقاومت، مصروف ساخته است با وضعیت مناسب تری پاسخگوی اقدامات تجاوزکارانه صهیونیست‌ها باشد. سید حس نصرالله تهدید کرده است که مقاومت، پاسخ رژیم صهیونیستی را در زمان و مکانی که صلاح بداند خواهد داد و صهیونیست‌ها همواره در این آشفتگی و اضطراب به سر می‌برند که کیفیت این پاسخ چگونه و در کجا خواهد بود به ویژه این که صهیونیست‌هایی که در سرزمین‌های اشغالی سکنی داده شده‌اند نیک می‌دانند که سید حسن نصرالله به وعده‌ای که می‌دهد عمل می‌نماید.

روزهای آتی ، روزهای حساس برای محور مقاومت در منطقه خواهدبود. بهره برداری مناسب از این وضعیت می تواند زدن چند نشان با یک تیر باشد و برای یک تیرانداز، این بهترین وضعیت خواهد بود.
  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان  در تاریخ 21 اسفند 1392 منتشر شده است . لینک http://kayhan.ir/fa/news/8148

طرفداران شعار «زنده‌باد مخالف من» کار را به جایی رساندند که در دانشگاه، دانشجویان را تهدید به بازداشت و برخورد کردند و این بار طرفداران شعار «اعتدال» روزی نیست که منتقدین را به بهانه‌های مختلف با لفظ و قلم و عمل نیازارند و زمانی که اینها باعث عقب‌نشینی منتقدین نشود، از ابزار قهریه استفاده ننمایند. البته این مایه خوشبختی است که لااقل در این زمینه قانون اساسی بر اصل تفکیک قوا صحه گذاشته است وگرنه معلوم نبود چه بر سر منتقدین می‌آمد. به هر حال در جامعه آرمانی تکنوکرات، «بی‌سوادها» و «لمپن‌ها» نباید سخن بگویند و تنها این حقوقدانان و باسوادانی که چند کلاس انگلیسی رفته و چند کتاب به زبان لاتین خوانده باشند هستند که اجازه سخن گفتن دارند و زمانی که این افراد نیز اوضاع را مساعد و مناسب برای ورود ندانسته و اظهار می‌دارند که مطلب به گونه‌ای است که در واقع نمی‌توان سخن منتقدین را نفی کرد و آنها حرف ناحساب نمی‌زنند، به ناگهان با این تهدید و تشر مواجه می‌شوند که ای دوست‌نماها، چرا حاضر نیستید که به صحنه بیایید و از خودتان خرج کنید و از این توافق دفاع نمایید و به جای شما باسوادها، بی‌سوادها میدان را در اختیار گرفته‌اند!
وزیر محترم ارشاد در مصاحبه با رسانه‌ای بیگانه از قوه قضائیه می‌خواهد که پیام ملت در 24 خرداد را بشنود و رئیس محترم جمهور با انتقاد از قوه قضائیه در برخورد با روزنامه‌های هتاک و ساختارشکن، این برخورد را برخورد با حامیان دولت می‌خواند و مشخص نیست نسبت دولتی که باید حافظ و نگهبان مرزهای عقیدتی باشد با هتاکان به دین مبین اسلام چگونه است و زمانی که دولت برای محکوم کردن منتقدان خود، ادله قانونی محکمه‌پسند نداشته و طرح شکایت را باعث آبروریزی و یا برملا شدن برخی حقایق از سوی متهمین این پرونده‌ها که اتفاقا افراد نجیبی هستند می‌داند، به جای این که صراحتا بر خالی بودن دست خود اعتراف نماید، دست پیش گرفته و اعلام می‌دارد برخی‌ها در دژ پولادینی هستند که نمی‌توان به آن نفوذ کرد. البته این چندمین بار است که یک حقوقدان از ادبیات سرهنگ‌ها استفاده می‌نماید.
زمانی که در بالاترین سطوح نخبگی و سیاسی کشور به رفتارها و اقدامات فرهنگی این دولت اعتراض شده و اخطار داده می‌شود به گونه‌ای سخن می‌گویند که آدمی انگشت تحیر به دندان می‌گزد. برخی اظهار می‌دارند که این اخطارها نباید باعث تغییر رفتار فرهنگی دولت شود و یا این که مخاطب این انتقادات ما نیستیم و بخش‌های فرهنگی هستند که در اختیار دولت نیست و عدم همراهی آنها با رفتار فرهنگی دولت باعث بروز این نابهنجاری فرهنگی شده است و حتما توقع داشته‌اند که فرهنگیان کشور یکصدا با برخی دولتمردان فرهنگی از امثال فرمان‌آرا، ساعدی، هدایت، فردین و... تجلیل به عمل آورند و همگام با مرتدان جبهه ملی حکم قصاص را غیرانسانی بدانند! برخی دیگر از دولتمردان که این انتقادات را متوجه خود می‌دانند اظهار می‌دارند که ما صدای این اعتراض را شنیدیم و لبیک می‌گوییم و... کانه تاکنون دلسوزان نظام هیچ مطلبی در خصوص مسائل فرهنگی کشور نفرموده بودند. مشکل همان است که حضرت آقا فرمودند که آقایان مطالعه ندارند. (نقل به مضمون)
به هر حال این هم انتقادی اساسی به آقایان متولی فرهنگ است که می‌خواهند جامعه را دعوت به مطالعه نمایند و خودشان کوچک‌ترین توجهی به موضوعی با این اهمیت ندارند. مشخص نیست با این حساب راهبرد فرهنگی مد نظر این برادران از کجا اخذ شده است. اگر همان است که خودشان اظهار داشته‌اند و مهاجرت‌کنندگان به دامان دشمن و برخی ورشکستگان سیاسی خط‌دهندگان فرهنگی این دولت هستند که نیازی به تخصص و دانش آینده‌نگری و آینده‌پژوهی برای ترسیم آینده این حرکت وجود ندارد و کمی برگشت به گذشته، نتیجه را نمایان خواهد ساخت. ظاهرا این آقایان اصرار دارند که تاریخ را چندباره تکرار کنند...
شعار باید در مرحله عمل خود را نشان دهد و اگر تغییری در رفتار فرهنگی اتفاق افتاده است، آقایان بفرمایند. علی‌الحساب به نظر می‌رسد برخی از دولتمردان در بخش فرهنگ کشور بیش از آن که به دنبال تقویت جبهه خودی باشند، بر تکریم بیگانه اصرار دارند.
دستورات عجیب و غریبی که از طرف نهادهای خاص در خصوص عدم پیگیری و طرح برخی از موضوعات صادر می‌شود و در کنار آن اظهار نارضایتی از برخورد با افرادی که در کارنامه آنها ساختارشکنی نه به عنوان یک رفتار بلکه به عنوان یک عادت نهادینه شده است از نشانه‌های این تفکر است. دولت باید تکلیف و مرزبندی خود با غیرخودی را مشخص کند. مرزبندی انقلاب مشخص است:
«خودی آن است که دلش برای اسلام می‌تپد دلش برای انقلاب می‌تپد به امام ارادت دارد برای مردم به صورت حقیقی- نه ادعایی- احترام قائل است، غیرخودی کیست؟ غیرخودی کسی است که دستورش را از بیگانه می‌گیرد دلش برای بیگانه می‌تپد دلش برای برگشتن آمریکا می‌تپد، غیرخودی آن کسی است که از اوایل انقلاب در فکر ایجاد رابطه دوستانه با آمریکا بود به امام اهانت می‌کرد اما برای آمریکا اظهار علاقه می‌کرد کسی به امام اهانت می‌کرد ناراحت نمی‌شد اما اگر کسی به دشمنان بیرون از مرز یا همدستان آنها اهانت می‌کرد ناراحت می‌شد! این‌ها غریبه‌اند.» اگر دولت، خود را دولت ج.ا.ا می‌داند مبنای عمل همین است و اگر غیر از این است و آقایان تعریف دیگری از خودی و غیرخودی دارند، بفرمایند که حداقل ملت تکلیف خود را بداند.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 14 اسفند 1392 در سایت خبرگزاری مشرق منتشر شده است .لینک :http://www.mashreghnews.ir/fa/news/291129

