پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آمریکا» ثبت شده است

این مطلب 2 اردیبهشت 1394 در خبرگزاری فارس منتشر گردید

پس از مذاکرات لوزان سوئیس، متنی که بالاخره مشخص نشد بیانیه است یا توافق و یا ... از سوی طرفین مذاکره قرائت شد. در خصوص این متن ایراداتی به تیم هسته‌ای کشورمان وارد شد مبنی بر اینکه برخلاف خط‌مشی ترسیم‌ شده از سوی نظام، به یک توافق دومرحله‌ای تن داده‌اند. در مقابل، عده‌ای این امر را یک پیروزی و دستاورد برای کشورمان معرفی و اقدام به صدور پیام تبریک به مسئولان عالی‌رتبه نظام و دولت و ملت کردند.
  بر پایه این متن و مطابق با نظر دولتمردان کشورمان، تمام تحریم‌ها بلافاصله بعد از توافق لغو خواهد شد و تمامی خطوط قرمز ایران نیز رعایت شده است، این در حالی است که طرف آمریکایی این موضوع را انکار کرده و اعلام می‌دارد ایران عقب‌نشینی قابل ملاحظه‌ای کرده و در مقابل، ساختار تحریم‌ها باقی خواهد ماند و تنها برخی از تحریم‌ها تعلیق می‌شوند و آن هم نه در روز توافق، بلکه بعد از یک دوره راستی آزمایی از اقدامات انجام شده توسط ایران.
  انتشار فکت شیت آمریکایی‌ها مورد اعتراض ایران قرار گرفته و دولتمردان کشورمان، طرف آمریکایی را به مصادره تفاهم به نفع خود و انتشار مطالب کذب متهم کرده و اظهار می‌دارند قرائت صحیح آن چیزی است که ایران اعلام می‌کند.
 با توجه به اعتماد ملت به دولت محترم و بدون توجه به آنچه رخ‌ داده باید اشاره کرد که یکی از خطوط قرمز و شروط اصلی ایران برای امضا توافقنامه نهایی، لغو همزمان تمام تحریم‌های غیرقانونی وضع‌ شده علیه کشورمان است و طرف آمریکایی که به‌ اصطلاح شاخص‌ترین عنصری است که این تحریم‌ها را وضع کرده، صراحتاً اعلام می‌دارد که به‌ هیچ‌ عنوان لغو تحریم‌ها را نخواهد پذیرفت و تنها با تخفیف تحریمی آن هم به‌ صورت مشروط موافق است. بر همین اساس از هم‌اکنون می‌توان نتیجه گرفت که

  • ali akbari

این مطلب به عنوان سرمقاله روزنامه کیهان 18 اسفند 1393 منتشر گردید.

 یکی از اقدامات در بازی شطرنج، یادداشت‌برداری و ثبت حرکات است. یک شطرنج‌باز حرفه‌ای، هر حرکت خود و حریف را ثبت می‌کند. این اقدام دلایل متعددی دارد که از آن جمله می‌توان به دو مورد اشاره کرد:
بعد از بازی، با دقت در حرکات انجام شده، اشتباه خود یا حریف را مشخص و برای بازی‌های بعدی از این نکات استفاده کند.
از آنجا که دبه کردن و جر زنی، یک ضلع اساسی هر بازی است مخصوصاً اگر حریف سابقه این کار را داشته باشد. چنانچه به هر دلیل، حریف، بازی را به هم زد و به اصطلاح میز را واژگون کرد، داوران منصف بتوانند مشخص کنند که مسیر و روند حرکات چگونه بوده و صفحه را بازسازی و بازنده را مشخص نمایند.
اگر مذاکرات هسته‌ای کشورمان در دوره جدید را به یک بازی شطرنج تعبیر نماییم، یکی از مهم‌ترین وظایف دیپلمات‌ها و نخبگان کشور، ثبت دقیق حرکات خودی و حریف است تا بعد از هر مرحله، این حرکات مورد بازنگری قرار گیرد تا حرکات و اقدامات نابجا، راهبردهای خیالی و واهی و... مشخص و از تکرار آن پرهیز شود و در عین حال تلاش حریف نیز مورد رصد قرار گیرد. نکته قابل تأمل دیگر این است که اگر حریف به هر دلیل، سعی در برهم زدن بازی را داشت، اجازه شلوغ کردن و مظلوم‌نمایی و متهم کردن ایران به این اقدام را از حریف سلب نموده و با روشنگری و شمارش گام‌ها و حرکات طی شده توسط طرفین، مشخص کنیم که چه کسی و به چه علت، میز را بر هم زده است.

  • ali akbari

این مطلب 20 دی ماه 1393  با عنوان " حادثه 11 سپتامبر ، این بار در فرانسه "در خبرگزاری فارس منتشر گردید.
مدل و الگوی حمله تروریستی در فرانسه و برج‌های دوقلوی نیویورک تفاوتی با یکدیگر ندارد و تنها زمان و مکان تغییر کرده است. بدون هشدار قبلی و درحالی‌که شهر در آرامش است به ناگهان خبری منتشر می‌شود که در قلب فرانسه یک حادثه تروریستی رخ داده است و تمام شبکه‌های بین‌المللی صحنه خشونت‌بار شلیک و زدن تیر خلاص به یک پلیس را نمایش می‌دهند و اعلام می‌شود چند نفر در این حمله به قتل رسیده‌اند. درحالی‌که هنوز جامعه مخاطبین در شوک این حمله به سر می‌برند اخبار منتشره از حمله به یک پلیس زن و نیز گروگان‌گیری در نقطه‌ای دیگر از شهر سخن می‌رانند. نیروهای امنیتی و ارتش در شهرها مستقرشده و مدارس، مغازه‌ها و... تعطیل‌شده‌اند. جاده‌های شهر محل تردد تانک و زره‌پوش‌های نظامی شده است و تمام این‌ها حکایت از یک برنامه گسترده اطلاعاتی و امنیتی دارد. در حادثه نیویورک نیز مشابه همین اخبار از رسانه‌ها منتشر گردید. حمله به برج‌های دوقلو و همزمان انتشار اخباری از ربایش هواپیماهای دیگر و اصابت آن‌ها به اماکن و ساختمان‌هایی در نقاط مختلف آمریکا و در خصوص عاملین این اقدام تروریستی، این بار نیز انگشت اشاره به سمت مسلمانان است و به طور اتفاقی مشابه حادثه یازده سپتامبر، البته این بار به جای کشف پاسپورت یکی از مهاجمین که در سقوط هواپیما و آوارشدن برج‌ها، معجزه‌وار سالم مانده بود، تروریست‌هایی که علی‌رغم خشونت و سرعت عمل در اقدام و فرار از معرکه، ظاهراً کمی اختلال حواس داشته‌اند! کارت شناسایی خود را در ماشین جاگذاشته بودند تا پلیس بدون دردسر آن‌ها را شناسایی کند. همزمان داعش نیز با صدور اطلاعیه و بیانیه از این اقدام تروریستی حمایت و آن را نقطه آغاز حملات به اصطلاح مجاهدان در اروپا می‌نامد.

سؤال مهم این است که هدف از اجرای این سناریو چیست؟ آیا فرانسه نیز قصد دارد مشابه آمریکا و به بهانه مقابله با تروریسم، جنگی جدید راه بیندازد؟ آیا غرب به شمارش معکوس برای نابودسازی داعش روی آورده است؟ آیا ائتلاف علیه داعش به حمله گسترده به سوریه و یا عراق به بهانه نابودی داعش اقدام خواهد کرد؟ مدل و الگوی بعدی که قرار است جایگزین داعش گردد، کدام است؟ و ده‌ها سؤال دیگر در این خصوص متصور است که افکار عمومی و نخبگان و تحلیل گران به دنبال یافتن پاسخ برای آن‌ها هستند.

