پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنامه کیهان» ثبت شده است

این مطلب با عنوان " دموکراسی وارونه "  در صفحه 10 روزنامه کیهان 11 مرداد ماه 1393 منتشر شده است .

حکایت عدم پایبندی برخی مدعیان دموکراسی به قواعد بازی، مثنوی هفتاد من کاغذ است. برای به یاد آوردن جرزنی‌های سیاسی این مدعیان نیازی به سن و سال زیاد و یا دسترسی به منابع و اخبار پنهان نیست. تنها یک نگاه به حوادث چند سال اخیر، نمونه‌های فراوانی از این بی‌توجهی به الزامات مردم‌سالاری و احترام به رای اکثریت را برملا می‌سازد. این حوادث نشان دهنده راهبرد مشخص مدعیان است. اگر در فرآیند انتخابات دارای رای اکثریت شدند، همه چیز در کمال صحت و سلامت بوده و مردمی که به ایشان رای داده‌اند مردمی فهیم، فرهیخته و... می‌باشند که با پشت پا زدن به افراط و تفریط و در یک حرکت هوشمندانه، ایشان را انتخاب نموده‌اند. اگر به هر دلیل مردم به ایشان رای ندهند، باید شاهد تهمت تقلب و انبوهی از توهین‌ها نثار مردم و مسئولین برگزارکننده انتخابات باشیم و تفاوتی نمی‌کند که این انتخابات در یک مجمع هنرمندان برگزار شده باشد یا در گستره سراسری انتخابات ریاست جمهوری. تنها برای این که مشخص شود این ادعا، بی‌سند نیست به برخی از موارد اشاره می‌شود:اوج این برهم زدن قواعد بازی در جریان فتنه 1388 خود را نمایان ساخت. آقایانی که با تایید شورای نگهبان تایید صلاحیت شده و خود را قانون‌گرا معرفی و اصولاً یکی از دلایل نامزد شدن خود را مقابله با بی‌قانونی اعلام کرده بودند، هنگامی که نتوانستند رای اکثریت را کسب کنند، خود را مرجع قانون معرفی نموده و زمین و زمان را به بی‌قانونی متهم ساختند و فتنه‌ای ساختند که همه، عوارض آن را با گوشت و جان خود حس کردند و هنوز هم کشور با مسائل آن فتنه درگیر است.
در مجلس ششم شورای اسلامی، برخی اصلاح‌طلبان داخلی که اکنون در کنار دشمن به دشمنی با نظام اسلامی مشغول هستند، با توجه به آگاهی از عدم تایید صلاحیت به دلیل اقدامات خود، زمین و زمان را آماج تهمت قرار دادند و نه در این میان تفاوتی بین شورای نگهبان و نهادهای انقلابی و مردمی و ... نگذاشتند.
جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی که دو دوره ریاست جمهور کشورمان بوده است، در خصوص دوره‌هایی که در انتخابات ریاست جمهوری نتوانسته موفق به کسب آرای اکثریت گردد، به تلویح و تصریح بر تقلب در انتخابات و بیرون آوردن نام دیگرانی که باید رئیس‌جمهور می‌شدند، تاکید ورزیده‌اند. این در حالی است که ایشان قطعاً با توجه به اشرافی که بر فرآیند انتخابات کشورمان دارند، از عدم امکان تقلب در این انتخابات‌ها مطلع هستند.
در جریان انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم که همزمان انتخابات شورای شهر نیز برگزار می‌گردید، یکی از اصلاح‌طلبان در خصوص تاخیر در اعلام نتایج منتخبان مردم در شورای شهر، به طور تلویحی بین این دو انتخابات تفکیک قائل شد و در اظهاراتی عجیب قائل به اجتماع نقیضین شد و در همان زمان که مردم را افرادی اعتدال‌گرا و عاقل و فرایند برگزاری انتخابات را صحیح دانست، همزمان مردم را به افراط‌گرایی و برگزارکنندگان را به تقلب متهم ساخت.
در جریان رای اعتماد وزرای دولت یازدهم، برخی اظهارنظرها در خصوص این که یک اقلیت موافق انتخاب برخی وزرا نبود و به همین علت این وزرا نتوانستند رای اعتماد بگیرند، نشان از هوش بالای اظهارکنندگان این مطلب داشت که چگونه در مجلسی که بر مبنای رای اکثریت تصمیم‌گیری می‌شود، اقلیت بر اکثریت غلبه کرده است؟ ظاهراً این آقایان جای اکثریت و اقلیت را اشتباه گرفته بودند و هر کس که با ایشان همراه باشد جزء اکثریت است و هر که نباشد اقلیت!
این نگاه افراطی را که اتفاقاً پوشش اعتدال‌گرا گرفته است می‌توان در عرصه‌های دیگر نیز مشاهده کرد. از اقدامات مشابه دادگاه انگیزیسیون برای بایکوت کردن هنرمندانی که با این گروه هماهنگ نیست اعم از شاعر و نویسنده و بازیگر و... تا عرصه‌هایی چون اقتصاد و دانش و...
نمونه آخری که می‌توان به‌ آن اشاره کرد، عدم معرفی جناب آقای علی مطهری به صحن علنی مجلس شورای اسلامی برای انتخاب نماینده قوه مقننه در هیئت نظارت بر مطبوعات است. آقایانی که بر قانون‌گرایی تاکید داشته و دیگران را همواره متهم به بی‌قانونی می‌نمودند، تنها به این دلیل که فرد مورد نظرشان توسط کمیسیون معرفی نشده است، در مقابل قانون صف کشیدند و متاسفانه ریاست محترم مجلس نیز مغلوب این هوچی‌گری گردید.این یادداشت به فرد منتخب مجلس کاری ندارد. آنچه که مهم است عبور از مرزهای قانون است. برابر مضمون فرمایش مقام معظم رهبری در خصوص فتنه 88 اگر برخی افراد با عربده‌کشی و قلدری بخواهند و بتوانند از نظام باج بگیرند دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و از فردا هر کسی این قدرت و جسارت را در خود می‌بیند که با قلدری از نظام باج‌خواهی کند، لذا باید مقابل باج‌خواهی ایستاد و برابر قانون عمل کرد. اگر این نگاه را در انتخاب اخیر مجلس ملاک عمل قرار دهیم حتی اگر نظرات مخالفین را قبول داشته باشیم (که این‌گونه نیست) باید گفت باید به قانون عمل شود حتی اگر مورد رضایت ما نبوده اشکال داشته باشد و نمی‌توان اجرای قانون را به بهانه تصحیح آن معطل گذاشت. اگر مجلس محترم این نحوه انتخاب را اشتباه می‌داند باید گفت که این روندی بوده که از قبل وجود داشته و تاکنون معترضی به آن نبوده است و یکباره به دلیل عدم انتخاب یک فرد خاص، این فرایند مشکل‌دار شده است؟ و اگر فرض را بر اشکال‌دار بودن این روند بدانیم باید در مراحل آتی آن را اصلاح کرد و نه این که بر انتخابی که انجام شده است، ایراد وارد کنیم.
تثبیت حرکتی که در مجلس رخ داد نوعی بی‌احترامی به خرد جمعی است. به هر حال انتخاب افراد کمیسیون‌های تخصصی براساس یک فرایند مشخص صورت گرفته و اجباری نبوده است و آقایانی که اکنون دغدغه فرهنگی ایشان شکوفا شده است، می‌توانستند در زمان مقرر به جای دیگر کمیسیون‌ها، در این کمیسیون وارد شوند تا اکنون بتوانند فرد مورد نظر خود را انتخاب نمایند و اگر دارای حق رای در کمیسیون فرهنگی نیستند؛ نمی‌توانند به بهانه‌های واهی و تهمت‌هایی چون انتصاب افراد کمیسیون به یک جریان و... مدعی افراط‌گرایی اعضای کمیسیون شوند. چنانچه این روند باب شود، از فردا باید شاهد زیر سؤال رفتن انتخاب‌ها و تصمیمات کمیسیون‌های تخصصی مجلس باشیم. فرایندی که علاوه بر زیر سؤال رفتن حکمت ایجاد کمیسیون‌های تخصصی، مجلس را با هرج و مرج مواجه خواهد ساخت.

