پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنامه کیهان» ثبت شده است

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 30 فروردین 1394 منتشر گردید.

گروکشی و عدم‌فروش سوخت بیست درصد به ایران حتی به قیمت جان هزاران بیمار سرطانی محتاج به رادیو داروها، نشان دادکه نظام سلطه برای تسلیم ایران اسلامی هیچ خط و مرز انسانی و بشری را رعایت نخواهد کرد و قطعا این راهبرد در آینده و هم‌زمان با رشد دانش و فناوری در جهان ادامه خواهد داشت و اگر نتوانیم خود را به مرزهای دانش برسانیم هر روز باید شاهد شرایطی مشابه باشیم. یک مثال ساده شاید بتواند بازگوکننده نقش دانش و فناوری و از جمله دانش هسته‌ای در پیشرفت کشور باشد. شما قصد دارید ماهواره بسازید و این ماهواره باید در مداری قرار گیرد که به علت نبودن لایه محافظ زمین، در معرض تابش پرتوها و اشعه‌های کیهانی و خورشیدی است. قطعا باید امکان شبیه‌سازی و آزمونه مدل این ماهواره در سطح زمین را داشته باشید. اگر به دانش هسته‌ای مسلط نباشید، آیا قادر به آزمونه تجهیزات و ماهواره فضایی در محیط شبیه‌سازی شده و آزمایشگاهی بر روی زمین خواهید بود؟ چگونه می‌توانید اثر برخورد پرتوهای کیهانی را بر ماهواره آزمونه کنید زمانی که فاقد تجهیزات و امکانات هسته‌ای مرتبط با این اقدام باشید. با این وصف آیا می‌توان ضریبی از موفقیت را برای ساخته خود تصور نمایید؟

  • ali akbari

این متن در صفحه 10 روزنامه کیهان 18 فروردین 1394 منتشر گردید .

سرانجام بعد از مدت‌ها بحث و مذاکره، ایران و 5+1 متنی را به عنوان توافق و محصول مذاکرات لوزان اعلام نمودند. درخصوص این متن و حواشی آن سخن بسیار است و قطعا در روزهای آتی تحلیل‌گران، مفسران، سیاستمداران و دولتمردان و حتی مردم کوچه و بازار در این خصوص به بحث خواهند پرداخت و هر کدام نیز از منظر خویش به نقاط قوت و ضعف این تفاهم اشاره خواهند داشت. با این وصف مواردی که از منظر نگارنده درخصوص متن قرائت شده به نظر می‌رسد به شرح ذیل می‌باشد:
اعلام این متن در واقع خطای راهبردی تیم ایرانی بود که برخلاف تدابیر و راهبردهای ارائه شده از سوی دلسوزان نظام، به دو مرحله‌ای شدن توافق تن در دادند و در دام خدعه آمریکا قرار گرفتند. بعد از اتمام مهلت توافق ژنو و تمدید آن، عملا در صورتی که توافق جامع حاصل نمی‌گشت؛ افکار عمومی جهان به واسطه تقلب و تخلفاتی که آمریکا انجام داده بود، حق را به ایران می‌داد و آمریکا را به عنوان طرفی که تمایل به پایان مسالمت‌آمیز ماجرا ندارد قلمداد می‌کرد چرا که در طول مدت بعد از توافق ژنو، ایران به طور کامل به تعهدات خود عمل نموده بود و این آمریکا بود که به واسطه تشدید تحریم‌ها، توافق را نقض کرده بود. توافق جدید عملا تمام سابقه گذشته را پاک کرده و دوران جدیدی را آغاز خواهد کرد. با این حال بهتر است به آنچه اعلام شده نیز توجه گردد.

  • ali akbari

این مطلب به عنوان سرمقاله روزنامه کیهان 18 اسفند 1393 منتشر گردید.

 یکی از اقدامات در بازی شطرنج، یادداشت‌برداری و ثبت حرکات است. یک شطرنج‌باز حرفه‌ای، هر حرکت خود و حریف را ثبت می‌کند. این اقدام دلایل متعددی دارد که از آن جمله می‌توان به دو مورد اشاره کرد:
بعد از بازی، با دقت در حرکات انجام شده، اشتباه خود یا حریف را مشخص و برای بازی‌های بعدی از این نکات استفاده کند.
از آنجا که دبه کردن و جر زنی، یک ضلع اساسی هر بازی است مخصوصاً اگر حریف سابقه این کار را داشته باشد. چنانچه به هر دلیل، حریف، بازی را به هم زد و به اصطلاح میز را واژگون کرد، داوران منصف بتوانند مشخص کنند که مسیر و روند حرکات چگونه بوده و صفحه را بازسازی و بازنده را مشخص نمایند.
اگر مذاکرات هسته‌ای کشورمان در دوره جدید را به یک بازی شطرنج تعبیر نماییم، یکی از مهم‌ترین وظایف دیپلمات‌ها و نخبگان کشور، ثبت دقیق حرکات خودی و حریف است تا بعد از هر مرحله، این حرکات مورد بازنگری قرار گیرد تا حرکات و اقدامات نابجا، راهبردهای خیالی و واهی و... مشخص و از تکرار آن پرهیز شود و در عین حال تلاش حریف نیز مورد رصد قرار گیرد. نکته قابل تأمل دیگر این است که اگر حریف به هر دلیل، سعی در برهم زدن بازی را داشت، اجازه شلوغ کردن و مظلوم‌نمایی و متهم کردن ایران به این اقدام را از حریف سلب نموده و با روشنگری و شمارش گام‌ها و حرکات طی شده توسط طرفین، مشخص کنیم که چه کسی و به چه علت، میز را بر هم زده است.

  • ali akbari

این مطلب به عنوان سرمقاله روزنامه کیهان 5 اسفندماه 1393 منتشر گردید.

