پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳۲ مطلب با موضوع «هسته ای» ثبت شده است

این متن در صفحه 10 روزنامه کیهان 18 فروردین 1394 منتشر گردید .

سرانجام بعد از مدت‌ها بحث و مذاکره، ایران و 5+1 متنی را به عنوان توافق و محصول مذاکرات لوزان اعلام نمودند. درخصوص این متن و حواشی آن سخن بسیار است و قطعا در روزهای آتی تحلیل‌گران، مفسران، سیاستمداران و دولتمردان و حتی مردم کوچه و بازار در این خصوص به بحث خواهند پرداخت و هر کدام نیز از منظر خویش به نقاط قوت و ضعف این تفاهم اشاره خواهند داشت. با این وصف مواردی که از منظر نگارنده درخصوص متن قرائت شده به نظر می‌رسد به شرح ذیل می‌باشد:
اعلام این متن در واقع خطای راهبردی تیم ایرانی بود که برخلاف تدابیر و راهبردهای ارائه شده از سوی دلسوزان نظام، به دو مرحله‌ای شدن توافق تن در دادند و در دام خدعه آمریکا قرار گرفتند. بعد از اتمام مهلت توافق ژنو و تمدید آن، عملا در صورتی که توافق جامع حاصل نمی‌گشت؛ افکار عمومی جهان به واسطه تقلب و تخلفاتی که آمریکا انجام داده بود، حق را به ایران می‌داد و آمریکا را به عنوان طرفی که تمایل به پایان مسالمت‌آمیز ماجرا ندارد قلمداد می‌کرد چرا که در طول مدت بعد از توافق ژنو، ایران به طور کامل به تعهدات خود عمل نموده بود و این آمریکا بود که به واسطه تشدید تحریم‌ها، توافق را نقض کرده بود. توافق جدید عملا تمام سابقه گذشته را پاک کرده و دوران جدیدی را آغاز خواهد کرد. با این حال بهتر است به آنچه اعلام شده نیز توجه گردد.

  • ali akbari

این مطلب به عنوان سرمقاله روزنامه کیهان 18 اسفند 1393 منتشر گردید.

 یکی از اقدامات در بازی شطرنج، یادداشت‌برداری و ثبت حرکات است. یک شطرنج‌باز حرفه‌ای، هر حرکت خود و حریف را ثبت می‌کند. این اقدام دلایل متعددی دارد که از آن جمله می‌توان به دو مورد اشاره کرد:
بعد از بازی، با دقت در حرکات انجام شده، اشتباه خود یا حریف را مشخص و برای بازی‌های بعدی از این نکات استفاده کند.
از آنجا که دبه کردن و جر زنی، یک ضلع اساسی هر بازی است مخصوصاً اگر حریف سابقه این کار را داشته باشد. چنانچه به هر دلیل، حریف، بازی را به هم زد و به اصطلاح میز را واژگون کرد، داوران منصف بتوانند مشخص کنند که مسیر و روند حرکات چگونه بوده و صفحه را بازسازی و بازنده را مشخص نمایند.
اگر مذاکرات هسته‌ای کشورمان در دوره جدید را به یک بازی شطرنج تعبیر نماییم، یکی از مهم‌ترین وظایف دیپلمات‌ها و نخبگان کشور، ثبت دقیق حرکات خودی و حریف است تا بعد از هر مرحله، این حرکات مورد بازنگری قرار گیرد تا حرکات و اقدامات نابجا، راهبردهای خیالی و واهی و... مشخص و از تکرار آن پرهیز شود و در عین حال تلاش حریف نیز مورد رصد قرار گیرد. نکته قابل تأمل دیگر این است که اگر حریف به هر دلیل، سعی در برهم زدن بازی را داشت، اجازه شلوغ کردن و مظلوم‌نمایی و متهم کردن ایران به این اقدام را از حریف سلب نموده و با روشنگری و شمارش گام‌ها و حرکات طی شده توسط طرفین، مشخص کنیم که چه کسی و به چه علت، میز را بر هم زده است.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 28 دی ماه 1393 منتشر گردید.

در ایام انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، برخی از نامزدهای محترم برای تبیین دیدگاه خود در خصوص فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان، سخنان و اظهاراتی را مطرح نمودند. از جمله جناب آقای روحانی که در حال حاضر به عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم ایران برگزیده شده‌اند، بر چرخیدن همزمان سانتریفیوژها و زندگی مردم تاکید ورزیده بودند. ایشان با نامناسب خواندن رفتار و عملکرد تیم قبلی مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان و با طرح این موضوع که میز مذاکرات محل بده بستان است و نه بیانیه و نطق‌خو‌انی، بیان نمودند: «سانتریفیوژ خیلی خوب است بچرخد به شرط اینکه زندگی مردم و کارخانه‌ها هم بچرخد... باید با تدبیر با دنیا مذاکره کنیم. مگر کشور از تحریم و جنگ نجات داده نشد و در قبل ما این کار را نکردیم؟ باید فرصت لازم ایجاد شود فرصت لازم با مذاکره واقعی ایجاد می‌شود نه با بیانیه خواندن پشت میز مذاکره. سیاست خارجی همیشه برایمان مهم بوده، امروز به خاطر شرایط حساس، از همیشه مهم‌تر است. باید افرادی حکومت و قدرت را در دست گیرند که تجربه لازم را برای حل مسائل هسته‌ای و بقیه مسائل داشته باشند تا مشکل مردم را حل کنند.»
اکنون از خرداد 1392 که این موارد مطرح گردید بیش از یک سال و نیم می‌گذرد و مردم به این امید که دولت بتواند در تحقق این شعار خود موفق شود از اقدامات تیم مذاکره‌کننده حمایت کرده و حتی در مقابل القاب و سخنان بعضا نامناسبی که از برخی دولتمردان خطاب به منتقدین راهبرد دولت استفاده شده، گذر نموده‌اند؛ با این وصف و در حالی که امید بر این بود دولت محترم به شعار خود پایبند باشد، به ناگاه ریاست محترم جمهور در همایشی اظهار می‌دارد که «در توافق ژنو بخشی از تحریم‌ها در حوزه خودرو، پتروشیمی و کشتیرانی برطرف شد و بخشی از اموال بلوکه شده ما آزاد شد که در مقابل ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و بگوییم فلان نوع غنی‌سازی که در حال حاضر به آن نیاز نداریم برای مدتی متوقف می‌شود و آیا این کار به معنای زیر سوال رفتن آرمان‌ها و اصول ما است؟... آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست، بلکه آرمان به مغز و قلب و اراده ما وصل است». فارغ از بازتاب این سخنان در جهان و نگرش مذاکره‌کنندگان 5+1 به این سخنان و تاثیر سوء این مطالب در توانایی برای چانه‌زنی در مذاکرات آتی از سوی طرف ایرانی، شایسته است جناب آقای روحانی به این موضوع توجه نمایند که تعطیل کردن چرخش سانتریفیوژها به معنای دست کشیدن از شعار اصلی این دولت است. اگر قرار بود که چرخ کارخانه‌ها و زندگی مردم با تعطیل کردن و متوقف کردن چرخش سانتریفیوژها حاصل می‌شد، جناب رئیس‌جمهور باید به صراحت در شعارهای انتخاباتی خود  این نکته را متذکر می‌گردید و این حق را به مردم واگذار می‌نمود که آیا فردی را که چنین شعاری را مطرح می‌سازد به عنوان رئیس‌جمهور  انتخاب می‌نمایند یا خیر؟ قطعا انتخابات در کشور نوعی رفراندوم است که مردم با حاضر شدن در پای صندوق‌های رای و انتخاب یک فرد خاص، در واقع بر شعارها و راهبرد فرد منتخب، آری می‌گویند و انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز همین‌گونه است و  مردم به چرخش همزمان سانتریفیوژها و کارخانه‌ها رای داده‌اند. (این مطلب را می‌توان پاسخی به موضوع رفراندوم که اخیرا برخی دولتمردان مطرح نموده‌اند، دانست) ولی اگر اکنون برای جناب آقای روحانی مشخص شده که امکان چرخش همزمان این دو وجود ندارد، قطعا بخشی از اطلاعات ایشان در زمان تبلیغات انتخاباتی اشتباه بوده است و سخنان ریاست محترم جمهور بر مبنای اطلاعات غلط و یا ناکافی بوده است و بنابراین با توجه به اینکه تحلیل‌ها بر پایه اطلاعات به دست می‌آیند، ممکن است برخی تحلیل‌هایی که جناب آقای روحانی در ایام انتخابات در موضوعات مختلف و از جمله در خصوص تیم مذاکره‌کننده قبلی کشورمان بیان فرموده بودند نیز اشتباه و خطا بوده است که در هر دو صورت شایسته است رئیس‌جمهور محترم باید برای مردمی که دانستن را حق ایشان می‌داند، این مسئله را مشخص فرمایند

