پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳۸ مطلب با موضوع «بین الملل» ثبت شده است

این مطلب 12 فروردین 1394 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

دولتمردان ترکیه این بار در میدان یمن، بخت خود را برای کسب منفعت از این بحران می‌آزمایند. برای درک بهتر سیاست ترکیه در قبال بحران یمن، شایسته است نگاهی به برخی رفتارهای سیاستمداران این کشور در عرصه سیاست خارجی داشته باشیم.

 به نظر می‌رسد بهترین واژه‌ای که برای فهم سیاست خارجی ترکیه می‌توان به کار برد، سیاست شتر گاو پلنگ می‌باشد؛ سیاستی مرکب از ناهماهنگی و بی‌تناسبی. به‌عبارت‌دیگر به نظر می‌رسد ترکیه از اتخاذ یک رویکرد منطقی، معقول و سنجیده در عرصه سیاست خارجی ناتوان بوده و رفتارهای این کشور در عرصه بین‌الملل بیش از آن‌که نتیجه فهم دولتمردان این کشور باشد، بر اساس تصمیمات دفعی و عجولانه و یا  نسخه دیکته شده از خارج می‌باشد.

  • ali akbari

این مطلب به عنوان سرمقاله روزنامه کیهان 5 اسفندماه 1393 منتشر گردید.

استراتژیست‌ها در هنگام بحث در خصوص راهبردهای تقابلی دولت‌ها با یکدیگر، دو وضعیت را بر می‌شمارند؛
حالت اول: تقابل قوی و ضعیف. در این وضعیت هیچ گاه کشور ضعیف و فاقد توانایی، خود را درگیر جنگ نکرده و در صورت بروز جنگ سعی می‌نماید با پذیرش صلح (در واقع پذیرش خواسته‌های دولت غالب و برتر) خود را از جنگ و نابودی رهایی بخشد. کشور قوی نیز تمایل دارد بدون بروز جنگ، خواسته‌های خود را تحمیل نماید؛ بنابراین درخواست صلح و سازش طرف ضعیف را در ازای تحمیل شروط خود می‌پذیرد؛ مگر اینکه سیاست و راهبرد نابودی و تغییر دولت ضعیف را در دستور کار قرار داده باشد که در چنین شرایطی با قبول هزینه‌های اندک احتمالی، حریف را نابود خواهد کرد. در این وضعیت، دولت ضعیف همواره در ترس و خوف نابودی و حمله دشمن بوده و در واقع امنیت روانی نخواهد داشت و بردگی را به عنوان یگانه راه زندگی و ادامه حیات خود خواهد پذیرفت. آنچه در برخی از کشورهای مرتجع منطقه و نظام طاغوت در تعامل با آمریکا و نظام سلطه وجود داشته و دارد، از همین منظر قابل تفسیر است.
حالت دوم: توازن قدرت. در این حالت هیچ کدام از دو طرف تفوق کلی و اساسی بر یکدیگر ندارند بلکه با درجه‌ای از قدرت در بخش‌های مختلف از قبیل نظامی، اقتصادی، امنیتی و... در مقایسه با یکدیگر دارای برتری یا ضعف می‌باشند. در این حالت وقوع جنگ باعث برتری و پیروزی هیچ کدام از دو طرف نبوده و تنها باعث تخریب و نابودی زیرساخت‌های دو طرف و نهایتاً برگشت به حالت اول یعنی زندگی مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر خواهد بود. در این وضعیت، کشورها به جای حمله و جنگ، معمولاً تلاش دارند در گام اول در این توازن دخالت کرده و آن را تغییر دهند. در واقع هر کدام از طرفین تلاش می‌کند با ارتقای سطح توانایی خود به بخش اول ارتقا یابد؛ یعنی خود را به واقع برتر از طرف مقابل نماید و به حالت یک کشور قوی و یک کشور ضعیف برسد تا بتواند بدون وقوع جنگ خواسته‌های خود را بر دیگری تحمیل کند. برای وصول به این مقصود دو راهبرد اساسی در دستور کار قرار خواهد گرفت. تخریب حریف با ابزار مختلف به عنوان نگاه بیرونی و تقویت زیرساخت‌های داخلی در بخش‌های گوناگون اقتصادی، نظامی و... به عنوان نگاه داخلی.
این دسته‌بندی کلی بر روی کاغذ قابل فهم و درک است لیکن در هنگام عمل، درک واقعی و مقایسه قدرت دو کشور که مبنای اتخاذ رویکرد دولت‌ها خواهد بود به این آسانی نخواهد بود. تهیه مناسب و صحیح «برآورد راهبردی حریف» در عین شناسایی کامل توان خودی عامل اصلی برای تشخیص خواهد بود. به عنوان مثال بر روی کاغذ، تصور آمریکا این بود که ایران ضعیف با حمله صدام که توسط نظام سلطه تقویت شده و حمایت می‌گردید، نابود خواهد شد؛ لیکن در صحنه عمل، اشتباه محاسباتی آمریکا مشخص گردید. این اشتباه محاسباتی را دولتمردان آمریکا و نظام سلطه بارها انجام داده‌اند و هنوز که هنوز است این اشتباه را تکرار می‌کنند.
البته به نظر می‌رسد برخی از سیاستمداران غربی، وضعیت محاسباتی خود را تغییر داده و وضعیت نظام سلطه و ایران را از حالت اول (قوی- ضعیف) به وضعیت دو قدرت متقابل و متساوی تغییر داده‌اند- همین مسئله مؤید پیروزی ایران اسلامی و پیشرفت همه جانبه کشور و صحیح بودن مسیر حرکت انقلاب و مردم تاکنون می‌باشد- و راهبردهای انتخابی را نیز بر همین مبنا انتخاب می‌نمایند؛ یعنی تلاش برای تضعیف طرف مقابل (ایران) و تغییر وضعیت به حالت ضعیف- قوی تا بتوانند به نابودی ایران اسلامی بیندیشند. بر همین اساس شاهد راهبردهایی از قبیل تحریم، منزوی کردن ایران، خرابکاری، ممانعت از دستیابی ایران اسلامی به دانش و فناوری نوین و... از سوی نظام سلطه هستیم. نظام سلطه امید دارد با حرکت رو به جلوی خود از یک سو و متوقف کردن قطار پیشرفت ایران اسلامی از سوی دیگر، در سال‌های آتی شاهد ایران ضعیف و غرب قوی باشد تا بتواند ایران اسلامی را محو و نابود سازد. بر همین اساس است که اوباما از متوقف کردن پیشرفت هسته‌ای کشورمان به عنوان بزرگ‌ترین دستاورد خود یاد می‌کند.
اما آنچه نظام سلطه از آن غفلت کرده و یا به منظور جنگ روانی و وادار کردن سیاستمداران ایرانی به اشتباه محاسباتی، ذکری از آن نمی‌کند، راهبردهایی مقابله‌ای است که ایران اسلامی می‌تواند برای مقابله با راهبرد دشمن اتخاذ نماید. حریف سعی دارد وانمود کند که دست ایران بسته است و چاره‌ای جز تسلیم ندارد. این محاسبه همیشگی کفر و باطل است. دشمنان حق و حقیقت دست خدا را بسته دانسته و اعلام می‌کردند «یدالله مغلوله» در حالی است که دست خدا هیچ گاه بسته نبوده و نخواهد بود. این انقلاب با روح خدا به وجود آمد  و به فرموده امام خامنه‌ای همواره دست غیب
 ] که همان دست خدا است[ حافظ این انقلاب بوده است. یدالله با جماعت است و این ملت در بیست و دوم بهمن ماه نشان داد که همچنان با وحدت و یکپارچگی بر اصول خود پافشاری و استقامت می‌کند، و همین موضوع نشان از آمادگی ایران برای مقابله با راهبرد دشمن دارد. اکنون ایران اسلامی با چند انتخاب راهبردی، به مقابله با اقدامات نظام سلطه پرداخته و نشان داده است توانایی مهار و شکست راهبرد دشمن را دارد و در واقع این ایران اسلامی است که تلاش دارد خود را قدرت و طرف برتر در مقابل با غرب قرار داده و نظام سلطه را به تمکین در برابر خواسته‌های خود مجبور نماید. در مرحله کنونی ایران اسلامی در برخی از حوزه‌ها به ظرفیت بازدارندگی رسیده است. به عنوان نمونه در بخش نظامی حریف جرأت و جسارت آزمودن این راهبرد و زدن ضربه را ندارد چرا که از تبعات اقدام متقابل ایران آگاه است. در برخی دیگر از بخش‌ها نیز به خصوص موضوع اقتصاد که متأسفانه به دلایلی ایران اسلامی توانایی راهبرد بازدارندگی را ندارد، سیاست ضربه متقابل در دستور کار ایران قرار گرفته است.
رهبر معظم انقلاب در جمع کارکنان نیروی هوایی ارتش فرمودند «ان‌شاءالله در بیست و دوم بهمن، ملت ایران نشان خواهد داد کسی که ملت ایران را بخواهد تحقیر کند، با ضربه متقابل ملت ایران مواجه خواهد شد.» (19 بهمن 1393).
در تعریف راهبرد «ضربه متقابل» باید اشاره داشت حریف ضربه اولیه را وارد می‌کند به این گمان که طرف مقابل قدرت مقابله ندارد لیکن این محاسبه دشمن بر پایه اشتباه بوده است و ناچار باید ضربه متقابل ایران را دریافت و تحمل نماید. در این چند ساله اروپا بر پایه اشتباه محاسباتی به دنبال آمریکا به راه افتاده و سیاست تحریم ایران را در پیش گرفته است؛ لیکن باید مراقب ضربه متقابل ایران باشد. تحریم انرژی اروپا مسئله‌ای نیست که اروپا توانایی تحمل آن را داشته و نسبت به آن بی‌تفاوت باشد. «ملت ایران هم می‌تواند تحریم کند؛ این را بگوییم که اگر بنای بر تحریم باشد، در آینده این ملت ایران است که آنها ]اروپا[ را تحریم خواهد کرد. بیشترین سهم گاز دنیا در اختیار ما است، مال ملت ایران است؛ گازی که یک انرژی بسیار مهم و اثرگذاری است و دنیا به آن احتیاج دارد و همین اروپای بیچاره احتیاج به این گاز دارد، این گاز در اختیار ما است؛ ایران بیشترین سهم گاز موجود در دنیا را فعلاً- تا حد اکتشافات فعلی در ایران- دارد؛ مجموع نفت و گاز را هم که حساب کنیم، باز بیشترین اندازه نفت و گاز بر روی هم را جمهوری اسلامی ایران دارد؛ ما تحریم می‌کنیم آنها را در وقتی که مناسب باشد؛ و جمهوری اسلامی می‌تواند این کار را بکند.» (29 بهمن 1393).
علاوه بر راهبرد تحریم انرژی در آینده، در وضعیت کنونی در صورت همراهی ملت برای تحریم کالای خارجی و استفاده از کالاهای تولید داخل، علاوه بر افزایش اشتغال در داخل و تقویت زیرساخت‌های اقتصادی کشور و بی‌ثمر ساختن راهبرد دشمن در تحریم کشورمان، شرکت‌های خارجی و به خصوص اروپایی، یک بازار گسترده حدود هشتاد میلیونی را از دست خواهند داد که باعث ورشکستگی بسیاری از شرکت‌های اروپایی خواهد شد.
نباید از یاد برد که اروپا اکنون روسیه را نیز تحریم نموده است و چنانچه ایران و روسیه به این توافق برسند که اروپا را اکنون و یا در آینده مورد تحریم قرار دهند، اروپا از هم اکنون باید خود را برای عصر یخبندان آماده سازد. حتی اگر روسیه نیز سیاستی بر تحریم گاز اروپا نداشته باشد با توجه به کاهش ذخایر این کشور و از سوی دیگر افزایش تقاضای انرژی در جهان طی سال‌های آتی، ایران اسلامی به تنهایی می‌تواند با توجه به ذخایر انرژی خود، اروپا و حتی جهان را با مشکل مواجه سازد. تحریم کنونی ایران توسط اروپا، شاید ایران را با مشکل و سختی مواجه سازد لیکن تنها یک مصدومیت و مجروحیت برای ایران خواهد داشت که با گذشت زمان و دستیابی ایران به خودکفایی درونی، ترمیم و بهبود خواهد یافت؛ اما آیا دولت‌های اروپایی برای جلوگیری از نابودی خود در صورت تحریم انرژی از سوی ایران، چاره‌ای خواهند یافت؟

