پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

پژوهشگر

این وبلاگ حاوی نوشته ها و یادداشتهای منتشره اینجانب در رسانه ها می باشد

اینجانب علی اکبری به عنوان محقق و پژوهشگر مطالبی را در رسانه ها و خبرگزاری ها منتشر می نمایم که سعی دارم آنها را در این وبلاگ قرار دهم.
برای دسترسی بهتر خوانندگان محترم به اصل یادداشت درخبرگزاری یا تارنمای انتشار دهنده، در ابتدای هر متن، ضمن درج تاریخ و نام تارنمای مربوطه، لینک مربوطه نیز قرار گرفته است .

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

این مطلب در تاریخ 29 اردیبهشت 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

نشست مذاکرات توافق در مورد گام نهایی ایران و 1+5 به نتیجه نرسیده و طرفین خردادماه را برای نشست مشترک آتی، در نظر گرفته‌اند. بر اساس اخبار منتشره یکی از موارد اختلافی در این نشست، پروژه آب سنگین اراک بوده است و طرف غربی، اصرار داشته است که به هیچ عنوان موافق نیست که این راکتور به عنوان یک راکتور آب سنگین  به کار خود ادامه دهد. این در حالی است که جناب آقای صالحی و نیز دیگر مسئولان محترم دولتی اعلام کرده‌اند ایران آمادگی دارد تا جهت رفع نگرانی‌ها در مورد این پروژه، نسبت به بازطراحی راکتور اراک و انجام تغییرات در این پروژه که به کاهش میزان و سطح پلوتونیوم تولید شده در این راکتور منجر شود، اقدام نماید.

  بر این اساس و با توجه به نظر طرف غربی، حتی در صورتی که ایران بخواهد با تغییر در طراحی، میزان و سطح تولید پلوتونیوم در این راکتور را کاهش دهد، بازهم خواست طرف غربی انجام نشده و نگرانی آنها و در واقع بهانه‌تراشی آنها ادامه خواهد داشت. با این وضعیت باید از مسئولین مربوطه پرسید چرا باید کشور هزینه‌ای را بپذیرد که تغییری در نتیجه ندارد؟

در واقع بازطراحی راکتور اراک از نظر زمانی باعث خواهد شد که برابر نظر کارشناسان، چندین سال تاخیر در افتتاح این پروژه ایجاد شود و از نظر مالی نیز هزینه‌های گزافی برای این امر صرف شود و در آخر نیز همچنان بهانه‌ای که طرف غربی مطرح ساخته بود، باقی است. آیا هیچ عقل سلیم و انسان باسوادی چنین امری را می‌پذیرد؟ بنابراین بهتر آن است که به جای تغییر در طراحی راکتور، نسبت به تکمیل و راه‌اندازی پروژه‌ای که به گفته مسئولین سابق سازمان انرژی اتمی در آستانه تکمیل و افتتاح بوده است، اقدام کنند و طی  نامه‌ای به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از آنها بخواهند اگر در خصوص انحراف ایران در مورد استفاده  غیر متعارف از پلوتونیوم این راکتور – که بر اساس نظر کارشناسان مناسب برای سلاح هسته‌ای نیز نمی‌باشد- نگران هستند، نسبت به معرفی و استقرار بازرسان در این مجموعه اقدام نماید

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930229000303#sthash.IzrsC7G7.dpuf

نشست مذاکرات توافق در مورد گام نهایی ایران و 1+5 به نتیجه نرسیده و طرفین خردادماه را برای نشست مشترک آتی، در نظر گرفته اند. بر اساس اخبار منتشره یکی از موارد اختلافی در این نشست ، پروژه آب سنگین اراک بوده است و طرف غربی، اصرار داشته است که به هیچ عنوان موافق نیست که این راکتور به عنوان یک راکتور آب سنگین  به کار خود ادامه دهد .این در حالی است که جناب آقای صالحی و نیز دیگر مسئولان محترم دولتی اعلام کرده اند ایران آمادگی دارد تا جهت رفع نگرانی ها! در مورد این پروژه ، نسبت به بازطراحی راکتور اراک و انجام تغییرات در این پروژه که به کاهش میزان و سطح پلوتونیوم تولید شده در این راکتور منجر شود، اقدام نماید.

  بر این اساس  و با توجه به نظر طرف غربی، حتی در صورتی که ایران بخواهد با تغییر در طراحی ، میزان و سطح تولید پلوتونیوم در این راکتور را کاهش دهد، بازهم خواست طرف غربی انجام نشده و نگرانی آنها و در واقع بهانه تراشی آنها ادامه خواهد داشت . با این وضعیت باید از مسئولین مربوطه پرسید چرا باید کشور هزینه ای را بپذیرد که تغییری در نتیجه ندارد؟ در واقع بازطراحی راکتور اراک از نظر زمانی باعث خواهد شد که برابر نظر کارشناسان، چندین سال تاخیر در افتتاح این پروژه ایجاد شود و از نظر مالی نیز هزینه های گزافی برای این امر صرف شود و در آخر نیز همچنان بهانه ای که طرف غربی مطرح ساخته بود ، باقی است . آیا هیچ عقل سلیم و انسان باسوادی چنین امری را می پذیرد؟ بنابراین بهتر آن است که ج.ا.ا  به جای تغییر در طراحی راکتور، نسبت به تکمیل و راه اندازی پروژه ای که به گفته مسئولین سابق سازمان انرژی اتمی در آستانه تکمیل و افتتاح  بوده است اقدام کرده و طی     نامه ای به  آژانس بین المللی انرژی اتمی از آنها بخواهد اگر در خصوص انحراف ایران در مورد استفاده غیر متعارف از پلوتونیوم این راکتور – که بر اساس نظر کارشناسان مناسب برای سلاح هسته ای نیز نمی باشد- نگران هستند، نسبت به معرفی و استقرار بازرسان در این مجموعه اقدام نماید.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 27 اردیبهشت 1393 با عنوان "ترسی از هزینه دادن نداریم " در خبرگزاری مشرق منتشر شده است .

با توجه به اتمام بی نتیجه مذاکرات اخیر کشورمان با 1+5 در خصوص توافق و گام نهایی و بیان این مطلب که برخی از طرفین غربی بر پایه توهمات سر میز مذاکره حاضر شده و توقع داشته اند ایران اسلامی ، این توهمات را به رسمیت بشناسد، به نظر می رسد مذاکره کنندگان کشورمان نیز دریافته اند که زمانی که پای منافع ملی پیش آید ، نمی توان خیلی راحت به توافق و تفاهم رسید و شاید اکنون نگاهی منصفانه تر به نتایج تیم مذاکره کننده قبلی داشته باشند و دیگر برخی از آقایان  نگویند که طرف ایرانی به دنبال بیانیه دادن و شعار سردادن بود و...چرا  که زمانی که شما حاضر به چشم پوشی از منافع ملی خود نباشید ، طرف مقابل  تمایلی به امضا موافقت نامه نخواهد داشت.