  • ali akbari

این مطلب 17 دی ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید

مقام معظم رهبری با توجه اصرار دولتمردان، اجازه مذاکره با آمریکا در خصوص موضوع هسته‌ای را به دولت محترم صادر فرموده‌اند اما بی‌فایده بودن مذاکره با آمریکا و حتی ضرر داشتن این مذاکره، مطلبی است که مقام معظم رهبری نه به کنایه و تلویح، بلکه به صراحت بدان تصریح کرده‌اند «البته در زمینه‌ی ادامه‌ی مذاکرات هسته‌ای، منع نمی‌کنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال می‌شود اما این، یک تجربه‌ی ذی‌قیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی‌ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آن‌ها ندارد و بدون فایده است.»  (22/5/1393 ) معظم له در ادامه  فرموده بودند کدام عاقلی است که دنبال کار بی‌منفعت برود!؟ با این مقدمه، شایسته است دلایل اصرار دولت بر مذاکره را مورد مداقه قرار دهیم.

جناب آقای روحانی بر اساس راهبرد و استراتژی که مدنظر داشتند پیش از انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده بودند حل‌وفصل قضایا با کدخدا راحت‌تر از رایزنی با رعایا است. البته در این تعبیر نیز اشکال وارد است چرا که حتی سیاستمداران امروز آمریکا نیز بر افول این به اصطلاح ابرقدرت و اتمام دوران کدخدایی خویش واقفند؛ لیکن با  توجه به انتخاب  جناب آقای روحانی با رأی ملت به ریاست جمهوری ، برخی از جریانات و گروه‌ها رأی مردم را رأی به رابطه با آمریکا تعبیر کردند. تعبیری که هرچند سفسطه در آن موج می‌زد لیکن برای برخی به باور تبدیل گردید. قطعاً رأی مردم به آقای روحانی نه رأی به رابطه با آمریکا بلکه رأی به مجموعه شعارهای آقای روحانی و با توجه به شناخت قبلی از ایشان بود. مردی باسابقه مناسب، حاضر در بحران‌ها، دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی که احساس می‌شد می‌تواند برخی از مشکلات کشور را با روحیه و گروه کاری خود مرتفع سازد. بااین‌حال لاجرم یکی از شعارهای ایشان تعامل با کدخدا بود و با توجه به اصرار ایشان بر این امر، نظام نمی‌توانست به این موضوع بی‌تفاوت باشد. بر همین اساس با توجه به اصرار دولت و برخی دولتمردان، نظام اسلامی اجازه برقراری این تماس را البته با محدودیت‌های منطقی صادر نمود.

برای این مذاکرات چند شرط، لازم الرعایه اعلام گردید:

مذاکرات در سطح وزارت خارجه باشد.

مذاکرات تنها در خصوص موضوع هسته‌ای باشد.

ضمن واگذاری اختیارات لازم به مذاکره‌کنندگان، خطوط قرمز کشور در این مذاکرات مورد توجه قرار گیرد.

البته مقام معظم رهبری در همان آغاز بر ابتر بودن این مذاکرات به واسطه روحیه استکباری آمریکایی‌ها، تصریح فرمودند.

با این حال ممکن است برخی از افراد و دولتمردان به این باور نرسیده بودند که این مذاکره ثمری نخواهد داشت و کار خود را دارای منفعت عقلایی و اثرات مثبت برای ملت و نظام می‌دانستند و به همین دلیل روند مذاکرات را با جدیت و تلاش پیگیری می‌نمودند. این روحیه و تلاش، فارغ از نتایج آن، مورد تقدیر است لیکن در میدان و صحنه عمل، هر چه همت طرف ایرانی برای رسیدن به توافق بیشتر می‌شد، بداخلاقی، زیاده‌خواهی، توهین، جسارت و تهدید طرف مقابل افزون می‌گردید. با توجه به این موضوع، به نظر می‌رسید گروه مذاکره‌کننده کشورمان باید به این باور رسیده باشد که این مذاکرات ثمر و نتیجه‌ای نداشته است و در مذاکرات آذرماه با توجه به عدم توافق نهایی، به این مسئله خاتمه می‌داد اما ظاهراً دولتمردان محترم، همچنان امید دارند که بتوانند از این مذاکرات دستاوردی برای ارائه به مردم بیابند و به همین منظور تمدید مذاکرات را پذیرفته‌اند.

با پوزش از دولتمردان و با ذکر این نکته که در مثل مناقشه نیست، وضعیت کنونی همانند  فردی است که به امید برنده شدن در یک بخت آزمایی، آینده را به بخت و شانس گره زده و با خرج کردن دارایی خود و حتی قرض گرفتن از دیگران، همچنان به این بازی ادامه می‌دهد. قطعاً  نمی‌توان آینده روشنی برای این فرد تصور نمود. اگر این فرد به جای خوش‌باوری به این‌که ممکن است در این قرعه کشی شانس به وی روی آورد، بر اساس واقعیات، با رویکردی عاقلانه و مدبرانه و با توجه به میزان دارایی و استعداد و ظرفیت خود، به جای خرید بلیط بخت آزمایی ،  تلاشی اقتصادی را آغاز می‌کرد، به منافع واقعی، بیش از آنچه در توهم قرار بود به آن دست یابد، نایل می‌آمد.

دولت محترم در این مذاکرات به امید لغو تحریم، داشته‌های مادی و معنوی خود را هزینه کرده بدون آنکه دستاورد شایسته‌ای کسب کرده باشد و در تمدید مذاکرات نیز قرار نیست معجزه‌ای رخ دهد. دولت محترم باید جسارت اعلام بی‌نتیجه بودن مذاکره با شیطان را داشته باشد؛ به عبارت دیگر چنانچه به هر دلیل دولتمردان محترم این مذاکرات را راهی برای برطرف ساختن فشار از نظام و مردم تعبیر کرده و بر آن اصرار داشتند، اکنون با توجه به نتایج حاصله، بی‌فایده بودن این مذاکرات  و عدم  تغییر رویکرد شیطان بزرگ  مشخص شده و نباید اصراری بر ادامه مذاکرات از طرف دولت ایران وجود داشته باشد چرا که با توجه به وضعیت کنونی، در پایان این مذاکرات نیز چیزی عاید نخواهد شد و سرانجام باور به صداقت شیطان، جز پشیمانی و فریب نخواهد بود.

جناب آقای روحانی مطمئن باشند صراحت بازگویی این واقعیت به مردم نه تنها باعث کم شدن ارزش و اعتبار دولت نخواهد شد بلکه بر ارزش و احترام دولت خواهد افزود. مقام معظم رهبری فرموده‌اند: همراه با تشریح کارها و بیان نقاط قوت، به صراحت به مردم بگویید که این کارها را نتوانستیم انجام دهیم و مطمئن باشید مردم، کسی را برای کاری که تلاش کرده اما نتوانسته انجام دهد، مؤاخذه نمی‌کنند.(6/6/1390)

  • ali akbari

این مطلب 14 دی ماه 1393  در خبرگزاری فارس  منتشر گردید .