  • ali akbari
این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 14 تیرماه 1393 منتشر شده است .
استعمار فرانو نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی از طریق فن‌آوری‌های نوین ارتباطی است که به مدد آن یک کشور تصورات، باورها، ارزش‌ها، معلومات و هنجارهای رفتاری و نیز روش‌های زندگی خود را بر کشورهای دیگر تحمیل می‌کند. نظام سلطه با استفاده از ابزارها و امکانات خود (اعم از منابع انسانی، مالی، تجهیزاتی و...) تلاش می‌کند جهان را به سمت جهانی مبتنی بر اومانیسم و لیبرالیسم پیش برده و ملل جهان را به گونه‌ای تحت تأثیر قرار دهد که خواهان زندگی به سبک آمریکایی و غربی باشند و در این مسیر هر حرکت مخالفی را با عناوینی چون ارتجاع، سنت، عقب‌ماندگی و... منکوب و حذف نماید. نظام سلطه در جهت پیشبرد این هدف از دو مسئله بیشترین استفاده را می‌برد.
اشراف اطلاعاتی: هر اقدام عملیاتی مستلزم داشتن اطلاعات لازم است و بالاترین سطح اطلاعات، تعبیر به اشراف اطلاعاتی می‌گردد. معمولاً شکست‌های نظام سلطه در جایی اتفاق افتاده است که نتوانسته اطلاعات مورد نیاز را کسب نماید. اتفاقاً یکی از دلایل تلاش آمریکا برای بازگشایی سفارت در ایران که ناکامی در آن باعث روی‌آوردن به سفارت مجازی شده است، محرومیت از جاسوسی است و همین خلأ اطلاعاتی یکی از علل عمده شکست‌های آمریکا در ایران بوده است و بر همین اساس حمایت برخی از داخلی‌ها از بازگشایی سفارت شیطان را باید با دیده تردید نگریست. اصرار آمریکا به بازرسی از اماکن نظامی ایران در قالب مذاکرات هسته‌ای نیز در همین خصوص قابل تأویل است و در واقع تلاشی برای برطرف ساختن خلأ اطلاعاتی برای اقدامات مقتضی در زمان درگیری و بحران می‌باشد. فعالیت جاسوسی آمریکا حتی هم‌پیمانان غربی را نیز شامل می‌شود و اخبار مربوط به شنود مکالمات صدر اعظم آلمان تنها یک نمونه است. اگر در ایران سال 1358 سفارت آمریکا به عنوان لانه جاسوسی تسخیر گردید اکنون در تمام دنیا سفارت شیطان بزرگ به عنوان لانه جاسوسی شناخته می‌شود.
تسلط رسانه‌ای: در استعمار فرانو مردم باید آن چیزی را ببینند و بخوانند که نظام سلطه می‌خواهد. مردم باید آن گونه فکر کنند که نظام سلطه می‌خواهد و آن گونه بخواهند که نظام سلطه تعریف کرده است و هر صدای مخالفی باید به شدت و حدت سرکوب گردد. این امر مستلزم تسلط نظام سلطه بر شبکه‌های اطلاع‌رسانی و خبری جهانی است. مسئله‌ای که مقام معظم رهبری از آن تعبیر به ناتوی فرهنگی نمودند. شبکه‌ای از رسانه‌های خبری، فیلم‌سازی، اینترنتی و... که وظیفه دارند هرگونه مقاومت در برابر فرهنگ لیبرال و اومانیستی غرب را به شکست بکشانند.
بسیاری از شبکه‌های بزرگ خبری و اطلاع‌رسانی جهان در کنترل نظام سلطه هستند. بر همین اساس است که نظام سلطه برخلاف فریاد شعار آزادی بیان که مطرح می‌سازد به سانسور شبکه‌هایی چون پرس تی‌وی و العالم و... می‌پردازد و علی‌رغم دفاعی که برخی داخلی‌ها از تعداد لایک‌های فیس‌بوک و فیلم‌های یوتیوب مطرح می‌کنند، شاهد حذف صفحات و فیلم‌های مخالفین نظام سلطه از جمله حزب‌الله لبنان در این سایت‌ها و شبکه‌های مجازی هستیم تا مشخص شود این فضا برای مخالفین نظام سلطه چندان نیز آزاد و مهیا نیست.
البته در صورتی که این تلاش‌ها و اقدامات نظام سلطه پاسخگو نبود و مردم کشورها اراده و استقلال خود را حفظ نموده و مغلوب نشدند، ابزار سخت در دستور کار قرار می‌گیرد. تحریم اقتصادی، خرابکاری و در آخرین نمونه می‌توان جنگ نیابتی را مطرح ساخت. عناصری مرعوب نظام سلطه از داخل کشور و یا مزدورانی از خارج کشور که برای تحقق منویات نظام سلطه دست به سلاح یا خشونت زده و مخالفان نظام سلطه را آماج حملات خود قرار می‌دهند. مزدورانی که در جنگ نرم دشمن مغلوب شده و با تغییر هویت و شست و شوی فکری و مغزی به عنوان سرباز استعمار ایفای نقش می‌نمایند. این نمونه را می‌توان در فتنه 88، سوریه، اوکراین و عراق مشاهده کرد. شکست خوردگان در صحنه انتخابات، سعی در زورآزمایی خیابانی می‌نمایند و غرب لیبرال که دموکراسی و احترام به رأی اکثریت را فریاد می‌زند، از اقلیت خشونت‌طلبی حمایت می‌نماید که حامی غرب و آرمان‌های آن است. رفتارهایی چون ترور، خشونت غیرقابل باور و... این اقلیت مورد تأیید قرار می‌گیرد و در مقابل، رأی اکثریت و خواست عمومی مردم تنها به این دلیل که مطابق خواست و مطلوب غرب نبوده و منافع آن را تأمین نمی‌کند، نادیده انگاشته می‌شود.
چنانچه این اقلیت خشونت‌طلب موفق به حذف اکثریت گردید، خواست نظام سلطه محقق شده و اگر مشخص شد این مزدوران، توانایی حذف اکثریت را ندارند، نظام سلطه با حضور به اصطلاح قهرمانانه در صحنه و با ادعای کمک به کشور درگیر، سعی در موجه و مطلوب جلوه دادن خود در نزد افکار عمومی آن کشور خواهد نمود و اجازه خواهند یافت به حضور نظامی یا مستشاری خود مشروعیت بخشند و در هر دو صورت با توجه به تخریب زیرساخت‌های اقتصادی و... کشور درگیر در بحران، کارتل‌های اقتصادی غرب سعی در اخذ سهم خود در بازسازی این تخریب‌ها یا حضور در بازار خالی شده از رقبا خواهند نمود. البته در این نمونه از جنگ‌ها برخلاف آنچه در افغانستان و جنگ خلیج فارس رخ داد، نیروهای نظامی غربی و آمریکایی تلفاتی نخواهند داشت و به همین دلیل، برخلاف جنگ ویتنام که بنا به قولی توسط مادران سربازان آمریکایی خاتمه یافت، این بار در کشورهای غربی، دلیلی برای مخالفت با این نمونه جنگ‌ها وجود نخواهد داشت. با این توصیف، در ظاهر این بازی در هر صورت با برد نظام سلطه مواجه خواهد شد.
البته این راهبرد نیز مشابه دیگر اقدامات و راهبردهای نظام سلطه در سال‌های اخیر با شکست مواجه شده و نه تنها نتوانسته خواست اردوگاه شیطان را محقق سازد بلکه باعث بیدار شدن ملت‌ها و آگاهی ایشان از دروغ بودن شعارهای مردم فریب غرب گشته است. یکی از علل عمده شکست این راهبرد نظام سلطه، جمهوری اسلامی ایران بوده است. مقاومت جمهوری اسلامی ایران در مقابل راهبردهای مختلف نظام سلطه و پیشرفت ایران اسلامی در عرصه‌های مختلف و پشتیبانی از ملتهای مظلوم و آگاهی بخشیدن به نخبگان سیاسی و فرهنگی بخشی از دلایل شکست نظام سلطه بوده است. ایران اسلامی با شعار مردمسالاری دینی که تجلی توجه به خواست واقعی ملت است، چون ستاره‌ای در آسمان می‌درخشد و همگان را خیره ساخته است. اکنون حنای شعار دموکراسی‌طلبی که زمانی یکی از برگ‌های برنده نظام سلطه بود، رنگی ندارد و نشانه‌های بیداری ملت‌ها مطابق آنچه حضرت آقا فرمودند در حال آشکار شدن است. ملت‌ها برای به دست آوردن استقلال و شرافت خود حاضر به پرداخت هزینه هستند و کسانی که سنگ غرب و نظام سلطه را به سینه می‌زنند، جایگاهی در نزد این چنین ملت‌هایی نخواهند داشت.
  • ali akbari

این مطلب  با تغییراتی تحت عنوان " این شیر فقط عربده می کشد " به عنوان سرمقاله  روزنامه کیهان  8 تیرماه 1393 منتشر شده است .

چند سالی است که روسای جمهور و دیگر سیاستمداران رژیم «ایالات متحده آمریکا»- که ظاهرا با توجه به اخبار منتشره در خصوص حرکت استقلال طلبانه برخی از این ایالات تا چند سال دیگر نقشه آن تغییر خواهد کرد و احتمالا نامی غیر از ایالات متحده را بر خود خواهد نهاد- مرتب بر این عبارت تاکید می کنند که: «همه گزینه ها روی میز است.» عبارتی که اکنون به یک فکاهی تبدیل شده و بیشتر ابزار خنده ایرانیان را فراهم می کند تا این که باعث رعب و وحشت شود. عبارتی که با هر بار تکرار آن، این کلام حضرت روح الله در نظرها و یادها زنده می شود که: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.» اگر زمانی طرف آمریکایی با تکبر و تفاخر و غره بر توانایی خود این سخن را بلوف سیاسی معرفی می کرد، اینک اما این سخنی نیست که فقط از اردوگاه مخالفان آمریکا شنیده شود؛ بلکه بیش از آن، این اظهار عجز و ناتوانی در سخن دولتمردان این دولت به اصطلاح ابرقدرت! نیز به گوش می رسد.

اوباما ضمن اظهار ناتوانی در متوقف ساختن پیشرفت هسته ای ایران اظهار داشته است: «اگر گزینه ای وجود داشت که این امکان را به وجود بیاوریم که تک تک پیچ و مهره های برنامه هسته ای آنها را حذف کنیم و احتمال داشتن برنامه هسته ای ایران را کلا از بین ببریم تا در نتیجه قابلیت های نظامی آن را هم نداشته باشند، آن را انتخاب می کردم.» و شما این عبارت را این گونه بخوانید که: در مقابل پیشرفت های هسته ای ایران، هیچ غلطی نمی توانم بکنم.