  مقام معظم رهبری ، مذاکره کنندگان کشورمان را فرزندان انقلاب نامیده و از سوی دیگر به دولت نیز توصیه فرمودند انتقادهای مطروحه را شنیده و استفاده مطلوب از آن ببرد ( نقل به مضمون) بنابراین شایسته است برخی دلایل نگرانی منتقدین را برای رییس جمهور محترم و اعضا تیم مذاکره کننده کشورمان  بازگو کرده و از ایشان تقاضانماییم در گام نهایی ، مراقب کید و مکر دشمن باشند هرچند که برآیند این دور از مذاکرات نشان می دهد تدابیر اتخاذ شده از سوی ج.ا.ا باعث دقت بیشتر از سوی این تیم شده است .
دلیل اول: استفاده دشمن از روش گام به گام با استفاده از نظر اتاق های فکر خود است . «باید به این موضوع توجّه داشت. دشمن، سیاسی و سیاستمدار است؛ مغزِ طرّاحِ سیاسی دارد، فکر می‌کند که چه‌کار باید بکند. یکی از طرّاحیها این است که حرف آخر را اوّل نزنند؛ آرام آرام و بتدریج طلبکاری ایجاد نمایند و طرفِ مقابل را وادار به عقب‌نشینی کنند.»(7/3/1382) بنابراین این ترس وجود دارد آن چه در گام نهایی توسط دشمن مطرح می گردد، بیشتر و گسترده تر از گام اول باشد و این مطلب در حالی است که دولت در مقابل آنچه در گام اول پذیرفته ، نتوانسته افکار عمومی کشور را متقاعد و همراه سازد. هم اکنون برخی مطالب که از زبان دشمنان در خصوص مفاد توافق در  گام نهایی مطرح می گردد ، بسیار تامل برانگیز است و آنچه از مذاکرات چند روز اخیر منتشر شده بیانگر زیاده خواهی طرف غربی است .این زیاده خواهی به گونه ای است که در صورت عقب نشینی طرف ایرانی ، به تعطیلی تدریس دروس علوم پایه در دانشگاه های کشور نیز خواهد رسید.
علاوه بر  این؛ متاسفانه طرف ایرانی نشان داده که ظاهرا علاقه ای به استفاده از نظر دیگران ندارد .استفاده از برخی تعابیر ناپسند برای منتقدین، به جای شنیدن سخن ایشان؛اعلام  برخی از افراد تیم مذاکره کننده ایران مبنی بر این که  سوابق مذاکرات قبلی  را به طور مناسب مطالعه نکرده اند، برخی از دلایل نگرانی است .البته جای امیدواری است که ظاهرا این روند غلط در حال اصلاح است . بیان این مطلب  پس از موافقت در گام اولیه ، که باید از متخصصین کمک گرفته شود و خواسته می شود حقوقدانان و اساتید دانشگاه و ... کمک کنند تا این تیم بتواند کار خود را پیش برد،  نشان از بازنگری در روند اشتباه اولیه است  و به نظر می رسد این بازنگری توانسته است تا حدی به تقویت تیم مذاکره کننده ایران کمک نماید ( هرچند که نباید به این مقدار اکتفا نمود و تا زمان مذاکرات آتی لازم است مفاد مذاکرات اخیر ، در اختیار نخبگان و اساتید قرار گیرد تا این افراد بتوانند به تیم مذاکره کننده ایرانی ، کمک و همفکری داشته باشند.)
دلیل دوم اشکال در استراتژی  برد - برد است . برخی از سیاسیون با اصرار بر این واژه اظهار می دارند که در جهان سیاست ،بازی صفر و صد بی معنا است و کشورها با تعامل می توانند همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند و در سایه توافق نامه ها و... به سود مشترک دست یابند . البته ممکن است در بازی سیاست و جهت فریب دشمن چنین حرفی زده شود اما اگر این یک اعتقاد باشد؛ در پاسخ باید اظهار داشت این مطلب در خصوص همکاری با دوستان ، صادق است لیکن در مواجهه با دشمن ، هر گونه قرارداد قطعا به معنای برتری یک طرف بر طرف دیگر است و چیزی به عنوان بازی برد -برد در مواجهه دو جبهه متخاصم و دشمن با یکدیگر وجود ندارد. ممکن است طرف برنده و طرفی که عقب نشینی می کند در ظاهر مشخص نباشند لیکن دقت در هرقرارداد و پیمانی که بین دو دشمن منعقد شده ، طرف پیروز و مغلوب را مشخص خواهد کرد.طرف غربی نشان داده که دست بگیر دارد و امتیاز می گیرد اما امتیازی نخواهد داد « حالا بعضیها می‌گویند چیزی بدهیم، چیزی بگیریم! بدهیمش درست است، بگیریمش درست نیست؛ هیچ چیز نخواهند داد.»(7/3/1382) نحوه برخورد طرف غربی در خصوص تعهداتی که در گام اولیه داشته است بیانگر همین موضوع است . یعنی در حالی که امتیازات نقد از ایران اخذ کرده است ، تعهدات نسیه ای داده که برخی از همین تعهدات را نیز نقض نموده است . تشدید تحریم، اخراج دانشجویان ایرانی از برخی دانشگاه های غربی و... برخی از این موارد است.
مساله دیگر ، بزرگ دیدن دشمن ، بیش از واقعیت موجود است. جمله معروف یکی از دولتمردان در خصوص توان نظامی امریکا یکی از نمونه های این موضوع است . باید از آقایان سوال کرد آیا واقعا امریکا دارای این قدرت   افسانه ای است که شما می فرمایید؟ «چرا قرآن را نمی‌خوانیم که این‌قدر تکرار می‌کند: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل.» چرا از دشمن می‌ترسید؟! دشمنِ ضعیف، دشمنِ ناتوان، دشمنی که همین امروز هم برای این‌که ایران را زیر فشار قرار دهند، دریوزگی اروپا را می‌کند. سراغ این کشور و آن کشور اروپایی می‌رود که «بیایید با ما همدست شوید، شاید بتوانیم به ایران فشار بیاوریم.» این، دلیلِ این نیست که به تنهایی نمی‌تواند فشار بیاورد؟! این، دلیل بر این نیست که این ملت عظیم، با این قدرت معنوی و اسلامی، بر قدرت مادّی او، تا به حال فائق آمده است؟! چرا فکر نمی‌کنند؟!» (12/8/1372) و البته ایران اسلامی در سال 1393 نسبت به سال 1372 که این فرمایش آقا مطرح شده ، بسیار قویتر و پیشرفته تر شده و امریکا نسبت به آن دوران ، دچار زوال و عقب نشینی و شکستهای مکرر در راهبردهای خود گشته و اگر به تعبیر حضرت امام ، آمریکای آن زمان چون شیری  بود که وقتی نعره می زد ، چیزی هم از عقب او خارج می شد، اکنون فقط چیزی از عقب او خارج می شود .
البته آن دولتمرد محترم در سخنرانی و مباحث بعدی سعی در اصلاح جمله خود داشت لیکن باید توجه داشت که زمانی که طرف مقابل حتی در خصوص زبان بدن، تحلیل و ارزیابی می کند، در خصوص گفتار و کلام نیز این موارد مورد توجه دشمن قرار گرفته  و حتی در جنگ روانی نیز به عنوان دستاویزی برای دشمن خواهد بود.امیدواریم که  آنچه که در خصوص توان دشمن در باور مسئولان است همان باوری باشد که امام فرمود مبنی بر این که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
دلیل چهارم ، طرز فکر برخی آقایان است که فکر می کنند بدون دادن هزینه می توانند به مقصد و مقصود برسند. در دنیای کنونی ، قانون جنگل حکمفرما است و برای بقا باید با چنگ و دندان جنگید و توقع این که  ما به زبان بگوییم باید با ملت ما با تکریم و ادب صحبت شود و بی ادبان و شروران عالم، به موعظه ما گوش فرادهند ، بی معنی است .
باید برای این که زورگویان عالم را مجبور کرد که با ما با ادب سخن بگویند ، قوی شد ، جنگید و هزینه داد و البته این مساله به معنای جنگ افروزی و خنجر کشیدن به دیگران نخواهد بود. بیان مکرر این مطلب که اگر تعلیق نمی کردیم فلان اتفاق می افتاد و اگر عقب نشینی نمی کردیم فلان مساله، ناشی از وجود این روحیه در بین برخی از سیاسیون است . «یکی از این لغزشگاه‌ها این است که انسان تصور کند دست یافتن به آرمانها بدون هزینه امکان‌پذیر است. ما در دوران مبارزات هم میدیدیم؛ بعضی‌ها بودند که اهداف مبارزات را قبول داشتند، اما حاضر نبودند در راه این مبارزات هزینه‌ای بدهند، قدمی بردارند. امروز چنین کسانی هم هستند؛ تصور میکنند که باید به هدفها رسید، بدون دادن هزینه؛ لذا آنجائی که پای هزینه دادن در میان است، عقب میکشند. این عقب‌کشیدن‌ها در بسیاری از موارد موجب میشود که انسان در محاسبه اشتباه کند؛ خطی را که باید در مقابل دشمن دنبال کند، دنبال نکند.» « اصل عدم تسلیم در مقابل زیاده‌خواهی دشمن و این‌که هرگونه تسلیم و نرمش، او را تشویق خواهد کرد، پابرجاست. این اصل، همیشگی است.»(22/2/1382)
دلیل پنجم برای نگرانی ، کند شدن یا توقف حرکت کشور در مسیر پیشرفت است . مقام معظم رهبری دهه چهارم انقلاب را دهه پیشرفت و عدالت نامگذاری نموده اند و بنابراین توقع وجود دارد که مسیر کشور به سمت پیشرفت باشد . «یک روزی بود که مسئولین ما قانع بودند که اجازه بدهند ما ۲۵ سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم؛ آنها [غربیها ]گفتند نمیشود! اینها قانع شدند که ۵ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! مسئولین ما قانع شدند که ۳ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! امروز [3/5/1391]گزارش را شنیدید، یازده هزار سانتریفیوژ داریم! اگر ما آن عقب‌نشینی‌ها را، آن انعطافها را ادامه میدادیم، امروز از پیشرفت هسته‌ای که هیچ خبری نبود» نگرانی منتقدین بر این است که به نام و عنوان پیشروی و فتح الفتوح و... ، روند عقب نشینی  شکل بگیرد و کشور به جای حرکت به جلو، متوقف شده یا عقب نشیند. در این خصوص باید تبیین دقیقی بین دو مفهوم  «نرمش قهرمانانه»  و  «عقب نشینی» صورت پذیرد .
امید است جناب آقای روحانی بدون این که به شناسنامه، سواد یا دانش نگارنده از محیط بین الملل و سیاست و حقوق و... توجه نمایند، بنابر فرموده مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام که «لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَال» از آن چه که بیان شد برای پیشبرد اهداف متعالی نظام مقدس ج.ا.ا  و غلبه بر مکر دشمنان ، بهره گیرند. جناب آقای روحانی به عنوان  رییس جمهور منتخب قطعا بر مبنای «النصیحه لائمه المسلمین»بیان این مطالب را از مصادیق « حقوق شهروندان در نظام اسلامی » دانسته   و یقین دارند «گفتن و شنودن و اعتراض کردن، هیچ اشکالی ندارد. افرادی از اعتراض کردن بدشان می‌آید که یا متکبّرند یا پشتوانه مردمی ندارند؛ می‌ترسند؛ دلشان می‌لرزد. اگر کسی اهل تکبّر نباشد - که خدای متعال را شکر می‌کنیم که این آلودگی را در ما قرار نداده - و متّکی به حمایت مردم باشد، به هیچ وجه از این گفتنها و شنیدنها ناراحت نمی‌شود؛»( مقام معظم رهبری 7/3/1382) ایشان که به  فرموده حضرت آقا یک فرد آزموده شده ای در نظام جمهوری اسلامی هستند؛ چه در دورهی دفاع مقدس، چه در مجلس شورای اسلامی، چه در شورای عالی امنیت ملی، کارهای فراوانی  بر دوش ایشان بوده است، که آن خدمات بزرگ را انجام داده است ، در سخنرانی خود در تاریخ 21 اردیبهشت  و در مراسم رونمایی از دستاوردهای هسته ای کشور، بیانات شایسته ای را ایراد فرمود و نشان داد که بخشی از دلنگرانیهای نخبگان در اندیشه ایشان نیز وجود دارد.ایشان از بی قانونی آمریکا و عدم انحراف ایران در فعالیتهای هسته ای سخن گفتند و بر اصل خودباوری و اتکا به ظرفیت درونی به عنوان یک درس که ملت از امام خویش آموخته است تاکید نمودند.
جناب آقای روحانی اشاره داشتند «ما پیرو مولایی هستیم که هیچ وقت به دشمن پشت نکرد و از هیچ قدرتی نترسید و در برابر تیغ همه قبایل مکه در بستر رسول خدا خوابید و نهراسید.» امید است این اندیشه و راهبرد در تیم مذاکره کننده کشورمان وجود داشته باشد و به بهانه این که شکست در مذاکرات باعث تحریم بیشتر خواهد شد،  در صورتی که طرف مقابل، زیاده خواهی های خود را مطرح ساخت، طرف ایرانی به دنبال بستن یک توافق به هر قیمتی نباشد و بداند برخی اوقات لازم است طرف مقابل را با توهمات و باورهای غلطی که دارد ، در کنار میز مذاکره ، تنها گذاشت . همه می دانند و تیم مذاکره کننده کشورمان نیز باور داشته باشد؛ ملت بزرگ ایران برای نیل به آرمانهای بلند و والای  خود- هرچند به دنبال هزینه تراشی بی دلیل نیست - در جایی که لازم است، ترسی از هزینه دادن ندارد .
اکنون برخی اخبار و تحلیل و یادداشتهای منتشره در خصوص توافق نهایی حکایت از آن دارد که طرف غربی ، بازه زمانی طولانی مدتی را برای به اصطلاح راستی آزمایی ایران مدنظر قرار داده است و متاسفانه برخی منابع داخلی نیز با اشاره به کشور لیبی ، مدل این چنین را مطرح می سازند. باید از این عده سوال کرد آیا نباید ظرفیت عظیم و گسترده کشورمان و از سوی دیگر عدم توانایی و انسجام طرف مقابل را مدنظر قرار داد؟آیا شروران عالم که سابقه استفاده از بمب هسته ای و کشتار مردم غیر نظامی را جزء افتخارات خود بر می شمارند در جایگاهی هستند که بخواهند ایران را مورد راستی آزمایی قرار دهند؟به نظر می رسد اگر ایران اسلامی برنامه ای هم برای برهم زدن جنگ روانی دشمن مبنی بر جنگ افروز نشان دادن کشورمان داشته باشد، این برنامه باید به گونه ای طراحی شود که آرمانهای کشورمان را زیر سوال نبرد. به عبارت دیگر نباید به بهانه تاکتیک، راهبرد را تغییر داد و اگر چنین بود اصولا نباید انقلاب می کردیم. از همان ابتدای استقرار نظام مقدس ج.ا.ا ، آمریکا ، ایران را به عنوان یک کشور یاغی و طغیان گر و مدافع تروریسم معرفی کرده است و این جریان تا زمانی که دست از آرمانهای خود برنداریم و یا  ابرقدرت نشویم ادامه خواهد داشت . مناسب آن است که به جای بالابردن دستها و عذرخواهی از یاغیان عالم، سعی کنیم که قدرت خود را افزایش دهیم و این تنها راهی است که دشمنان را مجبور خواهد کرد، با ما به زبان ادب و تکریم سخن گویند.
سخنرانی رییس محترم جمهور در 21 اردیبهشت نشان داد که ایران  اسلامی راه دوم یعنی حرکت به سمت قوی شدن  را برگزیده است و امید است این راهبرد و استراتژی  صحیح، با تاکتیک و تکنیک صحیح نیز همراه گردد و با تکیه بر ظرفیت درونی و با اعتماد به نصرت الهی  و تکیه به نسل جوان و مستعد کشور و بدون گره زدن تحریم به مذاکرات ، بتوانیم به چشم انداز و افق پیش بینی شده برای کشورمان در سال  1404 رسیده و حتی از آن پیشی بگیریم.
  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 14 اردیبهشت 1393 در خبرگزاری تسنیم منتشر شده است .

