پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آمریکا» ثبت شده است

این مطلب همزمان با جنگ غزه و اجازه آمریکا به رژیم صهیونیستی برای استفاده از تسلیحات آمریکایی در جنگ علیه مقاومت ، در  صفحه 10 روزنامه کیهان 15 مرداد 1393 منتشر شده است

بعد از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری ایران و روی کار آمدن دولت جناب آقای روحانی که با شعار اعتدال موفق به کسب اکثریت آرا گردید، برخی افراد و جریانات با سوءاستفاده از این مسئله و با طرح این موضوع انحرافی که مخالفت و دشمنی جمهوری اسلامی ایران با دولت آمریکا بخشی از افراط‌گرایی بوده و لازم است در این خصوص تجدیدنظر نماییم، به تطهیر چهره رژیم آمریکا پرداختند. حرکتی که سعی دارد دولت آمریکا را یک دولت انسان‌دوست و با فرهنگ معرفی نماید. این جریان با استفاده از فضای سیاسی ایجاد شده تلاش می‌کند در نشریات، همایش و سخنرانی‌ها و در فضای مجازی با جعل واقعیات و تحریف گفتار و سخن دولتمردان دو طرف (غرب و ایران) این تطهیر چهره آمریکا را به شکلی باورپذیر در اذهان و افکار عمومی کشور جایگزین باور قبلی مبنی بر شیطان بزرگ بودن آمریکا نماید. حرکتی که به حدی شدت گرفت که مقام معظم رهبری به صراحت در این خصوص موضع‌گیری نموده و فرمودند: «یک عده سعی نکنند چهره آمریکا را بزک کنند، آرایش کنند، زشتی‌ها و وحشت‌آفرینی‌ها و خشونت‌ها را از چهره آمریکا بزدایند و در مقابل ملت ما، به عنوان یک دولت علاقه‌مند و انسان‌دوست معرفی کنند. اگر سعی هم بکنند سعی‌شان بی‌فایده است.» البته معظم‌له در جایی دیگر با اشاره به موارد دشمنی آمریکا با ایران از جمله جنایت‌های آمریکا در سرنگون کردن هواپیمای مسافربری، حمایت از جریانات برانداز، حمایت از صدام و... فرمودند: دشمنی ملت ایران با آمریکا یک دشمنی احساسی نیست بلکه بر اساس یک منطق قوی و استوار می‌باشد (نقل به مضمون)
حوادث کنونی در جنگ ظالمانه رژیم غاصب و آدم‌کش صهیونیستی علیه ملت مظلوم غزه در کنار تمام تلخی‌ها و سختی‌ها، یک درس و تجربه مناسب دیگری را در اختیار افکار عمومی جهان و کشورمان قرار داد. بر خلاف تلاش برخی جریانات داخلی برای بزک کردن شیطان، آمریکا این آرایش و بزک را پاک کرد و به صراحت و بی‌هیچ آرایش و نقابی، به حمایت علنی از رژیم صهیونیستی پرداخت و به حمایت کلامی نیز اکتفا نکرد و به طور عملی با ارسال سلاح و تجهیزات نظامی به رژ‌یم صهیونیستی و با اجازه به این رژیم برای استفاده از مهمات آمریکایی ذخیره شده در سرزمین‌های اشغالی، نشان داد که بهره‌ای از انسانیت نبرده است. تروریست خطاب کردن مردم مظلوم غزه که در یک زندان بزرگ در حال گذراندن دوران حبس چند ساله می‌باشند و حمایت از آدم‌کشی و اطفال‌کشی رژیم صهیونیستی، ماهیت واقعی آمریکا را آشکار ساخت. این حوادث نشان داد که شیطان خطاب کردن دولتمردان آمریکا، حرفی خلاف و گزاف نیست و دقیقا منطبق بر ذات خبیث این رژیم استکباری و استعمارگر است.
با این وصف بار دیگر ماهیت و ذات پلید و استکباری شیطان‌بزرگ برای همگان نمایان شد تا کسانی که ذره‌ای در جریان جنگ روانی اخیر اذناب دشمن و مرعوبان داخلی آن، به پلیدی دولتمردان آمریکایی شک کرده بودند، باور نمایند که شیطان توبه‌ناپذیر است و اگر گاهی لبخندی به ما می‌زند، خنجری را در پشت مخفی کرده تا با استفاده از غفلت ما بر قلب ما بنشاند. نباید از مشت آهنینی که با دستکش مخملی به سمت ما دراز شده، غافل شویم. توجه به ذات شیطانی دولت آمریکا باید مدنظر مردم و مسئولین کشورمان قرار داشته باشد. این توجه به طور خاص باید توسط گروه مذاکره‌کننده کشورمان در موضوع هسته‌ای مدنظر باشد و بدانیم برخی اظهارات به ظاهر دوستانه دشمن در حین مذاکره نه از سر دلسوزی، انسان‌دوستی و ایران‌دوستی، بلکه برای فریب طرف ایرانی و سوءاستفاده از غفلت ما می‌باشد. تلاش دشمن برای اینکه با این حربه در مذاکرات از ما امتیاز بگیرد به این واسطه است که می‌داند در فضای واقعیت، نه توان ادامه و تشدید تحریم‌ها را دارد و نه امکان استفاده از توان نظامی را که حتی در صورت تشدید تحریم، طرف بازنده آمریکا و غرب است که بازار بزرگ ایران را از دست می‌دهد و به تشدید مشکلات اقتصادی خود می‌افزاید و در عرصه نظامی نیز، آمریکا در تمام اقدامات چند ساله خود ناکام بوده و رژیم صهیونیستی که خود را یکی از پنج قدرت برتر نظامی جهان می‌داند در مقابله با مقاومت فلسطین که دست پرورده ایران اسلامی است،  عاجز است و با این وصف قطعا جرئت، جسارت و حماقت درگیر کردن خود در نبرد نظامی با ایران را نخواهد داشت.