«و شیطان به خداوند متعال عرضه داشت :من بر سر راه مستقیم تو، در برابر انسانها  کمین مى کنم! سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مى‏روم» (بخشی از ترجمه آیات 16 و 17 سوره اعراف )

دولت آمریکا به عنوان شیطان اکبر برای غلبه بر ج.ا.ا از هر مسیر و شیوه ای که بتواند اقدام خواهد کرد. ساده انگاری است که تصور نماییم که جبهه حق می تواند با جبهه باطل به تفاهم برسد . ج.ا.ا به عنوان نماد حق و حقیقت در عصر کنونی باید همواره ضمن رصد دشمن ، نسبت به شناسایی اهداف، راهبردها و راهکارهای این دشمن خبیث  اقدام نماید و در این مسیر اجازه تنبلی ، ساده انگاری ، اعتماد به دشمن و... وجود ندارد. امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند :  إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْه همانا برادر جنگ، بیدارى و هوشیارى است، هر آن کس که به خواب رود، دشمن او نخواهد خوابید.

نظام سلطه و در راس آن دولت آمریکا در سالیان اخیر برای سرنگونی حکومتهایی که به نحوی از انحاء موانعی  در مسیر هژمونی او ایجاد کرده شیوه های متفاوتی را بکار گرفته  است . استعمار کهن، نوین و فرانوین ، جنگ سخت ،انقلاب مخملی ، ، جنگ نرم و... برخی از این  شیوه ها است . در آخرین این اقدامات ، چند صباحی پیش طرحی با عنوان انقلاب مخملین در دستور کار غرب قرار گرفت و حکومت برخی از کشورها با همین ترفند سرنگون گردید البته در برخی کشورها با توجه به این که مردم متوجه  وابستگی سران  انقلابهای مخملین   به غرب و نتایج مخرب آن شدند ، دست به بازسازی نظام سیاسی خود زده و سران انقلابهای مخملین را کنار گذاشتند.