بحران اوکراین که به محل جنگ سرد روسیه و غرب تبدیل شده است، خواسته یا ناخواسته کشورهای دیگر را درگیر خود کرده است. در چنین شرایطی استراتژیستهای هر کشور با پایش محیطی و رصد حوادث و وقایع  و نیز ملاحظه چشم انداز آینده این بحران، تلاش می کنند سیاسیون را به سمتی که بیشترین منافع ملی آنها محقق شود، راهنمایی نمایند.

ایران  نیز به عنوان یکی از بازیگران بین الملل می تواند نقش موثر و مناسبی در این زمینه ایفا نماید، لیکن به نظر می رسد اتاق فکر دولت در این خصوص چندان مناسب عمل نکرده است و یا لااقل سیاستهای اعلامی توسط سیاسیون چنین تصوری را ایجاد می نماید.
سوال مهم این است که جمهوری اسلامی ایران در این موضوع، چه موضعی باید اتخاذ نماید؟ بی طرفی، حمایت از روسیه و یا حمایت از غرب؟
اگر تهران بخواهد بر مبنای پیروز آینده صحنه بخواهد موضعگیری نماید، نوعی سیاست ماکیاولیستی را اتخاذ نموده که قطعا بر خلاف اصول و مبانی سیاست خارجی ایران است. بنابراین در گام نخست باید طرف ذیحق را شناسایی و سپس سیاست خود را بر این اساس پایه گذاری نماییم البته ممکن است این حمایت منطبق با طرفی باشد که اتفاقا پبروز هم خواهد شد.
در موضوع اوکراین، غرب و آمریکا در نقش حامیان کودتا و دیکتاتوری وارد صحنه شده و به تشدید اختلافات داخلی در اوکراین دامن زدند و قطعا نمی توانند طرف حمایت ایران قرار گیرند.

از سوی دیگر در مذاکرات 1+5 نیز طرف غربی، بیشترین سنگ اندازی و مشکل تراشی را در مسیر پیشرفت هسته ای کشورمان  انجام داده و به بهانه های مختلف از قبیل حقوق بشر، فناوری های دفاعی و... کشورمان را با تحریم مواجه ساخته است. بنابراین نه به لحاظ محق بودن و نه به لحاظ سابقه خوش و رفاقت سیاسی، دلیلی برای حمایت تهران از طرف غربی وجود ندارد.

از سوی دیگر طرف غربی نشان داده که به قول و قرارها و تعهدات خود پایبند نیست و این موضوعی است که متاسفانه به کرات توسط سیاستمداران کشورمان تجربه شده است. 

عدم تعهد آمریکا به بیانیه الجزایر علی رغم آزادسازی جاسوسان لانه جاسوسی آمریکا، بی توجهی آمریکا  و غرب به قولهای داده شد در جریان آزادسازی گروگانهای غربی در لبنان، صدور حکم دستگیری مسئولین ارشد ایران به بهانه حادثه رستوران میکونوس علی رغم گفتگوهای انتقادی که بین ایران و غرب در جریان بود، محور شرارت دانستن ایران در زمان دولت اصلاحات و... تنها بخشی از این موارد است. بنابراین حتی اگر دولت جمهوری اسلامی از طرف غربی حمایت نماید و آنها نیز پیروز شوند، معلوم نیست دستاوردی برای طرف ایرانی داشته باشد.

در طرف مقابل کشور روسیه قرار دارد.همسایه شمالی ایران که «تصویر ملت روسیه در ذهن ما، تصویر روشن و خوبی است» حجم گسترده ای از مراوادت و مسایل طرفینی با این کشور از قبیل انرژی، فناوری هسته ای، رژیم حقوقی دریای خزر و...وجود دارد که حل هرکدام می تواند باعث پیشرفت دو کشور گردد، ضمن این که در بحران اوکراین، موضع روسیه، موضع صحیح و اصولی است.

مسکو کودتاگران در اوکراین را به رسمیت نشناخته و اعتقاد دارد باید از رای مردم در انتخاب رییس جمهور منتخب حمایت شود و چنانچه غرب از کودتاگران حمایت نماید، روسیه نمی تواند با این مساله موافقت نماید و حداقل این حق را برای خود قایل است که از روس تباران ساکن اوکراین حمایت نماید. روسیه همچنین بر احترام به خواست مردم در مورد همه پرسی  جدایی از اوکراین یا تشکیل حکومت فدرالی تاکید دارد. 


از سوی دیگر باید توجه داشت «همانگونه که وجود «ایران مستقل» به نفع روسیه است، وجود «روسیه مقتدر» هم به نفع ایران است»  بنابراین از دو منظر حمایت ایران از روسیه منطقی خواهد بود. دلیل اول، موضع صحیح روسیه در این بحران و مساله دوم این که کمک کردن به اقتدار روسیه، کمک به اقتدار ایران است.


با این مقدمه به بررسی موضع‌گیری مسئولان رسمی تهران در قبال بحران اوکراین  می پردازیم. البته قطعا در یک یادداشت نمی توان به تمامی این موضعگیری ها اشاره داشت لیکن برشماری برخی از مهمترین آنها ضروری است.


مهم ترین و البته نامناسب ترین موضعگیری، موضعگیری خنثی و بی طرفانه وزیر امور خارجه کشورمان بود که تنها نسبت به این بحران، اظهار نگرانی کرد و بعد هم مسئولین مذاکره کننده هسته ای کشورمان که اظهار امیدواری کردند بحران اوکراین باعث انشقاق و چند گانگی در طرف مذاکره کننده ایران در 1+5 نشود.

یعنی موضوعی که می توانست به عنوان یک اهرم فشار و ابزار چانه زنی توسط کشورمان مورد استفاده قرار گیرد، به دست خودمان به نابودی کشانده شد. اشکال دیگر موضعگیری اخیر یکی از مسئولین در خصوص آمادگی ایران جهت صادرات گاز به اروپا و پرکردن  جای خالی گاز روسیه است. یکی از برگهای برنده روسیه در قبال اروپا در بحران اوکراین، وابستگی اروپا به گاز  و انرژی روسیه است و این موضوعی است که به عنوان پاشنه آشیل اروپا مطرح است. 

هرچند که حتی در زمان کنونی، قطعا ایران نمی تواند به طور مناسب جای گاز روسیه را برای اروپا بگیرد اما بازی کردن با برگ برنده روسیه  و تلاش جهت خراب کردن و سوزاندن این برگ  آن هم در چنین شرایطی، قطعا به نفع ایران نخواهد بود. البته در این بین مطرح شدن برخی اخبار در خصوص توافق ایران و روسیه در خصوص صادرات نفت و تبادل کالا می تواند مفید باشد ( هر چند در این مورد اخبار دقیق و کاملی منتشر نشده و نمی توان به طور دقیق در این خصوص ارزیابی داشت.)