  • ali akbari
این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 14 تیرماه 1393 منتشر شده است .
استعمار فرانو نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی از طریق فن‌آوری‌های نوین ارتباطی است که به مدد آن یک کشور تصورات، باورها، ارزش‌ها، معلومات و هنجارهای رفتاری و نیز روش‌های زندگی خود را بر کشورهای دیگر تحمیل می‌کند. نظام سلطه با استفاده از ابزارها و امکانات خود (اعم از منابع انسانی، مالی، تجهیزاتی و...) تلاش می‌کند جهان را به سمت جهانی مبتنی بر اومانیسم و لیبرالیسم پیش برده و ملل جهان را به گونه‌ای تحت تأثیر قرار دهد که خواهان زندگی به سبک آمریکایی و غربی باشند و در این مسیر هر حرکت مخالفی را با عناوینی چون ارتجاع، سنت، عقب‌ماندگی و... منکوب و حذف نماید. نظام سلطه در جهت پیشبرد این هدف از دو مسئله بیشترین استفاده را می‌برد.
اشراف اطلاعاتی: هر اقدام عملیاتی مستلزم داشتن اطلاعات لازم است و بالاترین سطح اطلاعات، تعبیر به اشراف اطلاعاتی می‌گردد. معمولاً شکست‌های نظام سلطه در جایی اتفاق افتاده است که نتوانسته اطلاعات مورد نیاز را کسب نماید. اتفاقاً یکی از دلایل تلاش آمریکا برای بازگشایی سفارت در ایران که ناکامی در آن باعث روی‌آوردن به سفارت مجازی شده است، محرومیت از جاسوسی است و همین خلأ اطلاعاتی یکی از علل عمده شکست‌های آمریکا در ایران بوده است و بر همین اساس حمایت برخی از داخلی‌ها از بازگشایی سفارت شیطان را باید با دیده تردید نگریست. اصرار آمریکا به بازرسی از اماکن نظامی ایران در قالب مذاکرات هسته‌ای نیز در همین خصوص قابل تأویل است و در واقع تلاشی برای برطرف ساختن خلأ اطلاعاتی برای اقدامات مقتضی در زمان درگیری و بحران می‌باشد. فعالیت جاسوسی آمریکا حتی هم‌پیمانان غربی را نیز شامل می‌شود و اخبار مربوط به شنود مکالمات صدر اعظم آلمان تنها یک نمونه است. اگر در ایران سال 1358 سفارت آمریکا به عنوان لانه جاسوسی تسخیر گردید اکنون در تمام دنیا سفارت شیطان بزرگ به عنوان لانه جاسوسی شناخته می‌شود.
تسلط رسانه‌ای: در استعمار فرانو مردم باید آن چیزی را ببینند و بخوانند که نظام سلطه می‌خواهد. مردم باید آن گونه فکر کنند که نظام سلطه می‌خواهد و آن گونه بخواهند که نظام سلطه تعریف کرده است و هر صدای مخالفی باید به شدت و حدت سرکوب گردد. این امر مستلزم تسلط نظام سلطه بر شبکه‌های اطلاع‌رسانی و خبری جهانی است. مسئله‌ای که مقام معظم رهبری از آن تعبیر به ناتوی فرهنگی نمودند. شبکه‌ای از رسانه‌های خبری، فیلم‌سازی، اینترنتی و... که وظیفه دارند هرگونه مقاومت در برابر فرهنگ لیبرال و اومانیستی غرب را به شکست بکشانند.
بسیاری از شبکه‌های بزرگ خبری و اطلاع‌رسانی جهان در کنترل نظام سلطه هستند. بر همین اساس است که نظام سلطه برخلاف فریاد شعار آزادی بیان که مطرح می‌سازد به سانسور شبکه‌هایی چون پرس تی‌وی و العالم و... می‌پردازد و علی‌رغم دفاعی که برخی داخلی‌ها از تعداد لایک‌های فیس‌بوک و فیلم‌های یوتیوب مطرح می‌کنند، شاهد حذف صفحات و فیلم‌های مخالفین نظام سلطه از جمله حزب‌الله لبنان در این سایت‌ها و شبکه‌های مجازی هستیم تا مشخص شود این فضا برای مخالفین نظام سلطه چندان نیز آزاد و مهیا نیست.