استراتژیست‌ها در هنگام بحث در خصوص راهبردهای تقابلی دولت‌ها با یکدیگر، دو وضعیت را بر می‌شمارند؛
حالت اول: تقابل قوی و ضعیف. در این وضعیت هیچ گاه کشور ضعیف و فاقد توانایی، خود را درگیر جنگ نکرده و در صورت بروز جنگ سعی می‌نماید با پذیرش صلح (در واقع پذیرش خواسته‌های دولت غالب و برتر) خود را از جنگ و نابودی رهایی بخشد. کشور قوی نیز تمایل دارد بدون بروز جنگ، خواسته‌های خود را تحمیل نماید؛ بنابراین درخواست صلح و سازش طرف ضعیف را در ازای تحمیل شروط خود می‌پذیرد؛ مگر اینکه سیاست و راهبرد نابودی و تغییر دولت ضعیف را در دستور کار قرار داده باشد که در چنین شرایطی با قبول هزینه‌های اندک احتمالی، حریف را نابود خواهد کرد. در این وضعیت، دولت ضعیف همواره در ترس و خوف نابودی و حمله دشمن بوده و در واقع امنیت روانی نخواهد داشت و بردگی را به عنوان یگانه راه زندگی و ادامه حیات خود خواهد پذیرفت. آنچه در برخی از کشورهای مرتجع منطقه و نظام طاغوت در تعامل با آمریکا و نظام سلطه وجود داشته و دارد، از همین منظر قابل تفسیر است.
حالت دوم: توازن قدرت. در این حالت هیچ کدام از دو طرف تفوق کلی و اساسی بر یکدیگر ندارند بلکه با درجه‌ای از قدرت در بخش‌های مختلف از قبیل نظامی، اقتصادی، امنیتی و... در مقایسه با یکدیگر دارای برتری یا ضعف می‌باشند. در این حالت وقوع جنگ باعث برتری و پیروزی هیچ کدام از دو طرف نبوده و تنها باعث تخریب و نابودی زیرساخت‌های دو طرف و نهایتاً برگشت به حالت اول یعنی زندگی مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر خواهد بود. در این وضعیت، کشورها به جای حمله و جنگ، معمولاً تلاش دارند در گام اول در این توازن دخالت کرده و آن را تغییر دهند. در واقع هر کدام از طرفین تلاش می‌کند با ارتقای سطح توانایی خود به بخش اول ارتقا یابد؛ یعنی خود را به واقع برتر از طرف مقابل نماید و به حالت یک کشور قوی و یک کشور ضعیف برسد تا بتواند بدون وقوع جنگ خواسته‌های خود را بر دیگری تحمیل کند. برای وصول به این مقصود دو راهبرد اساسی در دستور کار قرار خواهد گرفت. تخریب حریف با ابزار مختلف به عنوان نگاه بیرونی و تقویت زیرساخت‌های داخلی در بخش‌های گوناگون اقتصادی، نظامی و... به عنوان نگاه داخلی.
این دسته‌بندی کلی بر روی کاغذ قابل فهم و درک است لیکن در هنگام عمل، درک واقعی و مقایسه قدرت دو کشور که مبنای اتخاذ رویکرد دولت‌ها خواهد بود به این آسانی نخواهد بود. تهیه مناسب و صحیح «برآورد راهبردی حریف» در عین شناسایی کامل توان خودی عامل اصلی برای تشخیص خواهد بود. به عنوان مثال بر روی کاغذ، تصور آمریکا این بود که ایران ضعیف با حمله صدام که توسط نظام سلطه تقویت شده و حمایت می‌گردید، نابود خواهد شد؛ لیکن در صحنه عمل، اشتباه محاسباتی آمریکا مشخص گردید. این اشتباه محاسباتی را دولتمردان آمریکا و نظام سلطه بارها انجام داده‌اند و هنوز که هنوز است این اشتباه را تکرار می‌کنند.
البته به نظر می‌رسد برخی از سیاستمداران غربی، وضعیت محاسباتی خود را تغییر داده و وضعیت نظام سلطه و ایران را از حالت اول (قوی- ضعیف) به وضعیت دو قدرت متقابل و متساوی تغییر داده‌اند- همین مسئله مؤید پیروزی ایران اسلامی و پیشرفت همه جانبه کشور و صحیح بودن مسیر حرکت انقلاب و مردم تاکنون می‌باشد- و راهبردهای انتخابی را نیز بر همین مبنا انتخاب می‌نمایند؛ یعنی تلاش برای تضعیف طرف مقابل (ایران) و تغییر وضعیت به حالت ضعیف- قوی تا بتوانند به نابودی ایران اسلامی بیندیشند. بر همین اساس شاهد راهبردهایی از قبیل تحریم، منزوی کردن ایران، خرابکاری، ممانعت از دستیابی ایران اسلامی به دانش و فناوری نوین و... از سوی نظام سلطه هستیم. نظام سلطه امید دارد با حرکت رو به جلوی خود از یک سو و متوقف کردن قطار پیشرفت ایران اسلامی از سوی دیگر، در سال‌های آتی شاهد ایران ضعیف و غرب قوی باشد تا بتواند ایران اسلامی را محو و نابود سازد. بر همین اساس است که اوباما از متوقف کردن پیشرفت هسته‌ای کشورمان به عنوان بزرگ‌ترین دستاورد خود یاد می‌کند.
اما آنچه نظام سلطه از آن غفلت کرده و یا به منظور جنگ روانی و وادار کردن سیاستمداران ایرانی به اشتباه محاسباتی، ذکری از آن نمی‌کند، راهبردهایی مقابله‌ای است که ایران اسلامی می‌تواند برای مقابله با راهبرد دشمن اتخاذ نماید. حریف سعی دارد وانمود کند که دست ایران بسته است و چاره‌ای جز تسلیم ندارد. این محاسبه همیشگی کفر و باطل است. دشمنان حق و حقیقت دست خدا را بسته دانسته و اعلام می‌کردند «یدالله مغلوله» در حالی است که دست خدا هیچ گاه بسته نبوده و نخواهد بود. این انقلاب با روح خدا به وجود آمد  و به فرموده امام خامنه‌ای همواره دست غیب
 ] که همان دست خدا است[ حافظ این انقلاب بوده است. یدالله با جماعت است و این ملت در بیست و دوم بهمن ماه نشان داد که همچنان با وحدت و یکپارچگی بر اصول خود پافشاری و استقامت می‌کند، و همین موضوع نشان از آمادگی ایران برای مقابله با راهبرد دشمن دارد. اکنون ایران اسلامی با چند انتخاب راهبردی، به مقابله با اقدامات نظام سلطه پرداخته و نشان داده است توانایی مهار و شکست راهبرد دشمن را دارد و در واقع این ایران اسلامی است که تلاش دارد خود را قدرت و طرف برتر در مقابل با غرب قرار داده و نظام سلطه را به تمکین در برابر خواسته‌های خود مجبور نماید. در مرحله کنونی ایران اسلامی در برخی از حوزه‌ها به ظرفیت بازدارندگی رسیده است. به عنوان نمونه در بخش نظامی حریف جرأت و جسارت آزمودن این راهبرد و زدن ضربه را ندارد چرا که از تبعات اقدام متقابل ایران آگاه است. در برخی دیگر از بخش‌ها نیز به خصوص موضوع اقتصاد که متأسفانه به دلایلی ایران اسلامی توانایی راهبرد بازدارندگی را ندارد، سیاست ضربه متقابل در دستور کار ایران قرار گرفته است.
رهبر معظم انقلاب در جمع کارکنان نیروی هوایی ارتش فرمودند «ان‌شاءالله در بیست و دوم بهمن، ملت ایران نشان خواهد داد کسی که ملت ایران را بخواهد تحقیر کند، با ضربه متقابل ملت ایران مواجه خواهد شد.» (19 بهمن 1393).
در تعریف راهبرد «ضربه متقابل» باید اشاره داشت حریف ضربه اولیه را وارد می‌کند به این گمان که طرف مقابل قدرت مقابله ندارد لیکن این محاسبه دشمن بر پایه اشتباه بوده است و ناچار باید ضربه متقابل ایران را دریافت و تحمل نماید. در این چند ساله اروپا بر پایه اشتباه محاسباتی به دنبال آمریکا به راه افتاده و سیاست تحریم ایران را در پیش گرفته است؛ لیکن باید مراقب ضربه متقابل ایران باشد. تحریم انرژی اروپا مسئله‌ای نیست که اروپا توانایی تحمل آن را داشته و نسبت به آن بی‌تفاوت باشد. «ملت ایران هم می‌تواند تحریم کند؛ این را بگوییم که اگر بنای بر تحریم باشد، در آینده این ملت ایران است که آنها ]اروپا[ را تحریم خواهد کرد. بیشترین سهم گاز دنیا در اختیار ما است، مال ملت ایران است؛ گازی که یک انرژی بسیار مهم و اثرگذاری است و دنیا به آن احتیاج دارد و همین اروپای بیچاره احتیاج به این گاز دارد، این گاز در اختیار ما است؛ ایران بیشترین سهم گاز موجود در دنیا را فعلاً- تا حد اکتشافات فعلی در ایران- دارد؛ مجموع نفت و گاز را هم که حساب کنیم، باز بیشترین اندازه نفت و گاز بر روی هم را جمهوری اسلامی ایران دارد؛ ما تحریم می‌کنیم آنها را در وقتی که مناسب باشد؛ و جمهوری اسلامی می‌تواند این کار را بکند.» (29 بهمن 1393).
علاوه بر راهبرد تحریم انرژی در آینده، در وضعیت کنونی در صورت همراهی ملت برای تحریم کالای خارجی و استفاده از کالاهای تولید داخل، علاوه بر افزایش اشتغال در داخل و تقویت زیرساخت‌های اقتصادی کشور و بی‌ثمر ساختن راهبرد دشمن در تحریم کشورمان، شرکت‌های خارجی و به خصوص اروپایی، یک بازار گسترده حدود هشتاد میلیونی را از دست خواهند داد که باعث ورشکستگی بسیاری از شرکت‌های اروپایی خواهد شد.
نباید از یاد برد که اروپا اکنون روسیه را نیز تحریم نموده است و چنانچه ایران و روسیه به این توافق برسند که اروپا را اکنون و یا در آینده مورد تحریم قرار دهند، اروپا از هم اکنون باید خود را برای عصر یخبندان آماده سازد. حتی اگر روسیه نیز سیاستی بر تحریم گاز اروپا نداشته باشد با توجه به کاهش ذخایر این کشور و از سوی دیگر افزایش تقاضای انرژی در جهان طی سال‌های آتی، ایران اسلامی به تنهایی می‌تواند با توجه به ذخایر انرژی خود، اروپا و حتی جهان را با مشکل مواجه سازد. تحریم کنونی ایران توسط اروپا، شاید ایران را با مشکل و سختی مواجه سازد لیکن تنها یک مصدومیت و مجروحیت برای ایران خواهد داشت که با گذشت زمان و دستیابی ایران به خودکفایی درونی، ترمیم و بهبود خواهد یافت؛ اما آیا دولت‌های اروپایی برای جلوگیری از نابودی خود در صورت تحریم انرژی از سوی ایران، چاره‌ای خواهند یافت؟

