وندی شرمن و توبه مرغ ماهیخوار
چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ب.ظ
این مطلب 21 آبان ماه 1394 در روزنامه کیهان منتشر گردید.
نسل امروز ایران، تجربه اعتماد به آمریکا در ماجرای دولت مصدق را دیده است و خباثت آمریکا در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران در حوادث مختلف اعم از کودتای نظامی، حمله به طبس، حمایت از صدام، ساقط کردن هواپیمای مسافربری، حمله مستقیم نظامی در خلیجفارس، تحریم اقتصادی و... را با پوست و گوشت خود لمس کرده و نمیتوان این نسل را با شعارهایی چون «میبخشیم ولی فراموش نمیکنیم» فریب داد. ما نه آمریکا را میبخشیم و نه جنایات او را فراموش میکنیم که اصولا فراموش کردن جنایات آمریکا، باز کردن مسیر بازگشت شیطانی است که از خانه بیرون کردهایم.
وندی شرمن که فریب و حیله در دی.ان.ای و ذات او نهادینه شده است در یکی از روزهای گرماگرم انجام مذاکرات برجام، با بغض و گریه گفته بود: زمانی که تمام عکاسان و خبرنگاران از اتاق بیرون رفتند، تمامی حاضران از جمله وزیر خارجه ایران سخنانی را ایراد کردند، تمامی این نطقها تکاندهنده بود، چرا که علنی نبود. جان کری آخرین نفری بود که صحبت کرد، او گفت «زمانی که 22 ساله بودم، به جنگ رفتم» اما سپس بغض کرد، همانطور که من چند دقیقه پیش بغض کرده بودم. معاون وزیر خارجه آمریکا تصریح کرد: کری نمیتوانست کلمات را ادا کند اما در نهایت بغض خود را فرو خورد و گفت: «من به جنگ رفتم و برایم روشن شد که دیگر هیچ وقت نمیخواهم به آنجا بروم». شرمن افزود: کل توافق به همین معناست، حل مسائل از طریق ابزار مسالمتآمیز.
زمانی که فیلم این اظهارات منتشر شد، عبارت «گربه شد زاهد و مسلمانا!» در اذهان تداعی گردید که یاللعجب که این مطالب را جنگ طلبانی چون جان کری و وندی شرمن که هر روز از روی میز بودن همه گزینهها و از جمله گزینه نظامی سخن میگویند، بیان کرده باشند، اما نکته عجیبتر این که برخی آقایان در داخل که ظاهرا وظیفهای جز بزک کردن شیطان بزرگ ندارند این عبارات را تاریخی و نشاندهنده دست کشیدن آمریکا از تقابل نظامی با ایران و... دانسته و برای آن جیغ و هورا کشیدند و افراد هشداردهنده به فریب بودن این نمایش را، به افراطی، بدبین، کینهتوز بودن و... متهم ساختند. حکایت دشمنانی که از سر ناتوانی و عجز، چاره را به جای درشتگویی و لفاظی، در فریب و حیلهگری میدانند؛ حکایت مرغ ماهیخواری است که سن و سالی از او گذشته بود و به خاطر پیریاش دیگر توان شکار کردن نداشت او لاغر و رنجور کنار برکه رفت و با گریه و زاری گفت: «ای خدا مرا ببخش، من گناهکار را ببخش من همه عمرم به ماهیهای بیچاره ظلم کردم آنها را صید کرده و خوردهام. خدایا توبه! توبه! دیگر این کار را نمیکنم». ماهیای که صدای او را شنید پرسید: مرغ ماهیخوار چرا گریه میکنی مرغ گفت: ماهی عزیز، حالا که پیر شدهام وقتی به یاد ظلم و ستمهایی میافتم که در حق ماهیهای این برکه کردم، قلبم درد میگیرد و چشمانم پر از اشک میشود. اکنون سخت پشیمانم و تصمیم گرفتهام این سالهای پیری را با مهربانی در کنارشان زندگی کنم. ماهی که با دیدن اشکهای مرغ ماهیخوار دلش به حال او سوخته بود به مرغ ماهیخوار نزدیکتر شد و گفت ای مرغ من توبه تو را باور کردهام؛ اما تو باید ثابت کنی و نشان دهی که دست از اذیت وآزار ماهیها برداشتهای. مرغ گفت: از تو میخواهم آن رشته گیاهی که توی آب به هم تابیده شده از بوته جدا کنی و با آن منقارم را ببندی تا ماهیها با دیدن منقارم مطمئن شوند برای همیشه از حمله و شکار من در امان خواهند بود.