آنچه مشخص است اینکه دونفری که به عنوان مظنونین اصلی این حادثه معرفی شده بودند اکنون به قتل رسیده و زبانی برای بازگو کردن حقایق ندارند و لاجرم افکار عمومی هرچه پلیس فرانسه بگوید باور خواهند کرد. پلیسی که در اوایل سال جدید میلادی به جای اینکه مطابق سنت سال‌های اخیر فرانسه بیش از پنجاه‌هزار نیرو برای مقابله با آتش زدن خودروها توسط جوانان معترض فرانسوی به خیابان‌ها اعزام نماید و سرانجام نیز توفیقی در این مأموریت و اقدام نداشته باشد، اکنون با همدردی و همراهی مردم با پلیس مواجه شده است و مردم را گوش به فرمان و مطیع محض خویش می‌یابد. این گوش‌به‌فرمانی را می‌توان از پنجره‌های بسته خانه‌های مردم که به درخواست پلیس باز نمی‌شوند به وضوح مشاهده نمود.

اولاند که حدود یک ماه پیش بر اساس نظرسنجی‌های معتبر در نازل‌ترین سطح از محبوبیت در بین فرانسویان (با محبوبیت حدود 13 درصد) مواجه بود و دولت خود را در آستانه فروپاشی می‌دید اکنون فرمانده و ناطق مطلق کشور شده و به ایراد نطق در خصوص مقابله با تروریسم می‌پردازد.

فارغ از اقداماتی که فرانسه و غرب به این بهانه در روزهای آتی انجام خواهند داد، این نکته قابل‌انکار نیست که امروز امنیت نقطه‌ای و منطقه‌ای نیست بلکه دارای سیالیت است. نمی‌توان در خانه همسایه آتش افروخت و در خانه خویش آسوده زیست. این آتشی است که همه جا را می‌سوزاند. اعزام جنگجویان به سوریه به بهانه سرنگونی حکومت قانونی بشار اسد با عناوین دروغین ایجاد دموکراسی و... اکنون دامن‌گیر غرب شده است و به زودی بیش از آنچه در فرانسه مشاهده گردید، در اروپا باید شاهد حوادثی از این قبیل بود مگر آن‌که دولتمردان اروپایی این تهدید را درک و برای مقابله با آن تمهیدات منطقی و مناسب را اتخاذ نمایند. تروریست خوب و بد وجود ندارد. حمایت از ارتش آزاد و یا مخالفان معتدل نظام سوریه و مخالفت با تروریست‌های افراطی داعشی تنها بازی با الفاظ است و در واقعیت هیچ تفاوتی بی داعش و این تروریست‌های به ظاهر معتدل وجود نداشته و نخواهد داشت.

  • ali akbari

این مطلب 17 دی ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید

مقام معظم رهبری با توجه اصرار دولتمردان، اجازه مذاکره با آمریکا در خصوص موضوع هسته‌ای را به دولت محترم صادر فرموده‌اند اما بی‌فایده بودن مذاکره با آمریکا و حتی ضرر داشتن این مذاکره، مطلبی است که مقام معظم رهبری نه به کنایه و تلویح، بلکه به صراحت بدان تصریح کرده‌اند «البته در زمینه‌ی ادامه‌ی مذاکرات هسته‌ای، منع نمی‌کنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال می‌شود اما این، یک تجربه‌ی ذی‌قیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی‌ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آن‌ها ندارد و بدون فایده است.»  (22/5/1393 ) معظم له در ادامه  فرموده بودند کدام عاقلی است که دنبال کار بی‌منفعت برود!؟ با این مقدمه، شایسته است دلایل اصرار دولت بر مذاکره را مورد مداقه قرار دهیم.

جناب آقای روحانی بر اساس راهبرد و استراتژی که مدنظر داشتند پیش از انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده بودند حل‌وفصل قضایا با کدخدا راحت‌تر از رایزنی با رعایا است. البته در این تعبیر نیز اشکال وارد است چرا که حتی سیاستمداران امروز آمریکا نیز بر افول این به اصطلاح ابرقدرت و اتمام دوران کدخدایی خویش واقفند؛ لیکن با  توجه به انتخاب  جناب آقای روحانی با رأی ملت به ریاست جمهوری ، برخی از جریانات و گروه‌ها رأی مردم را رأی به رابطه با آمریکا تعبیر کردند. تعبیری که هرچند سفسطه در آن موج می‌زد لیکن برای برخی به باور تبدیل گردید. قطعاً رأی مردم به آقای روحانی نه رأی به رابطه با آمریکا بلکه رأی به مجموعه شعارهای آقای روحانی و با توجه به شناخت قبلی از ایشان بود. مردی باسابقه مناسب، حاضر در بحران‌ها، دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی که احساس می‌شد می‌تواند برخی از مشکلات کشور را با روحیه و گروه کاری خود مرتفع سازد. بااین‌حال لاجرم یکی از شعارهای ایشان تعامل با کدخدا بود و با توجه به اصرار ایشان بر این امر، نظام نمی‌توانست به این موضوع بی‌تفاوت باشد. بر همین اساس با توجه به اصرار دولت و برخی دولتمردان، نظام اسلامی اجازه برقراری این تماس را البته با محدودیت‌های منطقی صادر نمود.

برای این مذاکرات چند شرط، لازم الرعایه اعلام گردید:

مذاکرات در سطح وزارت خارجه باشد.

مذاکرات تنها در خصوص موضوع هسته‌ای باشد.

ضمن واگذاری اختیارات لازم به مذاکره‌کنندگان، خطوط قرمز کشور در این مذاکرات مورد توجه قرار گیرد.

البته مقام معظم رهبری در همان آغاز بر ابتر بودن این مذاکرات به واسطه روحیه استکباری آمریکایی‌ها، تصریح فرمودند.

با این حال ممکن است برخی از افراد و دولتمردان به این باور نرسیده بودند که این مذاکره ثمری نخواهد داشت و کار خود را دارای منفعت عقلایی و اثرات مثبت برای ملت و نظام می‌دانستند و به همین دلیل روند مذاکرات را با جدیت و تلاش پیگیری می‌نمودند. این روحیه و تلاش، فارغ از نتایج آن، مورد تقدیر است لیکن در میدان و صحنه عمل، هر چه همت طرف ایرانی برای رسیدن به توافق بیشتر می‌شد، بداخلاقی، زیاده‌خواهی، توهین، جسارت و تهدید طرف مقابل افزون می‌گردید. با توجه به این موضوع، به نظر می‌رسید گروه مذاکره‌کننده کشورمان باید به این باور رسیده باشد که این مذاکرات ثمر و نتیجه‌ای نداشته است و در مذاکرات آذرماه با توجه به عدم توافق نهایی، به این مسئله خاتمه می‌داد اما ظاهراً دولتمردان محترم، همچنان امید دارند که بتوانند از این مذاکرات دستاوردی برای ارائه به مردم بیابند و به همین منظور تمدید مذاکرات را پذیرفته‌اند.