  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان 12 بهمن ماه 1393 منتشر گردید

هنوز زمان زیادی از آنچه رییس‌جمهور در خصوص لزوم عبرت‌آموزی از عاشورا در باب مذاکره با دشمن بیان داشتند نمی‌گذرد که اکنون از شهامت قبول صلح از سوی امام سخن گفته می‌شود. «امام راه اعتدال، پیشرفت و توسعه را آموخت. امامی که در مقاطع مختلف در برابر دشمن و استکبار ایستادگی کرد و استکبارستیزی را به ما آموخت شهامت آن را داشت تا آن روز که ضروری است راه صلح را برگزیند و مسیر توسعه و ثبات کشور را ادامه دهد.»(روحانی 1393/8/11) این چندمین بار است که رییس‌جمهور محترم از چنین ادبیاتی استفاده می‌نماید و از میان تمام محاسن و ویژگی‌های بزرگان و اولیا الهی، به پیمان‌های صلح ایشان توجه می‌نماید. به راستی علت این همه اظهارات برای تثبیت لزوم صلح با دشمن به چه معنا است؟ جناب آقای روحانی که خود را یک حقوقدان معرفی نموده بود و نه سرهنگ، در سخنانی دیگر، صلح حدیبیه را به عنوان شاهکار حقوقی پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله معرفی نموده و ظاهراً قرار است ایشان نیز یک پیمان صلح را به عنوان شاهکار دوره ریاست جمهوری خویش به یادگار بگذارد و برای آماده‌سازی افکار عمومی و پذیرش این راهبرد، از هر موقعیتی برای طرح این راهبرد استفاده می‌نماید؛ اما سؤال اساسی این است که طرف مقابل قرارداد صلح مدنظر ریاست محترم جمهور، کیست و مفاد این پیمان چگونه خواهد بود؟

طرف مقابلی که قرار است با او صلح شود، دولت آمریکا است. شیطان بزرگ که از روز نخست پیروزی انقلاب در راستای براندازی این نظام تلاش کرده و از هر حربه‌ای اعم از سخت و نیمه سخت و نرم برای این راهبرد استفاده نموده است. مسدود کردن دارایی‌های ایران در آمریکا، حمایت از گروه‌های برانداز و جدایی‌طلب، طراحی کودتا در ایران، تشویق و تحریک صدام به حمله به ایران، درگیری نظامی مستقیم با ایران، حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تحریم‌های اقتصادی علیه ایران و... تنها بخشی از اقدامات امریکا علیه ملت ایران است. با تمام این تفاسیر و در زمانی که آمریکا خود را ابرقدرت می‌دانست هرگز امام راحل از صلح با آمریکا سخنی بر زبان نیاوردند بلکه همواره از لزوم مقاومت و مقابله با شیطان بزرگ سخن می‌گفتند. حتی در پیام پذیرش قطعنامه نیز این مسئله کاملاً مشهود است و بنابراین نمی‌توان قبول قطعنامه در مقابل کشور همسایه و مسلمان عراق که با زمامداری سفاکی چون صدام و به تحریک آمریکا به ایران حمله کرده بود را مبنایی برای صلح با امریکا دانست. حتی در حوادث بعد از قبول قطعنامه نیز حضرت امام با مشاهده حضور مردم درصحنه و حوادث به وجود آمده فرموده بودند اگر این شرایط را می‌دانستم، قطعنامه را نمی‌پذیرفتم. (نقل به مضمون)

با این تفاسیر مناسب است جناب آقای روحانی وضعیتی که باعث می‌شود ایران اسلامی مجبور به صلح با آمریکا باشد را برای مردم تشریح فرمایند تا موضوع بر همگان روشن شود.

آیا آمریکا از سر دوستی و صلح و صفا وارد شده است که ما بگوییم امریکا دست از استکبار خویش برداشته است؟ این همه تحقیر و توهین به ایران و ایرانیان در مدت استقرار دولت محترم کنونی اعم از اظهارات آن زنیکه مبنی بر وجود فریبکاری در ژن ایرانیان تا سخن از تلاش برای برچیدن حتی پیچ و مهره‌های مراکز هسته‌ای کشورمان، خلاف این موضوع را اثبات می‌نماید.

آیا قدرت آمریکا افزایش یافته است که مجبور باشیم در مقابل این قدرت تسلیم شویم و یا این‌که ما ضعیف شده‌ایم؟ کشوری که در اوان حکومت خویش و بدون تجربه و با ارتشی که روسای آن اعدام یا فراری بودند و مستشاران غربی نیز آن را ترک کرده بود و تنها به مدد ایمان و اراده فرزندان انقلاب در ارتش و سپاه و بسیج و دیگر نیروهای جان‌برکف، موفق به غلبه بر دشمن تا دندان مسلح و متکی به نظام سلطه و شرق و غرب زمان گردیده است، آیا اکنون با این همه توانایی و تجهیزات از حمله نظامی ترسی به خود راه می‌دهد؟  در آن سوی میدان مبارزه آمریکایی که زمانی که در شرق و غرب عالم، انا رجل سر می‌داد و مبارز می‌طلبید اکنون از حل مشکلات درونی خویش عاجز است. با این تفاسیر آیا روا است که بگوییم ما مجبور به قبول صلح هستیم؟

سؤال دیگر این است که مفاد پیمان صلح مورد نظر ریاست محترم جمهور چیست و چه تضمینی برای رعایت مفاد این پیمان از سوی دشمن وجود دارد؟ دولتی که سوابق خلف وعده و شکستن سوگند و قول انها بر تمام مردم ایران و جهان آشکار است، آیا در این مورد به طور استثنا به مفاد صلح پایبند خواهد بود؟ اگر چنین است که لااقل در مذاکره با دولت کنونی ایران، باید نشانه‌های آن را بروز می‌داد. عدم راه دادن سفیر و نماینده کشورمان در سازمان ملل از سوی دولت آمریکا و تشدید تحریم‌ها و نقض توافق ژنو  نشانه‌هایی از عدم رعایت قول و قرار توسط دشمن است و بنابراین برای دیگر توافقات نیز همین موضوع رخ خواهد داد.