حمایت از موضع روسیه به صورت اعلامی یا اعمالی، مناسب تر از موضع بی طرفی و یا حمایت  از طرف غربی به بهانه رفع تحریم های ایران  توسط غرب و آمریکا است؛ زیرا حمایت از طرف غربی، علاوه بر این که خلاف اصول ایران است،  طرف غربی نشان داده به محض برطرف شدن مشکل، قول وقرارها را به فراموشی خواهد سپرد.در چنین وضعیتی، آن چه که از دست داده ایم، یک همسایه بزرگ و قدرتمند است که قطعا همگرایی با آن، بیش از واگرایی های احتمالی است و نزدیک شدن به آن، سودمندتر از دوری.

ایران می تواند با توجه به نیاز غرب به گاز و انرژی، به دنبال قویتر کردن اوپک گازی باشد. یعنی یک همکاری مسالمت آمیز با روسیه که ضمن امکان فراهم سازی صادرات بیشتر گاز ایران، دغدغه ها و نگرانی های روسیه را نیز تا حد ممکن برطرف می سازد.

فراموش نباید کرد استفاده غلط ایران از برخی برگهای به ظاهر برنده، می تواند به معامله روسیه با غرب بر سر ایران کمک نماید و خود باعث تبدیل فرصت به تهدید گردد. رصد موضعگیری سیاستمداران روسی نشان می دهد ظاهرا آنها تلاش پررنگی برای استفاده از ایران در این مناقشه دارند و به حمایت از مواضع ایران، بیش از برخی سیاستمداران داخلی می پردازند و این نشانه ای است مبنی بر این که روسیه بر حمایت ایران از موضع کشورش تمایل دارد. نقض توافق ژنو دانستن برخی تحریم های جدید غرب علیه ایران، اظهار این مطلب توسط وزیر امور خارجه روسیه که فناوری موشکی و دفاعی ایران جایی در مذاکرات نداشته است، مثال برخی از این موضعگیری‌ها است.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 3 روزنامه کیهان 8 اردیبهشت 1393 منتشر شده است

از مهم‌ترین تبعات بروز رخنه در یک جبهه، برهم خوردن مرزبندی و عدم امکان تفکیک خودی از دشمن است و چنانچه در زمان مناسب نتوان این رخنه را برطرف ساخت، عناصر نفوذی خواهند توانست ضمن تثبیت وضعیت و انهدام نیروهای متخاصم در صحنه، مرزهای قبلی را جابجا نموده و مرزهای جدید را براساس میزان پیشروی خود، تثبیت نمایند.
اگر به صحنه بعد از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری نگاهی دوباره بیندازیم، خواهیم دید که برخی از افرادی که در این دولت بر سر کار آمده و یا در این دولت امکان عرض‌اندام پیدا نموده‌اند، خواسته یا ناخواسته در جهت بر هم زدن مرزبندی‌های موجود تلاش می‌نمایند. به عنوان نمونه:
عدم تفکیک و مرزبندی بین هنرمند ارزشی و هنرمند غیر ارزشی که توسط ریاست محترم جمهور مطرح گردید نوعی از این مخدوش شدن خطوط بود هر چند که بعداً سعی شد با ارائه توضیحات، برخی برداشت‌ها از سخن ایشان، نادرست معرفی شود لیکن کلامی که جاری شد، تأثیر خود را خواهد داشت. بر همین اساس بود که اسامی برخی بازیگران معلوم‌الحال پیش از انقلاب به عنوان اساتید و ستون‌های بازیگری ایران، در جشنواره فیلمی که به عنوان دهه فجر انقلاب برگزار می‌شود، مطرح گردید و برخی نویسندگان پوچ‌نویس که خودکشی را در عمل ترویج نموده‌اند، به عنوان نویسندگان بزرگ ایران در کنار مشاهیر دنیای نویسندگی جهان، نام برده شده! و برای برگزاری یادواره ایشان تلاش می‌شود.
مسئول دیگری، در خصوص شعر انقلاب اظهار می‌دارد هر شعری که پس از انقلاب سروده شده باشد می‌تواند نوعی از شعر انقلاب باشد. با این تفاسیر آیا شعرهای مستهجن برخی شاعرنماها که قلم از آوردن نام آن‌ها و یا اشعارشان! معذور است، نمونه‌ای از شعر انقلاب است؟ یا این که برخی دیگر که در دربار طاغوت پهلوی به نام و نانی رسیده‌اند و عمر آن‌ها به دوران بعد انقلاب نیز رسیده است، باید شاعر انقلاب نامیده شده و برای حضور ایشان در جشنواره شعر فجر انقلاب کارت دعوت ارسال شود؟ خدا بر درجات قیصر شعر انقلاب بیفزاید و عذرخواهی ما را بپذیرد که برخی آقایان ایشان را در کنار برخی اباطیل و اراجیف‌نویسان به عنوان شاعران انقلاب، نام می‌برند.
معاون رئیس جمهور در امور زنان در خصوص دعوت از برخی فتنه‌گران در مراسم روز زن، اظهار می‌دارد سیاست ما بر حذف دیگران نیست و در واقع خود را به تجاهل می‌زند که آیا تهیه‌کنندگان خوراک تبلیغی برای شهیدان حقوق بشر! باید با کارت دعوت رسمی به مراسمی دعوت شوند که دولت ج.ا.ا برگزارکننده آن است؟
برادران و خواهران دیگری از این دولت در ایام تعطیلات به دیدار فردی می‌روند که ادعای تقلب و همراهی او با آشوبگران، کشور را به مرز خطرناکی کشاند و هنوز که هنوز است نخواسته به طور علنی ادعای تقلب مطروحه خود را پس بگیرد و دیگرانی در این دولت برای رفع حصر برخی آقایان دیگر با ادعای آشتی ملی و بازگشت همه افراد به جامعه سیاسی تلاش می‌نمایند.
باید پرسید وقتی برخی از افراد خودشان اصرار بر حذف خودشان دارند، چه می‌توان کرد؟ یعنی توقع است جامعه بدون این که افراد فتنه‌گر از اقدامات خود اظهار ندامت و پشیمانی نمایند، به صرف ایرانی بودن آن‌ها و یا گذشت چند سال از حوادث، بر گذشته صلوات بفرستد؟ با این تفاسیر پاسخگوی تهمتی که به نظام‌زده شد و خونهایی که بر زمین جاری شد و... چه کسی خواهد بود؟
برخی دیگر از این فتنه‌گران با این بهانه که استاد دانشگاه هستند و نمی‌توان استاد دانشگاه را از سخنرانی و... منع کرد، مجددا در صحنه دانشگاهی کشور ظاهر  می‌شوند و انتقاد مجامع دانشگاهی به این موضوع با عنوان تندروی محکوم می‌شود. « البته در حاشیه، این سوال مطرح است کسانی که اصرار دارند حوادث سال 88 تمام شده و باید بر گذشته صلوات فرستاد و نباید به کینه‌ها افزود و دامن زد، چرا نوبت به خودشان که می‌رسد مدام به دولت گذشته توهین و جسارت نموده و مواردی از آن دولت را به رخ کشیده و سپس به دروغ اظهار می‌دارند چرا کسی در آن زمان مقابل این اشکال‌ها موضع‌گیری نکرد؟ این هم از اشکال‌های ایشان است که مطالعه ندارند و اگر داشتند، قطعا نقدهای جبهه اصولگرایی به انحراف‌های آن دولت در کنار حمایت از اقدامات مثبت آن را دیده بودند؟»
در مذاکرات هسته‌ای بین ایران و 5+1، بعضا مسئولین ایرانی فراموش می‌کنند که آمریکا، شیطان بزرگ و بزرگ‌ترین دشمن نظام مقدس ج.‌ا.ا است و مذاکره‌کنندگان یکدیگر را با نام کوچک خطاب کرده،  امتیاز نقد را به وعده نسیه داده و مانند یک دوست با نمایندگان و دولتمردان آن کشور برخورد می‌نمایند و به گونه‌ای که دلسوزان انقلاب به صراحت هشدار می‌دهند که نباید فراموش کرد که طرف مقابل، دشمن ما است.
موارد متعدد دیگری نیز می‌توان به این مصادیق ذکر شده اضافه نمود، لیکن همین مقدار نیز برای هوشیار شدن کفایت می‌کند.
به راستی اگر مرزبندی‌های موجود از بین برود، ملاک تشخیص حق از باطل چگونه خواهد بود؟ یکی از دلایل موفقیت فتنه، عدم امکان تفکیک و تشخیص مرز حق و باطل از یکدیگر است. یعنی فتنه‌گر با غبار‌آلود کردن محیط، شاخص‌های شناخت حق را تضعیف و خود را به عنوان حق، جلوه می‌دهد. همین مسئله باعث همراهی عناصر ناآگاه جامعه با فتنه‌گران در زمان وقوع و بروز فتنه خواهد شد. اگر امروز در حراست از مرزها و صف‌بندی‌های انقلاب، حساسیت لازم توسط ملت و خواص اعمال نگردد، فردا روز باید شاهد بروز فتنه جدیدی باشیم. فراموش نکنیم که دشمن از شکست در فتنه تیر 78  ناامید نشد و فتنه 88 را ایجاد کرد. آیا نباید مانع از ایجاد فتنه جدیدی شد؟
متأسفانه باید اظهار داشت به نظر می‌رسد سستی و سهل‌انگاری در حفاظت از مرزبندی‌های واقعی ج.ا.ا، نه تنها مانعی برای پیشروی دشمن و رفع این رخنه نشده بلکه تلاش برای تثبیت مرزهای جعلی جدید در دستور قرار گرفته است. مواردی چون حمایت از اهانت‌کنندگان به حکم اسلامی قصاص، هوادار دولت دانستن کسانی که ولایت علوی را قبول ندارند، برخورد سخت با منتقدین به سیاست‌های دولت یازدهم و استفاده از برخی الفاظ بی‌ادبانه و دون شأن برای نامیدن آن‌ها- به گونه‌ای که برادری اظهار می‌داشت ظاهرا آقایان مبنای جدیدی را پایه‌گذاری نموده و رحماء علی الکفار اشداء بینهم شده‌اند!- بخشی از نقش ایفا کردن خواسته یا ناخواسته در زمین دشمن است.
برای جلوگیری از بروز فتنه جدید و تغییر مرزبندی‌ها باید جهاد کرد...