 قبل نوشت :شاید به نظر زمان مناسبی برای این تحلیل نبوده و مناسب بود که این تحلیل در زمان مذاکرات هسته ای نگاشته می شد لیکن معتقدم با توجه به گذشت مدتی از تمدید قرارداد و روشن شدن فضا و کاهش سطح التهاب و... اکنون راحت تر می توان در این خصوص نوشت و اتفاقا اکنون زمان مناسبی برای انتشار این مطلب است

مذاکرات ایران و شش کشور بار دیگر تمدید شد و سخن بر این است که هرچند این تمدید تا تیرماه ۱۳۹۴ می‌باشد لیکن «با توجه به نزدیکی دیدگاه‌ها! توافق نهایی بین ایران و ۵+۱ قبل از این تاریخ به امضا خواهد رسید.» سخنی که برخی دولتمردان کشورمان مطرح کرده و بر این امید دلخوش دارند و برخی مسئولین اقتصادی دولت، متناسب با این پیش‌فرض، از لزوم آمادگی بانک‌ها برای شرایط بعد از تحریم سخن می‌گویند. البته امید دادن و امیدواری به آینده روشن، امری لازم و بلکه ضروری است لیکن باید این امیدواری بر اساس واقعیات و مبتنی بر آینده‌های محتمل باشد که به نظر می‌رسد در این مورد، متأسفانه محقق نخواهد شد. این امر به معنای آینده تاریک و مبهم برای جمهوری اسلامی نیست؛ آینده از آن انقلاب است لیکن این آینده روشن جمهوری اسلامی ایران از مسیری غیر از مسیر مذاکرات محقق خواهد شد. برای تبیین دقیق‌تر این تحلیل باید اعلام داشت:

در مذاکره، هر کدام از طرف‌ها برای خود اهداف، راهبردها و طرق رسیدن به این راهبردها را طراحی و بر اساس آن بر سر میز مذاکره حاضر می‌شوند و سیاستمداران هر کشور تمامی تلاش و کوشش خود را برای رسیدن به مطلوب حداکثری به کار می‌برند و هر صورت عدم توانایی بر این امر، خطوط قرمزی را تعیین و بر سر این خطوط ایستادگی کرده و اجازه عقب‌نشینی از این خطوط را نخواهند داشت. اگر به مذاکرات ایران و ۵+۱ دقت کنیم برای هر دو طرف می‌توان این اهداف را تا حدودی معین و مشخص نمود لیکن اجازه دهید این بار به جای اینکه از منظر طرف ایرانی به مذاکرات بنگریم، نگاه طرف آمریکایی را مدنظر قرار دهیم.

 بهترین و مطلوب حداکثری برای آمریکا دست کشیدن ایران اسلامی از دستاوردهای هسته‌ای و تعطیلی تمام اقدامات در این بخش از فناوری است. این امری است که رییس‌جمهور امریکا صراحتاً بر آن اذعان و اعلام کرد که اگر می‌توانست [یعنی نمی‌تواند] تمام پیچ و مهره‌های تأسیسات هسته‌ای ایران را جمع می‌کرد؛ یعنی اتمام مذاکرات با توافقی که در آن ایران به جمع‌آوری و تعطیلی فعالیت‌های هسته‌ای خود متعهد و یا به یک فناوری کاریکاتوری و نمایشی بسنده بنماید. توافقی که در آن صورت آمریکا، نه بزرگ‌ترین پیروزی دهه اخیر بلکه برترین پیروزی دوران حیات خود را به دست خواهد آورد و آن را به معنای ابرقدرتی خود و نابودی انقلاب اسلامی به جهان معرفی خواهد نمود. این امر قطعاً محقق نخواهد شد به دلیل اینکه جمهوری اسلامی ایران نشان داده که از دستاوردهای هسته‌ای دانشمندان خود حمایت کرده و از خطوط قرمز خود عقب نخواهد نشست و به فرموده مقام معظم رهبری (نقل به مضمون) ایران اسلامی در حال حاضر حفظ دستاوردهای هسته‌ای را عملاً به معنای حفظ استقلال کشور می‌داند (امام خامنه‌ای ۲۳/۱۲/۱۳۸۴ )؛ بنابراین این گزینه امکان تحقق نداشته و نمی‌توان به آن دلخوش داشت.

گزینه دیگر، امضا توافق با پذیرش شروط طرف ایرانی می‌باشد. گزینه‌ای که به دلایل مختلف، طرف آمریکایی اجازه این کار را ندارد. صهیونیسم جهانی با هر توافقی که در آن به حقوق ایران اسلامی اذعان شود، مخالفت خواهد کرد. پذیرش ایران به عنوان عضو جدید جامعه هسته‌ای، راه را برای دیگر کشورها برای ورود به این باشگاه فراهم خواهد کرد و ایران را علاوه بر مواضع ایدئولوژیک، در موضوع علمی و فناوری نیز به عنوان الگو معرفی خواهد کرد و نشان خواهد داد می‌توان بدون اتکا به شرق و غرب و با خودباوری، به اوج قله‌های علم و فناوری دست یافت و چنین امری عملاً به تمام تبلیغات منفی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران خاتمه خواهد داد.

گزینه دیگری که می‌تواند مورد نظر قرار گیرد شکست مذاکرات بدون هرگونه توافق است. چنانچه مذاکرات به هر دلیل به نتیجه نرسد، آمریکا به عنوان به اصطلاح ابرقدرت و گنده لاتی که باید احترام سبیل به امانت گذاشته خود را نگه دارد، مجبور است که به تهدیداتی که قبلاً مطرح ساخته بود جامه عمل بپوشاند. اهم این تهدیدات در دو امر خلاصه می‌شود، اقدام نظامی و تشدید تحریم‌های اقتصادی.

 در موضوع تهدید نظامی، امریکا و اذناب او به خوبی از توخالی بودن این تهدید اطلاع دارند. ناتوانی آمریکا در اقدامات نظامی انجام‌شده در دهه اخیر و استیصال رژیم صهیونیستی به عنوان سگ هار آمریکا در منطقه نشان داده که دوران ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده و این ناتوی فرهنگی نظام سلطه است که تلاش دارد با ترسیم یک چهره بزک‌کرده از آمریکا، این پیر فرتوت و زمین‌گیر را در قالب یک جوان برنا و پرزور نمایش دهد؛ بنابراین عملاً گزینه نظامی، قابلیت اقدام نخواهد داشت. در خصوص تشدید تحریم‌ها نیز مشخص شده آنچه تحریم فلج‌کننده نامیده می‌شد نه تنها فلج‌کننده نبوده است بلکه به فرصتی برای احیای توانایی‌های نهفته ملت ایران تبدیل شده است. توجه به اقتصاد درون‌زا و مقاومتی، استفاده از امکانات مغفول مانده و بهره‌برداری بهینه از این امکانات و ده‌ها موضوع دیگر تنها بخشی از برکات تحریم ایران از سوی آمریکا است که هرچند سختی‌هایی بر ملت تحمیل می‌کند لیکن به دست آوردن پیروزی و رسیدن به قله و بی‌نیاز شدن از بیگانه، این سختی را قابل تحمل می‌نماید ضمن اینکه در این جنگ فرسایشی، طرف مقابل نیز در حفظ آنچه ائتلاف علیه ایران می‌نامد ناکام مانده و قطعاً توان تشدید این تحریم‌ها را نخواهد داشت و تشدید تحریم به معنای فروپاشی این به ظاهر ائتلاف خواهد بود.