  • ali akbari

این مطلب 24 بهمن ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

برخی کشورهای غربی تعطیلی سفارت خود در یمن را اعلام نمودند و به نظر می‌رسد در پی اجرای سناریویی هستند که برای این کشور تدارک دیده‌اند. بعد از آنچه به دروغ و به منظور دشمن سازی و اختلاف‌افکنی بین مسلمانان، تهدید هلال شیعی نامیده شد و از لزوم هماهنگی نظام سلطه و ایادی منطقه‌ای آن برای مقابله با این تهدید سخن رانده شد، اکنون نظام سلطه، فروپاشی و از دست رفتن خاکریزهای خود را مشاهده و از ناتوانی برای مهار این موج فروپاشی آگاه است؛ لیکن تلاش دارد هرچند سردرگم، پاتک‌های متقابلی را به منظور بازپس‌گیری نقاط ازدست‌رفته و یا تأخیر در حرکت و موج ایجاد شده ملت‌های منطقه انجام دهد. یکی از نقاط حساس در این میان کشور یمن است. نقطه‌ای سوق‌الجیشی و حساس که از دست دادن آن می‌تواند تبعات راهبردی برای نظام سلطه و به خصوص عربستان سعودی داشته باشد. بر همین اساس شاهد سناریوهای مختلفی برای شکست و یا به انحراف کشاندن حرکت مردمی در این کشور هستیم. به نظر می‌رسد نظام سلطه امید داشت همانند تجربه به شکست کشاندن حرکت اسلام‌گرایان الجزایر در سال 1992، با استعفا و کنار کشیدن رییس‌جمهور یمن، زمینه را برای انجام یک کودتا فراهم سازد. جبهه نجات اسلامی الجزایر که توانسته بود در انتخابات سال 1991 با رأی اکثریت مردم، خود را در آستانه پیروزی نهایی و کسب قدرت ببیند به ناگاه با توطئه‌ای که رخ داد نه تنها قدرت را از دست داد بلکه اعضا آن با زندان و ... مواجه گردیدند. «شاذلی بن جدید» رییس‌جمهور وقت الجزایر پس از سیزده سال ریاست جمهوری، تحت فشار نظامیان که به‌شدت با تسلط اسلام‌گرایان مخالف بودند، در 21 دی 1370 / 11 ژانویه 1992 از مقام خود کناره‌گیری کرد. او قبلاً در 14 دی / 4 ژانویه همان سال، در پی توطئه ارتش، مجلس ملی را نیز منحل کرده بود تا رئیس مجلس، عبدالعزیز بِلْخادم، نتواند طبق قانون اساسی جانشین وی شود؛ با کنار رفتن او خلأ سیاسی بزرگی در کشور ایجاد شد و زمینه برای کودتای نظامیان فراهم آمد. البته عدم حضور به موقع در صحنه مردم و عدم تدبیر مسئولین جبهه نجات اسلامی در این موضوع بی‌تأثیر نبود و اگر این جنبش فراخوان اعضا و مردم را صادر می‌نمود ممکن بود می‌توانست مانع کودتای نظامیان گردد.

به نظر می‌آید نظام سلطه قصد داشت این سناریو را در یمن تکرار نماید لیکن هوشیاری انقلابیون یمن مانع از موفقیت این اقدام گردید. دوم بهمن‌ماه امسال ساعاتی پس از استعفای دولت یمن به ریاست خالد بحاح، عبدربه منصور هادی رئیس‌جمهوری این کشور نیز استعفای خود را تقدیم پارلمان کرد. این دو اتفاق با آغاز اجرای توافقنامه صلح و مشارکت برای پایان دادن به بحران یمن میان حوثی‌ها و رئیس‌جمهوری یمن همزمان شده بود و اصرار انقلابیون در بازپس‌گیری استعفا از سوی رییس‌جمهور نیز بی‌نتیجه ماند

 متعاقب این وضعیت رهبر حوثی‌های یمن در سخنرانی خود خاطرنشان کرد: «رئیس‌جمهوری مستعفی و دولتش می‌خواستند با ایجاد خلأ قدرت، سازمان‌های حکومتی را تعطیل کنند.» وی افزود: «برخی نیروهای شکست‌خورده در داخل که از خارج حمایت می‌شوند، تلاش می‌کنند انقلاب و ملت یمن را تحت اختیار خود بگیرند . به همه دنیا می‌گوییم که ملت یمن شایسته رسیدن به اهداف قانونی خویش است.» انقلابیون یمن با تدبیر و فراست این توطئه را خنثی کردند. اکنون مشخص شده که سناریوی ایجاد خلأ قدرت نتوانسته انقلاب یمن را با شکست مواجه سازد و به نظر می‌رسد راهبرد دوم یعنی استفاده از قدرت سخت در دستور کار نظام سلطه قرارگرفته است.