اوباما در خصوص بحران سوریه با اشاره به اخبار منتشره درباره استفاده دولت این کشور از سلاح های شیمیایی، اظهار داشته بود که: «سوریه خطوط قرمز را درنوردیده و آمریکا چاره ای جز استفاده از زور و نیروی نظامی برای مقابله با دولت بشار اسد ندارد.» و از تعیین ساعت شروع حمله نیز مطالبی را بر زبان راند. البته همین ایشان بعد از تشری که از جانب متحدان سوریه و به طور خاص ایران دریافت کرد، چاره را در این دید که نطق قبلی خود را فراموش کرده و بر استفاده از ابزار سیاسی برای حل بحران سوریه تاکید ورزد. و البته یک خبر موثق که از سوی برخی رسانه های آمریکایی فاش شده است حکایت از آن دارد که اوباما برای خروج محترمانه از بن بستی که خود با تهدیدهای توخالی درباره حمله نظامی به سوریه پدید آورده بود، دست به دامان پوتین، رئیس جمهور روسیه شده بود تا با پیش کشیدن طرح انهدام سلاح های شیمیایی سوریه به غائله خاتمه دهد. به عبارت دیگر باز هم غلط بی جایی کرده و به غلط کردن افتاده بود.

«جان کری» وزیر خارجه آمریکا به توان محدود آمریکا برای پیشبرد مذاکرات سازش بین فلسطینیان و رژیم صهیونیستی اذعان کرد و گفت اگر طرفین نخواهند، امکان دستیابی به توافق وجود ندارد. وی با بیان اینکه طرفین گام هایی برداشته اند که مفید نبوده، گفت: «اگر طرفین خودشان نخواهند گام های سازنده رو به جلو بردارند، توان ایالات متحده برای نقش آفرینی محدود خواهد بود.» و البته این ناتوانی آمریکا و نظام سلطه در قبولاندن این رژیم جعلی به عنوان عضوی از جامعه جهانی و به نابودی کشاندن مقاومت در مقابل رژیم کودک کش صهیونیستی، قدمتی به تاریخ تاسیس این دولت جعلی دارد.

برخی از سناتورهای آمریکایی در بحران اوکراین در صف مخالفان دولت قانونی این کشور حضور پیدا کرده و بر لزوم توجه به خواسته های مخالفان- مزدوران و مرعوبان غرب- تاکید می ورزیدند و زمانی که این کودتاگران موفق به خارج کردن دولتمردان اوکراین شدند، آمریکا احساس پیروزی و غلبه بر روسیه نمود و تصور نمود که توانسته بخشی از انتقام شکست در سوریه را در زمین اوکراین از روسیه بگیرد اما اقدامات روسیه و استقلال طلبان اوکراین، خیلی زود آمریکا را از این توهم خارج کرد تا بفهمد زمان انجام انقلاب های رنگین و... خاتمه یافته است و آمریکا در این تاکتیک نیز شکست خورده است تا آنجا که الحاق کریمه به روسیه یکی از نتایج آن بود. یعنی باز هم آمریکا نتوانسته بود هیچ غلطی بکند.

موارد فراوان دیگری نیز برای این ناتوانی آمریکا می توان برشمرد. در این سال ها عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان، کشورهای آمریکای لاتین و... شاهد شکست آمریکا در راهبردها و نیل به اهداف بوده و اکنون این سخن که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، تبدیل به یک باور جهانی شده و به قول رهبر معظم انقلاب، خاورمیانه به ویترین شکست های آمریکا تبدیل شده است.

همین جا اشاره به نکته ای که دو سال قبل در هفته نامه آمریکایی ویکلی استاندارد آمده بود، خالی از لطف نیست.

ویکلی استاندارد در مقاله ای به چند نمونه از شکست های آمریکا در مقابل ایران پرداخته و نتیجه گرفته بود؛ روسای جمهور آمریکا از کارتر تا اوباما در این نکته با [امام] خمینی اشتراک نظر دارند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

البته در این معرکه هنوز هستند کسانی که کدخدایی آمریکا را فریاد زده و با بزک کردن دشمن، قصد دارند این شیطان را قدرتی شکست ناپذیر و یا دایه ای مهربان تر از مادر معرفی نمایند. در فضای ناتوی فرهنگی و رسانه ای که نظام سلطه به راه انداخته و برای تسخیر اراده ها تلاش دارد، نباید میدان بازی را در اختیار پایگاه های رسانه ای دشمن قرار داد. باید به صورت هوشمندانه به معرفی این شیر بی یال و دم و اشکم پرداخت. اگر به تعبیر حضرت امام، آمریکای آن زمان چون شیری بود که وقتی نعره می زد، چیزی هم از عقب او خارج می شد، اکنون اما آن شیر پیر فرتوت و در حال احتضار، مرده است و نظام سلطه با پوشاندن لباس شیر بر یک دلقک، قصد دارد این باور را که هنوز شیری هست و باید از او اطاعت کرد، در اذهان دیگران زنده نگه دارد. باید گفت لباسی که بر تن این دلقک پوشانده شده، حتی در ظاهر نیز نما و جلوه شیر را ندارد.

تازه ترین حرکت آمریکا در منطقه که به گفته دیروز رهبر معظم انقلاب در جمع خانواده های شهدای 7 تیر و سایر شهدای تهران، با هدف رها شدن از دغدغه بیداری و نهضت دنیای اسلام طراحی شده است، بهره گیری از تروریست های اجاره ای و عملیات تروریستی وحشیانه آنان علیه کشورهای عضو جبهه مقاومت است. حرکتی که در سوریه با شکست روبرو شد و این روزها به عراق نقل مکان کرده است.

این حرکت آمریکا که با شرکت آشکار رژیم صهیونیستی، برخی کشورهای اروپایی و چند کشور عربی منطقه مخصوصاً عربستان دنبال می شود نیز، در متن خود از ضعف و استیصال همان شیر بی یال و دم در مقابله با بیداری اسلامی حکایت دارد.

بوش پسر را به خاطر آورید که بعد از ماجرای 11 سپتامبر 2001 با چه غرور و نخوتی انگشت اتهام را به سوی کشورهای اسلامی دراز کرده و عربده می کشید که جنگ های صلیبی آماده تکرار است؟! در پی آن عربده های مستانه بود که به افغانستان و عراق حمله کرد و هنگامی که از این حملات نظامی طرفی نبست و نتیجه معکوس گرفت، به سراغ حزب الله لبنان رفت و جنگ 33 روزه را تدارک دید ولی شکست سخت رژیم صهیونیستی که با حمایت کامل و آشکار آمریکا به صحنه آمده بود، تجربه تلخ دیگری را به کارنامه شیطان بزرگ اضافه کرد و پس از آن جنگ های 22 روزه و 8 روزه نیز به این فهرست افزوده شد.

بعد از این شکست های پی در پی بود که آمریکا به فاز «جنگ نیابتی» وارد شد و مسئولیت مستقیم جنگ را به کشورهای همپیمان خود در منطقه واگذار کرد و خود در پشت صحنه به حمایت گسترده و همه جانبه پرداخت. جنگ افروزی در سوریه را می توان اولین نمونه مثال زدنی از جنگ نیابتی تلقی کرد که در آن کشورهای عربستان، قطر و ترکیه به نیابت از آمریکا وارد جنگ شده و پشتیبانی آشکار تروریست های اجاره ای را برعهده گرفته بودند. نتیجه بحران آفرینی در سوریه که با پیروزی دولت این کشور همراه بود، نشان داد که آمریکا در جنگ نیابتی هم نمی تواند هیچ غلطی بکند.

امروزه حوادث عراق را می توان و باید مرحله دیگری از جنگ نیابتی مورد اشاره تلقی کرد که با ترفند نخ نما شده جنگ شیعه و سنی به صحنه آمده است، ولی هوشیاری علمای شیعه و سنی و همبستگی آنان در مقابله با تروریست های داعش اولین نشانه های شکست این توطئه را نوید می دهد. تروریست های اجاره ای داعش با حملات وحشیانه خود به مردمان سنی و شیعه مذهب کمترین تردیدی باقی نگذاشتند که به قول رهبر معظم انقلاب در دیدار دیروز خانواده های شهدا با ایشان «آنها به دروغ حوادث عراق را جنگ شیعه و سنی می نامند. اما، این جنگ، جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم، جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملت ها و جنگ انسانیت با بربریت و وحشیگری است.

دور نیست آن روز که معلوم شود آمریکا در توطئه اخیر علیه ملت مظلوم عراق نیز نتوانسته است هیچ غلطی بکند.»

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 12 روزنامه کیهان 5 تیرماه 1393 منتشر شده است .