ضمن اینکه در صورتی که مذاکرات به نتیجه نرسد، عملاً اعلام شده توافق ژنو از بین رفته و ایران دلیلی برای رعایت مفاد این قرارداد نخواهد داشت. توافقی که به اذعان و سخن طرف آمریکایی بهترین و برترین موفقیت آمریکا در یک دهه مذاکرات هسته‌ای بوده است. توافقی که در ایران با مخالفت بخشی از جامعه مواجه شده و عملاً دولت را با طیفی از منتقدان رودررو نموده است و هنوز نیز دولت محترم نتوانسته جواب قانع‌کننده‌ای به این دسته از منتقدان خویش ارائه نماید که چرا در مقابل امتیازات نقد واگذار کرده، تنها به دریافت برخی تعهدات نسیه از طرف مقابل (که آن هم عملاً نقض شده) اکتفا کرده است؟ با توجه به این امر مشخص است که طرف آمریکایی عملاً گزینه‌ای برای مقابله با ایران در صورت ترک میز مذاکره از سوی طرف ایرانی نخواهد داشت.

بنابراین بهترین و مناسب‌ترین گزینه برای امریکا، تمدید مکرر این توافق‌نامه است. تمدیدی که آمریکا را امیدوار می‌کند در این دوره تمدید بتواند طرف ایرانی را مجبور به عقب‌نشینی از خطوط قرمز و یا حداقل توقف در مسیر پیشرفت نماید. در این امر هرچند ایستادگی طرف ایرانی بر خطوط قرمز، پیشروی را برای طرف آمریکایی به دنبال ندارد، لیکن با توجه به متوقف کردن پیشرفت ایران، موضوع عقب‌نشینی برای آمریکا را نیز منتفی می‌سازد. آمریکا که در جبهه‌های مختلف، سنگرهای خود را از دست داده و اکنون حتی در داخل کشور خود نیز مقبولیت و مشروعیت ندارد، هر اقدامی که منجر به حفظ خطوط دفاعی او شود، نوعی پیروزی تلقی خواهد کرد. به همین مناسبت است که از تمدید توافق ژنو به عنوان بهترین و مناسب‌ترین گزینه استقبال می‌کند به نحوی که همگان مشاهده کردند مسئولان آمریکایی بعد از تمدید این توافق، آن را به عنوان پیروزی خودشان اعلام و این امر را نتیجه هوشیاری مذاکره‌کنندگان خویش برشمردند. آمریکا در حال حاضر سیاست «نه جنگ نه صلح» را بهترین گزینه برای مواجهه خود با ایران می‌داند.

 در مقابل، ایران اسلامی هرچند تمایلی به تخاصم ندارد لیکن به خاطر ترس از مرگ، دست به خودکشی نخواهد زد. به نظر می‌رسد این آخرین فرصتی است که به منظور اتمام حجت از سوی ایران به طرف آمریکایی و اروپایی داده می‌شود و خوشحالی طرف آمریکایی از رسیدن به هدف (تمدید توافق)، یک خوشحالی گذرا و موقتی است. آمریکا وضعیت کشتی‌گیری را دارد که از حریف زیر گرفته و اکنون خود را در موضع برتر می‌بیند غافل از اینکه این زیرگرفتن، نه نشان خستگی و درماندگی حریف است و نه نشان قدرت آمریکا و زمانی این مسئله مشخص می‌گردد که آمریکا در خیمه سنگین ایران اسلامی گرفتار و خاک خواهد شد. ایران اسلامی در صورت عدم وجود اراده در طرف مقابل، دلیلی برای تمدید مذاکرات و یا پایبندی به توافق موقت کنونی نخواهد داشت و راه خود را محکم و استوار ادامه خواهد داد. مسیری که بدون نیاز به اعتماد آمریکا تنها به منافع ملی ایران توجه دارد و برای آن دسته از افرادی که توافق با کدخدا را مسیر برطرف شدن مشکلات می‌انگاشتند، باطل بودن توافق با شیطان را نمایان خواهد ساخت.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 4 آذرماه 1393 منتشر گردید.

هنوز در یاد و خاطره ایرانیان، تکبر و نخوت سه وزیر اروپایی فراموش نشده است. وزرایی که در ایران و کشور هزاران شهید دفاع مقدس، به علت عقب‌نشینی برخی از فرزندان انقلاب، پای خود را بر میز انداخته و اعلام می‌کردند ما میوه حمله به عراق را در ایران چیدیم. البته همان زمان نیز فرزندان انقلابی ایران اسلامی در مقابل محل مذاکرات فریاد می‌زدند و اعلام می‌کردند نباید به قول دشمن اعتماد کرد و می‌توان با باور به درون و اعتماد به ظرفیت داخلی و توجه به دانشمندان کشورمان بدون پذیرش این عقب‌نشینی، به موفقیت رسید لیکن آن پیام به نحو مطلوب مورد توجه قرار نگرفت. البته شهدایی چون شهریاری و احمدی‌روشن و علی محمدی و رضایی‌نژاد و دیگر مجاهدان خاموش این سرزمین بعدها نشان دادند که در قولی که به مسئولین می‌دادند صادق بودند و در این مسیر از جان خویش نیز گذشتند. اکنون اما با گذشت یک دهه از آن اتفاق ناگوار، این بار ظاهرا شیطان متوجه شده که نوچه‌ها توانایی عقب راندن ایران را ندارند و به همین خاطر مستقیم در صحنه حضور پیدا کرده است. البته این حضور مستقیم شیطان به معنای بی‌کار بودن نوچه‌ها نیست. انگلستان خبیث، آلمانی که در ماجرای میکونوس سابقه منفی ویژه‌ای برای خود در ذهن ایرانیان نهاد. فرانسه‌ای که به علت جرم شناختن انکار هولوکاست به پاچه‌خواری رژیم صهیونیستی مشهور گشته و هر از چند گاه شاهد انتشار اخباری از افتضاحات اخلاقی برخی مسئولین سیاسی این کشور هستیم، اعلام داشته‌اند که برای رسیدن به توافق، این ایران است که باید انعطاف بیشتری از خود به خرج دهد؟ وقاحت تا کجا و پررویی تا چه حد؟ آیا ایران در مذاکرات دولت اصلاحات کم انعطاف به خرج داد؟ آیا ایران رسما تمام اقدامات و فعالیت‌های هسته‌ای خود را تعلیق نکرد؟ پاسخ شما چه بود؟ آیا به تعهدات خود عمل کردید؟ در این مقطع چطور؟ اقدامات انجام شده توسط این کشورهای طرف مذاکره با ایران در مقابل اقداماتی که ایران انجام داده چه بوده است؟ اجازه دهید یک بار دیگر آنچه ما انجام دادیم و آنچه طرف مقابل، برشماری نماییم.
ما ذخیره بیست درصد خود را نابود ساختیم، فعالیت‌های خود را تعلیق کردیم، اعلام کردیم راکتور اراک را تغییر می‌دهیم، آبشارهای جدید را متصل و وارد مدار نکردیم، اجازه بازرسی به بازرسان دادیم و... اما طرف مقابل چه کرد؟ تحریم‌ها را افزایش داد، توهین‌ها را بیشتر از گذشته نثار ایران و ایرانی نمود، قول‌های داده شده را انکار کرد و... با این وصف چه امیدی به شیطان وجود دارد؟ فرزندان انقلاب که در حال مذاکره با شیطان هستند باید رفتارشناسی شیطان را مدنظر قرار دهند: «تاثیر شیطان در دستگاه محاسبه ما، از راه تهدید و تطمیع است؛ از یک طرف ما را می‌ترساند: آیه شریفه قرآن در سوره مبارکه آل‌عمران [می‌فرماید]: انما ذلکم الشیطن یخوف اولیاءه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مومنین... از طرف دیگر تطمیع است؛ از سوی دیگر وعده می‌دهد شیطان، وعده‌های فریبنده؛ اینجا هم آیه شریفه قرآن می‌فرماید: یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطن الا غرورا وعده می‌دهد، آرزوها را در دل آنها بیدار می‌کند، زنده می‌کند، یک آینده رنگی و دروغین و خیالی مثل سراب در مقابل چشم مومنین به خود می‌گذارد؛ و ما یعدهم‌الشیطن الا غرورا؛ اما فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع، مثل رفتاری که امروز آمریکا دارد و قدرت‌های استکباری همیشه [دارند]؛ از یک طرف تهدید می‌کنند، از یک طرف تطمیع می‌کنند. تطمیع، فقط تطمیع شخصی نیست؛ تطمیع‌های کلی: «چنین می‌کنیم، چنان می‌کنیم»؛ بعد هم نمی‌کنند، دروغ می‌گویند؛ کار شیطان این است.» (امام خامنه‌ای 1393/4/16) آنچه در این مذاکرات بیش از یک دهه از طرف شیطان بزرگ و نوچه‌های آن دیده شده است غیر از این نبوده است. از یک طرف از گزینه‌های روی میز می‌گویند و از طرف دیگر اعلام می‌کنند جامعه جهانی با آغوش باز از تغییر رویکرد ایران استقبال می‌کند. اصلا سیاست چماق و هویج، سیاست شیطان است. حتی اکنون که زمان اندکی به پایان مذاکرات مانده است، ادبیات شیطان و نوچه‌های او تغییری نکرده است. از در باغ سبزی می‌گویند که قرار است در برابر دست کشیدن ایران از فعالیت هسته‌ای خود و یا قبول یک فناوری کاریکاتوری، به روی ایران باز شود و از وعده تشدید تحریم و یا گزینه روی میزی می‌گویند که در صورت عدم توافق در دستور کار قرار خواهد گرفت. ما را نه رعب و وحشتی از چماق دشمن است و نه امیدی و آرزویی به هویج او. ما به مصداق آیه «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه» خود را به سلاح معنوی و مادی مجهز نموده‌ایم. اگر شیطان و نوچه‌هایش برای تقابل با ما صف‌آرایی کنند ما بر عزم و ایمانمان بر درستی راهی که انتخاب کرده‌ایم افزوده خواهد شد و پایداری‌مان را افزایش خواهیم داد و در برابر هویج دشمن او را به خود وامی‌گذاریم که ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان.
فرزندان انقلاب این پیام را از ملت ایران اسلامی به عنوان برادران و هموطنان ایشان بشنوند که ما از زحماتی که متقبل شدید قدردانی و تشکر می‌نماییم و امیدواریم که اجرتان مضاعف باشد؛ اگر دشمن به طریق هدایت رهنمون نگردید، جهانیان، ایران اسلامی و شما را مقصر نخواهند شمرد و این غرب و آمریکا است که نتوانست که از فرصت‌ و نرمشی که ایران اسلامی انجام داد، بهره بگیرد.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 25 آبان ماه 1393 منشر گردید.