به راستی چه چیزی تغییر کرده است؟ آن مؤلفه‌هایی که باعث انتخاب راهبرد دولت محترم گردیده کدام است؟ با عرض پوزش به نظر می‌رسد آنچه تغییر کرده، نگرش برخی دولتمردان است که در فضای ناتوی فرهنگی و جنگ روانی و تبلیغاتی سنگینی که دشمن به راه انداخته است، دچار اشتباه محاسباتی گردیده‌اند. این اشتباه محاسباتی زمانی که در رفتارهایی شخصی و فردی بروز می‌یابند تأثیرات اندکی دارند لیکن اگر بخواهند مبنای اقدام برای آینده کشور قرار گیرد، می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری وارد نمایند. برای برطرف نمودن این اشتباه محاسباتی، توجه به رهنمودهای مقام معظم رهبری بهترین و مؤثرترین رویکرد خواهد بود. اگر در سخنان خویش به اسوه حسنه الهی یعنی رسول رحمت و مهربانی و یا امام راحل اشاره می‌کنیم خوب است به این نکته توجه نماییم که ولایت فقیه ادامه راه انبیا است و در هر زمان، پذیرش فرامین ولی فقیه زمان است که خیر دنیا و آخرت برای افراد و کشور را در پی خواهد داشت. آنچه امام خامنه‌ای برای گذر از این شرایط تجویز فرموده‌اند اقتصاد مقاومتی و توجه به درون است و نه چشم دوختن به دستان دشمن.

 

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 28 دی ماه 1393 منتشر گردید.

در ایام انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، برخی از نامزدهای محترم برای تبیین دیدگاه خود در خصوص فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان، سخنان و اظهاراتی را مطرح نمودند. از جمله جناب آقای روحانی که در حال حاضر به عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم ایران برگزیده شده‌اند، بر چرخیدن همزمان سانتریفیوژها و زندگی مردم تاکید ورزیده بودند. ایشان با نامناسب خواندن رفتار و عملکرد تیم قبلی مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان و با طرح این موضوع که میز مذاکرات محل بده بستان است و نه بیانیه و نطق‌خو‌انی، بیان نمودند: «سانتریفیوژ خیلی خوب است بچرخد به شرط اینکه زندگی مردم و کارخانه‌ها هم بچرخد... باید با تدبیر با دنیا مذاکره کنیم. مگر کشور از تحریم و جنگ نجات داده نشد و در قبل ما این کار را نکردیم؟ باید فرصت لازم ایجاد شود فرصت لازم با مذاکره واقعی ایجاد می‌شود نه با بیانیه خواندن پشت میز مذاکره. سیاست خارجی همیشه برایمان مهم بوده، امروز به خاطر شرایط حساس، از همیشه مهم‌تر است. باید افرادی حکومت و قدرت را در دست گیرند که تجربه لازم را برای حل مسائل هسته‌ای و بقیه مسائل داشته باشند تا مشکل مردم را حل کنند.»
اکنون از خرداد 1392 که این موارد مطرح گردید بیش از یک سال و نیم می‌گذرد و مردم به این امید که دولت بتواند در تحقق این شعار خود موفق شود از اقدامات تیم مذاکره‌کننده حمایت کرده و حتی در مقابل القاب و سخنان بعضا نامناسبی که از برخی دولتمردان خطاب به منتقدین راهبرد دولت استفاده شده، گذر نموده‌اند؛ با این وصف و در حالی که امید بر این بود دولت محترم به شعار خود پایبند باشد، به ناگاه ریاست محترم جمهور در همایشی اظهار می‌دارد که «در توافق ژنو بخشی از تحریم‌ها در حوزه خودرو، پتروشیمی و کشتیرانی برطرف شد و بخشی از اموال بلوکه شده ما آزاد شد که در مقابل ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و بگوییم فلان نوع غنی‌سازی که در حال حاضر به آن نیاز نداریم برای مدتی متوقف می‌شود و آیا این کار به معنای زیر سوال رفتن آرمان‌ها و اصول ما است؟... آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست، بلکه آرمان به مغز و قلب و اراده ما وصل است». فارغ از بازتاب این سخنان در جهان و نگرش مذاکره‌کنندگان 5+1 به این سخنان و تاثیر سوء این مطالب در توانایی برای چانه‌زنی در مذاکرات آتی از سوی طرف ایرانی، شایسته است جناب آقای روحانی به این موضوع توجه نمایند که تعطیل کردن چرخش سانتریفیوژها به معنای دست کشیدن از شعار اصلی این دولت است. اگر قرار بود که چرخ کارخانه‌ها و زندگی مردم با تعطیل کردن و متوقف کردن چرخش سانتریفیوژها حاصل می‌شد، جناب رئیس‌جمهور باید به صراحت در شعارهای انتخاباتی خود  این نکته را متذکر می‌گردید و این حق را به مردم واگذار می‌نمود که آیا فردی را که چنین شعاری را مطرح می‌سازد به عنوان رئیس‌جمهور  انتخاب می‌نمایند یا خیر؟ قطعا انتخابات در کشور نوعی رفراندوم است که مردم با حاضر شدن در پای صندوق‌های رای و انتخاب یک فرد خاص، در واقع بر شعارها و راهبرد فرد منتخب، آری می‌گویند و انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز همین‌گونه است و  مردم به چرخش همزمان سانتریفیوژها و کارخانه‌ها رای داده‌اند. (این مطلب را می‌توان پاسخی به موضوع رفراندوم که اخیرا برخی دولتمردان مطرح نموده‌اند، دانست) ولی اگر اکنون برای جناب آقای روحانی مشخص شده که امکان چرخش همزمان این دو وجود ندارد، قطعا بخشی از اطلاعات ایشان در زمان تبلیغات انتخاباتی اشتباه بوده است و سخنان ریاست محترم جمهور بر مبنای اطلاعات غلط و یا ناکافی بوده است و بنابراین با توجه به اینکه تحلیل‌ها بر پایه اطلاعات به دست می‌آیند، ممکن است برخی تحلیل‌هایی که جناب آقای روحانی در ایام انتخابات در موضوعات مختلف و از جمله در خصوص تیم مذاکره‌کننده قبلی کشورمان بیان فرموده بودند نیز اشتباه و خطا بوده است که در هر دو صورت شایسته است رئیس‌جمهور محترم باید برای مردمی که دانستن را حق ایشان می‌داند، این مسئله را مشخص فرمایند

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 23 دی ماه 1393 منتشر گردید .

چند گردشگر به دام قبیله‌ای آدمخوار افتاده بودند. آدم‌‌خوارها چند نفر از گردشگران را کشته و پوست آنها را جدا کردند. گردشگری که زنده بود علت را پرسید،‌ گفتند گوشتشان را می‌خوریم و از پوستشان قایق درست می‌کنیم. گردشگر با چاقو به شکم خود ضرباتی وارد کرد و خطاب به آدم‌خوران گفت: قایقتان را سوراخ کردم!