با پوزش از دولتمردان و با ذکر این نکته که در مثل مناقشه نیست، وضعیت کنونی همانند  فردی است که به امید برنده شدن در یک بخت آزمایی، آینده را به بخت و شانس گره زده و با خرج کردن دارایی خود و حتی قرض گرفتن از دیگران، همچنان به این بازی ادامه می‌دهد. قطعاً  نمی‌توان آینده روشنی برای این فرد تصور نمود. اگر این فرد به جای خوش‌باوری به این‌که ممکن است در این قرعه کشی شانس به وی روی آورد، بر اساس واقعیات، با رویکردی عاقلانه و مدبرانه و با توجه به میزان دارایی و استعداد و ظرفیت خود، به جای خرید بلیط بخت آزمایی ،  تلاشی اقتصادی را آغاز می‌کرد، به منافع واقعی، بیش از آنچه در توهم قرار بود به آن دست یابد، نایل می‌آمد.

دولت محترم در این مذاکرات به امید لغو تحریم، داشته‌های مادی و معنوی خود را هزینه کرده بدون آنکه دستاورد شایسته‌ای کسب کرده باشد و در تمدید مذاکرات نیز قرار نیست معجزه‌ای رخ دهد. دولت محترم باید جسارت اعلام بی‌نتیجه بودن مذاکره با شیطان را داشته باشد؛ به عبارت دیگر چنانچه به هر دلیل دولتمردان محترم این مذاکرات را راهی برای برطرف ساختن فشار از نظام و مردم تعبیر کرده و بر آن اصرار داشتند، اکنون با توجه به نتایج حاصله، بی‌فایده بودن این مذاکرات  و عدم  تغییر رویکرد شیطان بزرگ  مشخص شده و نباید اصراری بر ادامه مذاکرات از طرف دولت ایران وجود داشته باشد چرا که با توجه به وضعیت کنونی، در پایان این مذاکرات نیز چیزی عاید نخواهد شد و سرانجام باور به صداقت شیطان، جز پشیمانی و فریب نخواهد بود.

جناب آقای روحانی مطمئن باشند صراحت بازگویی این واقعیت به مردم نه تنها باعث کم شدن ارزش و اعتبار دولت نخواهد شد بلکه بر ارزش و احترام دولت خواهد افزود. مقام معظم رهبری فرموده‌اند: همراه با تشریح کارها و بیان نقاط قوت، به صراحت به مردم بگویید که این کارها را نتوانستیم انجام دهیم و مطمئن باشید مردم، کسی را برای کاری که تلاش کرده اما نتوانسته انجام دهد، مؤاخذه نمی‌کنند.(6/6/1390)

  • ali akbari

این مطلب 14 دی ماه 1393  در خبرگزاری فارس  منتشر گردید .

 قبل نوشت :شاید به نظر زمان مناسبی برای این تحلیل نبوده و مناسب بود که این تحلیل در زمان مذاکرات هسته ای نگاشته می شد لیکن معتقدم با توجه به گذشت مدتی از تمدید قرارداد و روشن شدن فضا و کاهش سطح التهاب و... اکنون راحت تر می توان در این خصوص نوشت و اتفاقا اکنون زمان مناسبی برای انتشار این مطلب است

مذاکرات ایران و شش کشور بار دیگر تمدید شد و سخن بر این است که هرچند این تمدید تا تیرماه ۱۳۹۴ می‌باشد لیکن «با توجه به نزدیکی دیدگاه‌ها! توافق نهایی بین ایران و ۵+۱ قبل از این تاریخ به امضا خواهد رسید.» سخنی که برخی دولتمردان کشورمان مطرح کرده و بر این امید دلخوش دارند و برخی مسئولین اقتصادی دولت، متناسب با این پیش‌فرض، از لزوم آمادگی بانک‌ها برای شرایط بعد از تحریم سخن می‌گویند. البته امید دادن و امیدواری به آینده روشن، امری لازم و بلکه ضروری است لیکن باید این امیدواری بر اساس واقعیات و مبتنی بر آینده‌های محتمل باشد که به نظر می‌رسد در این مورد، متأسفانه محقق نخواهد شد. این امر به معنای آینده تاریک و مبهم برای جمهوری اسلامی نیست؛ آینده از آن انقلاب است لیکن این آینده روشن جمهوری اسلامی ایران از مسیری غیر از مسیر مذاکرات محقق خواهد شد. برای تبیین دقیق‌تر این تحلیل باید اعلام داشت:

در مذاکره، هر کدام از طرف‌ها برای خود اهداف، راهبردها و طرق رسیدن به این راهبردها را طراحی و بر اساس آن بر سر میز مذاکره حاضر می‌شوند و سیاستمداران هر کشور تمامی تلاش و کوشش خود را برای رسیدن به مطلوب حداکثری به کار می‌برند و هر صورت عدم توانایی بر این امر، خطوط قرمزی را تعیین و بر سر این خطوط ایستادگی کرده و اجازه عقب‌نشینی از این خطوط را نخواهند داشت. اگر به مذاکرات ایران و ۵+۱ دقت کنیم برای هر دو طرف می‌توان این اهداف را تا حدودی معین و مشخص نمود لیکن اجازه دهید این بار به جای اینکه از منظر طرف ایرانی به مذاکرات بنگریم، نگاه طرف آمریکایی را مدنظر قرار دهیم.

 بهترین و مطلوب حداکثری برای آمریکا دست کشیدن ایران اسلامی از دستاوردهای هسته‌ای و تعطیلی تمام اقدامات در این بخش از فناوری است. این امری است که رییس‌جمهور امریکا صراحتاً بر آن اذعان و اعلام کرد که اگر می‌توانست [یعنی نمی‌تواند] تمام پیچ و مهره‌های تأسیسات هسته‌ای ایران را جمع می‌کرد؛ یعنی اتمام مذاکرات با توافقی که در آن ایران به جمع‌آوری و تعطیلی فعالیت‌های هسته‌ای خود متعهد و یا به یک فناوری کاریکاتوری و نمایشی بسنده بنماید. توافقی که در آن صورت آمریکا، نه بزرگ‌ترین پیروزی دهه اخیر بلکه برترین پیروزی دوران حیات خود را به دست خواهد آورد و آن را به معنای ابرقدرتی خود و نابودی انقلاب اسلامی به جهان معرفی خواهد نمود. این امر قطعاً محقق نخواهد شد به دلیل اینکه جمهوری اسلامی ایران نشان داده که از دستاوردهای هسته‌ای دانشمندان خود حمایت کرده و از خطوط قرمز خود عقب نخواهد نشست و به فرموده مقام معظم رهبری (نقل به مضمون) ایران اسلامی در حال حاضر حفظ دستاوردهای هسته‌ای را عملاً به معنای حفظ استقلال کشور می‌داند (امام خامنه‌ای ۲۳/۱۲/۱۳۸۴ )؛ بنابراین این گزینه امکان تحقق نداشته و نمی‌توان به آن دلخوش داشت.

گزینه دیگر، امضا توافق با پذیرش شروط طرف ایرانی می‌باشد. گزینه‌ای که به دلایل مختلف، طرف آمریکایی اجازه این کار را ندارد. صهیونیسم جهانی با هر توافقی که در آن به حقوق ایران اسلامی اذعان شود، مخالفت خواهد کرد. پذیرش ایران به عنوان عضو جدید جامعه هسته‌ای، راه را برای دیگر کشورها برای ورود به این باشگاه فراهم خواهد کرد و ایران را علاوه بر مواضع ایدئولوژیک، در موضوع علمی و فناوری نیز به عنوان الگو معرفی خواهد کرد و نشان خواهد داد می‌توان بدون اتکا به شرق و غرب و با خودباوری، به اوج قله‌های علم و فناوری دست یافت و چنین امری عملاً به تمام تبلیغات منفی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران خاتمه خواهد داد.