بعد از آنچه رئیس‌جمهور پیشین و شرور آمریکا در مورد دوره جدید جنگ‌های صلیبی مطرح کرد، این دومین شکست نظام سلطه و صهیونیست‌ها برای رودررو قرار دادن اسلام و مسیحیت - این بار با استفاده از گروههای تکفیری از جمله داعش است - که نه تنها باعث تقابل اسلام و مسیحیت نشده، بلکه باعث شناخت و تمایز «اسلام حقیقی» از «اسلام آمریکایی و تکفیری» گشته است.
یکی از شیوه‌های مورد استفاده گروههای افراطی، تکفیر تمام افرادی است که عقیده‌ای غیر از عقیده آن‌ها دارند. گروههای تکفیری در گفتار و عمل نشان داده‌اند که برای تکفیر مرزی نمی‌شناسند و این رفتار وحشیانه آن‌ها در قتل و غارت و کشتار، تنها مختص شیعیان که آن‌ها را رافضی می‌نامند، نشده و حتی اهل تسنن را نیز شامل می‌شود. رفتار به دور از انسانیت این گروهها در مناطق سنی‌نشین سوریه و عراق نشان داد که هرکس با عقاید افراطی ایشان مخالف باشد، توسط تکفیریها خونش هدر و مال و ناموسش مباح اعلام خواهد شد. این قضیه به طور خاص در شهر موصل به گونه‌ای اتفاق افتاد که رسانه‌های خبری، گزارشهای مختلفی از سوء رفتار این تروریست‌ها با اهل تسنن منتشر نمودند که بعضی از این اخبار حاکی از خودکشی زنان و دختران این مناطق به دلیل هتک حرمت و یا اجبار برای آنچه که جهاد نکاح خوانده می‌شود، بوده است. مشابه این رفتار با مسیحیان نیز صورت پذیرفته است. تصرف برخی مناطق مسیحی‌نشین سوریه و کشتار اهالی و تخریب کلیساها و اماکن مذهبی مسیحیان، اجبار گروه تروریستی داعش به جزیه دادن مسیحیان در مناطق اشغالی در عراق و... بخشی از این رفتارهای تکفیریان است؛ اما آنچه که مغفول مانده است، رفتار و تعامل این گروه‌های تروریستی افراطی با صهیونیست‌ها می‌باشد. ظاهرا صهیونیسم یک استثنا در نظر تکفیریان است. بررسی عملکرد این گروهها نشان می‌دهد که گروههای تکفیری نه تنها تهدیدی برای رژیم صهیونیستی و صهیونیست‌ها نمی‌باشند بلکه از حامیان و مدافعان صهیونیسم محسوب می‌شوند. برخی از این تروریست‌ها در بیمارستانهای رژیم صهیونیستی معالجه شده و از رفتار برادرانه! و انسانی! صهیونیست‌ها به عنوان نمونه‌ای از منش انسانی یاد نموده و برخی دیگر با اشاره به اخباری که از حمایت مالی، تجهیزاتی، اطلاعاتی و آموزشی صهیونیست‌ها از ایشان منتشر شده، ضمن تایید این اخبار اعلام داشته‌اند دشمن اصلی ما نه یهودیت بلکه رافضی‌ها هستند و ما برای مقابله با دشمن اصلی اسلام! کمک یهودیان را می‌پذیریم.
در مقابل این جریان تکفیری که به دنبال تشدید فضای جنگ‌های صلیبی و نشان دادن اختلاف اسلام و مسیحیت است، شاهد نوع جدیدی از همگرایی بین مسلمانان حقیقی و مسیحیان هستیم. حمایت حزب‌ا... لبنان از مناطق مسیحی‌نشین لبنان و سوریه در مقابل اقدامات گروه‌های تکفیری که بازتاب وسیعی در جهان مسیحیت داشت و وحدت بین شیعیان، اهل تسنن و مسیحیان عراق برای بیرون راندن تروریست‌ها از کشورشان و وحدت شایسته تقدیری که بین علما و نخبگان این جریانات مشاهده می‌شود، فصل نوینی در همگرایی بین ادیان الهی است و در این بین ناکام واقعی صهیونیست‌ها هستند. صهیونیست‌ها که صحنه گردانان خبائث در جهان کنونی هستند تلاش دارند با درگیر ساختن دیگران، به اهداف خود دست یابند. نباید فراموش کرد که بیت‌المقدس بیش از آن که صبغه بهودی داشته باشد، رنگ و بوی اسلامی و مسیحی دارد و صهیونیست‌ها در کنار تلاش برای تخریب اماکن مسلمین، بر پاک‌سازی قدس شریف از نمادهای مسیحی نیز اصرار دارند و بنابراین درگیر شدن مسلمانان و مسیحیان این فرصت را در اختیار صهیونیست‌ها قرار میدهد علاوه بر این که منطقه را با آشوب و جنگ و... درگیر ساخته و مقاومت‌های علیه خود را نابود سازند، پروژه یهودی‌سازی قدس شریف را به پیش برند.
صهیونیست‌ها دشمنان واقعی بشریت هستند و این نکته‌ای است که در قرآن مجید بر آن تاکید شده است. آن‌ها برای دشمنی از ابزارهای متفاوت و مختلفی استفاده می‌نمایند که به تناسب زمان و مکان، تغییر می‌یابد. یک روز جنگ نظامی مستقیم، یک روز ترور و خرابکاری و روز دیگر با استفاده از مزدورانی همچون داعش؛ آنچه که باید مورد توجه و دقت قرار گیرد این است که در تمام این حوادث و جریانات،‌دست دشمن اصلی را می‌توان دید حتی اگر این دشمن، با ده واسطه مشغول صحنه‌گردانی باشد و برای قطع این دست، اقدام کرد. رژیم صهیونیستی غده چرکین و سرطانی است و تا زمانی که این غده از بین نرود هر روز باید شاهد فتنه و آشوب در منطقه و جهان باشیم.

  • ali akbari
این مطلب در کیهان 1 خردادماه 1393 منتشر شده است .
در تیر ماه 1388 سرلشکر فیروزآبادی طی رنجنامه‌ای به امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف، از سران فتنه که مملکت را به آشوب کشانده و به نیروهای مسلح به جرم تلاش جهت برقراری امنیت؛ توهین کرده بودند، شکوه نمود. آقای محمد هاشمی همان زمان در این خصوص اظهار داشت: «در این نامه بدترین توهین‌ها به مردم از سوی ایشان [دکتر فیروزآبادی] صورت گرفت.» البته آقای هاشمی اشاره نکردند که دقیقاً چه توهینی در این متن صورت گرفته و منظور از مردم، چه کسانی هستند؟ مدتی بعد بود که یکی از سران فتنه، به منافقانی که در روز عزای سالار شهیدان، به هلهله و پایکوبی و آتش زدن بیرق حسینی پرداخته بودند، لقب مردم خداجو داد تا مشخص شود مصداق «مردم» در نزد برخی آقایان چه کسانی هستند.
جناب آقای مجید انصاری خرداد ماه سال 92 در پاسخ به سؤالی در خصوص اظهارات رئیس ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر خوشحالی مردم از اقدام شورای نگهبان در زمینه احراز صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری گفت: «من تصور نمی‌کنم هیچ ایرانی علاقه‌مند به پیشرفت کشور و انقلاب از مخدوش شدن شناسنامه انقلاب یعنی آیت‌الله هاشمی خشنود شده باشد. نمی‌دانم آقای فیروزآبادی سخن از کدام ایرانی می‌گوید که از اقدام شورای نگهبان خوشحال است؟»
در حالی که برخی از آقایان، اظهار می‌داشتند برای پیشرفت در مذاکرات هسته‌ای ایران و شش کشور [بخوانید ایران و آمریکا]، نباید شعار مرگ بر آمریکا در داخل کشورمان سر داده شود، سرلشکر فیروزآبادی در آبان ماه 1392 اظهار داشت: «مرگ بر آمریکا شعار ملی ماست. ما برای حفظ دانش و فناوری هسته‌ای مذاکره می‌کنیم اما این مذاکره بسیار هوشمندانه است. نباید به لبخند آمریکایی‌ها اعتماد کنیم، زیرا دست واقعی آمریکا را باید دید و ما از مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی ایران حمایت می‌کنیم.»
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در اسفند ماه 1392 در خصوص جشنواره شعر فجر گفت: «من امروز خبر بسیار دردناکی شنیدم که این خبر یعنی آتش زدن به ارزشهای انقلاب. یک آقایی که در رژیم گذشته در دفتر فرح کار می‌کرد و شعر و ترانه می‌گفت و بعد از پیروزی انقلاب نیز به دامن دشمنان در تاریخ پناه برده و به امام نیز توهین کرده است این آدم را به جشنواره شعر فجر دعوت می‌کنند. جشنواره فجر جشن انقلاب اسلامی حضرت امام است جای دشمن امام نیست. ما تعداد زیادی افراد با سواد، استاد دانشگاه، افراد فرهیخته و کم‌نظیر در ایران داریم که اینها را رها کرده‌ایم و رفته‌ایم استخوان پوسیده شاهنشاهی را از پاریس آورده‌ایم تا آن را سرمه چشم آقای دبیر جشنواره کنیم.» وی با تأکید بر اینکه انقلاب تداوم دارد خاطرنشان کرد: «امروز تبر و داس گرفته‌اند که بوستان انقلاب ما را مورد حمله قرار دهند لذا باید از آن حفاظت کرد.»
اما آقای علی مطهری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در واکنش به این سخنان سرلشکر فیروزآبادی اظهار داشت: «آقای فیروزآبادی نگاه امنیتی به موضوع داشتند و از این جهت وارد مسئله شدند ولی من شخصا معتقدم این موضوع آنچنان جنبه‌ امنیتی ندارد.»
سرلشکر فیروزآبادی اخیرا اظهار داشته است «ما باید به این رئیس‌جمهور افتخار و شکرگزار وجود ایشان باشیم و باید همه همت‌مان را بگذاریم در پشتیبانی دولت که بتواند در این شرایط حساس، کشتی کشور را پیش ببرد.» و البته ایشان قبلا نیز در خصوص سخنرانی رئیس محترم جمهور در سازمان ملل اظهار داشته بود: «خدای را به این نعمت شکر گذاریم و برای نماینده ملت ایران آرزوی موفقیت در این سفر طلب می‌کنیم.»
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح همچنین در سخنان اخیر خود از رویه برخی رسانه‌ها در تخریب دولت انتقاد کرده و گفته است: «مدیران رسانه‌ها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات می‌شود. باید با نیک‌سیرتی در همه این زمینه‌ها عمل کنیم که انشاءالله پیش برویم. بعضی اخبار بی‌ارزش و تفرقه‌انگیز هستند، بعضی‌ها هم شایعه، تهمت و بی‌مبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمی‌کنم، حتی رسانه‌‌هایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند خطا می‌کنند. برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمی‌کنند باید روش‌شان را اصلاح کنند والا ما با آنها برخورد می‌کنیم.»
اما رفتار طرف مقابل در مقابل این مسئله کاملا متفاوت از رفتارهای قبلی بود. آقای مجید انصاری معاون پارلمانی رئیس‌جمهور در جمع خبرنگاران درباره اظهارات اخیر سرلشکر فیروزآبادی گفت:  «از اقدام و اعلان بجا و قاطع سرلشکر فیروزآبادی تشکر می‌کنم، مسئله ضروری و مهمی را ابلاغ کردند که نیاز امروز فضای رسانه‌ای کشور است.» و جناب آقای «آشنا» که ظاهرا با عنوان دقیق سرلشکر فیروزآبادی «ناآشنا» بوده‌اند در صفحه فیس‌بوک خود نگاشت: «شاید سخنان ریاست ستاد مشترک تذکر نیست، فرمان است» و ننوشت که ریاست ستاد کل نیروهای مسلح دقیقا از چه زمانی به ریاست ستاد مشترک تغییر یافته است.
با این چند نمونه که اشاره شد مشخص است که خط مشی سرلشکر فیروزآبادی تغییری نکرده است. ایشان در مسیر انقلاب حرکت کرده و حتی خودشان همنوا با برخی از منتقدین منصف، به نقد اشتباه‌ها و خطاهای دولتمردان و ازجمله دولت یازدهم  پرداخته و همزمان نیز از رفتارهای صحیح دولت حمایت نموده است. بنابراین باید از طرف مقابل که تا دیروز به تخطئه و بعضا توهین و جسارت به ایشان مشغول بوده سؤال کرد که اگر ایشان تا این حد مورد قبول شما هستند که در این چند روز سخنان ایشان را به عنوان تیتر جراید و سایت‌‌های خود انتخاب کرده‌اید چرا فقط این سخنرانی ایشان را پررنگ کرده و دیگر اظهارات مشفقانه ایشان با بی‌توجهی شما مواجه می‌شود؟ ضمن اینکه نباید این سخن ایشان، به معنای مخالفت ایشان با هر نوع نقد و انتقاد تفسیر شود و حتی در این سخنرانی نیز ایشان به انتقادات مخرب ایراد وارد کرده‌اند و نه هر نوع انتقادی.
در مقابل، دوستداران انقلاب، نصیحت مشفقانه سرلشکر فیروزآبادی را دغدغه‌ای از سر حفاظت از انقلاب و ارکان آن دانسته و آن را قدر می‌دانند و به مصداق «احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی» این کلام فرمانده بسیجی خود را هدیه‌ای دانسته و به خود می‌نگرند که آیا خطایی از ایشان سر زده است یا خیر تا نسبت به اصلاح آن اقدام نمایند و در مسیر پیش رو نیز این سخنان را مد نظر قرار خواهند داد.
  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان در تاریخ 30 اردیبهشت 1393 منتشر شده است .

