جنگ نیابتی، ابزاری در دست استعمار فرانو
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۱ ب.ظ
این مطلب در صفحه 10 روزنامه کیهان 14 تیرماه 1393 منتشر شده است .
استعمار فرانو نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی از طریق فنآوریهای نوین ارتباطی است که به مدد آن یک کشور تصورات، باورها، ارزشها، معلومات و هنجارهای رفتاری و نیز روشهای زندگی خود را بر کشورهای دیگر تحمیل میکند. نظام سلطه با استفاده از ابزارها و امکانات خود (اعم از منابع انسانی، مالی، تجهیزاتی و...) تلاش میکند جهان را به سمت جهانی مبتنی بر اومانیسم و لیبرالیسم پیش برده و ملل جهان را به گونهای تحت تأثیر قرار دهد که خواهان زندگی به سبک آمریکایی و غربی باشند و در این مسیر هر حرکت مخالفی را با عناوینی چون ارتجاع، سنت، عقبماندگی و... منکوب و حذف نماید. نظام سلطه در جهت پیشبرد این هدف از دو مسئله بیشترین استفاده را میبرد.
اشراف اطلاعاتی: هر اقدام عملیاتی مستلزم داشتن اطلاعات لازم است و بالاترین سطح اطلاعات، تعبیر به اشراف اطلاعاتی میگردد. معمولاً شکستهای نظام سلطه در جایی اتفاق افتاده است که نتوانسته اطلاعات مورد نیاز را کسب نماید. اتفاقاً یکی از دلایل تلاش آمریکا برای بازگشایی سفارت در ایران که ناکامی در آن باعث رویآوردن به سفارت مجازی شده است، محرومیت از جاسوسی است و همین خلأ اطلاعاتی یکی از علل عمده شکستهای آمریکا در ایران بوده است و بر همین اساس حمایت برخی از داخلیها از بازگشایی سفارت شیطان را باید با دیده تردید نگریست. اصرار آمریکا به بازرسی از اماکن نظامی ایران در قالب مذاکرات هستهای نیز در همین خصوص قابل تأویل است و در واقع تلاشی برای برطرف ساختن خلأ اطلاعاتی برای اقدامات مقتضی در زمان درگیری و بحران میباشد. فعالیت جاسوسی آمریکا حتی همپیمانان غربی را نیز شامل میشود و اخبار مربوط به شنود مکالمات صدر اعظم آلمان تنها یک نمونه است. اگر در ایران سال 1358 سفارت آمریکا به عنوان لانه جاسوسی تسخیر گردید اکنون در تمام دنیا سفارت شیطان بزرگ به عنوان لانه جاسوسی شناخته میشود.
تسلط رسانهای: در استعمار فرانو مردم باید آن چیزی را ببینند و بخوانند که نظام سلطه میخواهد. مردم باید آن گونه فکر کنند که نظام سلطه میخواهد و آن گونه بخواهند که نظام سلطه تعریف کرده است و هر صدای مخالفی باید به شدت و حدت سرکوب گردد. این امر مستلزم تسلط نظام سلطه بر شبکههای اطلاعرسانی و خبری جهانی است. مسئلهای که مقام معظم رهبری از آن تعبیر به ناتوی فرهنگی نمودند. شبکهای از رسانههای خبری، فیلمسازی، اینترنتی و... که وظیفه دارند هرگونه مقاومت در برابر فرهنگ لیبرال و اومانیستی غرب را به شکست بکشانند.
بسیاری از شبکههای بزرگ خبری و اطلاعرسانی جهان در کنترل نظام سلطه هستند. بر همین اساس است که نظام سلطه برخلاف فریاد شعار آزادی بیان که مطرح میسازد به سانسور شبکههایی چون پرس تیوی و العالم و... میپردازد و علیرغم دفاعی که برخی داخلیها از تعداد لایکهای فیسبوک و فیلمهای یوتیوب مطرح میکنند، شاهد حذف صفحات و فیلمهای مخالفین نظام سلطه از جمله حزبالله لبنان در این سایتها و شبکههای مجازی هستیم تا مشخص شود این فضا برای مخالفین نظام سلطه چندان نیز آزاد و مهیا نیست.