گزینه دیگری که می‌تواند مورد نظر قرار گیرد شکست مذاکرات بدون هرگونه توافق است. چنانچه مذاکرات به هر دلیل به نتیجه نرسد، آمریکا به عنوان به اصطلاح ابرقدرت و گنده لاتی که باید احترام سبیل به امانت گذاشته خود را نگه دارد، مجبور است که به تهدیداتی که قبلاً مطرح ساخته بود جامه عمل بپوشاند. اهم این تهدیدات در دو امر خلاصه می‌شود، اقدام نظامی و تشدید تحریم‌های اقتصادی.

 در موضوع تهدید نظامی، امریکا و اذناب او به خوبی از توخالی بودن این تهدید اطلاع دارند. ناتوانی آمریکا در اقدامات نظامی انجام‌شده در دهه اخیر و استیصال رژیم صهیونیستی به عنوان سگ هار آمریکا در منطقه نشان داده که دوران ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده و این ناتوی فرهنگی نظام سلطه است که تلاش دارد با ترسیم یک چهره بزک‌کرده از آمریکا، این پیر فرتوت و زمین‌گیر را در قالب یک جوان برنا و پرزور نمایش دهد؛ بنابراین عملاً گزینه نظامی، قابلیت اقدام نخواهد داشت. در خصوص تشدید تحریم‌ها نیز مشخص شده آنچه تحریم فلج‌کننده نامیده می‌شد نه تنها فلج‌کننده نبوده است بلکه به فرصتی برای احیای توانایی‌های نهفته ملت ایران تبدیل شده است. توجه به اقتصاد درون‌زا و مقاومتی، استفاده از امکانات مغفول مانده و بهره‌برداری بهینه از این امکانات و ده‌ها موضوع دیگر تنها بخشی از برکات تحریم ایران از سوی آمریکا است که هرچند سختی‌هایی بر ملت تحمیل می‌کند لیکن به دست آوردن پیروزی و رسیدن به قله و بی‌نیاز شدن از بیگانه، این سختی را قابل تحمل می‌نماید ضمن اینکه در این جنگ فرسایشی، طرف مقابل نیز در حفظ آنچه ائتلاف علیه ایران می‌نامد ناکام مانده و قطعاً توان تشدید این تحریم‌ها را نخواهد داشت و تشدید تحریم به معنای فروپاشی این به ظاهر ائتلاف خواهد بود.

ضمن اینکه در صورتی که مذاکرات به نتیجه نرسد، عملاً اعلام شده توافق ژنو از بین رفته و ایران دلیلی برای رعایت مفاد این قرارداد نخواهد داشت. توافقی که به اذعان و سخن طرف آمریکایی بهترین و برترین موفقیت آمریکا در یک دهه مذاکرات هسته‌ای بوده است. توافقی که در ایران با مخالفت بخشی از جامعه مواجه شده و عملاً دولت را با طیفی از منتقدان رودررو نموده است و هنوز نیز دولت محترم نتوانسته جواب قانع‌کننده‌ای به این دسته از منتقدان خویش ارائه نماید که چرا در مقابل امتیازات نقد واگذار کرده، تنها به دریافت برخی تعهدات نسیه از طرف مقابل (که آن هم عملاً نقض شده) اکتفا کرده است؟ با توجه به این امر مشخص است که طرف آمریکایی عملاً گزینه‌ای برای مقابله با ایران در صورت ترک میز مذاکره از سوی طرف ایرانی نخواهد داشت.

بنابراین بهترین و مناسب‌ترین گزینه برای امریکا، تمدید مکرر این توافق‌نامه است. تمدیدی که آمریکا را امیدوار می‌کند در این دوره تمدید بتواند طرف ایرانی را مجبور به عقب‌نشینی از خطوط قرمز و یا حداقل توقف در مسیر پیشرفت نماید. در این امر هرچند ایستادگی طرف ایرانی بر خطوط قرمز، پیشروی را برای طرف آمریکایی به دنبال ندارد، لیکن با توجه به متوقف کردن پیشرفت ایران، موضوع عقب‌نشینی برای آمریکا را نیز منتفی می‌سازد. آمریکا که در جبهه‌های مختلف، سنگرهای خود را از دست داده و اکنون حتی در داخل کشور خود نیز مقبولیت و مشروعیت ندارد، هر اقدامی که منجر به حفظ خطوط دفاعی او شود، نوعی پیروزی تلقی خواهد کرد. به همین مناسبت است که از تمدید توافق ژنو به عنوان بهترین و مناسب‌ترین گزینه استقبال می‌کند به نحوی که همگان مشاهده کردند مسئولان آمریکایی بعد از تمدید این توافق، آن را به عنوان پیروزی خودشان اعلام و این امر را نتیجه هوشیاری مذاکره‌کنندگان خویش برشمردند. آمریکا در حال حاضر سیاست «نه جنگ نه صلح» را بهترین گزینه برای مواجهه خود با ایران می‌داند.

 در مقابل، ایران اسلامی هرچند تمایلی به تخاصم ندارد لیکن به خاطر ترس از مرگ، دست به خودکشی نخواهد زد. به نظر می‌رسد این آخرین فرصتی است که به منظور اتمام حجت از سوی ایران به طرف آمریکایی و اروپایی داده می‌شود و خوشحالی طرف آمریکایی از رسیدن به هدف (تمدید توافق)، یک خوشحالی گذرا و موقتی است. آمریکا وضعیت کشتی‌گیری را دارد که از حریف زیر گرفته و اکنون خود را در موضع برتر می‌بیند غافل از اینکه این زیرگرفتن، نه نشان خستگی و درماندگی حریف است و نه نشان قدرت آمریکا و زمانی این مسئله مشخص می‌گردد که آمریکا در خیمه سنگین ایران اسلامی گرفتار و خاک خواهد شد. ایران اسلامی در صورت عدم وجود اراده در طرف مقابل، دلیلی برای تمدید مذاکرات و یا پایبندی به توافق موقت کنونی نخواهد داشت و راه خود را محکم و استوار ادامه خواهد داد. مسیری که بدون نیاز به اعتماد آمریکا تنها به منافع ملی ایران توجه دارد و برای آن دسته از افرادی که توافق با کدخدا را مسیر برطرف شدن مشکلات می‌انگاشتند، باطل بودن توافق با شیطان را نمایان خواهد ساخت.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 10 آذرماه 1393 منتشر گردید.