البته در صورتی که این تلاش‌ها و اقدامات نظام سلطه پاسخگو نبود و مردم کشورها اراده و استقلال خود را حفظ نموده و مغلوب نشدند، ابزار سخت در دستور کار قرار می‌گیرد. تحریم اقتصادی، خرابکاری و در آخرین نمونه می‌توان جنگ نیابتی را مطرح ساخت. عناصری مرعوب نظام سلطه از داخل کشور و یا مزدورانی از خارج کشور که برای تحقق منویات نظام سلطه دست به سلاح یا خشونت زده و مخالفان نظام سلطه را آماج حملات خود قرار می‌دهند. مزدورانی که در جنگ نرم دشمن مغلوب شده و با تغییر هویت و شست و شوی فکری و مغزی به عنوان سرباز استعمار ایفای نقش می‌نمایند. این نمونه را می‌توان در فتنه 88، سوریه، اوکراین و عراق مشاهده کرد. شکست خوردگان در صحنه انتخابات، سعی در زورآزمایی خیابانی می‌نمایند و غرب لیبرال که دموکراسی و احترام به رأی اکثریت را فریاد می‌زند، از اقلیت خشونت‌طلبی حمایت می‌نماید که حامی غرب و آرمان‌های آن است. رفتارهایی چون ترور، خشونت غیرقابل باور و... این اقلیت مورد تأیید قرار می‌گیرد و در مقابل، رأی اکثریت و خواست عمومی مردم تنها به این دلیل که مطابق خواست و مطلوب غرب نبوده و منافع آن را تأمین نمی‌کند، نادیده انگاشته می‌شود.
چنانچه این اقلیت خشونت‌طلب موفق به حذف اکثریت گردید، خواست نظام سلطه محقق شده و اگر مشخص شد این مزدوران، توانایی حذف اکثریت را ندارند، نظام سلطه با حضور به اصطلاح قهرمانانه در صحنه و با ادعای کمک به کشور درگیر، سعی در موجه و مطلوب جلوه دادن خود در نزد افکار عمومی آن کشور خواهد نمود و اجازه خواهند یافت به حضور نظامی یا مستشاری خود مشروعیت بخشند و در هر دو صورت با توجه به تخریب زیرساخت‌های اقتصادی و... کشور درگیر در بحران، کارتل‌های اقتصادی غرب سعی در اخذ سهم خود در بازسازی این تخریب‌ها یا حضور در بازار خالی شده از رقبا خواهند نمود. البته در این نمونه از جنگ‌ها برخلاف آنچه در افغانستان و جنگ خلیج فارس رخ داد، نیروهای نظامی غربی و آمریکایی تلفاتی نخواهند داشت و به همین دلیل، برخلاف جنگ ویتنام که بنا به قولی توسط مادران سربازان آمریکایی خاتمه یافت، این بار در کشورهای غربی، دلیلی برای مخالفت با این نمونه جنگ‌ها وجود نخواهد داشت. با این توصیف، در ظاهر این بازی در هر صورت با برد نظام سلطه مواجه خواهد شد.
البته این راهبرد نیز مشابه دیگر اقدامات و راهبردهای نظام سلطه در سال‌های اخیر با شکست مواجه شده و نه تنها نتوانسته خواست اردوگاه شیطان را محقق سازد بلکه باعث بیدار شدن ملت‌ها و آگاهی ایشان از دروغ بودن شعارهای مردم فریب غرب گشته است. یکی از علل عمده شکست این راهبرد نظام سلطه، جمهوری اسلامی ایران بوده است. مقاومت جمهوری اسلامی ایران در مقابل راهبردهای مختلف نظام سلطه و پیشرفت ایران اسلامی در عرصه‌های مختلف و پشتیبانی از ملتهای مظلوم و آگاهی بخشیدن به نخبگان سیاسی و فرهنگی بخشی از دلایل شکست نظام سلطه بوده است. ایران اسلامی با شعار مردمسالاری دینی که تجلی توجه به خواست واقعی ملت است، چون ستاره‌ای در آسمان می‌درخشد و همگان را خیره ساخته است. اکنون حنای شعار دموکراسی‌طلبی که زمانی یکی از برگ‌های برنده نظام سلطه بود، رنگی ندارد و نشانه‌های بیداری ملت‌ها مطابق آنچه حضرت آقا فرمودند در حال آشکار شدن است. ملت‌ها برای به دست آوردن استقلال و شرافت خود حاضر به پرداخت هزینه هستند و کسانی که سنگ غرب و نظام سلطه را به سینه می‌زنند، جایگاهی در نزد این چنین ملت‌هایی نخواهند داشت.
  • ali akbari