البته در صورتی که این تلاشها و اقدامات نظام سلطه پاسخگو نبود و مردم کشورها اراده و استقلال خود را حفظ نموده و مغلوب نشدند، ابزار سخت در دستور کار قرار میگیرد. تحریم اقتصادی، خرابکاری و در آخرین نمونه میتوان جنگ نیابتی را مطرح ساخت. عناصری مرعوب نظام سلطه از داخل کشور و یا مزدورانی از خارج کشور که برای تحقق منویات نظام سلطه دست به سلاح یا خشونت زده و مخالفان نظام سلطه را آماج حملات خود قرار میدهند. مزدورانی که در جنگ نرم دشمن مغلوب شده و با تغییر هویت و شست و شوی فکری و مغزی به عنوان سرباز استعمار ایفای نقش مینمایند. این نمونه را میتوان در فتنه 88، سوریه، اوکراین و عراق مشاهده کرد. شکست خوردگان در صحنه انتخابات، سعی در زورآزمایی خیابانی مینمایند و غرب لیبرال که دموکراسی و احترام به رأی اکثریت را فریاد میزند، از اقلیت خشونتطلبی حمایت مینماید که حامی غرب و آرمانهای آن است. رفتارهایی چون ترور، خشونت غیرقابل باور و... این اقلیت مورد تأیید قرار میگیرد و در مقابل، رأی اکثریت و خواست عمومی مردم تنها به این دلیل که مطابق خواست و مطلوب غرب نبوده و منافع آن را تأمین نمیکند، نادیده انگاشته میشود.
چنانچه این اقلیت خشونتطلب موفق به حذف اکثریت گردید، خواست نظام سلطه محقق شده و اگر مشخص شد این مزدوران، توانایی حذف اکثریت را ندارند، نظام سلطه با حضور به اصطلاح قهرمانانه در صحنه و با ادعای کمک به کشور درگیر، سعی در موجه و مطلوب جلوه دادن خود در نزد افکار عمومی آن کشور خواهد نمود و اجازه خواهند یافت به حضور نظامی یا مستشاری خود مشروعیت بخشند و در هر دو صورت با توجه به تخریب زیرساختهای اقتصادی و... کشور درگیر در بحران، کارتلهای اقتصادی غرب سعی در اخذ سهم خود در بازسازی این تخریبها یا حضور در بازار خالی شده از رقبا خواهند نمود. البته در این نمونه از جنگها برخلاف آنچه در افغانستان و جنگ خلیج فارس رخ داد، نیروهای نظامی غربی و آمریکایی تلفاتی نخواهند داشت و به همین دلیل، برخلاف جنگ ویتنام که بنا به قولی توسط مادران سربازان آمریکایی خاتمه یافت، این بار در کشورهای غربی، دلیلی برای مخالفت با این نمونه جنگها وجود نخواهد داشت. با این توصیف، در ظاهر این بازی در هر صورت با برد نظام سلطه مواجه خواهد شد.
البته این راهبرد نیز مشابه دیگر اقدامات و راهبردهای نظام سلطه در سالهای اخیر با شکست مواجه شده و نه تنها نتوانسته خواست اردوگاه شیطان را محقق سازد بلکه باعث بیدار شدن ملتها و آگاهی ایشان از دروغ بودن شعارهای مردم فریب غرب گشته است. یکی از علل عمده شکست این راهبرد نظام سلطه، جمهوری اسلامی ایران بوده است. مقاومت جمهوری اسلامی ایران در مقابل راهبردهای مختلف نظام سلطه و پیشرفت ایران اسلامی در عرصههای مختلف و پشتیبانی از ملتهای مظلوم و آگاهی بخشیدن به نخبگان سیاسی و فرهنگی بخشی از دلایل شکست نظام سلطه بوده است. ایران اسلامی با شعار مردمسالاری دینی که تجلی توجه به خواست واقعی ملت است، چون ستارهای در آسمان میدرخشد و همگان را خیره ساخته است. اکنون حنای شعار دموکراسیطلبی که زمانی یکی از برگهای برنده نظام سلطه بود، رنگی ندارد و نشانههای بیداری ملتها مطابق آنچه حضرت آقا فرمودند در حال آشکار شدن است. ملتها برای به دست آوردن استقلال و شرافت خود حاضر به پرداخت هزینه هستند و کسانی که سنگ غرب و نظام سلطه را به سینه میزنند، جایگاهی در نزد این چنین ملتهایی نخواهند داشت.