ماهی بیچاره رشته گیاه را با دندانش برید و جلوتر آمد تا منقار مرغ ماهیخوار را به هم ببندد که در یک چشم به هم زدن شکار مرغ ماهیخوار شد.
آمریکا که برخی از آقایان او را گرگ دندان ریخته مینامند هیچگاه از گرگ صفتی خود دست برنخواهند داشت و ناتوانی او مستمسکی برای غفلت چوپان نخواهد بود. در خصوص صحبت جان کری نیز شاید فرد بزدل و ترسویی چون او که همانند رئیس خود جز لاف در غربت زدن هنری ندارد، جرئت درگیر شدن و شرکت در هیچ جنگ دیگری را نداشته باشد و همان تجربه جوانی برای او یک ترس و وحشت دائمی از جنگیدن را ایجاد کرده باشد لیکن این حرف او به معنای چشمپوشی آمریکا از جنگ نیست. سیاستمداران آمریکایی هر چند خودشان در جنگ وارد نمیشوند لیکن هیچ ابایی از این که جنگی را شروع و دیگرانی را برای نیل به اهداف خود قربانی کنند ندارند و نمونه آن را میتوان در جنگهای مختلفی که آمریکا در سالهای گذشته ایجاد کرده، مشاهده کرد و جالب این که همین آقای کری از جنگ آمریکا علیه عراق حمایت کرده بود و ظاهرا یادش رفته بود که در 22 سالگی تصمیم گرفته هیچگاه در جنگ دیگری نباشد. ناراحتیهای روحی و روانی سربازان و جوانان آمریکایی و غیرآمریکایی که در ارتش آمریکا خدمت کردهاند و اکنون سر از آسایشگاههای روانی درآورده یا با خودکشی به زندگی خود خاتمه میدهند بخشی از ماجرای واقعیت بیپرده و بدون سانسور آمریکا است. جنگ ویتنام را نه دولت آمریکا از روی انساندوستی بلکه مادران سربازان آمریکایی برای نجات فرزندان خود خاتمه دادند. امروز نیز صحنه تغییر نکرده است و تنها ابزار و شیوه خصومت و دشمنی عوض شده است. برخی آقایان که خود را عقل کل دانسته و دیگران را به بیسوادی و نادانی متهم میکنند چونان همان ماهی سادهلوحی هستند که جان خود را قربانی برداشت ناصحیح خود نمود. اگر کسی در داخل کشور تمایل دارد نقش ماهی سادهلوح و بیچارهای را که در نهایت قربانی سادهلوحی خود شد ایفا نماید و به سخنان سیاستمداران آمریکایی اعتماد و باور نماید، حرجی بر او نیست لیکن باید بداند که قرار نیست این نسخه را برای دیگران نیز تجویز نماید. ملت ایران هیچ اعتمادی به قاتلان و هفتتیرکشانی که با فرهنگ کابویی و گاوچرانی پرورش یافتهاند، نداشته و نخواهد داشت. خروش پرمعنای ملت و به خصوص دانشآموزان ایران سرافراز در روز ملی مبارزه با استکبار که مظهر اتم آن آمریکای جنایتکار است نشان داد که آرزوی تغییر در ایران، آرزویی است که اوباما نیز همانند دیگر اسلاف خویش، با خود به گور خواهد برد. نسل امروز ایران، تجربه اعتماد به آمریکا در ماجرای دولت مصدق را دیده است و خباثت آمریکا در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران در حوادث مختلف اعم از کودتای نظامی، حمله به طبس، حمایت از صدام، ساقط کردن هواپیمای مسافربری، حمله مستقیم نظامی در خلیجفارس، تحریم اقتصادی و... را با پوست و گوشت خود لمس کرده و نمیتوان این نسل را با شعارهایی چون «میبخشیم ولی فراموش نمیکنیم» فریب داد. ما نه آمریکا را میبخشیم و نه جنایات او را فراموش