این مطلب  با تغییراتی تحت عنوان " این شیر فقط عربده می کشد " به عنوان سرمقاله  روزنامه کیهان  8 تیرماه 1393 منتشر شده است .

چند سالی است که روسای جمهور و دیگر سیاستمداران رژیم «ایالات متحده آمریکا»- که ظاهرا با توجه به اخبار منتشره در خصوص حرکت استقلال طلبانه برخی از این ایالات تا چند سال دیگر نقشه آن تغییر خواهد کرد و احتمالا نامی غیر از ایالات متحده را بر خود خواهد نهاد- مرتب بر این عبارت تاکید می کنند که: «همه گزینه ها روی میز است.» عبارتی که اکنون به یک فکاهی تبدیل شده و بیشتر ابزار خنده ایرانیان را فراهم می کند تا این که باعث رعب و وحشت شود. عبارتی که با هر بار تکرار آن، این کلام حضرت روح الله در نظرها و یادها زنده می شود که: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.» اگر زمانی طرف آمریکایی با تکبر و تفاخر و غره بر توانایی خود این سخن را بلوف سیاسی معرفی می کرد، اینک اما این سخنی نیست که فقط از اردوگاه مخالفان آمریکا شنیده شود؛ بلکه بیش از آن، این اظهار عجز و ناتوانی در سخن دولتمردان این دولت به اصطلاح ابرقدرت! نیز به گوش می رسد.

اوباما ضمن اظهار ناتوانی در متوقف ساختن پیشرفت هسته ای ایران اظهار داشته است: «اگر گزینه ای وجود داشت که این امکان را به وجود بیاوریم که تک تک پیچ و مهره های برنامه هسته ای آنها را حذف کنیم و احتمال داشتن برنامه هسته ای ایران را کلا از بین ببریم تا در نتیجه قابلیت های نظامی آن را هم نداشته باشند، آن را انتخاب می کردم.» و شما این عبارت را این گونه بخوانید که: در مقابل پیشرفت های هسته ای ایران، هیچ غلطی نمی توانم بکنم.

اوباما در خصوص بحران سوریه با اشاره به اخبار منتشره درباره استفاده دولت این کشور از سلاح های شیمیایی، اظهار داشته بود که: «سوریه خطوط قرمز را درنوردیده و آمریکا چاره ای جز استفاده از زور و نیروی نظامی برای مقابله با دولت بشار اسد ندارد.» و از تعیین ساعت شروع حمله نیز مطالبی را بر زبان راند. البته همین ایشان بعد از تشری که از جانب متحدان سوریه و به طور خاص ایران دریافت کرد، چاره را در این دید که نطق قبلی خود را فراموش کرده و بر استفاده از ابزار سیاسی برای حل بحران سوریه تاکید ورزد. و البته یک خبر موثق که از سوی برخی رسانه های آمریکایی فاش شده است حکایت از آن دارد که اوباما برای خروج محترمانه از بن بستی که خود با تهدیدهای توخالی درباره حمله نظامی به سوریه پدید آورده بود، دست به دامان پوتین، رئیس جمهور روسیه شده بود تا با پیش کشیدن طرح انهدام سلاح های شیمیایی سوریه به غائله خاتمه دهد. به عبارت دیگر باز هم غلط بی جایی کرده و به غلط کردن افتاده بود.