در حادثه مشکوک حمله به دفتر نشریه فرانسوی شارلی ابدو، گروهی که خود را القاعده یمن می‌نامید مسئولیت حمله را بر عهده گرفت. ناصر بن علی انسی، سخنگوی القاعده یمن در پیام ویدئویی با «قهرمان» خواندن عوامل حمله تروریستی به شارلی ابدو گفت که آن‌ها استخدام شدند و این عملیات در راستای «خشنودی مسلمانان» انجام شد. وی اضافه کرد: «ما به‌عنوان القاعده شبه‌جزیره عربستان مسؤولیت این عملیات را به‌عنوان انتقام بر عهده می‌گیریم.» این رهبر القاعده یمن همچنین گفت که حمله علیه نشریه شارلی ابدو با دستور ایمن الظواهری رهبر این گروه تروریستی صورت گرفته است.

طی چند روز گذشته اخباری از تعطیلی سفارت برخی کشورهای غربی در یمن منتشر می‌گردد و در تمام این موارد ناامنی در یمن و عدم توانایی این کشور در مقابله با تروریسم بهانه این اقدام برشمرده می‌شود ازجمله:

سفارت فرانسه در بیانیه‌ای اعلام کرد که قصد دارد سفارت خود در صنعا را از روز جمعه تعطیل کند. همچنین این سفارت از شهروندان خود در یمن خواست در اسرع وقت از این کشور خارج شوند. سفیر اتحادیه اروپا در یمن نیز تصمیم گرفت به دلایل مشکلات امنیتی، این کشور را ظرف دو روز آینده ترک کند. وزارت دفاع آمریکا نیز اظهار داشت ناامنی‌های سیاسی در یمن بر قدرت این کشور در مبارزه با تروریسم تأثیر خواهد گذاشت. در همین حال مقامات آمریکا تصریح کردند: سفارت آمریکا در صنعا به دلیل اوضاع امنیتی نابسامان در یمن بسته خواهد شد. وزارت خارجه انگلیس هم به دلیل نگرانی‌های امنیتی سفارتخانه خود در صنعا را بست و دیپلمات‌های خود را از یمن خارج کرد.

این موارد حکایت از انجام توطئه‌ای خطرناک علیه انقلابیون یمنی دارد و به نظر می‌رسد تقابل بین سلفی‌های یمن به‌عنوان مزدوران انجام جنگ نیابتی از سوی نظام سلطه (مشابه سوریه و عراق) علیه  مردم یمن و طرفداران انقلاب می‌تواند بخشی از سناریوی نظام سلطه باشد. این راهبرد می‌تواند با بروز ناامنی در یمن زمینه‌ساز جنگ داخلی و اقدامات تجزیه‌طلبانه و به انحراف کشاندن قیام مردم باشد. البته اقدام مستقیم نظام سلطه به بهانه انتقام از القاعده یمن (مشابه حمله به افغانستان به بهانه پاسخ به حادثه 11 سپتامبر) نیز می‌تواند به‌عنوان یک تحلیل مورد توجه قرار گیرد. اقدامی که زمینه‌های آن طی ایام اخیر تا حدودی فراهم گشته است. روزهای آینده یمن آبستن حوادث مهمی است که هوشیاری و تدبیر انقلابیون و مردم یمن را برای گذر از این توطئه‌ها می‌طلبد.

  • ali akbari

این مطلب 11 بهمن ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید.

سخنرانی روز جمعه دبیر کل حزب‌الله لبنان، حاوی نکات ویژه در نحوه مقابله مقاومت با دشمن صهیونیستی بود. بر پایه «راهبرد ضربت متقابل» حزب‌الله اجازه نمی‌دهد که رژیم صهیونیستی عملیات نظامی علیه مقاومت انجام دهد و در مقابل آن جواب و عکس‌العملی را دریافت ننماید. به همین دلیل شاهد بودیم در دو مورد اقدامات نظامی صهیونیست‌ها، حزب‌الله دو عملیات ویژه انجام داد که متناسب با عملیات دشمن صهیونیستی و با کیفیت تقریباً مشابه اقدام دشمن بوده است. عملیات 15 مهرماه در نزدیکی پایگاه سدانه در مزارع شبعا که یک تانک صهیونیستی با یک تله انفجاری مورد حمله قرار گرفت. این عملیات توسط گروه شهید علی حسن حیدر انجام پذیرفت که نام این گروه برگرفته از نام شهید مقاومت بود که مدتی قبل در حین خنثی‌سازی تله انفجاری دشمن به شهادت رسیده بود و عملیات روز چهارشنبه که کاروان خودرویی رژیم صهیونیستی در مزارع شبعا با موشک مورد حمله قرار گرفت و گروه شهدای القنیطره به عنوان گروه عمل‌کننده معرفی گردید تا دشمن بداند که این عملیات پاسخ کدام عملیات دشمن بوده است. برابر راهبرد ضربه متقابل، انتخاب هدف برای عملیات نظامی با آرامش و برنامه‌ریزی و البته سرعت مناسب و قابل قبول و بدون تأخیر فراوان و محدود به جغرافیای عملیات انجام شده توسط دشمن صهیونیستی انجام می‌پذیرد و حتی در نوع مهمات استفاده شده نیز سعی می‌گردد از همان راهبرد دشمن استفاده شود، یعنی موشک جواب موشک و استفاده از تله انفجاری در مقابل تله انفجاری. قبل از عملیات روز چهارشنبه، تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌هایی از سوی برخی افراد و منابع منتشر گردید مبنی بر اینکه حزب‌الله از موشک برای انهدام برخی مراکز در داخل سرزمین‌های اشغالی استفاده خواهد کرد و یا برخی افراد و اهداف غیرنظامی در لیست ترور حزب‌الله قرارگرفته‌اند و امثالهم. عملیات حزب‌الله تمام این تحلیل‌ها را ابطال نمود و نشان داد که حزب‌الله خردمندانه و در چارچوب راهبرد و هدف‌گذاری خود اقدام می‌کند و دیگران نمی‌توانند جنبش مقاومت را تحریک نمایند تا از این راهبرد خردمندانه خود خروج نماید.

اکنون به نظر می‌رسد با توجه به سخنرانی سید حسن نصرالله، تغییراتی در راهبرد جنبش مقاومت ایجاد شده است و محدوده جغرافیایی و نوع اهداف مورد حمله حزب‌الله از این پس با گذشته تغییراتی خواهد داشت. سید حسن نصرالله در بخش پایانی سخنرانی خویش اظهار داشت: «و ما در گذشته بین ترور و عملیات نظامی تفاوت قائل بودیم و جواب هر عملیات نظامی را می‌دادیم؛ اما الآن هر گروهی از حزب‌الله یا هر جوانی ترور شود ما اسرائیل را متهم می‌کنیم و پاسخ آن را در زمان و با روشی مناسب، حق خود می‌دانیم»

نباید فراموش کرد حزب‌الله در مقابل ترور برخی از رهبران و اعضا خود، رژیم صهیونیستی را عامل این ترورها معرفی و اعلام نمود انتقام این عملیات را از دشمن صهیونیستی خواهد گرفت بااین‌حال رژیم صهیونیستی هیچ‌گاه رسماً مسئولیت این ترورها را بر عهده نگرفت. علاوه بر این بر پایه راهبرد جنگ نیابتی، این رژیم منحوس برخی از اقدامات و عملیات سیاه خود را به تروریست‌های اجاره‌ای محول می‌نماید تا خود را درگیر مستقیم با جبهه مقاومت ننماید. با توجه به سخنرانی سید حسن نصرالله از این پس رژیم صهیونیستی مسئول مستقیم تمامی اقدامات علیه افراد و اماکن مقاومت خواهد بود و تفاوتی نخواهد کرد که این اقدام در کدام جغرافیا و توسط چه افراد یا گروه‌هایی صورت پذیرد؛ از این پس تفاوتی نمی‌کند اقدامات علیه مقاومت توسط کدام یک از جبهه النصره، داعش، تکفیری‌ها و... انجام خواهد شد. مهم این است که سمت پیکان مقابله حزب‌الله به سمت رژیم صهیونیستی خواهد بود به عبارت دیگر به ازاء هر حمله در هر کجا و توسط هر گروهی علیه حزب‌الله، رژیم صهیونیستی باید آماده دریافت ضربه از حزب‌الله باشد. ضرباتی که این رژیم منحوس دردناک بودن آن را تجربه کرده و ناتوانی خود را مقابل این ضربات مشاهده نموده است. این راهبرد علاوه بر تحمیل شرایط نبرد به دشمن که خود نوعی پیروزی راهبردی خواهد بود، دشمن صهیونیستی را در انتخاب اهداف ترور با مشکل مواجه ساخته و هزینه‌های هرگونه اقدام را بسیار بالا خواهد بود، ضمن اینکه راهبرد جنگ نیابتی دشمن صهیونیستی را نیز ابطال خواهد نمود.