استعمار فرانو نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی از طریق فنآوریهای نوین ارتباطی است که به مدد آن یک کشور تصورات، باورها، ارزشها، معلومات و هنجارهای رفتاری و نیز روشهای زندگی خود را بر کشورهای دیگر تحمیل میکند. نظام سلطه با استفاده از ابزارها و امکانات خود (اعم از منابع انسانی، مالی، تجهیزاتی و...) تلاش میکند جهان را به سمت جهانی مبتنی بر اومانیسم و لیبرالیسم پیش برده و ملل جهان را به گونهای تحت تأثیر قرار دهد که خواهان زندگی به سبک آمریکایی و غربی باشند و در این مسیر هر حرکت مخالفی را با عناوینی چون ارتجاع، سنت، عقبماندگی و... منکوب و حذف نماید. نظام سلطه در جهت پیشبرد این هدف از دو مسئله بیشترین استفاده را میبرد.
اشراف اطلاعاتی: هر اقدام عملیاتی مستلزم داشتن اطلاعات لازم است و بالاترین سطح اطلاعات، تعبیر به اشراف اطلاعاتی میگردد. معمولاً شکستهای نظام سلطه در جایی اتفاق افتاده است که نتوانسته اطلاعات مورد نیاز را کسب نماید. اتفاقاً یکی از دلایل تلاش آمریکا برای بازگشایی سفارت در ایران که ناکامی در آن باعث رویآوردن به سفارت مجازی شده است، محرومیت از جاسوسی است و همین خلأ اطلاعاتی یکی از علل عمده شکستهای آمریکا در ایران بوده است و بر همین اساس حمایت برخی از داخلیها از بازگشایی سفارت شیطان را باید با دیده تردید نگریست. اصرار آمریکا به بازرسی از اماکن نظامی ایران در قالب مذاکرات هستهای نیز در همین خصوص قابل تأویل است و در واقع تلاشی برای برطرف ساختن خلأ اطلاعاتی برای اقدامات مقتضی در زمان درگیری و بحران میباشد. فعالیت جاسوسی آمریکا حتی همپیمانان غربی را نیز شامل میشود و اخبار مربوط به شنود مکالمات صدر اعظم آلمان تنها یک نمونه است. اگر در ایران سال 1358 سفارت آمریکا به عنوان لانه جاسوسی تسخیر گردید اکنون در تمام دنیا سفارت شیطان بزرگ به عنوان لانه جاسوسی شناخته میشود.
تسلط رسانهای: در استعمار فرانو مردم باید آن چیزی را ببینند و بخوانند که نظام سلطه میخواهد. مردم باید آن گونه فکر کنند که نظام سلطه میخواهد و آن گونه بخواهند که نظام سلطه تعریف کرده است و هر صدای مخالفی باید به شدت و حدت سرکوب گردد. این امر مستلزم تسلط نظام سلطه بر شبکههای اطلاعرسانی و خبری جهانی است. مسئلهای که مقام معظم رهبری از آن تعبیر به ناتوی فرهنگی نمودند. شبکهای از رسانههای خبری، فیلمسازی، اینترنتی و... که وظیفه دارند هرگونه مقاومت در برابر فرهنگ لیبرال و اومانیستی غرب را به شکست بکشانند.
بسیاری از شبکههای بزرگ خبری و اطلاعرسانی جهان در کنترل نظام سلطه هستند. بر همین اساس است که نظام سلطه برخلاف فریاد شعار آزادی بیان که مطرح میسازد به سانسور شبکههایی چون پرس تیوی و العالم و... میپردازد و علیرغم دفاعی که برخی داخلیها از تعداد لایکهای فیسبوک و فیلمهای یوتیوب مطرح میکنند، شاهد حذف صفحات و فیلمهای مخالفین نظام سلطه از جمله حزبالله لبنان در این سایتها و شبکههای مجازی هستیم تا مشخص شود این فضا برای مخالفین نظام سلطه چندان نیز آزاد و مهیا نیست.