فتنه 88، ایران اسلامی را با چالشی مواجه ساخت و فتنه‌گران مستظهر به حمایت اجانب، بیگانگان و دشمنان این مرز و بوم نقشه ناکام براندازی نظام مقدس اسلامی را با رمز تقلب انجام دادند. در طول دوران مقابله با این فتنه، شاهد تخریب اموال عمومی، آتش زدن بانک‌ها، غارت اموال عمومی و فروشگاه‌های مردم، آسیب‌های جانی، روحی و روانی به مردم و... بودیم و جالب این که تمام این اقدامات خرابکارانه با حمایت نظام سلطه انجام می‌پذیرفت. سران فتنه، اغتشاشگران را مردم خداجو و بیگانگان آنها را «بزرگترین سرمایه خویش در ایران» می‌نامیدند. اسامی کشته‌های دروغین در رسانه‌ها و شبکه‌ها  و سخنرانی فتنه‌گران، معرفی و برای ایشان مجلس ختم و ترحیم گرفته می‌شد و قربانیان واقعی این فتنه که مردم عادی و رهگذران و شهدای مظلوم بسیج بودند، محلی از اعراب نداشتند.
خیانت بزرگ به حضور حداکثری مردم در صحنه انتخابات و تلاش جهت ایجاد دودستگی و یا آفرینش آنچه بهار ایران مشابه آنچه بهار عربی نامیده می‌شد از دیگر اقدامات فتنه‌گران بود. بازگویی برخی اظهارات سران کشورهای سلطه‌گر در حمایت از فتنه‌گران در آن مقطع خالی از لطف نیست:
بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، در تیرماه 88 طی سخنانی می‌گوید: «ما موسوی و جریان سبز را تحسین می‌کنیم و برخورد حکومت ایران با آنان را محکوم می‌نماییم. آنها مورد احترام ما هستند.»
اوباما در 5 تیرماه 1388 در حاشیه اجلاس جی8 اظهار داشته بود: «موسوی به منشأ الهام‌بخش آن دسته از هم‌وطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش به سوی غرب هستند.» وی شجاعت تظاهرکنندگان در ایران را مورد ستایش قرار داد و گفت: «حق آزادی بیان و تجمع که مردم ایران خواهان آن هستند آرزوها و آرمان‌های جهان‌شمول هستند.» اوباما در جایی دیگر اظهار داشته بود: «وقتی خشونت علیه تظاهرکنندگان آرام را می‌بینیم، وقتی اختلاف‌نظرهای توام با آرامش سرکوب می‌شود در هر جایی که اتفاق بیفتد برای من نگران‌کننده است.»
وزارت خارجه آمریکا در 25 بهمن 1392 طی بیانیه‌ای اعلام کرد: «سه سال پیش در چنین روزی حکومت ایران مهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، همسر آقای موسوی را در بازداشت خانگی قرار داد. ما [دولت آمریکا] همگام با جامعه جهانی این اقدام را محکوم می‌کنیم و خواستار آزادی این افراد هستیم.»
آنجلا مرکل (صدراعظم آلمان) نیز در اظهاراتی ضد ایرانی گفته بود: «واشنگتن و برلین همصدا تلاش دولت ایران را برای برخورد با مخالفان و معترضان محکوم می‌کنند.»
خاویر سولانا (هماهنگ‌کننده وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا) اظهار داشته بود: «ما اتفاقات (ایران) را بسیار دقیق پیگیری می‌کنیم و برای کسانی که شجاعانه به خیابان رفته و تظاهرات می‌کنند احترام زیادی قائلیم.»
اکنون اجازه دهید به نحوه مواجهه این مدعیان آزادی با معترضین به رفتارهای وحشیانه پلیس این کشورها در برخورد با مردم اشاره داشته باشیم. پس از تبرئه پلیس قاتل یک سیاهپوست در آمریکا، مردم در اعتراض به این اقدام دستگاه قضایی به خیابان آمده و اعتراض خود را اعلام کردند. جالب است رفتار مسئولین ارشد آمریکا در این خصوص مورد توجه قرار گیرد:
«آتش زدن ساختمان‌ها و خودروها، از بین بردن اموال و در خطر قرار دادن مردم روش‌هایی ویرانگر است که هیچ بهانه‌ای برای آن وجود ندارد. اینها اقداماتی مجرمانه است و افرادی که مرتکب این اعمال مجرمانه شده‌اند باید پیگرد قانونی شوند» آنچه اشاره شد بخشی از صحبت‌های رئیس‌جمهور آمریکا در خصوص اعتراضات به تبرئه پلیس قاتل است. پلیسی که متهم به قتل یک سیاهپوست است. در این که دستگاه قضایی آمریکا در این پرونده حکم صحیحی داده یا خیر و آیا اقدام آن پلیس اقدامی ضروری بوده است و... بحثی نیست؛ آنچه مهم است این مسئله است که آقای اوباما به پشتیبانی از دستگاه قضایی این کشور، افرادی را که به بهانه اعتراض به این حکم به خیابان آمده و به قول او، دست به آتش‌سوزی و تخریب اموال عمومی زده‌اند، مجرم می‌داند. اوباما می‌گوید تصمیم هیئت منصفه در تبرئه «دارن ویلسون» ‌افسر قاتل نوجوان سیاهپوست آمریکایی که نهم اوت سال جاری میلادی به ضرب گلوله این پلیس کشته شد، باید مورد احترام قرار گیرد.
نمونه دیگر برای مجرم دانستن کسانی که نظم عمومی را برهم می‌زنند در اعتراضات مردم لندن قابل مشاهده است.
در مرداد 1390 پلیس شهر تاتنهام انگلستان یک جوان 29 ساله به نام «مارک دوگان» را به ضرب گلوله کشت. این مسئله باعث بروز اعتراضات مردمی در برخی شهرهای انگلستان شد اما حکومت سلطنتی این اعتراض مردم را به عنوان اغتشاش معرفی و از برخورد شدید با اغتشاشگران! سخن گفت. رسانه‌های نظام سلطه نیز مردم معترض را سارق، اغتشاشگر و ... معرفی می‌نمودند. دیوید کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا روز سه‌شنبه 18 مرداد 1390 پس از شرکت در نشست اضطراری شورای ملی امنیت بریتانیا با محکوم کردن اغتشاشگران [مردم] اعلام کرد که بر شمار ماموران پلیس افزوده خواهد شد. او تصویب کرد که 16 هزار مامور پلیس تنها برای آرام کردن خیابان‌های لندن به خدمت گرفته شوند. کامرون در ادامه گفت همه اقدامات ضروری برای پایان یافتن اغتشاش انجام خواهد گرفت. بخشی از اقدامات ضروری مد نظر کامرون، کمک گرفتن از پلیس آمریکا بود و از آنجا که انگلستان توانایی مقابله با این ناآرامی را نداشت از تجربیات و نیروهای پلیس بوستون آمریکا کمک گرفت.
این در حالی است که میان اعتراض مردم در این کشورها با فتنه 88 در ایران تفاوت عمده وجود دارد. اعتراض در این کشورها اعتراض به نظام ظالم  لیبرال حاکم مبتنی بر تبعیض و بی‌عدالتی است. نظامی که برای رنگین‌پوستان ارزشی قائل نیست و ایشان را شهروند درجه دو می‌داند. نظامی که به قیمت از بین رفتن 99 درصد مردم، منافع یک درصد اقلیت سرمایه‌دار را ترجیح می‌دهد. نظامی که سران فاسد آن مجبور به اعتراف به پایه‌های متزلزل آن هستند و چونان تمام مستکبران و ظالمان در آستانه نابودی، سخن از دریافت پیام مردم می‌گویند. سخنی که از فرعون تا شاه مخلوع پهلوی و اوبامای مستاصل، همگی در هنگام غرق شدن؛ از این کلام برای نجات خویش بهره می‌برند که «مردم، من صدای شما را شنیدم و پیام شما را دریافت کردم» غافل از آن که این کلام سودی برای ایشان ندارد و در قهر مردم نابود خواهند شد؛ اما اعتراض فتنه‌گران در ایران، اعتراض به مردم‌سالاری و رای و نظر مردمی بود که با لبیک به رهبر انقلاب و اعتماد به نظام مقدس اسلامی با حضور حداکثری، مهر تاییدی بر حقانیت این نظام زده بودند.
فتنه‌گران که نه تنها دیندار و خداجو نبودند بلکه بویی از انسانیت و آزادگی و مردانگی نبرده بودند و حتی به بیرق حسینی نیز رحم نکردند. به فرمان سران استکبار نه معترض به شمارش آرا، که معترض به وجود  اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ایران اسلامی بودند؛ اصلی که در تمام این سال‌ها خاری در چشم دشمنان و برهم زننده تمامی نقشه‌های ایشان بوده است. آشوبگران و اغتشاشگرانی که با ادعای طرفداری از ایران، شعار نه غزه نه لبنان سر می‌دادند و البته مدتی بعد ناگهان متحول شده و از بهار عربی حمایت کرده و درخواست راهپیمایی در حمایت از مردم مصر و تونس و... را مطرح می‌ساختند و به این بهانه تلاش می‌کردند فتنه‌ای که مردم در نهم دی آن را نابود ساختند، احیا کنند که البته به فضل الهی و هوشیاری نظام اسلامی و مردم در این حرکت نیز ناکام ماندند.
اگر اوباما و دیگر سران نظام سلطه اعتراض مردم در این کشورها به رفتار پلیس و تبعیض و بی‌عدالتی را عملی مجرمانه می‌دانند قطعا برای افرادی که بدون عذر موجه و قانونی به رفتارهای مجرمانه دست می‌یازند، جز نابودی و اعدام حکم دیگری صادر نخواهند کرد و با این وصف مشخص نیست چرا به جای اصرار به قوه قضائیه ایران برای صدور حکم اعدام این فتنه‌گران، برای آزادی این مجرمان، بیانیه و حمایت‌نامه صادر می‌کنند؟