اگر آن گردشگر به جای خودزنی، آدم‌خوارها را می‌زد ممکن بود زنده مانده و موفق به فرار شود و نیازی به خودکشی نداشت. این حکایت برخی از خودی‌ها است. آمریکا به عنوان شیطان بزرگ و رژیم صهیونیستی به عنوان یک رژیم حرامزاده در منطقه مشغول آدمکشی هستند و برخی داخلی‌ها به جای اینکه با سلاحی که در دست دارند با این آدم‌خوارهای شیک‌پوش و اتو‌کشیده بجنگند، به خود و خودی‌ها ضربه و لطمه می‌زنند.
آمریکای جنایتکار که با طرح تحریم‌های فلج‌کننده، حتی از رسیدن داروهای بیماران سرطانی جمهوری اسلامی ممانعت به عمل آورده و به آدم‌کشی پنهان می‌پردازد، ناتوان از برچیدن تاسیسات هسته‌ای کشورمان، به یاوه‌گویی روی آورده است و دلیل عمده ناتوانی دشمن، توانایی دفاعی کشورمان است. توانایی موشکی که به لطف همت دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا، شهید حسن طهرانی‌مقدم باعث اقتدار ایران اسلامی شده است. در این میان برخی در داخل کشور به کنایه بر این توانمندی نیروهای مسلح، اظهار می‌دارند اقتدار را به جای برد موشک در کشاورزی باید جست‌وجو کرد.
در اینکه اگر ملتی برای تهیه مایحتاج و قوت خود دست به دامن بیگانه شود باید فکری به حال خود کند شکی نیست، بلکه سخن اینجا است که آیا کم‌‌کاری در بخش کشاورزی، دلیلی برای زیر سوال بردن صنایع دفاعی و موشکی کشورمان می‌باشد؟ آمریکا به عنوان کعبه مقصود برخی داخلی‌ها، از بزرگ‌ترین تولیدکننده‌های غلات در جهان است؛‌ لیکن در بخش نظامی نیز از اولین‌ها در جهان است. آیا این کشور نیز با همین راهبرد داخلی‌ها و تنها با تکیه بر کشاورزی خود توانسته به این مرتبه از به اصطلاح ابرقدرتی در جهان دست یابد؟‌ آیا میزان تولید گندم ایران باعث ممانعت از حمله رژیم صهیونیستی و یا دشمنان ایران اسلامی به این مرز و بوم گردیده و یا توان دفاعی و نظامی کشور؟ آیا اگر توان دفاعی کشورمان در این حد از آمادگی نبود، امنیتی وجود داشت که بتوان در سایه آن امنیت، به کشاورزی و تولید پرداخت؟
حرف خوب را باید خوب زد. این حد از میزان واردات در بخش‌های کشاورزی و محصولات مختلف در کشورمان قطعا زیبنده کشوری که در مکتب آن عرق کارگر همتراز با خون شهید ارزش دارد، نیست اما سوال این است که  اقدامات حمایتی از این توان داخلی چیست و چگونه است؟ حمایت از تولید داخل در زمان واردات محصولات بعضا بی‌کیفیت خارجی در تولیداتی که کشورمان توان صادرات آن را دارد، چگونه قابل توجیه است؟ واردات  خودروهای لوکس و تشریفاتی که تنها روحیه اشرافی‌گری را گسترش و تفاخر نوکیسه‌ها را به دنبال دارد در کجای اقتصاد مقاومتی تعریف می‌شود؟ آیا کشور توان خودکفایی در تولید گندم، برنج و شکر را ندارد؟ یکی از بیشترین حجم تبلیغات صدا و سیما برای مصرف برنج خارجی است. برنجی که بیش از نیاز کشور وارد شده و اکنون به ضرب‌و‌زور برنده شدن خودرو و جایزه و... به چند برابر قیمت تمام شده و جهانی به مصرف‌کننده بیچاره داخلی فروخته می‌شود و در مقابل شالی‌‌کار مازندرانی به واسطه عدم حمایت مناسب از سوی دولت ترجیح می‌دهد زمین خود را به دلالان و ویلاسازان بفروشد تا به جای اینکه در پایان یک سال تلاش بر سر شالی‌زار و دست و پنجه نرم کردن با سرما و گرما و دلال و... و نهایتا عدم تحصیل سود مناسب و منطقی، مواجه با انبوه مشکل و قرض و... گردد؛ با یک بار معامله زمین خود بدون هیچ‌گونه زحمتی به نان و نوایی برسد در حالی که می‌داند حتی در فروش زمین برای ساخت ویلا نیز، باز سود بیشتر به واسطه و دلالی می‌رسد که این معامله را جوش داده است.
طرح خودکفایی کشور در تولید نیشکر به کجا انجامیده است؟ تولیدی که علاوه بر اشتغال‌زایی در بخش‌های محروم کشور - که زمانی درگیر جنگ و تجاوز دشمن بوه است - نه تنها ما را از واردات شکر بی‌نیاز می‌کند بلکه محصولات جانبی حاصل از نیشکر از جمله کاغذ تولیدی در کارخانه‌ها می‌تواند باعث بی‌نیازی کشور از واردات کاغذ و حمایت از ناشران و  مطبوعاتی‌ها گردد، چرا  به سرانجام نمی‌رسد؟ مشکل در کجا است؟ آیا حاشیه سود دلالانی که در واردات شکر نقش‌آفرینی می‌‌کنند مانع اصلی برای خودکفایی در تولید این محصول در کشور نیست؟
در تولید چای دعوای هر ساله چای‌کاران درخصوص عدم خرید مناسب محصول و یا فرآوری نامناسب این محصول را شاهد هستیم. فاسد شدن بخشی از این محصول در انبارهای نگهداری که نهایتا به خوراک دام و یا کود تبدیل می‌شود و همزمان محصول هند و کشورهای جنوب شرق آسیا را  با تبلیغ صددرصد خارجه به مصرف‌کننده داخلی می‌فروشیم. محصولی که بعضا با افزودن مواد شیمیایی و یا رنگ‌های صنعتی، سلامت ایرانی جماعت را به خطر می‌‌اندازد و جالب اینکه در این محصول نیز قیمت فروش در داخل با قیمت خارجی تفاوت فاحش دارد و باز هم مصرف‌کننده ایرانی است که هم پول بیشتر می‌دهد و هم سلامت خود را.
اینها را گفتیم که بگوییم قطعا کشور باید در محصولات کشاورزی خودکفا باشد و در درستی این سخن هیچ شک و شبهه‌ای نیست اما برای ایجاد امنیت برای کشاورزان کشورمان؛ قطعا به موشک‌های بازدارنده نیز نیاز است. نباید فراموش کرد در جنگ تحمیلی، زمانی صدام مجبور به بازنگری در سیاست جنگ شهرها شد که موشک‌های اسکاد شلیک شده از ایران به بغداد رسید و اکنون اتفاقا برد موشک‌هایی که می‌تواند تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان نماید، باعث ممانعت از جنگ‌افروزی سگ ‌هار آمریکا در منطقه و ایجاد امنیت برای تولیدگران کشورمان شده است.