عملیات انقلاب مخملین  در ایران نیز انجام شد لیکن به یاری خدا، رهبری مقام معظم رهبری و بصیرت ملت ایران به شکست انجامید. مهره های این اقدام در کشور،  سران فتنه نام گرفتند و توسط ملت تقاضای محاکمه ایشان به عمل آمد لیکن بنا به ملاحظاتی این خواست ملت هنوز به انجام نرسیده است .

 بعد از شکست این مرحله و همزمان با بیداری اسلامی ، نظام سلطه که ابتدا از این موضوع غافلگیر شده بود و توانایی کنترل اوضاع را نداشت  تلاش کرد این انقلابها را از مسیر اصلی خارج و به حاشیه برد و به گونه ای از این موضوع دستاویزی برای خود خلق نماید لذا دست به اقدام خطرناکی زد و مهره های سوخته خود در ایران  را تشویق کرد که این مدل را با دگرگونی محتوایی در ایران اسلامی عملیاتی سازند.  این اقدام منجر به تحرک سران فتنه در 25 بهمن ماه 1389 گردید که اگر هوشیاری دلسوزان نظام و بصیرت مردم نبود ، می رفت که ایران را با بحرانی شبیه بحران کنونی کشور مصر و ... مواجه سازد.  متعاقب آن، در ایران اسلامی تصمیم به حصر سران فتنه و جلوگیری از فتنه انگیزی این جریان گرفته شد.

اکنون نظام سلطه  تلاش دارد باردیگر و این بار با یک نسخه و مدل جدید ، شانس خود را در براندازی نظام ج.ا.ا بیازماید  . بر همین اساس برای  آزمودن میزان موفقیت احتمالی این نسخه، میدان اوکراین  را برای رزمایش خود در نظر گرفته است . صرف نظر از وضعیت کنونی اوکراین و آنچه طی روزهای آینده در تقابل سه جانبه  اوکراین، غرب و روسیه رخ خواهد داد  ، بررسی سیر حوادثی که در این کشور رخ داد و تطابق آن با اقداماتی که غرب در مواجهه با ج.ا.ا در پیش گرفته است ، عبرت آموز خواهد بود.

1-افرادی که در انقلاب مخملین در اوکراین برسرکار آمده و سپس بر اساس نظر مردم اوکراین و طی یک فرآیند دموکراتیک از قدرت خلع شده بودند ، مجددا به عنوان مدافعین منافع اوکراین معرفی و در صحنه حاضر شدند و با شیوه ای غیر دموکراتیک و خشونت آمیز قدرت را به دست گرفتند. برخی از این افراد در زندان و یا در محاق بودند و به یکباره در ناتوی رسانه ای غرب به عنوان منجی،  بازتعریف شده و در افکار عمومی جای داده شدند. مشابه این اقدام در ایران نیز در دستور کار قرار گرفته است . تصریح مسئولین ارشد آمریکایی و اروپایی  مبنی بر رفع حصر سران فتنه و بازگشت این افراد به صحنه سیاسی کشور با این ادعا که این مساله یکی از مطالبات اصلی مردم و حتی از دلایل رای به آقای روحانی رئیس جمهور محترم بوده ، از همین منظر قابل بررسی است .  
2- موضوع اقتصاد به عنوان محور بحث موافقین و مخالفین در اوکراین زمینه ساز این اقدام گردید . گروهی که ارتباط با اروپا و غرب را باعث گشایش اقتصادی و رفع مشکلات کشور می دانستند در مقابل جمعیتی که  با اشاره به مشکلات اتحادیه اروپا و حتی ورشکستگی برخی از این کشورها ، حرکت به سمت غرب را باعث فزونی مشکلات اوکراین معرفی می کردند. مشابه سازی این مساله در ایران نیز نشان می دهد نظام سلطه و غرب در ابتدا با ایجاد فشار و تحریم های به اصطلاح فلج کننده تلاش کرد وضعیت اقتصادی ج.ا.ا را با مشکل و بحران مواجه سازد و همزمان ، تعامل با غرب  و پذیرش خواسته های ناحق نظام سلطه را باعث رفع مشکلات معرفی سازد. اذناب داخلی دشمن نیز سعی در تقویت این دیدگاه دارند که یگانه راه حل برطرف شدن مشکلات اقتصادی و رفع تحریمها ، دست برداشتن از اصول و کوتاه آمدن در برابر غرب است .