  • ali akbari

این مطلب 20 دی ماه 1393  با عنوان " حادثه 11 سپتامبر ، این بار در فرانسه "در خبرگزاری فارس منتشر گردید.
مدل و الگوی حمله تروریستی در فرانسه و برج‌های دوقلوی نیویورک تفاوتی با یکدیگر ندارد و تنها زمان و مکان تغییر کرده است. بدون هشدار قبلی و درحالی‌که شهر در آرامش است به ناگهان خبری منتشر می‌شود که در قلب فرانسه یک حادثه تروریستی رخ داده است و تمام شبکه‌های بین‌المللی صحنه خشونت‌بار شلیک و زدن تیر خلاص به یک پلیس را نمایش می‌دهند و اعلام می‌شود چند نفر در این حمله به قتل رسیده‌اند. درحالی‌که هنوز جامعه مخاطبین در شوک این حمله به سر می‌برند اخبار منتشره از حمله به یک پلیس زن و نیز گروگان‌گیری در نقطه‌ای دیگر از شهر سخن می‌رانند. نیروهای امنیتی و ارتش در شهرها مستقرشده و مدارس، مغازه‌ها و... تعطیل‌شده‌اند. جاده‌های شهر محل تردد تانک و زره‌پوش‌های نظامی شده است و تمام این‌ها حکایت از یک برنامه گسترده اطلاعاتی و امنیتی دارد. در حادثه نیویورک نیز مشابه همین اخبار از رسانه‌ها منتشر گردید. حمله به برج‌های دوقلو و همزمان انتشار اخباری از ربایش هواپیماهای دیگر و اصابت آن‌ها به اماکن و ساختمان‌هایی در نقاط مختلف آمریکا و در خصوص عاملین این اقدام تروریستی، این بار نیز انگشت اشاره به سمت مسلمانان است و به طور اتفاقی مشابه حادثه یازده سپتامبر، البته این بار به جای کشف پاسپورت یکی از مهاجمین که در سقوط هواپیما و آوارشدن برج‌ها، معجزه‌وار سالم مانده بود، تروریست‌هایی که علی‌رغم خشونت و سرعت عمل در اقدام و فرار از معرکه، ظاهراً کمی اختلال حواس داشته‌اند! کارت شناسایی خود را در ماشین جاگذاشته بودند تا پلیس بدون دردسر آن‌ها را شناسایی کند. همزمان داعش نیز با صدور اطلاعیه و بیانیه از این اقدام تروریستی حمایت و آن را نقطه آغاز حملات به اصطلاح مجاهدان در اروپا می‌نامد.

سؤال مهم این است که هدف از اجرای این سناریو چیست؟ آیا فرانسه نیز قصد دارد مشابه آمریکا و به بهانه مقابله با تروریسم، جنگی جدید راه بیندازد؟ آیا غرب به شمارش معکوس برای نابودسازی داعش روی آورده است؟ آیا ائتلاف علیه داعش به حمله گسترده به سوریه و یا عراق به بهانه نابودی داعش اقدام خواهد کرد؟ مدل و الگوی بعدی که قرار است جایگزین داعش گردد، کدام است؟ و ده‌ها سؤال دیگر در این خصوص متصور است که افکار عمومی و نخبگان و تحلیل گران به دنبال یافتن پاسخ برای آن‌ها هستند.

آنچه مشخص است اینکه دونفری که به عنوان مظنونین اصلی این حادثه معرفی شده بودند اکنون به قتل رسیده و زبانی برای بازگو کردن حقایق ندارند و لاجرم افکار عمومی هرچه پلیس فرانسه بگوید باور خواهند کرد. پلیسی که در اوایل سال جدید میلادی به جای اینکه مطابق سنت سال‌های اخیر فرانسه بیش از پنجاه‌هزار نیرو برای مقابله با آتش زدن خودروها توسط جوانان معترض فرانسوی به خیابان‌ها اعزام نماید و سرانجام نیز توفیقی در این مأموریت و اقدام نداشته باشد، اکنون با همدردی و همراهی مردم با پلیس مواجه شده است و مردم را گوش به فرمان و مطیع محض خویش می‌یابد. این گوش‌به‌فرمانی را می‌توان از پنجره‌های بسته خانه‌های مردم که به درخواست پلیس باز نمی‌شوند به وضوح مشاهده نمود.

اولاند که حدود یک ماه پیش بر اساس نظرسنجی‌های معتبر در نازل‌ترین سطح از محبوبیت در بین فرانسویان (با محبوبیت حدود 13 درصد) مواجه بود و دولت خود را در آستانه فروپاشی می‌دید اکنون فرمانده و ناطق مطلق کشور شده و به ایراد نطق در خصوص مقابله با تروریسم می‌پردازد.

فارغ از اقداماتی که فرانسه و غرب به این بهانه در روزهای آتی انجام خواهند داد، این نکته قابل‌انکار نیست که امروز امنیت نقطه‌ای و منطقه‌ای نیست بلکه دارای سیالیت است. نمی‌توان در خانه همسایه آتش افروخت و در خانه خویش آسوده زیست. این آتشی است که همه جا را می‌سوزاند. اعزام جنگجویان به سوریه به بهانه سرنگونی حکومت قانونی بشار اسد با عناوین دروغین ایجاد دموکراسی و... اکنون دامن‌گیر غرب شده است و به زودی بیش از آنچه در فرانسه مشاهده گردید، در اروپا باید شاهد حوادثی از این قبیل بود مگر آن‌که دولتمردان اروپایی این تهدید را درک و برای مقابله با آن تمهیدات منطقی و مناسب را اتخاذ نمایند. تروریست خوب و بد وجود ندارد. حمایت از ارتش آزاد و یا مخالفان معتدل نظام سوریه و مخالفت با تروریست‌های افراطی داعشی تنها بازی با الفاظ است و در واقعیت هیچ تفاوتی بی داعش و این تروریست‌های به ظاهر معتدل وجود نداشته و نخواهد داشت.

  • ali akbari

این مطلب 17 دی ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید

مقام معظم رهبری با توجه اصرار دولتمردان، اجازه مذاکره با آمریکا در خصوص موضوع هسته‌ای را به دولت محترم صادر فرموده‌اند اما بی‌فایده بودن مذاکره با آمریکا و حتی ضرر داشتن این مذاکره، مطلبی است که مقام معظم رهبری نه به کنایه و تلویح، بلکه به صراحت بدان تصریح کرده‌اند «البته در زمینه‌ی ادامه‌ی مذاکرات هسته‌ای، منع نمی‌کنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال می‌شود اما این، یک تجربه‌ی ذی‌قیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی‌ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آن‌ها ندارد و بدون فایده است.»  (22/5/1393 ) معظم له در ادامه  فرموده بودند کدام عاقلی است که دنبال کار بی‌منفعت برود!؟ با این مقدمه، شایسته است دلایل اصرار دولت بر مذاکره را مورد مداقه قرار دهیم.

جناب آقای روحانی بر اساس راهبرد و استراتژی که مدنظر داشتند پیش از انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده بودند حل‌وفصل قضایا با کدخدا راحت‌تر از رایزنی با رعایا است. البته در این تعبیر نیز اشکال وارد است چرا که حتی سیاستمداران امروز آمریکا نیز بر افول این به اصطلاح ابرقدرت و اتمام دوران کدخدایی خویش واقفند؛ لیکن با  توجه به انتخاب  جناب آقای روحانی با رأی ملت به ریاست جمهوری ، برخی از جریانات و گروه‌ها رأی مردم را رأی به رابطه با آمریکا تعبیر کردند. تعبیری که هرچند سفسطه در آن موج می‌زد لیکن برای برخی به باور تبدیل گردید. قطعاً رأی مردم به آقای روحانی نه رأی به رابطه با آمریکا بلکه رأی به مجموعه شعارهای آقای روحانی و با توجه به شناخت قبلی از ایشان بود. مردی باسابقه مناسب، حاضر در بحران‌ها، دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی که احساس می‌شد می‌تواند برخی از مشکلات کشور را با روحیه و گروه کاری خود مرتفع سازد. بااین‌حال لاجرم یکی از شعارهای ایشان تعامل با کدخدا بود و با توجه به اصرار ایشان بر این امر، نظام نمی‌توانست به این موضوع بی‌تفاوت باشد. بر همین اساس با توجه به اصرار دولت و برخی دولتمردان، نظام اسلامی اجازه برقراری این تماس را البته با محدودیت‌های منطقی صادر نمود.