  • ali akbari

این مطلب به عنوان سرمقاله کیهان 8 دی‌ماه 1393 منتشر گردید

اینکه سخنگوی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی برای بازگشایی سفارت این رژیم منحوس در تهران دست به دامن خدا و دعا کردن شود مسئله عجیبی نیست چرا که شیطان نیز زمانی که خود را عاجز می‌بیند دست به دامن خدا می‌شود. شیطان نیز بر قدرت لایزال الهی اعتقاد دارد. شیطان رجیم آن زمان که از سجده بر انسان روی برتابید و از درگاه الهی اخراج شد به خداوند متعال عرضه داشت: مرا تا روز موعود مهلت ده و سپس به عزت خداوند قسم خورد که انسان‌ها را به غیر از عباد مخلصین گمراه خواهد کرد. (سوره ص آیات 79 تا 83) بنابراین دعای این مردک نیز از سر عجز و ناتوانی است و این واقعیت که رژیمی که ادعای ابرقدرتی داشت اکنون ناتوان و مفلوک است؛ اما آنچه قابل تامل است علت امیدواری به بازگشایی سفارت این رژیم در ایران است. به عبارت دیگر چه مسئله و علتی باعث شده که دشمن به بازگشت به ایران امیدوار شود. چه موضوع و یا کسانی زمینه‌ساز این امیدواری در دشمن شده‌اند.
نگاهی به رویکرد برخی افراد در داخل کشور در چند ماه اخیر و دشنام و ناسزاگویی به رفتار و عملکرد سیاست خارجی با رویکرد ایستادگی در برابر باج‌خواهی قدرت‌های بیگانه نشان می‌دهد که ظاهرا برخی افراد و جریانات داخلی هرگونه مقاومت و حمایت از جبهه مقاومت و ایستادگی بر اصول را نوعی جنگ‌افروزی و دشمن‌تراشی تلقی کرده و برای غلبه بر دشمنی دشمنان، نسخه تسلیم و سازش را تجویز می‌کنند. در ماه‌های اخیر در بحث سیاست خارجی نیز مواردی رخ داده که مطلوب نظام اسلامی نیست. سخن از رفتن مردی که هولوکاست را انکار می‌کرد و لزوم برقراری ارتباط با تمام کشورها بدون استثنا سخنان و اشاراتی است که از برخی افراد و بعضا دولتمردان شنیده شده است. در این نگرش اعتقاد بر این است دشمنی دشمنان این ملت به این واسطه است که ما دشمن‌تراشی کرده و برخلاف قواعد و نظام بین‌الملل! رفتار می‌کنیم و برای این که بتوانیم با دیگران (بخوانید زورگویان و مستکبران) به طور مسالمت‌آمیز زندگی کنیم باید این قواعد را به رسمیت بشناسیم.
منظور از نظام بین‌الملل نیز آن چیزی است که چند کشور معدود بر اساس زور و قدرتی که داشتند بر جهان تحمیل نموده‌اند. به عبارت دیگر این نگرش و دیدگاه، به طور رسمی نسخه بردگی ملت ایران را تجویز می‌نماید. آخرین نمونه‌ای که برای این تئوریزه‌سازان بردگی می‌توان اشاره کرد سخنان تنی چند از به اصطلاح اساتید دانشگاه- که مخصوصا یکی از آنها در میان دانشگاهیان به کم‌سوادی شهرت دارد- در خصوص مذاکرات هسته‌ای کشورمان است. همایشی که در آن سخنرانان با ردیف کردن برخی دلایل! از لزوم دست کشیدن از این دانش و فناوری سخن راندند و تندروتر و افراطی‌تر از دشمنان، به انکار توانایی و قدرت دانشمندان کشورمان در دستیابی به این دانش پرداختند.
موضوع دیگر که باعث امیدواری دشمن شده انجام اقداماتی در زنده کردن فتنه و فتنه‌گران در ایام اخیر است. روز دانشجوی امسال با حواشی مختلفی همراه بود. لغو سخنرانی عناصر موجه و انقلابی به بهانه‌های واهی و همزمان حضور برخی فتنه‌گران در دانشگاه‌ها، ارسال‌کننده این پالس به دشمن بود. به واقع زمانی که سران این رژیم فاسد از فتنه‌گران و جنبش سبز به عنوان بزرگترین سرمایه خود در ایران یاد می‌کنند، هرگونه اقدامی که منجر به حضور فتنه‌گران در میدان گردد، باعث تقویت امید دشمن خواهد بود. البته این فتنه‌گران و حامیان آنها در مقابل قاطبه مردم و دانشجویانی که در نهم دی‌ماه، بر جنازه فتنه 88 نماز میت خواندند، چونان کف روی آب هستند و محلی از اعراب ندارند لیکن «الغریق یتشبث بکل حشیش.» رژیم صهیونیستی به مانند غریقی است که در حال غرق شدن به هر شاخه خشکیده و خاشاکی چنگ می‌زند به امید آن که محملی برای نجات باشد.
دلیل امیدواری دشمن مشخص است اما باید به این ضرب‌المثل اشاره کرد که با دعای گربه سیاه باران نمی‌بارد. اکنون رژیم صهیونیستی با بدترین و فلاکت‌بارترین دوران خود مواجه است. رژیمی که داعیه نیل تا فرات را داشت اکنون در داخل سرزمین‌های اشغالی نیز امنیت ندارد. غزه را از دست داده و علی‌رغم راه‌اندازی چند جنگ نظامی تنها شکست و خفت نصیب این رژیم شده و اکنون نه تنها غزه را فتح نکرده بلکه در کرانه باختری نیز اقدامات اخیر مقاومت و مردم فلسطین نشان می‌دهد که وضعیت برای این رژیم در شرایط قرمز قرار دارد.
مهاجرت معکوس صهیونیست‌ها و اختلافات سیاسی بین سردمداران این رژیم باعث شده که برخی از حامیان این رژیم برای فروپاشی آن تاریخ مشخص کنند. رئیس پیشین دستگاه جاسوسی اسرائیل، مئیر داگان، در مصاحبه با روزنامه جروزالم پست، به سال 2012 گفته بود: «ما در لبه پرتگاه قرار داریم و نمی‌خواهم مبالغه کنم، اما ما با پیش‌بینی‌های بدی مواجه‌ایم که در آینده روی خواهد داد» هنری کیسینجر از مشهورترین نظریه‌پردازان سیاسی آمریکا که شدیدا از اسرائیل دفاع می‌کند، حدود دو سال پیش در مصاحبه‌ای اظهار داشته بود: «تا ده سال آینده، [یعنی سال 2022]، اسرائیلی وجود نخواهد داشت.»
سخنگوی رژیم صهیونیستی که از لزوم آموزش فارسی برای دیپلمات‌های این دولت غاصب سخن می‌گوید مناسب است گذری به صحیفه حضرت امام و بیانات مقام معظم رهبری بنماید. زمانی که با توطئه نظام سلطه، صدام عفلقی به ایران اسلامی حمله کرد، تصور بر این بود که با نابودی ایران اسلامی مسئله فلسطین به فراموشی سپرده خواهد شد و دیگر امامی نخواهد بود که روز قدس را جهانی کند اما در پایان جنگ، این ایران اسلامی بود که ققنوس‌وار از دل آتش بیرون آمد و ندای امام برخاست که «این جنگ، فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت.» اکنون و در دوره زعامت ولی فقیه زمان، امام خامنه‌ای هنوز این صلا سر داده می‌شود که ما از هر حرکتی که در مقابله با رژیم صهیونیستی انجام شود حمایت می‌کنیم. «پائول هرشسون» این نکته را آویزه گوش خود کند که «اسرائیل روز به روز ناامن‌تر خواهد شد؛ چه توافق هسته‌ای بشود، چه نشود؛ این را بدانید امنیت اسرائیل تامین نخواهد شد چه توافق هسته‌ای بشود و چه نشود.» (امام خامنه‌ای، 1393/9/6) بنابراین به جای این که برای بازگشایی سفارت این رژیم در ایران دست به دعا بردارد، برای زمانی که این رژیم توسط سربازان روح‌الله نابود می‌گردد، به دنبال مفری برای خود باشد. به عبارت دیگر این سفارت ایران است که در قدس، دومین قبله‌گاه مسلمانان بازگشایی خواهد شد، آن هم در زمانی که این سرزمین به دست صاحبان واقعی آن بازگردانیده شده است. آن روز چندان دور نخواهد بود.