3- حضور مسئولین سیاسی اروپایی و آمریکایی در بین مخالفین حکومت قانونی اوکراین و تشویق به ادامه اعتراضات و قول مساعدت و پشتیبانی از ایشان کاملا واضح و آشکار بود و بر خلاف تمام قواعد  حقوقی و سیاسی بین الملل ، مسئولین سیاسی آمریکا و اتحادیه اروپا  این اجازه را به خود دادند که در تظاهرات و اعتصابات  داخلی علیه حکومت قانونی یک کشور عضو سازمان ملل متحد ، شرکت نمایند .هر چند در ج.ا.ا این شیوه قابلیت اجرا نداشت لیکن نظام سلطه تلاش کرد به گونه ای دیگر پیام حمایت خود از فتنه گران را اعلام نماید . اعطا جایزه به برخی متهمین فتنه 88 توسط هیات پارلمان اروپا در سفر اخیر این هیات به تهران و اعلام این که این اقدام مهمترین دستاورد و دلایل این سفر بوده ،  اشاره به مجازات محکومان فتنه 88 به عنوان یکی از دلایل نقض حقوق بشر و برخورد با آزادیخواهان و درخواست  از ج.ا.ا  برای تجدید نظر در این خصوص ، اظهار رضایت از تصدی برخی مسئولیتها در دولت جدید  توسط عناصری که در فتنه 88 دست داشته اند و...از نمونه های این اقدام نظام سلطه است .

4-اقدام مخالفان برای در اختیار گرفتن مجلس به عنوان نماد دموکراسی و رنگ و لعاب قانونی دادن به اقدامات کودتاگرانه خود موضوع دیگری است که در اوکراین اتفاق افتاد . در ایران نیز از هم اکنون برخی جریانات و افراد صراحتا بر تلاش خود جهت در اختیار گرفتن مجلس شورای اسلامی و حتی مجلس خبرگان به عنوان  یک راهبرد اساسی اذعان می کنند و حتی نمایندگان کنونی را تهدید می نمایند که انجام برخی اقدامات، باعث سنگ اندازی و ایجاد مشکل برای ایشان در انتخابات آتی خواهد شد.

5- دامن زدن به اختلافات قومی و دسته بندی مردم اوکراین از دیگر مواردی است که می توان به آن اشاره کرد. جدا سازی جمعیت روس تبار اوکراین و تلاش در دو دسته کردن مردم این کشور از دیگر اقداماتی است که وحدت ملی و حتی یکپارچگی این کشور را با بحران مواجه ساخته واین کشور را در خطر تجزیه قرار داده است . در ج.ا.ا نیز برخی از افراد و جریانات به خصوص در چند ماه گذشته ، بر مسایل قومی تاکید کرده و حتی بر معرفی افرادی به عنوان نماینده قومیتها تاکید ورزیده اند. شبهه افکنی در خصوص مظالم ج.ا.ا به اقوام ایرانی ، دامن زدن و پررنگ کردن برخی مطالبات محلی به عنوان مطالبات قومی  و... باعث از دست رفتن یکپارچگی و وحدت ملی خواهد شد.

البته باید توجه داشت که هرچند طراحی رزمایش ، با حداکثر مشابهت سازی عرصه واقعی صورت می پذیرد لیکن در صحنه واقعیت و عمل، برخی مولفه ها و متغیرها وجود دارد که در صحنه رزمایش امکان بازسازی آن وجود ندارد .در  زمان دولت اصلاحات نیز غرب تلاش کرد مدل فروپاشی شوروی را در ایران اسلامی پیاده سازد ولی شکست مفتضحانه ای نصیب نظام سلطه گردید. مقام معظم رهبری در سخنرانی خود فرمودند آنها به خیال خودشان طرح فروپاشى شوروى سابق را منطبق با شرایط ایران بازسازى کردند و مى‌خواهند در ایران پیاده کنند. البته در چند مورد هم دچار اشتباه شدند که این هم از الطاف الهى است .(19/4/1379) و فرمودند : اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان این است که آقاى خاتمى، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمىِ جمهورى اسلامى، نظام دیکتاتورى پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شوروىِ متشکّل از سرزمینهاى به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بى‌بدیل رهبرى دینى و معنوى در ایران، شوخى نیست. (19/4/1379 )البته این بار به نظر می رسد حتی غرب و آمریکا در برگزاری رزمایش در اوکراین  نیز نتوانسته اند موفق عمل نمایند و با شکست در اهداف مواجه شده اند. عکس العمل شدید  روسیه در این موضوع و عدم توانایی غرب در تثبیت کودتاچیان به عنوان حکومت قانونی و مردمی از نشانه های این شکست است. اکنون آمریکا و نظام سلطه باید این سوال را از خود بپرسند که چگونه بر اساس یک طرح شکست خورده در مرحله تمرین و رزمایش، امید به پیروزی در صحنه ای دارند که بازیگر آن بسیار کارکشته، پرتجربه و زیرک است.ج.ا.ا اکنون بسیار قوی تر از گذشته در مسیر پیشرفت گام بر می دارد و آمریکا که با دوران به اصطلاح اقتدار خود فاصله بسیار دارد ناتوان تر از آن است که توانایی ممانعت از حرکت  ایران را داشته باشد.به نظر می رسد شکست آمریکا در دستیابی به  اهداف و راهبردهای خود،  از یک رخداد به یک روند تغییر پیدا کرده است و این از نشانه های اضمحلال دولتی  است که در اوهام و خیالات، خود را کدخدای دهکده جهانی فرض می کند.