البته در صورتی که این تلاشها و اقدامات نظام سلطه پاسخگو نبود و مردم کشورها اراده و استقلال خود را حفظ نموده و مغلوب نشدند، ابزار سخت در دستور کار قرار میگیرد. تحریم اقتصادی، خرابکاری و در آخرین نمونه میتوان جنگ نیابتی را مطرح ساخت. عناصری مرعوب نظام سلطه از داخل کشور و یا مزدورانی از خارج کشور که برای تحقق منویات نظام سلطه دست به سلاح یا خشونت زده و مخالفان نظام سلطه را آماج حملات خود قرار میدهند. مزدورانی که در جنگ نرم دشمن مغلوب شده و با تغییر هویت و شست و شوی فکری و مغزی به عنوان سرباز استعمار ایفای نقش مینمایند. این نمونه را میتوان در فتنه 88، سوریه، اوکراین و عراق مشاهده کرد. شکست خوردگان در صحنه انتخابات، سعی در زورآزمایی خیابانی مینمایند و غرب لیبرال که دموکراسی و احترام به رأی اکثریت را فریاد میزند، از اقلیت خشونتطلبی حمایت مینماید که حامی غرب و آرمانهای آن است. رفتارهایی چون ترور، خشونت غیرقابل باور و... این اقلیت مورد تأیید قرار میگیرد و در مقابل، رأی اکثریت و خواست عمومی مردم تنها به این دلیل که مطابق خواست و مطلوب غرب نبوده و منافع آن را تأمین نمیکند، نادیده انگاشته میشود.
چنانچه این اقلیت خشونتطلب موفق به حذف اکثریت گردید، خواست نظام سلطه محقق شده و اگر مشخص شد این مزدوران، توانایی حذف اکثریت را ندارند، نظام سلطه با حضور به اصطلاح قهرمانانه در صحنه و با ادعای کمک به کشور درگیر، سعی در موجه و مطلوب جلوه دادن خود در نزد افکار عمومی آن کشور خواهد نمود و اجازه خواهند یافت به حضور نظامی یا مستشاری خود مشروعیت بخشند و در هر دو صورت با توجه به تخریب زیرساختهای اقتصادی و... کشور درگیر در بحران، کارتلهای اقتصادی غرب سعی در اخذ سهم خود در بازسازی این تخریبها یا حضور در بازار خالی شده از رقبا خواهند نمود. البته در این نمونه از جنگها برخلاف آنچه در افغانستان و جنگ خلیج فارس رخ داد، نیروهای نظامی غربی و آمریکایی تلفاتی نخواهند داشت و به همین دلیل، برخلاف جنگ ویتنام که بنا به قولی توسط مادران سربازان آمریکایی خاتمه یافت، این بار در کشورهای غربی، دلیلی برای مخالفت با این نمونه جنگها وجود نخواهد داشت. با این توصیف، در ظاهر این بازی در هر صورت با برد نظام سلطه مواجه خواهد شد.
البته این راهبرد نیز مشابه دیگر اقدامات و راهبردهای نظام سلطه در سالهای اخیر با شکست مواجه شده و نه تنها نتوانسته خواست اردوگاه شیطان را محقق سازد بلکه باعث بیدار شدن ملتها و آگاهی ایشان از دروغ بودن شعارهای مردم فریب غرب گشته است. یکی از علل عمده شکست این راهبرد نظام سلطه، جمهوری اسلامی ایران بوده است. مقاومت جمهوری اسلامی ایران در مقابل راهبردهای مختلف نظام سلطه و پیشرفت ایران اسلامی در عرصههای مختلف و پشتیبانی از ملتهای مظلوم و آگاهی بخشیدن به نخبگان سیاسی و فرهنگی بخشی از دلایل شکست نظام سلطه بوده است. ایران اسلامی با شعار مردمسالاری دینی که تجلی توجه به خواست واقعی ملت است، چون ستارهای در آسمان میدرخشد و همگان را خیره ساخته است. اکنون حنای شعار دموکراسیطلبی که زمانی یکی از برگهای برنده نظام سلطه بود، رنگی ندارد و نشانههای بیداری ملتها مطابق آنچه حضرت آقا فرمودند در حال آشکار شدن است. ملتها برای به دست آوردن استقلال و شرافت خود حاضر به پرداخت هزینه هستند و کسانی که سنگ غرب و نظام سلطه را به سینه میزنند، جایگاهی در نزد این چنین ملتهایی نخواهند داشت.