«از آنجا که همه موضوعات به نوعی به هم گره خورده این کار را سخت‌تر می‌کند و اینکه ما تا سوم آذر بتوانیم به نتیجه برسیم، واقعا کار دشواری است، فرصت واقعا کم است، اما ناامید نیستیم» آنچه اشاره شد بخشی از سخنان آقای عراقچی در خصوص مذاکرات انجام شده در عمان است. ادعای اینکه فرصت کم است، ادعایی است که قابل تأمل و تعمق. اگر مسئله این بود که مذاکرات ایران و 5+1 در آبان‌ماه شروع شده و مقرر شده تا سوم آذرماه نتیجه نهایی حاصل شود، فرمایش جناب آقای عراقچی صحیح و بدون اشکال است. به هر حال نباید توقع داشت که در یک مدت کوتاه کمتر از یک ماه، بتوان به تفاهم رسید و سوء تفاهمات را برطرف نمود اما جناب آقای عراقچی از یک مسئله بدیهی و آشکار غفلت ورزیده‌اند، آیا واقعا زمان داده شده برای مذاکرات کم و اندک بوده است. آیا مذاکراتی که در دوره اصلاحات آغاز شد و تاکنون ادامه داشته، زمان کمی برای تفاهم و توافق بوده است؟ در مذاکرات دوره اصلاحات که منتج به تعلیق اقدامات هسته‌ای کشورمان گردید، طرف ایرانی اعلام می‌کرد قرار است در مذاکرات هسته‌ای حقوق هسته‌ای کشورمان تثبیت شود اما آنچه در نهایت نصیب ایران گردید عدم موافقت با در اختیار داشتن سانتریفیوژ حتی به تعداد کمتر از انگشتان دست بود. در دولت جدید نیز مسئولین سیاسی با طرح این مسئله که دولت قبلی در مذاکرات به بیانیه خوانی و شعاردهی می‌پرداخت و اصول مذاکره را بلد نبود و همین موضوع باعث تقابل ایران با جامعه جهانی و انزوای سیاسی! کشورمان شده ادعا نمود که می‌تواند با استفاده از یک دیپلماسی ظریف و مذاکره با کدخدا، مشکلات را در بازه زمانی صد روزه حل و فصل نماید. این ادعا در عمل و علی‌رغم تقدیم امتیازات فراوان در سینی طلایی به دشمن، تنها چیزی که عاید نمود توهین و تهدید بیشتر از سوی طرف غربی بود و کار به جایی رسید که شروران و خبیثان عالم به ملت آزاده و سرافراز ایران القابی را نسبت دادند که شایسته خود و اجدادشان بود. اکنون بیش از یک سال از این ادعا می‌گذرد و فرصت رو به اتمام است و ما تنها بر سر خانه اول نیستیم بلکه عقب‌تر از جایی هستیم که شروع کردیم، منابع و ذخیره سوخت بیست درصد را نابود کردیم، اقدامات خود را تعلیق نمودیم و... اما نه تنها هیچ تحریمی فرو نریخت بلکه به تحریم‌ها افزوده شد.
اما به راستی مشکل از کجا نشأت می‌گیرد و چرا امکان توافق و رسیدن به راه‌حل فراهم نمی‌شود؟ چرا اعلام نظر بازرسان آژانس که وقت و بی‌وقت از اماکن هسته‌ای و بعضا غیرهسته‌ای کشور بازدید می‌کنند و هر بار نیز اعلام می‌کنند ایران انحرافی نداشته است، نتوانسته آمریکا را قانع کند که برنامه صلح‌آمیز ایران را به رسمیت بشناسد؟ آیا به راستی آمریکا به عنوان تنها کشور دارای سابقه استفاده از سلاح‌اتمی، نگران صلح و امنیت جهانی است؟ آمریکایی که با ایجاد و پشتیبانی گروه‌هایی چون القاعده و داعش چشم بر روی جنایات این گروهک‌ها بسته، نگران حقوق‌بشر است؟ قاتلان 290 مسافر بی‌گناه هواپیمای مسافربری ایران، از انسانیت و شرافت چه بویی برده‌اند که از آن دم زنند؟ مشکل آمریکا  برای پذیرش ایران هسته‌ای ریشه در تبعیت و نوکری از رژیم غاصب صهیونیستی دارد. نشانه بارز آن نیز این است که علی‌رغم اعلام مسئولین سیاسی دولت و به ویژه جناب آقای ظریف مبنی بر محرمانه بودن مذاکرات برای عموم مردم و حتی جامعه نخبگان کشور و عدم طرح این مباحث حتی به قیمت استیضاح، مسئولین سیاسی آمریکایی قبل و بعد از مذاکرات مستقیم به سرزمین‌های اشغالی می‌روند و یا به صورت تلفنی گزارش دقیق مباحث هسته‌ای را به اطلاع سران کودک‌کش این رژیم جعلی می‌رسانند. مشکل این است که آمریکا بین ایران و رژیم صهیونیستی، نه اجازه دارد و نه می‌تواند جانب ایران را بگیرد. اصولا سران آمریکا توسط دست‌های پشت پرده و کارتل‌های صهیونیستی انتخاب می‌شوند و کوچک‌ترین کوتاهی در انجام اوامر صادره از سوی این مراکز، به معنای پایان زندگی سیاسی و حتی حیات مادی این سیاستمداران است.
باید به جناب آقای عراقچی متذکر شد که نه تنها فرصت برای توافق کم نبوده بلکه بسیار بیشتر از آنچه لازم بود فرصت داده شده است و مشکل از طرف مقابل است که صلاحیت و شایستگی استفاده از این نرمش و انعطاف ایران اسلامی را ندارد. «خوبی که از حد بگذر ابله گمان بد کند.» آمریکا تصور می‌کند که تحریم‌های به اصطلاح فلج‌کننده ایران را بر سر میز مذاکره نشانده است این در حالی است که این مذاکرات و اجازه نظام به دولت برای پیگیری و انجام توافقات تنها برای اتمام حجت برای افکار عمومی داخلی و بین‌الملل است و ایران اسلامی پس از پایان مذاکرات در صورتی که آمریکا به صراط مستقیم رهنمون نگردد، مسیر خود را بی هیچ ترس و واهمه‌ای به پیش خواهد بود. اگر از منظر سیاسی بنگریم این به نفع اوباما و آمریکا است که به صورت رسمی خواسته‌های ایران اسلامی را بپذیرند در غیر این صورت نه در سطح بین‌الملل که حتی در خود آمریکا نیز باید زندگی سیاسی آقای اوباما و دولت او را خاتمه یافته تلقی کرد.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان چهارشنبه  7 آبان ماه 1393 منتشر گردید.