  • ali akbari
این مطلب در روزنامه کیهان تاریخ 5 اسفند 1392 در صفحه 10 با همین عنوان منتشرشده است . لینک آدرس http://kayhan.ir/fa/news/6498

«پس از سلام پیغام شما را به حضرت امام رساندم که رزمندگان آماده هستند عملیات کنند. حضرت امام فرمودند که به هیچ وجه به خاک عراق حمله نکنید، حتی گلوله‌ای به طرف آنها شلیک نکنید. در صورتی که بمباران کردند، شما هم اگر صلاح دانستید دستور بمباران را بدهید. شما نیروی مهیا داشته باشید، در صورتی که آنها حمله کردند و زمینی را تصرف کردند شما هم به آنها حمله کنید. من اعلام کرده‌ام که قبول قطعنامه تاکتیکی نیست، حمله نقض آن است، قبل و بعد آتش‌بس ندارد.» این پیامی بود که از جانب مرحوم سید احمدآقا در تاریخ 1367/5/12 به رئیس‌جمهور وقت (حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای) که در منطقه جنگی جنوب کشور در مقر فرماندهان نظامی حضور داشتند، اعلام گردید.
بعد از قبول قطعنامه 598 از سوی ایران، دشمن بعثی به واسطه برخی اقدامات و پالس‌های ارسالی از داخل کشور توسط برخی نخبگان و خواص مبنی بر خسته شدن مردم از جنگ، کمبود امکانات و تجهیزات، نداشتن بودجه و... با این تصور که قبول قطعنامه به واسطه ضعف ایران بوده است، حمله گسترده‌ای را آغاز کرد.
منافقین نیز در عملیاتی مذبوحانه به نام فروغ جاویدان با این تصور خام که حکومت ج.ا.ا را سرنگون و حکومت مورد نظر خود را ایجاد خواهند کرد از سمت غرب به ایران حمله کردند. اما این تصور باطلی بود و حضور مردم در صحنه و پیام تاریخی حضرت امام مبنی بر لزوم ایستادگی، باعث شکست مفتضحانه دشمن گردید. عملیات منافقین نیز تبدیل به مرصاد و غروب جاویدان این گروهک تروریستی شد. این حضور و دفاع جانانه مردم باعث گردید آنهایی که صحبت از عدم همراهی مردم و خسته شدن آنها از جنگ می‌نمودند، بر باطل بودن خیال و وهم خویش پی برند.
متعاقب این موضوع، مسئولین نظامی اعلام کردند که آماده حمله به عراق بوده و طرح آن را نیز تهیه نموده‌اند؛ اما امام به رغم اینکه به مرحوم حاج احمد آقا فرموده بودند که اگر از این آمادگی ملت مطلع بودند قطعنامه را نمی‌پذیرفتند، اما اکنون پس از پذیرش قطعنامه  با این امر مخالفت نمودند و فرمانی صادر کردند که بر لزوم هوشیاری و البته عدم عهدشکنی تاکید داشت.
تدبیر امام خود را خیلی زود نشان داد و جهانیان آن چه ایران در آن مسئله به دست آورد به چشم خویش دیدند. حکومت بعث عراق به عنوان متجاوز از سوی سازمان ملل اعلام گردید و ایران حتی یک وجب از خاک خود را از دست نداد و...
به نظر می‌رسد حادثه‌ها تکرار می‌شوند و به فرمایش رهبر معظم انقلاب، باید از حوادث عبرت گرفت. بعد از قبول توافق‌نامه ژنو، آمریکایی‌ها تصور کردند که ایران به واسطه تحریم‌های به قول خودشان فلج‌کننده، از نقطه ضعف و استیصال به پای میز مذاکره آمده است. ارسال پالس‌هایی چون خالی بودن خزانه و بدتر بودن اوضاع از آنچه که تصور می‌شد؛ بر این تصور باطل دشمن افزود؛ بنابراین دشمن بعد از قبول توافق‌نامه از سوی ایران بلافاصله حملات خود را تشدید و عوامل و ایادی خود را نیز به این حمله تشویق نمود. از کسانی که شرارت، جزیی از دی.ان.ای آنها است جز این انتظاری نیست. آنها بعد از توافق، به تصور خود توانسته‌اند خطوط دفاعی ایران را شکسته و تصرفات جدیدی را به دست آورند. لیکن «ان ربک لبالمرصاد.»
رفتار دشمن بعد از امضای این توافق‌نامه (با همه ایراداتی که به این توافق‌نامه وارد است و به دور از مطلوب حداکثری با دشمن بسته شده است) چند برکت به همراه داشته است:
آقایانی که دم از لزوم تعامل با کدخدا و... می‌زنند متوجه شوند که نمی‌توان از دشمن توقع خیر داشت. برخی مواضع اشتباه نه باعث پیروزی بر جناح سیاسی مقابل بلکه باعث گستاخی دشمن خواهد شد و دشمنی که هدف خود را بر نابودی شما قرار داده زمانی که تصور کند شما ضعیف شده‌اید، حمله خود را شدیدتر خواهد نمود. بی‌ادبی، پررویی و گستاخی مسئولین گاوچران آمریکایی از همین منظر قابل تفسیر است.
خروش ملت و نمایش حضور در صحنه در راهپیمایی 22 بهمن بطلانی بر ادعای برخی سیاسیون بود که می‌پنداشتند مردم خسته‌اند و تحریم  باعث جدایی مردم از انقلاب شده است و... مردم لازم دیدند زمانی که سیاسیون توان و یا تمایلی برای پاسخ دادن به یاوه‌گویی دشمن ندارند، خودشان به طور مستقیم این پیام را ارسال نمایند.
این حضور مردم دشمن را منفعل و مضمحل نمود و باعث عقب‌نشینی آنها گردید و مرصادی دیگر خلق کرد.
در شرایط کنونی و بعد از مرصادی دوباره، ممکن است برخی از نخبگان با اشاره به ضعف‌های توافق‌نامه و اشکال‌هایی که به آن وارد است و دور بودن آن از مطلوب حداکثری، اصرار داشته باشند که ایران اسلامی به واسطه اطمینان از حضور مردم در صحنه و موفقیتی که به این واسطه کسب کرده است و نیز گستاخی و نقض توافقی که از دشمن سر زده است، این توافق‌نامه را ملغی اعلام نماید. مقام معظم رهبری خلف صالح خمینی کبیر همانند امام راحل(ره)  خویش با تاکید بر عدم عهدشکنی ج.ا.ا در عین هوشیاری و دقت در رصد رفتار دشمن، فرمودند: «من به شما عرض بکنم کاری که وزارت خارجه ما و مسئولین دولتی ما شروع کردند، ادامه پیدا خواهد کرد؛ ایران آنچه را قرار گذاشته‌ است و عهد کرده است نقض نخواهد کرد. البته مسئولین تلاش خودشان را بکنند، کار خودشان را بکنند، اما آمریکایی‌ها با انقلاب اسلامی دشمنند، با جمهوری اسلامی دشمنند، با این پرچمی که شما مردم بلند کردید دشمنند و این دشمنی با این چیزها فرو نخواهد نشست؛ علاج مقابله با این دشمنی هم فقط یک چیز است و آن، تکیه به اقتدار ملی و به توان داخلی ملی و مستحکم کردن هرچه بیشتر ساخت درونی کشور [است]. هرچه در این زمینه ما کار بکنیم، کم است.»
بنابراین اکنون که به هر دلیل این توافق‌نامه از سوی جمهوری اسلامی پذیرفته شده است و علی‌رغم کاستی‌های فراوانی که دارد و با وجود آن که اجرای آن به شکل کنونی نمی‌تواند منافع ما را تضمین کند، ولی به قول رهبر معظم انقلاب ما نقض‌کننده و عهدشکن نخواهیم بود چرا که «الکریم اذا وعد وفی.» و البته بدیهی است که هیچگاه به عبور از حقوق مسلم و قانونی خود تن نداده و باج‌خواهی و زورگویی حریف را نخواهیم پذیرفت و در همان حال با اثبات چند باره و مکرر این واقعیت که آمریکا غیرقابل اعتماد است، برای گره‌گشایی اقتصادی نیز چشم به تحریم‌ها نخواهیم دوخت، بلکه اگر راهبرد اقتصاد مقاومتی آن گونه که رهبر معظم انقلاب فرمان دادند در دستور کار قرار گیرد، دشمن را مجبور خواهیم کرد که شکست خود در این عرصه را این بار بلندتر و رساتر از همیشه اعلام نماید.
از هم‌اکنون نیز می‌توان شکست دشمن در این معرکه را به عیان دید. اظهارات برخی مقام‌های سیاسی کشورهای مختلف مبنی بر نقض توافق ژنو از سوی آمریکا به واسطه تحریم‌های جدید و اشتیاق شرکت‌های تجاری برای برقراری ارتباط تجاری و اقتصادی با کشوری که با داشتن 75 میلیون جمعیت، یک بازار ویژه در منطقه محسوب شده، از نظر ژئوپلتیک دارای ویژگی‌های خاصی است و بالاترین منابع انرژی فسیلی را در عصر احتیاج و گدایی جهان به نفت و گاز، دارا می‌باشد، تنها بخشی از این موضوع است و این البته از نتایج سحر است.
الیس الصبح بقریب
  • ali akbari
این مطلب در روزنامه کیهان به تاریخ 29 بهمن 1392 در صفحه 10 با عنوان " در راهبرد دهه چهارم انقلاب عقب نشینی ممنوع است " منتشر شده است . آدرس لینک http://kayhan.ir/fa/news/5971