برای این مذاکرات چند شرط، لازم الرعایه اعلام گردید:

مذاکرات در سطح وزارت خارجه باشد.

مذاکرات تنها در خصوص موضوع هسته‌ای باشد.

ضمن واگذاری اختیارات لازم به مذاکره‌کنندگان، خطوط قرمز کشور در این مذاکرات مورد توجه قرار گیرد.

البته مقام معظم رهبری در همان آغاز بر ابتر بودن این مذاکرات به واسطه روحیه استکباری آمریکایی‌ها، تصریح فرمودند.

با این حال ممکن است برخی از افراد و دولتمردان به این باور نرسیده بودند که این مذاکره ثمری نخواهد داشت و کار خود را دارای منفعت عقلایی و اثرات مثبت برای ملت و نظام می‌دانستند و به همین دلیل روند مذاکرات را با جدیت و تلاش پیگیری می‌نمودند. این روحیه و تلاش، فارغ از نتایج آن، مورد تقدیر است لیکن در میدان و صحنه عمل، هر چه همت طرف ایرانی برای رسیدن به توافق بیشتر می‌شد، بداخلاقی، زیاده‌خواهی، توهین، جسارت و تهدید طرف مقابل افزون می‌گردید. با توجه به این موضوع، به نظر می‌رسید گروه مذاکره‌کننده کشورمان باید به این باور رسیده باشد که این مذاکرات ثمر و نتیجه‌ای نداشته است و در مذاکرات آذرماه با توجه به عدم توافق نهایی، به این مسئله خاتمه می‌داد اما ظاهراً دولتمردان محترم، همچنان امید دارند که بتوانند از این مذاکرات دستاوردی برای ارائه به مردم بیابند و به همین منظور تمدید مذاکرات را پذیرفته‌اند.

با پوزش از دولتمردان و با ذکر این نکته که در مثل مناقشه نیست، وضعیت کنونی همانند  فردی است که به امید برنده شدن در یک بخت آزمایی، آینده را به بخت و شانس گره زده و با خرج کردن دارایی خود و حتی قرض گرفتن از دیگران، همچنان به این بازی ادامه می‌دهد. قطعاً  نمی‌توان آینده روشنی برای این فرد تصور نمود. اگر این فرد به جای خوش‌باوری به این‌که ممکن است در این قرعه کشی شانس به وی روی آورد، بر اساس واقعیات، با رویکردی عاقلانه و مدبرانه و با توجه به میزان دارایی و استعداد و ظرفیت خود، به جای خرید بلیط بخت آزمایی ،  تلاشی اقتصادی را آغاز می‌کرد، به منافع واقعی، بیش از آنچه در توهم قرار بود به آن دست یابد، نایل می‌آمد.

دولت محترم در این مذاکرات به امید لغو تحریم، داشته‌های مادی و معنوی خود را هزینه کرده بدون آنکه دستاورد شایسته‌ای کسب کرده باشد و در تمدید مذاکرات نیز قرار نیست معجزه‌ای رخ دهد. دولت محترم باید جسارت اعلام بی‌نتیجه بودن مذاکره با شیطان را داشته باشد؛ به عبارت دیگر چنانچه به هر دلیل دولتمردان محترم این مذاکرات را راهی برای برطرف ساختن فشار از نظام و مردم تعبیر کرده و بر آن اصرار داشتند، اکنون با توجه به نتایج حاصله، بی‌فایده بودن این مذاکرات  و عدم  تغییر رویکرد شیطان بزرگ  مشخص شده و نباید اصراری بر ادامه مذاکرات از طرف دولت ایران وجود داشته باشد چرا که با توجه به وضعیت کنونی، در پایان این مذاکرات نیز چیزی عاید نخواهد شد و سرانجام باور به صداقت شیطان، جز پشیمانی و فریب نخواهد بود.

جناب آقای روحانی مطمئن باشند صراحت بازگویی این واقعیت به مردم نه تنها باعث کم شدن ارزش و اعتبار دولت نخواهد شد بلکه بر ارزش و احترام دولت خواهد افزود. مقام معظم رهبری فرموده‌اند: همراه با تشریح کارها و بیان نقاط قوت، به صراحت به مردم بگویید که این کارها را نتوانستیم انجام دهیم و مطمئن باشید مردم، کسی را برای کاری که تلاش کرده اما نتوانسته انجام دهد، مؤاخذه نمی‌کنند.(6/6/1390)

  • ali akbari

این مطلب 14 دی ماه 1393  در خبرگزاری فارس  منتشر گردید .

 قبل نوشت :شاید به نظر زمان مناسبی برای این تحلیل نبوده و مناسب بود که این تحلیل در زمان مذاکرات هسته ای نگاشته می شد لیکن معتقدم با توجه به گذشت مدتی از تمدید قرارداد و روشن شدن فضا و کاهش سطح التهاب و... اکنون راحت تر می توان در این خصوص نوشت و اتفاقا اکنون زمان مناسبی برای انتشار این مطلب است

مذاکرات ایران و شش کشور بار دیگر تمدید شد و سخن بر این است که هرچند این تمدید تا تیرماه ۱۳۹۴ می‌باشد لیکن «با توجه به نزدیکی دیدگاه‌ها! توافق نهایی بین ایران و ۵+۱ قبل از این تاریخ به امضا خواهد رسید.» سخنی که برخی دولتمردان کشورمان مطرح کرده و بر این امید دلخوش دارند و برخی مسئولین اقتصادی دولت، متناسب با این پیش‌فرض، از لزوم آمادگی بانک‌ها برای شرایط بعد از تحریم سخن می‌گویند. البته امید دادن و امیدواری به آینده روشن، امری لازم و بلکه ضروری است لیکن باید این امیدواری بر اساس واقعیات و مبتنی بر آینده‌های محتمل باشد که به نظر می‌رسد در این مورد، متأسفانه محقق نخواهد شد. این امر به معنای آینده تاریک و مبهم برای جمهوری اسلامی نیست؛ آینده از آن انقلاب است لیکن این آینده روشن جمهوری اسلامی ایران از مسیری غیر از مسیر مذاکرات محقق خواهد شد. برای تبیین دقیق‌تر این تحلیل باید اعلام داشت:

در مذاکره، هر کدام از طرف‌ها برای خود اهداف، راهبردها و طرق رسیدن به این راهبردها را طراحی و بر اساس آن بر سر میز مذاکره حاضر می‌شوند و سیاستمداران هر کشور تمامی تلاش و کوشش خود را برای رسیدن به مطلوب حداکثری به کار می‌برند و هر صورت عدم توانایی بر این امر، خطوط قرمزی را تعیین و بر سر این خطوط ایستادگی کرده و اجازه عقب‌نشینی از این خطوط را نخواهند داشت. اگر به مذاکرات ایران و ۵+۱ دقت کنیم برای هر دو طرف می‌توان این اهداف را تا حدودی معین و مشخص نمود لیکن اجازه دهید این بار به جای اینکه از منظر طرف ایرانی به مذاکرات بنگریم، نگاه طرف آمریکایی را مدنظر قرار دهیم.

 بهترین و مطلوب حداکثری برای آمریکا دست کشیدن ایران اسلامی از دستاوردهای هسته‌ای و تعطیلی تمام اقدامات در این بخش از فناوری است. این امری است که رییس‌جمهور امریکا صراحتاً بر آن اذعان و اعلام کرد که اگر می‌توانست [یعنی نمی‌تواند] تمام پیچ و مهره‌های تأسیسات هسته‌ای ایران را جمع می‌کرد؛ یعنی اتمام مذاکرات با توافقی که در آن ایران به جمع‌آوری و تعطیلی فعالیت‌های هسته‌ای خود متعهد و یا به یک فناوری کاریکاتوری و نمایشی بسنده بنماید. توافقی که در آن صورت آمریکا، نه بزرگ‌ترین پیروزی دهه اخیر بلکه برترین پیروزی دوران حیات خود را به دست خواهد آورد و آن را به معنای ابرقدرتی خود و نابودی انقلاب اسلامی به جهان معرفی خواهد نمود. این امر قطعاً محقق نخواهد شد به دلیل اینکه جمهوری اسلامی ایران نشان داده که از دستاوردهای هسته‌ای دانشمندان خود حمایت کرده و از خطوط قرمز خود عقب نخواهد نشست و به فرموده مقام معظم رهبری (نقل به مضمون) ایران اسلامی در حال حاضر حفظ دستاوردهای هسته‌ای را عملاً به معنای حفظ استقلال کشور می‌داند (امام خامنه‌ای ۲۳/۱۲/۱۳۸۴ )؛ بنابراین این گزینه امکان تحقق نداشته و نمی‌توان به آن دلخوش داشت.