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 25 آبان ماه 1393 منشر گردید.

«از آنجا که همه موضوعات به نوعی به هم گره خورده این کار را سخت‌تر می‌کند و اینکه ما تا سوم آذر بتوانیم به نتیجه برسیم، واقعا کار دشواری است، فرصت واقعا کم است، اما ناامید نیستیم» آنچه اشاره شد بخشی از سخنان آقای عراقچی در خصوص مذاکرات انجام شده در عمان است. ادعای اینکه فرصت کم است، ادعایی است که قابل تأمل و تعمق. اگر مسئله این بود که مذاکرات ایران و 5+1 در آبان‌ماه شروع شده و مقرر شده تا سوم آذرماه نتیجه نهایی حاصل شود، فرمایش جناب آقای عراقچی صحیح و بدون اشکال است. به هر حال نباید توقع داشت که در یک مدت کوتاه کمتر از یک ماه، بتوان به تفاهم رسید و سوء تفاهمات را برطرف نمود اما جناب آقای عراقچی از یک مسئله بدیهی و آشکار غفلت ورزیده‌اند، آیا واقعا زمان داده شده برای مذاکرات کم و اندک بوده است. آیا مذاکراتی که در دوره اصلاحات آغاز شد و تاکنون ادامه داشته، زمان کمی برای تفاهم و توافق بوده است؟ در مذاکرات دوره اصلاحات که منتج به تعلیق اقدامات هسته‌ای کشورمان گردید، طرف ایرانی اعلام می‌کرد قرار است در مذاکرات هسته‌ای حقوق هسته‌ای کشورمان تثبیت شود اما آنچه در نهایت نصیب ایران گردید عدم موافقت با در اختیار داشتن سانتریفیوژ حتی به تعداد کمتر از انگشتان دست بود. در دولت جدید نیز مسئولین سیاسی با طرح این مسئله که دولت قبلی در مذاکرات به بیانیه خوانی و شعاردهی می‌پرداخت و اصول مذاکره را بلد نبود و همین موضوع باعث تقابل ایران با جامعه جهانی و انزوای سیاسی! کشورمان شده ادعا نمود که می‌تواند با استفاده از یک دیپلماسی ظریف و مذاکره با کدخدا، مشکلات را در بازه زمانی صد روزه حل و فصل نماید. این ادعا در عمل و علی‌رغم تقدیم امتیازات فراوان در سینی طلایی به دشمن، تنها چیزی که عاید نمود توهین و تهدید بیشتر از سوی طرف غربی بود و کار به جایی رسید که شروران و خبیثان عالم به ملت آزاده و سرافراز ایران القابی را نسبت دادند که شایسته خود و اجدادشان بود. اکنون بیش از یک سال از این ادعا می‌گذرد و فرصت رو به اتمام است و ما تنها بر سر خانه اول نیستیم بلکه عقب‌تر از جایی هستیم که شروع کردیم، منابع و ذخیره سوخت بیست درصد را نابود کردیم، اقدامات خود را تعلیق نمودیم و... اما نه تنها هیچ تحریمی فرو نریخت بلکه به تحریم‌ها افزوده شد.
اما به راستی مشکل از کجا نشأت می‌گیرد و چرا امکان توافق و رسیدن به راه‌حل فراهم نمی‌شود؟ چرا اعلام نظر بازرسان آژانس که وقت و بی‌وقت از اماکن هسته‌ای و بعضا غیرهسته‌ای کشور بازدید می‌کنند و هر بار نیز اعلام می‌کنند ایران انحرافی نداشته است، نتوانسته آمریکا را قانع کند که برنامه صلح‌آمیز ایران را به رسمیت بشناسد؟ آیا به راستی آمریکا به عنوان تنها کشور دارای سابقه استفاده از سلاح‌اتمی، نگران صلح و امنیت جهانی است؟ آمریکایی که با ایجاد و پشتیبانی گروه‌هایی چون القاعده و داعش چشم بر روی جنایات این گروهک‌ها بسته، نگران حقوق‌بشر است؟ قاتلان 290 مسافر بی‌گناه هواپیمای مسافربری ایران، از انسانیت و شرافت چه بویی برده‌اند که از آن دم زنند؟ مشکل آمریکا  برای پذیرش ایران هسته‌ای ریشه در تبعیت و نوکری از رژیم غاصب صهیونیستی دارد. نشانه بارز آن نیز این است که علی‌رغم اعلام مسئولین سیاسی دولت و به ویژه جناب آقای ظریف مبنی بر محرمانه بودن مذاکرات برای عموم مردم و حتی جامعه نخبگان کشور و عدم طرح این مباحث حتی به قیمت استیضاح، مسئولین سیاسی آمریکایی قبل و بعد از مذاکرات مستقیم به سرزمین‌های اشغالی می‌روند و یا به صورت تلفنی گزارش دقیق مباحث هسته‌ای را به اطلاع سران کودک‌کش این رژیم جعلی می‌رسانند. مشکل این است که آمریکا بین ایران و رژیم صهیونیستی، نه اجازه دارد و نه می‌تواند جانب ایران را بگیرد. اصولا سران آمریکا توسط دست‌های پشت پرده و کارتل‌های صهیونیستی انتخاب می‌شوند و کوچک‌ترین کوتاهی در انجام اوامر صادره از سوی این مراکز، به معنای پایان زندگی سیاسی و حتی حیات مادی این سیاستمداران است.
باید به جناب آقای عراقچی متذکر شد که نه تنها فرصت برای توافق کم نبوده بلکه بسیار بیشتر از آنچه لازم بود فرصت داده شده است و مشکل از طرف مقابل است که صلاحیت و شایستگی استفاده از این نرمش و انعطاف ایران اسلامی را ندارد. «خوبی که از حد بگذر ابله گمان بد کند.» آمریکا تصور می‌کند که تحریم‌های به اصطلاح فلج‌کننده ایران را بر سر میز مذاکره نشانده است این در حالی است که این مذاکرات و اجازه نظام به دولت برای پیگیری و انجام توافقات تنها برای اتمام حجت برای افکار عمومی داخلی و بین‌الملل است و ایران اسلامی پس از پایان مذاکرات در صورتی که آمریکا به صراط مستقیم رهنمون نگردد، مسیر خود را بی هیچ ترس و واهمه‌ای به پیش خواهد بود. اگر از منظر سیاسی بنگریم این به نفع اوباما و آمریکا است که به صورت رسمی خواسته‌های ایران اسلامی را بپذیرند در غیر این صورت نه در سطح بین‌الملل که حتی در خود آمریکا نیز باید زندگی سیاسی آقای اوباما و دولت او را خاتمه یافته تلقی کرد.