  • ali akbari

این مطلب در روزنامه کیهان 27 آذرماه 1393 منتشر گردید.
16 آذرماه 1393 نیز با همه حواشی آن گذشت و دولتی که با شعار و ادعای امنیتی بودن دولت گذشته و لزوم تغییر فضای سیاسی کشور بر سر کار آمده، منتقدان را این بار به جای حواله دادن به جهنم، «تازه به دوران رسیده» تعبیر کرد تا مفهوم‌سازی نوینی در نام نهادن این طیف از جامعه پایه‌ریزی شود چرا که بالاخره مشخص نشده منتقدان دولت بی‌سوادند، از جایی پول گرفته‌اند، متصل به ارکان قدرت مخفی هستند، در دژهای پولادین سکونت دارند و یا...؟
از تمام این موارد که بگذریم اشاره به بخشی از سخنان رئیس‌جمهور محترم خالی از لطف نیست. ایشان در سخنرانی یکطرفه خویش اظهار داشتند: «دولت نسبت به دانشگاه‌ها، خط و راهی که داشته یکی است و از آن راه بازگشت نخواهد کرد. وزیر علوم جدید هم ادامه‌دهنده راه و مسیر عزیزان پیشین خود در دولت یازدهم خواهد بود. همان راهی که بنا بود میلی منفرد طی کند و نگذاشتند، بنا بود دکتر توفیقی ادامه دهد و نگذاشتند، دکتر فرجی‌دانا آمد و برعهده گرفت. ادامه راه برای دکتر فرجی‌دانا ممکن نشد. همان راه را دکتر نجفی ادامه داد و همان راه را قرار بود دکتر نیلی احمدآبادی ادامه دهد و همان راه را قرار بود دکتر دانش آشتیانی ادامه دهد و امروز دکتر فرهادی همان راه را ادامه خواهد داد.» شایسته است رئیس‌جمهور محترم ضمیر مجهول و مجعول فعل «نگذاشتند» را مشخص فرمایند تا محل سوءتعبیر قرار نگیرد. این افرادی که با فعل خود باعث ناکامی رئیس‌جمهور در انتصاب فرد مورد نظر برای تصدی وزارت علوم شده‌اند، چه کسانی هستند؟ آیا منظور ایشان نمایندگان مجلس است که از اختیار قانونی خویش استفاده کرده‌اند یا افراد دیگری مدنظر جناب روحانی بوده‌اند؟ نباید فراموش کرد که «رئیس‌جمهور در کشور ما و طبق قانون اساسی ما، امکانات فوق‌العاده زیادی در اختیار دارد. رئیس‌جمهور امکاناتش در قانون اساسی، امکانات وسیعی است، رئیس‌جمهور بودجه کشور را در اختیار دارد، همه ارکان اجرایی کشور را در اختیار دارد، ترتیب اجرای قوانین را در اختیار دارد، توانایی استفاده از همه افراد صاحب‌نظر را در سراسر کشور در اختیار دارد؛ رئیس‌جمهور در همه مسائل گوناگون دستش باز است. تنها محدودیتی که برای رئیس‌جمهور در کشور ما وجود دارد، محدودیت قانون است؛ قانون فقط به او محدودیت می‌دهد که این هم محدودیت نیست؛ قانون هدایت کننده است؛ محدود‌کننده نیست. قانون، راه را نشان می‌دهد که چگونه حرکت کنیم.» (امام خامنه‌ای 1392/3/14) آیا جناب آقای روحانی منکر همدلی و همراهی مجلس و قوه قضائیه با دولت محترم هستند و یا این که مدعی هستند اقدام مجلس در عدم رای اعتماد به برخی از گزینه‌های مدنظر رئیس‌جمهور،‌ از سر لجبازی بوده است. قطعا این موضوع فاقد صحت و درستی است. مجلس و دیگر ارکان حاکمیت، بیشترین همراهی و همکاری را با دولت داشته‌اند. این نکته‌ای است که مقام معظم رهبری در مرقومه‌ای که اخیرا منتشر شده مکتوب فرموده بودند شرایط مناسب و امیدبخشی از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد. (1393/9/17) بنابراین رئیس‌جمهور محترم نمی‌توانند مجلس را به سنگ‌اندازی در مسیر دولت متهم سازند. باید توجه کرد چه موضوع مهمی در نظر نمایندگان محترم وجود داشته که در این مورد خاص، خلاف نظر رئیس‌جمهور عمل کرده‌اند و چرا رئیس‌جمهور محترم، اقدام مجلس شورای اسلامی در استفاده از اختیارات قانونی را تاب نیاورده است. مجلسی که به تعبیر حضرت امام در راس امور است.
جامعه به این باور و بلوغ رسیده است که دوران استفاده از تعابیری از قبیل «نگذاشتند» سپری شده است. مقام معظم رهبری در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام در خرداد 1392 فرموده بودند کاندیداهای ریاست‌ جمهوری با اطلاع از ظرفیت‌های قانونی و اختیارات تصریح شده در قوانین وارد عرصه شوند و بعدا نگویند که نگذاشتند و تعابیر از این قبیل. (نقل به مضمون) شایسته است جناب آقای روحانی به جای استفاده از چنین تعابیری که می‌تواند مورد سوءبرداشت واقع گردد به این نکته تامل فرمایند که چه دلیلی باعث شد که مجلس محترم به نفرات قبلی معرفی شده برای تصدی وزارت علوم اعتماد نکرده ولی جناب آقای فرهادی را با رای بالا و قاطع به عنوان وزیر علوم بپذیرد. آیا موضوعی غیر از برائت از فتنه در این میان می‌تواند مطرح شود؟ موضوعی که حضرت آقا صراحتا بر آن تاکید داشته و در سخنرانی‌های خود مکرر به آن اشاره فرموده‌اند. از جمله معظم‌له در دیدار هیئت دولت در شهریور 1393 فرمودند: «مسئله فتنه و فتنه‌گران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همان‌گونه که در جلسه رای اعتماد خود بر فاصله‌گذاری با آن تاکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند.»

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 10 آذرماه 1393 منتشر گردید.