گزینه دیگر، امضا توافق با پذیرش شروط طرف ایرانی می‌باشد. گزینه‌ای که به دلایل مختلف، طرف آمریکایی اجازه این کار را ندارد. صهیونیسم جهانی با هر توافقی که در آن به حقوق ایران اسلامی اذعان شود، مخالفت خواهد کرد. پذیرش ایران به عنوان عضو جدید جامعه هسته‌ای، راه را برای دیگر کشورها برای ورود به این باشگاه فراهم خواهد کرد و ایران را علاوه بر مواضع ایدئولوژیک، در موضوع علمی و فناوری نیز به عنوان الگو معرفی خواهد کرد و نشان خواهد داد می‌توان بدون اتکا به شرق و غرب و با خودباوری، به اوج قله‌های علم و فناوری دست یافت و چنین امری عملاً به تمام تبلیغات منفی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران خاتمه خواهد داد.

گزینه دیگری که می‌تواند مورد نظر قرار گیرد شکست مذاکرات بدون هرگونه توافق است. چنانچه مذاکرات به هر دلیل به نتیجه نرسد، آمریکا به عنوان به اصطلاح ابرقدرت و گنده لاتی که باید احترام سبیل به امانت گذاشته خود را نگه دارد، مجبور است که به تهدیداتی که قبلاً مطرح ساخته بود جامه عمل بپوشاند. اهم این تهدیدات در دو امر خلاصه می‌شود، اقدام نظامی و تشدید تحریم‌های اقتصادی.

 در موضوع تهدید نظامی، امریکا و اذناب او به خوبی از توخالی بودن این تهدید اطلاع دارند. ناتوانی آمریکا در اقدامات نظامی انجام‌شده در دهه اخیر و استیصال رژیم صهیونیستی به عنوان سگ هار آمریکا در منطقه نشان داده که دوران ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده و این ناتوی فرهنگی نظام سلطه است که تلاش دارد با ترسیم یک چهره بزک‌کرده از آمریکا، این پیر فرتوت و زمین‌گیر را در قالب یک جوان برنا و پرزور نمایش دهد؛ بنابراین عملاً گزینه نظامی، قابلیت اقدام نخواهد داشت. در خصوص تشدید تحریم‌ها نیز مشخص شده آنچه تحریم فلج‌کننده نامیده می‌شد نه تنها فلج‌کننده نبوده است بلکه به فرصتی برای احیای توانایی‌های نهفته ملت ایران تبدیل شده است. توجه به اقتصاد درون‌زا و مقاومتی، استفاده از امکانات مغفول مانده و بهره‌برداری بهینه از این امکانات و ده‌ها موضوع دیگر تنها بخشی از برکات تحریم ایران از سوی آمریکا است که هرچند سختی‌هایی بر ملت تحمیل می‌کند لیکن به دست آوردن پیروزی و رسیدن به قله و بی‌نیاز شدن از بیگانه، این سختی را قابل تحمل می‌نماید ضمن اینکه در این جنگ فرسایشی، طرف مقابل نیز در حفظ آنچه ائتلاف علیه ایران می‌نامد ناکام مانده و قطعاً توان تشدید این تحریم‌ها را نخواهد داشت و تشدید تحریم به معنای فروپاشی این به ظاهر ائتلاف خواهد بود.

ضمن اینکه در صورتی که مذاکرات به نتیجه نرسد، عملاً اعلام شده توافق ژنو از بین رفته و ایران دلیلی برای رعایت مفاد این قرارداد نخواهد داشت. توافقی که به اذعان و سخن طرف آمریکایی بهترین و برترین موفقیت آمریکا در یک دهه مذاکرات هسته‌ای بوده است. توافقی که در ایران با مخالفت بخشی از جامعه مواجه شده و عملاً دولت را با طیفی از منتقدان رودررو نموده است و هنوز نیز دولت محترم نتوانسته جواب قانع‌کننده‌ای به این دسته از منتقدان خویش ارائه نماید که چرا در مقابل امتیازات نقد واگذار کرده، تنها به دریافت برخی تعهدات نسیه از طرف مقابل (که آن هم عملاً نقض شده) اکتفا کرده است؟ با توجه به این امر مشخص است که طرف آمریکایی عملاً گزینه‌ای برای مقابله با ایران در صورت ترک میز مذاکره از سوی طرف ایرانی نخواهد داشت.

بنابراین بهترین و مناسب‌ترین گزینه برای امریکا، تمدید مکرر این توافق‌نامه است. تمدیدی که آمریکا را امیدوار می‌کند در این دوره تمدید بتواند طرف ایرانی را مجبور به عقب‌نشینی از خطوط قرمز و یا حداقل توقف در مسیر پیشرفت نماید. در این امر هرچند ایستادگی طرف ایرانی بر خطوط قرمز، پیشروی را برای طرف آمریکایی به دنبال ندارد، لیکن با توجه به متوقف کردن پیشرفت ایران، موضوع عقب‌نشینی برای آمریکا را نیز منتفی می‌سازد. آمریکا که در جبهه‌های مختلف، سنگرهای خود را از دست داده و اکنون حتی در داخل کشور خود نیز مقبولیت و مشروعیت ندارد، هر اقدامی که منجر به حفظ خطوط دفاعی او شود، نوعی پیروزی تلقی خواهد کرد. به همین مناسبت است که از تمدید توافق ژنو به عنوان بهترین و مناسب‌ترین گزینه استقبال می‌کند به نحوی که همگان مشاهده کردند مسئولان آمریکایی بعد از تمدید این توافق، آن را به عنوان پیروزی خودشان اعلام و این امر را نتیجه هوشیاری مذاکره‌کنندگان خویش برشمردند. آمریکا در حال حاضر سیاست «نه جنگ نه صلح» را بهترین گزینه برای مواجهه خود با ایران می‌داند.

 در مقابل، ایران اسلامی هرچند تمایلی به تخاصم ندارد لیکن به خاطر ترس از مرگ، دست به خودکشی نخواهد زد. به نظر می‌رسد این آخرین فرصتی است که به منظور اتمام حجت از سوی ایران به طرف آمریکایی و اروپایی داده می‌شود و خوشحالی طرف آمریکایی از رسیدن به هدف (تمدید توافق)، یک خوشحالی گذرا و موقتی است. آمریکا وضعیت کشتی‌گیری را دارد که از حریف زیر گرفته و اکنون خود را در موضع برتر می‌بیند غافل از اینکه این زیرگرفتن، نه نشان خستگی و درماندگی حریف است و نه نشان قدرت آمریکا و زمانی این مسئله مشخص می‌گردد که آمریکا در خیمه سنگین ایران اسلامی گرفتار و خاک خواهد شد. ایران اسلامی در صورت عدم وجود اراده در طرف مقابل، دلیلی برای تمدید مذاکرات و یا پایبندی به توافق موقت کنونی نخواهد داشت و راه خود را محکم و استوار ادامه خواهد داد. مسیری که بدون نیاز به اعتماد آمریکا تنها به منافع ملی ایران توجه دارد و برای آن دسته از افرادی که توافق با کدخدا را مسیر برطرف شدن مشکلات می‌انگاشتند، باطل بودن توافق با شیطان را نمایان خواهد ساخت.