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " اشتباه محاسباتی در مذاکره روسای جمهور ایران و آمریکا " در 23 مرداد 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

بعد از حضور رئیس‌جمهور محترم در نیویورک و برقراری تماس تلفنی ایشان و رییس‌جمهور آمریکا، برخی جناح‌ها، افراد و سیاسیون کشور این حرکت را برخلاف تدابیر حضرت آقا و عدول از خطوط ترسیمی نظام تفسیر نمودند.

این افراد این حرکت را یک اشتباه از سوی جناب آقای روحانی و امتیاز دادن به دشمن بدون حصول هیچ نتیجه و منفعت ارزیابی می‌نمودند.

تحلیلی که به مذاق برخی خوش نیامد و این عده به تخریب منتقدان و بعضاً اهانت و تهمت به منتقدان حرکت آقای روحانی روی آوردند. این عده با اشاره به حمایت مقام معظم رهبری از آقای روحانی، حرکت وی را اقدامی مناسب و مدبرانه و باعث بهبود جایگاه سیاسی کشورمان مطرح می‌ساختند.

فارغ از این‌که بخواهیم در خصوص علل و نتایج حرکت جناب رئیس‌جمهور و پذیرش یا عدم پذیرش دلایل ایشان برای مکالمه تلفنی با اوباما بحث کنیم، مقام معظم رهبری  در دیدار نمایندگان و سفرای کشورمان در خارج از کشور تلویحا اظهار داشتند ایشان تماس بین روسای جمهور دو کشور را به صلاح ندانسته و اجازه‌ای برای این کار نداده بودند.

معظم‌له در دیدار سفرا و نمایندگان کشورمان فرمودند: «در گذشته میان مسئولان ما و مسئولان امریکا هیچ ارتباطی نبود اما در یک سال اخیر به خاطر مسائل حساس هسته‌ای و تجربه‌ای که مطرح شد انجام بشود، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماس‌ها، نشست‌ها و مذاکراتی داشته باشند اما از این ارتباطات نه تنها فایده‌ای عاید نشد بلکه لحن آمریکایی‌ها تندتر و اهانت‌آمیزتر شد و توقعات طلبکارانه بیشتری را در جلسات مذاکرات و در تریبون‌های عمومی بیان کردند»

همان‌طور که مشخص است ایشان فرمودند «بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه» به مذاکره بپردازند.

این مسئله می‌تواند رمزگشایی دیگری از حدود و خطوط قرمز ترسیمی توسط مقام معظم رهبری برای سیاست خارجی کشورمان باشد. سیاستی که برابر قانون اساسی، دولت و دستگاه‌های مربوطه موظف به اجرای آن هستند.

نگارنده در  یادداشتی با عنوان «تدابیر نظام برای شفاف‌سازی مذاکرات»  به تدابیر و فرمایش حضرت آقا در جلسات عمومی به‌منظور تنویر افکار عمومی و اطلاع از خطوط قرمز نظام پرداخته بود و به نظر می‌رسد سخنرانی اخیر معظم‌له نیز در همین راستا قابل تأمل و دقت است.

معظم له به‌واسطه حمایت از دولت، از بیان عمومی برخی خطاهای دولت در موضوع سیاست خارجی پرهیز نمودند و اکنون‌که تقریباً برای همگان بی‌نتیجه بودن و حتی تبعات منفی مذاکره با شیطان مشخص ‌شده است، برای این‌که مردم بتوانند حرکت خود را با منویات ولایت، تراز نمایند، این مطلب را اعلام فرموده‌اند.

دولتمردان محترم نیز باید این سخن مقام معظم رهبری را مدنظر قرار داشته باشند که فرمودند:

« نبود رابطه‌ى با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطه‌ى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.»(13/10/1386)

دولت محترم باید این درس را دریافت کند که زمانی که مقام معظم رهبری برای این امر و برقراری رابطه با آمریکا  پیش‌قدم نشده است، تلاش برای ایجاد رابطه با آمریکا، حرکت در پازل دشمن است. حرکتی که می‌تواند ناشی از اشتباه محاسباتی دولتمردان ما باشد و ضروری است نسبت به رفع این اشتباه محاسباتی اقدام نمود.

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " تبعات حمله آمریکا به داعش در عراق " در تاریخ 21 مردادماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است 

دولت امریکا در یک چرخش و تغییر موضع نسبت به گروه تروریستی داعش، اقدام به بمباران مواضع این گروهک در مناطقی از عراق نمود. این حمله باعث تحلیل‌های متفاوت شده است.

ü     برخی این بمباران را نه یک تغییر راهبرد بلکه یک حرکت تاکتیکی و تنها برای فریب افکار عمومی برمی‌شمارند. بهانه این‌که اقدام آمریکا  با داعش به دلیل حمله به اقلیت مسیحی توسط این گروهک بوده، قابل پذیرش نخواهد بود. با توجه به این‌که برخورد داعش با مسیحیان از همان ابتدای اشغال موصل شروع شده بود بنابراین تأخیر غیرقابل توجیه بین زمان اشغال موصل تا زمان حمله آمریکا را نمی‌توان با این موضوع توجیه نمود.

ü     برخی نیز معتقدند که این حمله هشداری به این گروهک برای خارج نشدن از توافقات و دستورات آمریکا می‌باشد. دلیل حمایت آمریکا از این گروه، حرکت در راستای مسیر و نقشه راه ترسیم‌شده از سوی آمریکا می‌باشد که مهم‌ترین آنها تقابل با محور مقاومت در سوریه و مبارزه با آنچه هلال شیعی نامیده شد بوده است و داعش باید در نظر داشته باشد هر حرکتی بیرون از این قاعده با تنبیه و مجازات توأم خواهد بود. به مخاطره انداختن منافع آمریکا در شمال عراق، موضوعی نیست که برای آمریکا قابل پذیرش باشد.

ü     با توجه به اخباری که در خصوص راه‌اندازی این گروهک توسط آمریکا منتشر شده است و از سوی دیگر عدم تحقق راهبردهای اساسی این گروهک و نیز ضرباتی که از ارتش عراق، سوریه، لبنان و حزب ا... دریافت کرده‌اند و مخالفت افکار عمومی و...، برخی معتقدند آمریکا به این نتیجه رسیده که گروهک داعش به پایان خط رسیده و امکان ادامه حیات ندارد؛ لذا آمریکا در حال زمینه‌سازی برای حذف این گروهک می‌باشد تا علاوه بر پاک‌سازی اذهان در خصوص حمایت‌هایی که آمریکا از این گروهک به عمل آورده است، به عنوان منجی بتواند حضور نظامی خود در عراق را تثبیت کرده و گسترش دهد.