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 30 فروردین 1393 در خبرگزاری مشرق منتشر شده است

اوباما با تایید رای نمایندگان کنگره آمریکا، ورود آقای ابوطالبی سفیر کشورمان در سازمان ملل  به این کشور را ممنوع اعلام کرد. فارغ از حواشی این اقدام و تدابیری که دولت تدبیر و امید برای این موضوع خواهد اندیشید ، شایسته است قدری به گذشته برگشته و نگاهی دوباره به دعوای برخی آقایان در دو قطبی کردن جامعه آمریکا بیندازیم .

 در جریان توافق نامه ژنو، برخی از سیاستمداران و مسئولین دولتی با نسبت دادن برخی القاب و الفاظ به منتقدین داخلی این توافق نامه، آنها را همراه با صهیونیست‌های غاصب معرفی می کردند. این متفکرین باسواد و زبان انگلیسی‌دان، جامعه امریکا را نیز همین طور دو دسته می کردند. یک طیف ، مودب و باهوش و طرفدار گفتگو و طیف دیگر تندرو و جنگ طلب؛ این تحلیل گران! استدلال می کردند آقای اوباما تعهد کرده است که اجازه صدور قطعنامه تشدید تحریمها علیه ایران را ندهد و اگر مجلس سنا و کنگره امریکا نیز این تحریمها را تصویب نمایند، این مصوبه توسط اوباما ، وتو خواهد شد  و ما به  وعده ای که اوباما داده ، اطمینان داریم .

اکنون اما مشخص است که بین اوباما و نمایندگان آمریکا، هیچ  اختلافی وجود ندارد واگر هم در مقابل چشم ظاهربین برخی آقایان، جنگ زرگری راه می اندازند، در هنگام اقدام و عمل، هماهنگی کاملی بین اجزا مختلف این نظام شیطانی وجود دارد.

باید به این آقایان گفت که شاهد از غیب رسید. اکنون چه پاسخی در خصوص دیدگاه و تحلیل دیروز خود دارید؟ آیا نباید این سوال پیش بیاید که چرا این سناریو و جنگ زرگری  توسط دشمن پیاده شد؟ دشمنی که خود اظهار می دارد که توان و امکان تشدید تحریم ها را نداشت و اگر برای تشدید این تحریمها اقدام می کرد ، این تحریمها از سوی دیگران اعمال نمی شد و دیوار تحریم فرومی ریخت چرا باید از فرصتی که متاسفانه برخی برای او فراهم کردند ، استفاده نکند؟ آیا نباید پرسید که توافق نامه ژنو، چه دستاوردی برای دشمن داشته است که مساله تشدید تحریم‌ها توسط دشمن به فراموشی سپرده شده است؟ آیا هنوز هم به وعده شیطان، اعتماد و اطمینان دارید؟

فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار ( سوره حشر آیه 2)

  • ali akbari

این مطلب با اندکی تغییر در تاریخ 28 فروردین 1393 در خبرگزاری فارس منتشر شده است

معمولا متخصصین دانش آینده پژوهی و آینده نگاری ، زمانی که قصد تشریح وضعیت  آینده  را داشته باشند  دسته بندی سه گانه ذیل را مطرح می سازند :

آینده های ممکن : آینده ای که امکان وقوع آن وجود دارد بدون این که به آن ضریبی برای وقوع یا عدم وقوع  بدهیم. و از آینده های باورکردنی به عنوان زیر بخش این دسته نام برده می شود.

آینده های محتمل : آینده هایی که به نظر صاحب نظران ،امکان وقوع آن بیشتر از دیگر آینده های باورکردنی باشد.

آینده مطلوب : آینده ای که تحقق آن برای بازیگری که مشغول آینده نگاری است ، بهترین حالت از آینده خواهد بود.

دولتها بر همین اساس با استفاده از تلفیق اطلاعات استراتژیک و راهبردی و بررسی روندهای مختلف ( از قبیل روند جمعیت، روند دانش و فناوری ، روند زیست محیط،روند اقتصاد و...) سعی می کنند نقاطی که می توانند ضمن تاثیر گذاری بر این روندها به صورت ملایم و آرام و بطئی و یا با ترتیب دادن یک رخداد و حادثه و به صورت نقطه عطف  و جهشی و سریع ، حرکت روند را به سمت مطلوب خود، منحرف سازند، شناسایی کرده و اقدامات لازم برای این تغییر مسیر روند موجود به روند مطلوب را عملیاتی سازند.  

با این مقدمه کوتاه ، مناسب است به بحران اوکراین ،از منظر روسیه به عنوان یک بازیگر که تمایل دارد روندهای موجود را به سمت آینده مطلوب خود منحرف ساخته و سوق دهد ،  دقت دوباره ای کنیم.

آنچه که در ظاهر و در ابتدای وقوع بحران خود را نشان می داد  پیروزی غرب و آمریکا در نزدیک سازی خود به مرزهای روسیه و گسترش ناتو، محدودسازی روسیه به دسترسی آسان به  مناطق دریایی و آبهای آزاد  ، به گوشه رینگ بردن روسیه و تلاش جهت ناک اوت کردن روسیه بود.اما در زمانی که غرب و آمریکا مست و مغرور از این به ظاهر پیروزیها در انتظار تسلیم و یا خودکشی روسیه بود، روسها که اتفاقا در ورزش کشتی  نیز مهارت بالایی دارند ، از فن بدل استفاده کرده و صحنه را دگرگون ساختند. یعنی یک رخداد،  اتفاق و حادثه که غربیها در برآیندها و بررسیهای خود ، احتمال آن را نداده و یا حداقل با این سرعت و نحوه انجام، آن را پیش بینی نکرده بودند ، روند موجود که مطابق خواست غرب بود را تغییر داد  و آن را به روند مطلوب برای روسیه تبدیل نمود.

غربیها تصور می کردند با تسخیر دژ اوکراین که یکبار دیگر در انقلاب مخملی آن را تصرف کرده بودند ، توانسته اند خود را به مرزهای روسیه برسانند و این بار با تجربه ای که از انقلاب مخملین کسب کرده بودند، علاوه بر نمادهای به ظاهر مردمی و دموکراتیک ، خشونت و ارعاب و ایجاد  ترس را نیز چاشنی حرکت خود نمودند تا هزینه مخالفت برای آن بخش از مردم اوکراین که  مخالف غرب هستند را بالا برده و به مانند  شرایط  حکومت نظامی ( البته غیر رسمی و اعلام نشده ) کسی جرات اعلام مخالفت را نداشته باشد و به این ترتیب بتوانند دولت دست نشانده خود را در اوکراین مستقر و تثبیت نمایند . این موضوع در جریان ایجاد جوخه های مرگ و میلیشیای نظامی علیه ارکان دولت قانونی اوکراین خود را نشان داد به گونه ای که تلفیق فضای به ظاهر مردمی و تظاهرات و تحصنها و فضای تروریستی مخفی و پنهان ، توانست دولت قانونی  اوکراین را به زیر کشیده و سرنگون نماید. این موفقیتی بزرگ بود  که غرب را سرمست پیروزی نمود لیکن اقدامات در واقع هوشمندانه روسیه در این ماجرا ( فارغ از موافقت یا مخالفت نگارنده با این اقدامات ) این پیروزی را بسیار شکننده نمود . روسیه در ابتدا با عنوان این که فقط دولت قانونی اوکراین را که توسط آرا عمومی مردم انتخاب شده به رسمیت می شناسد، عوامل غرب گرا را کودتاچی و غیر مشروع معرفی نمود . سپس با طرح این موضوع که مردم روس تبار درخواست حمایت از روسیه برای حفظ جان و اموال خود را دارند به دولت جدید اوکراین در خصوص تحرک و اقدام بر ضد جمعیت روس تبار هشدار داد و همزمان با اعزام گروههای نظامی ( البته با هویت غیر مشخص ) به تصرف اماکن و نقاط حساسی که در آنها جمعیت روس تبار در اکثریت بوده و روسیه نیز منافع راهبردی داشت ، اقدام نمود و همزمان تلاش کرد که در این مناطق با استفاده از راهکارهای دموکراتیک و قانونی از قبیل همه پرسی ، تجزیه و استقلال از اوکراین، خودمختاری و... را یک خواسته مردمی نمایش دهد ( که البته تا حد زیادی نیز همین طور بود.) جداسازی شبه جزیره کریمه اولین گام بود لیکن قطعا آخرین گام نخواهد بود. روسیه با توجه به نتیجه بخش بودن اقدام خود در کریمه، تلاش دارد این الگو را در بخشهای دیگر اوکراین پیاده سازی نماید که به نظر می رسد توانسته است در این بخش نیز موفق عمل نماید .  از سوی دیگر دولت کنونی اوکراین در اجرای تهدیدات خود علیه این اقدامات ، با ناتوانی مواجه است و امکان برآورد اقدام روسیه در مواجهه با این اقدامات را ندارد لذا امکان تصمیم گیری نیز برای سردمداران اوکراین فراهم نیست.بر همین اساس افراد در راس کار در اوکراین از تهدید خود مبنی بر اقدام نظامی علیه مردمی که آنها را تروریست می خواندند عقب نشینی نموده و این اقدام را به پیشنهاد جهت برگزاری همه پرسی همزمان با انتخابات آتی تغییر داد  .بنابراین چنانچه روسیه بتواند این الگو را متناسب با وضعیتهای   آینده ، به روز رسانی نماید ، خواهد توانست بخشهای دیگر را به سمت خود کشانده و حتی آن را ضمیمه خاک خود سازد؛ اقدامی که با توجه به وضعیت شهرهای شرق اوکراین ، می توان آن را مشاهده کرد. دراین حالت مرزهای ناتو و روسیه به یکدیگر خواهد رسید با این تفاوت که به جای پیشروی غرب به سمت روسیه ، این روسیه است که مرزهای خود را به سمت غرب و ناتو گسترش داده است . این اقدام می تواند حتی باعث تمایل برخی کشورهای بلوک غرب برای جدایی از این بلوک و پیوستن به بلوک  شرق جدید باشد. در مثل است که غریق سعی می کند برای نجات خود ، به  هر دستگیره ای بیاویزد. اکنون بسیاری از کشورهای غربی از لحاظ اقتصادی و حتی اجتماعی وضعیت بسیار نامطلوبی داشته و حتی ورشکسته هستند . هر  درب باغ سبزی که از ناحیه روسیه به این کشورها نمایش داده شود، محرکی برای تغییر تمایل مردم و به خصوص طبقات فقیر و پایین دست برای حرکت به سمت شرق خواهد بود. فراموش نباید کرد که روسیه برای حل مشکل اقتصادی اوکراین ( قبل از حوادث اخیر ) پیشنهاد اعطا وام چند میلیاری را مطرح ساخته بود و این برای برخی کشورها که برای مبالغ کمتر ، مجبور به پذیرش شروط سنگین و بعضا عجیب و غریب دیگران هستند ، قطعا طمع انگیز خواهد بود.