«جان کری» وزیر خارجه آمریکا به توان محدود آمریکا برای پیشبرد مذاکرات سازش بین فلسطینیان و رژیم صهیونیستی اذعان کرد و گفت اگر طرفین نخواهند، امکان دستیابی به توافق وجود ندارد. وی با بیان اینکه طرفین گام هایی برداشته اند که مفید نبوده، گفت: «اگر طرفین خودشان نخواهند گام های سازنده رو به جلو بردارند، توان ایالات متحده برای نقش آفرینی محدود خواهد بود.» و البته این ناتوانی آمریکا و نظام سلطه در قبولاندن این رژیم جعلی به عنوان عضوی از جامعه جهانی و به نابودی کشاندن مقاومت در مقابل رژیم کودک کش صهیونیستی، قدمتی به تاریخ تاسیس این دولت جعلی دارد.

برخی از سناتورهای آمریکایی در بحران اوکراین در صف مخالفان دولت قانونی این کشور حضور پیدا کرده و بر لزوم توجه به خواسته های مخالفان- مزدوران و مرعوبان غرب- تاکید می ورزیدند و زمانی که این کودتاگران موفق به خارج کردن دولتمردان اوکراین شدند، آمریکا احساس پیروزی و غلبه بر روسیه نمود و تصور نمود که توانسته بخشی از انتقام شکست در سوریه را در زمین اوکراین از روسیه بگیرد اما اقدامات روسیه و استقلال طلبان اوکراین، خیلی زود آمریکا را از این توهم خارج کرد تا بفهمد زمان انجام انقلاب های رنگین و... خاتمه یافته است و آمریکا در این تاکتیک نیز شکست خورده است تا آنجا که الحاق کریمه به روسیه یکی از نتایج آن بود. یعنی باز هم آمریکا نتوانسته بود هیچ غلطی بکند.

موارد فراوان دیگری نیز برای این ناتوانی آمریکا می توان برشمرد. در این سال ها عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان، کشورهای آمریکای لاتین و... شاهد شکست آمریکا در راهبردها و نیل به اهداف بوده و اکنون این سخن که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، تبدیل به یک باور جهانی شده و به قول رهبر معظم انقلاب، خاورمیانه به ویترین شکست های آمریکا تبدیل شده است.

همین جا اشاره به نکته ای که دو سال قبل در هفته نامه آمریکایی ویکلی استاندارد آمده بود، خالی از لطف نیست.

ویکلی استاندارد در مقاله ای به چند نمونه از شکست های آمریکا در مقابل ایران پرداخته و نتیجه گرفته بود؛ روسای جمهور آمریکا از کارتر تا اوباما در این نکته با [امام] خمینی اشتراک نظر دارند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

البته در این معرکه هنوز هستند کسانی که کدخدایی آمریکا را فریاد زده و با بزک کردن دشمن، قصد دارند این شیطان را قدرتی شکست ناپذیر و یا دایه ای مهربان تر از مادر معرفی نمایند. در فضای ناتوی فرهنگی و رسانه ای که نظام سلطه به راه انداخته و برای تسخیر اراده ها تلاش دارد، نباید میدان بازی را در اختیار پایگاه های رسانه ای دشمن قرار داد. باید به صورت هوشمندانه به معرفی این شیر بی یال و دم و اشکم پرداخت. اگر به تعبیر حضرت امام، آمریکای آن زمان چون شیری بود که وقتی نعره می زد، چیزی هم از عقب او خارج می شد، اکنون اما آن شیر پیر فرتوت و در حال احتضار، مرده است و نظام سلطه با پوشاندن لباس شیر بر یک دلقک، قصد دارد این باور را که هنوز شیری هست و باید از او اطاعت کرد، در اذهان دیگران زنده نگه دارد. باید گفت لباسی که بر تن این دلقک پوشانده شده، حتی در ظاهر نیز نما و جلوه شیر را ندارد.

تازه ترین حرکت آمریکا در منطقه که به گفته دیروز رهبر معظم انقلاب در جمع خانواده های شهدای 7 تیر و سایر شهدای تهران، با هدف رها شدن از دغدغه بیداری و نهضت دنیای اسلام طراحی شده است، بهره گیری از تروریست های اجاره ای و عملیات تروریستی وحشیانه آنان علیه کشورهای عضو جبهه مقاومت است. حرکتی که در سوریه با شکست روبرو شد و این روزها به عراق نقل مکان کرده است.

