این مطلب 14 دی ماه 1393 در خبرگزاری فارس منتشر گردید .
قبل نوشت :شاید به نظر زمان مناسبی برای این تحلیل نبوده و مناسب بود که این تحلیل در زمان مذاکرات هسته ای نگاشته می شد لیکن معتقدم با توجه به گذشت مدتی از تمدید قرارداد و روشن شدن فضا و کاهش سطح التهاب و... اکنون راحت تر می توان در این خصوص نوشت و اتفاقا اکنون زمان مناسبی برای انتشار این مطلب است
مذاکرات ایران و شش کشور بار دیگر تمدید شد
و سخن بر این است که هرچند این تمدید تا تیرماه ۱۳۹۴ میباشد لیکن «با
توجه به نزدیکی دیدگاهها! توافق نهایی بین ایران و ۵+۱ قبل از این تاریخ
به امضا خواهد رسید.» سخنی که برخی دولتمردان کشورمان مطرح کرده و بر این
امید دلخوش دارند و برخی مسئولین اقتصادی دولت، متناسب با این پیشفرض، از
لزوم آمادگی بانکها برای شرایط بعد از تحریم سخن میگویند. البته امید
دادن و امیدواری به آینده روشن، امری لازم و بلکه ضروری است لیکن باید این
امیدواری بر اساس واقعیات و مبتنی بر آیندههای محتمل باشد که به نظر
میرسد در این مورد، متأسفانه محقق نخواهد شد. این امر به معنای آینده
تاریک و مبهم برای جمهوری اسلامی نیست؛ آینده از آن انقلاب است لیکن این
آینده روشن جمهوری اسلامی ایران از مسیری غیر از مسیر مذاکرات محقق خواهد
شد. برای تبیین دقیقتر این تحلیل باید اعلام داشت:
در مذاکره، هر کدام از
طرفها برای خود اهداف، راهبردها و طرق رسیدن به این راهبردها را طراحی و
بر اساس آن بر سر میز مذاکره حاضر میشوند و سیاستمداران هر کشور تمامی
تلاش و کوشش خود را برای رسیدن به مطلوب حداکثری به کار میبرند و هر صورت
عدم توانایی بر این امر، خطوط قرمزی را تعیین و بر سر این خطوط ایستادگی
کرده و اجازه عقبنشینی از این خطوط را نخواهند داشت. اگر به مذاکرات ایران
و ۵+۱ دقت کنیم برای هر دو طرف میتوان این اهداف را تا حدودی معین و مشخص
نمود لیکن اجازه دهید این بار به جای اینکه از منظر طرف ایرانی به مذاکرات
بنگریم، نگاه طرف آمریکایی را مدنظر قرار دهیم.
بهترین و مطلوب
حداکثری برای آمریکا دست کشیدن ایران اسلامی از دستاوردهای هستهای و
تعطیلی تمام اقدامات در این بخش از فناوری است. این امری است که رییسجمهور
امریکا صراحتاً بر آن اذعان و اعلام کرد که اگر میتوانست [یعنی
نمیتواند] تمام پیچ و مهرههای تأسیسات هستهای ایران را جمع میکرد؛ یعنی
اتمام مذاکرات با توافقی که در آن ایران به جمعآوری و تعطیلی فعالیتهای
هستهای خود متعهد و یا به یک فناوری کاریکاتوری و نمایشی بسنده بنماید.
توافقی که در آن صورت آمریکا، نه بزرگترین پیروزی دهه اخیر بلکه برترین
پیروزی دوران حیات خود را به دست خواهد آورد و آن را به معنای ابرقدرتی خود
و نابودی انقلاب اسلامی به جهان معرفی خواهد نمود. این امر قطعاً محقق
نخواهد شد به دلیل اینکه جمهوری اسلامی ایران نشان داده که از دستاوردهای
هستهای دانشمندان خود حمایت کرده و از خطوط قرمز خود عقب نخواهد نشست و به
فرموده مقام معظم رهبری (نقل به مضمون) ایران اسلامی در حال حاضر حفظ
دستاوردهای هستهای را عملاً به معنای حفظ استقلال کشور میداند (امام
خامنهای ۲۳/۱۲/۱۳۸۴ )؛ بنابراین این گزینه امکان تحقق نداشته و نمیتوان
به آن دلخوش داشت.
گزینه دیگر، امضا توافق
با پذیرش شروط طرف ایرانی میباشد. گزینهای که به دلایل مختلف، طرف
آمریکایی اجازه این کار را ندارد. صهیونیسم جهانی با هر توافقی که در آن به
حقوق ایران اسلامی اذعان شود، مخالفت خواهد کرد. پذیرش ایران به عنوان عضو
جدید جامعه هستهای، راه را برای دیگر کشورها برای ورود به این باشگاه
فراهم خواهد کرد و ایران را علاوه بر مواضع ایدئولوژیک، در موضوع علمی و
فناوری نیز به عنوان الگو معرفی خواهد کرد و نشان خواهد داد میتوان بدون
اتکا به شرق و غرب و با خودباوری، به اوج قلههای علم و فناوری دست یافت و
چنین امری عملاً به تمام تبلیغات منفی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران خاتمه
خواهد داد.
گزینه دیگری که
میتواند مورد نظر قرار گیرد شکست مذاکرات بدون هرگونه توافق است. چنانچه
مذاکرات به هر دلیل به نتیجه نرسد، آمریکا به عنوان به اصطلاح ابرقدرت و
گنده لاتی که باید احترام سبیل به امانت گذاشته خود را نگه دارد، مجبور است
که به تهدیداتی که قبلاً مطرح ساخته بود جامه عمل بپوشاند. اهم این
تهدیدات در دو امر خلاصه میشود، اقدام نظامی و تشدید تحریمهای اقتصادی.