هیچ فرد منصفی نمی‌تواند اثری که منتقدین خیرخواه در جلوگیری از بروز برخی انحراف‌ها در ماه‌های اخیر داشته‌اند، انکار نماید. اثر این انتقادها که اتفاقا از دلسوزی و خیرخواهی ابراز می‌گردد، تا جایی بوده که حتی رئیس‌جمهور محترم نیز در برخی از موارد با این منتقدین همراه شده‌اند. از جمله می‌توان به سخنان رئیس‌جمهور محترم در خصوص نماد هلال برای جمعیت هلال‌‌احمر سخن گفت که همراهی با منتقدین اظهارات مشاور و معاون ویژه ایشان بود، عذرخواهی از مردم بابت برخی اشکال‌ها در توزیع سبد کالا، سخنرانی در مراسم رونمایی از دستاوردهای هسته‌ای کشور و بیان برخی مطالب که توسط منتقدین توافق ژنو به آنها اشاره شده بود و... بخشی از این موارد است. البته تاثیر انتقاد صحیح، منطقی و مستدل منتقدین، تنها به این موارد خلاصه نمی‌شود. عزل و برکناری یکی از ضدانقلابیون منصوب شده در دانشگاه آزاد اسلامی، لغو دعوت از شاعر ضدانقلاب! برای حضور در جشنواره شعر فجر، لغو دعوت از طراح یادمان هولوکاست، ناکامی برخی عناصر معلوم‌الحال در تدفین جنازه جاسوس سیا در اصفهان و... برخی دیگر از این موارد است. بر همین اساس است که شاهد هستیم برخی از افراد مغرض که بعضا در سایه و اطراف دولتمردان حضور پیدا کرده و با عناوین مختلف سعی در هدایت دولتمردان به سمت آرمانشهر کذایی خود (یعنی غرب) و دوری از آرمان‌های اصیل انقلاب دارند، از همان ابتدا تلاش گسترده‌ای برای بیرون کردن منتقدین از صحنه داشته‌اند. شروع این حرکت را می‌توان در زمان انتخابات و سپس بلافاصله بعد از انتخاب دکتر روحانی به عنوان رئیس‌جمهور منتخب، رصد کرد و تهمت به منتقدین را در زمان رای اعتماد مجلس به برخی وزرای پیشنهادی مشاهده کرد. این حرکت ادامه پیدا کرده و متاسفانه بعضا با غفلت مسئولین محترم، این افراد در سایه توانسته‌اند سیاست برچسب و انگ‌زنی به منتقدین را به کلام مسئولین جاری سازند. استفاده از الفاظی چون بی‌سواد، غارتگران بیت‌المال، تغذیه‌شوندگان از مراکز خاص، حامیان دولت قبل، ناآگاهان از حقوق و منطقه و سیاست، افراد بی‌شناسنامه و... تنها بخشی از این انگ‌ها است، اما با این حال منتقدین که انتقاد را نه از سر لجبازی و چوب لای چرخ دولت گذاشتن، بلکه برای اصلاح امور مطرح می‌سازند، صحنه را خالی نکرده‌اند. قطعا ادامه این مسیر و توانایی منتقدین در تصحیح رفتار دولتمردان، به نفع این افراد در سایه نخواهد بود و ایشان برای بیرون راندن منتقدین مصلح از صحنه، از سیاست ماکیاولیستی بهره خواهند برد.
به نظر می‌رسد تلاشی جهت یافته به منظور انحراف افکار عمومی برای هم‌ردیف دانستن منتقدین با تندروها، خودسرها و افراطیون در دستور کار این اتاق فکر در سایه قرار گرفته است و شروع آن نیز با موضوع بروجرد و یزد کلید خورده است. در این دو حادثه (فارغ از گزارشهای صحیح و غلط منتشره و بزرگنمایی و بعضا تحریف واقعیت از سوی برخی از همین عناصر) به نظر می‌رسد دستهایی در کار است که نشان دهد منتقدین دولت یازدهم اساسا افرادی غیرمنطقی، و خشونت‌طلب هستند که خود را مرجع قانون دانسته و بدون توجه به مبادی ذی‌ربط و مسئول، راسا سعی در اجرای قانون دارند. این حربه هر چند شکست خورده و ابتر است لیکن می‌تواند دستاویز و محملی برای بی‌اعتنایی دولتمردان به برخی انتقادهای صحیح باشد. حکایتی که در دولت اصلاحات نیز با پروژه‌هایی چون لباس شخصی‌ها و چماق به دستان و... تکرار شده بود. شایسته است دستگاه قضایی کشور بدون هرگونه مماشات در این حوادث وارد شده و مسببین این اقدامات را شناسایی و بر اساس قانون، برخورد لازم را صورت داده و اطلاع‌رسانی و شفاف‌سازی مناسب را انجام دهد تا ابعاد این دو موضوع کاملا مشخص شود. یادآوری حوادث گذشته نشان می‌دهد که در بسیاری موارد، خط و ربط هدایت‌کنندگان این حرکتها به همان مراکزی برمی‌گردد که از وجود این افراد، فریاد وااسفا سر می‌دادند و اکنون هر دو دسته، در آغوش دولتمردان غربی و صهیونیستی به سر می‌برند. مردم نیز باید با بصیرت و هوشیاری اجازه ندهند که چنین جریاناتی با موج‌سواری و هوچی‌گری موفق به پیاده‌سازی اهداف شوم خود و همراه‌سازی آنان گردند.
یادآوری این نکته از کلام رهبر معظم انقلاب ضروری است که «در دوران دفاع مقدس اگر بسیجی‌ها می‌خواستند همین طور بروند یک جایی، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور درمی‌آمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرفها اعتنایی ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانی که به این حرفها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند.» با این وصف مسیر کاملا مشخص است. افرادی که متشرع هستند قطعا خود را از این جریانات دور نگاه داشته و حرکت بر مدار قانون را مشی خود می‌دانند و تکلیف دیگران نیز مشخص است.
دولت محترم نیز برای این که راحت‌تر بتواند به امور اصلی خود که همانا بهبود بخشیدن به اوضاع فرهنگی و اقتصادی کشور است، بپردازد؛ بهتر است به جای بازی خوردن در این سناریو و مشغول شدن در این حواشی، به شناسایی و طرد افرادی بپردازد که در سایه مشاور و دستیار و... به هزینه‌تراشی برای دولت مشغول هستند.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 3 روزنامه کیهان 8 اردیبهشت 1393 منتشر شده است