این حرکت آمریکا که با شرکت آشکار رژیم صهیونیستی، برخی کشورهای اروپایی و چند کشور عربی منطقه مخصوصاً عربستان دنبال می شود نیز، در متن خود از ضعف و استیصال همان شیر بی یال و دم در مقابله با بیداری اسلامی حکایت دارد.

بوش پسر را به خاطر آورید که بعد از ماجرای 11 سپتامبر 2001 با چه غرور و نخوتی انگشت اتهام را به سوی کشورهای اسلامی دراز کرده و عربده می کشید که جنگ های صلیبی آماده تکرار است؟! در پی آن عربده های مستانه بود که به افغانستان و عراق حمله کرد و هنگامی که از این حملات نظامی طرفی نبست و نتیجه معکوس گرفت، به سراغ حزب الله لبنان رفت و جنگ 33 روزه را تدارک دید ولی شکست سخت رژیم صهیونیستی که با حمایت کامل و آشکار آمریکا به صحنه آمده بود، تجربه تلخ دیگری را به کارنامه شیطان بزرگ اضافه کرد و پس از آن جنگ های 22 روزه و 8 روزه نیز به این فهرست افزوده شد.

بعد از این شکست های پی در پی بود که آمریکا به فاز «جنگ نیابتی» وارد شد و مسئولیت مستقیم جنگ را به کشورهای همپیمان خود در منطقه واگذار کرد و خود در پشت صحنه به حمایت گسترده و همه جانبه پرداخت. جنگ افروزی در سوریه را می توان اولین نمونه مثال زدنی از جنگ نیابتی تلقی کرد که در آن کشورهای عربستان، قطر و ترکیه به نیابت از آمریکا وارد جنگ شده و پشتیبانی آشکار تروریست های اجاره ای را برعهده گرفته بودند. نتیجه بحران آفرینی در سوریه که با پیروزی دولت این کشور همراه بود، نشان داد که آمریکا در جنگ نیابتی هم نمی تواند هیچ غلطی بکند.

امروزه حوادث عراق را می توان و باید مرحله دیگری از جنگ نیابتی مورد اشاره تلقی کرد که با ترفند نخ نما شده جنگ شیعه و سنی به صحنه آمده است، ولی هوشیاری علمای شیعه و سنی و همبستگی آنان در مقابله با تروریست های داعش اولین نشانه های شکست این توطئه را نوید می دهد. تروریست های اجاره ای داعش با حملات وحشیانه خود به مردمان سنی و شیعه مذهب کمترین تردیدی باقی نگذاشتند که به قول رهبر معظم انقلاب در دیدار دیروز خانواده های شهدا با ایشان «آنها به دروغ حوادث عراق را جنگ شیعه و سنی می نامند. اما، این جنگ، جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم، جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملت ها و جنگ انسانیت با بربریت و وحشیگری است.

دور نیست آن روز که معلوم شود آمریکا در توطئه اخیر علیه ملت مظلوم عراق نیز نتوانسته است هیچ غلطی بکند.»

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 30 فروردین 1393 در خبرگزاری مشرق منتشر شده است

اوباما با تایید رای نمایندگان کنگره آمریکا، ورود آقای ابوطالبی سفیر کشورمان در سازمان ملل  به این کشور را ممنوع اعلام کرد. فارغ از حواشی این اقدام و تدابیری که دولت تدبیر و امید برای این موضوع خواهد اندیشید ، شایسته است قدری به گذشته برگشته و نگاهی دوباره به دعوای برخی آقایان در دو قطبی کردن جامعه آمریکا بیندازیم .

 در جریان توافق نامه ژنو، برخی از سیاستمداران و مسئولین دولتی با نسبت دادن برخی القاب و الفاظ به منتقدین داخلی این توافق نامه، آنها را همراه با صهیونیست‌های غاصب معرفی می کردند. این متفکرین باسواد و زبان انگلیسی‌دان، جامعه امریکا را نیز همین طور دو دسته می کردند. یک طیف ، مودب و باهوش و طرفدار گفتگو و طیف دیگر تندرو و جنگ طلب؛ این تحلیل گران! استدلال می کردند آقای اوباما تعهد کرده است که اجازه صدور قطعنامه تشدید تحریمها علیه ایران را ندهد و اگر مجلس سنا و کنگره امریکا نیز این تحریمها را تصویب نمایند، این مصوبه توسط اوباما ، وتو خواهد شد  و ما به  وعده ای که اوباما داده ، اطمینان داریم .