در صحنه نبرد، بین دو نیروی متخاصم، برخی اوقات دستور عقب‌نشینی صادر می‌گردد. این دستور می‌تواند ناشی از ضعف در جبهه خودی، قوت و مقاومت دشمن و یا برای فریب دشمن و ضربه زدن و حصول نتیجه و هدف از راهکاری دیگر باشد. آنچه که مهم است این است که این عقب‌نشینی یک تاکتیک است و نه استراتژی. یک راهکار است و نه راهبرد. یک رخداد است و نه روند و اگر عقب‌نشینی به‌عنوان یک راهبرد و استراتژی در دستور کار قرار گیرد و تبدیل به روند شود، دیگر نمی‌توان اطلاق عقب‌نشینی بر آن نمود و باید از واژه «تسلیم» استفاده نمود. (در مواقعی که عقب‌نشینی در مسئله‌ای خاص می‌تواند تاثیرات راهبردی داشته باشد، هیچ کس اجازه عقب‌نشینی ندارد ولو بلغ ما بلغ. حادثه عاشورا را از همین منظر می‌توان تفسیر کرد.)
در مذاکرات هسته‌ای بین ایران و نظام سلطه، در دولت اصلاحات، زمانی که عقب‌نشینی مجریان و مسئولین به جای راهکار و تاکتیک، تبدیل به راهبرد و روند گردید؛ مقام معظم رهبری شخصاً‌ ورود کرده و این روند را تغییر دادند. معظم‌له در این خصوص بیان داشتند: من همان وقت هم در جلسه مسئولین- که از تلویزیون پخش شد- گفتم اگر چنانچه بخواهند به این روند مطالبه پی‌درپی ادامه بدهند، بنده خودم وارد میدان می‌شوم؛ همین کار را هم کردم. بنده گفتم که بایستی این روند عقب‌نشینی متوقف شود و تبدیل بشود به روند پیشروی، و اولین قدمش هم باید در همان دولتی انجام بگیرد که این عقب‌نشینی در آن دولت انجام گرفته بود؛‌(13/10/1386) این تغییر روند و رویکرد با رسیدن به ابتدای دهه چهارم انقلاب شکل مستحکم‌تری گرفت. مقام معظم رهبری دهه چهارم انقلاب را دهه پیشرفت و عدالت نامگذاری نموده و اظهار داشتند:‌ «این دهه‌ای که ما در پیش رو داریم، دهه پیشرفت و عدالت است. این دو شعار، شعار دهه آینده است: پیشرفت، عدالت. نه اینکه تا حالا پیشرفت نکرده‌ایم، نه اینکه تا حالا به کلی به عدالت بی اعتنایی شده باشد؛ نه، ما می‌خواهیم در این دهه یک پیشرفت جهشی همه‌جانبه و یک عدالت‌گستری وسیع همه جانبه اتفاق بیفتد. خوشبختانه زمینه‌هایش هم فراهم است. در این دهه، گفتمان مسئولان کشور بایستی پیشرفت و توسعه باشد؛ پیشرفت و عدالت باشد» (2/6/1387). اما باید توجه داشت در دنیای اومانیستی که قانون جنگل را مبنای خود قرار داده و بر اصل بقای قوی و نابودی ضعیف استوار است پیشرفت ج.ا.ا به معنی اضمحلال قدرت‌های پوشالی خواهد بود و آن قدرت پوشالی برای بقای خود و تسلط شیطانی خود، با پیشرفت ج.ا.ا مقابله خواهد کرد. «دنیا جای تعارض، جای کارشکنی و جای تعرض زورمندهاست به کسانی که زور ندارند یا کم زور دارند؛ به معنای واقعی، یک قانون جنگل در فضای سیاسی دنیا حاکم است. این کارهایی که الان دولت‌های مستکبر و در رأسشان آمریکا انجام می‌دهند، منطق عقلائی و عقلانی و سیاسی و بین‌الملل‌پسند دنبالش نیست؛ منطق زور دنبالش است. می‌گوید: چون می‌توانیم، پس می‌کنیم! منطق، منطق زور است. در یک چنین دنیایی اگر انسان تسلیم شد و از خودش وادادگی نشان داد و بر سر مواضعش ایستادگی نکرد و از توان خودش در مقابله و مواجهه استفاده نکرد، قطعا ضرر خواهد دید. در چنین دنیایی کسی رحم به کسی نمی‌کند.» (4/6/‍1386) بنابراین ج.ا.ا در مسیر پیشرفت با یک دشمن بیرونی مواجه خواهد شد. صحنه نبرد مشخص است. یک طرف ایران اسلامی که سعی در پیشروی و پیشرفت دارد و یک طرف نظام سلطه و در راس آن شیطان بزرگ، آمریکا که سعی در حذف و یا تسلیم ایران دارد. در این عرصه نبرد و معرکه نفس‌گیر، مبنای عمل باید «آرمان‌گرایی واقعیت‌مدار» باشد. یعنی هر اقدامی از سوی ج.ا.ا باید با توجه به آرمان‌ها و بر مبنای واقعیت‌های موجود باشد.