فتنه 88، ایران اسلامی را با چالشی مواجه ساخت و فتنه‌گران مستظهر به حمایت اجانب، بیگانگان و دشمنان این مرز و بوم نقشه ناکام براندازی نظام مقدس اسلامی را با رمز تقلب انجام دادند. در طول دوران مقابله با این فتنه، شاهد تخریب اموال عمومی، آتش زدن بانک‌ها، غارت اموال عمومی و فروشگاه‌های مردم، آسیب‌های جانی، روحی و روانی به مردم و... بودیم و جالب این که تمام این اقدامات خرابکارانه با حمایت نظام سلطه انجام می‌پذیرفت. سران فتنه، اغتشاشگران را مردم خداجو و بیگانگان آنها را «بزرگترین سرمایه خویش در ایران» می‌نامیدند. اسامی کشته‌های دروغین در رسانه‌ها و شبکه‌ها  و سخنرانی فتنه‌گران، معرفی و برای ایشان مجلس ختم و ترحیم گرفته می‌شد و قربانیان واقعی این فتنه که مردم عادی و رهگذران و شهدای مظلوم بسیج بودند، محلی از اعراب نداشتند.
خیانت بزرگ به حضور حداکثری مردم در صحنه انتخابات و تلاش جهت ایجاد دودستگی و یا آفرینش آنچه بهار ایران مشابه آنچه بهار عربی نامیده می‌شد از دیگر اقدامات فتنه‌گران بود. بازگویی برخی اظهارات سران کشورهای سلطه‌گر در حمایت از فتنه‌گران در آن مقطع خالی از لطف نیست:
بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، در تیرماه 88 طی سخنانی می‌گوید: «ما موسوی و جریان سبز را تحسین می‌کنیم و برخورد حکومت ایران با آنان را محکوم می‌نماییم. آنها مورد احترام ما هستند.»
اوباما در 5 تیرماه 1388 در حاشیه اجلاس جی8 اظهار داشته بود: «موسوی به منشأ الهام‌بخش آن دسته از هم‌وطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش به سوی غرب هستند.» وی شجاعت تظاهرکنندگان در ایران را مورد ستایش قرار داد و گفت: «حق آزادی بیان و تجمع که مردم ایران خواهان آن هستند آرزوها و آرمان‌های جهان‌شمول هستند.» اوباما در جایی دیگر اظهار داشته بود: «وقتی خشونت علیه تظاهرکنندگان آرام را می‌بینیم، وقتی اختلاف‌نظرهای توام با آرامش سرکوب می‌شود در هر جایی که اتفاق بیفتد برای من نگران‌کننده است.»
وزارت خارجه آمریکا در 25 بهمن 1392 طی بیانیه‌ای اعلام کرد: «سه سال پیش در چنین روزی حکومت ایران مهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، همسر آقای موسوی را در بازداشت خانگی قرار داد. ما [دولت آمریکا] همگام با جامعه جهانی این اقدام را محکوم می‌کنیم و خواستار آزادی این افراد هستیم.»
آنجلا مرکل (صدراعظم آلمان) نیز در اظهاراتی ضد ایرانی گفته بود: «واشنگتن و برلین همصدا تلاش دولت ایران را برای برخورد با مخالفان و معترضان محکوم می‌کنند.»
خاویر سولانا (هماهنگ‌کننده وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا) اظهار داشته بود: «ما اتفاقات (ایران) را بسیار دقیق پیگیری می‌کنیم و برای کسانی که شجاعانه به خیابان رفته و تظاهرات می‌کنند احترام زیادی قائلیم.»
اکنون اجازه دهید به نحوه مواجهه این مدعیان آزادی با معترضین به رفتارهای وحشیانه پلیس این کشورها در برخورد با مردم اشاره داشته باشیم. پس از تبرئه پلیس قاتل یک سیاهپوست در آمریکا، مردم در اعتراض به این اقدام دستگاه قضایی به خیابان آمده و اعتراض خود را اعلام کردند. جالب است رفتار مسئولین ارشد آمریکا در این خصوص مورد توجه قرار گیرد:
«آتش زدن ساختمان‌ها و خودروها، از بین بردن اموال و در خطر قرار دادن مردم روش‌هایی ویرانگر است که هیچ بهانه‌ای برای آن وجود ندارد. اینها اقداماتی مجرمانه است و افرادی که مرتکب این اعمال مجرمانه شده‌اند باید پیگرد قانونی شوند» آنچه اشاره شد بخشی از صحبت‌های رئیس‌جمهور آمریکا در خصوص اعتراضات به تبرئه پلیس قاتل است. پلیسی که متهم به قتل یک سیاهپوست است. در این که دستگاه قضایی آمریکا در این پرونده حکم صحیحی داده یا خیر و آیا اقدام آن پلیس اقدامی ضروری بوده است و... بحثی نیست؛ آنچه مهم است این مسئله است که آقای اوباما به پشتیبانی از دستگاه قضایی این کشور، افرادی را که به بهانه اعتراض به این حکم به خیابان آمده و به قول او، دست به آتش‌سوزی و تخریب اموال عمومی زده‌اند، مجرم می‌داند. اوباما می‌گوید تصمیم هیئت منصفه در تبرئه «دارن ویلسون» ‌افسر قاتل نوجوان سیاهپوست آمریکایی که نهم اوت سال جاری میلادی به ضرب گلوله این پلیس کشته شد، باید مورد احترام قرار گیرد.
نمونه دیگر برای مجرم دانستن کسانی که نظم عمومی را برهم می‌زنند در اعتراضات مردم لندن قابل مشاهده است.
در مرداد 1390 پلیس شهر تاتنهام انگلستان یک جوان 29 ساله به نام «مارک دوگان» را به ضرب گلوله کشت. این مسئله باعث بروز اعتراضات مردمی در برخی شهرهای انگلستان شد اما حکومت سلطنتی این اعتراض مردم را به عنوان اغتشاش معرفی و از برخورد شدید با اغتشاشگران! سخن گفت. رسانه‌های نظام سلطه نیز مردم معترض را سارق، اغتشاشگر و ... معرفی می‌نمودند. دیوید کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا روز سه‌شنبه 18 مرداد 1390 پس از شرکت در نشست اضطراری شورای ملی امنیت بریتانیا با محکوم کردن اغتشاشگران [مردم] اعلام کرد که بر شمار ماموران پلیس افزوده خواهد شد. او تصویب کرد که 16 هزار مامور پلیس تنها برای آرام کردن خیابان‌های لندن به خدمت گرفته شوند. کامرون در ادامه گفت همه اقدامات ضروری برای پایان یافتن اغتشاش انجام خواهد گرفت. بخشی از اقدامات ضروری مد نظر کامرون، کمک گرفتن از پلیس آمریکا بود و از آنجا که انگلستان توانایی مقابله با این ناآرامی را نداشت از تجربیات و نیروهای پلیس بوستون آمریکا کمک گرفت.
این در حالی است که میان اعتراض مردم در این کشورها با فتنه 88 در ایران تفاوت عمده وجود دارد. اعتراض در این کشورها اعتراض به نظام ظالم  لیبرال حاکم مبتنی بر تبعیض و بی‌عدالتی است. نظامی که برای رنگین‌پوستان ارزشی قائل نیست و ایشان را شهروند درجه دو می‌داند. نظامی که به قیمت از بین رفتن 99 درصد مردم، منافع یک درصد اقلیت سرمایه‌دار را ترجیح می‌دهد. نظامی که سران فاسد آن مجبور به اعتراف به پایه‌های متزلزل آن هستند و چونان تمام مستکبران و ظالمان در آستانه نابودی، سخن از دریافت پیام مردم می‌گویند. سخنی که از فرعون تا شاه مخلوع پهلوی و اوبامای مستاصل، همگی در هنگام غرق شدن؛ از این کلام برای نجات خویش بهره می‌برند که «مردم، من صدای شما را شنیدم و پیام شما را دریافت کردم» غافل از آن که این کلام سودی برای ایشان ندارد و در قهر مردم نابود خواهند شد؛ اما اعتراض فتنه‌گران در ایران، اعتراض به مردم‌سالاری و رای و نظر مردمی بود که با لبیک به رهبر انقلاب و اعتماد به نظام مقدس اسلامی با حضور حداکثری، مهر تاییدی بر حقانیت این نظام زده بودند.
فتنه‌گران که نه تنها دیندار و خداجو نبودند بلکه بویی از انسانیت و آزادگی و مردانگی نبرده بودند و حتی به بیرق حسینی نیز رحم نکردند. به فرمان سران استکبار نه معترض به شمارش آرا، که معترض به وجود  اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ایران اسلامی بودند؛ اصلی که در تمام این سال‌ها خاری در چشم دشمنان و برهم زننده تمامی نقشه‌های ایشان بوده است. آشوبگران و اغتشاشگرانی که با ادعای طرفداری از ایران، شعار نه غزه نه لبنان سر می‌دادند و البته مدتی بعد ناگهان متحول شده و از بهار عربی حمایت کرده و درخواست راهپیمایی در حمایت از مردم مصر و تونس و... را مطرح می‌ساختند و به این بهانه تلاش می‌کردند فتنه‌ای که مردم در نهم دی آن را نابود ساختند، احیا کنند که البته به فضل الهی و هوشیاری نظام اسلامی و مردم در این حرکت نیز ناکام ماندند.
اگر اوباما و دیگر سران نظام سلطه اعتراض مردم در این کشورها به رفتار پلیس و تبعیض و بی‌عدالتی را عملی مجرمانه می‌دانند قطعا برای افرادی که بدون عذر موجه و قانونی به رفتارهای مجرمانه دست می‌یازند، جز نابودی و اعدام حکم دیگری صادر نخواهند کرد و با این وصف مشخص نیست چرا به جای اصرار به قوه قضائیه ایران برای صدور حکم اعدام این فتنه‌گران، برای آزادی این مجرمان، بیانیه و حمایت‌نامه صادر می‌کنند؟

  • ali akbari