اکنون اما مشخص است که بین اوباما و نمایندگان آمریکا، هیچ  اختلافی وجود ندارد واگر هم در مقابل چشم ظاهربین برخی آقایان، جنگ زرگری راه می اندازند، در هنگام اقدام و عمل، هماهنگی کاملی بین اجزا مختلف این نظام شیطانی وجود دارد.

باید به این آقایان گفت که شاهد از غیب رسید. اکنون چه پاسخی در خصوص دیدگاه و تحلیل دیروز خود دارید؟ آیا نباید این سوال پیش بیاید که چرا این سناریو و جنگ زرگری  توسط دشمن پیاده شد؟ دشمنی که خود اظهار می دارد که توان و امکان تشدید تحریم ها را نداشت و اگر برای تشدید این تحریمها اقدام می کرد ، این تحریمها از سوی دیگران اعمال نمی شد و دیوار تحریم فرومی ریخت چرا باید از فرصتی که متاسفانه برخی برای او فراهم کردند ، استفاده نکند؟ آیا نباید پرسید که توافق نامه ژنو، چه دستاوردی برای دشمن داشته است که مساله تشدید تحریم‌ها توسط دشمن به فراموشی سپرده شده است؟ آیا هنوز هم به وعده شیطان، اعتماد و اطمینان دارید؟

فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار ( سوره حشر آیه 2)

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 18 اسفند 1392 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

مناقشه آمریکا و غرب با روسیه به روزهای بحرانی خود رسیده است . پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد و جهان دو قطبی، اکنون بار دیگر شاهد صف آرایی بلوک شرق و غرب با یکدیگر هستیم. پس از سال 1991 میلادی تاکنون همواره غرب تلاش کرده با یارگیری از کشورهایی که زمانی تحت سیطره کمونیسم بودند خود را به مرزهای روسیه نزدیک نماید و روسیه هر چقدر قویتر شده است، مخالفت با این موضوع را شدت بخشیده است . روسیه هنوز خود را یک امپراطوری و ابرقدرت می داند که برای افزایش قدرت خود باید سرسختانه بر موضع خود پایداری نماید. استقرار موشکهای ناتو در نزدیک مرزهای روسیه و تهدید روسیه به عکس العمل نظامی از مواردی بود که قبل از بحران اوکراین این تقابل را به وضوح عیان می ساخت.

عدم همراهی روسیه در موضوع هسته ای ایران و نیز بحران سوریه با آمریکا  که باعث شکست آمریکا در این دو مساله گردید نشان داد که روسیه از وضعیت آشفته بعد از فروپاشی شوروی رهایی یافته و اکنون با راهبردی جدید ، تلاش دارد هژمون خود را افزایش و تثبیت نماید. آمریکا که تهدید به استفاده از قدرت نظامی در سوریه نموده بود  و حتی برای این حمله مهلت و بازه زمانی معین کرده بود ، در تقابل با اتحاد ایران و روسیه مجبور شد از این تصمیم عقب نشینی نماید.در موضوع ایران نیز آمریکا نتوانسته است روسیه را با خود همراه سازد و این کشور همواره مخالفت خود با استفاده از زبان تهدید و یا تحریم را اعلام ، و دیپلماسی را تنها راه حل این مساله عنوان نموده است .

با توجه به این مسایل آمریکا تلاش نمود که  این بار خود را به مرزهای روسیه رسانده و قدرت خود را به رخ حریف بکشاند به نوعی تلافی شکست در راهبرد خود در سوریه و ایران را در زمین اوکراین از روسیه بگیرد. کودتا علیه حکومت قانونی اوکراین با رنگ و لعاب مردمی و استقرار دولتی غربزده و دست نشانده در اوکراین  می توانست این اهرم فشار را در اختیار آمریکا قرار دهد که روسیه را مجبور به همراهی خود سازد .

لیکن به نظر می رسد این راهبرد ، نه تنها باعث عقب نشینی روسیه نشد، بلکه آمریکا و غرب را درگیر بحرانی همانند نبرد استالینگراد برای هیتلر نموده است .

در هنگامه جنگ جهانی دوم ،  هیتلر سرمست از قدرت خود علاوه بر جبهه نبرد در اروپا، تلاش کرد دامنه استیلای خود را افزایش داده و برهمین راهبرد  به شوروی حمله  کرد. در این حمله علاوه بر تجهیزات و امکانات سخت افزاری ، بیش از سیصد هزار جنگجوی تحت رهبری آلمان نازی به کار گرفته شد اما نه تنها پیروزی نصیب هیتلر نشد بلکه سرمای روسیه و اتمام مهمات آلمانیها باعث شکستی تاریخی برای آلمان گردید و این شکست مقدمه ای برای شکستهای دیگر هیتلر گردید به گونه ای که صاحب نظران یکی از علل اصلی شکست هیتلر و آلمان در جنگ جهانی دوم را اشتباه راهبردی او در گسترش جنگ و حمله به شوروی بیان می دارند.