این اصل که اسلام هیچ‌گاه آغازکننده جنگ نبوده غیرقابل انکار است و این اصل که برای پرهیز از خونریزی و جنگ تا آخرین لحظه سعی در توجیه و ارشاد و مذاکره دارد، ایضاً. اما زمانی که نیاز به قاطعیت و شمشیر باشد نیز قاطع‌تر از اسلام نخواهیم یافت. تاریخ اسلام نمونه‌های فراوانی برای اثبات این مدعا را ارائه می‌نماید. برای اثبات ضرورت مذاکره و اتمام حجت با طرف مقابل، نیازی به خدشه در شعار عاشورا و قیام کربلا نیست چرا که اصولا قیام حضرت اباعبدالله‌الحسین به فرموده آن حضرت برای هیچ چیز غیر از امر به معروف و نهی از منکر نبوده است. همان اصلی که این چند روزه برخی  با جیغ بنفش و برخی با اسیدپاشی به دنبال به فراموشی کشاندن آن هستند. این اصل الهی و آسمانی آن قدر اهمیت دارد که سید جوانان اهل بهشت، خود و بهترین انسان‌های عصر و روزگار خود را فدای احیای آن نمود. البته ممکن است رئیس‌جمهور محترم از تمامی درس‌ها و عبرت‌هایی که می‌توان از واقعه عظیم عاشورا اخذ کرد، اصل مذاکره را استنتاج فرموده و از این بابت اجتهادی کرده باشند که هر چند شاذ است لیکن ایشان برای این اجتهاد خود، دلایل و مستنداتی ارائه فرمایند. آنچه که شایسته است رئیس‌جمهور محترم به آن پاسخ دهند این است که اگر قرار بود ظالمانی چون معاویه، یزید و امثالهم با مذاکره و گفت‌وگو به راه بیایند که اصولا امیر‌المومنین علی علیه‌السلام دچار آن حوادث نمی‌گردید تا بخواهد نوبت به امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام برسد. حتی بالاتر از آن باید فقط در قرآن مجید «وجادلهم بالتی هی احسن» ذکر می‌شد و آیات جهاد و قتال و... از قرآن حذف می‌گردید. آیاتی از قبیل «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا» و آیه شریفه «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه» و... چگونه تفسیر خواهند شد؟ چه نیازی به جنگ‌های بدر و احد و... آیا ما ادعا داریم که از پیامبری که لاینطق عن‌الهوی بودند، بر مذاکره و اصول آن مسلط‌تر هستیم و بهتر مذاکره می‌کنیم؟ مشکل در مذاکره کردن یا نکردن نیست؛ بلکه مسئله این است که همواره ظالمان و زورگویانی وجود دارند که جز زبان زور و قدرت را نمی‌فهمند؛ افراد شغال‌صفتی که به محض این که احساس ضعفی در فردی بنمایند برای دریدن او لحظه‌ای درنگ نخواهند کرد. برابر این افراد باید چون شیر ایستاد و غرش کرد و نعره کشید و اگر لازم شد ضربتی نیز حواله نمود تا حساب کار دستشان بیاید. به نظر می رسد بار دیگر مباحثی که در دوره اصلاحات با عنوان اسلام دین محبت است و با این گفتار، بغض و کینه نسبت به اعدا و دشمنان به کنار زده می‌شد، در حال تکرار است. این بار در گفتمان اعتدال بر مذاکره و گفتمان تاکید می‌شود و مبارزه و استقامت، به حاشیه رانده می‌شود. سؤال دیگر این که اصل مذاکره و اتمام حجت تا کجا و چه زمانی ادامه می‌یابد و اگر طرف مذاکره به اصول مذاکره پایبند نبود، چه کار باید کرد. آیا باید برای باقی ماندن طرف مقابل بر سر میز مذاکره، خواهش و التماس کرد؟
در تقابل سپاه اسلام با اصحاب فتنه جمل، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به اصحاب فرمودند کدام یک از شما این قرآن را می‌برد و پیش از شروع جنگ بر آنها عرضه می‌کند؟ جوانی از آن میان عرض کرد: من حاضرم. پس آن جوان قرآن را بر روی دست گرفت و در میان دو صف ایستاد و گفت: خدا را! خدا را! میان ما و شما کتاب خدا [حاکم] باشد، آنها دست آن جوان را قطع کردند، قرآن را به دست دیگر گرفت دست دیگرش را هم قطع کردند، قرآن را به دندان گرفت، اما لشکر جمل آن سپاهی امیرالمؤمنین را به شهادت رساندند. پس از این واقعه حضرت امیر علیه‌السلام اجازه حمله را صادر فرمودند. اگر مبنا بر تداوم مذاکره بود، حضرت باید می‌فرمودند که باز هم به مذاکره ادامه می‌دهیم و بازهم و بازهم و معلوم نبود حد یقف این مذاکرات تا چه زمانی ادامه پیدا می‌کرد.
در واقعه کربلا نیز امام حسین علیه‌السلام نه تنها در شب عاشورا بلکه در ایام دیگر و حتی در گودال قتلگاه سعی در هدایت سپاهیان دشمن داشت اما آیا این تلاش برای هدایت دشمن، به معنای دست کشیدن از مقاومت و ایستادگی بوده است؟ آیا دشمنی که به سمت حضرت سنگ و تیر و نیزه پرتاب می‌کرد، امام جواب او را با دسته گل و سلام و صلوات می‌داد یا این که امام نیز دست به قبضه شمشیر می‌برد؟
با توجه به این مقدمه باید به این سؤال پاسخ داد اتمام حجت و مذاکره توسط ایران با 1+5 تا کجا باید ادامه دهد و چرا هیچ‌گاه نباید از طرف غربی خواست که حسن‌نیت خود را ثابت نماید؟ علی‌رغم امتیازات گسترده‌ای که در مذاکرات و توافق اولیه به طرف مقابل داده شد، مشاهده می‌کنیم که نه تنها خباثت و دشمنی دشمن کاهش نیافت، بلکه طرف مقابل با مشاهده رفتار مذاکره‌کنندگان کشورمان، گستاخ‌تر از پیش به تشدید تحریم‌ها و توهین مستقیم به ایرانیان پرداخت. البته این تنها نمونه تجربه رفتار دشمن در مذاکرات نبوده است. در دوره اصلاحات نیز مذاکره و اتمام حجت و نشان دادن حسن‌نیت ایران به دشمن، کار را به جایی رساند که آن فرد خبیث انگلیسی صراحتاً اظهار داشت از درون سرویس بهداشتی، پاسخ طرف ایرانی را داده است و نهایتاً نیز حتی با وجود تعلیق تمام مراکز و اقدامات، دشمن به دنبال تعطیل کردن تدریس رشته‌های علوم پایه به خصوص فیزیک در دانشگاه‌های کشور بود. در این سال‌ها، دشمن نامید از موفقیت در جلوگیری از پیشرفت هسته‌ای کشورمان، حتی فراتر از اقدامات نرم و روانی و یا تحریم‌های غیرقانونی، دست به ترور و حذف فیزیکی دانشمندان هسته‌ای کشورمان زده است. دانشمندانی که تنها جرم آنها تلاش برای پیشرفت کشور و یا تولید سوخت بیست درصد به منظور تولید دارو و جلوگیری از مرگ بیماران صعب‌العلاج کشورمان بوده است. ایران باید برای اثبات حسن‌نیت خود چه می‌کرده که تاکنون انجام نداده است؟ حد یقفی که طرف غربی برای اثبات حسن‌نیت ایران در مذاکرات در نظر دارد کجاست؟ آیا غیر از برداشتن پیچ‌ومهره‌های تاسیسات هسته‌ای کشورمان و یا به عبارتی تعطیل کردن پیشرفت علمی کشورمان حد یقفی وجود دارد؟ آیا غیر از این است که آنها به مصداق آیه شریفه «ولن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم» تا زمان نوکری و تبعیت محض ما از ایشان، به این خواسته‌های غیرقانونی خود ادامه خواهند داد؟ اکنون اگر قرار بر اعتمادسازی نیز باشد نوبت طرف غربی است که این اصل را در دستور کار خویش قرار دهد.
بهترین راهکاری که می‌توان به‌عنوان یک پیشنهاد به طرف غربی ارائه کرد این است که اگر طرف مقابل در این مدت باقی مانده به خواست ایران تمکین کرد که می‌توان مذاکرات را با یک توافق مناسب خاتمه داد لیکن اگر چنین توافقی امضا نشد، این آمریکا است که باعث شکست مذاکرات شده است و ایران اسلامی دلیلی برای ادامه مذاکره نخواهد داشت. ایران اسلامی به وضعیت قبلی بازخواهد گشت و متناسب با اقدامات اعتمادساز طرف غربی از قبیل احترام به حقوق حقه ایران و برداشتن تحریم‌ها و...  شاید در برخی از فرآیندها و اقدامات خود قدری نرمش به خرج دهد.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 16 مهرماه 1393 منتشر شده است