از مهم‌ترین تبعات بروز رخنه در یک جبهه، برهم خوردن مرزبندی و عدم امکان تفکیک خودی از دشمن است و چنانچه در زمان مناسب نتوان این رخنه را برطرف ساخت، عناصر نفوذی خواهند توانست ضمن تثبیت وضعیت و انهدام نیروهای متخاصم در صحنه، مرزهای قبلی را جابجا نموده و مرزهای جدید را براساس میزان پیشروی خود، تثبیت نمایند.
اگر به صحنه بعد از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری نگاهی دوباره بیندازیم، خواهیم دید که برخی از افرادی که در این دولت بر سر کار آمده و یا در این دولت امکان عرض‌اندام پیدا نموده‌اند، خواسته یا ناخواسته در جهت بر هم زدن مرزبندی‌های موجود تلاش می‌نمایند. به عنوان نمونه:
عدم تفکیک و مرزبندی بین هنرمند ارزشی و هنرمند غیر ارزشی که توسط ریاست محترم جمهور مطرح گردید نوعی از این مخدوش شدن خطوط بود هر چند که بعداً سعی شد با ارائه توضیحات، برخی برداشت‌ها از سخن ایشان، نادرست معرفی شود لیکن کلامی که جاری شد، تأثیر خود را خواهد داشت. بر همین اساس بود که اسامی برخی بازیگران معلوم‌الحال پیش از انقلاب به عنوان اساتید و ستون‌های بازیگری ایران، در جشنواره فیلمی که به عنوان دهه فجر انقلاب برگزار می‌شود، مطرح گردید و برخی نویسندگان پوچ‌نویس که خودکشی را در عمل ترویج نموده‌اند، به عنوان نویسندگان بزرگ ایران در کنار مشاهیر دنیای نویسندگی جهان، نام برده شده! و برای برگزاری یادواره ایشان تلاش می‌شود.
مسئول دیگری، در خصوص شعر انقلاب اظهار می‌دارد هر شعری که پس از انقلاب سروده شده باشد می‌تواند نوعی از شعر انقلاب باشد. با این تفاسیر آیا شعرهای مستهجن برخی شاعرنماها که قلم از آوردن نام آن‌ها و یا اشعارشان! معذور است، نمونه‌ای از شعر انقلاب است؟ یا این که برخی دیگر که در دربار طاغوت پهلوی به نام و نانی رسیده‌اند و عمر آن‌ها به دوران بعد انقلاب نیز رسیده است، باید شاعر انقلاب نامیده شده و برای حضور ایشان در جشنواره شعر فجر انقلاب کارت دعوت ارسال شود؟ خدا بر درجات قیصر شعر انقلاب بیفزاید و عذرخواهی ما را بپذیرد که برخی آقایان ایشان را در کنار برخی اباطیل و اراجیف‌نویسان به عنوان شاعران انقلاب، نام می‌برند.
معاون رئیس جمهور در امور زنان در خصوص دعوت از برخی فتنه‌گران در مراسم روز زن، اظهار می‌دارد سیاست ما بر حذف دیگران نیست و در واقع خود را به تجاهل می‌زند که آیا تهیه‌کنندگان خوراک تبلیغی برای شهیدان حقوق بشر! باید با کارت دعوت رسمی به مراسمی دعوت شوند که دولت ج.ا.ا برگزارکننده آن است؟
برادران و خواهران دیگری از این دولت در ایام تعطیلات به دیدار فردی می‌روند که ادعای تقلب و همراهی او با آشوبگران، کشور را به مرز خطرناکی کشاند و هنوز که هنوز است نخواسته به طور علنی ادعای تقلب مطروحه خود را پس بگیرد و دیگرانی در این دولت برای رفع حصر برخی آقایان دیگر با ادعای آشتی ملی و بازگشت همه افراد به جامعه سیاسی تلاش می‌نمایند.
باید پرسید وقتی برخی از افراد خودشان اصرار بر حذف خودشان دارند، چه می‌توان کرد؟ یعنی توقع است جامعه بدون این که افراد فتنه‌گر از اقدامات خود اظهار ندامت و پشیمانی نمایند، به صرف ایرانی بودن آن‌ها و یا گذشت چند سال از حوادث، بر گذشته صلوات بفرستد؟ با این تفاسیر پاسخگوی تهمتی که به نظام‌زده شد و خونهایی که بر زمین جاری شد و... چه کسی خواهد بود؟
برخی دیگر از این فتنه‌گران با این بهانه که استاد دانشگاه هستند و نمی‌توان استاد دانشگاه را از سخنرانی و... منع کرد، مجددا در صحنه دانشگاهی کشور ظاهر  می‌شوند و انتقاد مجامع دانشگاهی به این موضوع با عنوان تندروی محکوم می‌شود. « البته در حاشیه، این سوال مطرح است کسانی که اصرار دارند حوادث سال 88 تمام شده و باید بر گذشته صلوات فرستاد و نباید به کینه‌ها افزود و دامن زد، چرا نوبت به خودشان که می‌رسد مدام به دولت گذشته توهین و جسارت نموده و مواردی از آن دولت را به رخ کشیده و سپس به دروغ اظهار می‌دارند چرا کسی در آن زمان مقابل این اشکال‌ها موضع‌گیری نکرد؟ این هم از اشکال‌های ایشان است که مطالعه ندارند و اگر داشتند، قطعا نقدهای جبهه اصولگرایی به انحراف‌های آن دولت در کنار حمایت از اقدامات مثبت آن را دیده بودند؟»
در مذاکرات هسته‌ای بین ایران و 5+1، بعضا مسئولین ایرانی فراموش می‌کنند که آمریکا، شیطان بزرگ و بزرگ‌ترین دشمن نظام مقدس ج.‌ا.ا است و مذاکره‌کنندگان یکدیگر را با نام کوچک خطاب کرده،  امتیاز نقد را به وعده نسیه داده و مانند یک دوست با نمایندگان و دولتمردان آن کشور برخورد می‌نمایند و به گونه‌ای که دلسوزان انقلاب به صراحت هشدار می‌دهند که نباید فراموش کرد که طرف مقابل، دشمن ما است.
موارد متعدد دیگری نیز می‌توان به این مصادیق ذکر شده اضافه نمود، لیکن همین مقدار نیز برای هوشیار شدن کفایت می‌کند.
به راستی اگر مرزبندی‌های موجود از بین برود، ملاک تشخیص حق از باطل چگونه خواهد بود؟ یکی از دلایل موفقیت فتنه، عدم امکان تفکیک و تشخیص مرز حق و باطل از یکدیگر است. یعنی فتنه‌گر با غبار‌آلود کردن محیط، شاخص‌های شناخت حق را تضعیف و خود را به عنوان حق، جلوه می‌دهد. همین مسئله باعث همراهی عناصر ناآگاه جامعه با فتنه‌گران در زمان وقوع و بروز فتنه خواهد شد. اگر امروز در حراست از مرزها و صف‌بندی‌های انقلاب، حساسیت لازم توسط ملت و خواص اعمال نگردد، فردا روز باید شاهد بروز فتنه جدیدی باشیم. فراموش نکنیم که دشمن از شکست در فتنه تیر 78  ناامید نشد و فتنه 88 را ایجاد کرد. آیا نباید مانع از ایجاد فتنه جدیدی شد؟
متأسفانه باید اظهار داشت به نظر می‌رسد سستی و سهل‌انگاری در حفاظت از مرزبندی‌های واقعی ج.ا.ا، نه تنها مانعی برای پیشروی دشمن و رفع این رخنه نشده بلکه تلاش برای تثبیت مرزهای جعلی جدید در دستور قرار گرفته است. مواردی چون حمایت از اهانت‌کنندگان به حکم اسلامی قصاص، هوادار دولت دانستن کسانی که ولایت علوی را قبول ندارند، برخورد سخت با منتقدین به سیاست‌های دولت یازدهم و استفاده از برخی الفاظ بی‌ادبانه و دون شأن برای نامیدن آن‌ها- به گونه‌ای که برادری اظهار می‌داشت ظاهرا آقایان مبنای جدیدی را پایه‌گذاری نموده و رحماء علی الکفار اشداء بینهم شده‌اند!- بخشی از نقش ایفا کردن خواسته یا ناخواسته در زمین دشمن است.
برای جلوگیری از بروز فتنه جدید و تغییر مرزبندی‌ها باید جهاد کرد...

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 8 روزنامه کیهان در تاریخ 6 اردیبهشت 1393  با عنوان "تزریق باور به توانایی "منتشر شده است 