به نظر می رسد دوبازیگر مطرح این صحنه( یعنی روسیه و غرب) هر کدام تمایل دارند آینده مطلوب خود را رقم بزنند و این هنر استراتژیستهای دو طرف  است که سیاستمداران را در راستای پیشبرد اهداف راهبردی ، هدایت و راهنمایی کنند. حضور رییس سازمان جاسوسی آمریکا و برخی دیگر از سیاستمداران غربی در اوکراین در راستای تقویت غربگرایان دست نشانده در اوکراین و مقابله با اقدامات روسیه ارزیابی می شود.


 به نظر می رسد در حوادث اخیر ، بازیگر  روس ، بازی قویتری را به نمایش گذاشته  و تاکنون موفق تر بوده است. نگارنده در تحلیلی که اسفند ماه در خبرگزاری فارس منتشر شده است بحران اوکراین را «نبرد استالینگراد روسیه و آمریکا» نامگذاری و بر پیروزی روسیه تاکید کرده بود. اکنون  اما سوال بعدی این گونه مطرح است که آیا روسیه  می تواند خود را  بار دیگر به دروازه های برلین برساند؟در اوضاعی که تحلیل گران، شروع جنگ سرد جدیدی را اعلام می کنند به نظر می رسد ،هنوز کار به پایان نرسیده  و باید منتظر سوت دقیقه نود بود تا مشخص شود برنده کیست؟




  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 18 اسفند 1392 در خبرگزاری فارس منتشر شده است .

مناقشه آمریکا و غرب با روسیه به روزهای بحرانی خود رسیده است . پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد و جهان دو قطبی، اکنون بار دیگر شاهد صف آرایی بلوک شرق و غرب با یکدیگر هستیم. پس از سال 1991 میلادی تاکنون همواره غرب تلاش کرده با یارگیری از کشورهایی که زمانی تحت سیطره کمونیسم بودند خود را به مرزهای روسیه نزدیک نماید و روسیه هر چقدر قویتر شده است، مخالفت با این موضوع را شدت بخشیده است . روسیه هنوز خود را یک امپراطوری و ابرقدرت می داند که برای افزایش قدرت خود باید سرسختانه بر موضع خود پایداری نماید. استقرار موشکهای ناتو در نزدیک مرزهای روسیه و تهدید روسیه به عکس العمل نظامی از مواردی بود که قبل از بحران اوکراین این تقابل را به وضوح عیان می ساخت.

عدم همراهی روسیه در موضوع هسته ای ایران و نیز بحران سوریه با آمریکا  که باعث شکست آمریکا در این دو مساله گردید نشان داد که روسیه از وضعیت آشفته بعد از فروپاشی شوروی رهایی یافته و اکنون با راهبردی جدید ، تلاش دارد هژمون خود را افزایش و تثبیت نماید. آمریکا که تهدید به استفاده از قدرت نظامی در سوریه نموده بود  و حتی برای این حمله مهلت و بازه زمانی معین کرده بود ، در تقابل با اتحاد ایران و روسیه مجبور شد از این تصمیم عقب نشینی نماید.در موضوع ایران نیز آمریکا نتوانسته است روسیه را با خود همراه سازد و این کشور همواره مخالفت خود با استفاده از زبان تهدید و یا تحریم را اعلام ، و دیپلماسی را تنها راه حل این مساله عنوان نموده است .

با توجه به این مسایل آمریکا تلاش نمود که  این بار خود را به مرزهای روسیه رسانده و قدرت خود را به رخ حریف بکشاند به نوعی تلافی شکست در راهبرد خود در سوریه و ایران را در زمین اوکراین از روسیه بگیرد. کودتا علیه حکومت قانونی اوکراین با رنگ و لعاب مردمی و استقرار دولتی غربزده و دست نشانده در اوکراین  می توانست این اهرم فشار را در اختیار آمریکا قرار دهد که روسیه را مجبور به همراهی خود سازد .

لیکن به نظر می رسد این راهبرد ، نه تنها باعث عقب نشینی روسیه نشد، بلکه آمریکا و غرب را درگیر بحرانی همانند نبرد استالینگراد برای هیتلر نموده است .

در هنگامه جنگ جهانی دوم ،  هیتلر سرمست از قدرت خود علاوه بر جبهه نبرد در اروپا، تلاش کرد دامنه استیلای خود را افزایش داده و برهمین راهبرد  به شوروی حمله  کرد. در این حمله علاوه بر تجهیزات و امکانات سخت افزاری ، بیش از سیصد هزار جنگجوی تحت رهبری آلمان نازی به کار گرفته شد اما نه تنها پیروزی نصیب هیتلر نشد بلکه سرمای روسیه و اتمام مهمات آلمانیها باعث شکستی تاریخی برای آلمان گردید و این شکست مقدمه ای برای شکستهای دیگر هیتلر گردید به گونه ای که صاحب نظران یکی از علل اصلی شکست هیتلر و آلمان در جنگ جهانی دوم را اشتباه راهبردی او در گسترش جنگ و حمله به شوروی بیان می دارند.

اکنون نیز همین مشابهت باعث می گردد که این تحلیل خود را به عنوان یکی از آینده های محتمل در خصوص تقابل روسیه و آمریکا در اوکراین  معرفی نماید.

آمریکا که نیروهای نظامی و تلاش دیپلماتیک خود را در حوزه های عراق ، افغانستان، پاکستان، ایران ، لبنان، سوریه و... گسترش داده بود اکنون در صحنه ای جدید با نیروی قدرتمند رودرو شده است .  عقب نشینی آمریکا در موضوع اوکراین  باعث از دست رفتن هیمنه او و مقاومت باعث از دست رفتن توان او خواهد شد که در هر دو صورت باید شکست را پذیرا باشد.اکنون آمریکا به عنوان مقروض ترین کشور جهان با مشکلات اقتصادی فراوانی مواجه است که نه تنها توان مخفی سازی آن را ندارد بلکه در داخل این کشور نیز اختلاف در این خصوص ، باعث شد که این کشور بیش از دو هفته تعطیل شود.اروپا نیز درگیر بحران اقتصادی  بی سابقه ای است به گونه ای که برخی از کشورهای این اتحادیه عملا  ورشکسته هستند و هر روز در بسیاری از این کشورها شاهد اعتصاب بخشهای مختلف در اعتراض به این مساله هستیم. از سوی دیگر اروپا وابستگی شدید به منابع فسیلی روسیه دارد و اقدام روسیه در قطع گاز صادراتی خود به کشورهای اروپایی  می تواند اروپا را با بحران مواجه سازد هرچند که در جنگ تبلیعاتی ،اروپائیان اعلام کرده اند ذخایر انرژی برای مواجهه با ابن بحران را در اختیار دارند و قطع گاز روسیه تاثیری بر آنها ندارد لیکن تجربه قبلی اروپا در زمانی که روسیه اقدام به قطع گاز صادراتی خود نمود، به وضوح بطلان این ادعای اروپائیان را برملا می سازد.

از سوی دیگر به نظر می رسد تحریم روسیه بیش از آن که بر این کشور تاثیرگذار باشد باعث «خود تحریمی» اروپا و آمریکا خواهد شد. اکنون اروپا برای برداشته شدن تحریم ایران لحظه شماری می نماید تا با برداشته شدن این تحریمها و برقرای روابط تجاری با ایران بتواند بخشی از مشکلات اقتصادی خود را مرتفع سازد و مشخص نیست این اتحادیه چگونه خواهد توانست با از دست رفتن فرصتهای شغلی به واسطه تحریم روسیه  که تعامل گسترده تری از ایران با اروپا دارد خود را  از این مهلکه و بحران اقتصادی که درگیر آن است خلاصی بخشد  و بدون شک هرچقدر زمان درگیری و تقابل این دو در بحران اوکراین به طول بیانجامد ، این اروپا و آمریکا است که با از دست رفتن توان مقاومت و قدرت خود مواجه خواهد شد و پیروزی را تقدیم روسیه خواهد کرد . به نظر می رسد اگر سیاستمداران و استراتژیستهای غربی ، تحلیل درستی از قضایا داشته باشند به دنبال راه حلی خواهند بود که هر چه سریعتر خود را از باتلاق اوکراین بیرون کشند هرچند که بیرون رفتن از این باتلاق نیز چیزی جز حسرت و شکست برای آنها در پی نخواهد داشت اما به هر حال بیماری بهتر از مرگ است  و شکست بهتر از نابودی .