کشتی‌گیری که برای کسب پیروزی نهایی، قدری نرمش و انعطاف به خرج می‌دهد، در حالت نرمش، امتیازی کسب نخواهد کرد بلکه امتیاز را زمانی می‌گیرد که با چرخش راهبرد و نمایش اقتدار و قدرت خود، حریف مغرور خود را که دل به پیروزی خوش کرده بود، مات و مبهوت می‌نماید.
اگر نگاهی به مذاکرات هسته‌ای کشورمان با 5+1 داشته باشیم خواهیم دید در توافق اولیه، امتیازات نقدی داده و امتیازات نسیه‌ای گرفته شد. آنانی که رفع مشکل را در برقراری ارتباط با کدخدا می‌دانستند دیدند هر چقدر هم که انعطاف به خرج داده شد. سرسختی حریف نیز در مقابل افزون گشت و از اعطای القاب و عناوین به سرکردگان حریف نیز چیزی جز اهانت و توهین نشنیدیم. گروهی که ادعا می‌کرد می‌توان به جای اینکه در مذاکرات بیانیه سیاسی و تبلیغاتی خواند! با هنر دیپلماسی و راهبرد برد- برد در بازه زمانی صد روزه به توافق رسید پس از گذشت شش‌ماه به نتیجه نرسید و دولتمردان چاره را در تمدید مذاکرات دیدند تا شاید در این تمدید مهلت، بتوانند به توافق برسند. متأسفانه به نظر می‌رسد افرادی در داخل تمایل داشته باشند این مذاکرات به همین شکل ادامه داشته باشد و راهبرد «مذاکره برای مذاکره» همچنان در دستور کار قرار داشته باشد. این موضوعی است که بر روی آن مانور داده می‌شد و بیان مطالبی با عنوان تحلیل، یادداشت، تفسیر توافق ژنو و... تحت این عنوان که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد می‌توان آن را مجددا تمدید کرد، نشان از این داشت که این علاقه‌مندی، به دنبال زمینه‌سازی برای اجرا است. موضوعی که نظام اسلامی به هیچ عنوان آن را نمی‌پذیرد. سخنان رئیس‌جمهور محترم در مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر کوتاه بودن مدت باقی مانده برای رسیدن  به توافق نهایی و نیز پاسخ مسئولین سیاسی کشورمان در مصاحبه‌ها و مذاکرات به سوالات مطروحه در این خصوص، نشان می‌دهد که قطعا سناریوی تمدید مذاکرات در صورت عدم وصول توافق نهایی، اجرایی نخواهد شد و ایران اسلامی اعتقاد دارد چنانچه از طرف مقابل اراده‌ای برای وصول به توافق وجود داشته باشد، زمان صرف شده تاکنون و باقی مانده، برای این امر کافی است و اگر هم طرف مقابل تمایلی به توافق نداشته باشد، معطل کردن و مذاکرات آتی، بی‌ثمر و بی فایده خواهد بود و هیچ عاقلی کار عبث و بی‌فایده نمی‌کند.
 پس از اعلام رسمی راهبرد ایران اسلامی مبنی بر عدم تمدید مذاکرات، سناریوی «توافق به هر قیمت» توسط برخی افراد و جریانات مطرح شده است و برای تأمین این هدف اقدامات موازی از قبیل کمپین‌های عمومی و تفسیرهای جهت‌دار و... در حال انجام است و جریاناتی که اعتقاد داشتند در موضوع هسته‌ای تنها دانشمندان و  متخصصان این امر صلاحیت اظهارنظر دارند، دست به دامن هنرمندان نیز شده‌اند تا کمکی به تثبیت این راهبرد داشته باشند؛ غافل از این که حتی در میان هنرمندان نیز هر کس اندکی شرافت و عرق ملی داشته باشد قطعا چنین راهبردی را امضا نخواهد کرد.
در مورد این سناریو نیز باید بیان داشت نظام اسلامی، خطوط قرمز خود را به صراحت بیان داشته است و با چنین حرکات نابخردانه‌ای، خطوط قرمز نظام تغییر نخواهد کرد. اگر مذاکره‌کنندگان کشورمان در مدت باقی مانده توانستند شیطان بزرگ و افراد خبیثی چون سیاستمداران روباه پیر را مجبور به امضا توافقی که خطوط قرمز نظام در آن به صراحت ذکر شده باشد، نمایند؛ فبهاالمراد! و اگر چنین امری اتفاق نیفتد که به نظر نیز نخواهد افتاد باید منتظر بود و به اقدامات ایران پس از پایان نرمش و انعطافی که به خرج داده توجه نمود.
البته در حال حاضر نیز محاسن این راهبرد نظام اسلامی خود را نمایان ساخته است.
اگر تا قبل از این مذاکرات، برخی داخلی‌ها مشکل را در عدم ارتباط با شیطان بزرگ می‌دانستند، اکنون به پوچ و بی‌اثر بودن این راهبرد پی برده‌اند و مدافعان این راهبرد در اقل‌ترین تعداد خود هستند و باور این که تنها استقامت و مقاومت درونی است که می‌تواند باعث پیروزی و برتری بر دشمن و رفع مشکلات گردد به یک باور ملی تبدیل شده است.
عبارت «همه گزینه‌ها روی میز است» اکنون به یک فکاهی برای ایرانیان تبدیل شده است. رژیم صهیونیستی به عنوان سگ هار آمریکا در منطقه در یک جنگ پنجاه روزه با تحمل تلفات سنگین مادی و معنوی، با شکست مفتضحانه مجبور به عقب‌نشینی گردید و اکنون این گروه‌های مقاومت هستند که از روی میز بودن همه گزینه‌ها سخن می‌گویند. آمریکا نیز وضعیت بهتری ندارد. موضوع داعش نشان داد که آمریکا و غرب در ائتلاف‌سازی علیه ایران ناتوان هستند. آمریکا در تقابل با گروهک داعش که خود آن را به بار نشانده و یک گروهک تروریستی است، حتی نتوانست متحدین تاریخی خود را همراه سازد و تنها برخی دولت‌های خاص و برخی نوکران و مرتجعین منطقه‌ای آمریکا در این ائتلاف شرکت نمودند.
درخصوص تشدید تحریم‌ها و در موضوع تحریم روسیه، غرب نشان داد تنها انجام برخی رفتارهای نمایشی را تحمل می‌کند و زمانی که روسیه برخی تحریم‌های مقابله‌ای را اعلام کرد این حرکات نمایشی نیز رنگ باخت و اقتصاد خراب غرب اجازه اقدامات گسترده را برای تحریم دیگران نخواهد داد ضمن این که آمریکایی‌ها به صراحت اعلام کرده بودند که اگر اقدامات تحریمی علیه ایران را بیشتر و گسترده‌تر می‌کردند، نه تنها  موفق به این کار نمی‌شدند بلکه دیوار تحریم‌ها فرو می‌ریخت.
به نظر می‌رسد نظام سلطه یک سناریوی باخت-باخت را در مقابل خود می‌بیند. اگر در مهلت باقی مانده و در مذاکرات آتی، به خواسته‌های ایران تن دهد، مجبور به قبول ایران هسته‌ای و لغو تمام تحریم‌ها خواهد بود و اگر در مذاکرات به خواسته ایران تن ندهد، مجبور است  به ادعاها و بلوف‌هایی که قبلا مطرح کرده است جامه عمل بپوشاند. ادعاهایی که در قد و قامت آمریکا و اذناب او نخواهد بود. بلوف‌هایی که در جریان تحولات سوریه، عراق، لبنان و ... بطلان آن برای همه آشکار شده است و در هر حال این ایران اسلامی است که بار دیگر ثابت خواهد کرد آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و اگر قرار به گرفتن امتیاز است این امتیازگیری نه در تسلیم بلکه تنها در مقاومت و استقامت حاصل خواهد شد.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 17 تیرماه 1393 با عنوان " تدابیر نظام برای شفاف سازی مذاکرات " در خبرگزاری مشرق منتشر شده است .