میکنیم که اصولا فراموش کردن جنایات آمریکا، باز کردن مسیر بازگشت شیطانی است که از خانه بیرون کردهایم. اگر فراموش کردن جنایات چونان آمریکایی امر مطلوبی بود، زینالعابدین علیهالسلام که امام امت و مظهر رحمت الهی بود، حادثه کربلا را فراموش میکرد و یا آن که به قول آقایان میبخشید ولی فراموش نمیکرد. امام رحمت از هر موضوعی برای یادآوری جنایت دشمن استفاده میکرد و نه تنها یزید و لشکر عمر سعد، بلکه ساکنان و خموشان این حادثه را تا قیام قیامت مورد لعن و نفرین خویش قرار داد. امام سجاد علیهالسلام نهضت گریه را آغاز کرد و هر آنچه میدید، گریه میکرد و یادی از مصائب عاشورا و جنایات دشمن میکرد و همین گریهها و تذکرها، دودمان یزید و یزیدیان را بر باد داد. الگو و اسوه ما چنین امامی است که ما هر چه داریم از همین روضهها و گریهها بر اباعبدالله است. امامی که برخی آقایان برای رسیدن به خوشحالی برخی سیاستمداران، از بدفهمی تاریخ عبور کرده و به تحریف تاریخ دست مییازند تا ثابت کنند که میتوان با شیطان دست داد و خود را به ندیدن میزنند که زاده زهرای اطهر فرمود مرا بین مرگ و ذلت قرار دادهاند و دور است از ما ذلت. امامی که فرمود: «مانند من با مانند یزید بیعت نخواهد کرد» و انسان متحیر است که چگونه برخی در توهمات خود دست این امام را در دست خبیثی از خبیثان عالم، قرار میدهند. ما پیرو آن آقایی هستیم که با خدا دست داد و به کدخدا دست نداد. دست خدا با ما است و تا آن زمان که دست ما در دست خدا باشد، آمریکا و بزرگتر از آمریکا نیز هیچ غلطی نمیتواند بکند.
نسل امروز ایران، تجربه اعتماد به آمریکا در ماجرای دولت مصدق را دیده است و خباثت آمریکا در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران در حوادث مختلف اعم از کودتای نظامی، حمله به طبس، حمایت از صدام، ساقط کردن هواپیمای مسافربری، حمله مستقیم نظامی در خلیجفارس، تحریم اقتصادی و... را با پوست و گوشت خود لمس کرده و نمیتوان این نسل را با شعارهایی چون «میبخشیم ولی فراموش نمیکنیم» فریب داد. ما نه آمریکا را میبخشیم و نه جنایات او را فراموش میکنیم که اصولا فراموش کردن جنایات آمریکا، باز کردن مسیر بازگشت شیطانی است که از خانه بیرون کردهایم.
وندی شرمن که فریب و حیله در دی.ان.ای و ذات او نهادینه شده است در یکی از روزهای گرماگرم انجام مذاکرات برجام، با بغض و گریه گفته بود: زمانی که تمام عکاسان و خبرنگاران از اتاق بیرون رفتند، تمامی حاضران از جمله وزیر خارجه ایران سخنانی را ایراد کردند، تمامی این نطقها تکاندهنده بود، چرا که علنی نبود. جان کری آخرین نفری بود که صحبت کرد، او گفت «زمانی که 22 ساله بودم، به جنگ رفتم» اما سپس بغض کرد، همانطور که من چند دقیقه پیش بغض کرده بودم. معاون وزیر خارجه آمریکا تصریح کرد: کری نمیتوانست کلمات را ادا کند اما در نهایت بغض خود را فرو خورد و گفت: «من به جنگ رفتم و برایم روشن شد که دیگر هیچ وقت نمیخواهم به آنجا بروم». شرمن افزود: کل توافق به همین معناست، حل مسائل از طریق ابزار مسالمتآمیز.