  • ali akbari

این مطلب  15 آذرماه در پایگاه جوان آنلاین منتشر گردید

آژانس اتحادیه اروپا برای حقوق اساسی، آمار وحشتناکی درباره خشونت علیه زنان در اتحادیه اروپا منتشر کرده است. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد 62 میلیون زن اروپایی یا به عبارتی یک‌سوم زنان ساکن اروپا، از سن 15 سالگی قربانی اعمال خشونت‌آمیز بوده‌اند. «مورتن کیاروم» مدیر آژانس حقوق اساسی اتحادیه اروپا در مورد نتایج این تحقیق گفت:«خشونت علیه زنان و به طور خاص خشونت مبتنی بر جنسیت که به طرز نامناسبی بر زنان تأثیر می‌گذارد، نقض گسترده حقوق بشر است که اتحادیه اروپا نمی‌تواند از آن چشمپوشی کند.»
در تحقیقی دیگر «بریتا تامسن» نماینده دانمارک در گزارش خود در کمیسیون اروپایی، گفته بود: «پدیده رنج بردن زنان از خشونت‌های جنسی و خانگی در اروپا موجب شرمساری و یک رسوایی است. اتحادیه اروپا باید اقدامات حقوقی در این زمینه انجام دهد. مدت‌ها برای اقدام از سوی کمیسیون اروپایی منتظر مانده‌ایم و اینک خواستار اقدام فوری برای جرم تلقی کردن خشونت علیه زنان از طریق قانون هستیم. از کمیسیون اروپایی می‌خواهیم تا آمار و ارقام سالانه از خشونت‌های جنسی از ‌جمله تعداد مقتولان زن را ارائه کند.
بر اساس آمار، تنها در فرانسه از هر پنج زن شاغل دست‌کم یک نفر در محل کار خود مورد آزار و اذیت جنسی قرارگرفته است. در فرانسه، 95 درصد قربانیان خشونت را زنان تشکیل می‌دهند و 51 درصد آنها قربانی خشونت توسط همسرانشان هستند. در این کشور در هر سه روز، یک زن در اثر خشونت‌های خانگی جان می‌سپارد، یک‌سوم آنان با سلاح سرد و یک‌سوم دیگر با اسلحه گرم به قتل می‌رسند، 20 درصد خفه می‌شوند و 10 درصد دیگر تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند. علاوه بر این، طبق آخرین گزارش شورای اروپا، یک‌پنجم کودکان اروپایی قربانی خشونت جنسی هستند.
آنچه اشاره شد تنها بخشی از آمار مربوط به خشونت و ظلم علیه زنان اروپایی است و اما اکنون رسانه‌های نظام سلطه، مستند به اظهارات یکی از مسئولان جمهوری اسلامی ایران، کشورمان را به خشونت علیه زنان متهم می‌کنند و البته متأسفانه این چندمین بار است که خوراک رسانه‌های بیگانه، توسط خودی‌ها آماده و فراهم می‌شود. در قضیه سرطان‌زا بودن بنزین داخلی و سپس لطمات جسمانی به مردم به‌واسطه انتشار پارازیت که معاون محترم رئیس‌جمهور بدون ارائه هرگونه سند و مدرک مطرح کرد، شاهد آن بودیم که رسانه‌های بیگانه موجی از حمله به جمهوری اسلامی به راه انداختند. اکنون نیز خانم مولاوردی بهانه به دست دشمن داده است. ایشان در سخنانی به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان گفت: « از زمانی که اولین بار در سال ۷۰ اولین مرکز امور زنان در دوره ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی شکل گرفت موضوع زنان و خشونت علیه آنان در دستور کار قرار گرفت. آن زمان بعد از اجلاس پکن برنامه عمل ملی زنان نوشته شد که یکی از مباحث آن خشونت بود و برنامه عمل سه‌ساله مربوطه هم تدوین شد اما با جابه‌جایی دولت و آمدن دولت اصلاحات برنامه عمل مربوط به دوره هاشمی کنار گذاشته شد.» مولاوردی می‌گوید پروژه ملی بررسی اشکال خشونت خانگی از آن روز در ۲۸ استان کشور توسط وزارت کشور و دانشگاه‌های سراسر ایران انجام شد که ۳۲ جلد کتاب نتیجه این طرح است. سه جلد آن وضعیت خشونت خانگی از دیدگاه زنان به عنوان قربانی مورد بررسی قرار گرفته و یک جلد هم گزارش وضعیت خشونت خانگی از دیدگاه مردان به عنوان عاملان خشونت است. وی در بند دیگری از سخنان خود مدعی می‌شود پس از پایان فعالیت دولت اصلاحات این گزارش‌ها کنار گذاشته شده و توسط دولت‌ نهم و دهم هیچ استفاده‌ای از آن نشده است و هم‌اکنون نیز هیچ نسخه‌ای از این ۳۲ جلد گزارش را نمی‌توان در وزارت کشور یا معاونت زنان پیدا کرد.
همین عبارات کافی بود تا موج رسانه‌ای جدیدی علیه کشورمان به بهانه عدم رعایت حقوق زنان ایجاد شود. رسانه‌های معاندی از قبیل بی‌بی‌سی، رادیو فردا و... به جای پرداختن به خشونت علیه زنان اروپایی، به‌گونه‌ای خبرسازی کرده‌اند که گویا هیچ زنی در اروپا در معرض خشونت قرار ندارد و این زنان ایرانی هستند که مورد ظلم حکومت قرار دارند و اگر هم زنان اروپایی مورد ستم قرار می‌گیرند، حکومت به نفع ایشان قوانین خوبی دارد اما در ایران، حکومت نیز علیه زنان است. این خبرسازی در کنار هجمه‌ای که این رسانه‌ها در قضیه اسیدپاشی مشکوک در اصفهان، اعدام ریحانه جباری و اخیراً موضوع غنچه قوامی به سیاست‌های کشورمان در قبال زنان داشته‌اند، باعث خواهد شد جامعه مخاطب این رسانه‌ها، تحت تأثیر این تبلیغات، وضعیت زنان ایرانی را وضعیتی اسفناک و غیرقابل تحمل تصور کند.
این در حالی است که زنان ایران اسلامی یکی از بهترین دوران خود را سپری می‌کنند و در عرصه‌های مختلف ضمن رعایت عفاف و حجاب خود، به نقش‌آفرینی مشغول هستند. «واقعاً این یکی از بزرگ‌ترین افتخارات نظام اسلامی است که در سایه‌ نظام اسلامی این‌همه زن فرزانه، تحصیلکرده، خوشفکر و ممتاز از لحاظ فکری و عملی در جامعه‌ ما وجود دارند؛ خیلی نعمت بزرگی است و مایه‌ افتخار است» (امام خامنه‌ای 30/1/1393) «امروز زن مسلمان در کشور ایران، یک موجود سرافراز و عزتمند است. هزاران وسیله‌ تبلیغی، بمباران خبری می‌کنند برای اینکه این واقعیت را واژگون جلوه بدهند اما حقیقت این است. امروز مؤمن‌ترین و انقلابی‌ترین زنان ما، زنان تحصیلکرده‌ ما هستند. امروز زنان ما، زنان تحصیلکرده‌ ما، زنان جوان ما در پیچیده‌ترین آزمایشگاه‌ها و مراکز علمی تجربی و انسانی حضور دارند و فعالند. فعال‌ترین زنان ما در زمینه‌ سیاسی، در زمینه‌ علمی، در زمینه‌ مدیریت‌های اجتماعی، زنان مؤمن و انقلابی ما هستند؛ دارای تحصیلات خوب، دارای اندیشه‌ عمیق» (امام خامنه‌ای 21/4/1391)
این ایران اسلامی است که در مقابل ظلمی که اروپا و غرب به زنان می‌کند مدعی و شاکی است و امیدواریم برخی از مسئولان به‌گونه‌ای سخن نگویند که جای شاکی و متهم با یکدیگر عوض شود. 

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " تبعات حمله آمریکا به داعش در عراق " در تاریخ 21 مردادماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است 

دولت امریکا در یک چرخش و تغییر موضع نسبت به گروه تروریستی داعش، اقدام به بمباران مواضع این گروهک در مناطقی از عراق نمود. این حمله باعث تحلیل‌های متفاوت شده است.

ü     برخی این بمباران را نه یک تغییر راهبرد بلکه یک حرکت تاکتیکی و تنها برای فریب افکار عمومی برمی‌شمارند. بهانه این‌که اقدام آمریکا  با داعش به دلیل حمله به اقلیت مسیحی توسط این گروهک بوده، قابل پذیرش نخواهد بود. با توجه به این‌که برخورد داعش با مسیحیان از همان ابتدای اشغال موصل شروع شده بود بنابراین تأخیر غیرقابل توجیه بین زمان اشغال موصل تا زمان حمله آمریکا را نمی‌توان با این موضوع توجیه نمود.

ü     برخی نیز معتقدند که این حمله هشداری به این گروهک برای خارج نشدن از توافقات و دستورات آمریکا می‌باشد. دلیل حمایت آمریکا از این گروه، حرکت در راستای مسیر و نقشه راه ترسیم‌شده از سوی آمریکا می‌باشد که مهم‌ترین آنها تقابل با محور مقاومت در سوریه و مبارزه با آنچه هلال شیعی نامیده شد بوده است و داعش باید در نظر داشته باشد هر حرکتی بیرون از این قاعده با تنبیه و مجازات توأم خواهد بود. به مخاطره انداختن منافع آمریکا در شمال عراق، موضوعی نیست که برای آمریکا قابل پذیرش باشد.