فارغ از این تحلیل‌ها و صرف‌نظر از علت و نیز شدت و چگونگی مقابله آمریکا با گروه داعش در عراق، این حرکت و اقدام آمریکا می‌تواند سرمنشأ حوادث آتی باشد از جمله:

1-دولتمردان آمریکایی برای پاسخ به افکار عمومی دچار مشکل خواهند شد که چگونه می‌توان گروهی را که در سوریه حمایت کرده و تسلیحات به آنها می‌دهند، گروه آزادی‌خواه بنامند و در همان حال آن گروه را در عراق مورد تهاجم قرار دهند. آمریکا مجبور خواهد بود که این دوگانگی را مرتفع سازد و یک موضع واحد در قبال این گروهک تروریستی اتخاذ نماید. این موضع واحد قطعاً نمی‌تواند همانند گذشته، حمایت بی‌قید و شرط از این گروهک باشد و همین عدم امکان جانبداری مطابق گذشته از این گروهک می‌تواند در تضعیف گروهک داعش از یک‌سو و در مقابل قرار گرفتن گروهک داعش با آمریکا تأثیرگذار باشد.

2- داعش و برخی افراد طرفدار این گروهک که تاکنون به هر دلیل با توجه به حمایت‌های مالی و نظامی آمریکا از این گروه، منافع آمریکا را تأمین می‌کردند، با توجه به حوادث اخیر سعی در انتقام‌گیری و یا ضربه زدن به منافع آمریکا جهت هزینه‌بر ساختن تغییر موضع آمریکا نسبت به این گروهک خواهند نمود. این مسئله می‌تواند برخی اقدامات تروریستی محدود و هشداردهنده علیه منافع و اماکن غرب باشد. این مسئله می‌تواند آغاز موجی از اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا باشد. موضوعی که از همان ابتدای حمایت نظام سلطه و آمریکا از این گروهک‌ها، به عنوان یک هشدار توسط نهادهای اطلاعاتی و نیز تحلیل گران مطرح می‌شد لیکن توجهی به آن نمی‌شد.

3-شروع اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا می‌تواند باعث ایجاد یک فضای امنیتی مشابه وضعیت بعد از حمله به برج‌های دوقلو در آمریکا گردد و اصولاً شاید یکی از دلایل اقدام اخیر آمریکا، زمینه‌سازی برای این مسئله باشد. نباید فراموش کرد که اکنون آمریکا و نظام سلطه با جنبش 99 درصد و نیز رکود اقتصادی مواجه هستند و در بسیاری از کشورهای غربی، مخالفان جنگ غزه و جنایات رژیم صهیونیستی، هرروزه دست به تظاهرات می‌زنند. در منطقه نیز رژیم صهیونیستی برای فرار از باتلاقی که در آن گرفتار شده است، به دنبال مستمسکی می‌گردد و این مستمسک می‌تواند شروع دور جدید اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا (توسط تروریست‌ها یا سازمان‌های اطلاعاتی نظام سلطه) باشد. نباید فراموش کرد که در ایام اخیر برخی تحرکات توسط افرادی با ظاهر گروه‌های تکفیری و با در دست داشتن پرچم داعش در کشورهای اروپایی انجام شد که بعید نیست برخی از این تجمعات توسط سازمان‌های اطلاعاتی و برای زمینه‌سازی اقدامات تروریستی آتی صورت گرفته باشد.

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " آمریکا در عراق چه می خواهد ؟" در روزنامه کیهان 23 مرداد ماه 1393 منتشر شده است.

همزمان با حضور تروریست‌های تکفیری در سوریه و عراق، نظام سلطه و به خصوص رژیم ایالات متحده آمریکا با نادیده انگاشتن جنایات این گروه‌ها و پرهیز از تروریست نامیدن آنها، از الفاظی چون مخالفان، انقلابیون و... برای نام بردن از این گروه‌ها استفاده نموده و یکی از مهم‌ترین مسایلی که مطرح می‌ساختند این دروغ بزرگ بود که این گروه‌ها، مسلمانان اهل سنت هستند که به دلیل بی‌توجهی علویان در سوریه و شیعیان در عراق به حقوق ایشان، مجبور به قیام مسلحانه و تلاش جهت احقاق حقوق خود شده‌اند! همین مسئله بهانه‌ای برای تحریم نظام سوریه و تحت فشار قراردادن حکومت عراق برای تشکیل آنچه دولت وحدت ملی و با استفاده از همه جناح‌ها و گروه‌ها خوانده می‌شد، گردید. در این مسیر انواع کمک‌های مالی، اطلاعاتی و تجهیزاتی برای این گروه‌های تروریستی ارسال می‌گردید و حرکت ایشان نیز جنبش آزادیخواه خوانده می‌شد. این حمایت حتی اعدام زنان و کودکان، استفاده از سلاح‌های غیرمتعارف و ممنوعه از جمله تجهیزات شیمیایی، به اسارت گرفتن زنان، تخریب زیرساخت‌ها و اماکن تاریخی توسط این گروه تروریستی را نادیده می‌انگاشت و حتی اشغال موصل و بخش‌هایی از خاک عراق و تهدید و اخراج مسیحیان و دیگر اقلیت‌ها نیز باعث تغییر موضع آمریکا و نظام سلطه نگردید.
با این حال حرکت گروهک داعش به سمت منطقه کردستان عراق و تهدید منافع آمریکا باعث شد که به ناگاه این گروهک از یک گروه «استقلال طلب اهل سنت» تبدیل به یک گروه «تروریستی» گردد.
فارغ از بررسی و تحلیل علت حرکت داعش به سمت اربیل و مناطق کردنشین که نوعی خودسری و تمرد از توافق قبلی با آمریکا یا فریب خوردن از آمریکا (همانند حرکت صدام در اشغال کویت) و یا... بوده است، حرکت و اقدام آمریکا نشان داد که برای نظام سلطه نه شیعه اهمیت دارد و نه اهل سنت.
آمریکایی‌ها به صراحت اعلام کردند که حرکت آنها در عراق و حمله به مواضع داعش به واسطه تهدید منافع و در خطر افتادن جان دیپلمات‌ها و اتباع آمریکایی در منطقه کردستان عراق بوده است. به عبارت دیگر هر حرکت و اقدامی در منطقه که باعث پیشبرد اهداف و منافع آمریکا و نظام سلطه باشد مورد تأیید و حمایت است و به محض این که احتمال داده شود منافع آمریکا در معرض تهدید قرار گرفته، آن حرکت باید سرکوب شود. بنابراین استفاده از الفاظی چون حقوق بشر، حقوق اقلیت‌های نژادی و دینی، دموکراسی و... تنها یک بازی رسانه‌ای است و اگر منافع آمریکا در خطر باشد برای نظام سلطه هیچ تفاوتی ندارد که گروه مقابل دارای چه دین و آیینی است. هر چند از ابتدا نیز کاملاً مشخص بود که گروه‌های تکفیری در منطقه نه اهل سنت هستند و نه حتی مسلمان. این گروه‌ها تنها برای ضربه زدن به محور مقاومت و اختلاف‌افکنی بین شیعیان و اهل سنت توسط نظام سلطه ایجاد شده‌اند و هرگاه که مشخص شود توانایی انجام مأموریت را نداشته یا تاریخ انقضا آنها رسیده است، همان گونه که ایجاد شده‌اند، ناپدید خواهند شد.

  • ali akbari