اکنون نیز همین مشابهت باعث می گردد که این تحلیل خود را به عنوان یکی از آینده های محتمل در خصوص تقابل روسیه و آمریکا در اوکراین  معرفی نماید.

آمریکا که نیروهای نظامی و تلاش دیپلماتیک خود را در حوزه های عراق ، افغانستان، پاکستان، ایران ، لبنان، سوریه و... گسترش داده بود اکنون در صحنه ای جدید با نیروی قدرتمند رودرو شده است .  عقب نشینی آمریکا در موضوع اوکراین  باعث از دست رفتن هیمنه او و مقاومت باعث از دست رفتن توان او خواهد شد که در هر دو صورت باید شکست را پذیرا باشد.اکنون آمریکا به عنوان مقروض ترین کشور جهان با مشکلات اقتصادی فراوانی مواجه است که نه تنها توان مخفی سازی آن را ندارد بلکه در داخل این کشور نیز اختلاف در این خصوص ، باعث شد که این کشور بیش از دو هفته تعطیل شود.اروپا نیز درگیر بحران اقتصادی  بی سابقه ای است به گونه ای که برخی از کشورهای این اتحادیه عملا  ورشکسته هستند و هر روز در بسیاری از این کشورها شاهد اعتصاب بخشهای مختلف در اعتراض به این مساله هستیم. از سوی دیگر اروپا وابستگی شدید به منابع فسیلی روسیه دارد و اقدام روسیه در قطع گاز صادراتی خود به کشورهای اروپایی  می تواند اروپا را با بحران مواجه سازد هرچند که در جنگ تبلیعاتی ،اروپائیان اعلام کرده اند ذخایر انرژی برای مواجهه با ابن بحران را در اختیار دارند و قطع گاز روسیه تاثیری بر آنها ندارد لیکن تجربه قبلی اروپا در زمانی که روسیه اقدام به قطع گاز صادراتی خود نمود، به وضوح بطلان این ادعای اروپائیان را برملا می سازد.

از سوی دیگر به نظر می رسد تحریم روسیه بیش از آن که بر این کشور تاثیرگذار باشد باعث «خود تحریمی» اروپا و آمریکا خواهد شد. اکنون اروپا برای برداشته شدن تحریم ایران لحظه شماری می نماید تا با برداشته شدن این تحریمها و برقرای روابط تجاری با ایران بتواند بخشی از مشکلات اقتصادی خود را مرتفع سازد و مشخص نیست این اتحادیه چگونه خواهد توانست با از دست رفتن فرصتهای شغلی به واسطه تحریم روسیه  که تعامل گسترده تری از ایران با اروپا دارد خود را  از این مهلکه و بحران اقتصادی که درگیر آن است خلاصی بخشد  و بدون شک هرچقدر زمان درگیری و تقابل این دو در بحران اوکراین به طول بیانجامد ، این اروپا و آمریکا است که با از دست رفتن توان مقاومت و قدرت خود مواجه خواهد شد و پیروزی را تقدیم روسیه خواهد کرد . به نظر می رسد اگر سیاستمداران و استراتژیستهای غربی ، تحلیل درستی از قضایا داشته باشند به دنبال راه حلی خواهند بود که هر چه سریعتر خود را از باتلاق اوکراین بیرون کشند هرچند که بیرون رفتن از این باتلاق نیز چیزی جز حسرت و شکست برای آنها در پی نخواهد داشت اما به هر حال بیماری بهتر از مرگ است  و شکست بهتر از نابودی .

کشورهای مخالف سیطره و هژمون غرب و آمریکا نیز این امکان را دارند که با نزدیک شدن به یکدیگر و گسترش تعاملات اقتصادی ، سیاسی و... با یکدیگر ، جبهه ای منسجم و پایدار را ایجاد نمایند و در این جبهه به نظر می رسد سه کشور ایران، روسیه و چین ار قدرت و توان بالایی برخوردار باشند. .وزارت امور خارجه کشورمان باید این مساله را فرصتی مغتنم برای بهره برداری سیاسی در تقابل با آمریکا دانسته و ضمن تلاش برای استقرار حکومت مردمی ( و نه دست نشانده در اوکراین) نقشی فعال و غیر منفعلانه در این مساله بر عهده بگیرد.

  • ali akbari