کشورهای مخالف سیطره و هژمون غرب و آمریکا نیز این امکان را دارند که با نزدیک شدن به یکدیگر و گسترش تعاملات اقتصادی ، سیاسی و... با یکدیگر ، جبهه ای منسجم و پایدار را ایجاد نمایند و در این جبهه به نظر می رسد سه کشور ایران، روسیه و چین ار قدرت و توان بالایی برخوردار باشند. .وزارت امور خارجه کشورمان باید این مساله را فرصتی مغتنم برای بهره برداری سیاسی در تقابل با آمریکا دانسته و ضمن تلاش برای استقرار حکومت مردمی ( و نه دست نشانده در اوکراین) نقشی فعال و غیر منفعلانه در این مساله بر عهده بگیرد.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 8 روزنامه کیهان در تاریخ 6 اردیبهشت 1393  با عنوان "تزریق باور به توانایی "منتشر شده است 

نظام سلطه در طول دوران سی‌ و چند ساله انقلاب اسلامی شیوه‌های مختلفی را برای مقابله با انقلاب اسلامی تجربه کرده است. دامن زدن به اختلافهای قومی و مذهبی، حمایت از اقدامات تجزیه‌طلبانه، کودتا، جنگ نظامی هشت ساله، جنگ نرم و... تنها بخشی از این اقدامات است. اکنون اما صحنه نبرد تغییر کرده است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی که مطابق اصل یکصد و ده قانون اساسی، اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها از وظایف و اختیارات ایشان است، با رصد اوضاع و بررسی آخرین اطلاعات و اخبار از عناصر و بخشهای مختلف، اعلام داشته‌اند که نظام سلطه و شیطان بزرگ آمریکا، این‌بار شیوه مقابله با جمهوری اسلامی ایران را به میدان و عرصه اقتصاد کشانده و جنگ اقتصادی را راه انداخته و امید دارد از این طریق بتواند انقلاب را به شکست بکشاند. بنابراین تمام نیروها وظیفه دارند برای مقابله با این تهاجم دشمن، بسیج شوند. در شرایط جنگی، تمام عناصر فارغ از هر درجه، رتبه و مسئولیتی که دارند، سربازی هستند که باید در جهاد و دفاع مقدس شرکت کرده و از کیان ایران اسلامی محافظت نمایند. البته این سربازان باتوجه به نقطه‌ای که بر آن گمارده شده‌اند، وظایف مختلفی برعهده دارند. وظایفی چون فرماندهی، دیده‌بانی، تیراندازی، امدادرسانی، تبلیغات و... اما باید توجه داشت مهم‌ترین عنصر در پیروزی و نبرد، عنصر «روحیه» است و این مسأله دقیقاً مربوط به فضای فرهنگی است و این‌جا است که باید به حکمت اشاره به دو موضوع اقتصاد و فرهنگ در شعار امسال از سوی رهبر معظم انقلاب دقت بیشتری بنماییم.
قطعاً تلاش و جهت‌گیری نیروهای فعال ج.ا.ا در حوزه فرهنگ نیز باید «مدیریت» شود و اولویت‌های این عرصه، به عنوان راهبرد اصلی در دستور کار قرار گیرد. چرا که اگر ستون برپا بود، می‌توان دیوارهای ترک خورده را مجدداً ترمیم کرد. در عرصه فرهنگ نیز باید ستون اصلی را محافظت نمود. موارد مختلفی را می‌توان به عنوان مسایل فرهنگی بازشماری کرد از قبیل مقابله با بدحجابی، بدپوششی جوانان، برخی بداخلاقی‌ها در ورزشگاه‌ها و... البته لازم است جامعه اسلامی به این مسایل دقت نماید و برای برطرف کردن این اشکالها قدم بردارد؛ اما باید توجه داشت این مسائل در اولویت اول تلاش فرهنگی ما قرار ندارد. به نظر نگارنده، مهم‌ترین موضوع در عرصه فرهنگ در زمان کنونی که محل تلاقی دو جبهه خودی و دشمن است، مسئله «باور به توانایی» است. دشمن با استفاده از جنگ نرم و استفاده از ناتوی فرهنگی، تلاش دارد این باور را در اذهان ملت ایران و دیگر ملت‌ها القاکند که بدون وابستگی به نظام سلطه هیچ کاری پیش نخواهد رفت و اگر ایران اسلامی، خواستار برخورداری از رفاه، آبادانی و دسترسی به امکانات مطلوب است، لازمه این امر پذیرش قدرت کدخدا و کرنش در مقابل او و پذیرش سبک زندگی او به عنوان الگوی بشر متمدن! است و هیچ فرد، مجموعه و یا کشوری نمی‌تواند بیرون از این قاعده، به موفقیت دست یابد. دشمن برای تثبیت این باور، تلاش دارد با جنگ اقتصادی، مخالفان و مقابله‌کنندگان در این عرصه را به آن مرحله از سختی و تعب بیندازد که ناامید از امکان مقابله با نظام سلطه، به کدخدایی آنها ایمان آورده و اظهار دارند امکان مقابله با این نظام وجود ندارد. باید توجه داشت باور به عدم موفقیت در مقابله با دشمن، آغاز اضمحلال ملت‌ها است.
در مقابل این تفکر، تفکر دیگری وجود دارد که ضمن اشاره به آسیب‌پذیری‌های نظام سلطه و نقاط قوت نیروی خودی، اعتقاد دارد هر چند مقاومت، هزینه دارد؛ اما دشمن تا زمانی فشار وارد می‌کند که امید به پیروزی دارد و اگر ما خود را قوی سازیم و باور داشته باشیم که می‌توانیم مشکلات را حل کنیم و در این مسیر با «اراده ای پولادین»، «تلاشی مجاهدت‌گونه» داشته باشیم، به موفقیت و پیروزی خواهیم رسید و نصرت الهی نیز با مؤمنان است و در این مسیر نباید از قلت نفرات و تجهیزات نگران باشیم. «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن‌الله» آنان که به نصرت الهی ایمان دارند از کمبود نفرات و تجهیزات نمی‌هراسند و ایمان دارند که سنت الهی بر نصرت و یاری مؤمنین و صابران است. البته اگر به صحنه نبرد خود با دشمن دقت نماییم خواهیم دید که نه دشمن در شرایط کثرت است و نه ما در شرایط قلت. آمریکا مقروض‌ترین کشور دنیا است که در دوران افول خود سیر می‌کند و طی چند سال اخیر همواره با شکست در راهبردهای خود مواجه شده است. شکست در افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و... و وضعیت اسفناک داخلی این کشور، جمعیت ناراضی از وضع اقتصادی و رفاهی که با فقر و فلاکت دست و پنجه نرم می‌کند و جنبش 99٪ را راه‌اندازی کرده است، عدم توانایی در مدیریت بحران‌هایی چون حوادث طبیعی و سیل و طوفان که مناطق آسیب‌دیده بعد از گذشت چند سال، همچنان چون ویرانه باقی مانده است و... تنها برخی از نشانه‌های ضعف در جبهه آمریکا است. در مقابل و در جبهه خودی وضعیت بسیار مناسبی داریم. جمعیت جوان و تحصیل کرده و نیروی انسانی باتجربه و کارآزموده، داشتن بالاترین میزان انرژی فسیلی در جهان، داشتن معادن مختلف، دسترسی به آب‌های آزاد، همسایه بودن با 15 کشور که می‌تواند مسیری مناسب برای واردات و صادرات باشد و... بنابراین مسلم است که ما «می‌توانیم» و پمپاژ شعار نمی‌توانیم در عرصه داخلی، تنها از حلقوم اذناب و پایگاه‌های دشمن و یا مرعوبین بلند می شود. افرادی که برای هر کاری اجازه شیطان را طلب کرده و جرأت نه گفتن به شیطان را ندارند. این افراد اگر در بین مدیران و مسئولین باشند، روحیه شاه سلطان حسین صفوی را ترویج می‌کنند که نتیجه‌ای جز شکست برای کشور نخواهد داشت؛ بنابراین ملت و مسئولین محترم در دستگاه‌های حکومتی نظام مقدس ج.ا.ا باید مراقب مرعوبین دشمن بوده و به هیچ عنوان اجازه حضور این افراد در مناصب اجرایی و فرهنگی را ندهند.اگر جامعه اسلامی در این نبرد و جنگ اقتصادی موفق شود، در آن‌صورت نه تنها جامعه ایرانی، بلکه جامعه جهانی به این باور و نتیجه خواهد رسید که اسلام ناب محمدی(ص)، دنیای آنها را نیز آباد و امن می‌خواهد و این باور، راهگشای حرکت به سمت پذیرش «الگوی زندگی ایرانی اسلامی» به عنوان الگوی موفق و مناسب، به جای «سبک زندگی غربی» خواهد بود.

  • ali akbari

این مطلب در تاریخ 23 فروردین 1393 در خبرگزاری تسنیم منتشر شده است 

جناب آقای ظریف در مهرماه 1392 در مصاحبه با شبکه آمریکایی abc گفته بود: «ما آماده انعطاف نشان دادن هستیم اما اینها [رفتار آمریکا در قبال ایران ]را فراموش نمی‌کنیم. ممکن است همانطور که رئیس‌جمهور ماندلا گفت ما آماده بخشیدن باشیم اما آماده فراموش کردن نیستیم.» البته همان زمان، این سخن وزیر امور خارجه، با اعتراض برخی محافل در داخل کشور مواجه شد لیکن از سوی آقای ظریف پاسخ مناسبی به این اعتراض، داده نشد و ایشان همچنان بر نظر خود، اصرار دارند.

اکنون در دولت یازدهم و پس از  سیاست و دیپلماسی لبخند و  به کاربردن تعابیر محترمانه و اغراق آمیز در مورد  مسئولین و مردم آمریکا توسط مسئولین دولت یازدهم، تعابیری چون مؤدب و باهوش دانستن رئیس‌جمهور آمریکا توسط جناب آقای روحانی، سخاوتمند دانستن مردم آمریکا از جانب دکتر ظریف و... تنها چیزی که از طرف مقابل مشاهده می‌شود گستاخی و بی ادبی بیشتر است. تعابیری چون وجود ژن فریبکاری در D.N.A ایرانیان، سخن گفتن از روی میز بودن همه گزینه ها و...تنها بخشی از این گستاخی های دشمن است . اما نکته ای که شاید و البته شاید، باعث بیدار شدن برخی آقایان شود، رفتار دولت آمریکا در قبال معرفی نماینده رسمی ایران در سازمان ملل است.

ایران  اقدام به معرفی جناب آقای حمید ابوطالبی به عنوان سفیر در سازمان ملل نمود. فرآیندی که بر اساس موازین بین الملل، آمریکا مجبور بود به آن احترام گذاشته و  نسبت به صدور روادید برای ایشان اقدام نماید.پس از انتشار اخبار رسمی و غیر رسمی در خصوص علت عدم صدور روادید برای ایشان، علت اصلی این اقدام خلاف دولت آمریکا مشخص شده است.