زمانی که فیلم این اظهارات منتشر شد، عبارت «گربه شد زاهد و مسلمانا!» در اذهان تداعی گردید که یاللعجب که این مطالب را جنگ طلبانی چون جان کری و وندی شرمن که هر روز از روی میز بودن همه گزینهها و از جمله گزینه نظامی سخن میگویند، بیان کرده باشند، اما نکته عجیبتر این که برخی آقایان در داخل که ظاهرا وظیفهای جز بزک کردن شیطان بزرگ ندارند این عبارات را تاریخی و نشاندهنده دست کشیدن آمریکا از تقابل نظامی با ایران و... دانسته و برای آن جیغ و هورا کشیدند و افراد هشداردهنده به فریب بودن این نمایش را، به افراطی، بدبین، کینهتوز بودن و... متهم ساختند. حکایت دشمنانی که از سر ناتوانی و عجز، چاره را به جای درشتگویی و لفاظی، در فریب و حیلهگری میدانند؛ حکایت مرغ ماهیخواری است که سن و سالی از او گذشته بود و به خاطر پیریاش دیگر توان شکار کردن نداشت او لاغر و رنجور کنار برکه رفت و با گریه و زاری گفت: «ای خدا مرا ببخش، من گناهکار را ببخش من همه عمرم به ماهیهای بیچاره ظلم کردم آنها را صید کرده و خوردهام. خدایا توبه! توبه! دیگر این کار را نمیکنم». ماهیای که صدای او را شنید پرسید: مرغ ماهیخوار چرا گریه میکنی مرغ گفت: ماهی عزیز، حالا که پیر شدهام وقتی به یاد ظلم و ستمهایی میافتم که در حق ماهیهای این برکه کردم، قلبم درد میگیرد و چشمانم پر از اشک میشود. اکنون سخت پشیمانم و تصمیم گرفتهام این سالهای پیری را با مهربانی در کنارشان زندگی کنم. ماهی که با دیدن اشکهای مرغ ماهیخوار دلش به حال او سوخته بود به مرغ ماهیخوار نزدیکتر شد و گفت ای مرغ من توبه تو را باور کردهام؛ اما تو باید ثابت کنی و نشان دهی که دست از اذیت وآزار ماهیها برداشتهای. مرغ گفت: از تو میخواهم آن رشته گیاهی که توی آب به هم تابیده شده از بوته جدا کنی و با آن منقارم را ببندی تا ماهیها با دیدن منقارم مطمئن شوند برای همیشه از حمله و شکار من در امان خواهند بود.
ماهی بیچاره رشته گیاه را با دندانش برید و جلوتر آمد تا منقار مرغ ماهیخوار را به هم ببندد که در یک چشم به هم زدن شکار مرغ ماهیخوار شد.
آمریکا که برخی از آقایان او را گرگ دندان ریخته مینامند هیچگاه از گرگ صفتی خود دست برنخواهند داشت و ناتوانی او مستمسکی برای غفلت چوپان نخواهد بود. در خصوص صحبت جان کری نیز شاید فرد بزدل و ترسویی چون او که همانند رئیس خود جز لاف در غربت زدن هنری ندارد، جرئت درگیر شدن و شرکت در هیچ جنگ دیگری را نداشته باشد و همان تجربه جوانی برای او یک ترس و وحشت دائمی از جنگیدن را ایجاد کرده باشد لیکن این حرف او به معنای چشمپوشی آمریکا از جنگ نیست. سیاستمداران آمریکایی هر چند خودشان در جنگ وارد نمیشوند لیکن هیچ ابایی از این که جنگی را شروع و دیگرانی را برای نیل به اهداف خود قربانی کنند ندارند و نمونه آن را میتوان در جنگهای مختلفی که آمریکا در سالهای گذشته ایجاد کرده، مشاهده کرد و جالب این که همین آقای کری از جنگ آمریکا علیه عراق حمایت کرده بود و ظاهرا یادش رفته بود که در 22 سالگی تصمیم گرفته هیچگاه در جنگ دیگری نباشد. ناراحتیهای روحی و روانی سربازان و جوانان آمریکایی و غیرآمریکایی که در ارتش آمریکا خدمت کردهاند و اکنون سر از آسایشگاههای روانی درآورده یا با خودکشی به زندگی خود خاتمه میدهند بخشی از