در موضوع تهدید نظامی،
امریکا و اذناب او به خوبی از توخالی بودن این تهدید اطلاع دارند. ناتوانی
آمریکا در اقدامات نظامی انجامشده در دهه اخیر و استیصال رژیم صهیونیستی
به عنوان سگ هار آمریکا در منطقه نشان داده که دوران ابرقدرتی آمریکا به
پایان رسیده و این ناتوی فرهنگی نظام سلطه است که تلاش دارد با ترسیم یک
چهره بزککرده از آمریکا، این پیر فرتوت و زمینگیر را در قالب یک جوان
برنا و پرزور نمایش دهد؛ بنابراین عملاً گزینه نظامی، قابلیت اقدام نخواهد
داشت. در خصوص تشدید تحریمها نیز مشخص شده آنچه تحریم فلجکننده نامیده
میشد نه تنها فلجکننده نبوده است بلکه به فرصتی برای احیای تواناییهای
نهفته ملت ایران تبدیل شده است. توجه به اقتصاد درونزا و مقاومتی، استفاده
از امکانات مغفول مانده و بهرهبرداری بهینه از این امکانات و دهها موضوع
دیگر تنها بخشی از برکات تحریم ایران از سوی آمریکا است که هرچند
سختیهایی بر ملت تحمیل میکند لیکن به دست آوردن پیروزی و رسیدن به قله و
بینیاز شدن از بیگانه، این سختی را قابل تحمل مینماید ضمن اینکه در این
جنگ فرسایشی، طرف مقابل نیز در حفظ آنچه ائتلاف علیه ایران مینامد ناکام
مانده و قطعاً توان تشدید این تحریمها را نخواهد داشت و تشدید تحریم به
معنای فروپاشی این به ظاهر ائتلاف خواهد بود.
ضمن اینکه در صورتی که
مذاکرات به نتیجه نرسد، عملاً اعلام شده توافق ژنو از بین رفته و ایران
دلیلی برای رعایت مفاد این قرارداد نخواهد داشت. توافقی که به اذعان و سخن
طرف آمریکایی بهترین و برترین موفقیت آمریکا در یک دهه مذاکرات هستهای
بوده است. توافقی که در ایران با مخالفت بخشی از جامعه مواجه شده و عملاً
دولت را با طیفی از منتقدان رودررو نموده است و هنوز نیز دولت محترم
نتوانسته جواب قانعکنندهای به این دسته از منتقدان خویش ارائه نماید که
چرا در مقابل امتیازات نقد واگذار کرده، تنها به دریافت برخی تعهدات نسیه
از طرف مقابل (که آن هم عملاً نقض شده) اکتفا کرده است؟ با توجه به این امر
مشخص است که طرف آمریکایی عملاً گزینهای برای مقابله با ایران در صورت
ترک میز مذاکره از سوی طرف ایرانی نخواهد داشت.
بنابراین بهترین و
مناسبترین گزینه برای امریکا، تمدید مکرر این توافقنامه است. تمدیدی که
آمریکا را امیدوار میکند در این دوره تمدید بتواند طرف ایرانی را مجبور به
عقبنشینی از خطوط قرمز و یا حداقل توقف در مسیر پیشرفت نماید. در این امر
هرچند ایستادگی طرف ایرانی بر خطوط قرمز، پیشروی را برای طرف آمریکایی به
دنبال ندارد، لیکن با توجه به متوقف کردن پیشرفت ایران، موضوع عقبنشینی
برای آمریکا را نیز منتفی میسازد. آمریکا که در جبهههای مختلف، سنگرهای
خود را از دست داده و اکنون حتی در داخل کشور خود نیز مقبولیت و مشروعیت
ندارد، هر اقدامی که منجر به حفظ خطوط دفاعی او شود، نوعی پیروزی تلقی
خواهد کرد. به همین مناسبت است که از تمدید توافق ژنو به عنوان بهترین و
مناسبترین گزینه استقبال میکند به نحوی که همگان مشاهده کردند مسئولان
آمریکایی بعد از تمدید این توافق، آن را به عنوان پیروزی خودشان اعلام و
این امر را نتیجه هوشیاری مذاکرهکنندگان خویش برشمردند. آمریکا در حال
حاضر سیاست «نه جنگ نه صلح» را بهترین گزینه برای مواجهه خود با ایران
میداند.
در مقابل، ایران
اسلامی هرچند تمایلی به تخاصم ندارد لیکن به خاطر ترس از مرگ، دست به
خودکشی نخواهد زد. به نظر میرسد این آخرین فرصتی است که به منظور اتمام
حجت از سوی ایران به طرف آمریکایی و اروپایی داده میشود و خوشحالی طرف
آمریکایی از رسیدن به هدف (تمدید توافق)، یک خوشحالی گذرا و موقتی است.
آمریکا وضعیت کشتیگیری را دارد که از حریف زیر گرفته و اکنون خود را در
موضع برتر میبیند غافل از اینکه این زیرگرفتن، نه نشان خستگی و درماندگی
حریف است و نه نشان قدرت آمریکا و زمانی این مسئله مشخص میگردد که آمریکا
در خیمه سنگین ایران اسلامی گرفتار و خاک خواهد شد. ایران اسلامی در صورت
عدم وجود اراده در طرف مقابل، دلیلی برای تمدید مذاکرات و یا پایبندی به
توافق موقت کنونی نخواهد داشت و راه خود را محکم و استوار ادامه خواهد داد.
مسیری که بدون نیاز به اعتماد آمریکا تنها به منافع ملی ایران توجه دارد و
برای آن دسته از افرادی که توافق با کدخدا را مسیر برطرف شدن مشکلات
میانگاشتند، باطل بودن توافق با شیطان را نمایان خواهد ساخت.