یکی از ایرادهایی که افکار عمومی به تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان وارد می‌کند، عدم ارائه اطلاعات شفاف به اصحاب رسانه و مردم در خصوص جزئیات مذاکرات هسته‌ای کشورمان با 1+5 بوده است. این نقیصه باعث می‌شد که جریان رسانه‌ای و مطبوعاتی طرف مقابل به صورت یک‌طرفه اقدام به انتشار مطالبی نموده و آن را توافق طرفین اعلام کند؛ مطالبی که اصحاب رسانه داخلی به دلیل عدم اطلاع از مفاد مذاکرات، امکان راستی آزمایی آن را نداشتند و انتشار آن نیز باعث می‌شد که این تصور در افکار عمومی ایجاد شود که تیم مذاکره‌کننده، از خطوط قرمز ترسیم‌شده نظام عدول کرده است.
متأسفانه پیگیری مداوم و مکرر در خصوص برطرف ساختن این نقیصه به نتایج ملموسی نرسیده بود و حتی نقل‌قول وزیر محترم امور خارجه که اظهار داشته بود حتی به قیمت استیضاح حاضر به بیان مذاکرات نیست (نقل به مضمون) نشان‌دهنده میزان سخت‌گیری طرف ایرانی در خصوص بی‌خبر گذاشتن مردم از جریان مذاکرات بود و این در حالی است که طرف غربی قبل و بعد از مذاکرات به سرزمین‌های اشغالی سفر می‌کرد و مقامات رژیم صهیونیستی را در جریان ریز مذاکرات قرار می‌داد.
تداوم این مسئله می‌رفت که باعث بروز نابسامانی در تحلیل روند از سوی افراد موجه داخلی گردد که این بار نیز تدبیر حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب باعث رفع این مشکل و معضل گردید. این تدبیر ابتدا با فرمایش ایشان مبنی بر اعتماد به تیم مذاکره‌کننده کشورمان در عین بی‌اعتمادی به‌طرف غربی مطرح شد و حضرت آقا درعین‌حال بر مراقبت افکار عمومی از روند مذاکرات تأکید فرمودند.
در گام دوم حضرت آقا خطوط قرمز نظام که برای تیم مذاکره‌کننده ترسیم‌شده بود به صورت علنی و برای عموم ملت مطرح فرمودند تا مشخص شود آنچه تحت عنوان نرمش قهرمانانه به‌عنوان یک راهکار توسط ایشان اجازه داده‌شده است دارای حدومرز مشخصی است که فقط مربوط به بحث هسته‌ای و آن‌هم در یک چارچوب خاص است.
در آخرین مرحله از این تدابیر حضرت آقا که در دیدار کارگزاران نظام با معظم له شاهد آن بودیم، حضرت آقا به‌طور شفاف و با جزئیات کامل خواسته‌های کشورمان در مذاکرات گام نهایی که به تیم مذاکره‌کننده ابلاغ شده است مطرح فرمودند تا مشخص شود که مسیر پیشرفت هسته‌ای کشورمان چگونه باید باشد. ایشان فرمودند: هدف آن‌ها [طرف غربی] این است که در موضوع ظرفیت غنی‌سازی، جمهوری اسلامی ایران را به 10 هزار سو راضی کنند؛ البته ابتدا از 500 سو و 1000 سو شروع کردند که 10 هزار سو محصول حدود 10 هزار سانتریفیوژ از نوع قدیمی است که داشتیم و داریم، درحالی‌که به گفته مسئولان مربوط، نیاز قطعی کشور، 190 هزار سو است.
با توجه به این موضوع و نیز مواردی که ایشان در خصوص تحقیق و توسعه و تأسیسات فردو بیان فرمودند اکنون ملت ایران می‌داند که آنچه طرف غربی در خصوص توافق بر سر کاهش سانتریفیوژها و... مطرح می‌سازد خواسته‌هایی است که تمایل دارد به‌عنوان توافق مطرح سازد. خواسته‌هایی که تیم مذاکره‌کننده ایرانی نه آن را می‌پذیرد و نه اجازه این کار را دارد و البته ایران اسلامی این آمادگی را دارد که به جامعه جهانی برای عدم حرکت به سمت تولید سلاح هسته‌ای که در مبانی شرعی و دکترین دفاعی کشورمان جایی ندارد، تضمین‌های لازم را ارائه دهد. تضمین‌هایی واقعی در عین برطرف ساختن نیاز داخلی به سوخت هسته‌ای و نه در قالب عبارت من‌درآوردی «نقطه گریز» که طرف غربی آن را اعلام می‌دارد.
البته این تدبیر ایشان از یک‌سو باعث همراهی افکار عمومی با تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای و از سوی دیگر مراقبت از عدم عدول از خطوط قرمز نظام خواهد شد ضمن این‌که اکنون ملت ایران می‌داند که در مذاکرات چه می‌گذرد و همین مسئله باعث می‌شود که طرف غربی و جریان رسانه‌ای منسوب به غرب  امکان بازی با افکار عمومی را نداشته باشد.

  • ali akbari