نظام سلطه در طول دوران سی‌ و چند ساله انقلاب اسلامی شیوه‌های مختلفی را برای مقابله با انقلاب اسلامی تجربه کرده است. دامن زدن به اختلافهای قومی و مذهبی، حمایت از اقدامات تجزیه‌طلبانه، کودتا، جنگ نظامی هشت ساله، جنگ نرم و... تنها بخشی از این اقدامات است. اکنون اما صحنه نبرد تغییر کرده است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی که مطابق اصل یکصد و ده قانون اساسی، اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها از وظایف و اختیارات ایشان است، با رصد اوضاع و بررسی آخرین اطلاعات و اخبار از عناصر و بخشهای مختلف، اعلام داشته‌اند که نظام سلطه و شیطان بزرگ آمریکا، این‌بار شیوه مقابله با جمهوری اسلامی ایران را به میدان و عرصه اقتصاد کشانده و جنگ اقتصادی را راه انداخته و امید دارد از این طریق بتواند انقلاب را به شکست بکشاند. بنابراین تمام نیروها وظیفه دارند برای مقابله با این تهاجم دشمن، بسیج شوند. در شرایط جنگی، تمام عناصر فارغ از هر درجه، رتبه و مسئولیتی که دارند، سربازی هستند که باید در جهاد و دفاع مقدس شرکت کرده و از کیان ایران اسلامی محافظت نمایند. البته این سربازان باتوجه به نقطه‌ای که بر آن گمارده شده‌اند، وظایف مختلفی برعهده دارند. وظایفی چون فرماندهی، دیده‌بانی، تیراندازی، امدادرسانی، تبلیغات و... اما باید توجه داشت مهم‌ترین عنصر در پیروزی و نبرد، عنصر «روحیه» است و این مسأله دقیقاً مربوط به فضای فرهنگی است و این‌جا است که باید به حکمت اشاره به دو موضوع اقتصاد و فرهنگ در شعار امسال از سوی رهبر معظم انقلاب دقت بیشتری بنماییم.
قطعاً تلاش و جهت‌گیری نیروهای فعال ج.ا.ا در حوزه فرهنگ نیز باید «مدیریت» شود و اولویت‌های این عرصه، به عنوان راهبرد اصلی در دستور کار قرار گیرد. چرا که اگر ستون برپا بود، می‌توان دیوارهای ترک خورده را مجدداً ترمیم کرد. در عرصه فرهنگ نیز باید ستون اصلی را محافظت نمود. موارد مختلفی را می‌توان به عنوان مسایل فرهنگی بازشماری کرد از قبیل مقابله با بدحجابی، بدپوششی جوانان، برخی بداخلاقی‌ها در ورزشگاه‌ها و... البته لازم است جامعه اسلامی به این مسایل دقت نماید و برای برطرف کردن این اشکالها قدم بردارد؛ اما باید توجه داشت این مسائل در اولویت اول تلاش فرهنگی ما قرار ندارد. به نظر نگارنده، مهم‌ترین موضوع در عرصه فرهنگ در زمان کنونی که محل تلاقی دو جبهه خودی و دشمن است، مسئله «باور به توانایی» است. دشمن با استفاده از جنگ نرم و استفاده از ناتوی فرهنگی، تلاش دارد این باور را در اذهان ملت ایران و دیگر ملت‌ها القاکند که بدون وابستگی به نظام سلطه هیچ کاری پیش نخواهد رفت و اگر ایران اسلامی، خواستار برخورداری از رفاه، آبادانی و دسترسی به امکانات مطلوب است، لازمه این امر پذیرش قدرت کدخدا و کرنش در مقابل او و پذیرش سبک زندگی او به عنوان الگوی بشر متمدن! است و هیچ فرد، مجموعه و یا کشوری نمی‌تواند بیرون از این قاعده، به موفقیت دست یابد. دشمن برای تثبیت این باور، تلاش دارد با جنگ اقتصادی، مخالفان و مقابله‌کنندگان در این عرصه را به آن مرحله از سختی و تعب بیندازد که ناامید از امکان مقابله با نظام سلطه، به کدخدایی آنها ایمان آورده و اظهار دارند امکان مقابله با این نظام وجود ندارد. باید توجه داشت باور به عدم موفقیت در مقابله با دشمن، آغاز اضمحلال ملت‌ها است.
در مقابل این تفکر، تفکر دیگری وجود دارد که ضمن اشاره به آسیب‌پذیری‌های نظام سلطه و نقاط قوت نیروی خودی، اعتقاد دارد هر چند مقاومت، هزینه دارد؛ اما دشمن تا زمانی فشار وارد می‌کند که امید به پیروزی دارد و اگر ما خود را قوی سازیم و باور داشته باشیم که می‌توانیم مشکلات را حل کنیم و در این مسیر با «اراده ای پولادین»، «تلاشی مجاهدت‌گونه» داشته باشیم، به موفقیت و پیروزی خواهیم رسید و نصرت الهی نیز با مؤمنان است و در این مسیر نباید از قلت نفرات و تجهیزات نگران باشیم. «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن‌الله» آنان که به نصرت الهی ایمان دارند از کمبود نفرات و تجهیزات نمی‌هراسند و ایمان دارند که سنت الهی بر نصرت و یاری مؤمنین و صابران است. البته اگر به صحنه نبرد خود با دشمن دقت نماییم خواهیم دید که نه دشمن در شرایط کثرت است و نه ما در شرایط قلت. آمریکا مقروض‌ترین کشور دنیا است که در دوران افول خود سیر می‌کند و طی چند سال اخیر همواره با شکست در راهبردهای خود مواجه شده است. شکست در افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و... و وضعیت اسفناک داخلی این کشور، جمعیت ناراضی از وضع اقتصادی و رفاهی که با فقر و فلاکت دست و پنجه نرم می‌کند و جنبش 99٪ را راه‌اندازی کرده است، عدم توانایی در مدیریت بحران‌هایی چون حوادث طبیعی و سیل و طوفان که مناطق آسیب‌دیده بعد از گذشت چند سال، همچنان چون ویرانه باقی مانده است و... تنها برخی از نشانه‌های ضعف در جبهه آمریکا است. در مقابل و در جبهه خودی وضعیت بسیار مناسبی داریم. جمعیت جوان و تحصیل کرده و نیروی انسانی باتجربه و کارآزموده، داشتن بالاترین میزان انرژی فسیلی در جهان، داشتن معادن مختلف، دسترسی به آب‌های آزاد، همسایه بودن با 15 کشور که می‌تواند مسیری مناسب برای واردات و صادرات باشد و... بنابراین مسلم است که ما «می‌توانیم» و پمپاژ شعار نمی‌توانیم در عرصه داخلی، تنها از حلقوم اذناب و پایگاه‌های دشمن و یا مرعوبین بلند می شود. افرادی که برای هر کاری اجازه شیطان را طلب کرده و جرأت نه گفتن به شیطان را ندارند. این افراد اگر در بین مدیران و مسئولین باشند، روحیه شاه سلطان حسین صفوی را ترویج می‌کنند که نتیجه‌ای جز شکست برای کشور نخواهد داشت؛ بنابراین ملت و مسئولین محترم در دستگاه‌های حکومتی نظام مقدس ج.ا.ا باید مراقب مرعوبین دشمن بوده و به هیچ عنوان اجازه حضور این افراد در مناصب اجرایی و فرهنگی را ندهند.اگر جامعه اسلامی در این نبرد و جنگ اقتصادی موفق شود، در آن‌صورت نه تنها جامعه ایرانی، بلکه جامعه جهانی به این باور و نتیجه خواهد رسید که اسلام ناب محمدی(ص)، دنیای آنها را نیز آباد و امن می‌خواهد و این باور، راهگشای حرکت به سمت پذیرش «الگوی زندگی ایرانی اسلامی» به عنوان الگوی موفق و مناسب، به جای «سبک زندگی غربی» خواهد بود.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان مورخ 19 فروردین 1393 با عنوان "ژنرال بی تجربه "منتشر شده است

بعضی‌ها خود را ژنرال فرض کرده و آمده بودند که گروهبان‌ها را به مرخصی بفرستند. قطعا یک ژنرال هم به اصول جنگ آشنا است و هم در سطوح راهبردی و استراتژیک تحلیل می‌کند.اما گذشت کم‌تر از یک سال از حضور این «خود ژنرال‌دان‌ها» نشان می‌دهد که برخی از ایشان سربازی ناتوان هستند که نه تنها در سطوح راهبردی تفکر نمی‌نمایند بلکه در تاکتیک نیز اشتباه‌های مهلک دارند. اشتباه‌هایی که نه‌تنها خودشان را به هلاکت می‌اندازد بلکه باعث لطمه جبران‌ناپذیر به جبهه خودی خواهد شد. فراموش نکنیم که نتیجه اشتباه و خیانت یکسان است. تیراندازی به آدم‌ها، چه عمدی باشد چه بر اثر سهل‌انگاری، نتیجه آن مرگ و کشته شدن خواهد بود.
اکنون در صحنه نبرد و تهاجم فرهنگی که از سوی دشمن در حال انجام است، دیده‌بان هوشیار انقلاب اعلام هشدارباش کرده و صراحتا اظهار می‌دارد که رخنه‌ای در جبهه فرهنگی رخ داده است. قطعا توقع این است که ژنرالی که در آن صحنه مشغول فرماندهی است، سریعا نسبت به برطرف ساختن این رخنه و انهدام عناصر دشمن که از این رخنه، نفوذ کرده‌اند اقدام نماید. اما زمانی که این ژنرال، خود بر ناتوانی خویش اعتراف دارد چنین توقعی بی‌معنی است. ژنرالی که صحنه نبرد و لجمن 1 را نمی‌شناسد، با اصول جنگ آشنا نیست، جبهه خودی و دشمن را تشخیص نمی‌دهد و دغدغه فرمانده را ندارد، چگونه از پس این مأموریت‌ برخواهد آمد. قطعا این ژنرال اگر هم بخواهد اقدامی انجام دهد باید ترسید که توپخانه او به جای دشمن، نیروهای خودی را گلوله‌باران نکند! فرماندهی که به جای ترمیم این رخنه، تعمیق و گسترش این رخنه با اجازه دادن به عناصر دشمن برای حضور آزاد و بدون فیلتر در جامعه را در دستور کار خود قرار داده و عدم دسترسی به فیس‌بوک را مشکل اصلی فرهنگ کشور می‌داند، ژنرالی که در زمان فرمان دیده‌بان انقلاب مبنی بر نیاز به حضور عمارها، برای «عمار» وقت ندارد اما برای دیگران وقت دارد و او که صراحتا بر ناتوانی خود در برآورده ساختن دغدغه دیده‌بان‌ انقلاب صحه می‌گذارد و اظهار می‌دارد نه بنده و نه دیگر وزرای قبلی فاقد این توانایی هستیم. البته باید منتظر بود و دید آن‌هایی که ادعای پیروی از خط امام را دارند بر این سخن امام که تصدی مسئولیتی که فرد توانایی انجام آن را ندارد، حرام است، چه توجیهی خواهند نگاشت.
اخیرا این ژنرال فرهنگی! با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دوران آقای هاشمی رفسنجانی دیدار کرده است. لطفا خرده نگیرید زیرا برای ذکر این منصب آقای خاتمی به جای نام‌های دیگر ایشان به عنوان یکی از سران فتنه و یا رئیس‌جمهور سابق ج.ا.ا، دلیل قانع‌کننده وجود دارد. فراموش نکرده‌ایم که در دوران وزارت ایشان در دولت سازندگی، کار به جایی رسید که مراجع عظام تقلید اقدام به تعطیلی حوزه علمیه نمودند و طلاب و مردم مسلمان  و انقلابی دست به تحصن زدند و یکی از دو خواسته خود را عزل آقای خاتمی از وزارت ارشاد مطرح ساختند (خواسته دیگر برکناری رئیس وقت صدا و سیما جناب آقای محمد هاشمی بود) آن زمان از حیث امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری  در عرصه فرهنگ، قابل قیاس با شرایط کنونی نبود و برخی اشکال‌ها در زمینه سیاست و رفتار فرهنگی دولت، برد و دامنه محدودی داشت اما اکنون تا دورترین نقاط این کشور در دسترس است و هر تصمیم و اقدامی در حوزه فرهنگی، دامنه ملی و حتی فراملی خواهد داشت. جناب آقای خاتمی این رفتار و منش خود را در دوره ریاست جمهوری خود نیز ادامه داد و با گماردن آن مهاجر به دامان دشمن و به اعتراف خود شیر خر خورده، باعث ایجاد فضایی در کشور گردید که دیده‌بان انقلاب به صراحت و البته در یک درددل و شکوه پدرانه با جوانان و فرزندان خود در مصلای امام خمینی(رحمه‌الله علیه)، اعلام فرمود که برخی از روزنامه‌ها، پایگاه دشمن هستند.
اکنون شرایط دوباره تکرار شده است. ژنرال عرصه فرهنگ دولت یازدهم خط فرهنگی خود را از روسای‌جمهور دولت سازندگی و اصلاحات گرفته و به ایشان ارادت دارد. آیا با این تفاسیر نباید شاهد بازگشایی پایگاه‌های دشمن در داخل باشیم؟ حتی همانند آن دوران، زمانی که با برخی از این پایگاه‌ها توسط قوه محترم قضائیه، برخورد می‌شود، برخی اعلام می‌دارند که چرا با هواداران ما چنین برخوردی صورت می‌گیرد؟ این‌بار باید صریح‌تر سوال کرد. چرا برخی از آقایان از تعطیلی پایگاه‌های دشمن نگران هستند؟ آیا قرار است به بهانه عدم بر هم خوردن و ترک مذاکرات و یا گسترش تحریم‌ها از جانب طرف غربی، همه چیزمان را دو دستی تقدیم دشمن نماییم. ظاهرا تلاش جهت گسترش رخنه فرهنگی، به جای ترمیم و برطرف کردن آن، از روی ندانستن و یا با نگاه بدبینانه عمدا، در دستور کار وزارت فرهنگی قرار دارد که باید به پسوند اسلامی خود مزین باشد. فاین تذهبون