ü     با توجه به اخباری که در خصوص راه‌اندازی این گروهک توسط آمریکا منتشر شده است و از سوی دیگر عدم تحقق راهبردهای اساسی این گروهک و نیز ضرباتی که از ارتش عراق، سوریه، لبنان و حزب ا... دریافت کرده‌اند و مخالفت افکار عمومی و...، برخی معتقدند آمریکا به این نتیجه رسیده که گروهک داعش به پایان خط رسیده و امکان ادامه حیات ندارد؛ لذا آمریکا در حال زمینه‌سازی برای حذف این گروهک می‌باشد تا علاوه بر پاک‌سازی اذهان در خصوص حمایت‌هایی که آمریکا از این گروهک به عمل آورده است، به عنوان منجی بتواند حضور نظامی خود در عراق را تثبیت کرده و گسترش دهد.

فارغ از این تحلیل‌ها و صرف‌نظر از علت و نیز شدت و چگونگی مقابله آمریکا با گروه داعش در عراق، این حرکت و اقدام آمریکا می‌تواند سرمنشأ حوادث آتی باشد از جمله:

1-دولتمردان آمریکایی برای پاسخ به افکار عمومی دچار مشکل خواهند شد که چگونه می‌توان گروهی را که در سوریه حمایت کرده و تسلیحات به آنها می‌دهند، گروه آزادی‌خواه بنامند و در همان حال آن گروه را در عراق مورد تهاجم قرار دهند. آمریکا مجبور خواهد بود که این دوگانگی را مرتفع سازد و یک موضع واحد در قبال این گروهک تروریستی اتخاذ نماید. این موضع واحد قطعاً نمی‌تواند همانند گذشته، حمایت بی‌قید و شرط از این گروهک باشد و همین عدم امکان جانبداری مطابق گذشته از این گروهک می‌تواند در تضعیف گروهک داعش از یک‌سو و در مقابل قرار گرفتن گروهک داعش با آمریکا تأثیرگذار باشد.

2- داعش و برخی افراد طرفدار این گروهک که تاکنون به هر دلیل با توجه به حمایت‌های مالی و نظامی آمریکا از این گروه، منافع آمریکا را تأمین می‌کردند، با توجه به حوادث اخیر سعی در انتقام‌گیری و یا ضربه زدن به منافع آمریکا جهت هزینه‌بر ساختن تغییر موضع آمریکا نسبت به این گروهک خواهند نمود. این مسئله می‌تواند برخی اقدامات تروریستی محدود و هشداردهنده علیه منافع و اماکن غرب باشد. این مسئله می‌تواند آغاز موجی از اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا باشد. موضوعی که از همان ابتدای حمایت نظام سلطه و آمریکا از این گروهک‌ها، به عنوان یک هشدار توسط نهادهای اطلاعاتی و نیز تحلیل گران مطرح می‌شد لیکن توجهی به آن نمی‌شد.

3-شروع اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا می‌تواند باعث ایجاد یک فضای امنیتی مشابه وضعیت بعد از حمله به برج‌های دوقلو در آمریکا گردد و اصولاً شاید یکی از دلایل اقدام اخیر آمریکا، زمینه‌سازی برای این مسئله باشد. نباید فراموش کرد که اکنون آمریکا و نظام سلطه با جنبش 99 درصد و نیز رکود اقتصادی مواجه هستند و در بسیاری از کشورهای غربی، مخالفان جنگ غزه و جنایات رژیم صهیونیستی، هرروزه دست به تظاهرات می‌زنند. در منطقه نیز رژیم صهیونیستی برای فرار از باتلاقی که در آن گرفتار شده است، به دنبال مستمسکی می‌گردد و این مستمسک می‌تواند شروع دور جدید اقدامات تروریستی در اروپا و آمریکا (توسط تروریست‌ها یا سازمان‌های اطلاعاتی نظام سلطه) باشد. نباید فراموش کرد که در ایام اخیر برخی تحرکات توسط افرادی با ظاهر گروه‌های تکفیری و با در دست داشتن پرچم داعش در کشورهای اروپایی انجام شد که بعید نیست برخی از این تجمعات توسط سازمان‌های اطلاعاتی و برای زمینه‌سازی اقدامات تروریستی آتی صورت گرفته باشد.

  • ali akbari

این مطلب با عنوان " آمریکا در عراق چه می خواهد ؟" در روزنامه کیهان 23 مرداد ماه 1393 منتشر شده است.

همزمان با حضور تروریست‌های تکفیری در سوریه و عراق، نظام سلطه و به خصوص رژیم ایالات متحده آمریکا با نادیده انگاشتن جنایات این گروه‌ها و پرهیز از تروریست نامیدن آنها، از الفاظی چون مخالفان، انقلابیون و... برای نام بردن از این گروه‌ها استفاده نموده و یکی از مهم‌ترین مسایلی که مطرح می‌ساختند این دروغ بزرگ بود که این گروه‌ها، مسلمانان اهل سنت هستند که به دلیل بی‌توجهی علویان در سوریه و شیعیان در عراق به حقوق ایشان، مجبور به قیام مسلحانه و تلاش جهت احقاق حقوق خود شده‌اند! همین مسئله بهانه‌ای برای تحریم نظام سوریه و تحت فشار قراردادن حکومت عراق برای تشکیل آنچه دولت وحدت ملی و با استفاده از همه جناح‌ها و گروه‌ها خوانده می‌شد، گردید. در این مسیر انواع کمک‌های مالی، اطلاعاتی و تجهیزاتی برای این گروه‌های تروریستی ارسال می‌گردید و حرکت ایشان نیز جنبش آزادیخواه خوانده می‌شد. این حمایت حتی اعدام زنان و کودکان، استفاده از سلاح‌های غیرمتعارف و ممنوعه از جمله تجهیزات شیمیایی، به اسارت گرفتن زنان، تخریب زیرساخت‌ها و اماکن تاریخی توسط این گروه تروریستی را نادیده می‌انگاشت و حتی اشغال موصل و بخش‌هایی از خاک عراق و تهدید و اخراج مسیحیان و دیگر اقلیت‌ها نیز باعث تغییر موضع آمریکا و نظام سلطه نگردید.
با این حال حرکت گروهک داعش به سمت منطقه کردستان عراق و تهدید منافع آمریکا باعث شد که به ناگاه این گروهک از یک گروه «استقلال طلب اهل سنت» تبدیل به یک گروه «تروریستی» گردد.
فارغ از بررسی و تحلیل علت حرکت داعش به سمت اربیل و مناطق کردنشین که نوعی خودسری و تمرد از توافق قبلی با آمریکا یا فریب خوردن از آمریکا (همانند حرکت صدام در اشغال کویت) و یا... بوده است، حرکت و اقدام آمریکا نشان داد که برای نظام سلطه نه شیعه اهمیت دارد و نه اهل سنت.
آمریکایی‌ها به صراحت اعلام کردند که حرکت آنها در عراق و حمله به مواضع داعش به واسطه تهدید منافع و در خطر افتادن جان دیپلمات‌ها و اتباع آمریکایی در منطقه کردستان عراق بوده است. به عبارت دیگر هر حرکت و اقدامی در منطقه که باعث پیشبرد اهداف و منافع آمریکا و نظام سلطه باشد مورد تأیید و حمایت است و به محض این که احتمال داده شود منافع آمریکا در معرض تهدید قرار گرفته، آن حرکت باید سرکوب شود. بنابراین استفاده از الفاظی چون حقوق بشر، حقوق اقلیت‌های نژادی و دینی، دموکراسی و... تنها یک بازی رسانه‌ای است و اگر منافع آمریکا در خطر باشد برای نظام سلطه هیچ تفاوتی ندارد که گروه مقابل دارای چه دین و آیینی است. هر چند از ابتدا نیز کاملاً مشخص بود که گروه‌های تکفیری در منطقه نه اهل سنت هستند و نه حتی مسلمان. این گروه‌ها تنها برای ضربه زدن به محور مقاومت و اختلاف‌افکنی بین شیعیان و اهل سنت توسط نظام سلطه ایجاد شده‌اند و هرگاه که مشخص شود توانایی انجام مأموریت را نداشته یا تاریخ انقضا آنها رسیده است، همان گونه که ایجاد شده‌اند، ناپدید خواهند شد.

  • ali akbari