ماجرای واقعیت بیپرده و بدون سانسور آمریکا است. جنگ ویتنام را نه دولت آمریکا از روی انساندوستی بلکه مادران سربازان آمریکایی برای نجات فرزندان خود خاتمه دادند. امروز نیز صحنه تغییر نکرده است و تنها ابزار و شیوه خصومت و دشمنی عوض شده است. برخی آقایان که خود را عقل کل دانسته و دیگران را به بیسوادی و نادانی متهم میکنند چونان همان ماهی سادهلوحی هستند که جان خود را قربانی برداشت ناصحیح خود نمود. اگر کسی در داخل کشور تمایل دارد نقش ماهی سادهلوح و بیچارهای را که در نهایت قربانی سادهلوحی خود شد ایفا نماید و به سخنان سیاستمداران آمریکایی اعتماد و باور نماید، حرجی بر او نیست لیکن باید بداند که قرار نیست این نسخه را برای دیگران نیز تجویز نماید. ملت ایران هیچ اعتمادی به قاتلان و هفتتیرکشانی که با فرهنگ کابویی و گاوچرانی پرورش یافتهاند، نداشته و نخواهد داشت. خروش پرمعنای ملت و به خصوص دانشآموزان ایران سرافراز در روز ملی مبارزه با استکبار که مظهر اتم آن آمریکای جنایتکار است نشان داد که آرزوی تغییر در ایران، آرزویی است که اوباما نیز همانند دیگر اسلاف خویش، با خود به گور خواهد برد. نسل امروز ایران، تجربه اعتماد به آمریکا در ماجرای دولت مصدق را دیده است و خباثت آمریکا در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران در حوادث مختلف اعم از کودتای نظامی، حمله به طبس، حمایت از صدام، ساقط کردن هواپیمای مسافربری، حمله مستقیم نظامی در خلیجفارس، تحریم اقتصادی و... را با پوست و گوشت خود لمس کرده و نمیتوان این نسل را با شعارهایی چون «میبخشیم ولی فراموش نمیکنیم» فریب داد. ما نه آمریکا را میبخشیم و نه جنایات او را فراموش میکنیم که اصولا فراموش کردن جنایات آمریکا، باز کردن مسیر بازگشت شیطانی است که از خانه بیرون کردهایم. اگر فراموش کردن جنایات چونان آمریکایی امر مطلوبی بود، زینالعابدین علیهالسلام که امام امت و مظهر رحمت الهی بود، حادثه کربلا را فراموش میکرد و یا آن که به قول آقایان میبخشید ولی فراموش نمیکرد. امام رحمت از هر موضوعی برای یادآوری جنایت دشمن استفاده میکرد و نه تنها یزید و لشکر عمر سعد، بلکه ساکنان و خموشان این حادثه را تا قیام قیامت مورد لعن و نفرین خویش قرار داد. امام سجاد علیهالسلام نهضت گریه را آغاز کرد و هر آنچه میدید، گریه میکرد و یادی از مصائب عاشورا و جنایات دشمن میکرد و همین گریهها و تذکرها، دودمان یزید و یزیدیان را بر باد داد. الگو و اسوه ما چنین امامی است که ما هر چه داریم از همین روضهها و گریهها بر اباعبدالله است. امامی که برخی آقایان برای رسیدن به خوشحالی برخی سیاستمداران، از بدفهمی تاریخ عبور کرده و به تحریف تاریخ دست مییازند تا ثابت کنند که میتوان با شیطان دست داد و خود را به ندیدن میزنند که زاده زهرای اطهر فرمود مرا بین مرگ و ذلت قرار دادهاند و دور است از ما ذلت. امامی که فرمود: «مانند من با مانند یزید بیعت نخواهد کرد» و انسان متحیر است که چگونه برخی در توهمات خود دست این امام را در دست خبیثی از خبیثان عالم، قرار میدهند. ما پیرو آن آقایی هستیم که با خدا دست داد و به کدخدا دست نداد. دست خدا با ما است و تا آن زمان که دست ما در دست خدا باشد، آمریکا و بزرگتر از آمریکا نیز هیچ غلطی نمیتواند بکند.