  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان  در تاریخ 21 اسفند 1392 منتشر شده است . لینک http://kayhan.ir/fa/news/8148

طرفداران شعار «زنده‌باد مخالف من» کار را به جایی رساندند که در دانشگاه، دانشجویان را تهدید به بازداشت و برخورد کردند و این بار طرفداران شعار «اعتدال» روزی نیست که منتقدین را به بهانه‌های مختلف با لفظ و قلم و عمل نیازارند و زمانی که اینها باعث عقب‌نشینی منتقدین نشود، از ابزار قهریه استفاده ننمایند. البته این مایه خوشبختی است که لااقل در این زمینه قانون اساسی بر اصل تفکیک قوا صحه گذاشته است وگرنه معلوم نبود چه بر سر منتقدین می‌آمد. به هر حال در جامعه آرمانی تکنوکرات، «بی‌سوادها» و «لمپن‌ها» نباید سخن بگویند و تنها این حقوقدانان و باسوادانی که چند کلاس انگلیسی رفته و چند کتاب به زبان لاتین خوانده باشند هستند که اجازه سخن گفتن دارند و زمانی که این افراد نیز اوضاع را مساعد و مناسب برای ورود ندانسته و اظهار می‌دارند که مطلب به گونه‌ای است که در واقع نمی‌توان سخن منتقدین را نفی کرد و آنها حرف ناحساب نمی‌زنند، به ناگهان با این تهدید و تشر مواجه می‌شوند که ای دوست‌نماها، چرا حاضر نیستید که به صحنه بیایید و از خودتان خرج کنید و از این توافق دفاع نمایید و به جای شما باسوادها، بی‌سوادها میدان را در اختیار گرفته‌اند!
وزیر محترم ارشاد در مصاحبه با رسانه‌ای بیگانه از قوه قضائیه می‌خواهد که پیام ملت در 24 خرداد را بشنود و رئیس محترم جمهور با انتقاد از قوه قضائیه در برخورد با روزنامه‌های هتاک و ساختارشکن، این برخورد را برخورد با حامیان دولت می‌خواند و مشخص نیست نسبت دولتی که باید حافظ و نگهبان مرزهای عقیدتی باشد با هتاکان به دین مبین اسلام چگونه است و زمانی که دولت برای محکوم کردن منتقدان خود، ادله قانونی محکمه‌پسند نداشته و طرح شکایت را باعث آبروریزی و یا برملا شدن برخی حقایق از سوی متهمین این پرونده‌ها که اتفاقا افراد نجیبی هستند می‌داند، به جای این که صراحتا بر خالی بودن دست خود اعتراف نماید، دست پیش گرفته و اعلام می‌دارد برخی‌ها در دژ پولادینی هستند که نمی‌توان به آن نفوذ کرد. البته این چندمین بار است که یک حقوقدان از ادبیات سرهنگ‌ها استفاده می‌نماید.
زمانی که در بالاترین سطوح نخبگی و سیاسی کشور به رفتارها و اقدامات فرهنگی این دولت اعتراض شده و اخطار داده می‌شود به گونه‌ای سخن می‌گویند که آدمی انگشت تحیر به دندان می‌گزد. برخی اظهار می‌دارند که این اخطارها نباید باعث تغییر رفتار فرهنگی دولت شود و یا این که مخاطب این انتقادات ما نیستیم و بخش‌های فرهنگی هستند که در اختیار دولت نیست و عدم همراهی آنها با رفتار فرهنگی دولت باعث بروز این نابهنجاری فرهنگی شده است و حتما توقع داشته‌اند که فرهنگیان کشور یکصدا با برخی دولتمردان فرهنگی از امثال فرمان‌آرا، ساعدی، هدایت، فردین و... تجلیل به عمل آورند و همگام با مرتدان جبهه ملی حکم قصاص را غیرانسانی بدانند! برخی دیگر از دولتمردان که این انتقادات را متوجه خود می‌دانند اظهار می‌دارند که ما صدای این اعتراض را شنیدیم و لبیک می‌گوییم و... کانه تاکنون دلسوزان نظام هیچ مطلبی در خصوص مسائل فرهنگی کشور نفرموده بودند. مشکل همان است که حضرت آقا فرمودند که آقایان مطالعه ندارند. (نقل به مضمون)
به هر حال این هم انتقادی اساسی به آقایان متولی فرهنگ است که می‌خواهند جامعه را دعوت به مطالعه نمایند و خودشان کوچک‌ترین توجهی به موضوعی با این اهمیت ندارند. مشخص نیست با این حساب راهبرد فرهنگی مد نظر این برادران از کجا اخذ شده است. اگر همان است که خودشان اظهار داشته‌اند و مهاجرت‌کنندگان به دامان دشمن و برخی ورشکستگان سیاسی خط‌دهندگان فرهنگی این دولت هستند که نیازی به تخصص و دانش آینده‌نگری و آینده‌پژوهی برای ترسیم آینده این حرکت وجود ندارد و کمی برگشت به گذشته، نتیجه را نمایان خواهد ساخت. ظاهرا این آقایان اصرار دارند که تاریخ را چندباره تکرار کنند...
شعار باید در مرحله عمل خود را نشان دهد و اگر تغییری در رفتار فرهنگی اتفاق افتاده است، آقایان بفرمایند. علی‌الحساب به نظر می‌رسد برخی از دولتمردان در بخش فرهنگ کشور بیش از آن که به دنبال تقویت جبهه خودی باشند، بر تکریم بیگانه اصرار دارند.
دستورات عجیب و غریبی که از طرف نهادهای خاص در خصوص عدم پیگیری و طرح برخی از موضوعات صادر می‌شود و در کنار آن اظهار نارضایتی از برخورد با افرادی که در کارنامه آنها ساختارشکنی نه به عنوان یک رفتار بلکه به عنوان یک عادت نهادینه شده است از نشانه‌های این تفکر است. دولت باید تکلیف و مرزبندی خود با غیرخودی را مشخص کند. مرزبندی انقلاب مشخص است:
«خودی آن است که دلش برای اسلام می‌تپد دلش برای انقلاب می‌تپد به امام ارادت دارد برای مردم به صورت حقیقی- نه ادعایی- احترام قائل است، غیرخودی کیست؟ غیرخودی کسی است که دستورش را از بیگانه می‌گیرد دلش برای بیگانه می‌تپد دلش برای برگشتن آمریکا می‌تپد، غیرخودی آن کسی است که از اوایل انقلاب در فکر ایجاد رابطه دوستانه با آمریکا بود به امام اهانت می‌کرد اما برای آمریکا اظهار علاقه می‌کرد کسی به امام اهانت می‌کرد ناراحت نمی‌شد اما اگر کسی به دشمنان بیرون از مرز یا همدستان آنها اهانت می‌کرد ناراحت می‌شد! این‌ها غریبه‌اند.» اگر دولت، خود را دولت ج.ا.ا می‌داند مبنای عمل همین است و اگر غیر از این است و آقایان تعریف دیگری از خودی و غیرخودی دارند، بفرمایند که حداقل ملت تکلیف خود را بداند.

  • ali akbari