آنها  ادعا می‌کنند ابوطالبی یکی از دانشجویان پیرو خط امامی است که در واقعه اشغال سفارت آمریکا در ایران دست داشته  و بنابراین یک تروریست است و اجازه دادن به حضور یک تروریست در خاک آمریکا، بر خلاف امنیت ملی این کشور است و بر همین اساس و به منظور قانونی جلوه دادن عدم صدور روادید برای ایشان، سنای آمریکا  مصوب کرد که دولت این کشور اجازه صدور ویزا برای تروریست‌های شناخته شده  را ندارد.

ادعای  آمریکایی‌ها بر تروریست بودن  ابوطالبی به علت حضور او در  اشغال سفارت آمریکا، حادثه‌ای که امام امت  از آن به عنوان انقلاب دوم  و بزرگتر از پیروزی  انقلاب اسلامی در بهمن 57  یاد کرده و  ملت ایران هر ساله آن را گرامی داشته و در روز مبارزه با استکبار در مقابل لانه جاسوسی، فریاد مرگ بر آمریکا سر می دهند؛ حادثه ای که ابهت آمریکا را شکست و سیلی جانانه ای بر صورت شیطان  بزرگ زمان زد ،بیانگر این واقعیت است که بر خلاف رفتار و منش برخی آقایان در داخل کشور و در راس سیاست خارجی کشورمان، آمریکایی‌ها، گذشته را نه فراموش می‌کنند و نه آنهایی که دشمن خود می‌دانند ، می‌بخشند! دشمنی آنها با خط امام، همیشگی است.

باید منتظر ماند و واکنش دستگاه سیاست خارجی کشورمان به این اقدام گستاخانه آمریکا را مشاهده کرد و دید آیا  همچنان باید خود را به فراموشی زده و آماده بخشش باشیم؟

آیا ایران بر اساس نظر آمریکایی‌ها که اعلام کرده‌اند: «تصمیم ایران برای انتخاب حمید ابوطالبی به عنوان سفیر این کشور در سازمان ملل قابل اجرا نیست» فرد دیگری را به عنوان سفیر خود در سازمان ملل معرفی خواهد کرد و یا این که بر موضع خود پافشاری خواهند کرد؟

البته سناریوی دیگری هم محتمل است مبنی بر این که برخی آقایان اظهار دارند که ابوطالبی از دانشجویان اشغال کننده سفارت نبوده و نقشی در این ماجرا نداشته و تنها یک مترجم بوده که با نیت انسان دوستی و کمک به حل و فصل این ماجرا، وارد صحنه  شده است و بنابراین نباید با وی، مشابه اشغال کنندگان سفارت! برخورد کرد. سناریویی که برخی مصاحبه ها و تحلیل ها، بر صحت آن می افزایند.

صحت این مساله و پذیرش ابوطالبی توسط آمریکا با رزومه مترجم و یک انسان مخالف اشغال سفارت، در واقع می تواند این پیام را به مخاطب القا نماید که مسئولین دولتی ایران نیز اشغال سفارت را تایید نکرده و آن را حرکتی خلاف اصول بین الملل می دانند (که البته نگارنده امیدوار است این سناریو صحت نداشته باشد)

سناریوی دولت هرچه باشد، ملت ایران به دانشجویان و  جوانانی که در 13 آبان سال 58، لانه جاسوسی دشمن را تصرف کرده و آن حماسه بزرگ را آفریدند، به چشم قهرمانان ملی می نگرد؛ حتی اگر دشمنان به آنها القابی که شایسته خودشان است بدهند. دولت امریکا و سیاستمداران این کشور حقیرتر از آن هستند  که بخواهند ملاک و مبنای تشخیص تروریست یا آزادی خواه بودن دیگران باشند چرا که  امروز رژیم امریکا بزرگترین و جنایتکارترین دولت تروریست و مدافع تروریست در جهان است.

  • ali akbari

این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان مورخ 19 فروردین 1393 با عنوان "ژنرال بی تجربه "منتشر شده است

بعضی‌ها خود را ژنرال فرض کرده و آمده بودند که گروهبان‌ها را به مرخصی بفرستند. قطعا یک ژنرال هم به اصول جنگ آشنا است و هم در سطوح راهبردی و استراتژیک تحلیل می‌کند.اما گذشت کم‌تر از یک سال از حضور این «خود ژنرال‌دان‌ها» نشان می‌دهد که برخی از ایشان سربازی ناتوان هستند که نه تنها در سطوح راهبردی تفکر نمی‌نمایند بلکه در تاکتیک نیز اشتباه‌های مهلک دارند. اشتباه‌هایی که نه‌تنها خودشان را به هلاکت می‌اندازد بلکه باعث لطمه جبران‌ناپذیر به جبهه خودی خواهد شد. فراموش نکنیم که نتیجه اشتباه و خیانت یکسان است. تیراندازی به آدم‌ها، چه عمدی باشد چه بر اثر سهل‌انگاری، نتیجه آن مرگ و کشته شدن خواهد بود.
اکنون در صحنه نبرد و تهاجم فرهنگی که از سوی دشمن در حال انجام است، دیده‌بان هوشیار انقلاب اعلام هشدارباش کرده و صراحتا اظهار می‌دارد که رخنه‌ای در جبهه فرهنگی رخ داده است. قطعا توقع این است که ژنرالی که در آن صحنه مشغول فرماندهی است، سریعا نسبت به برطرف ساختن این رخنه و انهدام عناصر دشمن که از این رخنه، نفوذ کرده‌اند اقدام نماید. اما زمانی که این ژنرال، خود بر ناتوانی خویش اعتراف دارد چنین توقعی بی‌معنی است. ژنرالی که صحنه نبرد و لجمن 1 را نمی‌شناسد، با اصول جنگ آشنا نیست، جبهه خودی و دشمن را تشخیص نمی‌دهد و دغدغه فرمانده را ندارد، چگونه از پس این مأموریت‌ برخواهد آمد. قطعا این ژنرال اگر هم بخواهد اقدامی انجام دهد باید ترسید که توپخانه او به جای دشمن، نیروهای خودی را گلوله‌باران نکند! فرماندهی که به جای ترمیم این رخنه، تعمیق و گسترش این رخنه با اجازه دادن به عناصر دشمن برای حضور آزاد و بدون فیلتر در جامعه را در دستور کار خود قرار داده و عدم دسترسی به فیس‌بوک را مشکل اصلی فرهنگ کشور می‌داند، ژنرالی که در زمان فرمان دیده‌بان انقلاب مبنی بر نیاز به حضور عمارها، برای «عمار» وقت ندارد اما برای دیگران وقت دارد و او که صراحتا بر ناتوانی خود در برآورده ساختن دغدغه دیده‌بان‌ انقلاب صحه می‌گذارد و اظهار می‌دارد نه بنده و نه دیگر وزرای قبلی فاقد این توانایی هستیم. البته باید منتظر بود و دید آن‌هایی که ادعای پیروی از خط امام را دارند بر این سخن امام که تصدی مسئولیتی که فرد توانایی انجام آن را ندارد، حرام است، چه توجیهی خواهند نگاشت.
اخیرا این ژنرال فرهنگی! با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دوران آقای هاشمی رفسنجانی دیدار کرده است. لطفا خرده نگیرید زیرا برای ذکر این منصب آقای خاتمی به جای نام‌های دیگر ایشان به عنوان یکی از سران فتنه و یا رئیس‌جمهور سابق ج.ا.ا، دلیل قانع‌کننده وجود دارد. فراموش نکرده‌ایم که در دوران وزارت ایشان در دولت سازندگی، کار به جایی رسید که مراجع عظام تقلید اقدام به تعطیلی حوزه علمیه نمودند و طلاب و مردم مسلمان  و انقلابی دست به تحصن زدند و یکی از دو خواسته خود را عزل آقای خاتمی از وزارت ارشاد مطرح ساختند (خواسته دیگر برکناری رئیس وقت صدا و سیما جناب آقای محمد هاشمی بود) آن زمان از حیث امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری  در عرصه فرهنگ، قابل قیاس با شرایط کنونی نبود و برخی اشکال‌ها در زمینه سیاست و رفتار فرهنگی دولت، برد و دامنه محدودی داشت اما اکنون تا دورترین نقاط این کشور در دسترس است و هر تصمیم و اقدامی در حوزه فرهنگی، دامنه ملی و حتی فراملی خواهد داشت. جناب آقای خاتمی این رفتار و منش خود را در دوره ریاست جمهوری خود نیز ادامه داد و با گماردن آن مهاجر به دامان دشمن و به اعتراف خود شیر خر خورده، باعث ایجاد فضایی در کشور گردید که دیده‌بان انقلاب به صراحت و البته در یک درددل و شکوه پدرانه با جوانان و فرزندان خود در مصلای امام خمینی(رحمه‌الله علیه)، اعلام فرمود که برخی از روزنامه‌ها، پایگاه دشمن هستند.
اکنون شرایط دوباره تکرار شده است. ژنرال عرصه فرهنگ دولت یازدهم خط فرهنگی خود را از روسای‌جمهور دولت سازندگی و اصلاحات گرفته و به ایشان ارادت دارد. آیا با این تفاسیر نباید شاهد بازگشایی پایگاه‌های دشمن در داخل باشیم؟ حتی همانند آن دوران، زمانی که با برخی از این پایگاه‌ها توسط قوه محترم قضائیه، برخورد می‌شود، برخی اعلام می‌دارند که چرا با هواداران ما چنین برخوردی صورت می‌گیرد؟ این‌بار باید صریح‌تر سوال کرد. چرا برخی از آقایان از تعطیلی پایگاه‌های دشمن نگران هستند؟ آیا قرار است به بهانه عدم بر هم خوردن و ترک مذاکرات و یا گسترش تحریم‌ها از جانب طرف غربی، همه چیزمان را دو دستی تقدیم دشمن نماییم. ظاهرا تلاش جهت گسترش رخنه فرهنگی، به جای ترمیم و برطرف کردن آن، از روی ندانستن و یا با نگاه بدبینانه عمدا، در دستور کار وزارت فرهنگی قرار دارد که باید به پسوند اسلامی خود مزین باشد. فاین تذهبون

  • ali akbari