در اواخر دولت دهم و سپس تشکیل دولت کنونی و همزمان با تشدید تحریم‌‌ها، مسئولین دولتی به هر دلیل نتوانستند راهکار پیشروی را محقق سازند با طرح این موضوع که واقعیت‌های صحنه ما را مجبور به توقف در مسیر پیشروی هسته‌ای کرده، از مقام معظم رهبری تجدیدنظر در فرمان پیشروی را خواستار شدند. اما این بار فرمانده کل قوا، اجازه عقب‌نشینی را نداده و در دولت جدید نیز تنها با نرمش قهرمانانه موافقت فرمودند. اما به راستی علت این مسئله چیست؟ پاسخ این سوال را فرمانده کل قوا قبلا اعلام فرموده‌‌اند: «جمهوری اسلامی ایران، عقب‌نشینی از مسئله هسته‌ای را که خواسته عظیم ملی و حق طبیعی ملت ایران است، به معنای شکستن استقلال کشور می‌د‌اند که هزینه بسیار گزافی برای ملت ایران خواهد داشت.» (23/12/1384) با توجه به این مسئله، در مذاکرات کنونی بین ایران و شش کشور 1+5 دو اصل راهبردی را می‌توان از منویات مقام معظم رهبری، استنتاج نمود:
1- در این مذاکرات  نه تنها عقب‌نشینی از یک راهکار، تاکتیک و رخداد تبدیل به یک راهبرد، استراتژی و روند نخواهد شد بلکه اصولا  تیم مذاکره‌کننده اجازه عقب‌نشینی ندارد.
2- موضوع هسته‌ای در زمان کنونی، نقطه ایستادگی ما است ولو بلغ ما بلغ.
تیم مذاکره‌کننده بر مبنای ماموریت واگذاری اجازه ندارد در هیچ موضوعی غیر از بحث هسته‌ای مذاکره نماید که این مساله از گسترش دامنه و حوزه مذاکرات به دیگر حوزه‌ها از قبیل حقوق‌بشر، نظامی و... ممانعت به عمل خواهد آورد و استراتژی و راهبرد ما در آن حوزه‌ها همچنان بر پیشرفت و پیشروی استوار است. بنابراین اگر در بخش هسته‌ای فعلا امکان پیشرفت (به ظاهر) ممکن نیست، این موضوع نافی پیشرفت در دیگر بخشها نخواهد بود. در اصل بحث هسته‌ای نیز اجازه عقب‌نشینی صادر نشده است و تیم مذاکره‌کننده صرفا در یک محدوده مشخص و با رعایت خطوط قرمز، امکان توافق با طرف مقابل را دارا می‌باشند. البته هنر تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ج.ا.ا است که اهداف مذاکرات با طرف مقابل را جلوتر و یا چسبیده  به این خطوط قرمز قرار دهد. (یعنی نیل به مطلوب حداکثری یا حداقلی)
در قضایای اخیر و پس از امضای توافق‌نامه ژنو، این نگرانی در سطح نخبگان کشور ( اگر به کم‌سوادی متهم نشوند) به وجود آمده است که این نرمش قهرمانانه، تبدیل به عقب‌نشینی شود که در این صورت در واقع به استقلال کشور خدشه وارد خواهد شد. به نظر منتقدین،  گستاخی آقایان و خانمهای گاوچران آمریکایی که برخی از داخل به آنها لقب باهوش و مودب می‌دهند، بر همین اساس صورت می‌پذیرد. در مقابل حامیان و مدافعان این توافق اظهار می‌دارند که ضمن رعایت خطوط قرمز، توانسته‌اند پیشروی کنند و به ساختمان تحریمهای ظالمانه نظام سلطه، لرزه اندازند.
به نظر می‌رسد حکمیت نهایی را مقام معظم رهبری در این برهه انجام داده‌اند. معظم‌له در دیدار کارکنان نیروی هوایی ارتش ج.ا.ا در 19 بهمن‌ماه، مبنای اصلی سخنان خود را بر موضوع استقلال قرار داده و 25 بار از واژه استقلال استفاده نمودند که در واقع می‌تواند موجه بودن نگرانی گروه اول را تایید نماید و البته فرمودند که منتقدان با شرح صدر با دولت برخورد نمایند و دولت را نیز به شرح صدر نسبت به منتقدین دعوت نمودند. بر این مبنا، نخبگان، خواص و آحاد ملت ضمن حفظ هوشیاری و مراقبت از اقدامات دولت، باید توجه و دقت داشته باشند به بهانه رفع تحریم و... به استقلال کشور خدشه‌ای وارد نگردد و راهکار نرمش قهرمانانه تبدیل به عقب‌نشینی و سپس تسلیم نگردد (که قطعا با توجه به اشراف دلسوزان نظام، به آن مرحله نخواهد رسید) و از سوی دیگر این مساله و نگرانی نباید به معنای بی‌اعتمادی به فرزندان انقلاب که در حال انجام یک ماموریت سنگین و خطیر هستند باشد؛ البته سرانجام این مذاکرات خیر و صلاح برای کشور خواهد بود. اگر از فشار دشمن کاسته شود پیروزی است و اگر هم دشمن دست از خباثت خود برندارد (که برنخواهد داشت و تاکنون نیز نشان داده که زبانی جز زبان زور و قدرت و ایستادگی، در مقابل طمع آنها نتیجه‌بخش نخواهد بود،) افکار عمومی به این باور خواهند رسید که گره مشکلات کشور، نه با رفع تحریمها بلکه با توکل به خدا و تکیه بر ظرفیت درونی  باز خواهد شد.
  • ali akbari